مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
آیکونوگرافی
حوزه های تخصصی:
نوشته حاضر ضمن اشاره به نظریه خاص اروین پانوفسکی درباره آیکونولوژی و آیکونوگرافی، تابلوی سفیران هانس هولباین را بر اساس این نظریه مورد تحلیل قرار می دهد.
چیدمان آیکونولوژی: مطالعه ی آیکونوگرافیک رابطه ی تزیینات هندسی و کتیبه «دَر » خاتم به شماره ثبتی (901) موجود در موزه حرم عبدالعظیم حسنی (ع)
حوزه های تخصصی:
غنای محتوایی عناصر ساختاری و تزیینی بقاع متبرکه و امامزادگان، واجد اهمیت به سزایی از منظر رویکرد های معناکاوانه همچون روش آیکونوگرافی می باشد. بی تردید در بنای اماکن مقدس بکارگیری نقوش هندسی و دیگر آرایه های تزیینی در کنار کتیبه نگاری ها در ارتباط با مسأله ایمانی هنرمند مسلمان، امری اتفاقی نبوده و از این رو زمینه مهمی را در وادی تحلیل و تفسیر رقم خواهد زد. در پژوهش حاضر با توجه به قابلیت ها و ظرفیت های معناکاوانه روش آیکونوگرافی به بررسی نقوش هندسی و کتیبه در خاتم موجود در موزه حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) متعلق به دوره قاجار خواهد پرداخت. این مطالعه بر دو پویه توصیف و تحلیل آیکونوگرافیک استوار است. نتیجه پژوهش نشان می دهد که، هنرمند خاتم کار عهد قاجار در طراحی و گزینش اجزای طرح در تلاشی آگانه کوشیده است باوری های شیعی را با زبان رمزی به تصویر کشیده و ثبت نماید. به نظر می رسد در جهت نیل بدین منظور نقوش هندسی و کتیبه نگاری به طور مکمل و معنادار به کار گرفته شده باشد.
بازنمایی رنگ عناصر چهارگانه تصویر فرشته چهارسر در کتاب معراج نامه میرحیدر بر مبنای نجوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال شانزدهم مرداد ۱۳۹۸ شماره ۷۴
5 - 16
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله:نگاره ها سوای بازنمایی افراد و حالت ها و رویدادها، نمادها و تمثیل های بسیار کهنی را نیز با خود حمل می کنند که برای فهم معنای آنها به شناخت تاریخ فرهنگی و فرهنگ نیاز است. آیکونوگرافی از آغاز قرن بیستم این وظیفه علمی را در حوزه تاریخ هنر برعهده گرفته است تا با استناد به منابع نوشتاری، موضوعات بازنمایی شده در آثار هنری را شناسایی و تحلیل کند. این تحقیق به تحلیل تصویر فرشته چهارسر در کتاب معراج نامه میرحیدر می پردازد؛ موجودی که علاوه بر دین اسلام در دین یهود نیز مشاهده می شود. در تحقیقاتی که محققان در این زمینه انجام داده اند، تصویر فرشته چهارسر (سر انسان، شیر، گاو و پرنده) از سویی بازنمودی از چهار صورت فلکی اصلی منطقه البروج در 4000 ق.م. و از سوی دیگر بازنمود عناصر چهارگانه وابسته به همان چهار صورت فلکی است که در نجوم کهن کاملاً شناخته شده است. پرسش تحقیق:چه ارتباطی میان رنگ تصاویر فرشته چهارسر و رنگ تصاویر چهار صورت فلکی اصلی منطقه البروج و عناصر چهارگانه وابسته به چهار صورت فلکی اصلی وجود دارد؟ هدف تحقیق:تحقیق پیشِ رو بر آن است تا تأثیر معتقدات نجومی در ارتباط با رنگ چهار صورت فلکی اصلی منطقه البروج و عناصر چهارگانه وابسته به آن را به عنوان عالم کبیر بر تصاویر ادیان مختلف به عنوان یکی از عرصه های تجلی باورها و اعتقادات مردمان در ادوار مختلف به عنوان عالم صغیر بررسی کند. روش تحقیق:این تحقیق با روش تاریخی-تطبیقی و با رویکرد آیکونوگرافی به تحلیل تصویر فرشته چهارسر در کتاب معراج نامه میرحیدر می پردازد. نتیجه گیری:نتایج به دست آمده نشانگر این مطلب است که رنگ تصاویر فرشته چهارسر با رنگ صور فلکی اصلی منطقه البروج و عناصر چهارگانه وابسته به آن منطبق است.
تصویرگری آثار نقاشی زیرلاکی (پاپیه ماشه) در دوره قاجار با رویکرد آیکونوگرافی
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال سوم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۸
159-177
حوزه های تخصصی:
در شمایل های دوره قاجار رابطه بین عناصر تصویری و ترکیب بندی نقاشی ها از اصول دقیق و معینی تبعیت می کنند که با نظام نقش مایه برای نقاشی پاپیه ماشه هماهنگ است. تفاوتی که شمایل نگاری دوره قاجار نسبت به دوره های قبل دارد، این است که مضامین عامیانه در آن رواج یافته و انواع مضامین نقاشی های آن در قالب کاشی نگاره ها، پرده های رنگ روغنی، عیدی سازی و چاپ سنگی مشاهده می شود. پرسش های اصلی پژوهش عبارتنداز: 1- شمایل نگاری دوره قاجار بر آثار نقاشی زیرلاکی ازمنظر آیکونوگرافیک چگونه است؟ 2- عناصر بینامتنی در شمایل نگاری دوره قاجار برروی آثار لاکی چیست؟ مسأله اصلی، تحقیق در زمینه خوانش آیکونوگرافیک شمایل های دوره قاجار بر آثار نقاشی زیرلاکی (پاپیه ماشه) است. به همین منظور در این مقاله، دو نمونه پُرکار از آثار نقاشی زیرلاکی با تأکید بر شمایل نگاری، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و چگونگی روند شمایل نگاری در آن ها بررسی، و تلاش شده است تا با شیوه ای توصیفی-تحلیلی، به شناختی هرچه عمیق تر به نوع نگرش هنرمند نگارگر دست یابد. هدف تحقیق در شناسایی نقش مضامین رایج دوره قاجار در شمایل نگاری آثار مذکور است. به منظور رسیدن به این هدف، شناسایی منابع ادبی و تاریخی و هنری ضروری است. شناسایی منابع و گرد آوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای و تجزیه و تحلیل اطلاعات به شیوه کیفی بوده است. فرضیه پژوهش بر این اصل استوار است که تقریباً در تمامی آثار، اشاره ها و نشانه هایی برای رسیدن به داستانی دیگر یا به عبارت درست تر به متن دیگر وجود دارد. یافته ها و نتایج حاکی از آن است که: در این آثار علاوه بر ویژگی های رایج شیوه نقاشی قاجاری، میان متون ادبی، مذهبی و سیاسی و مضامین نقاشی های زیرلاکی، روابط بینامتنی برقرار است، درواقع در تمامی نمونه های موردی اشاره هایی ضمنی به متن های ادبی، مذهب، اندیشه و خط فکری خاص دیده می شود.
رمزپردازی نگاره معراج پیامبر(ص) در فالنامه تهماسبی به روش آیکونولوژی اروین پانوفسکی
منبع:
پیکره دوره چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۴ شماره ۸
36 - 53
حوزه های تخصصی:
نگاره معراج در «فالنامه تهماسبی» در عهد صفوی و با بیانی نمادین، به روایت تصویریِ شیعی از این واقعه می پردازد. این نگاره، با ارائه تصویری متفاوت از معراج، برای اولین بار از آیکون ترکیبی «شیر و خورشید» برای نمایش پیامبر(ص) و امام علی(ع) بهره برده است. «آیکونولوژی» با اتخاذ رویکردی نظام مند، منطقی و چندوجهی، معانی نهفته در آثار هنری را تفسیر می کند. این پژوهش با همین رویکرد به تحلیل سه مرحله ای جلوه های بصری نگاره معراج می پردازد. دو مرحله یِ نخست به توصیف و تحلیل «آیکونوگرافیک» نگاره می پردازد و مرحله یِ سوم به تفسیر آیکونولوژی و شناسایی ارزش های نمادینِ مستتر در آن اختصاص دارد. در بررسیِ نگاره یِ معراجِ فالنامه، این پرسش ها مطرح می شود: در بررسی آیکونولوژی، چه مواردی را به عنوان معنای پنهان و ارزش های نمادین آن می توان مشاهده نمود و آیا با آیکونوگرافی نگاره، می توان به شرایط خلق اثر و جهان بینی رایج دوره صفوی دست یافت؟ هدف پژوهش حاضر، بررسی آیکونولوژیِ عناصر بصری در این نگاره است. فرضیه یِ اصلیِ پژوهش، تاثیرگذاری شرایط دوران صفوی بر بیان نمادین در نگاره هاست. شیوه یِ تحقیق، توصیفی-تحلیلی است و اطلاعات به صورت کتابخانه ای و اسنادی گردآوری شده است. بررسی ها حاکی از این است که در شناختِ لایه هایِ معناییِ پنهان در نگاره، استفاده از راهکارِ آیکونوگرافی بسیار مؤثر است. مطالعه ی آیکونولوژی نشان می دهد که آیکونِ ترکیبی «شیر و خورشید» در گذر زمان تداوم یافته و با تغییر ارزش های نمادین، در جایگاهی جدید به کار گرفته شده است.
درآمدی بر فلسفه روابط جغرافیا و سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۶ بهار ۱۳۹۵ شماره ۱
229 - 248
حوزه های تخصصی:
درحالی که ژئوپلیتیک از علوم سیاسی بر آمده و پیدایش جغرافیای سیاسی را بنا نهاده است، گاه دیده می شود که علمی مستقل از هر دو دانش جغرافیای سیاسی و علوم سیاسی فرض می شود. یک بررسی اتیمولوژیک ثابت می کند که این دو توأم اند و با افول ژئوپلیتیک در فردای جنگ جهانی دوم بود که دوران فراز جغرافیای سیاسی آغاز شد. به گفته دیگر، شایان توجه است که مباحث ژئوپلیتیکی به صورتی پراکنده در وادی مباحث علوم سیاسی سر بر آورده و قدیم شمرده می شود و جغرافیای سیاسی جدید است که با یافتن بدنه و محتوای فلسفی لازم در میانه قرن بیستم به صورت یک علم مستقل و برخوردار از هویت علمی ویژه در آمد. نگارنده در آثار دیگرش آغاز جغرافیای سیاسی را در تحولات فکری سال های نخستین دهه 1950 میلادی جست وجو کرده است که از بحث های کم وبیش هم آوای ریچارد هارتشورن، ژان گاتمن و استیفن جونز حاصل شد. در آن سال ها جهانی اندیشان یادشده فرا آمدن این اندیشه را نوید دادند که «حرکت» ایده ها فضا را دستخوش شکل گیری های سیاسی می سازد. از بین سه جهانی اندیش یادشده، ژان گاتمندر بحث های فلسفی که درباره «دیالکتیک ژئوپلیتیک» مطرح کرده است، سخن از آن به میان می آورد که حرکت اندیشه سیاسی پویایی لازم را برای شکل گیری سیاسی فضای جغرافیایی فراهم می کند و این پویایی سبب می شود تا فضای جغرافیایی از نظر سیاسی،هم به صورت ازهم گسیخته در آید و هم یکپارچگی یابد. وی سخن درباره ازهم گسیخته شدن فضا را در فرایند یکپارچه شدن فضادر درازمدت مطرح کرده و به شیوه فلسفی ویژه ای زیر عنوان دو اصطلاح آیکونوگرافی و سیرکولاسیونعرضه کرد و با این بحث جنبه دیالکتیک کاملاً مشهودی به مفهوم سرزمین سیاسی داد و از این طریق توانست تولد جغرافیای سیاسی،به عنوان دانشی مرتبط با جغرافیا و علوم سیاسی،ولی مستقل از هر دو،را واقعیت بخشد.
تبیین نقش آفرینی جغرافیای فرهنگی در خلق هویت ژئوپلیتیکی (مطالعه موردی: آذربایجان ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال شانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۵۷)
75 - 109
حوزه های تخصصی:
جغرافیای فرهنگی آذربایجان در ایران به سرزمین فرهنگی - تاریخی آذربایجان اطلاق می شود که بیانگر اجتماع فرهنگی مشخصی با ویژگی های قومی - زبانی - مذهبی و لذا رفتارهای فرهنگی - هویتی و الگوهای تعاملاتی خاصی در جغرافیای آذربایجان نسبت به مجموعه فرهنگی ایرانی بشمار می رود. لذا، می توان گفت حس تعلق فرهنگی - جغرافیایی در جامعه آذربایجانی ایران به نحوی شکل گرفته که از لحاظ عاطفی - روانی، دلبستگی و وابستگی جغرافیاییِ آنها را نسبت به سرزمین آذربایجان و ایران نمی توان از یکدیگر جدا تلقی نمود. به عبارتی دیگر، از طرفی جامعه آذربایجانی ایران به جغرافیای آذربایجان حس تعلق جغرافیایی - فرهنگی ویژه ای دارد و این حس تعلق و دلبستگی به صورت آیکونوگرافی - سیرکولاسیون قدرتمندی، وفاداری او را نسبت به ارزش های جغرافیایی - فرهنگی محلی تقویت و او را در مسیر حفظ و تثبیت هویت آذربایجانی به حرکت در می آورد. بااین وجود، این حس تعلق به معنی حس بیگانگی از مجموعه ایرانی نیست. لذا، از لحاظ هستی شناختی، در جامعه آذربایجانی ایران حس تعلق و دلبستگی تاریخی - معنوی گسترده ای نیز نسبت به سرزمین ایران (جغرافیای تاریخی) وجود دارد که به راحتی می توان عمق و گستردگی حرکت آیکونوگرافی - سیرکولاسیون آن را در یکپارچگی تاریخی - سیاسی، ایثار و وفاداری، گستردگی مشارکت اجتماعی - سیاسی، فخرآفرینی ملی، یکپارچگی و وحدت انسانی و بسیاری دیگر از ویژگی های شاخص فرهنگ سیاسی - اجتماعی و ملی جامعه آذربایجانی در سرزمین ایران و در مسیر پایبندی جغرافیایی - فرهنگی به هویت ایرانی و سربلندی ایران مشاهده نمود.
بررسی تطبیقی گرز گاوسار در نگاره های شاهنامه تهماسبی (ضحاک، رستم و سهراب و بیژن) بر اساس الگوی خوانش تصویر پانوفسکی
یکی از روش های خوانش تصویر، روش پانوفسکی است؛ که در آن آیکونوگرافی با آیکونولوژی پیوند خورده و به مدد آن می توان سفری به عمق تصاویر نگارگری ایران،که چون پنجره ای است به سوی فرهنگ، تاریخ باستان، اساطیر و باورهای ایرانیان ، داشت.در بررسی جایگاه انسان واشیاء بکار رفته در نگاره های سه داستان ضحاک،رستم وسهراب، بیژن ؛از شاهنامه تهماسبی،گرزی گاوسار مشاهده می شود، و این پرسش در ذهن ایجاد می شود که چرا پهلوانان در دست خود گرزگاوسار دارند،و نگارگران صفوی در خلق آن چه پیامی دارد. در این مقاله سعی شده با نگاهی تطبیقی وبا استفاده از الگوی پانوفسکی؛به محتوا و معنای مستتر وکارکرد درتصویر پی برد..اطلاعات در این مقاله به روش کتابخانه ای گردآوری شده و روش تحقیق آن تحلیلی_توصیفی می باشد.در نهایت دو نگاه درباره گرز گاوسار وجود دارد،اول سلاحی که به پهلوانان در نبرد یاری می رساند و از نفوذ دشمن جلوگیری می کند.دوم به این دلیل که فریدون طرح آن را برخاک می کشد و به آهنگران سفارش می دهد، اشاره به عصر مفرغ و آهن و منابع غنی در سرزمین ما دارد.نگارگر نیز با توجه به فضای عصر صفوی،خود را در فضای حماسی شاعر می بیند،گویی قلم در دست چون گرز بود و او پهلوان، آن را به هوا برد و پا بر زمین کوبید تا خفتگان را بیدارسازد.
تحلیل آیکونوگرافی نقش مایه ی تمبر شیروخورشید دوره ی قاجار (موجود در موزه ی ملک)
این مقاله به تحلیل نقش مایه ی تمبر شیر و خورشید دوره ی قاجار میپردازد؛ مطالعه ی نقوش در ادوار مختلف، از دیرباز در پژوهش های هنری مورد توجه محققان و پژوهشگران بوده است. نقوش آثار باستانی و تاریخی همچون اسناد تصویری به شمار می روند که مطالعه ی آن ها می تواند در ارائه ی اطلاعات مربوط به زمانه ی پیدایی اثر موردتوجه قرار گیرد. ازاین رو نقوش و تصاویر تمبرها نیز می تواند در قالب یک اثر، بازتاب دهنده ی ویژگی های فرهنگی، هنری، اجتماعی و... زمانه ی مربوط به پیدایی آن باشد. مساله تحقیق با تمرکز بر رابطه ی این نقوش در دوران قاجار با تحلیل آیکونوگرافی طرح گردید. بر این اساس پژوهشگر بر آن است که بیانگر پیدایش تمبرها از بدو به دلیل در اختیار بودن نظام های حاکم عمدتاً منقوش به تصاویر حکام، نقوش ملی و گاه دربردارنده ی چهره ها و اشخاص مهم دوران خود بوده اند؛ در این راستا برای تبیین مفاهیم نهفته در پس نقش و نگاره ی تمبرها به منظور دست یابی به ارزش ها و مفاهیم بنیادین فرهنگی و اجتماعی دوره ی مربوطه پژوهش حاضر با تکیه بر روش آیکونوگرافی طی سه مرحله ی توصیف، تحلیل و تفسیر به درک معنایی نقش نمادین تمبرهای مربوطه در دوره قاجار می پردازد. نتایج نشان از آن دارد که نقوش خورشید و شیر ریشه در اساطیر و باورهای مردمان ایران باستان دارد؛ که به سبب اهمیت و ارزش آن در طول تاریخ تطور یافته و به عنوان نماد ملی بر روی درفش، سکه ها، مدال ها، تمبرها و... تصویر شده است.
تحلیل معنای قالیچۀ تصویری بختیاری با روش آیکونولوژی پانوفسکی
حوزه های تخصصی:
خوانش آثار بصری هنری، به خصوص وقتی اطلاعاتی دربارۀ معنای پنهان آن ها موجود نیست، مسئله ای است که باید به طریقی نظام مند و روش مند در جست وجوی حل آن برآمد. گذر از تصویر به معنا، فرایندی است که همواره و به طور ناخودآگاه در ذهن همۀ مخاطبان آثار هنری با شیوه های کم و بیش متفاوت صورت می گیرد. تعیین نظام مند چنین گذری در زمینۀ خوانش نقادانۀ آثار هنری، به صورت روش های نقد هنری متفاوت خواهد بود. در این پژوهش با کاربست آن روی تصویر یک تخته قالیچۀ بختیاری از منطقۀ هینه گان، که از جمله قالیچه های تصویری برجستۀ ایران است و اطلاعاتی از معنای آن موجود نبود، قابلیتش در رسیدن از تصویر محض به معنا را نشان داد. قالیچه ای که در این پژوهش بررسی شد، دربردارندۀ تصاویری بود که اولا در میان قالیچه های عشایری همتایی از آن مشاهده نشد و در مرتبۀ بعدی، نقوش آن دلالت بر مذهبی بودن مضمون آن داشت، اما ماوقع تصویرشده در قالیچه با هیچ یک از روایات مذهبی هم خوان نبود. پس از مطالعۀ این قالیچه به روش توصیفی تحلیلی و با شیوۀ پانوفسکی، مشخص شد که سه گروه نقش مایه هایی که در نگاه اول هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند، با استفاده از روش پانوفسکی و بهره گیری از کوچکترین جزئیات بصریشان می توانند شبکه ای از معانی پنهان متصل به هم را به وجود بیاورند که نشان دهندۀ آن است که هنرمند طراح یا بافندۀ این قالیچه، به صورت ناخودآگاه و با قرار دادن دو بخش خاص از زندگی پیامبر (ص) که از نظر او اهمیت ویژه ای داشته، از نیاز بنیادین انسان برای رسیدن به تکامل از طریق صعود و نزول مداوم سخن به میان آورده است.
بررسی تطبیقی گرز گاوسار در نگاره های شاهنامه تهماسبی (ضحاک، رستم و سهراب و بیژن) بر اساس الگوی خوانش تصویری پائوفسکی
یکی از روش های خوانش تصویر، روش پانوفسکی است؛ که در آن آیکونوگرافی با آیکونولوژی پیوند خورده و به مدد آن می توان سفری به عمق تصاویر نگارگری ایران،که چون پنجره ای است به سوی فرهنگ، تاریخ باستان، اساطیر و باورهای ایرانیان ، داشت.در بررسی جایگاه انسان واشیاء بکار رفته در نگاره های سه داستان ضحاک،رستم وسهراب، بیژن ؛از شاهنامه تهماسبی،گرزی گاوسار مشاهده می شود، و این پرسش در ذهن ایجاد می شود که چرا پهلوانان در دست خود گرزگاوسار دارند،و نگارگران صفوی در خلق آن چه پیامی دارد. در این مقاله سعی شده با نگاهی تطبیقی وبا استفاده از الگوی پانوفسکی؛به محتوا و معنای مستتر وکارکرد درتصویر پی برد..اطلاعات در این مقاله به روش کتابخانه ای گردآوری شده و روش تحقیق آن تحلیلی_توصیفی می باشد.در نهایت دو نگاه درباره گرز گاوسار وجود دارد،اول سلاحی که به پهلوانان در نبرد یاری می رساند و از نفوذ دشمن جلوگیری می کند.دوم به این دلیل که فریدون طرح آن را برخاک می کشد و به آهنگران سفارش می دهد، اشاره به عصر مفرغ و آهن و منابع غنی در سرزمین ما دارد.نگارگر نیز با توجه به فضای عصر صفوی،خود را در فضای حماسی شاعر می بیند،گویی قلم در دست چون گرز بود و او پهلوان، آن را به هوا برد و پا بر زمین کوبید تا خفتگان را بیدارسازد.
شمایل شناسی نگاره براق در نقش مایه های دوران اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه شناخت بیشتر و بهتر هنرهای سنتی ایران مستلزم بهره گیری از رویکردهای نوین در حوزه مطالعات عالی هنر است. شمایل شناسی یا آیکونولوژی، رویکردی است که آثار هنری را با در نظر گرفتن زمینه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هر دوره تحلیل می کند. در این شیوه، هنر به عنوان سندی از یک دوره تاریخی معرفی شده و در نهایت دستیابی به محتوای معنایی اثر ممکن می شود. در این پژوهش، نگاره براق، با بهره گیری از مطالعات شمایل شناسی به هدف شناسایی زمینه های شکل گیری و لایه های درونی این نقشمایه و دستیابی به الگوی تصویری رایج آن، مورد مطالعه قرار گرفته است. پرسش های پژوهش بدین قرار است: ریشه فرمی این شمایل به کجا باز می گردد؟ بار معنایی لایه های درونی این نقش مایه چیست و عوامل موثر بر شکل گیری آن کدامند؟ گردآوری مطالب به روش کتابخانه ای صورت پذیرفته است. پس از جمع آوری 26 نمونه تصویری به روش نمونه گیری در دسترس؛ به توصیف، تجزیه، تحلیل و ریشه یابی تصاویر پرداخته شده و با رسیدن به الگوی تصویری نگاره، تحلیل نهایی انجام شده است. در این پژوهش، به واسطه تطبیق نتایج حاصل از مطالعه بصری با روایات ادبی و دینی و دیگر علوم، این نتیجه حاصل می شود که ریشه فرمی و معنایی نگاره براق به هزاره های قبل از میلاد باز می گردد و تاکنون ادامه یافته است. گرچه این نگاره در هر دوره، با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی و دانش عمومی، با اندک تفاوت ظاهری مواجه شده، ولی تا به امروز از معنای نمادین آن چیزی کاسته نشده و احتمال این می رود که هدف هنرمند از تلفیق علم، هنر و دین، تأکید هر چه بیشتر بر معنای خدای گونه، روحانی و مذهبی براق بوده است تا در باور عموم، مرکبی متناسب با منزلت نبی اکرم(ص)، ترسیم و معرفی کرده باشد.
نمادشناسی تصویر حاملان عرش در کتاب عجایب المخلوقات قزوینی بر پایه نجوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ششم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۷
132 - 141
حوزه های تخصصی:
تصاویر دینی را می توان یکی از مجاری انتقال مفاهیم اجتماعی و فرهنگی دانست؛ اما متأسفانه همیشه تفاسیر سطحی و کلی از آن ارائه می شود؛ بر این اساس در این پژوهش سعی بر آن است که اجزا و ساختار تصویر حاملان عرش خداوند در کتاب عجایب المخلوقات قزوینی بررسی شود. این نقوش هم در متون اسلامی به عنوان حاملان عرش خداوند و هم در متون نجومی به عنوان صورفلکی منطق هالبروج مشاهده می شوند. هدف این پژوهش کشف ارتباط بین رن گهای تصاویر در نظام نمادین نجومی و نظام نمادین موجود در ادیان است. بر این اساس پژوهشگر بر آن شد که تأثیر معتقدات نجومی در ارتباط با رنگ چهار صورت فلکی اصلی منطق هالبروج به عنوان عالم کبیر بر تصاویر دینی به عنوان یکی از عرصه های تجلی اعتقادات مردمان در ادوار مختلف به عنوان عالم صغیر را بررسی کند. از آن جا که چنین موضوعی نیازمند مطالعات تطبیقی میان رشته ای بین حوزه نجوم و حوزه ادیان بود؛ رو شآیکونوگرافی واربورگ-پانوفسکی به عنوان روش متناسب با موضوع تحقیق انتخاب شد. نهایتاً پژوهشگر به این نتیجه رسید که رنگ نقوش حاملان عرش خداوند در کتاب عجایب المخلوقات با رنگ صورت های فلکی اصلی منطق هالبروج و عناصر اربعه وابسته به آن ها کاملاً منطبق هستند و به کاربردن چهار رنگ سیاه، زرد، طلایی )سفید( و قرمز برای تصویر حاملان عرش خداوند در کتاب عجایب المخلوقات قزوینی گویای تأثیرات باورهای نجومی در ارتباط با چهارصورت فلکی اصلی منطق هالبروج و عناصر اربعه وابسته به آن از عالم کبیر براساس باورهای مربوط به حاملان عرش خداوند در ادیان به عنوان یکی از عرصه های تجلی اعتقادات مردمان به عنوان عالم صغیر است.
شاپورهفت دست فیل پا یا زحل؟ (خوانش آیکونوگرافیک نقش مایه ای از اسکندرنامه نقالی1273-74ﻫ.ق.)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسکندرنامه نقالی، آخرین روایت منثور زندگی اسکندر بوده که در عصر صفوی نگارش و در دوران قاجار به شیوه چاپ سنگی، چاپ و تصویرگری شده است. توصیف جهان گشایی ها و فتوحات مافوق تصورِ اسکندر که با نفوذ به ایران و تأثیرپذیری از منابع گوناگون در هاله ای از خرافات و افسانه ها پوشانده می شود، ماهیت التقاطی و در عین حال منحصر به فردی را نشان داده که از تغییر و استحاله آن در گذر زمان خبر می دهد. به این ترتیب، بررسی یکی از آخرین تحریرهای این داستان مربوط به عصر صفوی که به دلایل گوناگون به عنوان یکی از محبوب ترین داستان های عامیانه دوران قاجار بارها تجدید چاپ شده، می تواند اطلاعات ارزنده ای در خصوص دو بازه زمانی خلق و بازنشر و تصویرسازی آن به شیوه چاپ سنگی، ارائه کند. در نخستین و یکی از نفیس ترین چاپ های اسکندرنامه های نقالی به تاریخ 74-1273 ﻫ.ق.، پدیده دگرریخت شده ای از منظر اسطوره شناسی به تصویر کشیده شده که به دلیل داشتنِ هفت دست و پاهای فیل مانند، شاپورِ هفت دست فیل پا خوانده شده است. چنین فردی که با توجه به متن، ارتباطی با شاپور ساسانی ندارد، در هیچ یک از اسکندرنامه های پیشین دیده نمی شود. از این رو، این مقاله در جستجوی یافتن پرسش های زیر است: 1. اسلاف اسطوره ای، ادبی و تصویریِ شاپور هفت دست فیل پا چه هستند؟ 2. تغییر شکل و ماهیتِ این پدیده دگرریخت شده در طول زمان، به چه صورت بوده است؟ از این رو، هدف از این پژوهش، توصیف، تحلیل و تفسیرِ چنین نقش مایه ای در نسخه چاپ سنگی اسکندرنامه نقالی مذکور به تاریخ 74-1273 ﻫ.ق. و سایر اسکندرنامه های نقالی، شناسایی شده است. داده های این پژوهشِ توصیفی و تحلیلی، به شیوه کتابخانه ای و اسنادی جمع آوری شده و با استفاده از رویکرد آیکونوگرافی پانوفسکی، بررسی شده اند. نتایج حاصل از این پژوهش، علاوه بر ریشه یابی مضمونی و تصویری نگاره مورد بحث، به تطبیق و بررسی سیر دگرریختی نقش مایه های مرتبط و مشابه آن در طول زمان می پردازند. استفاده از بازنمود زحل در آیکونوگرافی ستاره بینانه ایرانی-اسلامی به منظور خلق شخصیت فوق توسط منوچهرخان حکیم، مهم ترین نتیجه این پژوهش به شمار می رود.
نظریه آیکونوگرافی و روند جداسازی سرزمین های ایرانی در قرن نوزدهم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۱۵ تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
3 - 24
آیکونوگرافی(۱)، نظریه ای هویت گرایانه در مباحث جغرافیای سیاسی است که بر نقش نیروهای معنوی در بقای کشور بیش از سایر نیروها اهمیت قایل است و در دوره های ضعف یک کشور نمود بیشتری می یابد. ایران که در قرن نوزدهم بسیار ضعیف بود، برای تحکیم بقای خود وسیله ای نداشت، و از سوی قدرت های برتر جهانی (روسیه و بریتانیا) مستقیماً تهدید می شد. رقابت این دو قدرت در بازی بزرگ، سراسر سرزمین های ایرانی را در بر گرفت و در نهایت در اثر نبردها، تحمیل قراردادها، فشارهای سیاسی، اقتصادی و ژئوپلیتیک قدرت ها، بسیاری از این سرزمین ها از ایران جدا شدند. در این پژوهش با مراجعه به کتاب ناسخ التواریخ به عنوان یک اثر معتبر دوره قاجاریه، ضمن اشاره به مناسبات سرحدات ایرانی با حکومت مرکزی، به برخی درخواست های آنان برای باقی ماندن در تنه اصلی کشور از دیدگاه آیکونوگرافی می پردازیم. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد سرزمین های ایرانی در نتیجه رقابت و توسعه طلبی قدرت ها از کشور جدا شده است.
آیکونوگرافی نماد عقرب در آثار تمدن جیرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال بیستم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۰
201 - 231
حوزه های تخصصی:
تمدن جیرفت با قدمت پنج هزار ساله، یکی از باشکوه ترین تمدن های ایران است، که در سال ۱۳۷۹ خورشیدی کشف و پس از مدتی مورد توجه باستان شناسان قرار گرفت. عمده آثار به جا مانده از تمدن جیرفت مربوط به کنده کاری های اشیا سنگ صابون است که با نقوش متنوعی از جمله نقوش گیاهی، انسانی، حیوانی، موجودات خیالی و فضاهای معماری آراسته و گاهاً برخی سنگ نشان شده اند. در میان این نقوش، با بررسی های انجام شده مشخص شد، نقش عقرب، پس از نقش مار بیشترین میزان فراوانی را نزد مردم این تمدن دارا بوده است. نقش عقرب به دو صورت طبیعی و خیالی ترسیم شده است که در نوع خیالی آن به صورت ترکیب با انسان دیده می شود. نقش عقرب-انسان در میان نقوش موجودات خیالی جیرفت، بیشترین درصد فراوانی را دارد که نشان از جایگاه ویژه آن به لحاظ مفهومی و اسطوره ای است. در این مقاله با توجه به جایگاه نقش عقرب به تحلیل آثار در جیرفت پرداخته می شود. هدف این مقاله مطالعه نقش عقرب به صورت آیکونوگرافی است. آیکونوگرافی، یک روش تفسیر در تاریخ فرهنگ و تاریخ هنر است که پس زمینه های فرهنگی، اجتماعی و تاریخی موضوعات و الگوها را در هنرهای دیداری آشکار می کند. بدین جهت با روش توصیفی- تحلیلی به گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای و اسنادی پرداخته شده است. نتیجه تحقیق جنبه های شمایل شناسانه نقش عقرب را مورد مطالعه قرار داده است و نهایتاً با آوردن نقوش در جدول و رسامی کردن طرح ها، به تحلیل یافته ها پرداخته است.
تحلیل آیکونوگرافیک طرح واگیره ای قالی در نگاره رستم خان زند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیکونوگرافی طرح واگیره ای قالی در نگاره رستم خان زند، مسأله اصلی مقاله پیش رو است. نگاره رستم خان زند با دربرداشتن دو شاخصه؛ درباری بودن و درج امضاء نقاش سند تصویری اصیلی از دوره زندیه (1209-1163 هجری) است لذا تمامی عناصر نگاره را می توان از الگوهای رایج آن دوره تاریخی لحاظ نمود. مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که مطالعه آیکونوگرافیک، چگونه موجب تحلیل طرح قالی موجود در تصویر خواهد شد؟ به نظر می رسد علاوه بر تحلیل یکی از طرح های رایج قالی زندیه، آیکونوگرافی طرح قالی مذکور، مفاهیم و الگوهای فکری دوره زندیه را به نمایش می گذارد. فرضیه این است که نقاش در نگاره مورد پژوهش هرچه به طور واقع در پیرامون وجود داشته به تصویر درآورده؛ اما از سویی دیگر با مفروض دانستن امکان اعمال سلیقه رستم خان این پرسش طرح می شود که در انتخاب برخی عناصر بصری مانند نقوش قالی در تصویر و گزینش طرح واگیره ای اسلیمی برخاسته از سلیقه شاهزاده بوده یا در اندیشه نقاش چه اندازه متصور شده است؟ نقاشِ نگاره آقا صادق دوم است و در سایر آثار ایشان نیز قالی هایی با طرح قاب اسلیمی دیده می شود. ذوق هنری نقاش و سنت نقش اندازی زمانه نسبت به اعمال سلیقه شاهزاده زندی تأثیر بیشتری داشته است. باتوجه به رویکرد کیفی پژوهش، روش تحقیق به صورت توصیفی و تحلیلی و گردآوری اطلاعات در آن با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام شده است. همچنین تحلیل ها با اتکا بر رویکرد آیکونوگرافی انجام شده است. نتیجه تحقیق نشان داد به سبب موضوع نگاره و امضاء آقاصادق، قاب اسلیمی واگیره ای از طرح های مرسوم قالی دوره زندیه بوده است. با وجود حاکمیت فضای مثالی هنر ایرانی بر تابلو، یکایک عناصر بصری وحدت رویه داشته و سنت باستان گرایی قابل درک است. انتخاب نوع قالی نیز متأثر از محتوا بوده و با فرم کلی نگاره دارای وحدت است.
آیکونوگرافی و خوانش نگاره عقاب در دوران هخامنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اثر دوره ۴۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۹۴)
281-260
حوزه های تخصصی:
استفاده از نقوش و نمادها در هنر ایران جایگاه والایی داشته است. این نقوش دربردارنده تجارب فرهنگی و معتقدات مذهبی دوران خود هستند؛ بنابراین به فهم بهتر سیر تحول اندیشه های مردم دوران خود کمک می کنند. یکی از شاخصه های مهم آثار هنری هخامنشی نقوش تزیینی به کار رفته در آن است که تأثیر عمیقی بر هنر دوره های مختلف تاریخی بعد از خود گذاشته است. یکی از نقش های پر تکراری که در هنر هخامنشی استفاده شده، عقاب است که با آسمان و خورشید پیوند داشت. هخامنشیان همواره از نقوشی در آثار هنری شان بهره می بردند که بر قدرت و مشروعیت آنان تأکید داشت. نقش عقاب در عمده ترین رسانه های هنری دوره هخامنشی یعنی پرچم، معماری، زیورآلات و نقش برجسته ترسیم شده است. این پژوهش در پی دستیبابی به پاسخ سوالات زیر است: ۱. در بررسی آیکونوگرافی نگاره عقاب، چه مواردی به عنوان ارزش نمادین این آثار مشاهده می شوند؟ ۲. چرا نقش عقاب بارها در رسانه های هنری هخامنشی پدیدار شده است؟ ۳. چرا در بیشتر داده های فرهنگی بر بال گشوده این پرنده تأکید شده است؟ مسئله تحقیق با تمرکز بر رابطه این نقش در دوران هخامنشی با تحلیل آیکونوگرافی طرح شد. پژوهش حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی و روش تحقیق آن، آیکونوگرافی است. گردآوری اطلاعات با استفاده از داده های کتابخانه ای، اساطیری و میدانی است. در همین راستا برای تبیین مفاهیم نهفته در پس این نقش نمادین و به منظور دست یابی به ارزش ها و مفاهیم بنیادین آن با تکیه بر روش آیکونوگرافی ابتدا نقوش توصیف و سپس تحلیل شد ه اند. نتایج نشان می دهد نقش عقاب، نقشی همگانی است و با توجه به ویژگی های عقاب با بال گسترده کهن الگوی الوهیت است؛ بنابراین شاهان هخامنشی از یک کهن الگوی جانوری برای فرافکنی قدرت و مشروعیت به اتباعشان بهره بردند.
آیکونوگرافی نقش «خورشیدخانم» در رودوزی های ایرانی و رابطه آن با چشم زخم (نمونه موردی: خورشیدخانم های گنجینه کاخ صاحبقرانیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم آذر ۱۴۰۱ شماره ۱۱۴
27 - 40
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله : رود وزی ها از ایران باستان تا امروز با کاربرد های متفاوت با تنوعی گسترد ه د ر نقش، رنگ و نوع د وخت با توجه به منطقه تولید شان، رایج بود ه است. د ر این میان، رود وزی هایی با نقش مایه خورشید خانم موجود د ر کاخ صاحبقرانیه موضوع این پژوهش است که همین نقش مایه د ر مناطقی از ایران برای د وری از چشم زخم استفاد ه می شد ه است. هدف پژوهش : این تحقیق به د نبال شناخت کاربرد نقش مایه خورشید خانم و چرایی تصویرسازی خورشید ، با رخساره زن د ر این رود وزی هاست. اینکه معانی فرهنگی و کارکرد ی این نقش د ر این رود وزی ها چیست و چه رابطه ای با چشم زخم د ارد و جهت پاسخ به این پرسش ها از رویکرد آیکونوگرافی استفاد ه می شود . از این رو هد ف مقاله تحلیل آیکونوگرافی نقش مایه خورشید خانم د ر رود وزی های گنجینه صاحبقرانیه و رابطه آن با چشم زخم د رد و سطح توصیف و تحلیل معناهای مستتر د ر این نقش هاست. روش پژوهش : این تحقیق به صورت کیفی و روش (توصیفی-تحلیلی) انجام شد ه، چارچوب نظری آن براساس رویکرد آیکونوگرافی مکتب اروین پانوفسکی است و منابع تحقیق به شیوه مید انی و کتابخانه ای گرد آوری شد ه است. نتیجه گیری : خورشید د ر فرهنگ باستان با چشم و چشم زخم رابطه نزد یک د ارد . صورت زن د رون خورشید را می توان نماد آناهیتا و خورشید را نماد مهر د انست که هرد و د ر ایران باستان محافظ انسان د ر برابر اهریمن هستند . خورشید به عنوان چشم آسمان ویرانگر و محافظت کنند ه است. د ر اد بیات د ر بسیاری از مواقع خورشید با صورت زنانه توصیف شد ه، همچنین د ر فولکلور برخی از مناطق ایران صورت زیبای زنانه ای را روی سبویی جهت رفع چشم زخم می کشید ند و «چشمارو» می خواند ند . این نقش مایه د ر بعضی از مناطق ایران چش چشی یا چشوک خواند ه و برای د وری از چشم زخم کاربرد د ارد که می توان کاربرد نمونه های صاحبقرانیه را نیز به این منظور د انست.
شمایل نگاری و شمایل شناسی نقوش زوج های سلطنتی بر روی ظروف سیمین عصر ساسانی بر اساس رویکرد اروین پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقوش و تصاویر بانوان در طیف گسترده ای از آثار هنری عصر ساسانی، به ویژه ظروف سیمین این دوره به نمایش درآمده است. این نقوش مادینه، بازتاب نگرش و دیدگاه های ایرانیان در اواخر دوران باستان به بانوان و مسائل ویژه زنان در جامعه ایران ساسانی است که به واسطه مهارت صنعتگران و هنرمندان بر رویه آثار هنری نقر شده است. بنابراین، لزوم تحلیل و تفسیر نقش مایه های مادینه منقوش بر روی ظروف سیمین ساسانی غیرقابل انکار است. در این پژوهش، نقوش و تصاویر زوج های سلطنتی بر روی سه نمونه از ظروف نقره ای ساسانی، از طریق شیوه سه مرحله ای اروین پانوفسکی از پژوهشگران پیشگام حوزه تاریخ هنر مورد مطالعه قرار گرفته است. در روش مذکور، در مرحله نخست جزئیات هر نقش مایه، توصیف شده و سپس به تحلیل آیکونوگرافیک آن پرداخته می شود. در واپسین مرحله نیز هر نقش مایه با استفاده از اطلاعات به دست آمده در مراحل پیشین، در معرض تفسیر آیکونولوژیک قرار می گیرد. مطالعه حاضر نمایانگر آن است که سنت همنشینی و معاشرت با زنان و بانوان در مجالس بزم که در متون ادبی و تاریخی نیز نمود یافته، ریشه در فرهنگ کهن ایران باستان داشته و از دیرباز به عنوان یکی از مؤلفه های برجسته و دیرپای این فرهنگ، مطرح بوده است.