شیوه ی تفکر هنرمند و نوع نگرش او به جهانِ هستی، بسته به این که تا چه اندازه بتواند دربردارنده ی دیدگاهی باشد که ضمن خلق جهانی نو، شمولیت بیش تری نسبت به مسایل اساسی زندگی بشر داشته باشد، ضامن بقای اثر او خواهد بود. در این مقاله، سعی بر این است که با مقایسه ی طرز کاربرد و استخدام چند واژه که حافظ و خاقانی به تکرار، در اشعار خود به کار برده اند و هم چنین نوع رفتار هنری آنها با مظاهر طبیعت در جایگاه یکی از مهم ترین عوامل زیبایی، چگونگی نگرش آن ها به هستی و هنر، واکاوی شود تا از این طریق بتوان پاسخی برای این سؤال یافت که: دلیل استقبال از شعر حافظ و مهجور ماندن شعر خاقانی چه عواملی بوده است؟