چکیده

پدیده دین به عنوان یکى از مهم‏ترین عناصر تأثیرگذار برفرهنگ و تمدن، به‏ویژه سیاست، از مباحثى است که همواره دولت‏ها و حکومت‏ها با آن در تعامل بوده‏اند. در ایران عهد باستان باورها و معتقدات مذهبى از اهمیتى شگرف برخوردار بوده و هیچ‏گاه گرایش سکولار نسبت به دین مورد تأیید نبوده است. روحانیون به عنوان متولیان امور دینى نفوذ فراوانى در جامعه داشتند و همین عامل، جایگاه آنان را نزد حکومت استحکام مى‏بخشید. البته در برخى دوره‏ها قدرت لجام گسیخته موبدان، رابطه این طبقه را با دستگاه حاکم دچار چالش مى‏ساخت. در هر صورت، سازش یا نقار با بزرگان روحانى همواره از دغدغه‏هاى اساسى دولت‏مردان ایران باستان بود که در هر عصرى مبتنى بر سیاست مذهبى حکومت تغییر مى‏یافت. کنش و واکنش دین و مذهب نسبت به سیاست و حکومت در ایران باستان، مسئله‏اى است که مقاله حاضر به آن خواهد پرداخت.

متن

مقدمه

    دین به عنوان پدیده‏اى عالم‏گیر، وجه امتیاز اصلى بشر مى‏باشد. در تمام جوامع بشرى اعتقادات و اعمال دینى وجود داشته و انسان‏ها همواره از دریچه مذهب به جهان نگریسته‏اند. جایگاه دین در ایران باستان نیز بسیار ارزش‏مند بوده است. آیین‏ها و باورهاى ایرانیان باستان چندان ناشناخته نیستند، اما مقوله پیوند و تعامل دین و اعتقادات با حکومت، از مباحث بسیار مهمى است که به‏طور مشخص کمتر به آن پرداخته شده است.

    پادشاهان چه دیدگاهى نسبت به اعتقادات رایج جامعه ایران باستان داشتند؟ موضع دستگاه مذهبى جامعه در برابر دستگاه حاکمه و بالعکس چه بود؟ این‏ها سؤال‏هایى است که این پژوهش درصدد پاسخ‏گویى به آن‏هاست.

    در بخش اول، مبانى اعتقادى ایرانیان از زمان مهاجرت آریایى‏ها به ایران زمین و باورهاى مذهبى دوره حکومت مادها بیان شده است. در بخش دوم، ضمن اشاره به اوضاع مذهبى عصر هخامنشیان و اشکانیان، سیاست مذهبى دولت‏مردان این عصر که بر تساهل و تسامح استوار بوده، بررسى شده است. تلفیق دین و دولت در عصر ساسانى و بازخوردهاى آن نیز بخش نهایى این نوشتار را تشکیل مى‏دهد.


الف) مبانى اعتقادى ایرانیان آریایى

    تاریخ مذهبى ایرانیان جزئى از تحولى است که در عقاید دینى نژاد آریا صورت گرفته است. بر همین اساس، اعتقادات مذهبى ایرانیان را از مهاجرت برخى از اقوام ایرانى به ایران زمین بررسى مى‏کنیم.

    ایرانى‏ها شاخه‏اى از نژاد آریایى هستند و تاریخ ایران با مهاجرت اقوام آریایى به این سرزمین، از شکل اساطیرى خارج مى‏شود.(1) در این پژوهش نیز با گذر از عصر اساطیرى تاریخ این سرزمین، اوضاع مذهبى ایرانیان پس از استقرار آریایى‏ها در ایران بیان شده است.

    نخستین اشاره‏ها در باره اقوام آریایى در منابع آسورى دیده مى‏شود.(2) هنوز مشخصات،

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . گئوویدن گرن، دینهاى ایران، ص 46 .

2 . عباس قدیانى، تاریخ ادیان و مذاهب در ایران، ص 64 .

--------------------------------------------------------------------------------
حدود و محل سکونت اولیه آن‏ها و هم‏چنین تاریخ مهاجرتشان به روشنى معلوم نشده است. عمده محققان، خاستگاه اقوام آریایى را در غرب کوه‏هاى اورال و نواحى شمال دریاى سیاه تا شمال قفقاز مى‏دانند و بر این عقیده‏اند که آریایى‏ها از آن منطقه به صورت قبیله‏اى و در چندین مرحله به نقاط مختلفى، از جمله ایران، هندوستان و سایر نقاط اروپا مهاجرت کرده‏اند.(1)

    قبایل آریایى با ورودشان به ایران زمین تمام مظاهر زندگانى مردمان این دیار را تغییر داده و با اختلاط قومى و فرهنگى با ساکنان پیشین، فرهنگ و تمدن آنان را در خود مستحیل ساختند. از بین اقوام آریا، سه قوم بزرگ ماد، پارس و پارت که به ترتیب در باختر و جنوب باختر و خراسان ساکن شدند، حکومت‏هاى باستانى ایران را تشکیل دادند.

    قبایل آریایى در آغاز از نظر اعتقادات مذهبى، پیوندهاى فکرى یک‏سانى داشتند. بر این اساس، مدت‏ها مذهب آریایى‏هاى ایران و هند هم‏خوانى داشته و قراین و شواهد بسیارى این مسئله را تأیید مى‏کند.(2)

    آریایى‏ها نیز مانند بسیارى از قبایل بیابان‏گرد، آیین‏ها و تشکیلات مذهبى مشخصى به همراه نداشتند؛(3) عقاید مذهبى آنان بسیار ساده و بى‏آلایش بود. آن‏ها همه قواى طبیعت را که به زندگى‏شان رونق مى‏بخشید، ستایش و پرستش مى‏کردند. آریایى‏ها در کنار توجه و احترام به قواى نیک و سودمند، به قواى شر زیان‏بخشى نیز معتقد بودند که از جمله مظاهر آن‏ها تاریکى و قحطى بود و آریاییان آن‏ها را در اشکال اهریمنان و ارواح مضر در نظر خود ترسیم مى‏کردند.(4)


--------------------------------------------------------------------------------

1 . سیدتقى نصر، دوره مفصل ابدیت ایران از دید خاورشناسان، ج 1، ص 79 .

2 . جان ناس، تاریخ جامع ادیان،، ص 300 و امیل بنونیست، دین ایرانى، ص 23 .

3 . رقیه بهزادى، آریاها و ناآریاها در چشم انداز کهن تاریخ ایران، ص57 .

--------------------------------------------------------------------------------
    نکته‏اى که بسیار قابل توجه است آن‏که آریایى‏ها از میان خدایان متعدد، به خداى بزرگ‏ترى که به احتمال قوى اهورامزدا بوده است، توجهى خاص مبذول مى‏داشتند.(1) عاملى که ایرانیان را به عنوان نخستین قوم یکتاپرست در تاریخ معرفى نموده است و روح یگانه‏پرستى را در آن‏ها زنده کرده، آموزه‏ها و تعالیم دین زرتشتى بوده است، زیرا طبق کتاب اوستا بت‏پرستى بسیار مذموم شمرده مى‏شد.(2) هرودوت به صراحت بیان مى‏کند که ایرانیان برخلاف سایر ملت‏ها طبق روح آیین باستانى خویش از بت‏پرستى گریزان بودند و به آن به دیده پست مى‏نگریستند.(3)


1 . جایگاه معنوى پادشاهان

    پیش از آن‏که به اعتقادات مذهبى عصر ماد پرداخته شود لازم است به جایگاه و دیدگاه مذهبى پادشاهان عصر باستان اشاره مختصرى شود.

    ایرانیان، سرزمین ایران را مکانى متبرّک و برگزیده خدایان خویش مى‏پنداشتند و براى آن یک نوع تقدّس قائل بودند.(4) به اعتقاد آن‏ها پادشاهان نیز به عنوان حافظان و نگاهبانان این سرزمین از جانب خدایان برگزیده مى‏شدند. بر اساس آموزه‏هاى کیش زرتشت، پادشاهان داراى فرّه ایزدى بوده و حکومت آن‏ها نوعى رسالت الهى قلمداد مى‏شد. برهمین اساس، ستایش و بزرگداشت پادشاهان در حقیقت، ستایش اراده حق و مشیت الهى، و سرپیچى از اوامر آنان بى‏حرمتى به خدایان و گناهى نابخشودنى تلقى مى‏شد.(5) البته این ستایش و اطاعت، کورکورانه نبوده و تنها پادشاهانى که صفات اخلاقى ایده‏آل داشتند سزاوار و شایسته آن بودند.(6) در هر صورت، وفادارى و فرمانبردارى از پادشاه و محبت به وى از وظایف مذهبى بوده که در اوستا بارها خاطرنشان شده است.(7)

گذشته از آن‏چه در اوستا مندرج است در روایات و ادعیه زرتشتیان نیز مکرّر به اطاعت و خدمت شهریار اشاره شده است، چنان‏که از قدیم تاکنون زرتشیان در ادعیه روزانه خود به شاه دادگر دعا مى‏نمایند. روز تولد شاه در ایران باستان یکى از اعیاد بزرگ ملى

--------------------------------------------------------------------------------

1 . محمد معین، «آیین آریاییان پیش از ظهور زرتشت»، مجموعه مقالات، ص 144 .

2 . عزیز اللّه‏ بیات، کلمات تاریخ و تمدن ایران پیش از اسلام، ص 158 .

3 . سیدتقى نصر، همان، ص 33 و هاشم رضى، تاریخ مطالعات دینهاى ایرانى، ص 14 .

4 . هرودوت، تواریخ، ص 74 .

5 . ذبیح‏اللّه‏ صفا، تاریخ شاهنشاهى ایران و مقام معنوى آن، ص 11 .

6 . همو، آیین شاهنشاهى ایران، ص 107 .

7 . دین شاه ایرانى (سلیستر)، اخلاق ایران باستان، ص 36 .

8 . ر.ک: جلیل دوستخواه، اوستا کهن‏ترین سروده‏هاى ایرانیان، ج 1، ص 122-125 .

--------------------------------------------------------------------------------
شمرده مى‏شده است.(1)

    براین اساس، مقام پادشاهى نزد ایرانیان عصر باستان موهبتى الهى بود که از راه توجه به امور دینى و خدمت به خلق حفظ مى‏شد. پادشاهان نیز که بر اساس دیدگاه مذهبى عموم جامعه از چنین شأن و شوکتى بهره‏مند بودند، خود را فرستاده و حمایت شده از جانب خدایان و مجریان اوامر آنان معرفى نموده(2) و همواره در حفظ و تقویت معتقدات مذهبى جامعه کوشا بودند. پادشاهان وظایف مذهبى خاص را متعهد بودند، از جمله آن‏که آنان مى‏بایستى در حفظ و نشر دین استوار بوده و از تمام قدرت خویش در این زمینه استفاده مى‏کردند.(3) هم‏چنین شرکت در جشن‏هاى مذهبى که برخى از آن‏ها امروزه جزء اعیاد ملى شمرده مى‏شود، جزء وظایف پادشاهان محسوب مى‏شده است. این جشن‏ها در قالب مراسم و تشریفات مذهبى خاص و با حضور پادشاه برگزار مى‏شد.

    هر چند چنین برداشت و دیدگاهى در مورد حق الهى پادشاهان، نقش مهمى در حکومت دینى و استوارى پایه‏هاى قدرت سیاسى امپراتوران ایران باستان داشت، ولى در بطن خود، موجبات تضعیف نقش سیاسى روحانیون را فراهم آورد.


2 . عقاید دینى دوره ماد

    مادها که یکى از قبایل مهاجر آریایى بودند، در سال 701ق م اولین سلسله تاریخى را در ایران‏زمین بنیان نهادند. راجع به مذهب مادها اطلاعات دقیقى در دست نیست، زیرا نه سنگ نبشته‏اى از آن‏ها تاکنون یافت شده و نه گزارش‏هاى مکتوبى از یونانیان در این باره به دست آمده است. محدود اطلاعات موجود، در باره مغان(4) و آیین آن‏هاست که هرودوت نقل کرده است.(5) به همین دلیل، مورخانى که به پژوهش در این باره پرداخته‏اند، تنها توانسته‏اند تصویرى کلى از موضوع ارائه دهند.


--------------------------------------------------------------------------------

1 . دین شاه ایرانى، همان، ص 36 .

2 . سنگ نبشته‏ها و کتیبه‏هاى برجاى مانده از عصر هخامنشى کاملاً این مطلب را تأیید مى‏نمایند.

3 . ذبیح‏اللّه‏ صفا، تاریخ شاهنشاهى ایران و مقام معنوى آن، ص 13 .

4 . راجع به مغان و آیین آن‏ها ر.ک: هایده معیرى، مغان در تاریخ باستان .

5 . ر.ک: هرودوت، همان، ص 61 و 63 .

--------------------------------------------------------------------------------

    قریب به یقین، مذهب مادها با مذهب آریان‏هاى نخستین، تفاوت خاصى نداشته و بر همان مبانى اعتقادى آن‏ها استوار بوده است. آن‏ها به یک عدّه وجودهاى خیر و شر معتقد بودند و قوا و مظاهر سودمند طبیعت را به عنوان خدایان و موجودات مقدس، ستایش و پرستش مى‏کردند.

    نکته قابل توجه در زمینه ایدئولوژى جامعه ماد، اقتباس آنان از آیین‏ها و معتقدات اقوام و ملل هم‏جوار، به خصوص آشورى‏ها و بابلى‏هاست که کاوش‏هاى اخیر باستان‏شناسان، به خصوص در منطقه لرستان نیز این مطلب را تأیید مى‏کند.(1) مذهب مادها در نتیجه هم‏جوارى با این ملل قدیمى، به سحر و جادو و این‏گونه امور آغشته شد.

    اما این‏که مادها به دین زرتشتى گرویده بودند یا نه، هیچ مدرکى در دست نیست که پیروى آنان را از کیش زرتشت تأیید نماید، هم‏چنان که هیچ دلیلى هم وجود ندارد که آن‏ها را معتقد به دین زرتشتى ندانیم. مادها با دین زرتشتى آشنا بوده و کم و بیش نیز آن را پذیرفته بودند. ظاهرا عقاید دینى مادها پس از قرن هفتم ق م تغییر محسوسى را نشان مى‏دهد و با گذشته، متفاوت است. پژوهش‏هاى زبان‏شناسى حاکى از وجود برخى نامه‏هاى خاص، از جمله دو نام «اهورا» و «مزدا» در سال‏هاى پس از قرن یاد شده است. وجود این دو نام و اعتقاد به اهورا و مزدا در میان مادها نشان از نفوذ عقایدى جدید در میان این قوم مى‏باشد؛ عقایدى که تشابه زیادى به تعالیم زرتشت دارد. شاید با توجه به همین نکته است که برخى مدعى شده‏اند خاستگاه مذهب زرتشت و نیز خود او سرزمین ماد بوده؛ نظریه‏اى که امروزه مخالفان بسیارى پیداکرده است.

    بایستى اشاره کرد دینى که زرتشت به اشاعه آن مبادرت ورزید، دینى نوین و تازه نبود. دین زرتشتى در واقع، اصلاح و تجدّد آیین سابق ایرانیان بود؛(2) آیینى پاک و مبرّا از اوهام، خرافات و جادوگرى که در حقیقت آن را مى‏توان چکیده عقاید نیاکان دانست.(3)

    کمبود منابع و شواهد و قراین، تبیین صحیح رابطه نهادهاى مذهبى با دولت‏مردان

--------------------------------------------------------------------------------

1 . دیاکونوف، تاریخ ماد، ص 343 .

2 . نیبرگ، دینهاى ایران باستان، ص 328 .

3 . هانرى ماسه و رنه گروسه، تاریخ تمدن ایران، ص 92 .

--------------------------------------------------------------------------------
حکومت ماد را بسیار دشوار و حتى غیر ممکن ساخته است. چنین استنباط مى‏شود که بخش عظیمى از اقدامات و اصلاحات دیااکو (701-655 ق م) در برقرارى آداب و رسومى خاص براى مقام پادشاهى، ریشه‏هاى مذهبى داشته است.(1) نوشته‏هاى هرودوت نیز از نفوذ مذهبى و اجتماعى مغان حکایت دارد.(2)

    مغان که یکى از قبایل شرکت کننده در اتحادیه ماد بودند، پس از تشکیل دولت ماد توانستند شاهان ماد را تحت تأثیر معتقدات خویش قرار دهند. اینان نزدیک‏ترین طبقه به شاه و پس از وى پر نفوذترین عناصر در کشور بودند. اهمیت و اعتبار دینى مغان در دستگاه پادشاهى ایران سبب شد که بعدها واژه «مغان» معناى قبلى خود را که نام قبیله‏اى بود، از دست بدهد و معناى جدیدى که مترادف با کاهنان مذهبى است پیدا کند.


3 . تساهل و تسامح مذهبى عصر هخامنشیان و اشکانیان

    در عصر پادشاهى دو سلسله هخامنشى (559-330ق‏م) و اشکانى (250ق‏م-224م) با وجود عظمت و وسعت حکومتشان، نسبت به دین و مذهب تعصب چندانى وجود نداشت. اعطاى آزادى در قلمرو اندیشه و دین، و حُسن معامله با پیروان ادیان و مذاهبِ دیگر، از مشخصه‏هاى بارز این دوران است که حتى به اعتراف دشمنانشان، در دنیاى کهن تا آن روزگار بى‏سابقه بوده است.


الف ـ اوضاع مذهبى عصر هخامنشى

    بى‏شک به لحاظ سیاسى، ایران عصر هخامنشى را بایستى قدرت‏مندترین سلسله تاریخى ایران‏زمین قلمداد نمود، زیرا هیچ سلسله‏اى در تاریخ ایران نتوانست به وسعت و عظمت این امپراتورى دست یابد.

    علاوه بر منابع یونانى، از این دوره، سنگ نبشته‏ها و کتیبه‏هاى بسیارى باقى مانده است که اطلاعات تاریخى ارزش‏مندى ارائه داده‏اند و در باره مسائل دینى نیز اشاره‏هایى داشته‏اند،

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . هرودوت، همان، ص 60 .

2 . همان، ص 74 .

--------------------------------------------------------------------------------
لکن آگاهى‏ها ناکافى است و در مبحث دین عصر هخامنشى، هنوز مجهولات و نکات تاریک فراوانى وجود دارد.(1) آن‏چه مشخص است عمده شاهنشاهان هخامنشى به خداوند و یارى و تأیید او اعتقادى صریح داشتند. سکه‏هاى برجاى مانده از آن دوره که در آن‏ها پادشاهان در برابر آتش مقدس در حال نیایش ایستاده‏اند،(2) نمایان‏گر این مطلب است. سنگ نبشته‏هاى موجود در تخت جمشید و نقش رستم نیز از پاى‏بندى و ارادت پادشاهان این سلسله به خدایان و باورهاى مذهبى جامعه حکایت دارد.(3) داریوش (521-482ق‏م) در کتبیبه معروف خود در بیستون، حکومت خویش بر ممالک پهناور و تمام پیروزى‏هایش را نتیجه اراده خداى بزرگ (اهورامزدا) دانسته است.(4)

    در باره مذهب پارس‏ها اختلاف نظر شدیدى میان محققان و دین‏شناسان وجود دارد. به احتمال قوى در عصر هخامنشى مذهبى رسمى که دستگاه حاکمه براى ترویج آن تلاش نماید، وجود نداشت.(5)

    از گفته‏هاى هرودوت بر مى‏آید که ستایش مظاهر طبیعت، به‏خصوص مهرپرستى(6) در بین عامه متداول بوده است.(7) در برخى از کتیبه‏هاى هخامنشى نیز از خدایانى، مانند آناهیتا و میترا یاد شده است که از مهم‏ترین خدایان پارسى‏ها به حساب مى‏آمدند. آن‏چه مسلم است این است که پارس‏ها و اصولاً شاهان هخامنشى خدایان متعددى را پرستش مى‏کردند که در رأس همه آن‏ها اهورامزدا قرار داشت.

    در این‏که آیا دین زرتشت در عصر هخامنشیان بین عامه، اشاعه یافته و به عنوان دین رسمى مُلک ایران استقرار یافت، شک و تردید است. مدارک موجود در این زمینه هم نااستوار و متناقض است و به هیچ وجه نمى‏توان به صراحت اظهار نظر نمود.(8) سرچشمه بسیارى از

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . ریچارد نلسون فراى، میراث باستانى ایران، ص 189 .

2 . لوئى واندنبرگ، باستان‏شناسى ایران باستان، ص 25 .

3 . در این زمینه ر.ک: محمد معین، «جنبه دینى کتیبه‏هاى هخامنشى»، مجموعه مقالات ، ص 173-182 .

4 . ا.ت. اومستد، تاریخ شاهنشاهى هخامنشى، ص 172 .

5 . رومن گیرشمن، تاریخ ایران از آغاز تا اسلام، ص 148 .

6 . اعتبار و شکوه جشن مهرگان نزد هخامنشیان در اثر رواج این آیین بوده است (براى آگاهى بیشتر در این زمینه، ر.ک: پورداود، یشت‏ها، ص 397) .

7 . هرودوت، همان، ص 74 .

8 . ریچارد نلسون فراى، تاریخ باستان ایران، ص 197 .

--------------------------------------------------------------------------------
سخنان داریوش در کتیبه‏هایش برگرفته از تعالیم زرتشتى و منطبق با مبانى اخلاقى این آیین بوده است. احتمال داده مى‏شود که شدت عمل خشایارشا (486-465ق‏م) نسبت به پرستش اهورامزدا و مخالفت با سایر ادیان و مذاهب نیز در نتیجه رسمیت یافتن آیین زرتشتى در این دوره باشد.(1)

    با وجود آن‏که ردّ پاى مزدیسنا و کیش زرتشت در ایران از الواح و آثار باقیمانده محسوس مى‏باشد، لکن آداب و رسوم فراوانى نیز در این دوره رایج بوده که با آموزه‏هاى دین زرتشتى مغایرت داشته است.(2) مسئله دیگرى که رسمیت یافتن دینى زرتشتى را در عصر هخامنشیان با تردید روبه‏رو ساخته، این است که نه در اوستا به شاهنشاهى هخامنشیان اشاره‏اى شده و نه در کتیبه‏هاى موجود در این دوره، نامى از زرتشت و اوستا آمده است.(3)

    در زمینه نفوذ و جایگاه مغان در این عصر لازم به ذکر است که شورش گئوماتاى مغ(4) علیه دستگاه حکومت به پایگاه اجتماعى و حیثیت مذهبى آن‏ها لطمه‏اى شدید وارد ساخت و مدت‏ها آن‏ها را به انزوا کشاند. با تمام این احوال، قدرت مغان و امتیازاتشان تا آخر دوره هخامنشى به طور کامل از میان نرفت؛ آنان هم‏چنان عهده‏دار امور مذهبى بودند(5) و در مراسم تاج‏گذارى، تاج بر سر پادشاه مى‏گذاردند.

    برخى منابع، حکایت از آن دارند که از سوى شاهنشاهى نمایندگانى در نهادهاى مذهبى

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . مرتضى احتشام، ایران در زمان هخامنشیان، ص 210 .

2 . مانند دفن مردگان و قربانى کردن در مراسم دینى که در دین زرتشت این اعمال ممنوع بوده است (ر.ک: امیل بنونیست، دین ایرانى، ص 16) .

3 . براى اطلاع بیشتر در این زمینه، ر.ک: گئوویدن‏گرن، همان، ص 203-214 .

4 . گئوماتا، مغى بود که با شنیدن خبر مرگ کمبوجیه در مصر، داعیه سلطنت نمود، ولى داریوش شورش وى را سرکوب کرد و تمامى مغان را نیز قتل و عام کرد. ایرانیان براى جاویدان ماندن این روى داد از آن پس، همه ساله جشنى به نام مغ‏کشى برگزار مى‏کردند(ر.ک: هرودوت، همان، ص 217) .

5 . هرودوت، همان، ص 74 .

--------------------------------------------------------------------------------
بود که بر امور آن‏ها نظارت داشتند. معابد در تمام امپراتورى هخامنشى مالیات مى‏پرداخته و در برابر دولت، وظایفى را عهده‏دار بودند.(1)

ب ـ معتقدات مذهبى دوره اشکانیان

    با سقوط امپراتورى هخامنشى به دست اسکندر (330ق‏م) سلسله سلوکیان به مدت هشتاد سال (330-250ق‏م) زمام قدرت را در ایران‏زمین به‏دست گرفتند.(2) اما مدت چندانى از تشکیل این سلسله نگذشته بود که شاخه‏اى دیگر از اقوام آریایى زمام قدرت سیاسى را از دست مقدونیان خارج ساخته و به تدریج سراسر ایران را تحت سیطره سیاسى خویش در آوردند. پارت‏ها از شمال شرقى ایران برخاستند و به رهبرى اشک یکم (256-252ق‏م) دولتى را بنیان نهادند که به نام سر سلسله آن در تاریخ به «اشکانیان» شهرت یافتند.(3)

    تاریخ سیاسى و اجتماعى اشکانیان هنوز نامشخص و در پرده ابهام باقى مانده است.(4) هنوز اطلاعات جامع و کاملى از این عصر به دست نیامده و محدود آگاهى‏هاى موجود، برگرفته از اخبار مورخان رومى و ارمنى و کاوش‏هاى اخیر باستان‏شناسان مى‏باشد. آن‏چه مشخص است ساسانیان (226-652م) که برخلاف پارتیان نسبت به فرهنگ ملى و مذهبى خویش تعصب ویژه‏اى قائل بودند، چندان تمایل نداشتند میراث پرتنوع فرهنگى این سلسله به آیندگان انتقال یابد. آنان پادشاهان پارتى را به دلیل عدم جدّیت در حفظ فرهنگ سنتى

--------------------------------------------------------------------------------

1 . ر.ک: م.آ. داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشى، ص 53 . البته این مطلب با نوشته‏هاى هرودوت که ایرانیان را فاقد معبد و پرستش‏گاه دانسته، مغایرت دارد (هرودوت، همان، ص 74) .

2 . در عصر اقتدار سلوکیان دولت‏مردانشان بر آن شدند تا سیاست یونانى کردن سرزمین‏هاى دور و نزدیک ایران را دنبال کنند و با ایجاد شهرهاى مهاجرنشین یونانى به نفوذ خویش تداوم بخشند. اهتمام پادشاهان این سلسله بر شکوفایى حیات معنوى خویش از طریق اشاعه هلنیسم بوده است و در این زمینه به موفقیت‏هایى نیز دست یافتند. آنان با نابودى فرهنگ و تمدن درخشان عصر هخامنشى، تحوّلى شگرف در فضاى فکرى و فرهنگى جامعه پدید آوردند و چنان یونانى مآبى را در این سرزمین گسترش بخشیدند که بازتاب آن تا واپسین روزهاى حکومت پارتیان استمرار داشت. البته پیامدى که نفوذ فرهنگ هلنیستى در ایران داشت به شدت نتایج هلنیسم در سوریه و آسیاى صغیر و مصر نمى‏رسید. نفوذ فرهنگ یونانى در این نواحى، تغییر و دگرگونى بنیادین را در فرهنگ و تمدن این نواحى به دنبال داشت، در حالى که یونانیان در ایران نتوانستند بر هویت فرهنگى مردمان این سرزمین تأثیر عمیق گذارند و ایرانیان به مرور حتى این تأثیر را از یک جانبه‏گرایى، خارج ساخته و تحولى اساسى در فرهنگ و تمدن مهاجمان یونانى ایجاد نمودند.

3 . ابوسعید عبدالحى بن ضحاک بن محمود گردیزى، تاریخ گردیزى، ص 60 .

4 . یکى از دلایل مهم این امر، عدم اهتمام پارتیان به ثبت تاریخ خویش از طریق کتیبه‏هاست.

--------------------------------------------------------------------------------
ایران و پیرایش آن از فرهنگ هلنیسم، متهم کرده و با امحاى مدارک و آثار موجود، درصدد بى‏اهمیت جلوه دادن تاریخ این دوره برآمدند.(1) برهمین اساس، بسیارى از تاریخ‏نگاران میهن‏دوست نیز با پیوند امپراتورى هخامنشیان به ساسانیان، این سلسله (اشکانیان) را استمرار حکومت یونانیان معرفى کرده و با گذرى شتابناک و سطحى از این دوران سکوت و فراموشى، به ثبت تاریخ آن‏ها بى‏مهرى ورزیده و خاموشى گزیدند.(2)

    محدودیت گزارش‏هاى مربوط به اشکانیان باعث شده که فردوسى نیز در باره تاریخ پارتیان به چند بیتى بسنده کرده و سرانجام چنین اظهار دارد:

 چو کوتاه شد شاخ و هم‏بیخشان   نگوید جهان دیده تاریخ‏شان 
 از ایشان به جز نام نشنیده‏ام   نه در نامه خسروان دیده‏ام(3) 
    از مباحث قابل تأمل در خصوص پارتیان گرایش آن‏ها به فرهنگ و تمدن یونانى و بى‏علاقگى آن‏ها به آداب و رسوم سنتى ایرانى بوده که به گونه‏هاى متفاوت بیان شده است. برخى منابع، پارت‏ها را اقوام بدوى و بیابان‏گردى معرفى کرده‏اند که به فرهنگ و تمدن میهن خویش بى‏توجه بوده و به طور کامل تحت تأثیر فرهنگ هلنیسم بوده‏اند. هر چند که در این باره اغراق فراوان شده است و در منابع یونانى پادشاهان اشکانى، دوست‏دار فرهنگ یونانى خوانده شده‏اند، لکن واقعیت این است که گرایش نخستین پادشاهان پارتى را به فرهنگ هلنیستى نمى‏توان کتمان نمود. آن‏ها در نتیجه عدم احاطه کامل بر فرهنگ و تمدن ایرانى، در رویارویى با فرهنگ غنى یونانى که در آن عصر اشاعه فراوان یافته بود، تاب مقاومت نیاورده و ناخواسته دلبسته فرهنگ و تمدن هلنى شدند.(4) دلبستگى برخى از پادشاهان اشکانى را نیز مى‏توان در بلندنظرى و خصلت آزاداندیشى آن‏ها جست‏وجو کرد. اشکانیان به هویت ملل دیگر احترام فراوان قائل بودند و احتمال مى‏رود براى جذب قلوب تبعه یونانى‏شان، خود را متمایل به فرهنگ و تمدن آن‏ها نشان داده و با آنان راه مدارا و ملاطفت

--------------------------------------------------------------------------------

1 . مالکوم کالج، اشکانیان (پارتیان)، ص 156 .

2 . عباس اقبال آشتیانى، «اردشیر بابکان مؤسس سلسله ساسانى»، مجموعه مقالات، ص 181 و سیدتقى نصر، همان، ص 68 .

 3 . ابوالقاسم فردوسى، شاهنامه، ج 5، ص 1492 .
4 . م. موله، ایران باستان، ص 15 .

--------------------------------------------------------------------------------
را پیش گرفته باشند.(1)

    البته امروزه خاورشناسان بر این عقیده‏اند که اشکانیان به آن شدت که در منابع بیان شده، مجذوب فرهنگ یونانیان نشدند. آنان هر چند در ابتدا در برخورد با فرهنگ هلنیسم دچار سردرگمى بودند، اما قدر مسلم آن است که به مرور با اعتلاى فرهنگ و تمدنشان، نسبت به پیرایش فضاى عمومى جامعه از هلنیسم، اهتمام خاصى مبذول داشتند و تلاش کردند دست‏کم ظواهر تمدن یونانى را از ایران بزدایند. در واقع به قدرت رسیدن اشکانیان را اگر یک انقلاب فرهنگى سریع علیه فرهنگ هلنیستى ندانیم، بى‏گمان مى‏توان آن را نقطه پایان گسترش این جریان فکرى لحاظ کرد.

    تاریخ مذهبى پارتیان همانند تاریخ سیاسى و اجتماعى‏شان در منابع انعکاس بسیار کمى داشته است و اطلاعات و مدارک موجود، ناقص و آمیخته با ابهام‏هاى زیادى است. التقاط فرهنگى که در این عصر رایج شده بود، در عرصه دین و مذهب نیز ظاهر شد. بر اساس کاوش‏هاى اخیر باستان‏شناسان جاى هیچ‏گونه تردید نیست که پارت‏ها پیش از مهاجرت به ایران، همانند بیشتر اقوام باستانى، عوامل و عناصر طبیعت، از قبیل آفتاب، ماه، ستارگان و ... را ستایش مى‏کردند. آنان در دوره‏اى حتى مجسمه‏هایى به شکل اجداد خویش ساخته و آن‏ها را مى‏پرستیدند.

    ورود پارتیان به سرزمین ایران در همه شئون زندگى آنان و از جمله عقاید دینى‏شان تغییرات بسیارى نهاد. پارت‏ها پس از معاشرت با اقوام ایرانى به مذاهب ایرانى، مانند مهرپرستى،(2) آناهیتاپرستى و هم‏چنین ارباب و انواع یونانى تمایل نشان دادند.(3) جریان مذهبى مهمى که در عصر اشکانیان بروز یافت، میترا پرستى بود. این آیین چنان گسترش یافت که به سرزمین روم نیز رسوخ کرد و در بین رومیان طرف‏داران بسیار یافت، به گونه‏اى

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . عزیزاللّه‏ بیات، همان، ص 133 .

2 . مهر در نظر پارتیان حامى بزرگ خانواده شاهى محسوب مى‏شد. آنان مهر را مظهر روشنایى مى‏شمردند و هنگام طلوع خورشید به پرستش آن مبادرت مى‏ورزیدند.

3 . میخائیل میخائیلوویچ دیاکونوف، تاریخ ایران باستان، ص 265 و نظام الدین مجیر شیبانى، تاریخ تمدن، ج 1، ص 157 .

--------------------------------------------------------------------------------
که پیش از اعلام مسیحیت به عنوان کیش رسمى دولت، زمینه براى رسیمت یافتن این آیین مهیا شده بود.(1)

    پارت‏ها، به خصوص در آخرین سده فرمانروایى خود ـ نسبت به رواج دین زرتشتى اهتمام فراوانى به خرج دادند که نشانه بارز آن، گردآورى و تنظیم اسناد آیین زرتشتى است.(2) به اشاره منابع زرتشتى، در عصر بلاش اول (51-77م) با جمع‏آورى اوستا یک تجدید حیات مذهبى در دین زرتشتى پدید آمد(3) و این مذهب تا فراسوى مرزهاى ایران گسترش یافت.(4) به طور کلى از اوضاع مذهبى اشکانیان چنین برداشت مى‏شود که پارتیان مذهبى ترکیبى داشتند که به مذهب زرتشتى بسیار نزدیک بود.(5)

    بررسى منابع چنین مى‏نماید که پادشاهان اشکانى آموزش و پرورش مغى مى‏دیده و مزداپرست بوده‏اند. البته مزداپرستى آنان بسیارى از صفات آیین‏هاى بومى و بیگانه را در برداشته است و این ناشى از التقاط و ترکیب آیین‏ها بوده که در این عصر رواج داشته است.(6) شاهنشاهان اشکانى مانند اسلاف خویش مدعى بودند که حکومت آن‏ها تنها ناشى از حمایت توده مردم و رعایا نیست، بلکه موهبتى از جانب خداوند است.

    در عصر امپراتورى اشکانیان مغان گرچه ابتدا توانستند نفوذ قابل توجهى کسب کنند، اما افزایش قدرت و احساس خطر پادشاهان اشکانى از آنان در نهایت به محدودیت و کاهش جایگاه و اقتدار نفوذ آن‏ها منجر شد. البته این به معناى انزواى مطلق آنان نیست، بلکه حضور مغان در مجلس مهستان و نظارت بر امور مذهبى پادشاهان و اجراى مقررات مذهبى جامعه، همواره موقعیت آن‏ها را به عنوان قدرتى اجتماعى و دینى حفظ مى‏کرد.(7)

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . م.م. دیاکونوف، اشکانیان، ص 239 .

2 . نیبرگ، همان، ص 408 .

3 . محمدجواد مشکور، گفتارى درباره دینکرد، ص 62 .

4 . نیبرگ معتقد است اشکانیان از قرن آخر فرمانروایى خود در ایران پافشارى فراوانى بر احیاى دین زرتشتى مى‏نمایند و بدین وسیله زمینه را براى رسمیت یافتن این آیین در عصر ساسانى فراهم مى‏سازند (ر.ک: نیبرگ، همان، ص 408-409).

5 . عزیزاللّه‏ بیات، همان، ص 134 .

6 . گئوویدن‏گرن، همان، ص 334 .

7 . میترا مهرآبادى، خاندانهاى حکومتگر ایران باستان، ص 84 .

--------------------------------------------------------------------------------
    در پایان، نکته‏اى خاطرنشان مى‏شود و آن این‏که پارتیان با انگیزه تجدید حیات سیاسى، مبناى فعالیت خود را حفظ استقلال ملى قرار دادند. از آن‏جا که در این دوره، سرزمین ایران از هر سو با تهاجم دشمنان گوناگون روبه‏رو شده بود، پارتیان نیز ناچار تمام توان و قدرت خویش را صرف دفاع از مرزها و افزایش توان نظامى کشور کردند و همین عامل باعث شد در رونق فرهنگى و مذهبى جامعه، رخوت و سستى حاصل آید.


ج ـ آزاداندیشى پادشاهان هخامنشى و پارتى

    همان‏گونه که پیش‏تر اشاره گردید از جلوه‏هاى ارزش‏مند امپراتورى هخامنشیان و اشکانیان، آزادمنشى و اغماض نسبت به باورها و عقاید مذهبى پیروان سایر ادیان و مذاهب است. پادشاهان دو سلسله به همین قانع بودند که رعایاى ملل مغلوب، مطیع شاهنشاه و وفادار به او باشند و مالیات خود را به کارگزاران بپردازند. در واقع، پادشاهان در مقابل اعطاى آزادى مذهبى به مغلوبین، ایمان استوار به امپراتورى را از آن‏ها خواستار بودند.

    تاریخ گواه است که غالب فاتحان و کشورگشایان دنیاى کهن نسبت به خدایان و معتقدات مذهبى دیگر ملل به دیده بغض و عناد مى‏نگریستند و با ویرانى معابد و به غنیمت بردن اموال آن‏ها نهایت بى‏حرمتى را به آنان اعمال مى‏داشتند. اما پادشاهان هخامنشى راه و رسم دیگرى در پیش گرفته، بر اساس سیاستى سنجیده و اندیشیده با مردمان ممالک مفتوحه برخورد بسیار مناسبى داشتند(1) و هیچ اصرارى بر تحمیل دین و مذهب خویش نمى‏کردند.(2)

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . ر.ک: ویل دورانت، تاریخ تمدن (مشرق زمین گاهواره تمدن)، ج 1، ص 408 .

--------------------------------------------------------------------------------
    نخستین اقدام کورش (559-539ق‏م) پس از فتح هر منطقه‏اى، اعلام تعهداتى در باره آزادى مذهبى بود که در میان مردم تبلیغ و ترویج شد.(1) او با احترام فراوانى که به معبد مردوک قائل شد محبت و علاقه بى‏شمار بابلیان را به دست آورد. داریوش نیز در مصر با تعظیم خدایان آن‏ها منش مذهبى کوروش را استمرار بخشید.

    یکى از دلایل این تساهل مذهبى، گستردگى قلمرو شاهنشاهى و تعدد و تنوع ملت‏هاى تابعه و تبعا گوناگونىِ باورهاى دینى نزد این ملت‏ها بود که امکان ایجاد وحدت مذهبى را بسیار دشوار و حتى غیر ممکن مى‏ساخت. در نتیجه، آنان مى‏بایست سعى مى‏کردند با تساهل و مدارا نزد پیروان ادیان مختلف، مشروعیت خویش را حفظ کرده و بدین وسیله وحدت و آرامش را در این امپراتورى برقرار نمایند. در واقع، این سیاست مذهبى آن‏ها عاملى براى استحکام فرمانروایى و حفظ سلطه سیاسى‏شان بر مناطق مفتوحه محسوب مى‏شد.(2) برخى نیز بر این عقیده‏اند که رفتار ملایم امپراتوران هخامنشى با ملل مغلوب و احتراز آن‏ها از ویرانى و قتل و غارت، در نتیجه نفوذ تعلیمات مذهب زرتشتى و به عبارت صحیح‏تر، نفوذ ایدئولوژى اقتصادى این آیین که بر رونق کشاورزى و حفظ آبادانى تأکید داشت، بوده است.(3)

    اشکانیان در امور مذهبى، حتى از هخامنشیان هم تعصب کمترى نشان مى‏دادند و تساهل مذهبى از مشخصات فرهنگ اعتقادى آن‏ها بود. پارتیان اقوامى صحرانورد و بیابان‏گرد بودند و احتمال مى‏رود این مسامحه و بردبارى آنان در دین و مذهب از روحیه و خصوصیات عشیره‏اى و بیابان‏گردى آنان نشئت گرفته باشد.(4)

    پادشاهان اشکانى بسیار صبور و انعطاف‏پذیر بودند. تساهل مذهبى و آزادى اندیشه در اجراى مناسک دینى در همه جا رعایت مى‏شد و هر کس از هر مسلک و ایده‏اى آزادانه طرف‏دارى مى‏نمود و در آرامش خاطر، به تبلیغ و ترویج آن مى‏پرداخت. دین مسیحیت از اواخر این عصر در ممالک شرقى رو به گسترش نهاد و در سایه رفتار ملاطفت‏آمیز

--------------------------------------------------------------------------------

1 . البته این سیاست مذهبى در رابطه باتمامى پادشاهان هخامنشى مصداق ندارد، چنان‏که خشایارشا برخلاف دولت‏مردان پیشین تحت تأثیر تحریکات مغان و روحانیون زرتشتى از روش اسلافش منحرف شد و با اعمال فشار بر پیروان سایر مذاهب، موجبات آزار و اذیّت آنان را فراهم ساخت. وى تنها پرستش اهورامزدا را مجاز شمرده و ستایندگان سایر خدایان را تهدید به مرگ نموده بود. بعید نیست که این برخورد خشایارشا در نتیجه اقدامات تجزیه‏طلبانه برخى پیروان سایر مذاهب بوده که وى را وادار به تنبیه و انتقام‏جویى از آنان نموده است (ر.ک: مرتضى احتشام، همان، ص 112 و اومستد، همان، ص 314) .

2 . در این زمینه ر.ک: رضا مرادى غیاث‏آبادى، منشور کوروش هخامنشى و محمدعلى منوچهرى، مذهب و سیاست در جهان، ص 453-457 .

3 . مرتضى احتشام، همان، ص 219 .

4 . سبکتکین سالور، بنیاد شاهنشاهى ایران، ص 66 .

5 . در تاریخ ایران بعد از اسلام هم مشاهده مى‏کنیم که در هیچ دوره‏اى مانند عصر سلطه مغولان که اقوامى کاملاً بیابان‏گرد و بدوى بودند، تسامح و تساهل مذهبى در این سرزمین شکل نگرفت.

--------------------------------------------------------------------------------
دولت‏مردان اشکانى روز به روز انتشار آن وسعت یافت، حتى عده‏اى از مسیحیان که در امپراتورى روم تحت شکنجه و فشار واقع شده بودند به ایران پناه آوردند و کلیساهایى در سرزمین اشکانیان براى خود بنا کردند.(1) مذهب بودایى نیز در قسمت‏هاى شرق امپراتورى، پیروان بسیار یافت و از طریق ایران به آسیاى مرکزى و چین نفوذ کرد.

    مداراى اشکانیان با یهودیان چشم‏گیرتر بود، به گونه‏اى که یهودیان، شاه‏زادگان ایرانى را مدافع حقیقى آیین خویش مى‏انگاشتند. آن‏ها پس از صدماتى که از ناحیه رومیان و سلوکیان به آنان وارد شده بود، نسبت به حسن نظر اشکانیان بسیار خرسند بودند. حمایت امپراتورى اشکانى از یهودیان نیز در نتیجه تضاد سیاسى با دولت روم بود، زیرا یهودیان یک گروه مذهبى مخالف دولت روم به حساب مى‏آمدند.

    در هر صورت، عدم احاطه کامل دولت‏مردان پارتى بر معتقدات مذهبى جامعه به همراه برخى نارضایتى‏هاى اجتماعى دیگر، سرانجام خوشى براى این امپراتورى نداشت. رنجودگى خاطر توده ملت، به‏ویژه کاهنان، فضایى مناسب براى قیام اردشیر بابکان (226-241م) فراهم ساخت که با قیامى ملى ـ مذهبى بنیان این امپراتورى را برانداخته و بار دیگر پارسیان را بر مسند قدرت نشاند.

    در پایان این بخش به دو نکته اساسى اشاره مى‏شود:

    نکته اول، این‏که در روزگارى که اصل تحمیل مذهب رسمى و بى‏احترامى به معتقدات ملل مغلوب، امرى عادى و حتى جزء قوانین حکومتى برخى کشورها، مانند امپراتورى روم بوده است، این برخورد شاهنشاهان هخامنشى و پارتى که نشئت یافته از تعالیم کیش زرتشت و حقیقت مزدیسنا بوده، قابل توجه مى‏باشد.(2)

    نکته دوم، این‏که مداراى مسلّم این حکومت‏ها با اقلیت‏هاى مذهبى علاوه بر آن‏که محیطى امن براى پیروان سایر ادیان و مذاهب فراهم ساخته بود، به فرهنگ و تمدن این دوره نیز رونق استثنایى و پرتوى عالم‏گیر بخشیده بود که آثار باقیمانده از آن عصر، مؤیّد این مطلب است.(3)

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . محمدعلى منوچهرى، همان، ص 471 .

2 . دین شاه ایرانى (سلیستر)، همان، ص 37 .

3 . دیوید استروناخ، پارساگارد، ص 9 .

--------------------------------------------------------------------------------
ب ) پیوند دین و دولت در عصر ساسانى

آن‏چه در از وصیت‏نامه اردشیر بابکان، سرسلسله امپراتورى ساسانى به فرزندش شاپور (241-271م) آمده است، که به روشنى، گسست سیاست مذهبى دولت‏مردان این سلسله را از دوره‏هاى پیشین روشن مى‏نماید.

    «پسر من! دین و شاهى قرین یکدیگرند و یکى از دیگرى بى‏نیاز نیست؛ دین اساس ملک است و ملک، نگهبان دین است. هر چه را اساس نباشد معدوم گردد و هر چه نگهبان نداشته باشد تباهى گیرد».(1)

    دوران حکومت ساسانیان به لحاظ تاریخ مذهبى، مهم‏ترین دوره تاریخ ایران باستان به شمار مى‏آید. در این دوره که حکومت صبغه کاملاً دینى داشت، شاهد رستاخیز فرهنگى عظیمى هستیم که بر دین و آداب و رسوم ملى ایران تکیه مى‏کرد.

    اردشیر از خانواده‏اى مذهبى در خطّه فارس برخاست.(2) وى خاندان خویش را که در منطقه از نفوذ معنوى فوق‏العاده‏اى بهره‏مند بودند، منسوب به خاندان هخامنشى مى‏دانست.(3) در واقع، اردشیر با جلب نظر روحانیون متنفذ در پى آن بود که ضمن موضع‏گیرى در برابر مخالفان احتمالى، آنان را در رسیدن به اهدافش با خود همراه سازد. وى با تشکیل سازمان مذهبى منظمى براى مؤبدان در ایالات، ارتباط تنگاتنگى میان دستگاه مذهبى و دستگاه حاکمه ایجاد نمود و از همان ابتدا دین و دولت را قرین هم ساخت.(4) وى که در سایه حمایت

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . ابوالحسن على بن حسین مسعودى، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 1، ص 243 .

2 . اجداد اردشیر، سرپرست آتشکده آناهیتا در ولایت اصطخر فارس بوده‏اند (ر.ک: تاریخ طبرى، ج 2، ص 580 و ابن اثیر، الکامل، ج 1، ص 380) .

3 . رومن گیرشمن، تاریخ ایران، ص 285 و نیبرگ، همان، ص 407 .

4 . نیبرگ در این زمینه مى‏نویسد: «... وابستگى به دین مغان، بدان گونه که در فارس شکل گرفته و پرداخته شده بود، از شرایط گریزناپذیر براى راه یافتن به مقامات بالاى دولتى شد» (نیبرگ، همان، ص 408) .

--------------------------------------------------------------------------------
روحانیون بر پارتیان چیره شده بود، پس از تثبیت قدرت سیاسى خویش در اولین اقدام به احیاى عقاید مذهبى دیرین، به‏ویژه کیش زرتشتى مبادرت ورزید. به دستور وى کتاب اوستا که در ایام استیلاى اسکندر و جانشینانش تمام یا قسمتى از آن از بین رفته بود، بازنویسى شد(1) و دیانت زرتشتى را تا سطح مذهب رسمى ارتقا داد.(2)

    لازم به ذکر است که هر چند دین زرتشتى بسیار دیر در این سرزمین جنبه رسمى یافت و سازمان و تشکیلات قدرت‏مندى پیدا کرد، لکن این بدان معنا نیست که پذیرش عمومى این آیین، از عصر ساسانى آغاز شده باشد.(3) کیش زرتشت از همان بدو ظهور، پیروان بسیارى بین ایرانیان پیدا کرد، ولى در نتیجه سیاست مذهبى دولت‏مردان پیشین، جنبه رسمى به خود نگرفت. درست مانند مذهب تشیع که بسیارى از ایرانیان مدت‏هاى مدید متمایل به این مذهب بودند، ولى چندین قرن گذشت تا این‏که در عصر صفوى به دین رسمى ایرانیان تبدیل شد.

    همان‏طور که اشاره شد از مهم‏ترین شاخصه‏هایى که تاریخ سیاسى و مذهبى این دوره را از سایرین متمایز مى‏سازند، هم‏نواختى و هماهنگى دین و دولت، به‏خصوص در عصر نخستین پادشاهان این سلسله است.(4) در این دوره، سلطنت و وحدت کشور بر مذهب متکى شد و بین دیانت و سیاست، پیوندى عمیق شکل گرفت.(5) عاملى که این پیوند را استوارى مى‏بخشید، علاوه بر رسمیت یافتن دین زرتشتى، همبستگى نَسَبى و اهداف دینى و اجتماعى مشترک میان روحانیون و پادشاهان بود که بر اساس آن، دولت حامى دین شد و دین پشتیبان دولت.

 نه بى تخت شاهى بود دین به پاى   نه بى دین بود شهریارى به جاى 
 نه از پادشاه بى‏نیاز است دین   نه بى دین بود شاه را آفرین(6) 


--------------------------------------------------------------------------------

1 . محمدجواد مشکور، همان، ص 61 و گردیزى، همان، ص 65 .

2 . گیرشمن، همان، ص 307 و نیبرگ، همان، ص 408 .

3 . همان .

4 . به گفته ریچارد نلسون فراى «همداستانى و همراهى دین و دولت که از پایه‏هاى اسلام به شمار مى‏رود (الدّین و المُلک توأمان) سرمشقى از دولت ساسانى است و در کتاب اندرز که از پهلوى به عربى برگردانده شده، همین مطلب آمده است» (ر.ک: فراى، میراث باستانى ایران، ص 388) .

5 . آرتور امانوئل کریستن سن. ایران در زمان ساسانیان ، ص 359 .
  6 . ابوالقاسم فردوسى، همان، ص 1546 . 

--------------------------------------------------------------------------------
    این رابطه مناسب پادشاهان با نهادهاى مذهبى و کسب پایگاه مقدس در بین توده مردم کمک شایانى به آن‏ها نمود تا بتوانند مدتى بسیار طولانى و در میان آن همه آشوب و ناآرامى تاج و تخت خود را حفظ کنند.


1 . گسترش قدرت روحانیون

    روحانیون (کاهنان یا مؤبدان) در دوره‏هاى مختلف تاریخ ایران باستان، شأن و مقامى خاص داشتند و یکى از متنفذترین طبقات اجتماعى به حساب مى‏آمدند. پادشاهان که از نفوذ این طبقه در بین مردم آگاه بودند، براى کسب مشروعیت سیاسى حکومتشان سعى فراوان مى‏کردند تا رابطه‏اى مناسب با آن‏ها برقرار نموده و با جلب نظر آن‏ها پوششى امنیتى براى حکومت خویش فراهم آورند.

    انتشار دین «و حفظ مذهب راستى و پرستش خداى یکتا و اداى بعضى مراسم نیک و مفید»(1) از مهم‏ترین وظایف مؤبدان به شمار مى‏آمد. آنان ضمن این‏که اقامه تمام امور مذهبى جامعه را عهده‏دار بودند، در کنار آن برخى فعالیت‏هاى اجتماعى، مانند تعلیم و تربیت، تعبیر خواب، مداواى بیماران و ... را نیز انجام مى‏دادند و به طور کلى در تمام جوانب زندگانى مردم دخالت داشتند. تربیت شاه‏زادگان(2) و برگزارى جشن‏ها و اعیاد مذهبى نیز از دیگر قلمروهاى فعالیت روحانیون بود که جلوه‏اى سیاسى به عملکرد این طبقه مى‏بخشید.(3)


--------------------------------------------------------------------------------

1 . دین شاه ایرانى (سلیستر)، همان، ص 44 .

2 . شاه‏زادگان در دوران طفولیت تحت نظر روحانیون قرار مى‏گرفتند تا مورد وعظ و اندرز قرار گیرند و در تهذیب اخلاقشان بکوشند (ر.ک: دین شاه ایرانى، همان، ص 50) .

--------------------------------------------------------------------------------
    تا ظهور حکومت ساسانى، روحانیون در امور مملکتى قدرت و نفوذ گسترده و غیر قابل مهار نداشتند، ولى با روى کار آمدن این سلسله، روحانیون به دستگاه سازمان یافته‏اى مبدل شدند و دیرى نپایید که به تدریج، علاوه بر امور دینى، بالاترین مقام‏هاى دولتى را نیز تحت سیطره خویش در آوردند. نفوذ آن‏ها به حدى رو به فزونى نهاد که حضورشان را در حل و فصل مسائل اجتماعى و سیاسى، مانند انتخاب پادشاه اجتناب‏ناپذیر نمود و بدین وسیله قدرتشان هم‏طراز و گه‏گاه بالاتر از پادشاهان قرار گرفت.(1)

    در باره وضع و وظایف روحانیون عصر ساسانى اطلاعات تقریبا بسنده‏اى موجود است. تردیدى نیست که اردشیر با اتکا به نفوذ مغان زرتشتى توانست طومار حکومت پارتیان را در هم پیچد و در این راه، به‏خصوص تنسر، مشاور روحانى وى که از سرشناس‏ترین مؤبدان عصر ساسانى است، کمک فراوانى به او کرد.(2) بدین گونه روحانیون از همان قدم اول با دولت‏مردان ساسانى در عرصه قدرت، همگام شدند. نفوذ و جایگاه روحانیون به‏تدریج چنان ترقى یافت که پادشاهان دیگر قادر به کنترل قدرت آن‏ها نبودند به گونه‏اى که آن‏ها مجبور بودند در بسیارى از امور، نظر روحانیون را جویا شوند.

    قدرت لجام گسیخته این طبقه به مرور شهریاران ساسانى را به ستوه آورد و آنان را به فکر کاستن از قدرت روحانیون و تضعیف جایگاه این طبقه انداخت. تنش میان دستگاه حاکمه با روحانیون در عصر پادشاهى قباد (487-498م) به اوج خود رسید که سرانجام آن، براندازى و حبس پادشاه بود.(3) در هر صورت، روحانیون تا واپسین روزهاى امپراتورى ساسانیان قدرت و نفوذ خویش را حفظ نموده و تنها دین اسلام بود که توانست این سدّ قدرت آن‏ها را در هم شکند.

    روحانیون به خوبى آگاه بودند که اساس بقاى ایرانیّت و استقلال مذهبى کشور، دین زرتشتى است، از این رو تعصب ویژه‏اى برفراگیر ساختن این مذهب در داخل کشور داشتند و همگان را به پیروى از این دین فرا مى‏خواندند. آنان از تمامى امکانات دولتى براى پیشبرد اهداف دینى خود بهره برده و در این راه از هیچ اقدامى، حتى قلع و قمع مخالفان فروگذار نبودند.(4) سنگ نبشته‏هایى که از کرتیر،(5) مؤبد بزرگ این عصر برجاى مانده است، تلاش

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . عیسى صدیق، تاریخ فرهنگ ایران، ص 65 .

2 . کریستن سن، همان، ص 359 و 360 .

3 . ولادیمیر گریگورویچ لوکونین، تمدن ایران ساسانى، ص 133 .

4 . کریستن سن، همان، ص 465 .

5 . همان، ص 423 .

6 . کرتیر، موبدموبدان دوران شاپور اول، هرمزد اول، بهرام اول و بهرام دوم بود. برخى معتقدند دین زرتشتى به یارى وى، دین دولت شد و لذا از او با عنوان بنیادگذار جامعه دینى ساسانى نیز نام برده‏اند (ر.ک: گئوویدن‏گرن، همان، ص 363) .

--------------------------------------------------------------------------------
طبقه مؤبدان را براى تبلیغ و ترویج آیین زرتشتى و سرکوب آیین‏هاى دیگر کاملاً نمایان مى‏سازد.(1)

    البته این خود جاى بحث دارد که روحانیون تا چه حد به این هدف خود، یعنى فراگیر ساختن کیش زرتشتى دست یافتند. به ظاهر، اقبال عمومى جامعه در برابر تلاش فراوان روحانیون چندان رضایت‏بخش به نظر نمى‏رسد، چنان‏که گرایش مردم به آیین‏هاى نوظهور و سایر اقلیت‏هاى دینى که در این دوره با وجود فشار و سخت‏گیرى رواج یافتند، گواهى آشکار بر نافرجام ماندن این استراتژى دستگاه مؤبدان است.

    آیین زرتشت اگر چه در مبانى جهان‏شناسى و بنیان‏هاى نظرى پیچیدگى‏هاى زیادى نداشت، اما روحانیون زرتشتى براى این‏که بتوانند به استحکام موقعیت هر چه بیشتر خویش بیفزایند، تشریفات دینى بسیار مفصل و گسترده‏اى را ایجاد کردند که همین امر یکى از دلایل انحطاط اعتقادى مردم و گرایش آنان به ادیان دیگر بود. هم‏چنین تفرّق و تشتّت دستگاه مذهبى و تعصبات نابه‏جاى آن‏ها موجبات آزار و اذیت طبقات پایین اجتماع گردیده و رنجودگى خاطر عامّه مردم را در پى داشت. در نهایت، نهادهاى مذهبى که در مراحل نخستِ فرمانروایى ساسانیان عامل وحدت‏بخش امپراتورى به شمار مى‏رفتند، در دراز مدت به یکى از مهم‏ترین عوامل سقوط و اضمحلال امپراتورى ساسانى تبدیل شدند.


2 . اقلیت‏هاى مذهبى

    چنین گمان مى‏رفت که با رسمیت یافتن آیین زرتشتى و اقتدار دستگاه مذهبى روحانیون در این عصر، تحولات مذهبى گسترده‏اى صورت نپذیرد، ولى واقعیت چیز دیگرى است و در این دوره، اصطکاک و تضاد مذهبى در سطح گسترده‏اى مشاهده مى‏شود. در این دوره، دست‏کم در مقایسه با دوره‏هاى پیشین، مماشات و مدارا نسبت به پیروان دیگر مذاهب کاهش چشم‏گیرى یافت. مبناى وحدت ملى کشور در این دوره، دین و مذهب بود، از این‏رو آزادى مذهبى معنایى نداشت. پادشاهان بر اساس تعصب مذهبى، نظارتى همه جانبه بر افکار

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . تورج دریایى، شاهنشاهى ساسانى، ص 71 .

--------------------------------------------------------------------------------
و ایده‏هاى مذهبى داشتند و ضمن انحصارطلبى و تأکید بر کیش رسمى کشور، براى مردم تحت فرمان خویش حق داشتن عقاید مخالف را قائل نبودند.(1) تفتیش عقاید امرى معمولى بوده و پیروان مذاهب دیگر، پیوسته مورد پى‏گرد قرار مى‏گرفتند.(2)

    روحانیون متعصب زرتشتى نیز که فضاى باز مذهبى و اعمال سیاست تساهل و تسامح دینى چندان به سودشان نبود، هیچ دیانتى را در داخل کشور تجویز نمى‏کردند و در جهت نابودى عقاید مخالف و مقابله با افکار و مذاهب دیگر، با پادشاهان همراه شده، حتى در این راه، شدت عمل بیشترى به خرج مى‏دادند. فشار و جبر روحانیون بر اقلیت‏هاى دینى که جمعیت فراوانى را شامل مى‏شدند، آن‏ها را به تدریج از حکومت دل آزرده و به نیرویى مخالف امپراتورى مبدل ساخت، به گونه‏اى که آن‏ها همواره به شورش‏هاى داخلى و خارجى امیدوار بوده و به نوعى با آن‏ها همراه مى‏شدند.

    البته باید توجه داشت که به رغم تمام این سخت‏گیرى‏ها، باز مدارایى که در عهد برخى پادشاهان با افکار و منش‏هاى مذهبى دیگر مى‏شد،(3) در مقایسه با روش و برخورد بى‏رحمانه و تعصب‏آمیز همسایگان این سرزمین، به خصوص امپراتورى روم با مخالفینشان قابل توجه است.(4)

    در عصر ساسانیان علاوه بر فعالیت دیگر اقلیت‏ها شاهد دو آیین نوظهور مزدکى و مانوى هستیم. این مسلک‏ها در واقع، قیام و جنبشى اجتماعى تحت لواى دین علیه شریعت زرتشتى و خفقان سیاسى و اجتماعى جامعه بودند که با استقبال توده مردم روبه‏رو شد. از آن‏جا که جامعه عصر ساسانى جامعه‏اى مذهبى بود، اقشار جامعه اعتراضشان را به محرومیت و تبعیض اجتماعى، با حمایت از جنبش‏هاى مذهبى و عصیان‏هاى اجتماعى نشان مى‏دادند.

--------------------------------------------------------------------------------

1 . نیبرگ، همان، ص 419 .

2 . این سخت‏گیرى‏ها و فشارها گویا چندان نتیجه بخش نبوده است، به گونه‏اى که دین مسیحیت با وجود مخالفت فراوان حکومت ساسانى، رفته رفته چنان در این سرزمین گسترش یافت که بى‏گمان اگر اسلام وارد ایران نشده بود، غیر ممکن نبود که ایران به کشورى مسیحسى مبدل مى‏شد (ر.ک: مرتضى مطهرى، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 203 و کریستن سن، همان، ص 466) .

3 . کریستن‏سن، همان، ص 367 و 557 .

4 . همان، ص 560 .

--------------------------------------------------------------------------------
تاریخ گواه این مطلب است که جنبش‏هاى مذهبى و اجتماعى پیش از آن‏که شکوفا شوند، زمینه مناسبى براى تحقق آن‏ها فراهم مى‏شود. دلیل پیدایش مسلک‏هاى متعدد در این دوره و گرایش طیف وسیعى از توده ملت به مدعیان مذاهب جدید را نیز بایستى در نارضایتى همگانى جامعه و عوامل آن جویا شد که بى‏گمان در تضاد طبقاتى و ستم‏هاى طبقه اشراف و مؤبدان ریشه داشت. روى آوردن پادشاهان به این مذاهب و تأیید مقطعى آن‏ها نیز براى رهایى از سلطه و نفوذ طبقه روحانیون بوده است.(1)

    آموزه‏هاى آیین مزدک که بیشتر جنبه اجتماعى داشت، هر چند به مانند انقلابى وسیع سراسر حکومت ایران را دچار هرج و مرج و آشوب کرد، ولى تأثیر خارجى نداشت.(2) اما دین مانى که از ادیان و مذاهب گوناگون اقتباس شده بود، به دینى فرامرزى تبدیل شد و در زندگانى غالب ملل شرق و غرب تأثیرات عمیق نهاد. این دین به حدى در روم گسترش یافت که به بزرگ‏ترین رقیب دین مسیحیت در این امپراتورى تبدیل شد.(3)

    این جنبش‏هاى مذهبى و بدعت‏ها و الحادها هر چند بنیان سیاسى و اجتماعى جامعه را تهدید مى‏کرد اما در عین حال، عاملى براى انسجام روحانیون به شمار مى‏آمد که هر از چند گاهى به تقویت مبانى دین زرتشتى اهتمام بیشترى ورزند.


نتیجه

    به یقین میان حیات سیاسى ایران باستان و معتقدات دینى و مذهبى جامعه ارتباطى متقابل برقرار بوده است. دو حوزه دین و دولت که هر دو به گستره عمومى جامعه تعلق داشتند، در تأمین خواسته‏ها و منافع مادى و معنوى خویش در موارد بسیار، هم‏پوشانى یافته‏اند. حکومت‏ها بر بنیادهاى مذهبى و دینى استوار بوده و پادشاهان سعى داشتند با ابراز علاقه به اعتقادات رایج جامعه و جلب‏نظر دستگاه مذهبىِ مغان، پایه‏هاى قدرت سیاسى

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . سیدتقى نصر، ابدیت ایران، ص 250 و 251 .

2 . گئوویدن‏گرن، همان، ص 424 .

3 . سیدتقى نصر، همان، ص 253 .

--------------------------------------------------------------------------------
خویش را مستحکم نگه دارند. البته در برخى دوره‏ها بین دو گروه، تعارض‏هایى پدید مى‏آمد که یا ناشى از سیاست مذهبى دولت‏مردان آن عصر بود که برتساهل و تسامح تکیه داشت و یا ناشى از دخالت بیش از حد متولیّان نهاد دین در حکومت.

    سرزمین پهناور ایران به لحاظ موقعیت خاص جغرافیایى و قابلیت‏هاى گسترده فرهنگى، محل تلاقى فرهنگ‏ها و تمدن‏هاى عظیم و در نتیجه، شیوع افکار و عقاید گوناگون بود، از این رو در ایران باستان تنوع جریان‏ها، افکار و اعتقادات مذهبى متعددى وجود دارد که این سرزمین را میدان نفوذ و فعالیت خویش قرار داده بودند و واکنش حکومت‏ها در برابر این مکاتب و مسلک‏ها نیز در هر دوره‏اى متغیر بود.

--------------------------------------------------------------------------------

 

 


فهرست منابع


    25 . ابن اثیر، عزالدین، الکامل فى التاریخ، بیروت، دار صادر، 1402ق/1982م .

    26 . احتشام، مرتضى، ایران در زمان هخامنشیان، تهران، شرکت سهامى کتابهاى جیبى، 2535 .

    27 . استروناخ، دیوید، پاسارگارد، ترجمه حمید خطیب شهیدى، تهران، سازمان میراث فرهنگى کشور (پژوهشگاه)، 1379 .

    28 . اقبال آشتیانى، عباس، «اردشیر بابکان مؤسس سلسله ساسانى»، مجموعه مقالات، به کوشش محمد دبیر ساقى، تهران، کتابفروشى خیام، 1350 .

    29 . اومستد، ا.ت، تاریخ شاهنشاهى هخامنشى، ترجمه محمد مقدم، تهران، سازمان چاپ و پخش کتاب ابن سینا، 1340 .

    30 . ایرانى (سلیستر)، دین شاه، اخلاق ایران باستان، چاپ سوم: تهران، انجمن زرتشتیان ایرانى بمبئى، 1334 .

    31 . بنونیست، امیل، دین ایرانى، ترجمه بهمن سرکاراتى، تهران، بنیاد فرهنگ ایرانى، 1354 .

    32 . بهزادى، رقیه، آریاها و ناآریاها در چشم انداز کهن تاریخ ایران، تهران، طهورى، 1382 .

    33 . بیات، عزیزاللّه‏، کلیات تاریخ و تمدن ایران پیش از اسلام، چاپ سوم: تهران، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه شهید بهشتى، 1368 .

    34 . بیانى، شیرین، دین و دولت در عصر ساسانى و چند مقاله دیگر، تهران، جامى، 1380 .

    35 . پورداوود، یشت‏ها، به کوشش بهرام فره‏وشى، چاپ سوم: تهران، دانشگاه تهران، 2536 .

    36 . پیرنیا(مشیرالدوله)، حسن، ایران باستان، تهران، اساطیر، 1373 .

    37 . حقیقت، عبدالرفیع، تاریخ نهضتهاى فکرى ایرانیان، چاپ دوم: تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان ایرانى، 2536 .

    38 . داندامایف، م.آ، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشى، ترجمه روحى ارباب، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1352 .

    39 . دریایى، تورج، شاهنشاهى ساسانى، ترجمه مرتضى ثاقب‏فر، تهران، ققنوس، 1383 .

    40 . دوبواز، نیلسون، تاریخ سیاسى پارت، ترجمه على‏اصغر حکمت، تهران، کتابخانه ابن سینا، 1342 .

    41 . دورانت، ویل، تاریخ تمدن(مشرق زمین گاهواره تمدن)، ج1، ترجمه احمد آرام، ع. پاشایى و امیر حسین آریانپور، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1365 .

    42 . دوستخواه، جلیل، اوستا کهن‏ترین سروده‏هاى ایرانیان، ج 1، چاپ دوم: تهران، مروارید، 1372 .

    43 . دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ، اشکانیان، ترجمه کریم کشاورز، چاپ دوم: تهران، پیام، 1351 .

    44 . ـــــــــــــــــــ ، تاریخ ایران باستان، ترجمه روحى ارباب، چاپ سوم: تهران، شرکت انتشارات علمى وفرهنگى، 1382 .

    45 . ــــــــــــــــــ ، تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، تهران، پیام، 2537 .

    46 . رضى، هاشم، تاریخ مطالعات دینهاى ایرانى ، چاپ دوم: تهران، انتشارات بهجت، 1371 .

    47 . زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران، امیر کبیر، 1362 .

    48 . سالور، سبکتکین، بنیاد شاهنشاهى ایران، تهران، شرکت نسبى حاج محمدحسین اقبال و شرکا، 1340 .

    49 . صدیق، عیسى، تاریخ فرهنگ ایران، چاپ چهارم: تهران، دانشگاه تهران، 1347 .

    50 . صفا، ذبیح‏اللّه‏، آیین شاهنشاهى ایران، تهران، دانشگاه تهران، 1346 .

    51 . ـــــــــــــــ ، تاریخ شاهنشاهى ایران و مقام معنوى آن، چاپ دوم: تهران، شوراى عالى فرهنگ و هنر، 1354 .

    52 . طبرى، محمدبن جریر، تاریخ طبرى، چاپ چهارم: بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات 1403ق/1983م.

    53 . فراى، ریچارد نیلسون، تاریخ باستانى ایران، ترجمه مسعود رجب‏نیا، تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، 1380 .

    54 . ــــــــــــــــ ، میراث باستانى ایران، ترجمه مسعود رجب‏نیا، چاپ چهارم: تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، 1373 .

    55 . فردوسى، ابوالقاسم، شاهنامه، تصحیح ژول مول، تهران، سخن، 1369 .

    56 . قدیانى، عباس، تاریخ ادیان و مذاهب در ایران، تهران، انیس، 1374 .

    57 . کالج، مالکوم، اشکانیان(پارتیان)، ترجمه مسعود رجب‏نیا، چاپ دوم: تهران، هیرمند، 1383 .

    58 . کریستن سن، آرتو، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمى، چاپ هشتم: تهران، دنیاى کتاب، 1375 .

    59 . گردیزى، ابوسعید عبدالحى بن ضحاک بن محمود، تاریخ گردیزى، تصحیح عبدالحى حبیبى، تهران، دنیاى کتاب، 1363 .

    60 . گیرشمن، رومن، تاریخ ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمود بهفروزى، چاپ دوم: تهران، جام، 1379 .

    61 . لوکونین، د. گ، تمدن ایران ساسانى، ترجمه عنایت اللّه‏ رضا تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1350 .

    62 . ماسه، هانرى و رنه گروسه، تاریخ تمدن ایران، ترجمه جواد محیى، تهران، نشر گمرتمبرگ، 1336 .

    63 . مجیر شیبانى، نظام الدین، تاریخ تمدن، تهران، دانشگاه تهران، 1343 .

    64 . مرادى غیاث‏آبادى، رضا، منشور کوروش هخامنشى، چاپ چهارم: تهران، پژوهشهاى ایرانى، 1383 .

    65 . مسعودى، ابوالحسن على بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 1، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ دوم: تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 2536 .

    66 . مشکور، محمدجواد، گفتارى درباره دینکرد، [بى‏جا، بى‏نا]، 1325 .

    67 . مطهرى، مرتضى، خدمات متقابل اسلام و ایران، چاپ دهم: قم، صدرا، 1359 .

    68 . معیرى، هایده، مغان در تاریخ باستان، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى ومطالعات فرهنگى، 1381 .

    69 . معین ، محمد، «آیین آریاییان پیش از ظهور زرتشت»، مجموعه مقالات، به کوشش مهدخت معین، تهران، مؤسسه انتشارات معین، 1367 .

    70 . معین، محمد، «جنبه دینى کتیبه‏هاى هخامنشى»، مجموعه مقالات، به کوشش مهدخت معین، تهران، مؤسسه انتشارات معین، 1367 .

    71 . منوچهرى، محمدعلى، مذهب و سیاست در جهان، [بى‏جا]، هاد، 1371 .

    72 . موله، م، ایران باستان، ترجمه ژاله آموزگار، تهران، دانشگاه تهران، 2536 .

    73 . مهرآبادى، میترا، خاندانهاى حکومتگر ایران باستان، تهران، فتحى، 1372 .

    74 . ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على‏اصغر حکمت، تهران، پیروز، 1354 .

    75 . نصر، سیدتقى، دوره مفصل ابدیت ایران از دید خاورشناسان، چاپ سوم: تهران، انتشارات کیهان، 1351 .

    76 . نیبرگ، هنریک ساموئل، دینهاى ایران باستان، ترجمه سیف الدین نجم الدین غیاث آبادى، تهران، مرکز ایرانى مطالعه فرهنگها، 1359 .

    77 . واندنبرگ، لوئى، باستان‏شناسى ایران باستان، ترجمه عیسى بهنام، چاپ دوم: تهران، دانشگاه تهران، 1348 .

    78 . ویدن گرن، گئو، دینهاى ایران، ترجمه منوچهر فرهنگ، تهران، آگاهانه ایده، 1377 .

    79 . هرودوت، تواریخ، ترجمه مازندرانى، [بى‏جا]، چاپخانه وزارت فرهنگ و هنر، [بى‏تا] .

    80 . هوار، کلمان، ایران و تمدن ایرانى، ترجمه حسن انوشه، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، 1363 .

تبلیغات