مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
عینیت
منبع:
سیاست دوره ۵۲ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
825 - 801
از مهم ترین پرسش های مطرح در روش شناسی علوم اجتماعی در تمایز با روش شناسی علوم طبیعی، رابطه بین عینیت و واقعیت است. پرسش اصلی این است که چگونه می توان بدون استفاده از روش های اثبات گرایانه (پوزیتویستی) از عینیت علوم فرهنگی و اجتماعی دفاع کرد؟ ماکس وبر از مهم ترین افرادی است که سعی داشت رویکرد روشی علوم اجتماعی را بازیابی کند تا ضمن حفظ منحصربودگی آن، بتواند پاسخگوی علمی بودن و عینیت در این علوم باشد. مهم ترین ادعای او درباره ایجاد روشی متمایز برای علوم اجتماعی، ورود ارزش ها به سامان پژوهش ها و واقعیت های اجتماعی بود. یکی از بارزترین ارزش هایی که پژوهشگر علوم اجتماعی درگیر آن است، ارزش های سیاسی یا علائق مربوط به سیاست است. در پژوهش های وبر، استدلال شده که جدایی قضاوت های ارزشی عملی (نگرش های سیاسی، اخلاقی، زیباشناسی، فرهنگی و غیره) از برداشت های منطقی یا واقعیت های مشاهده شده تجربی ممکن و مطلوب است. در این پژوهش با رویکردی تحلیلی- تبیینی، از روش تحلیل متون استفاده شده است تا آثار مربوط به مباحث روش شناسی ماکس وبر با تمرکز بر دو مفهوم ارزش و عینیت بررسی شود. به عنوان مهم ترین دستاورد این پژوهش، ارتباط دو مفهوم ارزش و عینیت در مطالعه سیاست و به طور ویژه ارزش ها و مواضع سیاسی در شکل گیری و فرایند پژوهش نشان داده می شود. با تفکیک ربط ارزشی سیاسی عالمان از مواضع سیاسی آنها، می توان به تبیین علمی دست یافت که عینیت در پژوهش های اجتماعی-سیاسی را محقق سازد
مفهوم «واقعیت» در مکانیک کوانتومی و تأثیر آن بر ذهن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۲ شماره ۹۳
161 - 196
برای واقعیت همواره در فیزیک کلاسیک مفهومی واقع گرایانه وجود داشته است. از این منظر، گزاره واقعیت فیزیکی وجود خواهد داشت حتی اگر هیچ ناظری وجود نداشته باشد؛ گزاره ای صحیح و با معنی بوده است. یکی از انقلاب های مکانیک کوانتومی به چالش کشیدن مفهوم «واقعیت» است. به گونه ای که در تعبیر مرسومِ مکانیک کوانتومی توسط مکتب کپنهاگ «خواص اجسام میکروسکوپی» وابسته به ناظر است و وجود «واقعیت» مستقل از ادراکات حسی انسان رد می شود. ازاین رو، این نوع دیدگاه ها، دیدگاه هایی انسان محور هستند و واقعیت در آنها امری بیناذهنی است. از طرف دیگر، طبق نظر سرل واقعیت اعتباری امری بیناذهنی است و بدون فکت های فیزیکی محض نمی توان فکت های نهادی داشت. ازاین رو، در این مقاله پس از مطالعه و نقد دیدگاه های مکتب کپنهاگ و همچنین پوزیتیویسم علمی، نشان داده می شود که واقعیت اعتباری متأثر از واقعیت در فیزیک است. به عبارت دیگر، در این مقاله تأثیر فیزیک مدرن (مکانیک کوانتومی) بر ذهن عامه نشان داده می شود که یکی از تأثیرات آن به وجود آمدن «فراواقعیت» است.
عینیت در علوم تربیتی از منظر روش بازسازی عقلانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۲۳ پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
105 - 126
حوزه های تخصصی:
غلبه رویکردهای تفسیری بر رویکردهای تبیینی در علوم تربیتی در دهه های اخیر سبب شده است که عده ای از صاحب نظران، دستیابی به عینیت در پژوهش تربیتی را ناممکن تلقی نمایند. هدف این پژوهش بررسی امکان دستیابی به عینیت در پژوهش های تربیتی است و ضمن بررسی دیدگاه های اثبات گرا، پسا اثبات گرا و بازسازی گرا، به این مسئله از منظر روش بازسازی عقلانی هابرماس پاسخ می دهد. روش تحقیق حاضر، استنتاجی و مقایسه ای است. یافته ها نشان می دهند که توجه به ساختارهای هنجاری زیربنایی عام، زمینه لازم برای دستیابی به نوعی عینیت در تقسیر را در اختیار پژوهشگر تربیتی می گذارد و از این طریق پژوهشگر می تواند رویکردهای تبیینی و تفسیری را تلفیق کند. این امر سبب می شود که عینیت در پژوهش تربیتی باز سازنده از طریق بی طرفی از درون حاصل شود و لذا از رویکردهای اثبات گرا و پسا اثبات گرا که به دنبال بی طرفی از بیرون هستند، متمایز شود. در پایان چالش ها و محدودیت های این نوع عینیت در پژوهش های تربیتی موردبررسی و نقد قرارگرفته اند.
مقایسه آراء فخر رازی و علامه طباطبائی درکیفیت رابطه صفات با ذات خداوند متعال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۳
۹۸-۸۱
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل خداشناسی ،کیفیت رابطه صفات ثبوتیه کمالیه با ذات خداوند است، عینیت ذات با صفات، زیادت صفات بر ذات و نظریه نیابت سه قول مطرح در این مورد است. مسئله تحقیق در این نوشتار بررسی مقایسه ای آراء فخر رازی و علامه طباطبائی درکیفیت رابطه صفات ثبوتیه کمالیه با ذات خداوند است. روش این مقاله از نظر اسنادی کتابخانه ای و از نظر محتوایی توصیفی تحلیلی است. یافته های تحقیق نشان می دهد فخر رازی گرچه در این مساله گرایش اشعری داشته و قائل بر زیادت صفات بر ذات است اما در باور خویش ثبات رای نداشته است، ولی علامه طباطبایی قائل بر عینیت ذات و صفات بوده و بر آن ثبات قدم داشته است.
بررسی دیدگاه ملاصدرا نسبت به نظر غزالی در معاد جسمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از دیدگاه ها در باب معاد جسمانی نظریه غزالی است که به مثلیت بدن اخروی و دنیوی معتقد است. در مقابل ملاصدرا بر حسب مقدماتی به تبیین معاد جسمانی پرداخته و نتیجه می گیرد که نفس و بدن بعین هما محشور خواهند شد. ملاصدرا اشکالات و نقدهایی بر نظریه غزالی وارد می کند و اشکال اصلی را در محذور عقلی آن و تلازم آن با تناسخ می داند. در این نوشتار به بررسی نقدهای ملاصدرا بر غزالی در مسأله معاد جسمانی پرداخته و شباهت ها و تفاوت هایی که بین نظریه این دو اندیشمند وجود دارد را به روش تحلیل عقلی و از رهگذر بررسی مناقشه ملاصدرا بر غزالی بیان داشته ایم. در این راستا شباهت هایی در باب بقای نفوس بعد از مرگ و مقام تجرد عقلی نفس به چشم می خورد، هرچند در نگرش به ماهیت نفس انسان و نسبت نفس با بدن، از یکدیگر متمایز و متفاوت هستند. لذا در کیفیت بدن اخروی تعبیر به مثلیت یا عینیت بدن اخروی با بدن دنیوی نمودند. ولی این اختلاف در تعبیر بوده و در حقیقت مراد این دو اندیشمند یک چیز است و آن این که این همانی بین شخص محشور در آخرت با دنیا برقرار باشد.
واکاوی و تبیین مفهومی و مصداقی قیاس اولویت در آیات خلقت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۷۵)
1 - 16
حوزه های تخصصی:
قیاس اولویت به معنای قوی بودن علت حکم در فرع و سرایت حکم اصل به فرع، از براهین و قواعدی است که در قرآن استفاده شده است. از جمله موارد استفاده از این قاعده، اثبات خلق جدید و بازگرداندن موجودات (انسان) در معاد است. قرآن در مرحله نخست برای برطرف کردن استبعاد مشرکان، خلقت جدید موجودات در معاد را با خلقت ابتدایی قیاس کرده است و بیان می دارد که هرگاه خداوند قادر به خلقت مسبوق به عدم باشد به طریق اولی قادر به بازگرداندن خلقی است که مسبوق به عدم نیست. در ضمن این بحث اشاره شده است که آفرینش این دو خلق، در نزد خداوند به یک اندازه قدرت لازم دارد و خلقت هیچ کدام نسبت به دیگری مشقت و سختی همراه ندارد. در مرحله بعد، برای اثبات خلق جدید و بازگرداندن انسان در معاد، قدرت بر آفرینش آسمان و زمین که با ذهن منکران معاد همخوانی بیشتری دارد حد وسط در قیاس اولویت قرار گرفته و اثبات شده است که هرگاه خداوند قادر به آفرینش آسمان و زمین با آن عظمت و اجزای بزرگ باشد به طریق اولی قادر است انسان را که تنها از گل چسبنده و دارای اجزای کوچک است دوباره بازگرداند. در ذیل این قیاس مِثلیت بدن دنیوی و اخروی و عینیت این دو بدن پس از ورود نفس به بدن اخروی تبیین شده است.
تحلیل و بررسی عینیت و مثلیت ابدان اخروی با ابدان دنیوی از منظر صدرالمتالّهین با تقریر آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۲
109 - 139
حوزه های تخصصی:
از مهمترین اصول اسلامی، مسأله معاد است و از مسائل مهم در کیفیت معاد، روحانی یا جسمانی بودن آن است که از منکران تا مثبِتان عقلانی یا وحیانی طرفدارانی دارد. یکی از چالش های مهم در معاد جسمانی، اینهمانی و عینیت ابدان است. هدف پژوهش حاضر، که با استفاده از گردآوری داده های پژوهشی اسنادی و کتابخانه ای انجام شده و از روش تحلیلی- توصیفی بهره گرفته است، تبیین و توصیف دو رویکرد عینیت و مثلیت در رابطه ابدان اخروی با ابدان دنیوی و تحلیل منظر صدرالمتالّهین شیرازی با تقریر آیت الله جوادی آملی –دام ظله- در این چالش است. پرسش پژوهش این است که تناسب ابدان اخروی محشور در قیامت، با ابدان دنیوی، چیست و نظر نهایی صدرالمتالهین شیرازی - با توجه به اختلاف محتوایی متون- چه می باشد؟ یافته ها حکایت از آن دارد مرحوم صدرالمتالّهین با استفاده از اصول فلسفی خود در حکمت متعالیه اثبات می کند همانگونه که احکام و اوصاف دنیا با آخرت متفاوت است همینطور ابدان محشور در آخرت با ابدان موجود در دنیا تغایر دارند لذا اگر مراد از اینهمانی ابدان، تشخّص انسان باشد عینیت ثابت و مستدلّ است واگر مراد، حفظ بدن عنصری در آخرت باشد، عینیت محال و بلکه مثلیت بین ابدان اخروی با دنیوی ثابت خواهد بود و آیت الله جوادی آملی نیز با تبیین رابطه نفس و بدن و بیان مختصّات آخرت و مستدلّ بودن عقلانی معاد جسمانی، بر همین یافته صدرایی تأکید دارند.
بررسی عینیت و فرا عقلانی بودن امر مینوی و نسبت آن با وحی در ادیان ابراهیمی ازنظر رودولف اتو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۵)
43 - 64
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی معرفت شناختی تجربه دینی از دیدگاه رودولف اتو است که در آن، با روش توصیفی - تحلیلی به بررسی عینیت و فرا عقلانی بودن تجربه دینی پرداخته شده است. اتو با رویکردی پدیدارشناسانه و تفکیک نومن از فنومن و ابداع واژه ای به نام امر مینوی (The numinous)، بر فرا عقلانی بودن این تجربه تأکید می کند. او با بیان عناصر موجود در تجربه امر مینوی بیان می کند که این عناصر ضرورتاً متوجه متعلّق خود هستند هرچند این متعلّق مبهم باشد و به ساختار فاهمه وارد نشود. وی به پیروی از کانت با تقسیم عالم واقع به دو بخش قابل ادراک و غیرقابل ادراک، امر مینوی را مفهومی غیر ادراکی و به معنای دسترس ناپذیر بودن حقیقت امر مینوی می داند. اتو حقیقت ادیان ابراهیمی را از سنخ تجربه دانسته که می تواند برانگیخته شده و تجلّی یابد و منظور از وحدت ادیان این است که تجربه دینی در طول تاریخ حقیقتی واحد دارد که به شکل های گوناگون متجلّی شده است. اتو، وحی در ادیان ابراهیمی را تجلّی و حضور خداوند بر پیامبران دانسته و بر این باور است که تبعیّت از سبک زندگی پیامبران (فعل، قول و تقریر نبی) که محصول این تجربه است باعث می شود ما خود از طریق شهود و احساس، حضور خداوند را دریابیم.
داوری سیاسی قابلیتی- فضیلتی در اندیشه «مارتا نوسبام»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش سیاست نظری بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
29-61
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مطرح شده در فلسفه سیاسی متأخر، بازاحیای مفهومی زبانی با عنوان «داوری سیاسی» است. داوری سیاسی را می توان بیان ادراک و دریافتِ خود از یک رخداد یا وضعیتی سیاسی در نظر گرفت. بر مبنای این تعریف، ذاتِ امر سیاسی بر مبنای سخن، تصمیم و داوری در زندگی سیاسی تعریف می شود. داوری سیاسی به لحاظ تاریخی/ مفهومی، دو تحول عمده را پشت سر گذاشته است. یکی در قالب هیبتی افلاطونی و پیروی از معیارهای از پیش تعیین شده (ایده محوری) و دومی در قالب چهره ارزش زدایانه از عالم سیاست و کانونی سازی برداشت، تفسیر و منفعتِ انسان به عنوان معیار همه چیز (نسبی گروی). رویکرد هنجاری نوسبام، نوع سوم و متمایزی از داوری را با عنوان «قابلیتی- فضیلتی» مطرح می کند. از این رو این سؤال مطرح می شود که داوری سیاسی در اندیشه نوسبام، چه ماهیتی دارد و جایگاه امر «قابلیتی- فضیلتی» در آن کجاست؟ داوری سیاسی در نگاه او از یکسو با «احساسات و عواطف سیاسی ارزشمند و فضیلتی» مرتبط است و از سوی دیگر با «رهیافت قابلیت» در معنای آنچه شهروندان می توانند و باید انجام دهند. از این حیث نوسبام با مطرح کردن لیبرالیسم سیاسی در مقابل لیبرالیسم جامع، درصدد نقد داوریِ استانداردمحور و غیرهنجارگرایانه است و از سوی دیگر مخالف با تحمیل آن داوری ها بر موقعیت های تصمیم گیری سیاسی شهروندان است.
تمایز و تلفیق مراتب «تحقیق پذیری» و «فرایند تعالی» در احراز عینیت «متعالی» تحلیل و ترکیب اندیشه نورمن ال. گیسلر و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مهمی که اندیشمندانِ حوزه فلسفه دین را به اندیشه و تأمل واداشته است، بحث واقعی بودن و به عبارت علمی تر، عینیت «متعالی» است. واقعی بودن بدین معنا که متعالی، حقیقتی مستقل از ذهن دارد. این مسئله در تجربه دینی، با عنوان ذات گرایی طرح شده است که در برابر آن، اندیشه ساخت گرایی مطرح می شود. نورمن گیسلر و علامه طباطبایی دو اندیشمند با رویکرد ذات گرایانه هستند که تلاش کرده اند تا با براهین خود، عینیت امر متعالی را به اثبات برسانند. مقایسه تطبیقی این دو اندیشه که امری بدیع است، موضوع این نوشتار است که وجوه تمایز و تشابه آن مورد تبیین قرار گرفته است. علامه از واژه «وجود متعالی» و گیسلر از واژه «امر متعالی» استفاده کرده اند. در مبنای گیسلر، جمع عقل فلسفی و تجربه دینی و در اندیشه علامه عقل گرایی اعتدالی مشاهده می شود. روش گیسلر تجربی و فلسفی و روش علامه گسترده و مشتمل بر روش فلسفی، جهان شناختی، شهودی- عرفانی و وحیانی است. نتیجه چنین تطبیقی، این است که مبانی و روش و مفاهیم در دو اندیشه متمایز هستند، اما در نتیجه، بیان مشابهی (عینیت خداوند) ارائه شده است. بنابراین، به فرضیه نهایی رسیدیم که حاصل جمع دو اندیشه است و بر اساس آن با تمایز مراتب «تحقیق پذیری» و «فرایند تعالی»، رویکرد علامه در امر «تحقیق پذیری» و رویکرد نورمن در «فرایند تعالی» ترجیح داده شده است.
عینیت ذات و صفات الهی در اندیشه ابن سینا،شیخ اشراق و ملاصدرا
منبع:
مطالعات قرآنی نامه جامعه سال ۱۷ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۳۰
25 - 46
حوزه های تخصصی:
مسائل اعتقادی، زیربنای تفکّر انسان است و تمام باورها، اندیشه ها، حرکات و سکنات او، بر اساس اعتقاد انسان شکل می گیرد. بر این اساس است که شرط پذیرش در مباحث اعتقادی، تکیه بر برهان، استدلال، یقین و علم است. نوشتار حاضر با محوریت عینیت ذات و صفات الهی در اندیشه حکما، به روش کتابخانه ای و با بهره گیری از منابع فلسفی، سعی در بررسی دقیق توحید صفاتی از منظر حکمایی همچون ابن سینا، ملاصدرا و شیخ اشراق دارد. این پژوهش نشان می دهد نظر صحیح در نحوه اتصاف واجب تعالی به صفات حقیقی مانند علم و قدرت و حیات و ... این است که اولاً واجب تعالی در مرتبه ذات، واجد همه صفات کمالی است؛ ثانیاً این صفات، موجب کثرت ذات و باعث ترکب آن نمی شود، بلکه هر یک از این صفات، عین ذات و تمام ذات اوست؛ و ثالثاً هر کدام از این صفات، عین یکدیگر می باشند.
برساخت گرایی رالزی و لوازمl مترتب بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
125 - 147
حوزه های تخصصی:
باتکیه بَر دوگانه یِ «عقلانیّت» و «معقولیّت» استدلال شده که رالز به دنبالِ باورهایِ اخلاقیِ عینی است؛ عینیّتی که رالز به دنبالِ آن است، عینیّتِ برساختی است. در فرایندِ برساختِ باورهایِ عینیْ باورهایِ عقلانی به باورهایِ معقول تبدیل می شوند. باورهایِ معقول باورهایی هستند که نسبت به آن ها توجیهِ عمومی پدید آمده است؛ برایِ دست یابی به توجیهِ عمومی، توجیه هایِ عقلانیِ فردی، به اشتراک گذاشته می شوند تا توسطِ داورانِ شایسته، نسبت به آن ها توافقِ عمومی پدید آید. داورانِ شایستهْ به میزانی از عقلانیّت آراسته اند که می توانند فهمی اطمینان آور از باورهایِ دیگران به دست آورند و دلایلِ لَه و علیهِ یک تصمیم را می شناسند. این افراد در موقعیتی قرار می گیرند که از تبعاتِ احتمالیِ تصمیم هایِ خود ناآگاه باشند تا از سوگیری هایِ معرفتی و تعصّبات پیراسته شوند. تفسیرِ برگزیده یِ ما، بدیلِ تفسیرِ شهودگروانه است که داوری هایِ اخلاقیِ عینی را بی واسطه برآمده از شهودهایِ اخلاقی می داند. برایِ نقدِ تفسیرِ شهودگروانه، افزون بَر اِقامه یِ استدلال به نفعِ برساخت گرایی، نقدهایِ رالز به شهودگرایی صورت بندی شده است تا جانبِ برساخت گراییْ تقویت شود. برایِ استدلال به سودِ برساخت گرایی، نظم و ترتّبِ منطقی بینِ مفاهیمِ تخصصیِ رالز برقرار شده است؛ به گونه ای که ازدلِ یک مفهوم، مفهومِ دیگر سربَرمی آورد و این سیر ادامه پیدا می کند تا به باورهایِ عینیِ برساختی دست پیدا کنیم؛ این عینیّتْ توسّطِ داورانِ شایسته به دست آمده است و ازاین جَهَت «عینیّتِ مدنی» نامیده شده است و بدیلِ «عینیّتِ فردی» است که شهودگرایان به آن باور دارند.