مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۲۱.
۲۲۲.
۲۲۳.
۲۲۴.
۲۲۵.
۲۲۶.
۲۲۷.
۲۲۸.
۲۲۹.
۲۳۰.
۲۳۱.
۲۳۲.
۲۳۳.
۲۳۴.
۲۳۵.
۲۳۶.
۲۳۷.
۲۳۸.
۲۳۹.
۲۴۰.
فردوسی
حوزه های تخصصی:
در نقد متون، ناقد نخست می کوشد زمینه ای متناسب با متن بیابد تا بر اساس آن الگو به بررسی بپردازد. در پژوهش حاضر، اساس کار، بررسی تأثیر لحن بر میزان انتقال پیام در «شاهنامه» است. با این نظر که لحن مربوط به گونه های زبانی است، این پژوهش حول محور زبان به بررسی عامل لحن می پردازد. اسپیتزر(منتقد فرانسوی)، معتقد است که کاربرد هر واژه در هر متن، شکل ظهور عاطفی آن است؛ تنها باید دانست که کدام کنش زبانی این کاربرد را گریز ناپذیر کرده است. از این رو عامل لحن که بازتاب رنگ عاطفی کلام است، به نوعی بازتاب اندیشه و حتی نوع برخورد شاعر با مسائل عینی و ذهنی است. با توجه به این که «شاهنامه» فردوسی از متونی است که به شدت تحت تأثیر یک جریان فکری و نوع ادبی خاص است، عامل لحن، هم می تواند عاملی برای بیان پشتوانه ی فکری گوینده و هم طرز تلقی مخاطب از فضا، زبان و بافت اجتماعی متن باشد. از تحقیق حاضر چنین حاصل شده است که در «شاهنامه» با وجود غلبه تفکر اسطوره ای-حماسی، لحن هایی که بیانگر احساس و منش گوینده از ذکر داستان است، در جایگاه مناسب خود، نمود یافته است.
کارکرد های عناصر روایی در جنگ هفت گردان شاهنامه
حوزه های تخصصی:
ساختار داستانی ماهیتی دارد که با تأثیر از عناصر خود، شکلی کُنشی و روایی می پذیرد. نویسنده در پرتو این خصوصیات و عناصر ساختاری مانند: طرح و نقشه، زاویه ی دید، کشمکش، بحران، نقطه ی اوج و گره گشایی، ساختاری داستانی را پی می ریزد. نگریستن به آثار ادبی گذشته از زاویه نظریات معاصر راهی است برای کم کردن فاصله ها با چنین آثاری تا ارزش و راز ماندگاری آن ها بیش از پیش آشکار شود. هم از این رو در این جستار پس از طرح مباحث نظری در باب ادبیات داستانی و هر یک از عناصر سازنده داستان، به تحلیل این عناصر در ماجرای جنگ هفت گردان در شاهنامه پرداخته می شود؛ و پس از تحلیل داده ها به این نتیجه می رسد که، - بدون در نظر گرفتن پاره ای سستی ها- فردوسی در پردازش این داستان توانسته است، به خوبی عناصر داستان را در پیشبرد حوادث به کار بگیرد و طرحی منسجم و استوار مبتی بر روابط عِلّی و معلولی را پی ریزی کند. کنِش-ها و گفت گوهای شخصیت ها در این داستان نتیجه ی طیعی حوادث است و متن داستان، با ساختاری تقریباً پیوسته، مبنی بر شروع از وضعیت پایدار و تغییر وضعیت به سوی موقعیت پایداری متفاوت با وضعیت اول پیروی می کند.
واکاوی و برجسته سازی صفات و شخصیت زن از نگاه فردوسی و انعکاس آن در شاهنامه بایسنقری (دو نگاره زال و رودابه و دیدار اردشیر و گلنار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
235 - 259
حوزه های تخصصی:
ادبیّات هر قوم و نژادی، بیانگر نگرش آنان نسبت به شخصیّت ها و مقوله های فردی و اجتماعی است. ادبیات داستانی یکی از شاخه های مهم ادبیات در ایران است که مطالعه آن نقش مهمی در بازشناسی عناصر و دیدگاه های فرهنگی دارد. شخصیّت های داستانی از طریق انتساب خصیصه های فردی، اجتماعی، فرهنگی و ... در یک متن ادبی معرفی می شوند. در این بین، دیدگاه های متفاوتی نسبت به شخصیّت زنان در روایات داستانی و شعری ادبیّات کهن ایران دیده می شود. بررسی نقش زنان در اغلب داستان های مشهور حماسی، نقش آفرینی و بازتاب سیمای متفاوت آنان در داستان ها، در شمار بحث هایی است که همیشه مورد مناقشه اهل فن و تحقیق بوده است. یکی از منابع ادبی که به این موضوع توجّه داشته است، شاهنامه بایسنقری است که نسخه کهن نگاره دار شاهنامه فردوسی از دوره تیموری؛ سده نهم هجری قمری و در قالب نوآوری های مکتب نگارگری هرات (خراسان) می باشد. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای درصدد است که به جنبه های مختلف شخصیّت و صفات زنان از جمله: عشق و شیفتگی، زیبایی و دلفریبی، پادشاهی و مملکت داری، ازدواج و همسرداری، عفاف و پوشیدگی، خیانت و بی وفایی در طول دو نگاره «زال و رودابه» و «دیدار اردشیر و گلنار» در شاهنامه بایسنقری که مبتنی بر تحلیل باشد، بپردازد. نتایج این پژوهش بیانگر این است که حضور نگاره های زنان در شاهنامه بایسنقری لطافت خاصّی به این اثر بخشیده و زنانی که فردوسی به توصیف آن ها در شاهنامه پرداخته است، نسبت به زنان عصر خود دارای ویژگی های منحصر به فردتری هستند. اهداف پژوهش: 1. واکاوی صفات و شخصیّت زن از نگاه فردوسی. 2. شناسایی مصداق های بارز شخصیّت و صفات زنان در نگاره های شاهنامه بایسنقری. سؤالات پژوهش: 1. فردوسی چه مواردی از صفات و شخصیّت زن را در داستان های شاهنامه نشان داده است؟ 2. صفات و شخصیّت زن از نگاه فردوسی در نگاره های شاهنامه بایسنقری چگونه انعکاس یافته است؟
آفاق صلح دوستی ایرانیان در داستان فریدون (یکی از ویژگی های فکری حماسه سرایی فردوسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۹
49-65
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پی آن است تا چگونگی صلح اندیشی قهرمانان ایرانی را در داستان فریدون بررسی کند. در این داستان از چند روش صلح اندیشانه صحبت شده است. توزیع گسترده ثروت بین نیازمندان که به دست فرانک انجام می شود، تقسیم جهان به سه قسمت و کثرت گرایی در روش حکومت داری و دوری از انفراد در تقسیم جهان که کار فریدون است و گفت وگومحوری در حل منازعات در میان قهرمانان و تکیه برکشف راه حل صلح و رد مطلق خشونت و دوری از استفاده از قدرت نظامی برای حل اختلافات و عدم تعلق به دنیا و دوری از سماجت و جدال برای ماندن در حاکمیت و قدرت، که ویژگی ایرج در مواجهه با برادران است و توجه ویژه به داد و دادگری و دوری از ستم و ستمگری در کردار و گفتار فریدون. آنچه فریدون از آن بهره برده است و نیز کنش، گفتار و اندیشه قهرمانان ایرانی در داستان فریدون، با دیدگاه های صلح دوستی امروزی انطباق دارد.
بازخوانی و تحلیل ساختاری قیام های شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از پدیده های اجتماعی و سیاسی در حماسه فردوسی، قیام ها و خیزش های مختلفی است که به دلیل رفتار ناشایست و ظالمانه پادشاهان اتفاق افتاده است. فردوسی در خلال داستان پادشاهان ستم کارِ ایران باستان این قیام ها را در اثر گران سنگ خود ثبت کرده است. این قیام ها و خیزش ها با انگیزه های گوناگونی در جامعه ایران اتفاق افتاده است. در این جستار با هدف تحلیل ساختاری قیام های شاهنامه، ضمن شناسایی پادشاهانی غیر فره مند که علیه آنان قیام هایی صورت گرفته، دلایل پرداختن فردوسی به قیام ، ضد شاهان را - در شاهنامه که در ظاهر کتاب شاهان است - بازنمایی کرده ایم. سپس با استفاده از منابع کتاب خانه ای و اسنادی به روش توصیفی – تحلیلی اقداماتی را که منجر به قیام و شورش شده بررسی و چگونگی قیام ها و خیزش ها علیه پادشاهان و نحوه مقابله و اقدامات قیام کنندگان را به عنوان یکی از پدیده های اجتماعی و سیاسی از منظر قدرت تصویرسازی و شاعرانه فردوسی مورد تجزیه وتحلیل قرار داده ایم. نتایج به دست آمده در هر قیام نشان می دهد عواملی مختلف در به وجود آمدن قیام ها دخیل بوده است و بیش تر این قیام ها به نابودی حاکمان انجامیده است.
بررسی علل جامعه شناختی فروپاشی حکومت جمشید براساس نظریه ابن خلدون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه بیان کننده تاریخ و سرنوشت ایران زمین است. به همین علت ترجمان معتبری از پیشینه فرهنگی ملت ایران محسوب می شود. از همین روی از مهم ترین مباحثی که می توان در آن یافت، نگرش جامعه شناختی فردوسی است. در قسمت اسطوره ای شاهنامه سیر زندگی اجتماعی بسیار شبیه به روندی است که در نظریات اجتماعی مطرح است، یکی از نظریه های مشهور، متعلق به ابن خلدون است. ابن خلدون یکی از چهره های شاخص در تاریخ نظریه اجتماعی است. از میان مفاهیمی که وی ابداع کرده است مفهوم «عصبیت» و «مراحل پنج گانه سیر حکومت ها» از مهم ترین ها است. در این مقاله برآنیم تا بر مبنای نظریه ابن خلدون به بررسی حکومت جمشید، پادشاه پیش دادی و خردمندی که به همه هنرها دست یافته و بر همه کارها توانا شد، بپردازیم. هدف این مقاله بررسی علت سقوط حکومت جمشید در شاهنامه براساس نظریه جامعه شناسی ابن خلدون است. پیش فرض اصلی این پژوهش این است که نظریه ابن خلدون بر تمام ابعاد حکومت جمشید قابل تطبیق است. در جهت تحقق این هدف پس از بیان مقدمه ای کوتاه، جامعه شناسی در ادبیات به صورت موجز بیان شده و سپس به بیان مفهوم عصبیت و مراحل پنج گانه سیر حکومت ها از تأسیس تا واژگونی پرداخته شده است. آن گاه دوران سلطنت جمشید براساس مراحل پنج گانه مورد بررسی قرار گرفته و به این نتیجه می رسیم که اگرچه در دوره فردوسی علم جامعه شناسی به صورت امروزی وجود نداشته ولی نظریه های جامعه شناسی در حماسه او بازسازی شده است.
نقش قدرت و وراثت در تعیین جانشینان پادشاهان در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
125 - 146
حوزه های تخصصی:
شاهنامه از دیدگاه ایرانیان کتاب سیاست و جهان داری است و از طریق به تصویر کشیدن سرگذشت پهلوانان و پادشاهان، در واقع به دنیاپرستان و بی دادگران درس عبرت می دهد و آنان را از بادافره گناهان و ستم هایشان آگاه می سازد. در این مقاله بر آنیم که چگونگی شکل گیری حکومت ها را از ابعاد گوناگون نظیر فرّه ایزدی، فرّه شاهی (وراثت و گردش و انتقال خون در نسل پادشاهی)، قدرت و داشتن پشتوانه و پایگاه اجتماعی به عنوان نقش های مؤثّر در ایجاد حکومت ها، به ویژه بررسی تقابل قدرت و وراثت را در بیش از پنجاه پادشاه مورد بررسی قرار دهیم. محور اصلی پایه های حکومت در شاهنامه ، قدرت و انواع تجلیّات آن است. به بیان دیگر، شاهنامه نبردِ قدرت هاست؛ یعنی نبرد داد و بی داد است. در شاهنامه بنا به عقاید بعضی از قبایل، بسیار تأکید شده است که زنان، چه در جای گاه پادشاهی و چه به عنوان ملکه، ناقل وراثت و خون پادشاهی و قدرت در ساختار فرمان روایی اند که رگه هایی از رسم کهن مادرسالاری را در آن می توان دید و در این مورد، زن بیش تر در نقش مادر، دختر یا خواهر، عامل انتقال وراثت بوده است مانند ازدواج ضحّاک با خواهران جمشید، داستان سیاوش و داستان مخالفت سرو، پادشاه یمن، با ازدواج دخترانش با پسران فریدون. نگارندگان به روش تحلیلی و تطبیقی به بررسی و تطبیق دوره های پادشاهی و تقابل قدرت و وراثت به عنوان یکی از پایه های حکومت آنان پرداخته اند.
فرضیه «باور به تأثیر بیان سخن در به حقیقت پیوستن آن» در فرهنگ ایرانی با تکیه بر شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نویسنده این مقاله می کوشد تا به این پرسش ها پاسخ گوید که «چرا ایرانیان همواره از بیان احتمال وقوع رویدادی جانگداز در آینده پرهیز کرده اند؟» و «چرا این پرهیز درباره خود و عزیزانشان با هراسی سخت همراه شده است؟»، «آیا در این پرهیز تنها در نظر گرفتن حالات روحی و عاطفی خود یا دیگری و رعایت جنبه اخلاقی مطرح بوده است و یا بُروز این واکنش ریشه ای دیرپا در ناخودآگاه قوم ایرانی دارد؟».برای پاسخگویی به پرسش های یادشده، منابع برجای مانده از هزاره های دوری بررسی شد که در شکل گیری و تحول فرهنگ ایرانی تأثیرگذار بوده است؛ سپس برای به دست دادن نمونه هایی مکتوب از پرهیز ایرانیان از یادکردِ موقعیت های دلخراش، ادبیات فارسی آیینه تمام نمای فرهنگ ایرانی مطالعه و شاهنامه فردوسی از میان متون نظم و نثرِ فارسی برگزیده شد. در این اثر، به صورتی مداوم با سخن گفتن از شکست، اسارت، هزیمت، تاراج، مرگ و غیره روبه رو هستیم که همگی شرایطی نامطلوب اند؛ نیز برای نشان دادن استمرار حیاتِ این پرهیز تا روزگار معاصر، به ضرب المثل هایی از ادبیات عامه مراجعه شد.جست وجوی همه این منابع نشان داد انسان ایرانی از گذشته های بسیار دور باور کرده است که سخن آنگاه که بر زبان می آید، نیروی شگرفی دارد که می تواند زمینه ساز تحقق عینی و بیرونی محتوای خود شود؛ به همین سبب همواره از به زبان آوردن کلامی با درون مایه رقت انگیز پرهیز کرده و کوشیده است نگوید تا نشود و آنگاه هم که گریز و گزیری از گفتن نبوده، به تعریض و تلویح روی آورده است.
نکته هایی درباره ارتباط سرنویس ها با ساخت داستان در شاهنامه و پیشنهادهایی برای گزینش بسامان تر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۵۳)
111 - 125
حوزه های تخصصی:
سرنویس های شاهنامه عبارت های قرارگرفته در میان ابیات اند که بیانگر رخدادهای مهم در داستان هستند. سرنویس ها کارکردهای مختلفی دارند که مهم ترین آنها مشخص کردن بخش های داستان است. با خواندن داستان های طولانی، خواننده بیشتر پی می برد که به عنوان هایی نیاز دارد تا خط داستانی برای او مشخص شود. با حذف این عبارات از داستان های شاهنامه بخشی از هنر فردوسی در ساماندهی به توصیفات نیز مغفول می ماند. سرنویس ها مانند ابیات، ظرفیت داشتن وِیژگی های سبکی و هنری را ندارند؛ بنابراین مصحّحان در گزینش صورت صحیح آنها، عمدتاً به مطالب ثبت شده در نسخه ها بسنده می کنند. این شیوه از گزینش به سبب تک بُعدی بودن، مشکلاتی را به وجود می آورد. حال آنکه ساختار داستان و سرنویس با یکدیگر مرتبط است و می توان با شناخت ساخت داستان و عناصر اثرگذارش بر سرنویس ها، ضبط های دقیق تری ارائه داد. این رویکرد به متن و سرنویس، عناصری کمکی در اختیار مصحّح قرار می دهد که برای گزینش درست تر می توان از آن استفاده کرد. در این مقاله با در نظر داشتن ساختار داستان و پیوندی که با سرنویس ها دارد، راهکارهایی برای گزینش بسامان تر ارائه می شود؛ نیز در تصحیح متن، محل قرارگرفتن هر سرنویس مانند ضبط آن اهمیت دارد. با توجه به ساختار و محتوای ابیات شاهنامه، به انتخاب محل دقیق این عبارت ها اشاره، و برای ساماندهی به تصحیح سرنویس با رویکرد توجه به ساخت داستان، پیشنهادهایی ارائه خواهد شد.
تأمّلی بر انواع تأثّرات تلمیحیِ شاعرانِ دوره بازگشت از شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۹
229 - 252
حوزه های تخصصی:
به دلیل اهمیت شاهنامه، اقبال به آن در دوره بازگشت ادبی زیاد شد. شاعران این دوره می کوشیدند تا از لحاظ سبکی، مضمونی، بلاغی، زبانی و... شعر خود را به شعر شاعران بزرگ، به ویژه فردوسی شبیه کنند. هدف مقاله حاضر، بررسی پنج دیوان از پنج شاعر برجسته این دوره/مکتب، یعنی صحبت لاری، فتحعلی خان صبا، قاآنی شیرازی، سروش اصفهانی و داوری شیرازی، از منظر انواع تأثیرپذیری از تلمیحات شاهنامه ای است که شامل صور خیال متأثّر یا ساخته شده با اشارات و داستان های شاهنامه ای، مدح و برتری ممدوح بر شاهان و پهلوانان، جادوی مجاورت، عبرت و تنبّه دادن خواننده از داستان های عبرت برانگیز شاهنامه ، ذکر احوال شخصیِ شاعر با بهره گیری از داستان های شاهنامه ای، بهره گیری از اشارات شاهنامه ای در مثَل و استفاده از ظرفیت های داستانی شاهنامه در دعای شریطه قصیده می باشد. مقایسه بسامد تلمیحات شاهنامه ای در دیوان پنج شاعر مذکور در پایان مقاله و در قالب جدول آماری آمده است. در این مقایسه قاآنی بیش از همه و داوری کمتر از دیگران از این نوع تلمیحات بهره برده است. پژوهش حاضر با روش تحلیلی با رویکرد توصیفی انجام شده و نتیجه کاوش در دیوان پنج شاعر، نشان می دهد که شاعران مذکور تلمیحات شاهنامه ای را با هدف و در قالب بهره گیری های گوناگون به کار برده اند.
بررسی و مقایسه تصاویر آتش در ادبیات حماسی و عرفانی با تأکید بر شاهنامه فردوسی و اشعار مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آتش یکی از عناصر بنیادی در پیدایش هستی و نیز مهم ترین جلوه حیات در طبیعت برای انسان است. عنصر آتش از بدو زندگی تابه حال در میان تمام انسان ها و آیین ها دارای قداست و اهمیتی والا بوده است. این عنصر در افکار و سروده های دو شاعر بزرگ زبان و ادبیات فارسی، یعنی فردوسی و مولانا نیز همواره از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و به اشکال مختلف در آثار آنان متجلی گردیده است. فردوسی آتش را آخشیج برتر عنوان نموده و در نظر او آتش سرچشمه ویژگی های بنیادین دیگر از قبیل گرما، سرما، خشکی و تری است. ویژگی های اساطیری آتش در شاهنامه مانند آتش آزمون و آتش تطهیر بسیار پررنگ و نمادین است. آتش در اشعار مولانا در قالب های تمثیل، تلمیح، استعاره، نماد و غیره به کاررفته است. آتش در اشعار مولانا در مصداق آتش حق و تجلیات وی، آتش انبیا، آتش عشق، آتش جهنم، آتش نفس و غیره به چشم می خورد که همگی برای تبیین معرفت، عشق و جلوه های آفرینش به کاررفته است. در این مقاله به شیوه توصیفی _ تحلیلی، تصاویر آتش در شاهنامه فردوسی و اشعار مولانا موردبررسی قرارگرفته است. کارکردهای معرفت، عشق و پاک کنندگی آتش عمدتاً تحت تأثیر اسطوره ها بوده و ازلحاظ رویکرد نقاط مشترک زیادی با شاهنامه فردوسی دارد؛ اما در تحلیل رویکرد عارفانه شعر مولانا و تصاویر او از آتش درمی یابیم که مجردّات فکری شاعر به طور رمزگونه بیان شده است.
تحلیل شخصیت های تمثیلی شاهنامه از منظر گفتمان انسان شناسانه فردوسی
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۱۴ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۱
120 - 140
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی در نگاه اول شاید به قول محمود حدیث رستم و داستان همآوردی ها باشد اما اندکی آشنایی با بیان تمثیلی اسطوره ای و گفتمانی که فردوسی در آن، شاهنامه را سروده، باعث پرسش هایی می شود: فردوسی از بیان تمثیلی در شاهنامه چگونه و چرا استفاده می کند؟ و آیا رستم به صورت تمثیلی از منظر گفتمان انسان شناسی فردوسی می تواند نمونه ی اعلای یک هویت انسانی باشد که در روح جمعی و توانش فرهنگی جامعه ایران تأثیر داشته است ؟ یا این هویت انسانی به صورت تمثیل های متنوع در مجموعه ای از شخصیت های شاهنامه نمود یافته است؟ این پژوهش با هدف پاسخ به این سؤالات و فهم آنچه فردوسی رمز و معنای (تمثیل) شاهنامه گفته، انجام شد. شناخت معماری تمثیل های فردوسی که نشان دهنده ذهن و زبان اوست، ضروری می نماید. این پژوهش ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از روش ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ و ﻣﻨﺎﺑﻊ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪای، در ﭼﺎرﭼﻮب ﻧﻈﺮﯾﻪ تحلیل گفتمان انجام شد و یافته ها نشان داد که فردوسی با بیانی تمثیلی جهان بینی و اندیشه انسان شناسانه خود را به نصویر کشیده است. تمثیل های شاهنامه هویت انسان ایرانی اسلامی را بیان کرده است، فردوسی در پردازش شخصیت های داستان های شاهنامه آگاهانه دو نوع شخصیت خیر و شر را مبتنی با گفتمان های دوره معرفی می کند. هر یک از شخصیت ها می توانند به صورت تمثیلی نموداری از چهره های منفی و مثبتی باشند که به سبب جهان بینی طبقاتی و روابط قدرت حاکم پدیدار شده اند. رستم و افراسیاب کلان تمثیل دو گروه از شخصیت های خوب و بد در گفتمان فردوسی هستند که زوایای دیگر آن در شخصیت هایی مانند ضحاک ماردوش، سیاوش، گردآفرید، سودابه، پیران ویسه و... نمودار می شود. تمثل نه تنها به متن شاهنامه مفهومی چندلایه و گسترده می بخشد بلکه آن را به متنی نشانه ای نمادین بدل می کند.
درنگی بر واج شناسی شاهنامه
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۲ بهمن و اسفند ۱۴۰۰ شماره ۶ (پیاپی ۱۹۲)
233 - 262
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی انتقادی کتاب تازه چاپ شده جلال خالقی مطلق یعنی واج شناسی شاهنامه اختصاص دارد. مؤلّف کتاب مورد نظر چندین مقاله در رابطه با فردوسی و شاهنامه نیز نوشته است. روشی که نویسنده برای تشخیص تلفظ قدیمی کلمات فارسی در آیات فردوسی به کار برده است در مقاله حاضر مورد بررسی قرار می گیرد. همان طور که در این مقاله نشان داده شده است ، برخی از اشتباهات در برخی از مدخل های کتاب دیده می شود و برخی از تلفّظ های نسبت داده شده به شاهنامه را نمی توان اصیل دانست. با تحقیقات گسترده تر می توان تصوّر دقیق تری از تلفّظ های فردوسی به دست آورد.
رد پای هویت ایرانی در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه میراث دوره ۱۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۳)
99 - 126
شاهنامه فردوسی در واقع تلاشی بود برای بازشناسی تاریخ باستان و هویت ایرانی که در برخورد بیگانگان مهاجم مورد تهدید قرار گرفته بود. نویسنده در این مقاله کوشیده است با بررسی آماری و تعریف و تلقی فردوسی در جای جای شاهنامه تعریفی از ایران و هویت ایرانی از منظر شاهنامه فردوسی و در دوره های مختلف آن به دست دهد. بر این اساس مفهوم ایران که در کتاب های نخستین، و در واقع در بخش اساطیری شاهنامه ، هنوز ناشناخته است در دوره های بعد به تدریج ظهور می یابد و سپس تحولاتی را از سر می گذراند که در این مقاله به تفصیل و با ذکر شواهد معرفی و بررسی شده است.
آرش کمانگیر در مقدمه قدیم شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه میراث دوره ۱۲ بهار و تابستان ۱۳۹۳ شماره ۱ (پیاپی ۵۴)
201 - 214
یکی از مباحث جنجال برانگیز شاهنامه ، نبود داستان آرش کمانگیر در آن است. دسته ای از پژوهشگران برآن اند که داستان آرش کمانگیر در شاهنامه منثور ابومنصور وجود داشته است و فردوسی عمداً آن را به شعر در نیاورده است. دلیلی که این دسته از پژوهشگران به آن استناد می کنند، ضبط نامعتبری است که در چاپ نخست مقدمه شاهنامه ابومنصوری آمده است. در چاپ دوم ضبط «دستبرد آرش» به جای «دست برادرش» که در چاپ اول آمده بود، به مقدمه قدیم افزوده شد. همین ضبط جدید بود که دست آ ویز و پایه استدلال برخی از پژوهشگران در مورد حضور داستان آرش در شاهنامه منثور شد؛ اما علامه قزوینی نسبت به ضبط «دستبرد آرش» مشکوک است. ضمناً این ضبط بر اساس مهم ترین قانون تصحیح انتقادی که می گوید ضبط دشوار معتبرتر است، هیچ گونه اعتباری ندارد؛ بنابراین ضبط دشوار «دست برادرش» که به نظرمی رسد «دستبرد آرش» گردیده آن است، از اعتبار بیشتری برخوردار است و بر اساس دلایلی که در متن مقاله آن ها را بیان کرده ایم، می تواند با جمله بعد از خود در ارتباط باشد.
گونه ای از بازی شطرنج در شاهنامه فردوسی و سنجش آن با انواع دیگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه میراث دوره ۱۳ بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۶)
101 - 120
با تأمل در متون کهن، به برخی اطلاعات و اصطلاحات تازه ای دست می یابیم که ما را با ابعاد مختلف زندگی گذشتگان آشنا می سازد. شاهنامه به عنوان یکی از آبشخورهای اصلی فرهنگ باستان، منبعی بس ارزنده در این راستاست. شاعران، برای جلوگیری از تکرار و به تبع آن ممانعت از ملالت کلام و همچنین اظهار فضل، در وهله اول از مسائل و مضامینی هم سو با موضوع و اهداف خود بهره می برند. فردوسی نیز برای ارتقاء کیفیت هنری اثر ماندگار خود از تأمل برانگیزترین بازی، یعنی شطرنج که با حماسه تناسب زیاد دارد و صحنه های رزم را تداعی می کند استفاده نموده است. نوشته حاضر بر آن است که با بهره گیری از شیوه استقرایی و بازخوانی دقیق داستان «گو و طلخند» از شاهنامه و تفحص در منابع اصلی علم ملاعب و سرگرمی ها، به این پرسش ها پاسخ دهد که آیا ساختار و نحوه این نوع بازی در شطرنج قدیم وجود داشته است یا نه؟ وجوه اختلاف و اشتراک آن چه بوده است؟ حاصل پژوهش نشان می دهد، فردوسی در این داستان گونه تازه ای از این بازی را ارائه می دهد که مسبوق به سابقه نیست و با انواع مذکور در کتب مرجع تفاوتهای قابل توجهی دارد؛ حتی چهره رخ در این بازی کاملاً متفاوت با انواع دیگر می باشد و چه بسا که شارحان شاهنامه نیز بدان نپرداخته اند.
درباره چند بیتِ منسوب به فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
در بعضی نسخ و چاپ های شاهنامه یا منابعِ منظوم و منثورِ دیگر، تک بیت ها یا دوبیت هایی به نام فردوسی آمده است که پشتوانه استواری در دست نویس های کهن و معتبرِ شاهنامه ندارد و از این روی سروده فردوسی نیست، ولی به دلایلی مانند: مضمونِ اخلاقی و تعلیمی، زیباییِ ادبی، مَثَل شدگی و تکرار، در سنّت ادبی ایران به نام فردوسی مشهور و متداول شده و در مآخذ مختلف (عمدتاً مربوط به امثال فارسی) آمده است. در این مقاله دوازده نمونه از این گونه ابیاتِ غیراصیل و منسوب به فردوسی طرح و سابقه آن ها در نسخه ها و چاپ های شاهنامه و آثار دیگر بررسی شده است.
گستره اخلاق و سیاست در اساطیر شاهنامه فردوسی و ایلیاد و ادیسه هومر
منبع:
مطالعات علوم اسلامی انسانی سال هفتم بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۵
109-116
بررسی عناصر ادبیات پایداری در شاهنامه ی فردوسی
شعر پایداری ، برآیند احساس همدلی میهنی در برابر هر نوع تجاوز، برای تحصیل استقلال است . ای ن ن وع ادب ی ، بستری برای تجلّی احساسات دینی ، میهن پرستی ، آزادی خواهی و حق طلبی به حساب می آید. یورش بیگانگان به ایران زمین و تلاش برای ایستادگی در برابر متجاوزان، توصیف رشادت ها و جانبازی ه ای قهرمان انی ک ه م دافع حقوق وطن هستند، پرداختن به اصل دفاع از حریم وطن در برابر عناصر ظلم و تهاجم، در شعر فردوسی برجسته ترین مضامین پایداری به حساب می آید. در پژوهش حاضر که به بررسی ادبیات پایداری در شعر فردوسی اختصاص یافت ه است ، تلاش بر آن بوده تا پس از تبیین ادبیات پایداری، به تشریح عناصر پایداری در شعر فردوسی پرداخته شود. در این راستا ، اشعار فردوسی به شیوه ی تحلیلی - توصیفی مورد بررسی و پژوهش قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان می دهد که اصلی ترین همسانی شاهنامه ی فردوسی ب ا مؤلفه های پایداری، دفاع از وطن و صلح طلبی است . فردوسی ، مخاطب را در تمام شاهنامه، به دنیایی عاری از خشونت، جنگ و بیداد دعوت کرده و ب ا وج ود ای ن ، اتح اد، همدلی و آمادگی در برابر هجوم دشمنان خارجی را نیز همواره در نظر داشته است و از ایرانیان می خواهد ک ه برای نگهبانی از سرزمین خویش ، تمام توان خود را به کار گیرند و از پراکندگی پرهیز کنند. اف زون ب راین، ظلم ستیزی، دادخ واهی ، م یهن پرستی ، دشمن شناسی، بیگانه ستیزی، نفی اسارت و بندگی، مبارزه با شر و پلیدی و نیاز به رهبر و راهنما از دیگر شاخص های پایداری است که در شاهنامه ی فردوسی بازتاب دارد.
واکاوی فضایل و خصوصیّات اخلاقی مشترک در شاهنامه و اوستا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۹
1 - 29
حوزه های تخصصی:
مضامین اخلاقی و اجتماعی از مباحث اصلی در ادبیّات فارسی است و از گذشته تاکنون جلوه گاه نغزترین و ناب ترین معانی و مضامین اخلاقی و تعلیمی بوده است؛ به گونه ای که در هر دوره، بخش انبوهی از شعر فارسی به حکمت و موعظه اختصاص داشته است. ادبیّات تعلیمی از رایج ترین و کهن ترین گونه های ادبی در جهان است که آموزه های عقلانی و اخلاقی را به مخاطبان ارائه می کند تا با کاربست آن ها در زندگی به نیکبختی و سعادت برسد. در شاهنامه که اثری حماسی است، سخن از انسان هایی آرمانی به میان می آید که آراسته به صفات نیکوی انسانی هستند و پای بندی به اخلاق، بارزترین ویژگی زندگی آنان است. فردوسی که صاحب گفتاری پاک و آراسته به راستی و درستی است، خود، به فضایل اخلاقی پای بند است و در داستان های شاهنامه به بیان این ارزش ها در زندگی آدمی می پردازد. اوستا نیز که اثری تعلیمی و اخلاقی است، پر از خوبی ها و اندیشه های انسان دوستانه است؛ که در آن مضامین اخلاقی به انحای مختلف بیان شده است. این مقاله سعی دارد با بهره گیری از روش تحلیل محتوا و روش توصیفی- تطبیقی و با ابزار کتابخانه ای خصوصیات اخلاقی مشترک در این دو اثر را بررسی کند؛ از بررسی و مقایسه این دو منبع، این نتیجه حاصل شد که شاهنامه ضمن تأثیرپذیری و جذب مؤلفه های فرهنگی دین مبین اسلام، تأثیرات فراوانی نیز از فرهنگ ایران پیش از اسلام گرفته، بسیاری از مؤلفه های فرهنگی آن را حفظ و ضبط کرده است.