مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
نظریه بهینگی
منبع:
زبان پژوهی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۶
213 - 236
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر در تلاش است تا با نگاهی رده شناختی، سیرِ تحول خوشه همخوانی آغازین /xw/ را در چهار گونه زبانی فارسی، کردی سورانی، هورامی و کردی کلهری مورد بررسی قرار دهد. نظریه ای که در بررسیِ داده های زبانی پژوهش به کار گرفته شد، نظریه بهینگی موازی (McCarthy, 2008) است. برای گرد آوری داده ها، از منابع کتابخانه ای بهره گرفته شد. بررسی میدانی با مصاحبه از 10 گویشور انجام شد که هریک، از این چهار گونه زبانی استفاده می کردند. در این پژوهش، تغییرات مرتبط با سیر دگرگونی خوشه همخوانی آغازین/xw/ بر پایه چهار محدودیت *Complex Syllable، Max round، Max initial، و Uniformity مورد بررسی قرار گرفت. سپس، رتبه بندی این محدودیت ها در هر یک از زبان ها به دست آمد. پس از انجام تحلیل ها، مشخص شد که به جز کردی سورانی، این گونه های زبانی تمایلی به داشتن هجای پیچیده ندارند و برای جلوگیری از تشکیل چنین هجایی از راهکار ادغام و حذف بهره می برند. با وجودِ راهکار هر یک از چهارگونه های زبانی، آن چه در این گونه ها دچار تغییر نمی شود، وجودِ مشخصه گردی است.
حذف همخوان های چاکنایی در نام ها در کردی کلهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کردی کلهری و زبان فارسی در تلفّظ نام های دارای همخوان چاکنایی تفاوت هایی دارند. نوشتار پیش رو حذف همخوان های چاکنایی /h/ و /ʔ/ پس از واکه در کردی کلهری را به مثابه یکی از این تفاوت ها بررسی کرده است. . بدین منظور، داده های مرتبط از راه مصاحبه با ده گویشور کردی کلهری جمع آوری شد و نام هایی که نسبت به فارسی، صورت آوایی متفاوتی دارند، شناسایی شدند. پژوهش حاضر نشان می دهد که یکی از تفاوت های عمده در صورت آوایی نام ها در این دو زبان، خود را در توالی واکه و همخوان چاکنایی نشان می دهد. در این حالت، همخوان چاکنایی حذف شده و واکه پیش از آن، یا به یک همخوان یا به واکه دیگری می رسد. مطالعه حاضر تنها مواردی را بررسی کرده است که در آن ها، واکه پیش از همخوان قرار می گیرد. پس از رسیدن واکه به همخوان، ممکن است سه فرایند جایگزینی واکه کوتاه با واکه بلند، کشیدگی واکه کوتاه، یا هماهنگی واکه ای رخ دهد. جستار پیش رو این تغییرات را در چارچوب نظریه بهینگی بررسی کرده است. بررسی داده ها در چارچوب این نظریه از تسلّط محدودیت نشانداری *V/GLOT بر محدودیت پایایی IDENT(V) حکایت دارد. این تغییرات تا جایی امکان پذیر است که از سوی نظام واکه ای کردی کلهری پذیرفتنی باشد.
تفکیک پیش ارجاعی ها و تبیین رابطه معرفگی با مرجعداری در قرآن کریم (رویکردی تلفیقی از نظریه مرکزیت و نظریه بهینگی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عناصر پیش ارجاعی، و به طور خاص ضمایر، در قرآن کریم، با ظرافت بسیار خاص و پیچیدگی منحصر به فرد تعبیه شده اند. از این رو، تفکیک عناصر پیش ارجاعی یا به عبارتی شناسایی مرجع یک عنصر ارجاعی در قرآن نیاز به ضوابط و اصول ویژه ای دارد. مسلماً، عدم تفکیک صحیح این عناصر، منجر به کژتابی ها و ابهاماتی می شود که به معنا و درک مخاطب از متن قرآن کریم خدشه وارد می سازد. اهمیت این امر زمانی بیشتر معلوم می شود که بین عنصر ارجاعی و مرجع آن به لحاظ ساختاری فاصله ای بوجود آمده باشد و عناصر درگیر در ارجاع به لحاظ معرفگی نیز با یکدیگر تعامل روشنی نداشته باشند. متاسفانه، پژوهش های به انجام رسیده در بررسی های قرآنی، فاقد رویکرد منسجم زبانشناختی در زمینه تبیین رابطه معرفگی با مرجعداری در ارتباط با تفکیک عناصر پیش ارجاعی می باشند و این مسئله علی رغم اهمیت بسیار مورد غفلت پژوهشگران قرار گرفته است. از این رو، پژوهش حاضر، با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی با بهره گیری از محدودیت های زبانی معین از تلفیق نظریه های نوین زبانشناختی یعنی نظریه مرکزیت (گروسز و همکاران، 1995/ 1983) و نظریه بهینگی (بیور، 2004؛ مینیور، 2006) در زمینه تفکیک پیش ارجاعی ها به چگونگی تأثیر فاصله ساختاری بوجود آمده بین عنصر پیش ارجاعی و مرجع آن بر نحوه تفکیک عناصر پیش ارجاعی و همچنین تبیین رابطه معرفگی با مرجعداری در قرآن کریم می پردازد.
تحلیل برخی از فرایندهای واجی در گویش اورامیِ شمال ایران در چارچوب واج شناسی زایشی و نظریه بهینگی (مطالعه موردی: گویش عبدالملکی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهمترین گویش های اورامی در خارج از جغرافیای اورامان، گویش عبدالملکی است که گویشوران آن در بخش ساحلی میانکاله شهرستان بهشهر سکونت دارند. این گویش به دلیل دور افتادن از خاستگاه خود یعنی اورامان لهون، تا حدودی با سایر گویش های اورامی که اکنون در استان کرمانشاه رایج اند، تفاوت دارد. هدف مقاله حاضر، آن است که پس از بررسی و توصیف ساختمان هجایی گویش عبدالملکی، برخی از فرایندهای واجیِ آن در واژه های مشترک با فارسی معیار را مورد تحلیل قرار داده و قاعده مخصوص هر یک را ارائه دهد. روش مطالعه حاضر، توصیفی- تحلیلی است و داده ها در چارچوب واج شناسی زایشی و نظریه بهینگی تحلیل شده اند. برخی از مهم ترین یافته های این پژوهش از این قرارند: 1. ساختمان هجایی گویش عبدالملکی از هشت هجا تشکیل شده است؛ 2. در ابتدای هجا می تواند خوشه همخوانی وجود داشته باشد؛ 3. فرایندهای واجیِ همگونی، ناهمگونی، حذف، درج، تضعیف و قلب در این گویش فعال است؛ 4. توالی دو همخوان / n / و / d / در گفتار به کار نمی رود؛ 5. در تحلیل فرایند قلب، سه محدودیت linearity ، SCL ، و SSP دخیل اند؛ 6. در فرایند تضعیف، محدودیت کم کوشی بر تمام محدودیت ها اولویت دارد.
مبتداسازی ضمیرگذار موضوع (مفعول مستقیم) در زبان فارسی؛ مطالعه ای براساس نظریه بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی زبان فارسی در چارچوب های زایشی و نقش گرا و نیز شناختی فراوان صورت گرفته است. این در حالی است که این رویکردها در تبیین تغییرات ساختی و ایجاد ساخت های نشاندار ازقبیل مبتداسازی به مشکل خورده اند. هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی ساخت مبتداسازی ضمیرگذار در چارچوب نظریه بهینگی است. پژوهش پیش رو مبتنی بر روش توصیفی تحلیلی است و پیکره مورد بررسی ما گونه گفتاری زبان فارسی را شامل خواهد شد. مقاله حاضر می کوشد نشان دهد که در ایجاد ساخت مبتداسازی ضمیرگذار در زبان فارسی محدودیت هایی اعمال می شوند که ترتیب مرتبه بندی آن ها صورت یا صورت های بهینه را مشخص می سازد. در سازماندهی چنین محدودیت هایی از عناصر سازنده ای به نام مشخصه ها و واحدهای مفهومی استفاده می شود که ویژگی مقوله های دستوری از قبیل موضوع یا مقوله های گفتمان نقشی ازقبیل مبتدا هستند. یافته های پژوهش نشان می دهد که با کاربرد محدودیت های تقدم، مجاورت و وفاداری از یک سو و مشخصه ها یا واحدهای مفهومی از سوی دیگر، در تجزیه و تحلیل نمونه های زبان فارسی می توان به نتایج مطلوب تری در تبیین چنین ساخت هایی رسید. به بیان دیگر، ثابت شده است که ترازمندی نحو ابتدا، می تواند انگاره سازی ساخت مبتداسازی ضمیرگذار فارسی را به نحو مطلوب به دست دهد و جایگزینی برای چارچوب های نحوی باشد که براساس ساخت سلسله مراتبی عمل می کنند. همچنین، نتایج پژوهش حاکی از آن است که مشخصه های [موضوع]، [نو بودن]، [دربارگی] و [تقابل] در ایجاد ساخت مبتداسازی ضمیرگذار موضوع در زبان فارسی نقش مهمی ایفا می کنند. علاوه بر این، تخطی از محدودیت های مربوط به فاعل و مبتدا به بهینه نبودن ساخت مبتداسازی ضمیرگذار منجر می شود.
تحلیل خطای آوایی فارسی آموزان ژاپنی در چارچوب نظریه بهینگی و ارائه راهکارآموزشی
حوزه های تخصصی:
آموزش نظام آوایی زبان مقصد از لحاظ جایگاه و شیوه تولید آواها از آن جا حائز اهمیت است که مشخصه های آوایی زبان مادری در یادگیری زبان دوم/ خارجی وارد می شود. به تأثیر زبان مادری در یادگیری زبان دوم/ خارجی انتقال زبانی می گویند. انتقال زبانی بر دو نوع است؛ انتقال مثبت و انتقال منفی. انتقال مثبت مربوط به تأثیرات تسهیل کننده آموزش/ یادگیری زبان است. به عبارت دیگر، در این نوع انتقال، زبان اول فرآیند آموزش/ یادگیری زبان دوم/ خارجی را ارتقا و بهبود می بخشد. نقطه مقابل آن، انتقال منفی است، که به تأثیرات مخرب زبان اول در امر آموزش/ یادگیری زبان اشاره دارد. در این پژوهش، 621 دقیقه از تولیدگفتاری زبان آموزان ژاپنی سطح یک موسسه آموزش های کوتاه مدت و فرصت های مطالعاتی الحکمه که زیر مجموعه دانشگاه بین المللی المصطفی (ص) هستند، ضبط شده و مورد بررسی قرار گرفته اند. تلاش شده است تا خطاهای آوایی فارسی آموزان ژاپنی، از دیدگاه زبان شناسی مقابله ای، نسخه قوی و در چارچوب نظریه بهینگی مورد بررسی قرار گیرد و منشأ خطاهای آوایی آن ها را دریافت کند. روش کار به صورت تحلیلی_توصیفی و میدانی است. اطلاعات مربوط به نظام آوایی ژاپنی و فارسی به صورت کتابخانه ای و با استناد به منابع معتبر آواشناسی گردآوری شده و برای هر خطای آوایی جدولی از داده ها ارائه و سپس یکی از واژه ها در تابلوی بهینگی قرار گرفته و علت خطای آوایی آن تحلیل و بررسی شده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که نظام آوایی زبان ژاپنی در امر یادگیری زبان آموزان موثر و دارای انتقال منفی است. در انتها راهکارهایی برای آموزش و اصلاح خطای زبان آموزان ارائه می شود.
تحلیل بهینگی تغییرات آوایی قیاسی در فعل های زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به تغییرات آوایی قیاسی ستاک های فعلی زبان فارسی و تحلیل آنها بر مبنای نظریه بهینگی پرداخته است. ۷ نوع از این تغییرات، در قالب ۱۲ الگوی قیاسی، در مجموعه ای شامل ۸۰ فعل ساده این زبان که از افعال پرکاربرد هستند، دسته بندی و توصیف شده اند. سپس، چگونگی رخداد این تغییرات در قالب دو رویکرد متفاوت، اما مرتبط نظریه بهینگی، شامل تغییر در مرتبه محدودیت ها و بازسازی درون داد، تبیین شده است. بررسی ها نشان می دهد که تغییرات آوایی قیاسی اساساً در ستاک های گذشته، بر پایه ستاک های حال و در چارچوب الگوی چهاربخشی بینا صیغگانی یا هم ترازی درون صیغگانی، رخ داده اند. شباهت آوایی میان ستاک های حال افعال، زمینه ساز قیاس و رسیدن به شباهت در ستاک های گذشته است. هر دو نوع قیاس در رویکرد نخست، با تسلط محدودیت های اختصاصی برون داد-برون داد بر محدودیت های درون داد-برون داد، قابلِ تبیین هستند و در رویکرد دوم، با اتکا به مفهوم بهینه سازی واژگان و برقراری رابطه یک به یک میان برون داد و درون داد.
توزیع پی بست های ضمیری کردی موکری در گروه فعلی در چارچوب نظریه بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۵
177 - 205
حوزه های تخصصی:
واژه بست ها به عنوان عناصری که پل ارتباطی میان حوزه های مختلف دستور زبان بوده و به شیوه های مختلف به میزبان خود پیوسته می شوند، مورد توجه زبان شناسان قرار گرفته اند. از این رو، تعامل آن ها با میزبان هایی از مقوله های گوناگون و قرارگیری در جایگاه دوم با توجه به نوع حوزه عملکردشان جالب توجه است. مانند دیگر زبان های ایرانی، کردی موکری نیز به نظام واژه بستی مجهز است و واژه بست ها در زبان موردِ اشاره از قابلیت حرکت بالایی برخوردارند. مقاله پیش رو، در تلاش است تا پس از شناسایی پی بست های ضمیری در نظام واژه بستی کردی موکری، جایگاه آن ها را به کمک محدودیت های نظریه بهینگی در گروه فعلی تعیین نماید. در این مقاله، نخست، پی بست های ضمیری در نظام واژه بستی کردی موکری شناسایی می شوند. سپس، به بررسی توزیع و نقش های مختلف این واژه بست ها در زبان موردِ اشاره پرداخته می شود. پس از آن، جایگاه پی بست های ضمیری در حوزه های فعلی -گروه فعلی دارای جزءِ پیش فعل یا پیش وندهای منفی ساز ( n æ -, na- ) و پیش وندهای التزامی و امری ( bi- ) و گروه فعلی بدون جزءِ پیش فعل- به کمک محدودیت های نظریه بهینگی مورد بررسی قرار می گیرد. محدودیت های «عدم حضور واژه بست در ابتدای حوزه»، «حفظ یکپارچگی میزبان» و«حضور واژه بست چپ ترین لبه حوزه» در تعیین جایگاه واژه بست نقش دارند. این مقاله بر آن است تا به دو پرسش اصلی پاسخ دهد: نخست اینکه، آیا محدودیت های نظریه بهینگی کفایت لازم در تعیین جایگاه واژه بست را دارند؟ دوم آنکه، آیا در نتیجه رقابت محدودیت های مذکور واژه بست در جایگاه دوم قرار می گیرد؟. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و کتابخانه ای انجام شده است. در گردآوری داده ها از شمّ زبانی نگارنده اصلی مقاله به عنوان گویشور کردی موکری و نیز گویشوران این زبان بهره گرفته شد. افزون بر این، از کتاب ها، مجله ها و نوشتارهای وب گاه ها یادداشت برداری شد و حدود 10 ساعت صدای گویش وران گویش مورد نظر ضبط گردید.
فرایند درج همخوان در گویش تبریزی بر پایه نظریه بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله [1] ، فرایند درج همخوان میانجی در زبان ترکی آذربایجانی (گویش تبریزی) برپایه نظریه بهینگی (رویکرد موازی) بررسی می شود. برای انجام این پژوهش، 90 واژه اصیل ترکی و 50 واژه قرضی به صورت میدانی گردآوری شده است. هدف از انجام پژوهش حاضر این است که مشخص شود در چه شرایط واجی، درج همخوان میانجی صورت می گیرد و محدودیت های نشان داری فعّال در تبیین فرایند مذکور کدام اند. بررسی داده ها نشان می دهد که در این زبان، هنگام افزودن پسوند متشکل از یک (واکه) واج با واکه دارای مشخصه ]+افراشته[ به ستاک یا پسوند قبلی، همخوان /n/ و حین افزودن یک (واکه) واج یا چند (یک همخوان + یک واکه) واج با واکه دارای مشخصه ]-افراشته[ به ستاک یا پسوند قبلی همخوان /j/ درج می شود. بررسی و تحلیل داده ها حاکی از آن است که در شرایط واجی مذکور هنگام وقوع التقای واکه ای، محدودیت نشان داری ONSET بر محدودیت پایایی DEP تسلط می یابد و محدودیت های معرّفی شده با رتبه بندی ثابت به سادگی از عهده تبیین فرایند درج همخوان میانجی برمی آیند. [1]. این مقاله حاصل پژوهش نویسندگان در دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل است.
بررسی هسته در برخی گروه های نحوی بر اساس نظریه بهینگی؛ مطالعه موردی گفتار یک دانش آموز کم شنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال نهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۶
221-243
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر چارچوب محدودیت بنیادی که از نظریه بهینگی اقتباس شده، جهت توصیف و تجزیه و تحلیل اختلالات گفتار و زبان به کار گرفته شده است. این مقاله شرحی از کاربرد نظریه بهینگی در توصیف و تحلیل ساختار نحوی دانش آموز «الف» که یک دانش آموز پسرِ 16 ساله فارسی زبان کم شنوا است را بر اساس نقض محدودیت های هسته در برخی از گروه های نحوی ارائه و پیشنهاد می کند. در این مقاله تعدادی از جملاتی که در ارزیابی و سنجش گفتاردرمانگر از این دانش آموز به دست آمده، در چارچوب نظریه بهینگی تحلیل و تبیین شده اند. نتیجه تحلیل نشان داد که نقض محدودیت های مربوط به هسته در گروه های نحوی را می توان بر اساس چارچوب نظریه بهینگی تحلیل و توصیف کرد. با این نگاه، تحلیل و تبیین جملات دانش آموز مزبور درک عمیق تری از ساختار نحوی وی به ما می دهد. نکته دیگر اینکه در برنامه گفتاردرمانی این دانش آموز، فرونشانی محدودیت های نشانداری به رتبه پایین تر توسط آموزش محدودیت های پایایی که اکثراً نقض محدودیت های هسته گروه ها هستند ساختار نحوی نام برده را به فرد دارای گفتار طبیعی نزدیک تر می کند. پیشنهاد می شود که برای برآورده شدن این مهم، ابتدا هسته های هر گروه به دانش آموز آموزش داده شوند و در گام بعدی، به تدریج متمم ها به هسته ها افزوده شوند.
فرایندهای اخفاء و اقلاب در قرائت قرآن کریم بر پایه نظریه بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال نهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۶
245-270
حوزه های تخصصی:
قرائت قرآن کریم دارای ویژگی های واج شناختی خاص خود است که فراتر از چارچوب سنتیِ تجوید، قابلیت بررسی در چارچوب نظریه های نوین علم واج شناسی را نیز دارد. دو فرایند اخفاء و اقلاب دو گونه از فرایندهای همگونی جزئیِ همخوان /n/ با همخوان مجاور در جایگاه تولید به شمار می روند. فرایند اخفاء در بافتی رخ می دهد که همخوان /n/ پیش از پانزده همخوان گرفته دهانی یعنی/z/ ، /ẓ/، /s/،/ṣ/ ، /t/،/ṭ/ ،/d/ ،/ḍ/ ،/q/ ،/f/ ، /k/،/ʤ/ ، /ʃ/، /ð/ و /θ/ قرار داشته باشد. فرایند اقلاب نیز شامل همگونی در جایگاه تولید لبی است که در بافتی رخ می دهد که همخوان /n/ پیش از همخوان دولبی /b/ قرار داشته باشد. اقلاب را می توان یکی از گونه های فرایند اخفاء به شمار آورد، زیرا در هر دو فرایند «همگونی جزئی جایگاه تولید خیشومی» رخ داده است. ازاین رو، همخوان /b/ باید در فهرست همخوان های ایجادکننده اخفاء گنجانده شود و نباید اقلاب را فرایند جداگانه ای دانست. پس، همخوان های ایجادکننده فرایند اخفاء را باید شانزده مورد برشمرد. هدف از این پژوهشِ توصیفی تحلیلی در چارچوب نظریه بهینگی، پاسخ به این پرسش است که چه محدودیت هایی و در قالب چه رتبه بندی موجب رخداد این فرایندها می شوند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که محدودیت AGREE[place] عامل اصلی رخداد فرایند همگونی جایگاه تولید خیشومی در دو فرایند اخفاء و اقلاب است. همچنین، محدودیت *[-long N]Obs عامل کشش همخوان خیشومی پیش از همخوان گرفته است.
بررسی فرایند واجی همگونی همخوان ها در گویش کردی کلهری بر اساس نظریه بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همگونی فرایندی است که طی آن دو واج (واکه یا همخوان) درون یک هجا یا یک واژه روی هم تاثیر می گذارند و به نوعی باهم هماهنگ می شوند. در این پژوهش به تحلیل و توصیف انواع فرایند های همگونی همخوان ها در گویش کردی کلهری در چارچوب نظریه بهینگی پرداخته می شود. نظریه بهینگی یک الگوی زبان شناختی و بر این فرض استوار است که صورت های زبانی از تعامل میان محدودیت های متقابل و متضاد ناشی می شوند. این پژوهش از نوع تحلیلی-توصیفی است و داده های مرتبط با آن از طریق مصاحبه با گویشوران بومی گویش کردی کلهری و استفاده از شم زبانی نویسندگان که از گویشوران بومی این گویش می باشند، به دست آمده اند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که در گویش کلهری فرایند واجی همگونی همخوان ها به صورت همگونی محل تولید خیشومی تیغه ای است که تبدیل خیشومی تیغه ای به لبی، پیش کامی، کامی و ملازی و همگونی همخوان تیغه ای انسدادی واکدار با خیشومی تیغه ای و همگونی تیغه ای انسدادی بی واک با تیغه ای سایشی بی واک را شامل می شود. به این ترتیب، بر اساس مرتبه بندی محدودیت ها در نظریه بهینگی می توان فرایند همگونی را در این گویش تحلیل کرد.
بررسی فرایند قلب واجی در گویش تالشی دیگه سرایی در چارچوب نظریه بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی فرایند قلب در گویش تالشی دیگه سرایی در چارچوب نظریه بهینگی می پردازد. قلب واجی فرایندی واجی است که در آن ترتیب زنجیره ها معکوس می شود و موضوع مطالعات فراوانی بوده است. این فرایند بر طبق حوزه عملکرد می تواند منظم یا نامنظم باشد. معمولاً قلب فرایندی نظام مند تلقی نمی شود و در میان انواع فرایندهای واجی به صورت فرایندی نامنظم در نظر گرفته می شود. اما در برخی از زبان ها فرایندی منظم و قاعده مند است. به نظر می رسد فرایند قلب اگر هدف ساختاری خاصی را تأمین کند، می تواند منظم باشد. این هدف ساختاری ممکن است ماهیتی عام و واجی داشته باشد. تحلیل آن در زبان فارسی نشان می دهد که این فرایند در فارسی میانه، پس از حذف واکه های پایانی واژه ها در غالب موارد به طور منظم عمل کرده و با تغییر توالی واج ها، آن ها را تابع اصل توالی رسایی یا توزیع رسایی می کند که ناظر بر نوعی خوش ساختی واجی است. اما در مورد داده های مورد تحلیل در این مقاله که به گویش تالشی دیگه سرایی مربوط می شوند، نمی توان از نظم آن سخن گفت. زیرا در حالی که در مواردی برون داد فرایند قلب با اصل توالی رسایی و اصل جذب مطابقت دارد، در موارد دیگر توالی واج هایی را که تابع اصل توالی رسایی و اصل جذب بوده اند، در جهت عکس تغییر داده است.
اصل توالی رسایی و همنوایی در زبان فارسی در چارچوب نظریه بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان شناسی و گویش های خراسان سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۰
223 - 250
حوزه های تخصصی:
این پژوهش در چارچوب نظریه بهینگی پرینس و اسمولنسکی(2004) و با استناد به شواهدی از «اصل توالی رسایی» در زبان فارسی به بررسی موضوع همنوایی در این زبان می پردازد. اصل توالی رسایی یک الگوی همگانی در ترتیب قرارگرفتن اجزاء درون هجاست که به موجب آن درجه رسایی در توالیِ اجزاء تشکیل دهنده آغازه، سیر صعودی و در توالیِ اجزاء تشکیل دهنده پایانه، سیر نزولی دارد. در برخی موارد برای دستیابی به این اصل چند فرایند واجی مختلف باهم همنوا می شوند. در نظریه بهینگی، همنوایی نشاندهنده وحدت عملکردی چند فرایند واجی مختلف است که هدف ساختاری یکسانی را دنبال می کنند. در این پژوهش که از نوع توصیفی- تحلیلی است، 204 واژه با ساختار هجاییCVCC که در آنها اصل توالی رسایی نقض شده است به شکل کتابخانه ای و میدانی مورد مطالعه قرار می گیرند. با بررسی داده ها، ابتدا استدلال می شود که چگونه قواعد اشتقاقی نمی توانند ابزاری برای نشان دادن وحدت عملکردی فرایندهای واجی مختلف باشند و سپس در چارچوب نظریه بهینگی و از طریق ترسیم تابلوهای بهینگی نشان داده می شود که چگونه برخی فرایندهای واجی مختلف در زبان فارسی(مانند حذف، درج، قلب، ...) علی رغم اینکه به تغییرات متفاوتی منجر می شوند ولی به جهت دستیابی به اصل توالی رسایی با هم همنوا شده و یک هدف واحد را دنبال می کنند. همچنین در این پژوهش مشخص می شود علی رغم یافته های پژوهش های پیشین که اِعمال اصل توالی رسایی در زبان فارسی را فقط مختص هجاهای دارای واکه بلند می داند، این اصل در بسیاری از هجاهای دارای واکه کوتاه هم صدق می کند.
بررسی فرآیند آوایی کشش جبرانی در گویش تایبادی بر اساس نظریه بهینگی
حوزه های تخصصی:
کشش یک واحد به دلیل حذف یا کوتاه شدگی واحد مجاور را کشش جبرانی می نامند. این فرایند در بسیاری از گویش ها و زبان ها متداول است. هدف از انجام این پژوهش بررسی فرایند کشش جبرانی در گویش تایبادی در چارچوب نظریه نوین بهینگی است. این گویش را ساکنان شهر تایباد و برخی از روستاهای نزدیک به این شهر که در 225 کیلومتری جنوب شرقی مشهد در استان خراسان رضوی واقع شده است، به کار می برند. داده های حاصل از پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی از 10 گویشور بومی زبان و با استفاده از پرسشنامه گرد اوری شده ا ند. با بررسی داده ها در چارچوب نظریه بهینگی، مهم ترین محدودیت های حاکم بر صورت های بهینه گویش تایبادی به لحاظ کشش جبرانی مشخص شد. نتایج حاصل از پژوهش بیانگر آن است که این فرایند در این گویش در چهار وضعیت به وجود می آید. حذف سایشی و انسدادی چاکنایی در دو جایگاه میانی و پایانی و همچنین حذف غلت w موجب کشش واکه مجاور این همخو ان ها می شود. علاوه براین، در برخی موارد حذف یا کوتاه شدگی یک واکه می تواند منجر به کشش همخوان مجاور یا همان تشدید شود. اگرچه نظریه مورایی به صورت بهتری می تواند به توضیح این فرایند بپردازد، اما تمام این موارد بر اساس جداول بهینگی نیز قابل تبیین هستند.
بررسی فرایندهای واجی حذف و درج در گویش شهرستان رابُر بر مبنای نظریه بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش فرایندهای حذف و درج در گویش شهرستان رابُر را بر مبنای نظریه بهینگی و به روش توصیفی-تحلیلی بررسی و تحلیل می کند. برای بررسی امکان تحلیل این فرایندها بر مبنای نظریه بهینگی در گویش رابُر، حذف همخوان پایانی، حذف همخوان میانی، حذف همخوان های چاکنایی و درج واکه در ابتدای خوشه همخوانی و درج همخوان میانی (میانجی) با این نظریه محک زده می شود. داده های این تحقیق از زبان طبیعی و روزمره مردم، کتاب های گویش و شم زبانی نگارنده گردآوری شده اند. بررسی و تحلیل داده ها نشان می دهد که در بعضی موارد در این گویش برخلاف فارسی معیار، برای جلوگیری از التقای مصوت ها به جای درج همخوان از فرایند حذف (مصوت) استفاده می شود؛ به همین دلیل بسامد فرایند حذف در این گویش بیش از درج است. در خصوص حذف همخوان چاکنایی در موضع پایانه هجا، تغییر کیفیت واکه اصلی در گویش رابُری عمومیت ندارد. همچنین، همخوان میانجی در فرایند درج نیز در مقوله فعل یکی از همخوان های رایج در زبان فارسی معیار نیست. گزینه بهینه در فرایندهای حذف و درجِ بررسی شده در این گویش در راستای نظریه بهینگی است.
فرایند حذف همخوان /ʁ/ در زبان ترکی آذربایجانی بر پایه نظریه بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر فرایند آوایی حذف همخوان / ʁ / در گویش تبریزی رایج در مناطق مرکزی تبریز، در محیط های واجی مختلف و در چارچوب نظریه بهینگی رویکرد موازی بررسی می شود. هدف از انجام پژوهش حاضر فهم این نکته است که این همخوان در کدام شرایط واجی حذف می شود. تعیین محدودیت های حاکم بر فرایند حذف از رهگذر بررسی تعامل بین محدودیت های نقض پذیر جهانی و رتبه بندی آن ها از دیگر اهداف نگارندگان این مقاله است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و میدانی انجام می شود. بررسی و تحلیل داده هایی که براساس جایگاه حذف همخوان / ʁ / طبقه بندی شده اند، بیانگر آن است که همخوان / ʁ / در مرز بین دو هجا – در جایگاه پایانه هجای اول و در جایگاه آغازه هجای دوم- همواره حذف می شود. البته لازم به ذکر است که این همخوان در آغازه واژه تظاهر ندارد و از پایانه واژه نیز حذف نمی شود. در هر دو جایگاه فوق، محدودیت های نشانداری MAX-ʁ≠ و *ʁ فعال هستند و در رتبه بالاتری نسبت به محدودیت پایایی MAX-IOقرار دارند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهند که در هر دو جایگاه، متعاقب فرایند حذف همخوان / ʁ /کشش جبرانی، حذف و تغییر در ساختار هجا روی می دهد. همچنین براساس یافته ها، محدودیت های معرفی شده با رتبه بندی ثابت به راحتی از عهده تبیین حذف این همخوان در هر دو جایگاه مذکور و عدم حذف آن از جایگاه پایان واژه برمی آیند.
بررسی فرایندهای سایشی شدگی، ناسوده شدگی و حذف در گونه زبانی سیرجانی: نظریه بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی به توصیف و تحلیل برخی از ﻓﺮاﯾﻨﺪﻫﺎی واﺟﯽ تضعیف نظیر سایشی شدگی، ناسوده شدگی و حذف در گونه زبانی سیرجانی می پردازد. این تحلیل براساس ﻧﻈﺮﯾه ﺑﻬﯿﻨﮕﯽ اﺛﺮ ﭘﺮﯾﻨﺲ و اﺳﻤﻮﻟﻨﺴﮑﯽ (1993 و 2004) انجام می شود که یکی از نظریه های محدودیت بنیاد اﺳﺖ. به منظور انجام این پژوهش، 10 گویشور مرد و زن 50- 65 ساله و کم سواد به صورت تصادفی انتخاب شدند. داده های زبانی با استفاده از ضبط گفتار آزاد، مصاحبه با گویشوران و منابع کتابخانه ای موجود در ارتباط با گونه زبانی سیرجانی جمعآوری شدند. داده های جمع آوری شده پس از تائید توسط پژوهشگر بومی این پژوهش، براساس نوع فرایندی که در نتیجه ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻣﺤﺪودﯾﺖ ﻫﺎی وفاداری و ﻣﺤﺪودﯾﺖﻫﺎی ﻧﺸﺎﻧﺪاری صورت می گیرد، طبقه بندی و رتبه بندی شده اند. ﻧﺘﺎﯾﺞ به دﺳﺖ آﻣﺪه از اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ نشان می دهند که ﻋﺎﻣﻞ وﻗﻮع ﻓﺮآﯾﻨﺪ ﺗﻀﻌﯿﻒ در نظریه ﺑﻬﯿﻨﮕﯽ، ﻣﺤﺮک آواﯾﯽ در ﮐﺎﻫﺶ ﮐﻮﺷﺶ ﺗﻮﻟﯿﺪی اﺳﺖ. اﯾﻦ محرک آوایی در قالب محدودیت LAZY ﺻﻮرتﺑﻨﺪی ﻣﯽﺷﻮد. همچنین نوع محدودیت رﺧﺪاد ﻫﺮ ﮐﺪام از ﻓﺮاﯾﻨﺪﻫﺎی واﺟﯽ تضعیف در گونه زبانی سیرجانی مشخص شد.
فرایند تکرار در گویش شوشتری: نظریه بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حوزه ساخت واژه با ساختار درونی کلمات سروکار دارد و واژه سازی از مباحث مهم آن به شمار می رود. یکی از فرآیندهای زایا و زیرشاخه واژه سازی، فرایند ساخت واژه تکرار است. از آن جایی که فرایند تکرار در بیش تر زبان های بشری دیده می شود، از دیدگاه ها و نظریه های مختلفی تحلیل و تبیین شده است. نظریه بهینگی یکی از این نظریه ها است که در پی کشف مشترکات زبان ها وگویش های گوناگون است. پژوهش حاضر نیز به تحلیل و توصیف فرایند تکرار در گویش شوشتری، یکی از زیرشاخه های گویش بختیاری و متعلق به زبان های ایرانی نو جنوب غربی، در چارچوب نظریه تناظر بهینگی می پردازد. در این مطالعه روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است و داده های زبانی از متون و واژه نامه های گویش شوشتری و همچنین گفت وگوهای روزمره گویشوران شوشتری گردآوری شده اند. در تحلیل داده ها از شم زبانی یکی از مولفین که خود گویشور بومی است، استفاده شده است. تحلیل داده ها حاکی از آن است که در گویش شوشتری فرایند تکرار کامل افزوده و ناافزوده قابل مشاهده است و تکرار کامل افزوده خود نیز بر دو نوع میانی و پایانی تقسیم می شود. فرایند تکرار ناقص نیز به دو صورت پیشوندی و پسوندی در گویش شوشتری دیده می شود. در ادامه محدودیت های مرتبط با هر کدام از فرایندها شناسایی شده و با توجه الگوی ساختاری هر یک در تابلوهای بهینگی رتبه بندی شده اند. یافته های این جستار کارآمدی نظریه بهینگی در تحلیل انواع فرایند تکرار را نشان می دهند. بر اساس یافته ها می توان به این امر نیز پی برد که چگونه در ساخت انواع متفاوت فرایند تکرار در شوشتری از محدودیت های خاص پایایی و نشانداری، با سلسه مراتب ویژه پیروی می شود.
فرایند تضعیف همخوان /b/ در گویش تالشی دیگه سرایی در چارچوب رویکرد بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به توصیف و تحلیل فرایند تضعیف همخوان /b/ در گویش تالشی دیگه سرایی در چارچوب نظریه بهینگی می پردازد .این فرایند در جایگاه های پایانه هجا، در خوشه های همخوانی و میان واکه ای اتفاق می افتد. گاهی در آغازه هجا نیز به مواردی بر می خوریم که به دلایل تاریخی آن ها پرداخته ایم. در این تحقیق با استفاده از نظریه بهینگی نشان داده می شود که محدودیت رعایت توالی رسایی که فرایندی فعال در اکثر زبان ها می باشد، نمی تواند عامل تحریک فرایند تضعیف درگویش تالشی دیگه سرایی باشد و محرک این عامل باید محدودیت عدم حضور همخوان دارای مشخصه [-cont, – delrel+voice+labial] * بعد از مرکز هجا باشد. همچنین استدلال می شود که اولویت دادن به این محدودیت در این گویش باعث می شود با وجود ارضانشدن محدودیت توالی رسایی، فرایند تضعیف نسبت به فرایندهای حذف و درج فرایند بهینه تری قلمداد شود. اما در محیط خاصی بعد از واج /r/ فرایند تضعیف روی همخوان /b/ صورت نمی گیرد و محرک این عامل باید محدودیت [+liquids-lateral+ long v+ cons(v)] * دانست.