مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
ملکوت
منبع:
پژوهش های ادبی سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۶۶
121-141
حوزه های تخصصی:
مسئله اصلی این پژوهش بررسی مضمون اعتذارِ ابلیس در رمانهای یکلیا و تنهایی او و ملکوت است. بررسی چگونگی نمودهای این باور در این رمانها و میزان انطباق آن با اندیشه های مطرح در برخی از کتابهای صوفیه، هم درونمایه های این رمانها را بهتر نشان می دهد و هم سطح ارتباط این آثار با ادب سنتی و میزان اثرپذیری آنها را از متون گذشته می نمایاند.طی پژوهش مشخص شد نویسندگان یاد شده، کم وبیش به سبب سرخوردگی از فضای نابسامان اجتماعی و ناتوانی در تغییر و اصلاح اوضاع، و نیز تحت تأثیر متون کهن، جبرگرایانه به بی اختیاری ابلیس اشاره کرده و رفتارهای او را عذر نهاده اند و بدین طریق هم نابسمانی، پریشانی و فساد زمانه خویش را محتوم تلقی کرده اند و هم با اثبات بی اختیاری و بی گناهی ابلیس، وجود او را لازمه زندگی امروزی دانسته اند. دردو رمان یکلیا و تنهایی او و ملکوت بی اختیاری شیطان در اجرای وظیفه اش، همراهی او در هدف از پیش تعیین شده پروردگار، محضوری در عین مهجوری، گله مندی شیطان از سرنوشتش، بی توقع بودن او از اجرای وظیفه اش، دلتنگی او برای موقعیت پیشین خود و عشق او به پروردگار در خور تامل و توجه است.
بررسی سوژه مدرن در بوف کور صادق هدایت و ملکوت بهرام صادقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سوژه و سوژگی یا سوبژکتیویته، یکی از مؤلفه هایی است که براساس آن می توان تشخیص داد یک اثر داستانی، مدرنیستی محسوب می شود یا خیر. سوژه مدرن در مورد خود می اندیشد. از این رو بسیاری از داستان های مدرنیستی، شخصیت هایی دارند که به خودشان می اندیشند و زندگی و افکارِ این شخصیت ها در مرکز توجه داستان قرار دارد. می توان گفت که این داستان ها ذهن محور هستند. پرداختن به «شخصیت» و افکار او در داستان های مدرنیستی اهمیت فراوانی پیدا می کند که این خصوصیت در داستان های پیشامدرن دیده نمی شود، یا کمتر دیده می شود. در داستان های مدرنیستی فارسی نیز سوژه و سوژگی اهمیت دارد. دو اثری که توجه ویژه به این مسئله، در آنها دیده می شود، بوف کور، نوشته صادق هدایت و ملکوت نوشته بهرام صادقی هستند. در این دو رمان شخصیت ها و افکار آنان محوریت دارند. در این پژوهش ابتدا خصوصیات سوژه برشمرده شده، تعریف نسبتاً دقیقی از آن به دست آمده و سپس اثبات شده است که شخصیت های اصلی هر دو اثر، سوژه هستند و خصوصیات سوژگی در آنها وجود دارد. آگاهی، اختیار / آزادی و فردیت، خصوصیات اصلی سوژگی هستند که هریک از آنها در مورد شخصیت های اصلی این دو داستان مورد بررسی قرار گرفته اند.
جایگاه عرفان در شعر شهریار
حوزه های تخصصی:
نقد اُسطور های دو رُمان مَلَکوت و یَکُلیا
حوزه های تخصصی:
از نظر علم روان شناسی آرزوهای واپس زده ی نویسنده ورویاهای نافرجام روزانه، می توانند در آثار هنریِ نویسنده تحقّق بیابند؛ این گونه آثار سمبلیک و نمادین سخن می گویند و از اُسطوره ها بهره می برند. اُسطوره ها هنگام بازسازی، به اقتضای زمانه، معانی جدیدی می یابند و تعبیر مضامین مختلف زندگی را عهده دار می شوند و به طور کلّی رنگ عواطف و آرزوهای حاکم بر محیط روشنفکری را می گیرند. هر نسل، اُسطوره ها را بنا به نیازها، باورها و انگیزش های ایدئولوژیک خود دریافت و تأویل می کند؛ پرداختن نویسندگان پس از کودتای 28 مرداد نیز به عوامل محدود کننده ای چون جنگ، رنج، گناه و مرگ حاکی از ن است که فرد یا اجتماع، یک بحران وجودی بنیادین را تجربه می کند.
در داستان های اُسطوره ای همچون "ملکوت" و "یَکُلیا و تنهایی او" یادآوری فکر مرگ که در هرلحظه از زندگی، حضور دارد سعادت و شادی زندگی اشخاص را نابود می کند. بهرام صادقی و تقی مدرسی به شیوه ی سورئالیست ها در زندگی روزمره و درهرجریان عادی، عامل خرق عادت را جستجو می کنند و اُمور غریب و مافوق طبیعی را آشنا و در دسترس بشرمی گذارند. در دنیای وهم آمیز ایشان، عجیب ترین حوادث، عادی و طبیعی می نماید.
اختناق حاکم برجامعه و فردگرایی، نویسندگانِ روشنفکرِ این دو رُمان را به بی مسئولیّتی و لذّت جویی فرا می خواند و با دادن جنبه ای اُسطوره ای به دردهایی که نتیجه ی وضعیت اجتماعی- تاریخی خاصی است به آن ها کلّیت می بخشند، آن ها را در جامه ی اُسطوره می پیچند و دردهای ازلی و ابدی بشر می پندارند. یکی از زمینه های متنوع نقد اُسطوره ای، بر اساس کاربرد آن، نقد کهن الگویی است؛ در این نوع نقد، اثر ادبی به پیش نمونه یا ژرف ساخت کهن الگویی تأویل می شود. در این مقاله دو رُمان مذکور، با رویکرد نقد کهن الگویی بررسی می گردند.
مؤلفه های معناباختگی در «ملکوت» بهرام صادقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۳۹۹شماره ۸۶
7 - 28
حوزه های تخصصی:
توجه داستان نویسان معاصر ایران به ادبیات غرب امری انکارناپذیر است. جریان تئاتر معناباخته (Absurd) یکی از جریان های پیش رو و شناخته شده در تئاتر است که تقریباً در دهه پنجاه قرن بیستم میلادی آغاز گردید و حوزه تأثیرش به سرعت به ادبیات داستانی انگلیسی و دیگر زبان ها نیز کشیده شد. در بین نویسندگان ایرانی، می توان بهرام صادقی را متأثر از جریان یادشده دانست. مقاله حاضر سعی دارد به این سؤال پاسخ دهد که آیا مؤلفه های معناباختگی در «ملکوت» بهرام صادقی وجود دارد؟ براساس آن، می توان ملکوت را اثری معناباخته محسوب کرد؟ در این مقاله، ابتدا زمینه های اجتماعی، سیاسی و ادبی، آنگاه پیشینه و پیشتازان جریان معناباختگی در ادبیات اروپا معرفی شد ه است. در مرحله بعد، براساس پژوهش های معتبر صورت گرفته درباره ادبیات معناباخته به مؤلفه سازی معناباختگی در ادبیات پرداخته شد ه است. در سومین مرحله، برای مؤلفه های برشمرده نمونه های متعددی از متن اثر یافته ایم و ذیل هر مؤلفه به بحث و بررسی درباره رابطه آن ها پرداخته شد ه است. صادقی در داستان ملکوت از اغلب مؤلفه های مهم معناباختگی استفاده کرد ه است و در خلق وضعیت و جهانی پوچ که به اشکال مختلف با عمیق ترین لایه های وجودی شخصیت های داستان در ارتباط است، موفق می نماید. از این رو، ملکوت را می توان اثری خصیصه نما در ادبیات داستانی معناباخته فارسی در نظر گرفت.
نگاهی به شگردهای شخصیت پردازی و تفاوت های آن در دو داستان ملکوت و مسخ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
289 - 314
حوزه های تخصصی:
ملکوت بهرام صادقی و مسخ فرانتس کافکا، با بُعد زمانی نیم قرن، پوچ گرایی و نگرش اگزیستانسیالیستی نویسندگان خود را فریاد می زنند. این دو اثر اگرچه دارای ژرف ساختی بسیار نزدیک به هم هستند، در جهاتی از جمله شخصیت پردازی، از یکدیگر فاصله می گیرند. شخصیت، یکی از عناصر مهم داستان است که نخستین بار، ارسطو آن را مطرح نمود و مورد توجه قرار داد. نظریه پردازان و منتقدین داستان، شخصیت را در پیوندی بی واسطه و عمیق با عناصر دیگر داستان می دانند؛ بر طبق این نظریه، شیوه های شخصیت پردازی در هر داستان نیز، با توجه به چگونگی دیگر عناصر آن داستان انتخاب می شود. با مقایسه شیوه های شخصیت پردازی در دو داستان ملکوت و مسخ، در پی آن هستیم که مصداقی برای این نظریه در دو داستان جاودانه جهان بیابیم و اثبات کنیم که علی رغم نزدیکی مضمون و لایه های زیرین داستان، تفاوت در روساخت و عناصر داستان، باعث تفاوت در شخصیت پردازی می گردد. بدین منظور انواع شیوه های شخصیت پردازی را در هر اثر مورد مطالعه قرار داده و بسامد هریک از این شیوه ها را معلوم داشته ایم.
نوشتار پست مدرن در دو رمان ملکوت اثر بهرام صادقی و صورت جلسه اثر ژان-ماری گوستاو لوکلزیو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۴ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
433 - 454
حوزه های تخصصی:
بهرام صادقی و ژان ماری گوستاو لوکلزیو هر دو از نویسندگان سنت شکن و نوآور معاصر هستند که، همانند هر یک از بزرگان علم و ادب، بر نویسندگان پس از خود نیز تأثیرگذار بوده اند. با توجه به اینکه این دو نویسنده از پیشگامان عصر داستان نویسی پسامدرن به شمار می روند و در یک برهه زمانی دو رمان مشهور خود، ملکوت (1350) و صورت جلسه (1963) را به نگارش درآورده اند، این سؤال مطرح می شود که تا چه اندازه مؤلفه های نوشتار پسامدرن در این دو اثر همسویند. شایان ذکر است، شرایط اجتماعی و تاریخی زمان نگارش این دو رمان به فرضیه شباهت آنها قوت می بخشد: صورت جلسه پس از جنگ الجزایر و ملکوت پس از کودتای 28 مرداد نگاشته شده است. مطالعه نزدیکیِ نوشتار پسامدرن در این دو رمان از این جهت جالب توجه است که مفهوم پسامدرن در فرهنگ ها و جوامع گوناگون یکسان نیست. در این مقاله، با تکیه بر شاخص ترین مؤلفه های پست مدرنِ مشترک در این دو اثر به مطالعه درونمایه مرگ اندیشی، دوگانگی و تناقض و در نهایت، بُعد معماگونه روایت می-پردازیم
سفر قهرمانی کهن الگویی در ملکوت بهرام صادقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۴ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
583 - 610
حوزه های تخصصی:
نقد کهن الگویی از نظریه های مدرن نقد ادبی و مبتنی بر نقد روان شناختی است که براساس آرای یونگ بنا شده است. در این نوع نقد، ضمن مطالعه و بررسی کهن الگوهای یک اثر، چگونگی جذب آن ها توسط ذهن خالق اثر نشان داده می شود. برپایه این مطالعات، سفر قهرمانی برای رسیدن به کمال فردیّت با تکیه بر حضور کهن الگوها در زندگی هر فرد میسر است. هدف پژوهشگر، بررسی رمان ملکوت نوشته بهرام صادقی از منظر نقد کهن الگویی با تکیه بر مبانی فکری کارول.اس.پیرسون و هیو.کی.مار برپایه کهن الگوهای دوازده گانه بیداری قهرمان درون است. پژوهشگر ضمن آشنایی اجمالی با این کهن الگوها، نشان می دهد شخصیت های داستانی نیز با تجلّی این کهن الگوها می توانند در فرایند تفرّد گام نهاده و سفر قهرمانی را پیش گیرند. نتایج این مقاله تحلیلی و توصیفی نشان می دهد در رمان ملکوت شخصیتی ضدقهرمان سفر درونی را طی می کند و این اثر به دلیل رویکرد روان شناسی خود، برپایه نظریات کهن الگویی قابل تحلیل است.
نقد دوگانه انگاری خلقت و تکامل بر اساس قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال هفدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۴
۱۹۳-۲۱۲
حوزه های تخصصی:
در کلام جدید، «نظریه خلقت» با «نظریه تکامل» مقابل انگاشته می شود؛ زیرا در نظریه تکامل مراحل پیدایش حیات به صورت طبیعی تبیین می شود و خالق آگاه در آن نقشی ندارد؛ در مقابل خلقت گرایان به عاملیت و فاعلیت خالق آگاه اصرار دارند. در این میان برخی دانشمندان خداباور نظریه طراحی هوشمند را ارائه دادند تا در میان عوامل طبیعی جایی برای عوامل ماورائی بگشایند. اکنون مسئله این است که آیا قرآن نیز خلقت موجودات را معارض ایجاد طبیعی و تحولی آن ها می داند؟ این پژوهش بر اساس تحلیل درون بافتی واژه خلق روشن می سازد که خلقت قرآنی به پیدایش موجودات با سامان یافتن اجزاء یک ارگان به صورت زمان بر و مرحله مند و با دخالت عوامل طبیعی، اشاره دارد؛ یعنی تمام مراحل تکون ارگان متکی به امر و اراده خداوند است. در واقع منظر خلق در قرآن وصف پیدایش از نمای طبیعی و تکاملی است، اما منظر امر یا ملکوت به نمای باطنی پدیده ها و نقش خالق اختصاص دارد. این تبیین به نتیجه عدم دوگانگی خلقت و تکامل می رسد. البته قرآن نظریه طراحی هوشمند را رد می کند، زیرا اثر امر خداوند را در عرض سایر علت ها می داند.
بازنمایی انگاره مرگ اندیشی در نسبت با امید و ناامیدی در ملکوت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۸
8 - 32
حوزه های تخصصی:
مرگ به عنوان مقوله ای رازناک موجد بسیاری از تأملات فلسفی، انگاره های ذهنی و تخیلات ادبی- هنری است. مرگ طلبی و مرگ هراسی از نمودهای مرگ اندیشی و درنتیجه مرگ آگاهی اند. مرگ طلبی ممکن است برای گریز از رنج و دشواری های موجود باشد و مرگ هراسی نیز می تواند انسان را به پوچی بکشاند یا زمینه ای باشد برای رشد و جستن معنای زندگی؛ زیرا برخی رستگاری را در مرگ می بینند و مرگ ممکن است به استحاله و دگرگونی درونی انسان منجر شود. درواقع این نوع مرگ اندیشی در پیوند با معنای زندگی قرار می گیرد و مرز بین مرگ و زندگی از میان می رود؛ یعنی مرگ فارغ از وجه ویرانگرانه اش مفهوم زندگی را دربردارد. امید و ناامیدی نیز از حالات مهم بشری هستند که همواره انسان را در سیطره دارند و می توان به پیوند این دوگانه با مرگ توجه کرد. این پژوهش بر آن است با روش توصیفی- تحلیلی انگاره مرگ اندیشی در رمان ملکوت بهرام صادقی را در پیوند با دوگانه امید و ناامیدی بررسی و تحلیل کند و نشان دهد که مرگ اندیشی و به طور کلی پدیدار مرگ در ملکوت علاوه بر ارتباطش با ناامیدی، امید را نیز بازنمایی می کند. بنابراین، در رمان مزبور باید به این بُعد مرگ اندیشی توجه کرد.
بررسی تطبیقی رمان ملکوت و مورد عجیب دکتر جکیل و آقای هاید از دیدگاه مکتب گوتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۶ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
294 - 318
حوزه های تخصصی:
در دنیای داستان نویسی، گوتیک گونه ای داستانی است که مرزهای میان واقعیت، توهم و جنون را مطرح می کند. بازی واقعیت و توهم با بهره گیری از مفهوم مرموز، خواننده را دچار دلهره ای درک ناپذیر می کند و به ویژه از موارد وهم و ترس های کلی درباره مرگ بهره می برد. این گونه داستان ها بیشتر در فضایی رنجور و بیمارگونه رخ می دهند. یکی از آثار مهمی که در سده نوزدهم در این سبک نوشته شد، رمان دکتر جکیل و آقای هاید نوشته رابرت لوئی استیونسون بود. این سبک در عرصه رمان نویسی ایران نیز راه یافت و ازجمله آثاری که مهم ترین شاخصه های این مکتب را داراست، رمان ملکوت است که ازلحاظ مضمون و شاخصه های مکتب گوتیک قابلیت انطباق با رمان دکتر جکیل را دارد. درماندگی و دوگانگی شخصیت ها، مسخ شدن، کشمکش و ستیز شخصیت ها با دنیای درونی و بیرونی، حضور ارواح، مکان های مخوف، مرگ، جنون، قتل های رعب انگیز، حوادث عجیب، ترسناک و غیرمعقول، هراس و ... از ویژگی های گوتیکی این آثار هستند.
درگاه های ورود به جهان های ممکن در داستان مدرن ملکوت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جهان های ممکن مبحثی بینارشته ای است که بهره گیری از آن به عنوان یک الگوی شناختی کارآمد در جهت معنا دهی به آثار داستانی دیریاب کارکردهای فراوانی دارد؛ خصوصاً داستان های مدرنی که در آن ها شاهد از هم گسیختگی و فروپاشی طرح روایی داستان ها و همچنین چندپارگی ذهنی شخصیت های داستانی هستیم. به همین منظور نگارندگان در پژوهش حاضر با استفاده از شیوه تحلیل محتوا و به روش کتابخانه ای به دنبال پاسخ به این سؤالات هستند که در داستان ملکوت انواع جهان ها و درگاه های ورود به آن ها چگونه شکل می گیرند و چه کارکردهایی دارند؟ داستان ملکوت هر چند به ظاهر دچار آشفتگی است؛ اما جهان سازی هایی که در نتیجه عناصر مختلف متنی ایجاد می شوند، سبب می شود تا آشفتگی و بی معنایی که در روساخت آن دیده می شود، ملغی گردد و انسجام و درهم تنیدگی بیشتری حاصل شود. نکته قابل توجه این است که چنین جهان های ممکنی توسط راوی تصویرساز و یا روایت شنوی تداعی گر که درک و دریافت هایی متفاوت از متن خواهد داشت، ایجاد می شود. علاوه بر این آنچه که در داستان های مدرنی همچون ملکوت امکان ورود از جهان واقعی داستان را به جهان های ممکن فراهم می سازد، شخصیت هایی هستند که دچار نوعی استحاله ذهنی و روحی شده اند و گستردگی زمانی و مکانی برای آنان حاصل می شود. بدین طریق از بعد زمان و مکان، فراتر می روند و با نوعی فضای فرازمانی و فرامکانی مواجه می شوند. در نتیجه چنین مواردی است که آمادگی لازم برای ورود به دیگر جهان ها فراهم می شود. به واسطه کشف جهان های ممکن و درگاه های داستان ملکوت ابهام زدایی صورت می بندند و همه این جهان های به ظاهر سیال و منفک از یکدیگر به یک نقطه اتصال یعنی ملکوتی شدن خواهند رسید
مقایسه شیوه پردازش شخصیت در دو اثر «ملکوت» و «مسخ»
منبع:
پژوهش های ادبی و بلاغی سال سوم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۱ (پیاپی ۹)
87 - 102
حوزه های تخصصی:
شخصیت عنصر مهم داستان است که هماهنگ با طرح داستان شکل می گیرد و هر یک از عناصر دیگر داستان بر محور آن عمل می کند. به دلیل اهمیت و محوریت عامل شخصیت، توانایی در امر شخصیت پردازی متناسب با طرح داستان، یکی از معیارهای سنجش توان هنری نویسنده و از عوامل جاودانگی اثر است. در این مقاله با روش اسنادی- کتابخانه ای به بررسی شباهت ها و تفاوت های دو اثر «ملکوت» بهرام صادقی و «مسخ» کافکا پرداخته شده است. نتیجه این تحقیق نشان می دهد این دو اثر از لحاظ معنا و ساختار به یکدیگر نزدیک شده اند و تفاوت آن ها بیش تر در شخصیت پردازی است. تفاوت میان دو نویسنده و نیز انتخاب زاویه دید مختلف از یکدیگر در ارائه شخصیت ها، به تأثیر از معنا، مقصود و فضای متمایز میان دو اثر است که در پی آن ساختار دو متن را نیز تحت تأثیر قرار داده است
تحلیل تفاوت بین درخواست احیای مردگان در دو داستان حضرت عُزیر و ابراهیم(ع) از نظر علامه طباطبایی
منبع:
تفسیرپژوهی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۳
187 - 177
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعاتی که مفسران در تفسیر آیات 259و260 سوره بقره (درخواست احیای مردگان توسط حضرت عزیر(ع) و ابراهیم(ع)) کمتر به آن پرداخته اند، تفاوت بین این دو جریان است. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به این تفاوت توجه نموده و آن را به صورتی بدیع و دلنشینی تبیین کرده اند. از نظر ایشان، این دو جریان هر یک مربوط به مرتبه ای از هدایت الهی هستند. علامه با بیان دلائل و شواهد متعددی اثبات می نمایند که درخواست حضرت عزیر(ع) مربوط به مشاهده اصل احیاء مردگان بوده است از این نظر که زمان طولانی از مرگ آنها گذشته و اجزای آنها از صورت انسانی خارج شده اندو درخواست حضرت ابراهیم(ع) مربوط به کیفیت احیاء مردگان و مشاهده علت و سبب احیاء و چگونگی افاضه حیات به آنها بوده است. علامه معتقد است که این نحوه هدایت، بسیار عالی تر از هدایت قبلی و در حقیقت، مشاهده باطن و ملکوت احیاء مردگان به وسیله کلمه «کُن» است.
بررسی تفسیری کاربردهای معنایی ملکوت در قرآن مجید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تفسیری سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۲
۱۶۶-۱۴۷
فهم دقیق آیات قرآنی در گرو شناخت جامع از معانی الفاظ آن است؛ زیرا نازل کننده وحی، حکیمانه واژگان را در مناسبترین جایگاه کاربردی خود قرار داده است. از این رو درک معنای واژگان قرآنی به فهم آیات منتهی خواهد شد. ملکوت از واژگانی است که مفسران در مورد آن دیدگاه های مختلفی دارند، هر چند نگاه فلسفی و عرفانی به این واژه دارند اما به عمق معنای آن پی نبرده اند. این مقاله با شیوه توصیفی تحلیلی، درصدد پاسخ به چیستی معنای ملکوت در قرآن کریم است که با مراجعه به کتب لغت، استفاده از روایات و دیدگاه مفسران و کاربرد واژه ملکوت در زبان های دیگر با کنکاش در کتب مقدس انجام گرفته است. نتایج حاصله نشان می دهد ملکوت واژه ای دخیل در زبان عربی است که به جهت فصاحت و بلاغت خاص این زبان تغییر شکل داده است و کاربرد معنایی آن در قرآن کریم به شکل سیر خطی از زمان نزول، به معنای انذار قیامت، باطن هر چیزی، حقیقت واحد خدایی و تسلط خداوند بر همه امور است که این نشانگر تغییر معنا و مفهوم واژه ملکوت در مرور زمان است اما با تتبع در سیاق آیات می توان گفت ملکوت به معنای جامع همه اینها است.
معناشناسی تطبیقی ملکوت در قرآن کریم و کتاب مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
یکی از آموزه های مشترک قرآن کریم و عهد جدید، بحث ملکوت خداوند است که از ادیان ابراهیمی به ویژه تورات آغاز و در قرآن کریم تکمیل می گردد. منشا ملکوت در قرآن کریم آیات (183 اعراف – 75 انعام – 83 یس – 88 مومنون) است و دراناجیل اربعه نیز در موارد متعددی به ملکوت اشاره شده است. این مقاله که به شیوه توصیفی– تحلیلی تدوین گشته درصدد آن است که تطبیقی در معناشناسی ملکوت در قرآن کریم وکتاب مقدس انجام دهد. بر اساس نتایج پژوهش، یکی از مفاهیم ملکوت در عرف قرآن کریم عبارت است از «باطن» و «آن سوی هر چیز که رو به پروردگار متعالی» است. معنا و مفهوم دیگر ملکوت «ملک» می باشد، یعنی سلطنت و حکومت است. همچنین ملکوت در قرآن کریم به شکل سیرخطی از زمان نزول، به معنای انذار قیامت، باطن هر چیزی، حقیقت واحد خدایی و تسلط خداوند بر همه امور است که این نشانگر تغییر معنا و مفهوم ملکوت در مرور زمان است. در متون عهد عتیق دو نوع از ملکوت می توان برشمرد: اول پادشاهی و ملکوتی که همیشگی است و از ازل تا ابد ادامه دارد. دوم ملکوت خداوند در آخرالزمان که مسیح ظهور می کند و حکومتی سیاسی به راه می اندازد. در عهد جدید هم بنابر بیانات حضرت عیسی (ع) دو نوع ملکوت می توان تصور نمود: ملکوتی که در تاریخ آغاز شده است و در نهایت تاریخ تکمیل خواهد شد؛ ملکوتی که موجود و ماورایی است.
نسبت شرارت با ملکوت در قرآن و عهدین(مقاله علمی وزارت علوم)
از دیدگاه ادیان الهی، عالم ملکوت حقیقت و باطن عالم ملک است و شرارت موجود در عالم ملک، جدای از عالم ملکوت نیست؛ ازاین رو، در علت و چرایی حضور شرارت در عالم ملکوت و کیفیت آن چالش هایی وجود دارد؛ چالش اول: تناقض شرارت با ربوبیت پروردگار بر عالم ملکوت و با مقام علم خداوند. چالش دوم: فرشتگان به عنوان دسته ای از حاملان عرش که در هدایت انسان نقش دارند؛ چه رابطه ای با شرارت دارند و بر رستگاری و کمال انسان چه تأثیرهایی می گذارند. این پژوهش درصدد است تا براساس منابع قرآن، تفاسیر و روایات معتبر و منابع عهدین و تفاسیر آن، به خاستگاه شرارت در عالم ملکوت و پیامدهای ناشی از آن بپردازد و در این راستا، اشتراک و اختلاف های موجود را بررسی کند. از رهیافت های این پژوهش عبارت اند از: شرارت در قرآن به منطقه عرش و مقام علم الهی و حاملان عرش راه ندارد؛ بلکه فقط در مرحله ملکوت اسفل و با حضور جنّیان است. ابلیس، رئیس آنها فقط قدرت وسوسه آدم را دارد؛ اما در عهدین، شرارت در سطح فرشتگان و به سبب عصیان عمدی علیه پروردگار رخ می دهد؛ ازاین رو، بخشی از ملکوت که محل حضور فرشتگان است با شرارت آمیخته شده است که با ربوبیت الهی و مقام علم پرودگار تناسب ندارد.
بررسی تأثیر انسان شناسی صدرایی بر انسان شناسی شیخیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۴)
63 - 86
حوزه های تخصصی:
انسان شناسی در کنار جهان شناسی و خدا شناسی سه رکن اساسی در اندیشه هر مکتب فلسفی یا کلامی و عقیدتی است. هویت و ماهیت انسان، حقیقت جسم و نفس او، ارتباط و تعامل نفس و بدن، حکایت آنها پس از مرگ در عالم برزخ و سپس قیامت و در نهایت چگونگی حشر و نشر ابدان و ارواح؛ اهم این مسائل هستند. رنگ و لعاب انسان شناسی مکتب شیخیه کاملاً صدرایی است، البته از گذر تبیین های شیخ احمد احسایی که بیشترین مراجعه و شرح را به آثار ملاصدرا داشته است. هر چند احسایی حرکت جوهری نفس را می پذیرد و به معاد جسمانی مانند صدرا تصریح می کند، اما به جهت تفاوتی که با او در تبیین جسم و جسد انسان و نیز ماهیت عالم مثال و برزخ، قول به عالم هورقلیا، و نهایتً قیامت و حشر و نشر دارد؛ تصویری متفاوت از آنچه در حکمت متعالیه آمده ارائه می کند.
زیبایی شناسی و مرگ در رمان ملکوت بهرام صادقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در هنر و ادبیات مدرن، با بذل توجه به مضامین منفی و نامتعارف فلسفی که نقش مهمی در زیبایی شناسی کلاسیک برعهده نداشتند، مبانی زیبایی شناسی نوین متحول شد. «مرگ» یکی از مؤلفه هایی است که برمبنای اندیشه های مکاتب اگزیستانسیالیسم و پساساختارگرایی، عنصر محوری ادبیات مدرن شناخته می شود. در رمان مدرن، مرگ هم ازمنظر محتوایی و هم ازنظر زبان شناختی و هنری در ساختار و بافت داستان نقش اساسی ایفا می کند و بسیاری از وجوه زیبایی شناختی رمان حول محور آن می گردد. صادقی، در جایگاه یکی از نویسندگان پیشرو ایران، در رمان ملکوت، «مرگ» را موضوع داستان قرار داده و بسیاری از جنبه های ادبی اثرش را پیرامون این مفهوم طرح کرده است. در این پژوهش، با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی، وجوه زیبایی شناختی مرگ در رمان ملکوت بررسی شده که به دیگر مؤلفه های زیبایی شناسی مدرن گره خورده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که رابطه مرگ با دیگر مؤلفه های زیبایی شناختی مدرن چون تناقض، غیاب، و ابهام منجربه اهمیت یافتن جنبه های تاریک هستی و همچنین امتناع اثر از معیارهای زیبایی شناسی کلاسیک و متعارف شده است.
تحلیل بینامتنی دیگربودگی در روایت ملکوتِ صادقی و «میان حفره های خالی» اسماعیلی براساس نظریه باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
در مطالعات میان رشته ای، گفت وگوی میان موضوعات فلسفی با متون ادبی، از اهمیت بالایی برخوردار است. به همین منظور بررسی نظام اندیشگانی باختین در حوزه انسان شناسی فلسفی و نظریه «دیگربودگی» و تفسیر متون ادبی با این دیدگاه از موضوعات مهمی است که بر لزوم اجتناب از نظام دوقطبی و امتناع شناخت انسان از «خود» بدون تعامل با «دیگری» تأکید دارد. از سویی ادبیات و به ویژه رمان به واسطه بازنمایی جهان انسانی در متن، بستر مناسبی برای فهم این گفت وگو در فرهنگ ها و جوامع است. این پژوهش سعی دارد در تحلیلی بینامتنی، میان دو روایت ملکوت اثر بهرام صادقی و «میان حفره های خالی» از پیمان اسماعیلی، به بررسی نهاد «خود» و «دیگری» بپردازد و روابط آنان را در داستان بررسی کند. نتایج حاصل از این پژوهش خواهد گفت که این دو قطب، در هر دو داستان، علاوه بر آنکه روند صیرورت و تحول را در پیش دارد، در روایت ملکوت تا حدودی سیال است. علاوه بر آن، این نهاد در روایت ملکوت جنبه فردی و انتزاعی دارد؛ اما در داستان «میان حفره های خالی» بیشتر جنبه قومی و فرهنگی به خود می گیرد. از جهتی، بررسی ها حاکی از حضور قطبی بینابین در روایت ها است که از سویی به هر دو قطب نزدیک می شود و در عین حال، قطب مخالف را تقویت می کند.