پژوهش حاضر به بررسی شعر خوان هشتم و آدمک مهدی اخوان ثالث اختصاص دارد و دو عنصر روایت و زمان بر اساس نظریات ژار زنت و دیگر روایت شناسان در این دو شعر، مورد بررسی قرار گرفته است و پنج مفهوم لحن یا صدا، حالت یا وجه، نظم و ترتیب، تداوم و بسامد در این دو شعر مطالعه و بررسی شده است. در حوزه ی راوی با یک راوی برون داستانی روبه رو هستیم که گاهی به صورت مستقیم و گاهی از طریق شخصیت های داستان، با نظریات و اندیشه های او روبه رو می شویم. در حوزه ی مخاطب، شاعر مردم جامعه ی خود را به عنوان مخاطب مستتر این متن در نظر گرفته است و شعر را ابزاری برای بیان اندیشه های خود قرار داده است. در بررسی زمانی، شاعر بدون آن که روایت خود را در بند زمان خاصی قرار دهد، با بهره گیری از شگردهای هنرمندانه روایتی فرازمانی ارایه کرده است که در هر مقطع تاریخی می تواند کارکرد داشته باشد. از منظر چندصدایی نیز با دو متن تک صدا روبه رو هستیم و شاعر با به تمسخر گرفتن رهاورد مدرنیزم(تلویزیون) در پی بیان این اندیشه است که مدرنیزم وارداتی نمی تواند در جوامع سنتی موجب ایجاد چندصدایی گردد.