مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
هورامی
حوزه های تخصصی:
به رغم مطالعات بسیاری که با هدف توصیف مسائل زبان شناختی زبان های ایرانی انجام گرفته اند، مسائل معنی شناختی و مردم شناختی این زبان ها تا حدی مورد غفلت بوده است. این مسأله به ویژه در مورد زبان ها و گویش های غرب کشور مصداق پیدا می کند. مطالعه حاضر در پی آن است تا با بهره گیری از مفاهیم نظری موجود در معنی شناسی و انسان شناسی، به ویژه آرای مورداک، واژگان خویشاوندی و مفاهیم مرتبط با آن را در زبان هورامی، گونه ای که در شهر پاوه بدان تکلم می شود، مورد بررسی قرار دهد. در نتیجه این پژوهش تعداد 63 واژه خویشاوندی هورامی، شامل 27 واژه نسبی، 18 واژه سببی، 9 واژه ناتنی و 9 واژه خویشاوندی جمعی، استخراج شده و بر اساس معیارهای مورداک و ارزشهای چندگانه هر کدام طبقه بندی شدند.
مقایسه مدل های ذهنی گویشوران فارسی زبان و هورامی زبان (بررسی موردی فعل خوردن)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف استخراج و مقایسه مدل های ذهنی گویشوران فارسی و هورامی انجام شده است. برای نیل به این هدف، مدل هایی که، به باور نگارندگان، گویشوران فارسی از فعل «خوردن» و گویشوران هورامی از فعل wadæj ’خوردن‘ در ذهن خود دارند، استخراج شده و مبنای مقایسه قرار گرفته اند. مدل های به دست آمده، هر دو، تا حدی پیچیده و گسترده و در عین حال عمیقاً شبیه هستند تا آنجا که تفاوت آنها قابل چشم پوشی است. هر دو مدل دارای سه الگوی تکرارشونده یکسان هستند. بنابراین، بر اساس استدلال هایی که برمبنای الگوها می توان کرد، معانی مختلفی که دو فعل مذکور، در هر دو زبان، پوشش می دهند، مطابق یکدیگر و یکسان هستند.
بازشناسی منظر فرهنگی - آیینی هورامان با تأکید بر مراسم زیارت پیرشالیار
حوزه های تخصصی:
موضوع کیفیت بصری بافت های تاریخی یکی از نقاط تمرکز پژوهش های اخیر طراحی شهری بوده و تلاش در جهت ایجاد فضایی که رضایت شهروندان را در وجوه مختلف جلب نماید، به عنوان یکی از راهبردهای اصلی پروژه های طراحی شهری مطرح شده است. این نوشتار به تحلیل موضوع نظام بصری به وسیله معیارهای سنجش و ارزیابی در بافت تاریخی بوشهر پرداخته است. این ارزیابی بر پایه رویکرد ذهنی در فضا شکل گرفته است و به نظر می رسد به عنوان روشی جهت بازخوانی آرایه های نظام بصری، می تواند در طراحی شهری مورد استفاده قرار گیرد. رویکرد این پژوهش، ارائه نوعی روش شناسی در ارزیابی منظر، بر پایه مطالعه و تحلیل محتوایی ادبیات طراحی شهری و معماری در این زمینه می باشد که چارچوبی را جهت سنجش آرایه های بصری متفاوت، در بافت های تاریخی براساس تصویر ذهنی به وسیله تحلیل های تصویری و توصیفی ارائه می نماید. اگرچه این نوشتار به دنبال اثبات فرضیه خاصی نیست؛ اما به منظور بازشناخت آرایه های تأثیرگذار در نظام بصری بافت های تاریخی از فرضیه هایی بهره برده است ابتدا اینکه به نظر می رسد آرایه های نظام بصری در محلات بافت تاریخی شهر، تأثیری قابل توجه بر کالبد، عملکرد و معنای این حوزه ها دارند. دوم اینکه به نظر می رسد ساماندهی آرایه های نظام بصری در محلات تاریخی شهر، موجبات کارایی بهتر این حوزه ها را فراهم می آورد. هدف اصلی این پژوهش ارزیابی محدوده مطالعاتی به وسیله آرایه های استخراج شده می باشد تا بدین وسیله راهکارهایی نتیجه گردد که فضای شهری در کنار برخورداری از عملکرد مناسب، قابلیّت ادراک مناسب برای ناظر نیز برخوردار باشد. لازم به ذکر است این پژوهش، از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و شیوه تحقیق مرور متون و منابع به عنوان ابزار جمع آوری اطلاعات در بستر مطالعات کتابخانه ای، همچنین از روش تحقیق موردی و شیوه های تحقیق اسناد تصویری، مشاهده و پرسشنامه در بستر مطالعات میدانی سود جسته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که در محله کوتی آرایه های نظام بصری ارجعیّت بیشتری دارند و در محله بهبهانی، شنبدی و دهدشتی نیز تلفیقی از عناصر بصری و کیفیت روابط بین عناصر در فضا وجود دارد.
بررسی افعال وجهی در هورامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالة حاضر به بررسی نظام وجهیّت در هورامی و افعال وجهی به کار رفته در این زبان می پردازد. پس از آشنایی مختصر با ویژگی های مقولة دستوری- معنایی «وجهیّت» و طبقه بندی نظام های وجهی بر مبنای آرای پالمر (1999 & 2001)، ویژ گی های هر یک از افعال وجهی «باید/mašjo »، «شدن/ bijej» و فعل «tāwāj» مورد بررسی قرار می گیرد. از میان افعال وجهی موجود، تنها فعل «بایستن/ mašjo » می تواند برای نشان دادن مرتبة الزام از وجهیّت معرفتی (وجهیّت استقرایی) و وجهیّت تکلیفی مورد استفاده قرار گیرد و در مقابل افعال «bijej» و فعل «tāwāj» تنها بیانگر مرتبة امکان از وجهیّت های معرفتی (وجهیّت حدسی) و تکلیفی هستند. فعل «bijej» می تواند در برخی موارد برای بیان مرتبة الزام از وجهیّت تکلیفی نیز به کار رود با این توضیح که به نسبت فعل «بایستن/ mašjo» اجبار کم تری را متوجه کنش گر می کند. فعل «tāwāj» می تواند برای نشان دادن وجهیّت پویا نیز به کار رود. فعل «mašjā » تنها فعلی است که برای ارادة معنای وجهیّت تکلیفی در گذشته مورد استفاده قرار می گیرد. هیچ یک از افعال وجهی مورد بحث در هورامی توانایی نشان دادن وجهیّت گواه نمایی را ندارند.
بررسی سه تکواژ «-ænæ»، «-æwæ» و «-æɾæ» در هورامی: پس اضافه یا حالت نما
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی سه تکواژ پربسامد «-ænæ»، «-æwæ» و «-æɾæ» در زبان هورامی (گونه پاوه) می پردازد. ماهیت این تکواژها که به صورت پسوند به اسم می پیوندند و معنایی مشابه حروف اضافه دارند، چندان مشخص نیست. سؤال این پژوهش این است که ماهیت این سه تکواژ چیست. در این راستا، نخست تعداد 52 حرف اضافه هورامی استخراج و طبقه بندی شدند، ساخت گروه حرف اضافه دار هورامی مشخص شد، حالت غیرصریح و نشانه های آن معرفی شدند و سه فرضیه مطرح شد که بر اساس آنها این سه تکواژ یا پس اضافه، یا اجزاء تشکیل دهنده حروف اضافه و یا تکواژهای حالت نما هستند. بررسی داده های زبانی نتایجی آن گونه به دست نداد که بتوان یک فرضیه را پذیرفتنی تر از بقیه به شمار آورد. در نهایت سه فرضیه مذکور با جهانی های مطرح شده مرتبط نیز محک زده شدند، اما این رویکرد نیز به نتیجه ای قطعی و متقن منتهی نشد. به نظر می رسد این سه تکواژ بقایای در حال حذف یا تغییر از یک نظام در گذشته زبان هستند، یا نظام پس اضافه ای یا نظام حالت. اظهار نظری دقیق تر از این ممکن نیست و بررسی بیشتری می طلبد.
رویکردی شناختی به بازنمایی رویداد حرکت در زبان هَورامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حرکت، یکی از بنیادی ترین تجارب بشر است؛ بنابراین، به نظر می رسد این رویداد به صورت مفهومی جهانی در همه زبان های دنیا بازنمایی شود. بر اساس نظریه الگوهای واژگانی شدگی تالمی (۱۹۸۵ و ۲۰۰۰)، زبان ها به لحاظ بازنمایی رویداد حرکت به دو رده تقسیم می شوند: فعل بنیاد و تابع بنیاد. در زبان های فعل بنیاد، جزء هسته ای رویداد حرکت، یعنی مسیر در فعل و شیوه حرکت در تابع بازنمایی می شوند؛ امّا در زبان های تابع بنیاد، عکس این اتّفاق می افتد. هدف پژوهش حاضر، بررسی جایگاه زبان هَورامی در رده شناسی دوگانه تالمی است. بدین منظور، ۱۴۰ فعل حرکتی (ساده و غیر ساده) هورامی از طریق مصاحبه با ۲۰ گویشور بومی بالای ۳۰ سال گردآوری و تحلیل شده اند. تحلیل داده ها نشان می دهد که زبان هورامی، رده شناسی دوگانه تالمی را به چالش می کشد؛ زیرا عناصر معنایی مسیر و شیوه، تقریباً به یک اندازه در ریشه فعل واژگانی می شوند؛ به عبارت دیگر، هورامی هم ویژگی زبان های فعل بنیاد و هم تابع بنیاد را دارد؛ لذا نمی توان آن را به طور قطع در یکی از دو رده پیشنهادی تالمی قرار داد. بهتر است رفتار آن را در بازنمایی رویداد حرکت با توجّه به پیوستار برجستگی شیوه (اسلوبین، 2004) و پیوستار برجستگی مسیر (ایبارتس - آنتونانو، 2004) ارزیابی کرد. به این ترتیب، هورامی در بخش های میانی این دو پیوستار قرار می گیرد، به علاوه، از آنجا که الگوی (حرکت + مسیر + شیوه) سوّمین الگوی واژگانی شدگی پربسامد در هورامی است، این زبان، دارای ویژگی زبان های دو قطبی (اسلوبین، 2004) نیز است.
ناسوده شدگی انفجاری های لثوی در هورامی گونه پاوه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادیبان و دستورنویسان قدیم در توصیف قاعده مندی های تلفظی فارسی از همخوانی با نام «ذالِ مُعجَمه» یا «ذالِ مُعجَم» یاد کرده اند که با آن چه ایشان «دال» تشخیص می داده اند در توزیع تکمیلی بوده است. این همخوان که از قرار معلوم جزو آواهای شایان توجه فارسی و برخی دیگراز زبان های ایرانی بوده، به تدریج در تداول محدود و محدودتر شده، تا بدان جا که گویش شناسان دوره معاصر بازمانده آن را صرفاً در جمعی از گونه های زبان های ایرانی جنوب غربی و برخی از گونه های پراکنده در استان فارس یافته ند، و ظاهراً به همین دلیل به آن [d] زاگرسی گفته اند. به هر حال، هیچ یک از آثار در دست رس، از حضور این همخوان در هورامی سخنی به میان نیاورده اند؛ و این در حالی است که اتّفاقاً این همخوان، هم در مختصّه های آواییش، هم در کاربرد گسترده ای که دارد، و هم از جنبه همخوان های زیرساختی ای که با آنها در تناوب است، از آواهای شایان توجّه هورامی است. توصیف این همخوان هم جنبه ای منحصر به فرد از نظام آوایی زبان های ایرانی را به زبان شناسان معرفی می کند، هم پرتوی تازه را بر جغرافیای [d] زاگرسی می اندازد. پژوهش حاضر، توصیفی است از [d] زاگرسی در هورامی پاوه، که به شکل یک ناسوده لثوی نرم کامی شده مشاهده می شود. استدلال های ارائه شده که در چهارچوب واج شناسی زایشی معیار و براساس پیکره ای برگرفته از گفتار گویش وران این گونه از هورامی تدوین شده اند، نشان می دهند که این آوا با انفجاری های لثویِ بی واکِ دمیده و واک دار تناوب دارد و در هر یک بازنمایی آوایی ای است که با دخالت قاعده ای واجی ناظر بر نرم شدگی تولید می گردد.
تحلیل مضمون گورانی های عاشقانه ی هورامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال هشتم مهر و آبان ۱۳۹۹ شماره ۳۴
125-155
حوزه های تخصصی:
دلدادگی از مفاهیمی است که در تمام اعصار و نزد تمام اقوام جایگاهی ویژه و در ادبیات فولکلور آن ها نقشی محوری داشته است. در این پژوهش، منظور از گورانی، بوم سروده های هورامی است و تعریف خاصِ ترانه مدنظر نیست. قالب و فرم گورانی ها بیشتر تک بیتی است. هر بیت به تنهایی دارای تمام مفهوم خود است. دلدادگی در کنار احساس ناب طبیعت ستایی و تا حدودی حماسه های وطنی، موضوع تاریخ ادبیات هورامی است. روش مطالعه حاضر توصیفی تحلیلی و بر اساس پیمایش داده های بومی و تحلیل تک بیت های فولکلور هورامی است. هدف این تحقیق، بررسی مضمون غالب در گورانی های عاشقانه هورامی است. در این روش 50 تک بیت برای نمونه از شهر نودشه انتخاب و بر اساس موضوع پژوهش تحلیل شدند. یافته ها نشان می دهد که سهم زنانِ هورامی در سرایش تعداد زیادی از گورانی های عاشقانه، چنان برجسته است و نمودی عینی دارد که برخی اوقات با اشعار هم تراز مردان در این خصوص پهلو می زند. غم هجران و دوری از یار گوشه ای جدانشدنی از محتوای ابیات گورانی های موردبحث است. زنان در این بومی سروده ها، با سر دادن عاشقانه های تلخ و سوزناک در آشفتگی فضایی بومی، فرهنگ خاصِ هورامان را به تصویر کشیده اند. در این تک بیت ها عشق و مفهوم آن بیشتر جنبه مادی و زمینی دارد. شاعر با توصیف محبوب، اگرچه گاهی به درجه ای می رسد که خالق محبوب را می ستاید؛ اما این ستایش تنها برای محبوب زمینی است. این مسئله بیانگر نکته های ریزِ پنهان در روابط اجتماعی و جلوه ای از فرهنگ حاکم در بافت جامعه است.
گورانی، هَورامی و کُردی: یک بررسی زبان شناختی در پاسخ به چمن آرا (1390) و بامشادی و همکاران (1393، 1394، 1395، 1396)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی ارتباط زبان شناختی میان گورانی، هَورامی و کُردی در پاسخ به چمن آرا (1390) و بامشادی و همکاران (1393، 1394، 1395، 1396) است. برای این منظور، از دیدگاه صاحب نظران در این زمینه، شواهد زبان شناختی، ادبی و مشاهدات و شم زبانی نگارنده بهره برده شده است. بررسی همه این موارد نشان می دهد که گورانی و هورامی دو دال دارای یک مدلول زبان شناختی واحد، مستقل و متمایز از کردی اند: خلاف تصور عامه، گورانی یا هورامی گونه ای کردی نیست، بلکه زبانی مستقل و مجزا متعلق به شاخ ه غربی شمالی زبان های ایرانی است که خود دارای گویش هایی است. آنچه سبب شده است گورانی/ هورامی گونه ای کردی تلقی شود، صرفاً سکونت زبان وران این دو گونه در منطقه جغرافیایی خاصی، اختلاط آن ها و تشابهات زبانی بین آن ها، به ویژه واژگانی و ساخت واژی، ناشی از تأثیر گورانی/ هورامی بر کردی است که تا نیمه دوم قرن نوزدهم زبان رسمی، ادبی و درباری به اصطلاح کردستان بوده است. شکل گیری جنبش های ملی گرای کردی در دهه های اخیر مبتنی بر مفهوم «دولت ملت» و به تبع آن «یک ملت یک زبان» نیز مزید بر علت بوده است که به همگونی زبانی بیشتر گوران ها/ هورام ها منجر و مانع خودآگاهی زبانی آن ها شده است.
سیر تحول خوشه همخوان آغازین /xw/ در فارسی، کردی سورانی، هورامی، و کردی کلهری: تحلیلی در نظریه بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۶
213 - 236
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر در تلاش است تا با نگاهی رده شناختی، سیرِ تحول خوشه همخوانی آغازین /xw/ را در چهار گونه زبانی فارسی، کردی سورانی، هورامی و کردی کلهری مورد بررسی قرار دهد. نظریه ای که در بررسیِ داده های زبانی پژوهش به کار گرفته شد، نظریه بهینگی موازی (McCarthy, 2008) است. برای گرد آوری داده ها، از منابع کتابخانه ای بهره گرفته شد. بررسی میدانی با مصاحبه از 10 گویشور انجام شد که هریک، از این چهار گونه زبانی استفاده می کردند. در این پژوهش، تغییرات مرتبط با سیر دگرگونی خوشه همخوانی آغازین/xw/ بر پایه چهار محدودیت *Complex Syllable، Max round، Max initial، و Uniformity مورد بررسی قرار گرفت. سپس، رتبه بندی این محدودیت ها در هر یک از زبان ها به دست آمد. پس از انجام تحلیل ها، مشخص شد که به جز کردی سورانی، این گونه های زبانی تمایلی به داشتن هجای پیچیده ندارند و برای جلوگیری از تشکیل چنین هجایی از راهکار ادغام و حذف بهره می برند. با وجودِ راهکار هر یک از چهارگونه های زبانی، آن چه در این گونه ها دچار تغییر نمی شود، وجودِ مشخصه گردی است.