مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
آموزش هنر
حوزه های تخصصی:
چکیده پژوهش حاضر به منظور بررسی و شناسائی صلاحیت، ویژگی و رفتارهای رهبران تغییر و تعیین میزان تأثیر این ویژگیها بر عملکرد مدیران انجام شد. پژوهش به شیوه پیمایشی انجام شد. جامعه آماری پژوهش کلیه مدیران دانشگاههای آزاد اسلامی منطقه هشت (روسا، معاونان، روسای دانشکده ها و مدیران گروههای آموزشی) با تعداد 395 نفر بودند. حجم نمونه مطابق با جدول مورگان 267 نفر برآورد گردید، و به شیوه نمونه گیری تصادقی طبقه ای انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته با 42 گویه بود. داده های گردآوری شده با شاخصهای آماری میانگین، تحلیل عاملی و تحلیل واریانس تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد؛ خصوصیات رهبران تغییر را می توان در سه طبقه ویژگیها، مهارتها و صلاحیتها و رفتارهای رهبران تغییر طبقه بندی نمود. از دیگر نتایج تحقیق آنکه، صلاحیتها و رفتارهای رهبران تغییر در حوزة مدیریت کنونی تأثیر کم و متوسطی بر عملکرد آنها داشته است.اما آنها میزان اهمیت بسیاری را برای تأثیر آنها برعملکردشان قائل بودند. به نظرآنها آموزش مهارتهای مشکل شناسی، مشکل گشایی و جامع نگری به مدیران موجب بهبود عملکرد آنان می شود و ایجاد تغییر در دانشگاه را برای آنها آسانتر می نماید.
ضرورت وساطت هنر در آموزش تفکر فلسفی به کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برنامة آموزش تفکر فلسفی به کودکان، فبک[i]، برنامه ای درجهت بهبود تفکر کودکان است. پیش گامان این برنامه ادبیات را، به علت کارکردها و خصوصیات نهفتة آن، مناسب ترین شیوة ارتباط با کودکان دانسته اند و این در حالی است که ادبیات نیز جایگزین های دیگری پیدا کرده است؛ اکنون این فرض مطرح است که هنر، به عنوان جایگزینی دربرگیرندة ادبیات، به مدد ابزار و روش های گوناگون و با محتوای درونی، پاسخ گوی جایگاه بنیادین، نظری و عملی هنر در تفکر است. ازاین رو این مقاله هنر را میانجی دریافت خرد و یا همان تفکر معرفی می کند و با توضیح چگونگی میانجی گری هنر در آموزش تفکر فلسفی به کودکان، جایگاه هنر در فبک را با رویکردی نظری ـ تحلیلی بررسی و لزوم این میانجی گری را بیان می کند و نتیجتاً به دنبال این هدف است تا هنرورزی با کودکان را، همراه فلسفه ورزی با آنان، به عنوان ضرورتی اجتناب ناپذیر، موضوعیت بخشد.
[i]. فلسفه برای کودکان و نوجوانان (P4C/ Philosophy for Children).
اثرگذاری فرصت های یادگیری، در تعامل نظریه و عمل برنامه درسی و آموزش هنر
حوزه های تخصصی:
در یک تعریف، ایجاد فرصت های یادگیری به منزلة خلق یک برنامه درسی است. این فرصت ها می تواند به شکل زمینه ها و فعالیت های یادگیری توسط معلم و دانش آموز در کلاس درس با ایجاد یک محیط محرک و جذاب؛ خانواده در محیط خانه و نیز ارگان های فرهنگی در جامعه و محیط اجتماعی، بوجود آید. به این ترتیب، برنامه درسی فرصت های یادگیری ای است که می توان براساس اهداف، محتوا، فعالیت های یادگیری، ابزار و مواد آموزشی، زمان و مکان یادگیری، گروه بندی، فنون تدریس و ارزشیابی، طراحی و تدوین نمود. فاصله نظر و عمل از مسایل عمده در طراحی و اجرای برنامه درسی است. ایجاد فرصت های یادگیری بر تعامل نظریه و عمل برنامه درسی تأثیر می گذارد.
این نوشتار که به روش مطالعه ای زمینه یابی و بررسی منابع مکتوب و بیان تجربه ارائه می شود، فرصت های یادگیری متناسب با رهیافت های آموزش هنر همچون رهیافت تلفیقی به برنامه درسی هنر؛ ایجاد فرصت های یادگیری در برنامه ریزی درسی هنر مبتنی بر منطقه و مدرسه؛ فرصت های یادگیری در آموزش هنرهای ملی (ایرانی- اسلامی) و برنامه درسی جدید هنر با هدف فزایندگی اجرای رهیافت های برنامه درسی هنر از طریق خلق فرصت های یادگیری و تبدیل نظریه به عمل برنامه درسی به منظور کاهش فاصله نظر و عمل در برنامه درسی هنر، مطرح می گردد.
رویکرد اسلامی به هنر و برنامه های درسی هنری در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با روش توصیفی تحلیلی به بررسی مفهوم هنراسلامی، مبانی نظری و اصول تربیتی هنر اسلامی می پردازد و در نهایت با توجه به مبانی تربیتی و دینی الگوی برنامه درسی برای نهادینه سازی رویکرد اسلامی به هنر در آموزش عالی ارائه شده است. نتایج نشان می دهد که هنر محصول تقابل انسان با هستی است. در این میان ، هنر اسلامی واجد ویژگی منحصر به فردی است که آن ویژگی حکمت آمیزی آن است. مبناهای نظری هنر اسلامی عبارت است از: انسانشناسی، جامعه شناسی، دین شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی و مهمترین مبناهای تربیتی هنر اسلامی عبارت است از: خداجویی، عقلانیت، کرامت، هدایت پذیری و مهمترین اصول تربیتی هنر اسلامی شامل اخلاص، کل گرایی، عدالت جویی، حق گرایی، عزت، معنویت گرایی، میزانگرایی و مخالفت با لذتهای نامشروع است. در نهایت نیز عنصرهای هدف، محتوا، روشهای تربیتی، محیط آموزشی و ارزشیابی برنامه درسی هنری با رویکرد اسلامی با محوریت روش، موضوع و مخاطب مبتنی بر مبانی و اصول تربیتی و نظری هنر اسلامی به منظور تحقق هدفهای آرمانی در زمینه دانش، بینش، نگرش، ارزش و توانش تدوین شده است.
استفاده از نقاشی ایرانی در آموزش هنر به دانش آموزان متوسطه اول به منظور افزایش خلاقیت بصری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بکارگیری نقاشی ایرانی در آموزش هنر به دانش آموزان به منظور افزایش خلاقیت بصری انجام گرفته است. نمونه ی پژوهش شامل 124 نفر دانش آموز دختر است که در مقطع متوسطه ی اول در شهر همدان مشغول به تحصیل بودند، که با روش تصادفی ساده انتخاب شدند و به 2 گروه کنترل و آزمایش تقسیم شدند و برای سنجش خلاقیت دانش آموزان، در قبل و بعد از کلاس های آموزشی از آزمون تفکر خلاق تورنس(فرم ب) استفاده شد . فعالیت های طراحی شده ، توسط محقق، به مدت 12 جلسه توسط گروه آزمایش انجام گرفت که در این مدت گروه کنترل، هیچ مداخله ای برای افزایش سطح خلاقیت از طرف محقق دریافت نکردند. نتایج پژوهش نشان داد که تفاوت معناداری میان نتیجه آزمون خلاقیت تورنس بین گروه آزمایش و کنترل وجود دارد و می توان گفت که میزان رشد خلاقیت دانش آموزان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل بیشتر است. همچنین نتایج تحقیق، تأثیر نقاشی ایرانی بر خلاقیت دانش آموزان را تأیید می کند و معلمان می توانند برای افزایش خلاقیت دانش آموزان در آموزش هنر از نقاشی ایرانی بهره ببرند.
شناسایی نشانگرهای ارتقاء کیفیت آموزش هنر در دانشگاه ها: مطالعه موردی رشته های هنری-رسانه ای دانشگاه صداوسیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دهه های اخیر به دلیل افزایش کمی پذیرش دانشجو، کیفیت آموزش عالی هنر تحت تأثیر جدی قرار گرفته است، به طوری که امکانات، تجهیزات، استاد و بازار کار دانش آموختگان هنر متناسب با این افزایش کمی پذیرش توسعه نیافته است. شناخت عوامل و عناصر اساسی تشکیل دهنده آموزش دانشگاهی هنر برای ارتقاء کیفیت آن ضروری است. از این رو مقاله حاضر با هدف دستیابی به ویژگی ها و نشانگرهای ارتقاء کیفیت آموزش هنر در دانشگاه های ایران صورت گرفته است. بنا بر ماهیت اکتشافی و نیز به دلیل پیچیدگی ابعاد مختلف آموزش های هنری برای اجرای این پژوهش روش کیفی انتخاب گردید. برای جمع آوری اطلاعات از جامعه مورد بررسی این پژوهش شامل اساتید دانشکده تولید رادیو تلویزیونی دانشگاه صداوسیما از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. از طریق روش نمونه گیری هدفمند و با کمک تکنیک نمونه گیری گلوله برفی خبرگان مورد نظر انتخاب شدند. تحلیل داده ها نشان اد که پس از ده مصاحبه مقولات شکل گرفته به اشباع تئوریک رسیده اند. نهایتاً کدگذاری کیفی متن مصاحبه ها در دو مرحله کدگذاری باز و محوری منجر به شناسایی 18 نشانگر در زمینه ارتقا کیفیت آموزش هنر گردید که این نشانگرها در چهار دسته انسانی، آموزشی و محیطی و ساختاری مقوله بندی گردیدند.
سیالیت فضایی و پرسپکتیوهای متحرک در رویکردی ریزوماتیک به آموزش هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
77 - 86
حوزه های تخصصی:
متاثر از نفوذ مفهوم «چرخش فضایی» و توجه به اهمیت مقوله فضا در رابطه با تولید دانش و مفهوم حقیقت، پرسش از ماهیت فضا و مکان، به موضوعی اساسی در مطالعات و تئوری های تعلیم و تربیت نیز تبدیل گردیده است. ژیل دلوز، فیلسوف پساساختارگرای فرانسوی، به همراه فلیکس گاتاری در کتاب هزاران فلات، از ریزوم به مثابه یک استراتژی فضایی بهره می گیرند تا الگوی جدیدی را در رابطه میان دانش و فضا معرفی کنند. بهره گیری از سیستم فضایی ریزوماتیک در کلاس های هنر می تواند به مثابه محیطی برای خلق و آفرینش، امکانات و ظرفیت های فراوانی در رابطه با آموزش هنر فراهم آورد. اهمیت تعدد و تکثر در نگره ریزومی، فضای کلاس را به فضای پرسپکتیوهای سیال و متغیری تبدیل می کند که کاملاً در تضاد با فضای آموزشی تک پرسپکتیوی همگن سنتی قرار می گیرد. بهره گیری از فضای ریزومی، مجالی برای گسست ها و انفجارهای غیرمنتظره ای در حیطه آموزش هنر فراهم می آورد که آزادی تفسیرها و چندگانگی خوانش ها در مواجهه با آثار هنری، بر منطق تک معنایی غلبه می نماید. این پژوهش از نوع نظری و با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اسنادی صورت گرفته است.
تأملی در رابطه استاد و شاگردی در آموزش هنرها با تأکید بر نظام سنتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره تابستان ۱۳۹۶ شماره ۴۲
33 - 45
حوزه های تخصصی:
رابطه استاد و شاگرد در نظام سنتی آموزش هنرها از مهمترین مؤلفه ها به شمار می رفت، رابطه ای که اساساً مترادف با رابطه مراد و مریدی بود. تلاش برای استخراج مهمترین مؤلفه های این رابطه مد نظر این پژوهش است. همچنین، نگاهی به رابطه استاد و شاگرد در نظام معاصر آموزش هنر می تواند خلأ ها و مشکلات کنونی این حوزه را نمایان کند چرا که بی شک یکی از مهمترین دلایل درخشش هنرها در گذشته همین روابط عمیق میان استاد و شاگرد بوده است. هدف این پژوهش پرداختن به رابطه میان استاد و شاگرد یا همان مراد و مرید است که نمایانگر جهان بینی هنرمندان در گذشته است و پرسش های مورد نظر این هستند که رابطه میان استاد و شاگرد در نظام سنتی آموزش هنر بر مبنای کدام اصول و تعهدات بوده است؟ و این شاخصه ها در نظام آموزش معاصر هنر چه وضعیتی دارند؟ روش تحقیق توصیفی - تحلیلی با بررسی کتابخانه ای متون و منابع است و نتایج نهایی نمایانگر برجسته ترین مولفه های روابط استاد و شاگردی در نظام سنتی آموزش هنر همچون رعایت حقوق، اخلاق، احترام، اطاعت، تعهد، تزکیه، محبت، اکرام مقام استاد و طی سلسله مراتب هستند. همچنین مشخص گردید به دلیل بروز تغییرات اساسی در ساختار آموزشی، شاخصه های سنتی روابط استاد و شاگردی، تداوم چندانی در نظام معاصر ندارند که این خلأ می تواند لزوم توجه و بازگشت به ارزش های پیشین را یادآور شود.
تبیین دیدگاه صاحب نظران درباره عناصر برنامه درسی آموزش هنر برای ارائه الگوی برنامه درسی تربیت معلم هنر (آموزش عالی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف تبیین دیدگاه های صاحب نظران درباره عناصر برنامه درسی تربیت معلم هنر (آموزش عالی) به منظور طراحی الگوی یک برنامه درسی صلاحیت محور تربیت معلم هنر در آموزش عالی است. در پاسخ به این هدف، با استفاده از رویکرد کیفی اکتشافی و روش نظریه زمینه ای، با ۱۵ نفر از صاحب نظران حوزه برنامه درسی و آموزش هنر که بر اساس نمونه گیری گلوله برفی، تا حد اشباع محتوایی مصاحبه نیمه ساختاریافته به عمل آمد. داده های اولیه با نرم افزار تحلیل کیفی مکس کیو دی آ نسخه 11 طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی تجزیه و تحلیل شدند. یافته های پژوهش و همچنین دلالت های متناظر با عناصر دهگانه الگوی برنامه درسی اکر مستخرج از تحلیل مصاحبه ها به عنوان مبانی الگوی مفهومی برنامه درسی یادشده تبیین شد. الگوی برنامه درسی پیشنهادی این پژوهش در تربیت معلم بر اصل تلفیق و ترکیب، کثرت گرایی شناختی و عرصه مکاشفه هنری تکیه دارد. منطق این الگو شامل (مکاشفه هنری، یادگیری در عمل، اعتبار تخصصی، ارتباط گرایی، مشارکت و نقش فعال معلم) است و عناصر نه گانه برنامه درسی آن متناسب با آنچه حاصل از نتایج مصاحبه های صورت گرفته بوده است طراحی شده است. الگوی به دست آمده می تواند مبنایی برای طراحی برنامه درسی تربیت معلم هنر در مراکز آموزش عالی و مراکز تربیت معلم باشد.
طراحی الگوی برنامه درسی هنر آموزش های عمومی (ابتدایی و متوسطه اول)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال دهم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۳۹
133 - 154
حوزه های تخصصی:
امروزه آموزش هنر یکی از دغدغه های ملی و جهانی نظام های آموزشی است. در این راستا، هدف اصلی مقاله، طراحی الگوی برنامه درسی هنر آموزش های عمومی (دوره ابتدایی و متوسطه اول) به منظور ایجاد یک چارچوب مفهومی در جهت اندیشیدن بیشتر پیرامون مؤلفه های مرتبط با آموزش هنر بود تا مورد استفاده تولیدکنندگان برنامه درسی قرار گیرد. در این پژوهش، با استفاده از روش تحلیلی به سؤالات مرتبط پاسخ داده شد. به منظور طراحی الگو، بر اساس یک قیاس عملی، هدف غایی، درک معنا به عنوان مقدمه اول در نظر گرفته شد. در مقدمه دوم نیز اهداف عام و رویکردهای آموزش هنر قرار گرفتند. اهداف عام شامل: ابراز خود، درگیر شدن در جامعه، فهم جهان، مهارت های ارتباطی، اخلاق حسته و پرورش عواطف و رویکردهای تأثیرگذار در این الگو شامل: رویکرد اسلامی، دیسیپلین محور، دریافت احساس و معنا، رویکرد تلفیقی و چشم بصیرمی باشند. نتیجه این قیاس، شامل: اصول مغایر نبودن برنامه ها با هنر اسلامی، دیسیپلین مداری، تلفیق انگاری، توجه به ویژگی های تحولی، واکاوی معنا، جهت گیری به سوی ادراک فرم، پرورش خلاقیت و تخیل و اصل ارتباط و کاربرد هنر به عنوان گزاره های تجویزی مشخص شدند. در ذیل هر اصل ارتباط آن ها با مبانی، رویکرد یا رویکردها تعیین گردید و همچنین ویژگی ها و روش های دستیابی به هر اصل بیان گردید. طراحی الگوی جامع آموزش هنر جهت بهبود و ارتقاء تربیت هنری در نظام آموزشی نیز پیشنهاد گردید.
طراحی الگوی نظام دستیابی به صلاحیت های موردانتظار معلمان هنر (دوره های ابتدایی و اول متوسطه) در دوره کارشناسی آموزش هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۰
109 - 142
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، طراحی الگوی نظام دستیابی به صلاحیت های موردانتظار معلمان هنر (دوره های ابتدایی و اول متوسطه) در دوره کارشناسی آموزش هنر است. برای نیل به این مقصود از رویکرد پژوهش آمیخته و روش کیو استفاده شده است. برای جمع آوری اطلاعات، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و تا رسیدن به حد اشباع نظری، نمونه ای به حجم 15 نفر از متخصصین دانشگاهی در رشته های هنر و برنامه درسی انتخاب شده و با ایشان مصاحبه نیمه ساختار یافته کیفی انجام شد. در بخش دوم (کمی) از مشارکت 15 نفر از معلمان هنر باسابقه برای وزن دهی و دسته بندی صلاحیت ها کمک گرفته شد. داده های گردآوری شده با روش تحلیل کیو مورد تجزیه و تحلیل و کدگذاری قرار گرفت. یافته های این پژوهش، صلاحیت های موردانتظار دانش آموختگان دوره کارشناسی رشته آموزش هنر را در چهارسطح به صورت یک نظام مارپیچی معرفی می کند و آنها را با نظام صلاحیت های معلمی معرفی شده توسط کهلر (2006) و مهرمحمدی (1392) مقایسه می کند. یافته های این پژوهش علاو ه براینکه می تواند در مراحل مختلف برنامه ریزی درسی مبتنی بر صلاحیت های معلمان هنر مورد استفاده قرار گیرد، چشم اندازی جامع نسبت به آنچه که در طی دوره کارشناسی رشته آموزش هنر باید کسب شود، ارائه می دهد.
امکان کاربرد رویکرد تلفیق تولید هنری و مفاهیم علو متجربی درآموزش هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال دهم پاییز ۱۳۹۰ شماره ۳۹
119 - 150
حوزه های تخصصی:
رویکرد تلفیقی به برنامه درسی هنر متناسب باهوش چندگانه، رشته های هنری مختلف و ایجاد موقعیت یادگیری مرتبط با مفاهیم علوم تجربی، جهت گیری اصلی تربیت هنری و طراحی آموزش هنر بوده است. مسائل مرتبط با اجرای برنامه درسی هنر همچون طراحی آموزشی، آموزش های حرفه آموزگاری در حوزه یادگیری هنر، ایجاد موقعیت یادگیری در ساعت هنر و نظایر آن و همچنین مشکلات مرتبط با عدم توجه به عناصر برنامه درسی، موجب شده است، تولیدات هنری دانش آموزان از غنای لازم برخوردار نشود. در طراحی آموزشی هنر مبتنی بر تلفیق تولید هنری و مفاهیم علوم تجربی، کوشش شده است با توجه به عناصر برنامه درسی هنر در هنگام اجرا، تولید هنری در درجه اول و یادگیری علوم در درجه دوم مورد تأکید باشد. تولید هنری، محصول هنری است که به دنبال آموزش هنر می آید. در ساعت هنر، کاربرد مفاهیم علوم در هنر به عنوان یک رویکرد تلفیقی متمایز در مقابل کاربرد هنر در آموزش، موردنظر است و مفاهیم علوم تجربی در خدمت یادگیری هنر قرار می گیرد. از این رو مفهوم و قلمرو تولید هنری مورد تأکید قرار گرفته است. با توجه به روش شناسی پژوهشی معطوف به عمل فکورانه و با تأکید بر قضاوت و تصمیم گیری پژوهشگر، الگوی راهنما براساس چهارچوبی که از مبنای نظری و تجربی پژوهش حاصل شده است، توسط صاحب نظران برنامه درسی و کارشناسان آموزشی به شیوه تحلیل داده های متنی (رویکرد کیفی( اعتباربخشی گردیده است
نقش آموزش هنر بر درمان آسیب های اجتماعی و تقویت باورهای دینی دانش آموزان
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی نقش آموزش هنر بر درمان آسیب های اجتماعی و تقویت باورهای دینی دانش آموزان می پردازد. روش پژوهش از نوع تحقیقات نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری تحقیق مذکور را کلیه ی دانش آموزان ششم ابتدایی شهر مهران (استان ایلام) تشکیل می دهند. با توجه به حجم بالای جامعه آماری از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای استفاده شد. واز بین مدارس منطقه مورد نظر 4 مدرسه به صورت تصادفی انتخاب شده و پس از آن 30 نفر به صورت تصادفی به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل(15 نفر) و گروه آزمایش(15نفر) تقسیم شدند.و از این آزمودنی ها، پیش آزمون باورهای دینی و آشنایی با مسائل و آسیب های اجتماعی گرفته ، لازم به ذکر است جلسات آموزش هنر به مدت 2 ماه و هر هفته 3 جلسه و به میزان 30تا 45 دقیقه جمعاً 16 ساعت برگزار گردید، داده های حاصل از این پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS23 مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد وبرای طبقه بندی و نمایش داده ها ابتدا از آمار توصیفی برای میانگین ها، انحراف استانداردها و درصدها استفاده گردید. برای آزمون فرضیه ها از تحلیل کوواریانس یک متغیره و چند متغیره استفاده شد. یافته ها نشان داد که آموزش هنر بر درمان آسیب های اجتماعی و تقویت باورهای دینی دانش آموزان نقش موثری دارد.
معرفی و آسیب شناسی کتاب های درسیِ آموزش هنر با موضوع زندگی و آثار استاد محمود فرشچیان (وزارت آموزش وپرورش؛ از سال 1362 تاکنون)
منبع:
فردوس هنر سال اول تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
32 - 47
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: بدون تردید، هنر یکی از مؤثرترین شاخصه های توسعه فرهنگی در طول تاریخ بشری بوده است. از سوی دیگر پایداری و رشد هنر در متن فرهنگ، در گرو آموزش علمی میسر بوده است. یکی از بهترین شیوه های آموزش هنر هم، آشنایی دانش آموزان با نحوه سیروسلوک اخلاقی بزرگان هنر و شناخت و بررسی آثار ارزشمند آن ها است. در این میان زندگی و آثار استاد محمود فرشچیان به عنوان مصداق بارزی از این بزرگان مورد تأمل بوده است. هدف مقاله: هدف در گام نخست، معرفی و توصیف دقیق و مستند کتاب های درسی آموزش هنر با موضوع استاد فرشچیان و در گام بعدی، آسیب شناسی و شناخت نقاط قوت و ضعف این منابع، جهت اتخاذ سیاست های راهبردی و مؤثر در این زمینه بوده است. سؤال مقاله: آیا کتاب های درسی آموزش هنر با موضوع استاد محمود فرشچیان به طور مستند و جامع معرفی و توصیف شده اند؟ و آیا این منابع حساس به لحاظ نقش آموزشی و پرورشی شان، آسیب شناسی و تحلیل شده اند؟ روش تحقیق: این مقاله، با روش توصیفی-تحلیلی و با اسناد و اطلاعات کتابخانه ای و میدانی، ضمن معرفی و توصیف نسبتاً جامع کتاب های درسی آموزش هنر (با محوریت فرشچیان)، به ویژه کتاب های مقطع راهنمایی، از سال 1362 تاکنون که توسط آموزش وپرورش منتشر شده اند، به آسیب شناسی فرم و محتوای این منابع پرداخته است. نتیجه گیری: ضمن تحسین وزارت آموزش پرورش در بازتاب دادن زندگی و آثار فرشچیان در کتاب های درسی آموزش هنر، مطالب و آثار درباره هنرمند، دارای کاستی ها و کمبودهای جدی علمی-پژوهشی هستند که فهرست آن ها در پایان این مقاله درج شده است. آسیب شناسی اصولی این کتاب ها، می تواند بر غنای این نوع از منابع آموزشی بیفزاید.
نقد چند رویکرد آموزش هنر با تأکید بر دیدگاه ارزش شناختی دلوز
منبع:
مطالعات هنر و رسانه سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
113 - 138
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، نقد رویکردهای موجود آموزش هنر با تأکید بر دیدگاه ارزش شناختی دلوز است. روش پژوهش تحلیل انتقادی است. رویکردهای گوناگونی در آموزش هنر وجود دارد که بر طبق نگرش دلوز، به آن ها انتقاداتی وارد است که عبارتند از: رویکرد سنتی، رویکرد تولیدمحور، رویکرد دریافت احساس و معنا، رویکرد معرفت زیباشناختی و رویکرد تربیت هنری انضباط محور. بر اساس نگرش دلوز و دید کنش گری وی، بر هر یک از رویکردهای مذکور، پیرامون آموزش هنر انتقادهایی وارد است. نتایج پژوهش بیان گر آن است که نگرش دلوز، نگرشی میانی و همه جانبه به آموزش هنر است. دلوز آموزش هنر را به فضایل اخلاقی ارتباط می دهد و نگرشی زمین- ساقه (ریزوماتیک) و عرضی به آموزش هنر ارایه می دهد. نتایج پژوهش بیان گر آن است که نگرش ارزش شناختی دلوز دارای نکات حایز اهمیتی برای آموزش هنر است؛ از قبیل تغییر نقش رسانه ای هنر با تکیه بر گذر از بازنمایی به وانمایی و گذر از هنر به مثابۀ بستر انتقال واقعیات به تأثیرگذاری و کنش گری است.
آموزش مبتنی بر تجسم خلاقانه از منظر انواع دانش رهیافتی بر الزام تدریس هنر در مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال نوزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۷۶
39 - 64
حوزه های تخصصی:
به منظور دستیابی به تعریف درست و تبیین آنچه امروز به عنوان دانش می شناسیم، یکی از کوشش های انجام شده، دسته بندی انواع دانش است. اما مشکل این است که گاهی مبنای دسته بندی از خود آن مهم تر می شود. هدف از نگارش این مقاله دستیابی به مبنای درست دسته بندی انواع دانش بوده است تا از این رهگذر به این سؤال پاسخ داده شود که: «چه رابطه ای بین انواع دانش شناخته شده و انواع فراموش شده آن وجود دارد؟» در ادامه، ضمن ترسیم ماتریس متقاطع از مؤلفه های سازنده انواع دانش، در این مقاله بدین موضوع پرداخته شده است که «دانش تجسمی» را می توان حلقه مغفول اتصال دهنده انواع دانش در نظر گرفت که متضمن ارتباط درست بین انواع دانش خواهد بود. در واقع می توان این دانش را به عنوان فضای ترکیب انواع دیگر دانش محسوب کرد. از سوی دیگر، پرداختن به نوع چهارم دانش، رهیافتی خواهد بود بر الزام تدریس هنر در مدارس؛ چرا که به نظر می رسد دانش تجسمی، بیش از هر دیسیپلین و برنامه دیگری می تواند در برنام ه درسی هنر مورد توجه قرار گیرد.
تحلیل SWOT برای ارزیابی یکپارچه سازی آموزش برخط با رویکرد مشارکتی در حوزه هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره نهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
25 - 34
حوزه های تخصصی:
بیان مسأله: تحلیل SWOT یکی از راهکارهای برنامه ریزی استراتژیک است که برای ارزیابی وضعیت یک برنامه یا راهبرد استفاده می شود و همانطور که از نام آن پیداست نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصت ها و تهدیدها را مورد تمرکز قرارمی دهد. نقاط قوت توصیف می کنند که کدام یک از وجوه یک موضوع یا کدام بخش از یک سازمان برتری دارد و چه چیزی آن را از رقبا جدا می کند. نقاط ضعف کارآیی یک راهبرد و استراتژی را در سطح مطلوب خود متوقف می کند. فرصت ها به عوامل خارجی مطلوب اشاره می کنند که می توانند یک مزیت رقابتی به استراتژی مورد هدف بدهند. تهدیدها به عواملی اشاره دارد که احتمال آسیب رساندن به سازمان یا راهبردهای آن را دارند. لازم به یادآوری ست که از این روش علاوه بر برنامه ریزی راهبردی به طور کلی در تحلیل وضعیت نیز استفاده می شود. در واقع این تحلیل را باید ابزاری کارآمد برای شناسایی شرایط محیطی و توانایی درونی یک سیستم دانست. هدف: پژوهش پیش رو بر اساس تجربیات جمع آوری شده از وضعیت آموزش برخط در حوزه هنر به ویژه با محتوای عملی است که بر اساس شرایط همه گیری کرونا و محدودیت های ناشی از آن، در کنار آموزش حضوری به عنوان راهبرد کارآمد در عرصه آموزش مطرح و بکار بسته شده است. روش پژوهش: این تحقیق با جمع آوری پرسشنامه ، تحلیل داده ها به صورت غیر مستقیم با هدف اجتناب از ورود سلایق به یافته های پژوهش صورت پذیرفته است. همچنین تحلیل SWOT با استفاده از کاربرگ استاندارد چهارگانه انجام شد. یافته ها: اصلی ترین تمرکز پژوهش بر روی بکارگیری روش های خلاقانه از سوی مدرس برای القاء روح مشارکت فعال و همکاری جهت افزایش تجربه یادگیری دانشجویان بوده است زیرا آموزش مهارت های عملی بجز از مسیر هم افزایی ناشی از مشارکت فعال میسر نیست. نتایج نشان از اهمیت ارزیابی نقاط ضعف و قوت استراتژی در حصول نتایج مطلوب برای شیوه های نوین دارد.
ارزیابی نیاز دانشجو معلمان رشته ابتدایی دانشگاه فرهنگیان (پریس های شهر اصفهان) به آموزش هنر با رویکرد تربیت هنری
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، ارزیابی نیاز دانشجو معلمان رشته ابتدایی به آموزش هنر با رویکرد تربیت هنری است. از 1389 به این سو رویکرد آموزش هنر در مدارس ابتدایی به رویکرد تربیت هنری تغییر کرده است. با تکیه بر همین رویکرد، کتاب های راهنمای معلم تهیه شده است. در دانشگاه فرهنگیان نیز با رویکرد مذکور، 5 واحد درسی به دانشجو معلمان رشته ابتدایی ارائه می شود. مسئله این است که آیا کیفیت و کمیت این 5 واحد هنری، درک درست و مهارت های لازم را برای اجرای رویکرد تربیت هنری در دانشجویان فراهم می آورد؟ روش این پژوهش، توصیفی، پیمایشی و تحلیلی است. جامعه آماری پژوهش، 240 نفر به عنوان نمونه از 500 دانشجویان رشته ابتدایی کارشناسی پیوسته و ناپیوسته مشغول به تحصیل در پردیس های دانشگاه فرهنگیان شهر اصفهان است. این افراد به صورت اتفاقی انتخاب شدند. یافته های پژوهش نشان می دهد که مهارت های هنری و باور به ارزش های آموزشی هنر، در مصاحبه شوندگان با اهداف رویکرد تربیت هنری در یک راستا نمی باشد.
بررسی تأثیر آموزش هنر با رویکرد تربیت هنری بر علاقه به درس هنر و عشق به یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال شانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۰
127 - 146
حوزه های تخصصی:
تربیت هنری به عنوان یکی از کارکردهای اساسیِ نظام آموزشی است. این در حالی است که امروزه هنر، در برنامه های درسی ایران از جایگاه مناسبی برخوردار نیست و تربیت هنری جدی گرفته نمی شود. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش هنر با رویکرد تربیت هنری بر علاقه به درس هنر و عشق به یادگیری در دانش آموزان انجام شد. جامعه پژوهش، دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی شهر یزد و نمونه شامل 44 نفر در دو گروه 22 نفره از دانش آموزان بودند که به روش نمونه گیری تصادفی جایگزینی انتخاب شدند. از پرسشنامه های علاقه به درس و عشق به یادگیری جهت گردآوری داده ها استفاده گردید. پایایی پرسشنامه ها بر اساس ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب93/0 و 76/0 بدست آمد. نتایج نیز نشان داد که آموزش هنر با رویکرد تربیت هنری باعث افزایش علاقه به درس هنر در دانش آموزان شده و همچنین تأثیر معناداری در عشق به یادگیری آنان داشته است.
تبیین هنر در اندیشه اسلامی و دلالت های آن در اهداف آموزش هنر
منبع:
مطالعات هنر و رسانه سال سوم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵
75 - 100
حوزه های تخصصی:
نسبت هنر و دین همواره مورد توجه اندیشمندان بوده است و هر یک از زاویه دید خود بدان نگریسته اند. در نزد اندیشمندان اسلامی، به طور کل، هنر و دین دارای پیوند عمیقی دارند. از طرفی هنر به عنوان یک منبع درسی در نظام تعلیم و تربیت کشور از اهمیت بالایی برخوردار است. بر همین اساس، لازم است تا منطبق بر اندیشه اسلامی باشد تا بتواند موجبات تحقق حیات طیبه را برای متربیان فراهم بیاورد. هدف پژوهش حاضر تبیین هنر در اندیشه اسلامی و دلالت های آن در اهداف آموزش هنر است. روش پژوهش، تحلیلی و استنتاج قیاسی است. بدین صورت که ابتدا هنر در نگرش اسلامی تبیین شده و سپس به استنتاج اهداف آموزش هنر پرداخته می شود. یافته ها بیان گر آن است که زیبایی شناسی اسلامی دارای دلالت هایی در ترسیم اهداف آموزش هنر در تعلیم و تربیت اسلامی است. از جمله، اهدافی که به دست آمد عبارت از حقیقت جویی، کمال گرایی، عقلانیت و پرورش خلاقیت است. نتایج پژوهش بیان گر آن است که هنر در نگرش اسلامی از جایگاه بالایی برخوردار است و ترسیم دقیق اهداف آموزش هنر می تواند به تعالی آموزش هنر جهت تحقق مراتب حیات طیبه یاری رساند.