مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۴.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
افسردگی
حوزه های تخصصی:
بررسی تأثیر درمان چند وجهی اسلامی بر افسردگی و عزت نفس دانشجویان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر درمان چند وجهی اسلامی به شیوه گروهی بر افسردگی و عزت نفس دانشجویان انجام شده است. پانصد دانشجو به پرسش نامة افسردگی بک و پرسش نامه عزت نفس آیزنک پاسخ داده اند. سپس شصت نفر که افسردگی بالا و عزت نفس پایینی داشتند، به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل (در هر گروه سی نفر) تقسیم شدند. داده ها با شاخص های آماری، چون روش تحلیل کوواریانس چند متغیری (MANCOVA) تحلیل شده است. نتایج نشان میدهد که درمان با رویکرد چندوجهی اسلامی به شیوه گروهی میتواند در کاهش افسردگی و افزایش عزت نفس دانشجویان مؤثر باشد. دادههای حاصل از پژوهش به روش تحلیل کوواریانس چند متغیری (MANCOVA) تحلیل و بررسی شد. یافتهها بیانگر این است که درمان چند وجهی اسلامی به شیوه گروهی توانسته در کاهش افسردگی و افزایش عزت نفس گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل، مؤثر واقع شود.
درآمدی بر رویکرد اسلامی درمان افسردگی با محوریت صحیفه سجادیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر، الگوی چندوجهی برگرفته از متون اسلامی در درمان افسردگی مورد توجه قرار گرفته و از این شیوه در درمان افراد افسرده استفاده شده است. هدف این مقاله معرفی اجمالی مؤلفه های اصلی رویکرد مذکور، با تأکید بر مضامین صحیفه سجادیه می باشد. در این پژوهش کتابخانه ای، ابتدا با استفاده از منابع، مؤلفه های اصلی الگوی اسلامی درمان افسردگی مشخص و در مرحله بعد، این مؤلفه ها با مضامین مستخرج از صحیفه سجادیه منطبق گردیده است. این مطالعه نشان می دهد که محتوای غنی صحیفه سجادیه، به نحو مطلوبی با مؤلفه های اصلی رویکرد اسلامی درمان افسردگی قابل انطباق می باشد.
هنجاریابی پرسشنامه افسردگی دانشجویان (USDI) در بین دانشجویان دختر دانشگاه اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تهیه جداول هنجار مقیاس افسردگی دانشجویان بود. این پژوهش بر روی 240 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه اصفهان که به شیوه نمونه¬گیری تصادفی ساده انتخاب شده بودند، اجرا شد. داده¬ها به کمک روش¬های آمار توصیفی و رسم نمودار ارائه شدند و از توزیع نرمال برخوردار بودند. نمرات خام به¬دست آمده به نمرات Z و T و رتبه درصدی تبدیل شد و جداول هنجار برای مقیاس افسردگی دانشجویان محاسبه شد. به¬منظور تعیین پایایی این ابزار از دو روش همسانی درونی و بازآزمایی استفاده شد. ضریب آلفای کرونباخ برای خرده مقیاس¬های رخوت 75/0، شناختی-هیجانی90/0، انگیزش تحصیلی 83/0 و کل مقیاس 90/. به¬دست آمد که نشان از روایی مناسب این ابزار داشت. ضریب آلفای به¬دست آمده در روش بازآزمایی برای خرده مقیاس¬های رخوت 80/0، شناختی-هیجانی86/0، انگیزش تحصیلی 89/0 و برای کل مقیاس 88/. به¬دست آمد. برای محاسبه روایی همگرا و واگرا نیز به ترتیب از پرسشنامه فرسودگی تحصیلی و مقیاس محقق¬ساخته علاقه به رشته تحصیلی استفاده شد و ضریب آلفای به¬دست آمده برای روایی واگرا برای خرده مقیاس¬های رخوت، شناختی-هیجانی و انگیزش تحصیلی به ترتیب 31/0- ، 29/0- و 31/0- به¬دست آمد. هم¬چنین روایی همگرا برای خرده مقیاس¬های رخوت، شناختی-هیجانی و انگیزش تحصیلی به ترتیب 74/0، 68/0 و 50/0 به¬دست آمد. از یافته¬های مذکور نتیجه¬گیری می¬شود، که مقیاس افسردگی دانشجویان ابزاری، پایا و روا برای سنجش اقسردگی دانشجویان دختر است.
رابطه بین افسردگی و نشخوار فکری با باورهای فراشناختی مثبت و منفی
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش رابطه بین افسردگی و نشخوار فکری و باورهای فراشناختی مثبت و منفی در مورد نشخوار فکری بررسی شده است. از بین زنان و مردانی که به مراکز مشاوره شهر اصفهان مراجعه کرده بودند و از طریق روانپزشک و روان شناس بالینی و آزمون افسردگی بک تشخیص افسردگی داده شدند، 30 نفر مرد و 30 نفر زن که دارای مدرک تحصیلی حداقل دیپلم با دامنه سنی 20 تا 50 سال و میزان افسردگی متوسط بودند، انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری شامل سه پرسشنامه بود: 1- آزمون افسردگی بک؛ 2- نشخوار فکری و 3- باورهای فراشناختی محقق ساخته. نتایج نشان داد که میان باورهای فراشناختی مثبت و منفی با افسردگی و نشخوار فکری همبستگی وجود دارد (05/0 < p ) و این باورها در بین زنان بیشتر از مردان بود. ضمناً میزان افسردگی بین زنان بیشتر از مردان بوده، این تفاوت میزان افسردگی را می توان از طریق باورهای فراشناختی چنین تبیین کرد که زنان بیشتر از مردان به فایده استفاده از شیوه مقابله ای نشخوار فکری و همچنین غیرقابل کنترل بودن آن اعتقاد دارند و این نکته به افزایش میزان استفاده از این شیوه مقابله ای ناکارآمد در نتیجه افسردگی و عود آن منجر می شود.
افسردگی و اعتیاد:کاربرد مقیاس SCL90درسنجش میزان افسردگی معتادان خود معرف به مراکز ترک اعتیاد و بازپروری
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با استعانت از مباحث نظری و اطلاعات تجربی به دست آمده از بررسی تأثیرات اختلالات همراه (کوموربیدیتی(، نظیرافسردگیو برخی متغیرهایزمینه ای بر رفتار اعتیادی وتمایلات به سوء مصرف مواد در معتادان خود معرف به مراکز ترک اعتیاد و بازپروری تهران ، میکوشد ضمن آزمون )تست ( تجربی مدل نظری ارایه شده از سویبرخی از صاحب نظران معاصر )گلانتز 1996 ، هارتل 1996، کسلر 1993 ، سودنسن 1996 ، نلسون 1996، ساندرز و فیلیپس 1994 و دیگران( در خصوص نقش اختلالات همراه (Comorbidity)، نظیر اضطراب ، افسردگی، اختلال دو قطبی، اختلال سلوک و اختلال شخصیت ضد اجتماعی و نظایر آن در رفتار اعتیادی و آمادگی جهت سوء مصرف ، به طور اخص به سنجش میزان افسردگی از طریق کاربرد آزمون SCL90 در نمونه ای از معتادان خود معرف به مراکز ترک اعتیاد و بازپروری در تهران در دو مقطع زمانی قرنطینه و مرحله اصلی بازپروری بپردازد و میزان تمایل به سوءمصرف را براساس آزمون APS در آنان در دو مقطع زمانی فوق بسنجد.
با کاربردروش پیمایشی و با استفاده از تکنیک پرسشنامه و مصاحبه از 153 معتاد نگهداریشده در مراکز بازپروری وترک اعتیاد در تهران - که به طریق نمونه گیری طبقه ای (Stratified) با دقت احتمالی مطلوب (05/0 (d= و ضریب اطمینان 95% (96/1 (t = %انتخاب شده بودند - اطلاعات مورد نیاز جمع آوری شد.
براساس نتایج به دست آمده به رغم کاهش نسبی در میزان افسردگی و رفتار اعتیادی آزمودنیها در مرحلة اصلی بازپروری نسبت به مرحله قرنطینه ، میزان بیماری افسردگی و تمایلات به سوء مصرف مواد (آمادگی به اعتیاد) همچنان در آنان بالا بوده است .
از طرفی، بر اساس نتایج به دست آمده ،از کاربرد الگوی تبیینی تحلیلی و استفاده از رگرسیون چند متغیره و تحلیل مسیر، میتوان استدلال کرد که میل به مصرف مواد مخدر در معتادان خود معرف به مراکز ترک، متأثر از عوامل متعددی است که در شبکه ای از روابط علی با یکدیگر به سر میبرند و کل تغییرات آن را مجموع متغیرهایی که علت در نظر گرفته شده اند نشان میدهند. در این الگو سندروم افسردگی، سابقه اعتیاد، نوع ماده مخدر مصرفی، SES و سابقه ترک اعتیاد برتمایلات فرد به سوء مصرف و رفتار اعتیادی تاثیر میگذارد. این یافته ضمن تائید مدل هایی که بر تاثیرات اختلالات روانی در گرایش به سوء مصرف تاکید میکنند، ضرورت توجه به آزمون مدل های آلترناتیو را توصیه میکند.
بررسی رابطه افسردگی با نگرش به سوء مصرف مواد مخدر در بین دانش آموزان مقطع متوسطه
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطة افسردگی با نگرش دانش آموزان مقطع متوسطه شهر تهران به سوء مصرف مواد مخدر در بین انجام یافته است بدین منظور، با استفاده از روش تحقیق همبستگی، 195 نفر از دانش آموزان پایه های اول، دوم و سوم دبیرستان های شهر تهران، با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و آزمون افسردگی بک و نگرش سنج سوء مصرف مواد مخدر (موسوی و همکاران) مورد ارزیابی قرار گرفتند. پس از جمع آوری داده ها و تحلیل آنها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس دو متغیره نتایج به دست آمد زیر:
ـ نوجوانان افسرده (صرف نظر از جنسیت و پایه های تحصیلی آنان،) نگرش مثبت تری به سوء مصرف مواد مخدر دارند.
ـ بین نمرات افسردگی و نگرش نوجوانان به سوء مصرف مواد مخدردر گروه عادی، همبستگی مثبت وجود دارد.
ـ شیوع افسردگی در بین دانش آموزان دختر پایة اول و پسران پایة سوم متوسطه، بالاتر از سایر پایه های تحصیلی است.
اثربخشی امید درمانی بر کاهش میزان افسردگی و پیشگیری از عود در زنان درمان جوی وابسته به مواد مخدر
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی آموزش امید درمانی بر کاهش میزان افسردگی
و پیشگیری از عود در زنان درمان جوی وابسته به مواد مخدر بود. روش: دریک طرح شبه آزمایشی
20 مراجعه کننده با تشخیص اختلال سوء مصرف مواد افیونی که دوره سم زدایی را با موفقیت به پایان رسانده و نمره 14 یا بالاتر علائم افسردگی در پرسشنامه افسردگی بک (ویرایش دوم) را دارا بودند، با روش نمونه گیری در دسترس در دو گروه آزمایشی (10نفر) وگروه گواه (10نفر) به طور تصادفی تقسیم شدند. گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه گروهی تحت آموزش امید درمانی قرار گرفتند و گروه گواه در طول این مدت هیچ درمانی دریافت نکردند. آزمودنی های مورد پژوهش توسط مقیاس امید اسنایدر و افسردگی بک (ویرایش دوم) وآزمایش مورفین پیش از شروع و پایان درمان و پس از اتمام مرحله پیگیری 2 ماهه، مورد ارزیابی قرار گرفتند. جهت تحلیل داده ها از آزمون خی دو، آزمون Z نسبت و آزمون تجزیه و تحلیل کواریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش امید درمانی می تواند کاهش قابل ملاحظه ای در میزان نشانگان افسردگی زنان معتاد ایجاد کند. بعلاوه، نتایج آزمون مجذور خی حکایت از معناداری تفاوت تعداد زنان عود کرده با توجه به گروه (آزمایش و گواه) داشته است.
نتیجه گیری: به طور کل، نتایج این تحقیق نشان می دهد که آموزش امید درمانی در کاهش میزان افسردگی و پیشگیری از عود در زنان درمان جوی وابسته به مواد مخدر موثر میباشد.
تأثیر بیوفیدبک EEG بر کاهش افسردگی، اضطراب، استرس و عقاید وسوسه انگیز افراد با اختلال سوءمصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این مطالعه بررسی تأثیر بیوفیدبک EEG (نوروفیدبک) در کاهش افسردگی، اضطراب، استرس و عقاید وسوسه انگیز افراد با اختلال سوءمصرف مورفین است. روش: روش مطالعه آزمایشی بوده که در سال 1390 در شهر اردبیل انجام گرفته است و از طرح پیش آزمون ـ پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. نمونه این مطالعه 34 نفر بیمار مرد وابسته به مورفین بودند که به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل دستگاه نوروفیدبک، پرسشنامه عقاید وسوسه انگیز رایت و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس لاویبوند و لاویبوند بوده است. داده های جمع آوری شده با استفاده از روش مانکوا تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاصل، بهبودی معناداری را برای مقیاس های اضطراب، افسردگی و عقاید وسوسه انگیز بعد از 20 جلسه درمانی نوروفیدبک نشان داد؛ اما در مورد متغیر استرس بهبود معناداری به دست نیامد. نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که افراد معتاد می توانند تحت تأثیر بیوفیدبک EEG افسردگی، اضطراب و عقاید وسوسه انگیز خود را بهبود بخشند.
بررسی عملکرد محور هیپوتالاموس - هیپوفیز - تیرویید پس از به کارگیری تمرین هوازی در دانشجویان با اختلال افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نتایج مطالعات نشان می دهد که غده تیرویید و هورمون های آن نقش مهمی در سبب شناسی افسردگی ایفا می کنند. علاوه برآن، انجام تمرینات ورزشی هوازی منجر به تغییر معنی دار در غلظت هورمون های تیروییدی می گردد. در این مطالعه، تأثیر تمرینات هوازی بر عملکرد تیرویید و هورمون های مترشحه آن در بیماران افسرده بررسی شد. تعداد ۱۸۸ نفر دانشجوی پسر به صورت نمونههای در دسترس در آزمون اولیه شرکت کردند و از آزمون بک، جهت اندازه گیری میزان افسردگی آنان استفاده شد. از این تعداد ۵۲ نفر نمره افسردگی آزمون بک را بیش از ۱۸ کسب کردند که پس از جلسه توجیهی در ارتباط با چگونگی مطالعه، تنها ۲۵ نفر از این تعداد داوطلب شرکت در این تحقیق شدند. برنامه تمرینی شامل ۶۰ دقیقه بازی یا توپ در آب (شبیه واتر پلو) بود که ۳جلسه در هفته تکرار شد و به مدت ۷ هفته ادامه یافت. آزمون بک در چهار مرحله شامل دو ماه قبل از شروع تمرین، روز اول تمرین، هفته چهارم و هفتم تمرین به انجام رسید. آزمایش عملکرد تیرویید نمونهها نیز از طریق اندازه گیری تیروگلوبولین، هورمون محرک تیرویید، تیروکسین تام، شاخص تیروکسین آزاد، تری یودوتیرونین، تری یودوتیرونین برداشتی، در روز اول و هفته هفتم تمرین با روش رادیو ایمونواسی به عمل آمد. نتایج حاصله از آزمون بک نمونهها توسط روش آنالیز واریانس دادهها با اندازهگیری مکرر و ارزیابی عملکرد تیروئید نمونهها، توسط آزمون t تحلیل شد. میانگین نمره بک نمونه ها در روز قبل از شروع تمرین ۸/۸± ۱۹/ ۲۵، در هفته چهارم بعد از تمرین ۸/۸± ۰۸/۱۵ و در هفته هفتم ۲/۸ ± ۶۴/۱۱ بهدست آمد که کاهش معنی داری نسبت به روز اول تمرین را نشان میدهد. .نتایج آزمون عملکرد تیرویید در روز اول و هفته هفتم تمرین به ترتیب: تیروگلوبولین ۴/۴۴۶/۹۵ درمقابل ۴/۱۲ ۶/۷۴نانو گرم در میلی لیتر، هورمون محرک تیرویید ۰/۶۲۱/۳۵ در مقابل ۰/۴۰۱/۱۸میلی لیتر واحد در میلی لیتر، تیروکسین تام ۱/۳۶ ±۸۸/ ۸ در مقابل ۱/۱۶۸۲/۸۲ گرم واحد در دسی لیتر، شاخص تیروکسین آزاد ۰/۳۸ ± ۲/۵۸ در مقابل 30/0 52/2 گرم واحد در دسی لیتر، تری یودوتیرونین ۱۱/۵۱۰۱/۵ در مقابل ۱۷/۳۱۰۲/۴۷ نانو گرم در دسی لیتر، تری یودوتیرونین برداشتی۲/۳۶۲۹/۲۲ ٪ در مقابل ۵۴/۱ ± ۲۸/۶ ٪ بهدست آمد که پس ازآزمون، تفاوت معنی داری در نتایج آزمون عملکرد تیرویید مشاهده نگردید. به نظر می رسد که الگوی تمرین هوازی طراحی شده در آب می تواند به عنوان یک روش درمانی مؤثر مورد توجه قرارگرفته شود و در صورت انجام پژوهش های تکمیلی حتی به عنوان یک روش درمان جایگزین در برخی از بیماران مبتلا به افسردگی تحت نظارت پزشک بهکار رود. به علاوه، تمرینات ورزشی هوازی با سازوکارهای دیگری غیر از تغییر عملکرد محور هیپوتالاموس-هیپوفیز- تیرویید، نقش درمانی خود را در بهبود نمرات افسردگی ایفا مینماید.
اسلام و تسکین غم تنهایی و مرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی اثر بخشی افشای هیجانی نوشتاری بر میزان افسردگی و ظرفیت حافظه فعال در نوجوانان دختر افسرده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثر بخشی افشای هیجانی نوشتاری بر میزان افسردگی و ظرفیت حافظه فعال در نوجوانان دختر افسرده تنظیم شد. از روش پژوهش تجربی و طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. تعداد 40 دانش آموز دختر به شیوه تصادفی خوشه ای از میان دانش آموزان دختر دبیرستان های شهر تهران با روش غربالگری انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. برای اندازه گیری افسردگی افراد از پرسشنامه افسردگی و مصاحبه بالینی استفاده شد و برای ارزیابی ظرفیت حافظه فعال آزمودنی ها از آزمون حافظه فعال (دانیمن و کارپنتر)استفاده شد. به دنبال آن گروه آزمایش به صورت 8 جلسه نیم ساعته تحت مداخلات (افشای هیجانی نوشتاری) قرار گرفتند. پس از اتمام کاربندی متغیر مستقل هر دو گروه به وسیله آزمون های فوق مجدداً ارزیابی شدند. در تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس و تحلیل واریانس (با طرح اندازه گیری مکرر)و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که بین افسردگی و ظرفیت حافظه فعال ارتباط معکوس معناداری وجود دارد و افشای هیجانی نوشتاری میزان علائم افسردگی را کاهش داده و ظرفیت حافظه فعال را در نوجوانان افسرده دختر، افزایش داده است. شایان ذکر است که بعد از دو ماه پیگیری انجام شد و آزمودنی ها مجدداً به آزمون های فوق پاسخ دادند. نتایج نشان داد که افشای هیجانی نوشتار هم چنان تأثیرات خود را بر آزمودنی ها حفظ کرده است.
تأثیر گروه درمانی به شیوه شناختی بر میزان افسردگی و عملکرد تحصیلی دانشجویان شاهد و ایثارگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تأثیر گروه درمانی به شیوه شناختی بر افسردگی و عملکرد تحصیلی دانشجویان خانواده های شاهد و ایثارگر انجام شده است .این مطالعه یک پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بوده که در سال تحصیلی 89-1388 بر روی 20 نفر از دانشجویان شاهد و ایثارگر دانشگاه آزاد گچساران انجام شده است. افراد به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی ساده به دو گروه آزمون و کنترل تقسیم شدند. برای گروه آزمون 13 جلسه گروه درمانی شناختی اجرا گردید و در مورد گروه کنترل هیچ مداخله ای انجام نگرفت. ابزارهای پژوهش شامل: مصاحبه بالینی، پرسشنامه افسردگی بِک (فرم کوتاه) و نمره معدل دروس دانشگاهی آزمودنی ها بودند. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS با آزمون تحلیل کواریانس دو راهه تجزیه و تحلیل شدند. طبق یافته های پژوهش، پس از آموزش گروه درمانی شناختی، در میزان افسردگی و عملکرد تحصیلی دانشجویان گروه آزمون (به ترتیب 80/8 و 01/14) نسبت به قبل از مداخله (به ترتیب برابر با 80/22 و 07/13) و نسبت به گروه کنترل (8/23 و94/12) تفاوت معناداری وجود داشت (001/0= P ) در واقع، تفاوت معناداری بین میانگین افسردگی گروه آزمایش و گروه کنترل وجود دارد. به عبارت دیگر، آموزش گروه درمانی به شیوه شناختی با توجه به میانگین افسردگی دانشجویان شاهد و ایثارگر گروه آزمایش نسبت به میانگین دانشجویان گروه گواه، موجب کاهش افسردگی گروه آزمایش شده است. (001/0 P< ). گروه درمانی بر میزان افسردگی دانشجویان پسر و دختر اثر متفاوتی نداشته است.
اثربخشی طرحواره درمانی بر کاهش شذت علائم افسردگی و اختلال شخصیت وسواسی-جبری: پژوهش مورد منفرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: طرحواره درمانی که توسط یانگ و همکارانش به وجود آمده، درمانی نوین و یکپارچه است که عمدتاً بر اساس بسط و گسترش مفاهیم و روش های درمان شناختی- رفتاری کلاسیک برای درمان اختلالات منش شناختی بنا شده است. هدف این مطالعه تعیین اثربخشی طرحواره درمانی بر علائم اختلال شخصیت وسواسی- جبری و افسردگی در یک مورد مبتلا به شخصیت وسواسی- جبری بود. روش: شرکت کننده این پژوهش یک زن مجرد 32 ساله مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی- جبری بود که با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته SCID برای اختلالات محور یک و دو تشخیص داده شد. برای سنجش علائم شخصیت وسواسی- جبری از پرسشنامه سنجش اختلال شخصیت وسواسی- جبری مارتوکویچ و برای سنجش علائم افسردگی از پرسشنامه افسردگی بک استفاده شد. در این پژوهش از روش پژوهش مورد منفرد با طرح A-B استفاده شد. در این روش پس از موقعیت خط پایه، مداخله آغاز شد و 16 جلسه طرحواره درمانی برای این بیمار اجرا شد. دو جلسه پیگیری، یک ماه و دو ماه بعد از جلسه شانزدهم اجرا گردید. یافته ها: یافته های این پژوهش که طی تحلیل دیداری نمودار داده ها بر اساس شاخص های آمار توصیفی و تحلیل دیداری، در مرحله پیگیری نسبت به خط پایه مداخله در کاهش افسردگی و علائم شخصیت وسواسی شرکت کننده مؤثر بوده است. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه همسو با پژوهش های قبلی نشان داد که طرحواره درمانی باعث کاهش علائم افسردگی و شخصیت وسواسی- جبری در افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی- جبری می شود.
تاثیر خدمات روانشناختی دورهی بازتوانی بر خودپندارهی منفی، اضطراب، افسردگی وعزت نفس معتادان
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش، بررسی تاثیر خدمات روانشناختی دورة بازتوانی برخودپندارهی منفی، اضطراب، افسردگی و عزت نفس معتادان مرکز اجتماع درمان مدار شهرستان اهواز درسال های 87-1386 بود. روش: طرح پژوهشی از نوع شبه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون و یک گروه بود. جامعهی آماری این تحقیق کلیهی معتادان خود معرف مرد (50 نفر) بودند که برای درمان درفاصلهی زمانی چهار ماهه در این مرکز پذیرش شدند. نمونهی این پژوهش شامل، 50 نفر از معتادان مرکز یاد شده بود که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. پس از انتخاب گروه نمونه، قبل از ارایهی خدمات روانشناختی، پیش آزمون اجرا شد و پس از طی دورهی چهارماهه در مرکز بازتوانی و ارایهی خدمات روانشناختی، از آن ها پس آزمون به عمل آمد. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش عبارت بودند از: پرسشنامه خودپندارهی راجرز، اضطراب کتل، افسردگی بک و عزت نفس کوپر اسمیت.
بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان داد که شرکت در مراکز اجتماع درمان مدار و گرفتن خدمات روانشناختی بر کاهش میزان خود پندارهی منفی، افسردگی، اضطراب و افزایش میزان عزت نفس موثر است.
ارتباط سطح فعالیت جسمی با افسردگی و اضطراب در دانش آموزان دوره متوسطه شهرستان ساوه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افسردگی، و اضطراب از اختلالات رایج سلامت روانی جوانان و نوجوانان است که در صورت رفع نشدن به بروز مشکلات عمده ای منجر می شود. از طرفی، فعالیت جسمی و ورزش از طریقِ اثرات فیزیولوژیکی و اجتماعی می تواند در کاهش افسردگی و اضطراب مؤثر باشد 213 دختر و 261 پسر به روش تصادفی خوشه ای از میان دانش آموزان شهرستان ساوه انتخاب شدند. سطح فعالیت جسمی با پرسشنامهIPAQ (روایی: قابل قبول، پایایی: 76/0) و میزان افسردگی و اضطراب با پرسشنامه HADS (روایی: قابل قبول، پایایی: 84/0) اندازه گیری شد. برای تعیین ارتباط بین سطح فعالیت جسمی با اضطراب و افسردگی از آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن و برای تعیین تفاوت گروه های دختر و پسر از نظر سطح فعالیت جسمی، افسردگی و اضطراب از آزمونِ t مستقل (05/0 =α) استفاده شد. نتایج نشان داد فعالیت جسمی با میزان افسردگی در دختران ارتباط معکوس، ولی غیر معنی دار(08/0- =r)، و در پسران ارتباط معکوس و معنی دار(15/0- =r) داشت. همچنین فعالیت جسمی با میزان اضطراب در دختران ارتباط معکوس و غیرمعنی-دار(05/0- =r) و در پسران ارتباط معکوس و معنی دار (14/0- =r)داشت؛ بنابراین، میزان همبستگی به دست آمده در پسران چندان زیاد نیست و در دختران نیز غیرمعنی دار است که علت را می توان کمبود ساعات درس تربیت بدنی در مدارس دانست. به طور کلی، تجزیه و تحلیل داده ها و جمع بندی مبانی نظری و سایرِ تحقیقات بیانگرِ این است که افزایش فعالیت جسمی می تواند موجب کاهش افسردگی و اضطراب دانش آموزان شود.
اثربخشی مداخله ی شناختی رفتاری گروهی کوتاه مدت بر افسردگی، اضطراب و تنش بیماران کرونری قلب مزمن: یک آزمایه ی کنترل شده ی تصادفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف از مطالعهی حاضر تعیین اثربخشی مداخلهی شناختیرفتاری گروهی کوتاهمدت برای بیماری کرونری قلب (CBGI-CHD) بر تنش، افسردگی واضطراب بیماران مبتلا میباشد.
روشکار: با استفاده از طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه شاهد، بیماران کرونری قلب مزمن به طور تصادفی به یک برنامهی مداخلهی 12 هفتهای (جلسات 5/2 ساعته) شناختیرفتاری گروهی (24 نفر) و یا به گروه شاهد (20 نفر) که تنها مراقبت معمول را دریافت میکردند، وارد شدند. بیماران گروه آزمون به مدت 3 ماه (از اول خرداد تا پایان مرداد 89) تحت برنامهی CBGI-CHD در بیمارستان امام رضا (ع) مشهد قرار گرفتند. نشانههای افسردگی، اضطراب و تنش بیماران، توسط نسخهیهای فارسی پرسشنامههای افسردگی بک 2، اضطراب زونگ و خرده مقیاس تنش از مقیاسهای افسردگی، اضطراب و تنش (42-DASS) قبل از مداخله (پیشآزمون) و بلافاصله بعد از مداخله (پسآزمون) مورد اندازهگیری قرار گرفت.
یافتهها: تحلیل کوواریانس نشان داد که گروه آزمون در مقایسه با گروه شاهد، کاهش معنیداری در تنش در پسآزمون داشت (05/0P<). اگر چه مداخله، منجر به کاهش افسردگی و اضطراب در بیماران گروه آزمون در مقایسه با گروه شاهد در پسآزمون شد اما این کاهش، معنیدار نبود (05/0P<).
نتیجهگیری: برنامهCHD-CBGI میتواند منجر به کاهش تنش بیماران قلبی شود. اما در خصوص کاهش افسردگی و اضطراب، نیاز به بازبینی در محتوای مداخله و افزایش جلسات درمان افسردگی و اضطراب دارد. تحقیقات بعدی با دورههای طولانیمدت پیگیری به منظور حصول اطمینان از تداوم اثربخشی پیشنهاد میگردد.
رابطه ی افسردگی، اضطراب، عزت نفس، رضایت زناشویی و عوامل جمعیت شناختی با ترس از زایمان در زنان نخست زا(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: در این مطالعه رابطهی افسردگی، اضطراب، عزت نفس، رضایت زناشویی، عوارض مادری زودرس و عوامل جمعیتشناختی با ترس از زایمان در زنان نخستزا بررسی گردید.
روشکار: این مطالعه از نوع همبستگی و روی 100 زن نخستزا با سن حاملگی کامل( ترم ) که در تابستان و پاییز سال 1389 در بیمارستان امالبنین (س) مشهد بستری شدند، انجام شد. از مراجعان پس از اخذ رضایت آگاهانه، اطلاعات مورد نیاز از طریق پرسشنامههای مشخصات جمعیتشناختی و اجتماعی، پرسشنامهی ترس از زایمان خودساختهی پژوهشگر، پرسشنامهی رضایت زناشویی انریچ، مقیاس عزت نفس روزنبرگ، آزمون اضطراب اشپیل برگر و آزمون افسردگی بک، گردآوری شد. سپس سرنوشت زایمان آنها ثبت و اطلاعات حاصل توسط آزمونهای آماری همبستگی پیرسون و رتبهای اسپیرمن،یو منویتنی با استفاده از نرمافزار SPSS نسخهی 13 تحلیل گردید.
یافتهها: میانگین سنی شرکت کنندگان 7/3± 54/22 با محدودهی سنی36-16 سال بود. بین سطح اضطراب آشکار و پنهان فرد با ترس از زایمان رابطهی مستقیم معنیدار (05/0P<)، بین سطح آگاهی از فرآیند زایمان طبیعی، میزان همکاری در زایمان و نمرهی آپگار نوزاد با ترس از زایمان، رابطهی معکوس و معنیداری وجود داشت (05/0P<). بین میزان عزت نفس، افسردگی، رضایت زناشویی، سن، سطح تحصیلات، میزان درآمد و عوارض مادری زودرس با ترس از زایمان، رابطهی معنیداری مشاهده نشد (5/0P>).
نتیجهگیری: ترس از زایمان در زنان نخستزا با میزان اضطراب آشکار و پنهان آنان ارتباط مستقیم و معنیداری دارد، اما با سطح آگاهی آنان از فرآیند زایمان طبیعی و میزان همکاری در زمان زایمان و آپگار نوزاد، رابطهی معکوسی وجود دارد.
اثربخشی درمان مبتنی بر دلبستگی بر میزان بهداشت روان در دختران دارای مشکلات دلبستگی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی درمان مبتنی بر دلبستگی بر میزان بهداشت روان (کاهش میزان افسردگی، فزوناضطرابی و نافرمانی مقابلهای) دانشآموزان دارای مشکلات دلبستگی انجام شد.
روشکار: این پژوهش تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه شاهد در سال 1389 انجام شد. نمونه ی هدف این مطالعه 34 نفر بودند که از بین 388 دانش آموز مقاطع دوم و چهارم ابتدایی که بیشترین نمره را در زمینهی مشکلات مربوط به دلبستگی و علایم اختلالات رفتاری (افسردگی، فزوناضطرابی و نافرمانی مقابلهای) به دست آوردند، انتخاب شدند. ارزیابی با استفاده از پرسشنامهی مشکلات دلبستگی راندولف و فرم بهداشت روان کودکان انتاریو انجام شد. مادران گروه آزمون در 10 جلسهی گروهی درمان مبتنی بر دلبستگی شرکت نمودند. گروه شاهد مداخلهای دریافت نکردند. سپس تاثیر مداخله بر میزان بهداشت روان (کاهش علایم افسردگی، فزوناضطرابی و نافرمانی مقابلهای) کودکان هر دو گروه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج با استفاده از نرمافزار SPSS و به کمک آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و به روش تحلیل کوواریانس ارزیابی گردیدند.
یافتهها: میانگین نمرات افسردگی، فزون اضطرابی ونافرمانی مقابلهای در گروه آزمون در مرحلهی پسآزمون (05/0P<) و پیگیری (05/0P<) نسبت به گروه شاهد به میزان معنی داری پایینتر بود. مجموع کاهش این علایم توسط آزمودنیها در پسآزمون 72/0 و در پیگیری سه ماهه 85/0 بود.
نتیجهگیری: درمان مبتنی بر دلبستگی در افزایش بهداشت روان دختران دارای مشکلات دلبستگی موثر بود و پایبندی مادران به تداوم روشهای درمانی باعث بهبودی بیشتر در مرحلهی پسآزمون شد.
درد مزمن، خودکارآمدی درد و افکار خودکشی: نقش تعدیل کننده ی خودکارآمدی درد بر رابطه ی بین افسردگی و افکار خودکشی در بیماران مبتلا به درد مزمن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: یکی از نتایج زیانبخش درد مزمن، افزایش قابل ملاحظهی افکار و رفتارهای خودکشی در بیماران مبتلا به درد مزمن است. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطهی بین افسردگی، خودکارآمدی و افکار خودکشی در بیماران مبتلا به درد مزمن انجام گرفت.
روشکار: در این پژوهش توصیفیهمبستگی، در بهار تا تابستان 1389، 264 بیمار مبتلا به درد مزمن به شیوهی نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و مقیاسهای افکار خودکشی، افسردگی و خودکارآمدی را کامل کردند. دادهها با استفاده از روشهای همبستگی پیرسون و رگرسیون سلسله مراتبی، تحلیل گردیدند.
یافتهها: همبستگی مثبت و معنیداری بین افکار خودکشی و افسردگی (01/0P<، 56/0=r) و همبستگی منفی و معنیداری بین افکار خودکشی و خودکارآمدی (01/0P<، 36/0-=r) وجود داشت. نتایج رگرسیون سلسله مراتبی نیز نشان داد که خودکارآمدی در رابطهی بین افسردگی و افکار خودکشی، نقش تعدیلکننده را ایفا میکند.
نتیجهگیری: رابطهی معنیداری بین افسردگی و افکار خودکشی در بیماران درد مزمن وجود دارد و خودکارآمدی میتواند چنین رابطهای را تعدیل کند. بنابراین، آن گروه از برنامههای درمانی که علاوه بر اعادهی خلق بهنجار بیماران، افزایش احساس خودکارآمدی مرتبط با درد را در دستور کار خود قرار میدهند احتمالا قادر هستند در کاهش شدت افکار خودکشی بیماران مبتلا به درد مزمن عملکرد موثرتری داشته باشند.