طراحی بهینه سیستم مالیاتی موضوعی است که برای مدت زمانی طولانی نظریه پردازان اقتصادی را مجذوب خود کرده و سیاست گذاران را نیز سردرگم نموده است. این مقاله تقابل میان نظریه و سیاست مالیاتی را مورد کاوش قرار می دهد. این مقاله درس های کلیدی را که سیاست گذارن بایستی از ادبیات آکادمیک در خصوص چگونگی طراحی مالیات ها بیاموزند، مشخص کرده و همچنین مطرح می کند که این درس ها تا چه حدی در سیاست مالیاتی عملی عینیت پیدا کرده اند.