آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۸

چکیده

ژاک دریدا (Derrida, Jacques) با بنیان­گذاردن رویکرد ساخت­شکنی، هرگونه قطعیت معنا را رد کرد. دریدا معتقد بود که باید در رویارویی با هر متن، آن چه را تاکنون آشکار دانسته­ایم، کنار نهاد و با شکستن آگاهانه­ی شالوده­ی متن، امکان بروز معناهای دیگرگونه را فراهم کرد. در داستان فرود، ظاهر امر از این قرار است که بر خلاف توصیه­های مکرر کیخسرو مبنی بر نرفتن از راه کلات و درگیر نشدن با فرود، توس خودسرانه از راه کلات می­رود و فرود را می­کشد. در این جستار، با تحلیل داستان فرود بر مبنای نقد ساخت­شکنی، کوشش شده که قرائتی دیگر از این داستان پیش روی خواننده قرار گیرد؛ به این ترتیب که با توجه به نشانه­های درون­متنی در شاهنامه، چنین به نظر می­رسد که برخلاف ظاهر این داستان، کیخسرو ، به فرود به چشم یک رقیب سرسخت می­نگریسته ؛ کسی که پور ارشد سیاوش بوده و بالتبع نسبت به تصدی مسند قدرت، اگر بیش تر از کیخسرو سزاوار نباشد، کم تر از او هم نبوده است؛ از این رو کیخسرو که از جانب فرود، احساس خطر می کرده، با طراحی دسیسه­ای در پشت پرده با رجال حکومتی، در پی نابودی برادر خود برآمده است. او به بهانه­ی انتقام از افراسیاب، سپاهی را به سپه­سالاری توس، روانه­ی مقر فرود می کند تا بزرگ­ترین رقیبش در سلطنت را از میان بردارد. سپس برای فریب اذهان عمومی، چندی توس را در بند می­کند و بعد او را آزاد می­گرداند و به این ترتیب، موفق می­شود بدون برانگیختن کوچک ترین سوء­ظنی، بزرگ ترین رقیبش در سلطنت را از میان بردارد.

تبلیغات