مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۰۱.
۲۰۲.
۲۰۳.
۲۰۴.
۲۰۵.
۲۰۶.
۲۰۷.
۲۰۸.
۲۰۹.
۲۱۰.
۲۱۱.
۲۱۲.
۲۱۳.
۲۱۴.
۲۱۵.
۲۱۶.
۲۱۷.
۲۱۸.
۲۱۹.
۲۲۰.
فردوسی
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۶ بهار ۱۳۹۳ شماره ۱۹
143 - 164
حوزه های تخصصی:
در زندگی فردی و اجتماعی، برای بهتر زیستن و برقراری روابط سالم اجتماعی و پیشرفت و تحّول، نیازمند راهکارها و الگوهایی هستیم تا به جانب موفقیت و کمال حرکت کنیم. متون کلاسیک ادبیات فارسی، با تأثیر برداری فراوان از فرهنگ ایرانی- اسلامی، بسیاری از این الگوها را در لابلای داستان ها و سخنان نغز عبرت آمیز ارا ئه کرده است که می تواند برای نسل امروز قابل تأویل و تأمل باشد. شاه نامه حکیم ابوالقاسم فردوسی از جمله متونی است که با پرداختن به ارزش های فرهنگی، تعلیمی - اجتماعی چون مدیریت زمان سعی در ترسیم جامعه ای آرمانی دارد که زمینه های رشد و تحّول را برای انسان فراهم می سازد. ما در این مقاله بسیاری از الگوها و راه کارهای تعلیمی را که جامعه شناسان و روان شناسان، برای مدیریت زمان مطرح می کنند در خلال داستان های شاه نامه جستجو می کنیم.
مفاهیم تمثیلی و نمادین مار در آثار حماسی، غنایی و عرفانی (با تکیه بر شاهنامه ی فردوسی، خمسه ی نظامی و مثنوی مولوی)
حوزه های تخصصی:
نماد علامت، اشاره، کلمه، یا چیزی است که یک ویژگی چنان در آن بارز باشد که بتوان آن را نماینده ی آن ویژگی دانست و هدف از کاربرد آن، انتقال پیامی ورای مفهوم ظاهری خود است. این پژوهش با روش کتابخانه ای و شیوه ی توصیفی تحلیلی نوشته شده است و هدف آن بررسی تطبیقی مفاهیم تمثیلی و نمادین مار در آثار حماسی، غنایی و عرفانی (با تکیه بر شاهنامه ی فردوسی، خمسه ی نظامی و مثنوی مولوی) است. ابتدا مفاهیم تمثیلی و نمادین این جانور در حیطه های حماسه، غنا و عرفان بیان می شود. سپس درصد تطبیق مفاهیم تمثیلی و نمادین در دو یا هر سه اثر و درصد کاربرد مفاهیم نمادین مار در هر اثر تعیین می گردد. نتیجه ای که از این مقاله به دست آمده، این است که 5/37 درصد مفاهیم مار (فرومایگی، آزاررسانی و پیچش) در هر سه اثر و 5/37 درصد (قدرتمندی، پاسبانی و تاریکی) در دو اثر مطابقت دارند؛ 25 درصد مفاهیم نیز فقط در یکی از سه اثر به کار رفته اند. نیز 5/12 درصد مفاهیم در حیطه ی حماسی و 25 درصد مفاهیم در حوزه ی عرفانی است. برای مار هیچ مفهومی در حوزه ی غنایی نیامده است. 5/62 درصد مفاهیم در دیگرحیطه ها می گنجند.
حضور حیوانات در شاهنامه با رویکردی به نقش تمثیلی و نمادین
حوزه های تخصصی:
یکی از دلایل جذابیت داستان های حماسی حضور حیوانات در شاهنامه با جلوه تمثیلی و نمادین، است. فردوسی با هنرمندی تمام توانسته از حیوانات در جهت افزایش بار محتوایی شاهنامه بهره بگیرد. البته لازم به ذکر است مقوله تمثیل در ادبیات دارای قدمت بسیاری است وایفای نقش توسط حیوانات در فرهنگ ادبی ایران پررنگ بوده است. درچنین فرهنگی، داستان وتمثیل در زندگی انسان جاری و ساری بود و همواره به همین دلیل نوعی نقش پذیری اجتماعی و سیاسی وحتی تاریخی برای حیوانات لحاظ؛ که به گونه های مختلف تقسیم می شد. مانند تمثیل عرفانی، تمثیل حماسی، تمثیل سیاسی و... حیوانات انواع مختلفی دارند؛ برخی قهرمان وبرخی ضد قهرمان و در این بین شخصیت هایی که جنبه بینابین دارند یا خاکستری اند و یاخنثی وگاهی چندوجهی. حکیم فردوسی از این طریق توانسته است با پندار شخصیت بخشی به حیوانات، ضمن ایجاد شور و هیجان در داستان های شاهنامه، پیوند و همبستگی میان انسان وحیوانات را به هنر تمثیل به تصویر کشیده و در راستای تعالیم اخلاقی خود که با رنگی حماسی و اسطوره ای تظاهر می یابد به خوبی استفاده نماید. حیوانات شاهنامه هر یک به تنهایی به عنوان یک شاهد مثال تمثیلی، حاوی ماجراها و رخدادهای جذابی هستند که در این مقاله به شیوه ء توصیفی به تجزیه و تحلیل آنها پرداخته می شود.
فردوسی و هویّت ملّی ایرانیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۴ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۴۳
187 - 201
حوزه های تخصصی:
در میان آثار فاخر فارسی، درون مایه هیچ اثری به اندازه شاهنامه فردوسی با موضوع «ملیّت ایرانی» و «هویّت ملّی ایرانیان» گره نخورده است. عناصر و نمادهای ملّی نظیر «سرزمین» با مرزهای مشخّص جغرافیایی (خواه اساطیری یا واقعی)، آداب و رسوم و سنن، تاریخ، زبان ملّی مشترک و بالاخره جایگاه مردم و دین و دولت، جای جای در این اثر سترگ و بی همتا تظاهر یافته است و به همین لحاظ شاهنامه را به حق «سند هویّت ملّی ایرانیان» دانسته اند. اما اینکه دوام و بقای «ملیّت ایرانی» تا چه اندازه مدیون حکیم طوس و شاهنامه او است، پرسشی است که گرچه در وهله نخست پاسخ بدان دشوار می نماید، لیکن به نظر می رسد با مرور اجمالی تکوین پدیده هایی که به شکل گیری «ملیّت ایرانی» در جهان باستان و به تبع آن تدوین و تنظیم افسانه ها و روایت هایی انجامید که به طریق تاریخ روایی در باب تکوین ملیّت و مظاهر مختلف فرهنگی ایرانیان بازگو شده اند، بتوان پاسخی مناسب برای آن ارائه کرد.
آگاهی های تازه درباره ی «ز گهواره تا گور دانش بجوی» و سراینده ی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۴۸)
149 - 172
حوزه های تخصصی:
«ز گهواره تا گور دانش بجوی»، سروده ی مشهوری است که به مناسبت نبوی بودنِ مضمون و نیز اشتمال بر جنبه های انگیزشی و آموزنده، دهه ها میان ایرانیان رواج داشته است. اگرچه سال هاست انتساب آن به فردوسی رد شده است، در بیشتر محیط های آموزشی و فرهنگی، آن را متعلّق به فردوسی می دانند. درباره ی این سروده ی تأثیرگذار و شاعر فاضل آن، هنوز پژوهشی شایسته صورت نگرفته است و آگاهی های موجود اندک و ناقص می نماید. نگارنده این موضوع را با هدف افزودن کلماتی چند به آگاهی های موجود، بررسی کرده است: ابتدا به مسئله ی انتساب این مصراع به فردسی و سعدی می پردازد و در حدّ مطالعه ی خود، قدیم ترین تاریخ انتساب این مصراع به فردوسی را آشکار می کند. سپس به بحث درباره ی سراینده ی حقیقی این مصراع، میرزا ابوالقاسم فخرالاشراف شیرازی روی می آورد و از همین رهگذر، لقب صحیح و تخلّص وی را به همراه دو قطعه شعر و نیز نامه ای کوتاه که مخاطب اصلی آن، فخرالاشراف بوده است، ارائه می کند. همچنین، بر اساس مستنداتی، کیفیت پدیدآمدن این مصراع و حدود تاریخ فوت سراینده و نیز حدود تاریخ پدیدآمدن «چه خوش/ چنین گفت پیغمیر راست گوی» را به دست می دهد. سپس برای تعیین اصالت ترکیب «پیغمبر راست گوی»، شواهدی از شاهنامه ارائه می کند و مطالبی چند درباره ی ترجمه ی حدیث «اطلبوالعلم من المهد الی اللّحد» یادآور می شود. در پایان نیز نمونه ای از کاربرد و شهرت این سروده را در خارج از ایران نشانمی دهد.
بررسی لحن فردوسی در دو داستان شاهنامه فردوسی (زال و رودابه) و (رستم و اسفندیار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آنچه درباره شاهنامه و شاهنامه سرایی در کتب مختلف ادبی بیان شده است، گویای برتری هنر حماسه سرایی فردوسی است. از جمله دلایلی که نشان برتری سخن فردوسی بر دیگر شاهنامه سرایان است، توجه به مسائل بلاغی، انسجام و هماهنگی طرح و وحدت لحن شاهنامه است. توجه به بلاغت و به ویژه هنر داستان سرایی، نکته ای است که از دید بیشتر مقلّدان فردوسی دور مانده است.این پژوهش بررسی گفتگوها و لحن فردوسی در دو داستان زال و رودابه و رستم و اسفندیار است و آنچه در نوع بررسی ما گفتنی است، این است که در شاهنامه در همه گفتگوها، اقتضای حال گوینده و مخاطب رعایت شده و با وجود تسلّط یک قالب، بحر و وزن مشخص، فردوسی در موضوعات و قصه های متفاوت، رعایت حال مخاطب کرده و باعث تناسب بین اندیشه و گفتگوها و ذهن خواننده است. در گفتار حاضر که به شیوه کتابخانه ای و با بهره گیری از فنون تحلیل و توصیف محتوا تهیه شده است، به مقایسه بلاغی داستان زال و رودابه و رستم و اسفندیار از دیدگاه لحن و گفتگو می پردازیم و به این نتیجه می رسیم که لحن فردوسی در دو داستان به ویژه در گفتگوهای آن ها مناسب با فضای داستان و اقتضای حال مخاطب است.
بارگاه کیومرث؛ بررسی تطبیقی عناصر بصری هفت نگاره با موضوع واحد
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال اول پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳
42 - 56
حوزه های تخصصی:
کیومرث نخستین پادشاه افسانه ای است که فردوسی داستان او را در بخش اسطوره ای شاهنامه آورده است. کیومرث در زبان اوستایی به صورت گیومرتن(دارای حیات فانی) آمده است و در برخی متون نیز به صورت گیومرث، گیومرد، کهومرث و کیومرز نیز دیده می شود. پیدایش حکومت و زندگی اجتماعی در شاهنامه با داستان کیومرث آغاز می شود. بر اساس این داستان آغاز فرمانروایی مصادف است با زنده شدن طبیعت و با آمدن او، امنیت و آرامش بر همه جا حکمفرما می شود. سادگی و زیبایی این داستان خود دلیلی است که نگاره های زیادی در طول تاریخ نقاشی ایران به این موضوع اختصاص داده شود. هدف در این مقاله بررسی تطبیقی هفت نگاره با این موضوع و مضمون در مکاتب مختلف نگارگری ایران است. نظر به تنوع ویژگی های بصری این مکاتب، سعی شده از هر دوره نمونه ای انتخاب و بررسی شود چرا که نقش مایه ها و رنگ های خاص هر مکتب نگارگری، موضوع اصلی داستان را تحت الشعاع قرار داده است. میزان وفاداری هنرمندان به متن داستان در هفت نگاره، متفاوت است. در همه نگاره ها کیومرث و درباریان در طبیعت تصویر شده اند( به عنوان نقطه مشترک نگاره ها) و رنگ ها و پوشش افراد بسیار متنوع می باشد( به عنوان نقطه اختلاف نگاره ها). روش تحقیق در این مقاله توصیفی-تحلیلی و شیوه گردآوری مطالب هم به روش کتابخانه ای است.
تطبیق عنصر نوشتار و تصویر در شاهنامه بایسنقری کاخ موزه گلستان با تکیه بر رویکرد بینامتنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۵
71 - 86
حوزه های تخصصی:
شاهنامه بایسنقری یکی از زیباترین و ارزشمندترین متون مصوری است که در ارتباط با شاهنامه فردوسی خلق شده است. نظریه بیامتنیت نظریه ای است که در چند دهه گذشته، ساختار و روش نگرش به متون را با تمرکز بر ارتباطات آ نها با یکدیگر دگرگون ساخته و ژرفا و قدرت بخشیده است. در این پژوهش که از نوع توصیفی و تحلیلی است با تکیه بر رویکرد بینامتنیت به قرائت تصاویر منتخبی از شاهنامه بایسنقری به عنوان بیش متن و تطبیق و سنجش ارتباط آن ها با اشعار مرتبط هریک در سروده فردوسی به عنوان پیش متن پرداخته شده است. در پایان با تحلیل کیفی تعامل تصاویر و متن اشعار، سعی شده است میزان و نوع تطابق و تفاو تها و مهم ترین علل آن ها مطرح گردد. در بررسی انجام شده به ویژگی های تصویری، مانند طراحی و رنگ و ساختار، به جزییات و عناصر و پدیده های موجود در تصویر و نوع صحن هپردازی و به فضای کلی نگاره و تأثیر نهایی آن از منظر مخاطب توجه شده است. نتایج حاصل شده هرچند گویای درجه بالایی از تلاش سفار شدهندگان درباری و نگارگران برای وفاداری به سروده های فردوسی است اما در پار های از جزییات و صحن هپرداز یها، دخال تها و تغییر و تبدیل هایی قابل مشاهده است که ریشه عمده آن به تلاش خلاقانه هنرمندان و پیروی از میثا قهای سبک نگارگری تیموری و گرایش شاهانه حاکمان به فضاسازی های مجلل و پر زینت و چش منواز بازم یگردد.
فردوسی و بسترسازی نظری برای قدرت یابی نهاد وزارت در قرون میانه تاریخ ایران (قرون پنجم تا نهم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخ اسلام سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۹
۱۶۵-۱۳۹
حوزه های تخصصی:
اوج گیری قدرت نهاد وزارت در تاریخ میانه ی ایران، به ویژه از اوایل دوره ی سلجوقی،بدون نوعی بسترسازی پیشینی، به دشواری ممکن و قابل دوام بود. فردوسی را باید در شمار یکی از نخستین کسانی دانست که در این زمینه تاثیر بسزایی داشت. پرسش این است که شاهنامه چه تاثیری بر فراهم آمدن یک بستر نظری برای اوج گیری و تثبیت قدرت نهاد وزارت در قرون میانه ی تاریخ ایران داشت؟. فردوسی که در پی حفظ هویت ایرانی و نیز تجدید حیات ساختار سیاسی ایران باستان بعنوان بدیل مناسبِ سامان سیاسیِ مستقرِ زمانه ی خود بود، در شاهنامه و به ویژه در بخش تاریخی آن-با توجه به عدم وجود شاهانِ خردمندِ عصر اسطوره ای-، وزیر را شخصیت اصلی این بخش نمایانده،با برکشیدن بزرگمهر بعنوان یک حکیم/وزیر و قائل شدن خصائص ویژه برای او، ارجی ویژه برای این نهاد قائل شد که این امر،پس از فردوسی و با توجه به نفوذ عام شاهنامه، با تبدیل شدن بزرگمهر به نماد نهاد وزارت، توانست همچون یک بستر نظری مناسب در جهت ترقی و تثبیت قدرت این نهاد به کار رود.
مقایسه پادشاهی بوران ساسانی در شاهنامه و منابع تاریخی (در بررسی انتقادی یک بیت چالش برانگیز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۷
47-76
حوزه های تخصصی:
بوران در آستانه فروپاشی ساسانیان به پادشاهی رسیده و در شاهنامه به نیکنامی ستوده شده است؛ با این همه، فردوسی در آغاز پادشاهی او می گوید: «یکی دختری بود بوران به نام/چو زن شاه شد کارها گشت خام». این بیت در تناقض با ابیات بعدی است و القا می کند تباهی اوضاع مملکت در آن زمان، ناشی از پادشاهی این زن بوده است. در پی پاسخ به این سؤال که «از دو سوی تناقض، کدام یک حقیقت دارد» و «علت تناقض یادشده چه می تواند باشد»، نویسنده مقاله، روایت شاهنامه از کشورداری بوران را به محک منابع تاریخی زده است. داده های تحقیق نشان می دهد هیچ گزارش منفی درباره بوران وجود ندارد و تمام مورخان، مفصل تر از فردوسی، کشورداری وی را به نیکی گزارش کرده اند. پس چرا فردوسی چنین سروده است؟ نویسنده، با طرح احتمالاتی، به این نتیجه رسیده است که بیت مزبور نه در ارتباط با چگونگی کشورداری بوران، بلکه ناشی از التزام فردوسی به پیش فرض هایی بوده که در سایه باورهای دینی روزگار وی شکل گرفته بود. ردیابی پیش فرض ها ما را به این حدیث منسوب به پیامبر (ص) می رساند: «قومی که زمام امور خود را به دست زنی بسپارد، هرگز رستگار نمی شود». اسناد حدیث، اعتبار آن را تأیید نمی کند و حدیث در منابع متقدم شیعی هم نیامده است؛ اما سایه فرهنگی اجتماعی آن در جامعه فردوسی موجب این پیش فرض شده است که اگر زن پادشاه شود، مملکت خراب می شود. پس شاعر در تناقض میان آن حقایق تاریخی و این پیش فرض اجتماعی مانده و نتیجه اش، تناقض در سرودن داستان بوران شده است؛ هرچند کلیت شاهنامه، نگاه منفی به زنان را تأیید نمی کند.
نَه «برپای بست» و نَه «بر نای بست» گرهگشایی از خوانش و گزارش نیم بیتی از داستان بهرام چوبینه در شاهنامه
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۲ مرداد و شهریور ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۱۸۹)
163 - 179
حوزه های تخصصی:
داستان بهرام چوبینه در شاهنامه فردوسی ازجمله داستان های حماسی و تاریخی در فرهنگ ایرانی به شمار می رود. این داستان، هم از چشم انداز ظرافت های روایی و پرداخت هنری، و هم از چشم انداز دلالت های تاریخی، داستان بسیار مهمی است. در روایت شاهنامه از این داستان، موارد قابل تأمل حتی در ظاهر الفاظ و صور واژگان، بسیار است. یکی از این موارد، پیامی است که بهرام چوبینه به پرموده (پژموده) می فرستد. نویسنده در نوشتار پیش رو، نیم بیت از داستان را «به گیتی نخورد آن که بر پای بست»، مورد مداقه قرار داده و اینگونه بیان می دارد که خوانش صحیح آن، «به گیتی نخورد آن که زد نای، پست» است.
واکاوی فضیلت خرد و فرزانگی در شاهنامه براساس نظریه اخلاق فضیلت ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۱
118 - 150
حوزه های تخصصی:
ادب حماسی در تربیت اخلاقی جامعه، نقش مهمی بر عهده دارد و شاهنامه حکیم فردوسی، بزرگ ترین حماسه ملی ایران و جهان، در پرورش فضایل اخلاقی به ویژه در بین ایرانیان همواره نقش آفرین بوده است. یکی از این فضایل، خرد و خردورزی است. نمودهای فضیلت خردورزی در شاهنامه، ذیل دو عنوان تقسیم شده است: خرد فطری و غریزی؛ خرد اکتسابی. برای شرح و تبیین این دو خرد، از چارچوبی فلسفی و تئوریک استفاده شد که نظریه فضیلت اخلاقی ارسطو یا سه گانه دانش و عاطفه و اراده است؛ برای هرکدام از مواردِ سه گانه نیز شاهد و مثال از شاهنامه نقل شده است. نگارنده در این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی و روش کتابخانه ای به واکاوی فضیلت خرد و فرزانگی در شاهنامه براساس نظریه فضیلت ارسطو می پردازد. نتایج پژوهش بیانگر آن است که مفهوم خرد و خردورزی در هر دو حیطه بیان شده در شاهنامه به کار رفته است؛ بدین معنا که فردوسی در تعالیم اخلاقی و تعلیمی خود با آگاهی دادن، ایجاد انگیزه و نمود خرد و خردورزی، زمینه را در عمل برای ترویج و پرورش خردورزی، به مثابه کنشی اخلاقی، فراهم کرده است و کار او در این باره مبنایی فلسفی و تربیتی دارد.
واکاوی تطبیقی عناصر داستان در رزمنامه غنایی زال و رودابه و تراژدی نمادگرای پله آس و ملیزاند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به دلیل پویا بودن ادبیات، همواره تأثیر اقتباس، ترکیب و بازآفرینی را می توان در میان آثار ادبی دنیا جست وجو کرد. در این میان ادبیات تطبیقی ابزاری برای رسیدن به تأثیر و اقتباس میان ادبیات جهان است. تأثیر فردوسی در جهان بر همگان مبرهن است و در این میان اقتباس موریس مترلینک در نمایشنامه نمادگرای پله آس و ملیزاند از داستان زال و رودابه فردوسی نمونه ای از این تأثیرگذاری بر ادبیات جهان است. هدف از این پژوهش بررسی تطبیقی عناصر داستان مانند: طرح، درونمایه، زاویه دید، شخصیت ها، زمان و مکان و نقش آن در تأثیرپذیری زنجیره مشترک بن مایه داستان ها و نتایج اخلاقی دو اثر ارزشمند زال و رودابه فردوسی و پله آس و ملیزاند از مترلینک است. در این جستار به واکاوی تطبیقی عناصر داستان با رویکردی توصیفی- تحلیلی مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای پرداخته شده و با تأکید بر وجوه اشتراک و افتراق، به تحلیل و مقایسه این دو اثر حماسی- غنایی و نمایشنامه نمادگرا پرداخته می شود. هم چنین به واکاوی هم فکری های ناخواسته بشری در خصوص عشق، ترس از مرگ و ماوراء الطبیعه می پردازیم. یافته های پژوهش نشان می دهد که هر دو اثر دارای ساختار داستانی پیوسته هستند که عناصر داستانی را به خوبی در پیشبرد داستان به کار گرفته اند. هم چنین طرح کلی این دو داستان به گونه ایست که در موقعیت مکانی و محدوده زمانی خاصی جریان داشته اند و دارای طرح و پیرنگی بسته و عناصر داستانی کاملا منسجم هستند اما در فضا و جو، دارای تفاوت هستند.
پژوهشی در بنیان های اساطیری و تاریخی کیانیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عصر حاضر که عصر حاکمیت تاریخ و تاریخ گرایی است، موضوع تشخیص زمان ها و بنیان های تاریخی و اساطیری از دغدغه های پژوهش است؛ خاصه در مطالعات ایرانی تعیین مرز میان اسطوره و تاریخ در حماسه ملّی از دشواری های تحقیق به شمار می رود. نخستین بار برتلس از سه بخش متمایز شاهنامه با عنوان های: اسطوره ای، تاریخی و پهلوانی سخن گفت؛ براساس این نظر، دوره حکومت پیشدادیان اساطیری است امّا درباره دوره حکومت کیانیان پژوهشگران اتفاق نظر ندارند. وجود عناصر اساطیری در داستان های مربوط به سلسله کیانیان این پرسش را مطرح می کند که شاهان کیانی شخصیت های تاریخی دارند یا متعلق به اسطوره اند. در پاسخ به این پرسش پژوهشگرانی چون ویندشمان، اشپیگل، دارمستتر، لومل، ویکندر و دو مزیل با دید اسطوره گرایی بر این عقیده اند که کیانیان یا برخی از شاهان این سلسله به اسطوره تعلق دارند. وجود عناصر شگفت در داستان کیکاووس و کیخسرو بن مایه این تفکر است. گروه دیگر از پژوهندگان تاریخ گرا، چون هنینگ، مری بویس و کریستن سن کیانیان را پادشاهان ایران خاوری می دانند که در دوره ای تاریخی پیش از هخامنشیان حکومت کرده اند. ظهور و حضور زرتشت در دوره گشتاسب بن مایه این عقیده است. در جستار پیش رو به روش توصیفی- تحلیلی، آراء و استدلال ها و شواهد این دو گروه پژوهندگان نقد و بررسی شده است نتایج این بررسی نشان می دهد نظریه تاریخ گرایان مستندتر و به واقعیت نزدیک تر است.
ناراستی و پنهان کاری شخصیت ها در داستان رستم و سهراب از منظر ادب تعلیمی
حوزه های تخصصی:
شاهنامه نامدارترین اثر حماسی ایران است. آثاری نظیر شاهنامه، در کنار روایت داستان های پهلوانی، با نشاندن هنجارها و ناهنجاری ها در مقابل هم، وظیفه تعلیم نیکی ها را نیز انجام می دهند. داستان نبرد رستم و سهراب اگر چه بخش کوچکی از شاهنامه است امّا از مشهورترین داستان های این کتاب است. این نوشتار، داستان رستم و سهراب شاهنامه فردوسی را از منظر ادبیات تعلیمی و مبحث راستگویی، می نگرد. در یک نگاه گذرا و سرسری به داستان رستم و سهراب، با توجه به آغاز و پایان داستان، خواننده گمان می کند که فردوسی هم همانند تصوّر بسیاری از مردم آن روزگار، تقدیر را بدون نقش فعّال آدمی، مهم ترین عامل بروز فاجعه مرگ سهراب قلمداد می کند امّا با نگاهی دقیق تر به داستان به نظر می رسد که فردوسی، در چینش مکالمات اشخاص این داستان، نشان می دهد که همگی در پنهان کردن حقیقت، دست دارند و همین کارهای آن ها در وارونه نشان دادن حقایق دست به دست هم داده و به بروز فاجعه منتهی شده است.
پیوند اسطوره و سیاست در شاهنامه: تلاش برای بازتولید هویت ملی ایرانیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۱۱ بهار ۱۳۸۹ شماره ۱ (پیاپی ۴۱)
37 - 56
شاهنامه را نباید متنی ساده و دور از اندیشه های دیریاب دانست. بازخوانی این حماسه ملی با به کار بستن دیدگاه های نوین علوم اجتماعی نشان می دهد که این اثر، متنی پیچیده و رازآمیز است. فردوسی با پیوند زدن اسطوره و سیاست، مسائل دوران خود را مطرح، تحلیل و تبیین می نماید. بزرگترین مشکل زمان این شاعر بزرگ، هرج و مرج ناشی از فروپاشی و ناتوانی شدید ساختارهای سیاسی و اجتماعی، و هویت فردی و جمعی ایرانیان است. در شاهنامه ساختارهای سیاسی، اجتماعی و هنجارهای ناشی از آنها به هویت های فردی و جمعی، استمرار و پایداری می بخشند؛ بنابراین در بازخوانی این اثر حماسی باید به دنبال راز جاودانگی آن بود. بی تردید، یکی از علت های ماندگاری این حماسه، روان و فاخر بودن زبان آن می باشد و استفاده از اسطوره برای پیوند زدن عناصر گوناگون هویت نیز پاسخی موقتی بدان راز است. فردوسی با این شیوه، موفق به آفریدن حماسه ای شده که مسندی برای حمایت از هویت ایرانی قلمداد می گردد.
بازنمایی اجتماعی در شاهنامه فردوسی (بررسی سیر شکل گیری و دگرگونی جامعه ایرانی در شاهنامه فردوسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۱۱ زمستان ۱۳۸۹ شماره ۴ (پیاپی ۴۴)
49 - 72
جامعه شناسان معتقدند حیات اجتماعی بشر در قالب جامعه های شکار کننده و گردآورنده خوراک شروع شده و به تدریج با تغییرهای اجتماعی پیچیده شده است. خط سیر داستانی شاهنامه فردوسی نیز دارای همین ویژگی است، داستان های شاهنامه از ابتدایی ترین نوع جامعه بشری یعنی جامعه های شکار و گردآورنده خوراک، شروع شده و کم کم انواع دیگر جامعه در اثر دگرگونی های اجتماعی پدید آمده اند. در این اثر، هر دوره به نام یکی از شاهان نام گذاری شده و اجتماع ها در نتیجه ابداع های مادی و معنوی بشر، گسترش یافته اند. در این مقاله کوشیده ایم دوره های گوناگون تکامل هویت اجتماعی جامعه ها را به طورکلی و شکل گیری جامعه ایران را به طور خاص از نگاه فردوسی بررسی نماییم بدین منظور، روش کیفی و بازنمایی اجتماعی را با استفاده از شیوه «محاکمات» به کار برده ایم و متن شاهنامه را به عنوان داده، تحلیل کرده ایم. در فرآیند بازنمایی یک اثر ادبی، با توجه به زندگینامه پدید آورنده و تجربه های او چهارچوبی تهیه می شود که با استفاده از آن می توان جهان متن را بازسازی و تفسیر نمود. در پژوهش حاضر با این شیوه به بازنمایی و استخراج مفاهیم جامعه شناختی موجود در شاهنامه پرداخته ایم. نتایج این اثر، نشان دهنده گذار انسان از جامعه های شبانی و ورودش به دوران پادشاهان مختلف، همراه با تغییرهای اجتماعی سریع می باشد. اگرچه، در دوره فردوسی علم جامعه شناسی به منزله یک شاخه علمی وجود نداشته، نظریه های امروزین جامعه شناسان درباره شکل گیری زندگی اجتماعی در حماسه او بازسازی شده است. این نظریه ها بیان گر سیر شکل گیری هویت جمعی، گسترش همه جانبه،همبستگی ملی، تشکیل جامعه ایران و دگرگونی های آن در طول تاریخ فرهنگ بشر می باشد و با استفاده از طراحی های اجتماعی نگارندگان یعنی مفاهیم کاربردی جامعه شناسی، به تصویر کشده شده است. جامعه شناسان معتقدند حیات اجتماعی بشر در قالب جامعه های شکار کننده و گردآورنده خوراک شروع شده و به تدریج با تغییرهای اجتماعی پیچیده شده است. خط سیر داستانی شاهنامه فردوسی نیز دارای همین ویژگی است، داستان های شاهنامه از ابتدایی ترین نوع جامعه بشری یعنی جامعه های شکار و گردآورنده خوراک، شروع شده و کم کم انواع دیگر جامعه در اثر دگرگونی های اجتماعی پدید آمده اند. در این اثر، هر دوره به نام یکی از شاهان نام گذاری شده و اجتماع ها در نتیجه ابداع های مادی و معنوی بشر، گسترش یافته اند. در این مقاله کوشیده ایم دوره های گوناگون تکامل هویت اجتماعی جامعه ها را به طورکلی و شکل گیری جامعه ایران را به طور خاص از نگاه فردوسی بررسی نماییم بدین منظور، روش کیفی و بازنمایی اجتماعی را با استفاده از شیوه «محاکمات»[1] به کار برده ایم و متن شاهنامه را به عنوان داده، تحلیل کرده ایم. در فرآیند بازنمایی یک اثر ادبی، با توجه به زندگینامه پدید آورنده و تجربه های او چهارچوبی تهیه می شود که با استفاده از آن می توان جهان متن را بازسازی و تفسیر نمود. در پژوهش حاضر با این شیوه به بازنمایی و استخراج مفاهیم جامعه شناختی موجود در شاهنامه پرداخته ایم. نتایج این اثر، نشان دهنده گذار انسان از جامعه های شبانی و ورودش به دوران پادشاهان مختلف، همراه با تغییرهای اجتماعی سریع می باشد. اگرچه، در دوره فردوسی علم جامعه شناسی به منزله یک شاخه علمی وجود نداشته، نظریه های امروزین جامعه شناسان درباره شکل گیری زندگی اجتماعی در حماسه او بازسازی شده است. این نظریه ها بیان گر سیر شکل گیری هویت جمعی، گسترش همه جانبه،همبستگی ملی، تشکیل جامعه ایران و دگرگونی های آن در طول تاریخ فرهنگ بشر می باشد و با استفاده از طراحی های اجتماعی نگارندگان یعنی مفاهیم کاربردی جامعه شناسی، به تصویر کشده شده است.
کنایه کلاه در شاهنامه با تأکید بر زمینه های فرهنگی و اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصویرهای شعری، حاصل ذوق و قریحه شاعرانه، آگاهی ها و خلاّقیت های فردی است که هم ریشه در تأملات شاعر در آثار ادبی پیشینیان و تجربه های شعری آنان دارد و هم نتیجه تجربه های زیسته شاعر و ژرف اندیشی اش در محیط است که توأمان شرایط اقلیمی و اوضاع سیاسی- اجتماعی را دربرمی گیرد. شاید بتوان گفت از میان انواع تصاویر شعری، کنایه بیش از دیگر تصویرها خاستگاهی اجتماعی دارد. از این رو بررسی و تحلیل تصاویر شعری، به ویژه کنایه که غالباً از دل فرهنگ جامعه و تعاملات اجتماعی نشأت گرفته و وارد زبان ادبی شده است، افزون بر اهمیت در تحلیل زیبایی شناختی آثار ادبی، اهمیت زیادی در تبیین برخی مبانی فکری و فرهنگی نیز دارد. در مقاله حاضر با تمرکز بر کنایه های مرتبط با «کلاه» در شاهنامه، کوشش شده ضمن تبیین ابعاد زیبایی شناختی این کنایات، با روش بررسی متن و تحلیل محتوای کیفی و مقایسه داده های حاصل با نتایج تحقیقات مرتبط، تحلیلی از زمینه های اجتماعی کنایات مورد نظر داده شود. داده های ناشی از جستار حاضر که با استفاده از شیوه بررسی اسناد و مدارک علمی انجام شده است، نشان می دهد کنایه های مرتبط با کلاه در شاهنامه با بسامد نسبتاً زیاد دارای ساختارها و معنی های متنوعی است که همچنان در فرهنگ و ادب ایرانی تداوم دارد. تردیدی نیست که بخشی از تداوم و تنوع معنی این کنایه ها به خاستگاه های فکری و زمینه های اجتماعی و فرهنگی آنها بازمی گردد.
بررسی معانی پنهان در ورای لایه داستانی هفت خان رستم
منبع:
پژوهش های ادبی و بلاغی سال اول بهار ۱۳۹۲ شماره ۲
11 - 25
حوزه های تخصصی:
فردوسی در شاهنامه، اصول اخلاقی و معارف عمیقی را بیان کرده است که پوششی از اسطوره، آن را در برگرفته است. اسطوره اگرچه در ظاهر ممکن است غیر واقعی و افسانه ای به نظر رسد، ولی با گشودن درهای معانی ، می توان به حقایق نهفته در ورای آن دست یافت. بر این اساس، در مقاله حاضر، با استفاده از اصول تجزیه و تحلیل کلام و بررسی ابیات و واژگان و صنایع ادبی به کار رفته در هفت خان رستم، سعی شد از معنای لایه اول گذشته و به معنای لایه دوم دست یابیم. با بررسی واژگان و ابیات و صنایع ادبی به کار رفته در هفت خان رستم بر اساس اصول تجزیه و تحلیل کلام، معنای لایه دوم به دست آمد : انسان برای رسیدن به کمال، باید پای در مسیر خطر گذارد و نهراسد. وی باید با ویژگی های بد خویش که همانند حیوانات وحشی می باشند بجنگد. بایددر مقابل دشواری های طبیعی مقاومت کند و در رویارویی با مشکلات، از خدا یاری طلبد. وی باید آگاه باشد و از پرداختن به جسم و پروردن آن دوری ورزد و با نفس خویش مبارزه کند تا به کمال برسد و چشم حقیقت بین او، بینا شود.
بررسی روایت و تصویرگری در گرشاسب نامه اسدی طوسی
منبع:
پژوهش های ادبی و بلاغی سال اول تابستان ۱۳۹۲ شماره ۳
59 - 75
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی شده است علاوه بر ، بررسی شاهنامه و گرشاسبنامه از نظر زیبایی شناسی و ساختار های زبانی و فکری ، آنها را با روشی تحلیلی از حیث کیفیت روایت و تصویرگری بسنجیم .روایت ها و تصویرگری های اسدی در گرشاسبنامه ، موجز ، زیاد ومکرر است اما به مانند تصویر های فردوسی ، هدفمند و مرتبط نیست. شیوه اسدی در روایت استفاده از مناظره و تمثیل است . برخلاف شاهنامه که داستان ها بیشتر از زبان قهرمانان نقل می گردد ، داستان های اسدی از زبان راوی بیان می شود. تکرار در گرشاسبنامه کم است اما مضمون ها غالباً تکراری است . اسدی در روایت ماجراهای بزمی و غنایی موفق تر از توصیف صحنه های رزمی عمل می کند و حتی توصیفات رزمی او نیز رنگی از مضامین و مفاهیم غنایی دارد . بر خلاف توصیفات تک بعدی اسدی توصیفات فردوسی چند بعدی و مینییاتوری است . حماسه گرشاسبنامه را باید حماسه ای شخصی و با محوریت فرد ، به شمار آورد اما حماسه شاهنامه ، حماسه ای ملی و با محوریت ایران است . بر خلاف گرشاسب که به ضحاک خدمت می کند ، رستم هرگز در خدمت دشمنان ایران نبوده است . اسدی یکی از استادان بزرگ حماسه سرایی است و کتاب او یکی از ارزشمند ترین آثار حماسی ایران به شمار می آید ، اما گرشاسبنامه از نظر ارزش های ادبی و قدرت روایتگری و خلق تصاویر هنری با شاهنامه ، برابری نمی کند .