مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۰۱.
۳۰۲.
۳۰۳.
۳۰۴.
۳۰۵.
۳۰۶.
۳۰۷.
۳۰۸.
۳۰۹.
۳۱۰.
۳۱۱.
برنامه ریزی راهبردی
منبع:
مدیریت و توسعه ورزش سال ۱۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۳)
54 - 74
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش شناسایی پیشران های آینده باشگاه های حرفه ای ورزشی (مطالعه موردی: باشگاه فولاد مبارکه سپاهان) در ایران بود.روش شناسی: این پژوهش از لحاظ راهبرد هدف گذاری کاربردی و روش آن توصیفی - تحلیلی و براساس روش های آینده پژوهی، تبیینی می باشد. جامعه آماری این پژوهش را صاحب نظران حوزه دانشگاه و باشگاه فولاد مبارکه سپاهان تشکیل می دادند. انتخاب این افراد به صورت هدفمند بود و تعداد آن ها برابر با 20 نفر بود. جهت شناسایی موضوعات مؤثر بر آینده باشگاه سپاهان از مرور ادبیات تحقیق و همچنین مصاحبه با صاحب نظران استفاده شد و مبتنی بر آن تعداد 25 مؤلفه نهایی در ارتباط با آینده باشگاه فرهنگی ورزشی سپاهان شناسایی گردید.یافته ها: براساس یافته های تحقیق چهار متغیر حامیان مالی باشگاه، حضور هواداران، پوشش رسانه ای و درآمدزایی باشگاه در مجموع از بیشترین تاثیرپذیری و بیشترین تاثیرگذاری و همچنین بالاترین اهمیت و عدم قطعیت برخوردار بودند در نتیجه به عنوان پیشران های آینده باشگاه فرهنگی ورزشی سپاهان مشخص شدند.نتیجه گیری: بررسی عوامل کلیدی مؤثر بر آینده باشگاه سپاهان حاکی از سیطره نسبی حامیان مالی باشگاه، حضور هواداران، پوشش رسانه ای و درآمدزایی باشگاه بر سایر عوامل است که به نظر می رسد بیشترین نقش را در آینده باشگاه سپاهان خواهند داشت و در برنامه ریزی های بلندمدت لازم است مورد
شناسایی عوامل مؤثر بر توسعه و پیشرفت ورزش کاراته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت ورزشی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۸)
18 - 1
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در این تحقیق محققان به شناسایی عوامل کلیدی که سبب گسترش جهانی کاراته می شوند، پرداختند. رویکرد آنها از تجارب ورزشکاران باتجربه ای که در سطوح نخبه رقابت کرده اند و موقعیت های بین المللی تأثیرگذاری داشته اند، نشأت می گیرد. هدف محققان با گرفتن این دیدگاه های متنوع، روشن کردن عناصر راهبردی ضروری برای رشد مداوم این ورزش در سراسر جهان بود.
روش پژوهش: پژوهش حاضر یک تحقیق کیفی است و برای جمع آوری داده ها، از مصاحبه های عمیق، باز و نیمه ساختاریافته استفاده شده است. نمونه آماری تحقیق را صاحب نظران این رشته ورزشی از جمله مسئولان، داوران، مربیان و ورزشکاران نخبه و دارندگان مدال های بین المللی از کشورهای منتخب تشکیل داده اند که تجربه حضور در مسابقات و کسب کرسی های بین المللی را داشته اند. در ادامه تحلیل مصاحبه ها با استفاده از کدگذاری باز و محوری انجام و بررسی شد.
یافته ها: بر اساس نتایج پژوهش، عوامل مؤثر بر توسعه و پیشرفت ورزش کاراته از نظر صاحب نظران در سطح بین المللی شامل 10 مؤلفه زیر بوده است: حاکمیت، مدیریت، منابع مالی، نیروی انسانی، قوانین و مقررات، استعدادیابی، زیرساخت ها، نگرش اجتماعی، انگیزش و جذابیت، بازاریابی و رسانه.
نتیجه گیری: بهبود تفکر راهبردی و نگرش سیستمی، ثبات مدیریت در فدراسیون های جهانی، قاره ای و ملی، بهره گیری از آموزش های تخصصی و اثربخش، بهره گیری از تمام پتانسیل موجود در کاراته و بهره مندی از مدیران نخبه و توانمند جوان از مهم ترین عوامل توسعه و پیشرفت کاراته در جهان هستند.
شناسایی پیشران های آینده مدیریت سازمان های ورزشی با رویکرد آینده پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی ورزش و جوانان دوره ۲۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۳
361 - 384
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش شناسایی پیشران های آینده مدیریت سازمان های ورزشی با رویکرد آینده پژوهی بود. این پژوهش به لحاظ روش شناسی از نوع آمیخته (کیفی و کمی) و طرح آن از نوع همزمان بود. در بخش کیفی راهبرد پژوهش پویش محیطی و در بخش کمی آینده پژوهی روش تحلیل آثار متقابل بود. جامعه آماری این پژوهش خبرگان و مرور منابع بود که به صورت هدفمند انتخاب شدند و به ترتیب بر مبنای اشباع نظری و منابع ثانویه با 17 نفر از خبرگان سازمان های ورزشی که شامل اساتید دانشگاه، مدیران ستادی وزارت ورزش و جوانان، کمیته ملی المپیک و روسای فدارسیون های ورزشی بودند مصاحبه انجام شد و به موازات آن 9 سند مرتبط با مدیریت سازمان ها که محتوای آینده نگاری داشتند استفاده شد. ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته و چک لیست و در بخش کمی پرسشنامه بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها در بخش مرور منابع از روش نظام مند، در بخش تحلیل مصاحبه از روش کدگذاری و در بخش آینده پژوهی از روش تحلیل ساختاری با کمک نرم افزار می ک مک استفاده شد. یافته ها نشان داد آینده مدیریت سازمان های ورزشی متأثر از 36 عامل می باشد و از بین آن ها 7 نیروی پیشران به نام های سازمان های چندوجهی، تیم سازی، تفکر سیستمی، تصمیم گیری سریع،منعطف و پویا، تقسیم کار جدید با الگوی جدید مدیریتی، تغییر چینش سنتی سازمان های ورزشی و مهارت کار گروهی در ابعاد فراسازمانی پیشران های سازنده بدیل های احتمالی آینده مدیریت سازمان های ورزشی می باشند.
آینده پژوهی پیشران های اصلی توسعه ورزش حرفه ای ایران در افق 1414(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، آینده پژوهی پیشران های اصلی توسعه ورزش حرفه ای ایران در افق 1414 بود. پژوهش حاضر از منظر رویکرد، استقرایی؛ از منظر جهت گیری، بنیادی؛ از منظر شیوه، ترکیبی؛ از منظر راهبرد، آینده پژوهی، از منظر پارادایمی، پارادایم «نظریه پیچیدگی» و از نظر زمانی مقطعی بود که در سه گام انجام شد. مشارکت کنندگان در این پژوهش را صاحب نظران تشکیل می دادند. 31 نفر به صورت هدفمند و بر مبنای معیار خبرگی انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از ابزار مصاحبه و پرسش نامه استفاده گردید. برای ممیزی پژوهش از شاخص های ارزشیابی لینکلن و گابا (1985)- شامل اعتبار، انتقال، قابلیت اعتماد و تأییدپذیری- بهره گیری شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها در بخش تحلیل مصاحبه از روش کدگذاری و در بخش آینده پژوهی از روش تحلیل ساختاری با کمک نرم افزار میک مک استفاده شد.
یافته ها نشان داد آینده توسعه ورزش حرفه ای ایران متأثر از 14 متغیر می باشد، اما چهار متغیر مالکیت دولت در امور باشگاه داری، ماهیت اداره باشگاه ها، ورزش بانوان و سرمایه گذاری خارجی پیشران هایی هستند که آینده ورزش حرفه ای ایران را دستخوش تغییر می کنند. بنابراین می توان از طریق اثرگذاری و سازگاری با متغیرهای یاد شده، نقش فعال تری در هدایت گری و در عین حال کسب آمادگی و انطباق پذیری با تحولات آینده ورزش حرفه ای در افق 1414 پیدا کرد.
آینده پژوهی پیشران های اصلی مشارکت زنان در عرصه ورزش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی ورزش و جوانان دوره ۲۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۴
99 - 118
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش آینده پژوهی پیشران های اصلی مشارکت زنان در عرصه ورزش بود. این پژوهش به لحاظ روش شناسی از نوع آمیخته (کیفی و کمی) و طرح آن از نوع همزمان بود. در بخش کیفی راهبرد پژوهش پویش محیطی و در بخش کمی آینده پژوهی روش تحلیل آثار متقابل بود. جامعه آماری این پژوهش خبرگان و مرور منابع بود که به صورت هدفمند انتخاب شدند و به ترتیب بر مبنای اشباع نظری و منابع ثانویه با 14 نفر از صاحب نظران حوزه ورزش زنان که شامل مدیران، مسئولان و کارشناسان ورزش زنان بودند مصاحبه انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته و چک لیست و در بخش کمی پرسشنامه بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها در بخش تحلیل مصاحبه از روش کدگذاری و در بخش آینده پژوهی از روش تحلیل ساختاری با کمک نرم افزار میک مک استفاده شد. یافته-ها نشان داد آینده مشارکت زنان در عرصع ورزش متأثر از 22 متغیر می باشد اما پنج متغیر سبک زندگی سالم، تصدی پست های مدیریتی، نقش و کارکرد رسانه ها، عدالت جنسیتی و سرمایه گذاری در ورزش بانوان پیشران های هستند که آینده مشارکت زنان در عرصه ورزش را دستخوش تغییر می کنند. به عنوان یک نتیجه گیری راهبردی باید در نظر داشت که تحقق سناریوی مطلوب برای آینده مشارکت زنان در عرصه ورزش نیازمند توجه و تمرکز سیاست گذاران و برنامه ریزان به متغیرهای اثرپذیری است که تغییر آنها می تواند به تغییر و ارتقای هدفمند سیستم، یاری رساند.
ارائه مدل تفکر استراتژیک در بهره وری وزارت ورزش و جوانان با استفاده از نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی ورزش و جوانان دوره ۲۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۴
119 - 140
حوزههای تخصصی:
سازمان های ورزشی، از یک سو با محیطی متغیر و تهدیدکننده روبه رو بوده و از سوی دیگر، روند افزایشی پیشرفت های ورزشی در عرصه های داخلی و خارجی، خواسته ها و مطالبات جدیدی را از طرف جامعه برای آن ها ایجاد کرده است. بنابراین هدف از اجرای تحقیق حاضر، تبیین نقش تفکر راهبردی در بهره وری وزارت ورزش و جوانان بود. این تحقیق با روش کیفی انجام گرفت. برای تدوین مدل پارادایمی از «نظریه داده بنیاد» و به منظور جمع آوری اطلاعات از مصاحبه های نیمه ساختارمند استفاده شد. نمونه آماری پژوهش بر مبنای اشباع نظری 22 نفر از مدیران وزارت ورزش و جوانان، فدراسیون های ورزشی و اساتید دانشگاه بودند که به روش هدفمند انتخاب گردیدند. داده ها از طریق سه مرحله کدگذاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و در قالب شرایط علی مؤثر (7 مقوله)، شرایط مداخله گر (7مقوله)، شرایط زمینه ای (2 مقوله)، راهبردهای لازم (6 مقوله) و پیامدها (3 مقوله) معرفی شدند. براساس مدل پارادایمی تحقیق، «ساختارسازی»، «تجزیه و تحلیل راهبردی»، «آموزش» و «سازمان اخلاقی» از جمله راهبردهای نهادینه شدن تفکر راهبردی در وزارت ورزش انتخاب شد. پیامد توسل به این راهبردها، پیامدهایی نظیر مدرن سازی وزارت، ایجاد وزارتی غیرشکافنده و همچنین وضوح مسیر توسعه ورزش خواهد بود.
شناسایی عوامل کلیدی و راهبردی مؤثر بر آینده کسب و کارهای ورزش های الکترونیکی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی ورزش و جوانان دوره ۲۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۴
487 - 510
حوزههای تخصصی:
آهنگ تغییرات کسب و کارهای ورزشی به قدری سریع است که تعادل برقرار کردن میان چالش های عملیاتی امروزی و برنامه ریزی برای مواجهه با اتفاق بزرگ آینده، خود یک چالش جدی است. بنابراین هدف این پژوهش، شناسایی عوامل کلیدی و راهبردی مؤثر بر آینده کسب و کارهای ورزش های الکترونیکی در ایران می باشد. پژوهش حاضر از نوع آمیخته (کیفی- کمی) و طرح آن از نوع اکتشافی متوالی بود. مشارکت کنندگان این پژوهش را ذینفعان کسب و کارهای ورزش های الکترونیکی تشکیل می دادند. روش انتخاب مشارکت کنندگان هدفمند بود و بر مبنای اشباع نظری 20 نفر انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها، از ابزارهای مصاحبه و پرسش نامه و برای ممیزی آن از معیارهای لینکلن و گابا (1985) شامل اعتبار، انتقال، قابلیت اعتماد و تأییدپذیری استفاده گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها در بخش تحلیل مصاحبه از روش کدگذاری، برای غربال گری شاخص ها از روش دلفی فازی و در بخش آینده پژوهی از روش تحلیل ساختاری با کمک نرم افزار می ک مک بهره گیری شد.
با تحلیل مصاحبه ها 156 مفهوم اولیه در 75 مفهوم نهایی و 3 مقوله اصلی با عنوان «محیط عمومی»، «محیط عملیاتی (تخصصی)» و «محیط داخلی» تجمیع شد. سپس با انجام غربال گری از طریق دلفی فازی، 36 عامل مؤثر شناسایی و سرانجام مشخص گردید که رشد فناوری 5G، پذیرش عمومی ورزش های الکترونیکی، افزایش تقاضا برای ورزش های الکترونیکی، مشروعیت ورزش های الکترونیکی و لیگ ورزش الکترونیکی، پنج نیروی پیشران سازنده بدیل های احتمالی آینده کسب و کارهای ورزش های الکترونیکی هستند. در نتیجه لازم است وضعیت آن ها در طراحی برنامه ها و اقدام های آینده کسب و کارهای مذکور به طور ویژه لحاظ گردد، چون طبیعت این عامل ها با ناپایداری آمیخته است و هر عمل و تغییری بر روی آن ها، واکنش و تغییر بر دیگر شاخص ها را به دنبال خواهد داشت.
تحلیل راهبردی امنیت غذایی کشور به روش SWOT-QSPM(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد سال ۳۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۱
223-246
حوزههای تخصصی:
تأمین امنیت غذایی، کشاورزی پایدار و حفظ منابع طبیعی پایه (به ویژه آب و خاک) از موضوعات اساسی حکمرانی سرزمین هستند که با امنیت ملی گره خورده اند. با توجه به برنامه های پنج ساله توسعه و سند چشم انداز بیست ساله کشور، محدودیت منابع طبیعی پایه، تنوع اقلیمی و ظرفیت های بالقوه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، ارتقای امنیت غذایی سرزمین با رویکردهای صرفاً فنی و مهندسی ممکن نیست، بلکه نیازمند خط مشی گذاری و حکمرانی خوب است. در این پژوهش مفهوم امنیت غذایی تبیین شده و سپس عملکرد دو ساله وزارت جهاد کشاورزی و دولت سیزدهم ارزیابی شده است. در این راستا از روش تحلیلی SWOT و ماتریس QSPM برای رتبه بندی راهبرد اصلی بهره گرفته شده است. در انتهای این پژوهش، پیشنهادهایی راهبردی برای بهبود شرایط امنیت غذایی ارائه شده است. بر اساس نتایج به دست آمده از این تحلیل، در شرایط موجود کشور (به لحاظ موجودی غذا، دسترسی به غذا و کیفیت و سلامت غذا)، میزان ضعف در حوزه امنیت غذایی بیش از میزان قوت است؛ در عین حال، وضع موجود کشور با فرصت های مناسبی روبه رو است که باید با تدبیر عقلانی و بهره گیری از رویکردهای حکمرانی از این فرصته ها به بهترین شکل استفاده نماید. تحلیل ماتریس SWOT نشان داد که سیاست های محافظه کارانه، از جمله راهبردهای اصلی در جهت تأمین امنیت غذایی در کشور است و اولویت اجرای این سیاست های محافظه کارانه از طریق تحلیل ماتریس QSPM با راهبرد ایجاد و تقویت خط مشی کلان و نظام حکمرانی خوب در حوزه کشاورزی از طریق بهره گیری از توان و ظرفیت مراکز علمی است.
تدوین الگوی تحقق پذیری طرح های راهبردی ایران (مورد مطالعه: شهر شهرکرد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و برنامه ریزی سال ۲۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۰
286 - 257
حوزههای تخصصی:
تدوین الگوی تحقق پذیری طرح های راهبردی ایران (مورد مطالعه: شهر شهرکرد) چکیده: پژوهش حاضر بر اساس هدف کاربردی – توسعه ای و روش انجام آن توصیفی - تحلیلی است و در زمره تحقیقات کیفی قرار دارد. ایده تدوین الگوی تحقق پذیری طرح های راهبردی ایران بر اساس تعیین میزان موفقیت تحقق پذیری برنامه ریزی راهبردی در بررسی نظام ارزیابی، معیارها و دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده، مورد توجه است. از این رو هدف این پژوهش تدوین معیارها و شاخص های تحقق پذیری(با توجه به نظریه داده بنیاد) به صورت پایلوت روی شهر شهرکرد می باشد، بدین صورت که این الگو اگر بخواهد در شهرکرد ارائه شود، باید چه مشخصه هایی داشته باشد. در این قسمت با بهره گیری از روش نظریه زمینه ای نظام مند، گردآوری داده های متنی، مصاحبه ای از افراد مطلع در دو حوزه پژوهشی و اجرایی و تحلیل داده ها، طیف گسترده ای از عوامل مؤثر در بکارگیری و تحقق این رویکرد در قالب 22 مقوله اصلی و 129 مقوله فرعی و روابط میان آنها شناسایی شده است. دستاورد این پژوهش شناسایی شاخص های توسعه جهت تحقق پذیری طرح های شهری و همچنین سنجش، رتبه بندی، تحلیل و ارزیابی و ارائه الگویی مطلوب به طور خاص می باشد. با عنایت به یافته های بدست آمده در خصوص پیامدهای تحقق پذیری طرح الگوی بهینه (شهر شهرکرد) مشخص گردید که توسعه مشارکت، بهبود عملکرد شهرداری و توسعه پایدار شهری از جمله مؤلفه های تحقق پذیری طرح های توسعه شهری می باشند.
بیانیه مدیریت مخازن فکری در برنامه ریزی راهبردی شهری: چارچوبی برای اجماع سازی مبتنی بر مدیریت دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
70 - 98
حوزههای تخصصی:
مقدمه در دنیای پیچیده و پویای معاصر، تصمیم گیری های کلان شهری بیش از هر زمان دیگری نیازمند رویکردهای همه جانبه و مشارکت محور است. عنوان پژوهش حاضر، به وضوح بر این ضرورت تأکید دارد و محور اصلی این پژوهش را تبیین می کند. مسئله پژوهش در این بستر، فقدان یک چارچوب نظام مند برای تجمیع و سازمان دهی دیدگاه های تخصصی نخبگان شهری است که بارها به بروز تعارض ها، تصمیمات ناکارآمد و درنهایت ناپایداری در سیاست گذاری های شهری منجر شده است. این وضعیت، که در بطن آن پیچیدگی های متعدد محیطی و نیازهای رو به رشد شهرها نهفته است، لزوم مداخلات پایدار محیطی برآمده از تصمیم سازی های مشورتی با نخبگان شهری را بیش از پیش آشکار می سازد. هدف اصلی این تحقیق، تبیین مدلی کارآمد برای اجماع سازی نخبگان و در نهایت، طراحی و تنظیم بیانیه ای جامع برای مدیریت مخازن فکری است که به عنوان ابزاری راهبردی در مدیریت دانش شهری عمل خواهد کرد. ضرورت پژوهش از این حقیقت نشئت می گیرد که دستیابی به مبانی نظری مدیریت مسائل شهری به صورت مشورت مستمر و پایدارسازی شده با نخبگان شهری، به جای تمرکزگرایی در تصمیمات، از اهمیت بالایی برخوردار است. این امر به ویژه با توجه به اثرات کلان و چندبعدی تصمیمات مدیریت شهری در فرایندهای اقتصاد، جامعه، کالبد و فضاهای شهری و همچنین، هزینه بر بودن اصلاح یا جایگزینی تصمیمات اشتباه، لزوم حفظ و افزایش ارتباط پایدار نخبگان شهری با تصمیم سازان را دوچندان می سازد. از همین رو، دستیابی به مؤثرترین فرایند مبتنی بر شواهد و داده های محیطی برای کاهش خطا در ادراک مسئله و ارائه راه حل بهینه و جامع، حیاتی است. تشدید نیاز به موضوع پژوهش در محیط های مداخلات محیطی امروزی و نیاز به استفاده از روش های بیان و حل مسئله داده محور و فرایندگرا برای افزایش شفافیت فرایند اجماع و تصمیم سازی و افزایش تعامل پذیری تصمیمات با شرایط محیطی متنوع موجود در شهرها، ضرورت انجام این پژوهش را به تأکید بیشتری می رساند. مواد و روش ها روش شناسی این پژوهش از نوع کیفی و مطالعات راهبردی است که به منظور نیل به اهداف تعیین شده، از داده های کتابخانه ای بهره گرفته است. فرایند پیاده سازی شامل تحلیل نظام مند نظرات نخبگان از طریق تحلیل تطبیقی نظریه ها و مفهومی سازی چندلایه است. در این راستا، نظریاتی که به صورت بالقوه دارای توانمندی اجماع سازی هستند، از میان منابع تخصصی رشته های معماری، شهرسازی، مدیریت شهری، مدیریت سازمانی، و علم اطلاعات و دانش شناسی شناسایی، احصا و ارزیابی شده اند. فرایند تحقیق شامل استخراج، کدگذاری و تحلیل داده ها توسط ماتریس SWOT و گسترش نتایج تحلیلی، به منظور رسیدن به ساختاری منسجم از نحوه شکل گیری مخازن فکری است. بهره گیری از روش تحقیق مطالعات راهبردی در این پژوهش، امکان تحلیل عمقی و ساختاریافته را فراهم می آورد. یکی از مراحل مهم این روش، ضرورت تفکیک عوامل داخلی و خارجی تأثیرگذار بر فرایند اجماع سازی است. عوامل خارجی، ساختارهای قدرت را در نظریه های بین رشته ای نمایان می کنند که ظرفیت بالفعل در فرایند اجماع سازی محسوب می شوند؛ زیر اگر غیر از این بود، به عنوان نظریه های مناسب اجماع سازی در مرحله انتخاب داده های این روش تحقیق، مورد توجه قرار نمی گرفتند. این عوامل، بسترسازهای اصلی برای شکل گیری اجماع هستند و ماهیت بیرونی و گاه کلان تر از ترجیحات فردی یا گروهی دارند. در مقابل، عوامل داخلی، ترجیحات گفتمانی در نظریه های مرتبط با شهرسازی را نمایان می کنند که ظرفیت بالقوه در فرایند اجماع سازی محسوب می شوند. این عوامل برای اجماع سازی به تنهایی کافی نیستند و باید در فرایند اجماع، با عوامل خارجی ترکیب شوند تا بتوانند جامعیت اجماع را ایجاد کنند. بسترها و عقیده های کلیدی نتیجه ادغام ظرفیت های بالقوه و بالفعل اجماع سازی هستند که در قالب محورهای کلیدی، دسته بندی و اولویت دهی می شوند. این محورها نشان دهنده نقاط همپوشانی و توافق نظر هستند که می توانند به عنوان پایه ای برای تصمیم سازی های آتی مورد استفاده قرار گیرند. سپس، محورهای کلیدی باید توسط محورهای خلق راهبرد در روش تحقیق، به محورهای ترکیبی ای تبدیل شوند که روش های اجماع سازی مرکب از ظرفیت های بالفعل و بالقوه را متناسب با ماهیت آن ها، با موضوع اجماع تطبیق دهد. این مرحله از پژوهش، عمق و پیچیدگی فرایند اجماع سازی را نشان می دهد و بر لزوم همگرایی تئوری و عمل تأکید می کند. یافته ها یافته های کلیدی و مهم به دست آمده از این تحقیق نشان می دهند استفاده ترکیبی از مدل های اجماع سازی و مدیریت دانش، می تواند ضمن کاهش تعارض های نخبگانی، مسیر تدوین بیانیه ای برای انسجام دانشی و تصمیم سازی پایدار را هموار سازد. برای اطمینان از صحت فرایند یادشده، نیاز است تا با شاخص های کیفی (دقت، اثربخشی، کارایی و پیش بینی پذیری)، روش های اجماع پیشنهاد شده را وزن دهی کرد. این ارزیابی کیفی، به منظور تضمین اعتبار و قابلیت اعتماد مدل پیشنهادی صورت می گیرد. در نهایت، با استفاده از ماتریس SWOT، روش های پیشنهاد شده و سنجیده شده نسبت به عوامل داخلی و خارجی که در چند مرحله قبل برای استخراج ساختارهای قدرت و ترجیحات گفتمانی مورد استفاده قرار گرفته اند، تحلیل شده اند. چهار سناریوی تهاجمی (SO)، محافظه کارانه (WO)، رقابتی (ST) و تعاملی (WT) برای به کارگیری و پیاده سازی این روش ها پیشنهاد شده است. این سناریوها، چارچوبی برای انطباق راهکارهای اجماع سازی با شرایط متغیر محیطی و داخلی فراهم می آورند و انعطاف پذیری لازم را در فرایند تصمیم سازی ایجاد می کنند. پس از دستیابی به این استراتژی ها، راهکارهای انطباق آن ها با حوزه پیاده سازی نظرات برآمده از اجماع نخبگان در سه محور ساختاربخشی، همگرایی و زمینه گرایی مورد ارزیابی و تحلیل قرار گرفته است. این تحلیل ها نشان می دهند چگونه می توان نتایج حاصل از اجماع را به صورت عملیاتی در فرایندهای برنامه ریزی شهری به کار گرفت و از اثربخشی آن ها اطمینان حاصل کرد. نتیجه گیری نتیجه گیری حاصل از این پژوهش، بر اهمیت اساسی مدیریت مخازن فکری و اجماع سازی نخبگان در برنامه ریزی راهبردی شهری تأکید دارد. با گسترش این تحلیل ها، بیانیه ای برای سازماندهی و مدیریت مخازن فکری نخبگانی و عمومی در شهرسازی راهبردی پیشنهاد شده است. این بیانیه، به عنوان یک ابزار استانداردشده، نقش حیاتی در تسهیل مداخلات پایدار محیطی و افزایش شفافیت و کارایی در تصمیم گیری های شهری ایفا می کند. کاربرد نتایج برای تصمیم گیری های زمینه محور و اجرای اقدامات مبتنی بر موقعیت، از دیگر دستاوردهای مهم این پژوهش است؛ به این معنا که تصمیمات بر اساس ویژگی های خاص هر موقعیت و با در نظر گرفتن نظرات تخصصی نخبگان اتخاذ می شوند که به راهکارهای متناسب تر و اثربخش تر منجر خواهد شد. نقش و کاربرد ابزار استاندارد شده برای مداخلات پایدار محیطی در نتایج این پژوهش، به عنوان یک عامل تسهیل کننده برای موضوع پژوهش، اهمیت زیادی دارد. این ابزار، به مدیران شهری کمک می کند تا با اتکا به دانش جمعی و تخصص نخبگان، به راهکارهای نوآورانه و پایدار دست یابند و از تکرار خطاهای گذشته جلوگیری کنند. در نهایت، این پژوهش با ارائه یک مدل جامع برای اجماع سازی نخبگان و بیانیه مدیریت مخازن فکری، گامی مهم در جهت ارتقای کیفیت تصمیم گیری های شهری و دستیابی به توسعه پایدار شهری برداشته است.
ارائه الگوی برنامه ریزی راهبردی توسعه پایدار شهر قزوین با استفاده از تکنیک متاسوآت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر برنامه ریزی توسعه پایدار شهری با کاربست رویکردها و ابزارهای نوینی همراه شده است که یکی از آنها برنامه ریزی راهبردی با استفاده از تکنیک متاسوآت است. بدیهی است اتخاذ رهیافتی راهبردی مستلزم توجه به ابعاد و جنبه های مختلفی است که پژوهش حاضر برآن شد به ارائه الگوی برنامه ریزی راهبردی توسعه پایدار شهر قزوین بپردازد. بدین منظور روش شناسی این پژوهش از نظر هدف می توان جزو پژوهش های کاربردی- توسعه ای و از نظر روشی در دسته روش های توصیفی- تحلیلی قرار داد که با رویکردی اکتشافی نسبت به ارائه برنامه راهبردی شهر قزوین مبادرت نموده است. داده های مورد نیاز با استفاده از روش کتابخانه ای- اسنادی و روش دلفی از نمونه 30 نفری متخصصان و خبرگان جمع آوری شده است. شناسایی متغیرها نیز با استفاده از تکنیک های پویش محیطی(شامل جست وجو در اسناد فرادست، مقالات علمی و طرح های پژوهشی) و تکنیک دلفی(استفاده از نظرات متخصصان و خبرگان منتخب) انجام شده است و سپس با تکنیک متاسوآت و نرم افزار MetaSWOT تجزیه و تحلیل شده است. نتایج حاصله نشان داد که نیروی انسانی متخصص، وجود ظرفیت های زیست محیطی و انطباق و تأکید اسناد فرادست بر توسعه پایدار به عنوان مهمترین عوامل راهبردی در نقشه راهبردی توسعه پایدار شهر قزوین مسئله شهر هوشمند، استفاده از ظرفیت های خلاقانه و نوآورانه در اقتصاد شهری و مسئله بافت های فرسوده و ناکارآمد به عنوان مهمترین عواملی است که در حوزه توسعه پایدار شهر قزوین حائز اهمیت ویژه ای است و به منزله عوامل راهبردی در راستای بهبود وضعیت فعلی شناخته می شود.