مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
بافت فرهنگی
حوزه های تخصصی:
اشاره در زبان، از مقولاتی است که می تواند ازدیدگاه کاربردشناسی مورد تحلیل قرار گیرد.از این رو تحلیل جنبه های کاربرد شناختی اشارات زمانی در زبان فارسی و چگونگی به کارگیری این جنبه ها توسط سخنگویان فارسی زبان از اهداف نوشته حاضراست. بسیاری از اطّلاعاتی که در گفتار مردم منتقل می شود جنبة کاربرد شناختی دارد و به بافت موقعّیتی و اجتماعی خاص مربوط می شود. از جمله اهداف این مقاله، آشکار ساختن نقش اشارات زمانی در انتقال مفاهیم کاربرد شناختی در بافت موقعیّتی و فرهنگی است که دستور زبان قادر به توصیف و تبیین همة ابعاد آن نیست.
واکاوی سیر تحولی ترجمه قرآن کریم به زبان فرانسه براساس سطوح ساختاری، محتوایی و گفتمانی، با تکیه بر سوره مبارکه حجرات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ترجمه قرآن کریم به سایر زبان ها در تسریع سیر تحول انسانی در جوامع غیرعربی زبان، ضروری می نماید؛ زیرا ترجمه آیات قرآن بر فرهنگ و جامعه، تأثیر بسزایی دارد؛ هم چنان که بافت فرهنگی و اجتماعی مترجم متقابلا ًدر ترجمه وی نقش مهمی را ایفا می کند. مقابله چهار ترجمه از آیات فرهنگ محور سوره حجرات به زبان فرانسه از قرن 17 تا 20، نگارندگان را در تصریح روند تحولی ترجمه قرآن کریم و هم چنین در تبیین این تأثیر دوجانبه یاری می رساند. لذا ترجمه مناسب این آیات، آموزنده زبان ادب بر مخاطبانش خواهد بود و این ترجمه صحیح، مستلزم رمزگشایی صحیح متن مبدأ و سپس رمزگذاری صحیح در متن مقصد است. از دیگرسو، تعریف سطوح سه گانه ساختاری، محتوایی و بافتی به عنوان مبنای بررسی ترجمه، برگردان برتر را معرفی نموده، روشن می سازد که پایبندی حداکثری به متن مبدأ، ضمن پیشگیری از ورود آسیب به مفهوم آن، با در نظر گرفتن این سه سطح و با تکیه بر راهبردهای مختلف ترجمه به اقتضای شرایط موجود در آیه، فرآیند انتقال را به نحو احسن به انجام می رساند. بدین سان، این مقاله، روش اسنادی وکتابخانه ای با پردازش توصیفی –تحلیلی را برمی گزیند و هدف اصلی آن، بررسی سیر تحولی ترجمه قرآن کریم به زبان فرانسه و معرفی ترجمه برتر، و هم چنین برجسته سازی جایگاه استفاده از برخی رویکردهای ترجمه ای ارائه شده توسط ترجمه شناسان است، تا بدین طریق امکان ارائه الگویی ترکیبی از آن رویکردها را در ترجمه قرآن کریم بیابد. در این میان دلیل ارائه بازترجمه ها در طول زمان، خود را آشکار خواهد ساخت.
چالش های بافت فرهنگی در ترجمة ادبی از فارسی به عربی: با تمرکز بر «گلستان سعدی» و «روضةالورد»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بافت فرهنگی از جمله مباحث مطرح در معناشناسی است که در فهم متن، به ویژه متون ادبی کارایی بسزایی دارد. هر متنی برخاسته از اندیشه و فرهنگ فردی و جمعی است و در این میان، برخی واژگان موجود در آن، گفتمان فرهنگی خاصی دارند که چالش های اساسی در ترجمه ایجاد می کنند. گفتمان و نگرش گفتمانی متن را در کنار بافت و عناصر تشکیل دهندة آن، به ویژه عناصر فرهنگی در نظر می گیرند. در این پژوهش به دنبال آن هستیم تا به جستجو و تحلیل واژگان گفتمان مدار در گلستانسعدی و ترجمة عربی آن از محمد الفراتی بپردازیم. بنابراین، با روش توصیفی تحلیلی به واژگان مورد نظر از منظر بافت و گفتمان فرهنگی توجه می کنیم. در گلستانسعدی، واژگانی را می توان یافت که در شکل گیری معنا و هویت معنایی متن نقش کلیدی دارند. در جستار پیش رو، واژگانی چون «رند»، «درویش»، «پارسا»، «اعیان»، «خداوند جهان» و «قلندر» با توجه به بافت و گفتمان فرهنگی گلستانسعدی به نوعی نقش القاکنندة معانی عمیق برخاسته از فرهنگ فردی وی را دارند.
بررسی نقش مضامین در ادبیات و کاربرد های آن در ادبیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گستره پژوهش حاضر، بررسی و تشریح اهمیت به کارگیری بن مایه یا مضمون، به عنوان روش تحقیق در مطالعات تطبیقی است. هرچند به ظاهر این موضوع شاکله از پیش تعریف شده ای دارد و در نگاه اول سبک و سیاق جدیدی را در مطالعات ادبی تطبیقی فراهم نمی آورد، پژوهش حاضر، به اثبات این موضوع می پردازد که با بررسی مضامین در آثار ادبی (به عنوان یکی از عناصر مهم در مطالعه ادبیات) می توان به نظامی پیچیده و غنی از ارجاعات و مفاهیم دست یافت که در نتیجه سازمان بندی آن ها شرایط مطالعه تطبیقی فراهم می شود. بخش مهمی از این نظام، به بافت فرهنگی و اجتماعی در پس آثار ادبی باز می گردد که منبعی قابل ارجاع و نامحدود از معانی را برای خواننده نکته بین فراهم می سازد. این نکته، فرصت را برای بحث و گفتگو در زمینه چند نکته اساسی در حوزه ادبیات تطبیقی فراهم می آورد و به پرسش هایی از این دست پاسخ می دهد که هدف از انجام یک مطالعه تطبیقی چیست؟ در انجام آن باید چه موضوعات و عناصری را مورد بررسی قرار داد و چه روشی را در پیش گرفت؟ و اینکه نتایج این پژوهش چه کمکی به مطالعات آینده در زمینه های مربوطه می کنند؟ پاسخ به این دسته از پرسش های کلیدی، زمینه یکپارچگی در روش و چارچوب مطالعات ادبی تطبیقی، به ویژه جنبه های فرهنگی آن را، به وجود می آورد؛ همچنین، این مطالعه در پی آن است تا چگونگی استفاده از مضامین به عنوان راهکاری خلاقانه و بنیادی در بحث کاربرد و روش در ادبیات تطبیقی را به بحث و گفت وگو گذارد.
مطالعه تطبیقی بین جنبش اجتماعی زنان دردوره مشروطه درایران وجنبش اجتماعی زنان درقرن نوزدهم درغرب(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
جنبش اجتماعی زنان درکلی ترین معنای خود جنبشی فکری-اجتماعی است که هدف اصلی آن ارتقای موقعیت زنان به عنوان یک گروه اجتماعی در جامعه است. این پژوهش،مطالعه ای تطبیقی بین جنبش اجتماعی زنان دردوره مشروطه درایران ودرقرن نوزدهم درغرب به ویژه امریکا می باشد.جمع آوری داده ها با دوروش اسنادی ومطالعه میدانی(مصاحبه با صاحب نظران) انجام شده وپردازش داده ها با استفاده ازتحلیل محتوا وپرسشنامه معکوس صورت گرفته است. دراین پژوهش هردوجنبش موردبررسی قرارگرفته وشباهتها وتفاوتهای این دوجنبش استخراج شده است.عوامل متعددی ازقبیل بستراجتماعی-اقتصادی،بافت فرهنگی ووضعیت زندگی زنان دوجامعه تأثیرچشمگیری برروند، فرایند، ساختار، عملکرد، کارکرد،اهداف ودستاوردهای این دو جنبش داشته است. یافته های پژوهش نشان می دهد جنبش اجتماعی زنان درقرن نوزدهم درغرب جنبشی شناخته شده،وسیع،منسجم ورشدیافته تر بوده ودرسطح بین المللی مطرح شده است.امروزه نیز به عنوان یک نظریه اجتماعی درسطوح آکادمیک تدریس می شود. اماجنبش اجتماعی زنان دردوره مشروطه درایران جنبشی منسجم نبوده ودرآن دوره حتی درسطح ملی گسترش نیافته است.البته این جنبش برای زنان ایران دستاوردهایی مثل حق تحصیل داشته که تاامروز ادامه دارد.
تدوین الگوی مفهومی رضایت از ازدواج در بستر خانواده سالم مبتنی بر بافت فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال یازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۱
27 - 60
حوزه های تخصصی:
از مهم ترین ملاک های سلامت کانون خانواده و از پایه های رابطه زوجی رضایت از ازدواج است که مفهومی وابسته به بستر خانواده و بافت فرهنگی جامعه است. هدف این پژوهش، تدوین الگوی مفهومی رضایت از ازدواج در بستر خانواده سالم بود. این پژوهش با رویکرد کیفی و بر اساس روش داده بنیاد انجام شد. ابزار پژوهش، مصاحبه عمیق بود که تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. نمونه گیری به صورت هدفمند از 21 نفر از زوجین رضایتمند شهر تهران بود. تحلیل مصاحبه ها به شناسایی 145 کد باز، 25 کد محوری و کد انتخابی «مراقبت از ثبات و تعالی بخشی رابطه زوجی» منتهی شد. بر اساس الگوی پارادایمی یافته ها آنچه به عنوان عوامل مؤثر بر شکل گیری رضایت از ازدواج استخراج شد عبارت است از شرایط علّی و عوامل مداخله گر تعاملی و فرهنگی-اجتماعی که در رضایت از ازدواج نقش داشتند. موانع موجود در فرایند رضایتمندی زوجین، عوامل تنش زای افقی و پیرامونی بود که راهبردهای مقابله با این موانع، شامل تعالی خویشتن، مدیریت بحران و فعال سازی سازوکار های ثبات بخش و ارتقاءبخش رابطه زوجی مانند استعانت از باورها و رفتارهای دینی، صبوری و سازگاری بود. ازجمله پیامدهای رضایت از ازدواج، پیامدهای فردی (نظیر شادکامی)، زوجی (نظیر احساس امنیت از رابطه) و فرهنگی- اجتماعی (نظیر فرزندپروری موفق و مقبولیت اجتماعی) بود. می توان نتیجه گرفت مراقبت از ثبات و تعالی بخشی رابطه زوجی، رضایت از ازدواج را به همراه داشت. رابطه زوجی همانند نهالی در معرض آسیب و موانع رشد است؛ برای حفظ و رشد این نهال مراقبت هایی لازم است تا بتوان شاهد ثمره های آن شد.
ساخت و رواسازی پرسشنامه توانمندی های منش ایرانیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال دهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۰
55 - 85
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر طبقه بندی توانمندی ها و فضائل منش و ساخت و رواسازی پرسشنامه سنجش آن در جمعیت دانشجویان ایرانی بود. روش پژوهش حاضر از نوع آمیخته کیفی-کمی بود. در بخش کیفی از طرح نظریه داده بنیاد (GT) استفاده شد. 35 دانشجو در قالب 6 گروه کانونی ( شامل 24 دانشجوی دختر و 11 دانشجوی پسر) از جامعه دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه تهران به شیوه قضاوتی انتخاب شده و مورد مصاحبه نیم ساختار یافته قرار گرفتند. پاسخ ها به شیوه تحلیل مضمون و بکارگیری دو روش تحلیل قالب و ماتریس در نرم افزار MAXQDA10 تحلیل شدند. یافته ها نشان دهنده وجود چهار عامل یا فضیلت در جامعه ایرانی بود که عبارتند از خِرد (شامل توانمندی های تفکر تحلیلی، خودنظم دهی، میانه روی و اعتدال، عشق به یادگیری)، شجاعت (شامل توانمندی های جرأت مندی، و صداقت)، انسانیت (شامل توانمندی های عدالت و انصاف، مهربانی، گذشت و بخشش)، و تعالی (شامل توانمندی های تحسین زیبایی و شگرفی، امیدواری، و معنویت). مطالعه دوم با روش غیرآمایشی (توصیفی) و طرح پیمایش روی جمعیت دانشجویی 456 نفری به اجرا در آمد. تحلیل مولفه های اصلی با چرخش واریماکس، ساختار چهار عاملی را نشان داد. این یافته ها نشان می دهد که پرسشنامه توانمندی های منش ایرانیان می تواند داده های معتبر و قابل اتکایی فراهم آورد.
تحلیل سنجشی نمود بافت فرهنگی در دو متن گلستان و بهارستان (با تأکید بر مشخصه زبانی وجهیّت در فرانقش بینافردی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۰ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۲
95 - 122
حوزه های تخصصی:
بررسی و تحلیل متون ادبی با رویکردهای نوینِ علمی و در چارچوب الگوهای مشخّص و نظام مند، گامی است در جهت شناسایی ویژگی های زبانی، سبکی و گاه محتواییِ آنها به شکلی روش مند و بر پایه آمار و ارقام. یکی از راه های رسیدن به این هدف، تحلیل و بررسی سنجشی آثاری است که دارای نوع ادبی مشترک و همچنین شباهت هایی از نظر زبان و شیوه نگارش هستند. از این رو، در مقاله حاضر بر آن هستیم تا با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و آماری به تحلیل و بررسیِ سنجشیِ نمود بافت تاریخی و فرهنگی بر زبان دو اثر ارزشمند نثر فارسی، یعنی گلستان سعدی و بهارستان جامی با رویکرد فرانقش بینافردی در زبان شناسی نقش گرا بپردازیم. فرانقش بینافردی به برقراری ارتباط با سایر افراد اشاره دارد. این ارتباطی متقابل است که اهداف خاصّی را دنبال می کند؛ نظیر دادن اطّلاعات/ کالا/ خدمات و دریافت اطّلاعات/ کالا/ خدمات. هرکدام از این نقش ها به وسیله نوع خاصّی از بند نشان داده می شوند. اگر گلستان سعدی و بهارستان جامی را که به سنّت ادبی- فکری تقریباً مشابهی تعلّق دارند نماینده گفتمانی واحد، یعنی تعلیم و تربیت، بدانیم مسأله این است که بافت تاریخی و فرهنگی چه تأثیری بر زبان این دو اثر داشته است و مشخّصه زبانیِ وجهیّت که در فرانقش بینافردی مطرح می شود و در آن، دو سویه تعامل - فرستنده و گیرنده- مورد توجّه قرار می گیرند تا چه حد می تواند نشان دهنده و نمودی از تاریخ فرهنگی این دو اثر باشد؟ از این رو، در مقاله حاضر، حدود1500 بند منتخب از فصل های مشترک دو اثر با این رویکرد بررسی شده اند. طبق یافته های این پژوهش، تأثیر و نمود بافت فرهنگی بر زبان گلستان و بهارستان آشکار است و سبب تفاوت هایی در نگارش این دو متن نیز شده است. از جمله این که وجه برجسته در این دو اثر، وجه خبری است و بندهای امری، پرسشی و پیشنهادی در قیاس با بندهای خبری کاربرد کمتری داشته اند. این وجهیت غالب سبب شده دو متن گلستان و بهارستان، متونی تک صدا باشند که مبیّن برتریِ تک صدایی در نظام سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عصر است.
بررسی تطبیقی دریافت در رمان «دوبلینی ها» اثر جویس و «زنده بگور» صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
31 - 52
حوزه های تخصصی:
نظریه دریافت، بر این فرض استوار است که مخاطب، خود، تولید معنا می کند. در این نظریه هر مخاطب بر اساس موقعیت اجتماعی، تاریخی و تجربه ذهنی اش، از متن درک و برداشتی دارد که این برداشت، ادراک و توقع او را از آنچه هست، بالاتر می برد و او دیگر مخاطب قبل از خواندن آن متن نیست. یکی از روش های نویسندگی جیمز جویس (1882-1941م) و صادق هدایت (1281-1330ش)، استفاده از عناصر نظریه دریافت است. آن ها به خوبی توانسته اند، خوانندگان را با متن همراه سازند. هدف اصلی این مقاله، یافتن نمونه های از عناصر نظریه دریافت(فضای باز، فرجام باز، پایان دور از انتظار، زنجیره های نامطمئن، اشاره به بخش هایی از متنی دیگر، نوشتن بر اساس بافت فرهنگی و طرح پرسش) می باشد که با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و به شیوه تحقیق کتابخانه ای انجام شده است. نگارندگان مقاله بر آن اند تا با ارائه مثال هایی از داستان های کتاب «دوبلینی ها» و مجموعه داستان «زنده بگور» شیوه های استفاده جویس و هدایت را از نظریه دریافت، بررسی و تبیین نمایند.
تحلیل روایات اسباب نزول قرآن با رویکرد تاریخمندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۳
9 - 34
حوزه های تخصصی:
اگرچه پژوهش در روایات اسباب نزول قرآن از جهاتی صورت گرفته است، اما با رویکرد تاریخ مندی پژوهشی صورت نگرفته است، در این مقاله با این رویکرد، اسباب نزول قرآن تحلیل شده است. شبهات مستشرقین در این زمینه، ضرورت پرداختن به این موضوع را ضروری می نماید. از مستشرقان معاصر، اندرو ریپین شخصیتی است که در آثارش به ویژه در تز دکترای خود به اسباب نزول با رویکرد فقه اللغه ای به صورت مستقل پرداخته است و در مواردی به تاریخ مندی قرآن تأکید دارد. نصر حامد ابوزید نیز در کتاب «مفهوم النص»، فصلی را به اسباب نزول اختصاص داده است و از این باب بر تاریخ مندی تأکید می ورزد و متن قرآنی را همچون همه متون، «پدیده ای فرهنگی» و «محصول تعامل با واقعیت زنده تاریخی» می داند و اسباب نزول را چیزی جز بافت اجتماعی آیات قرآن کریم نمی داند. برای پاسخ به این شبهات در این مقاله تأکید می شود که اسباب نزول قرآن نه تنها عمومیت و جاودانگی را محدود نمی کند بلکه برای وصول به جاودانگی گریزی از توجه به واقعیت های عینی عصر نزول نیست. نقدی که بر این نظریه وارد است عدم توجه به قاعده «عمومیت لفظ نه خصوص سبب» می باشد. به رغم نزول خاص برخی آیات، عمومیت مفاد آن ها نزد فقها مسلم است.
طبقه بندی توانمندی های منش و فضایل با تأکید بر فرهنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۴ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۹۶)
371 - 394
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناسایی توانمندی های منش و فضایل در میان دانشجویان ایرانی 18 تا 28 ساله و طبقه بندی این توانمندی ها و فضایل با توجه به فرهنگ ایرانی است. روش پژوهش حاضر از نوع کیفی با استفاده از طرح نظریه مبنایی از نوع اکتشافی بود. به منظور تحلیل مصاحبه های گروه کانونی از فن تحلیل مضمون استفاده شد. جامعه پژوهش، دانشجویان دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه تهران در سال تحصیلی 98-1397 بودند که به شیوه هدفمند، از نوع قضاوتی انتخاب شدند. نفرات منتخب با پرسشنامه نشانگرهای بزرگسالی ارزیابی شدند و تنها کسانی که ویژگی های دوره پیش بزرگسالی را داشتند، در این مطالعه، شرکت کردند. کفایت حجم نمونه در رویکرد کیفی با توجه به اصل اشباع طی روند پژوهش تعیین شد. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه بود که از طریق گروه کانونی (6 گروه شامل 24 دانشجوی دختر و 11 دانشجوی پسر) انجام گرفت. تحلیل مضامین در این پژوهش با استفاده از نرم افزار MAXQDA انجام گرفت. یافته ها نشان دهنده وجود چهار عامل یا فضیلت زیر در جامعه ایرانی بود: خِرد (شامل توانمندی های تفکر تحلیلی، خودنظم دهی، میانه روی و اعتدال، عشق به یادگیری)، شجاعت (شامل توانمندی های جرئت مندی، صداقت، و استقلال)، انسانیت (شامل توانمندی های عدالت و انصاف، مهربانی، گذشت و بخشش)، و تعالی (شامل توانمندی های تحسین زیبایی و شگرفی، امیدواری، و معنویت). به عبارت دیگر، به جای تقسیم بندی 6 گانه فضایل و 24 گانه توانمندی های مؤسسه ارزش ها د رعمل (و یا)، در پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیل مضمون مدلی شامل چهار فضیلت و 13 توانمندی با توجه به اولویت های جامعه ایرانی به دست آمد.
بررسی کیفی ویژگی های دوره تحولی ظهور بزرگسالی در دانشجویان ایرانی: فرهنگ و جنسیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۵ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۹۷)
3 - 31
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناسایی ویژگی های دوره تحوّلی ظهور بزرگسالی (18 تا 29 سال) در دانشجویان ایرانی با توجه به عامل جنسیت است. بر این اساس، با استفاده از نمونه گیری ملاکی، 15 نفر (8 پسر و 7 دختر با میانگین سنی 23/26) از دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاه ساکن شهر تهران که در سال تحصیلی 1395-96 در بازه سنی 18 تا 29 سالگی قرار داشتند انتخاب شده و به صورت انفرادی و با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته، مورد مصاحبه قرار گرفتند. تحلیل کیفی داده ها با استفاده از روش پدیدارشناسی و راهبرد هفت مرحله ای کُلایزی، به شناسایی هفت ویژگی شامل شکل گیری عاملیت، هویت یابی، احساس سردرگمی، خوش بینی نسبت به آینده، ادراک وضعیت بینابینی، بی ثباتی و احساس نیاز به صمیمیت انجامید. همچنین نتایج پژوهش نشان داد که در برخی زیر مقوله های مرتبط با شکل گیری عاملیت، احساس سردرگمی، بی ثباتی و احساس نیاز به صمیمیت تفاوتهایی میان دو جنس قابل مشاهده است. نتایج این پژوهش بر لزوم بازنگری در شناخت از دوره سنی جوانی در فرهنگ ایرانی تأکید می کند و رهیافت هایی را در این باره ارائه می دهد.
زنی میان آسمان و زمین: مطالعه مردم نگارانه زندگی زنان معلقه و درک آنها از معلقگی در بافت فرهنگی یکی از محلات حاشیه شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال ۳۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۳)
53 - 82
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر، درباره زنان معلقه، یعنی زنانی که همسرانشان آ نها را رها کرده اند، مطالعه شده است؛ این مطالعه با هدف شناخت بافت فرهنگی محله مطالعه شده ای که زنان معلقه در آن زندگی می کنند و درک این زنان از مفهوم معلقگی در این بافت فرهنگی انجام و با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته، مشاهده غیر مشارکتی و به کمک نمونه گیری هدفمند ترکیبی (روش گلوله برفی و نمونه گیری از موارد حاد)، با 21 زن معلقه بافت فرهنگی یکی از محلات حاشیه شهر اصفهان، مصاحبه شد. روش تحلیل داده ها، تحلیل مضمون بود که در چهار سطح (کدهای سطح اول، دوم، سوم و برتر) اقدام به کدگذاری کردیم. دو مضمون برتر و اصلی تحقیق «بافتی سنتی و آسیب خیز» و «معلقه، زنی پریشان و سرگشته» بودند که درک زنان معلقه را از معلقگی خود در بافت فرهنگی مطالعه شده و شرایط و ویژگی های بافت فرهنگی را بیان می کردند که این زنان معلقه در آن زندگی می کنند. درنتیجه این زنان در بافت فرهنگی سنتی و آسیب خیز زندگی می کنند و درکشان از معلقگی، داشتن حس سرگشتگی، پریشانی، آشفتگی روحی، بلاتکلیفی، تردید، آوارگی، حقارت، سربار بودن، ناامیدی ، بیزاری از همسر، احساس اندوه، پشیمانی از گذشته و حسرت بود که در این مقاله به طور مفصل این مضامین بررسی می شود.
بررسی کیفی روابط فرازناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی ورزش و جوانان دوره ۱۳ تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲۴
113 - 126
روابط فرازناشویی یکی از چالش های اساسی زندگی خانواده در عصر کنونی است. همچنین، در کشور ما آمار طلاق یک روند صعودی را در طی سالیان اخیر تجربه کرده است؛ طبق نظر کارشناسان خانواده در اغلب موارد، زوجین بی وفایی همسر را به عنوان یکی از عوامل طلاق ذکر کرده اند. با توجه به پیامدهای ناگواری که روابط فرازناشویی برای خانواده و فرزندان آن ها در پی دارد، هدف اصلی پژوهش حاضر، مطالعه کیفی عوامل موثر بر برقراری روابط فرازناشویی بوده است. بدین منظور 24 نفر از زنان و مردان در شهر قروه -که به همسرشان بی وفایی نموده و به مراکز بهزیستی و مشاوره مراجعه نموده بودند- به روش نمونه گیری هدفمند و در دسترس انتخاب و با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساخت یافته مورد مطالعه قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نظریه مبنایی نشان داد، دو دسته از عوامل فرهنگی- اجتماعی و زیستی- روانی، نارضایتی زناشویی و روابط فرازناشویی را رقم می زنند که به ترتیب عبارت اند از از: ازدواج اجباری، دلبستگی به خانواده منشأ و دخالت آنان، اختلاف نگرش بر سر نقش های جنسیتی، نارضایتی از روابط جنسی و عاطفی و سوء ظن و بدبینی. به عبارتی عوامل مذکور زمینه را برای نارضایتی، کاهش علاقه و تفاهم و در مواردی روابط فرازناشویی فراهم می کنند.