مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
اردشیر
حوزههای تخصصی:
بیشتر پژوهندگان تاریخ دوره ساسانیان در دهه های گذشته، همداستان با شماری از بزرگ ترین تاریخ نویسان دوره اسلامی که در گزارش تاریخ ساسانیان، محتوای خداینامه تاریخ ملّی ایرانیان باستان را بازتاب می دهند، پذیرفته اند که ساسان، نگهبان آتشکده آناهیتا در اصطخر فارس، پدر بابک و نیای اردشیر یکم (240 ـ 224م.)، بنیان گذار شاهنشاهی ساسانی بوده است. از سوی دیگر، شاپور یکم (270 ـ 240م.) در سنگ نوشته کعبه زردشت، بابک را پدر اردشیر و نیای خود می خواند و در آنجا در آوردن نام ساسان به روشنی از نسبت او در تبارنامه دودمان خویش، سخن به میان نمی آید. از این رو، پاره ای از پژوهندگان با کنجکاوی ها و حتی خیالبافی های گوناگون کوشیده اند که به عقیده خود، هویّت واقعی ساسان را نشان دهند. این پژوهش بر آن است که با تجزیه و تحلیل ساختار و الگوی نوشتاری سنگ نوشته های ساسانیان و مطالعه مهم ترین گزارش های تاریخی درباره پیوند خویشاوندی نخستین هموندان دودمان حکومتی ساسانی، به این پرسش پاسخ دهد که ساسان چهره ای تاریخی بوده است، یا افسانه ای و حتی ایزدی؟ دستاورد این پژوهش نشان می دهد که ساسان خُوَدای، نه یک ایزدِ کهن، و یا چهره ای افسانه ای، بلکه چهره ای کاملاً تاریخی ـ پدر بابک و نیای اردشیر یکم ـ بوده است.
اصالت ایرانی برخی از حکمت های اخلاقی گمنام در کتاب العقد الفرید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۴ شماره ۱۱ (پیاپی ۶۹)
121-143 صفحه
حوزههای تخصصی:
بخش مهمی از حکمت های اخلاقی ایران باستان به زبان عربی، ترجمه و در منابع عربی حفظ شده است. این حکمت ها از راه های گوناگون از جمله آثار نویسندگان ایرانی مانند ابن مقفع و ثعالبی به ادب و فرهنگ عربی نفوذ کرده و به تدریج، هویت اصلی و ایرانی آن از بین رفته است . این مقاله به بررسی برخی از حکمت ها که نام گوینده آن در گذر زمان بنا به دلایل گوناگون حذف گردیده و اصالت ایرانی آن در فرهنگ عربی مغفول مانده، میپردازد. به علت فراوانی منابع عربی در این زمینه، پژوهش حاضر به کتاب العقد الفرید، اثر ارجمند ابن عبدربه(متوفی 328 ق) محدود شد؛ این کتاب به مثابه گنجینه ادب شرق، دربردارنده بسیاری از حکمت های اخلاقی ایرانیان است که به صورت پراکنده در لابه لای کتاب آمده است. پاره ای از این سخنان از کتاب مذکور، گردآوری شد و با تکیه بر منابع معتبر عربی و فارسی و مؤلفه های فرهنگی، اجتماعی، محیطی و غیره توصیف و تحلیل گردید تا مالکیت معنوی آن، دوباره به حکیمان و پادشاهان دوره باستان همچون بزرگمهر، اردشیر، انوشیروان و غیره بازگردانده شود.
سیاست خارجی ایران در دوران هخامنشیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۱ بهار ۱۳۹۰ شماره ۱
229 - 249
حوزههای تخصصی:
حکومت هخامنشیان در سال 550 ق م با سقوط دولت ماد به دست کورُش بزرگ تأسیس شد. از همان نخستین نبردی که به سقوط مادها منجر شد، اساسی ترین اصل سیاست خارجی و داخلی کورُش یعنی تسامح و مدارا پایه گذاری شد. پادشاهان بعدی کمابیش این سیاست را ادامه دادند. کمبوجیه، سیاست توسعه ارضی پیش گرفت و پس از تسخیر مصر همان سیاست ملایم پدرش را دنبال کرد. داریوش بزرگ سیاست تسامح و مدارای سَلَف خویش را به یک دکترین سیاسی تبدیل و تلاش کرد با روش های مسالمت جویانه به اهداف خود برسد. در پی حملات خشایارشا به یونان اتحادیه دلُس به رهبری آتن شکل گرفت. اردشیر اول در قبال یونانی ها سیاست صبر و مماشات و داریوش دوم و اردشیر دوم سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن پیش گرفتند. سرانجام با حملات مقدونی ها در زمان داریوش سوم، آفتاب عمر امپراتوری معظّم هخامنشی غروب کرد.
نام های تخت نشینی در دوره ی هخامنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخ فرهنگی سال دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۷
۵۵-۷۸
حوزههای تخصصی:
پادشاهان هخامنشی پس از داریوش یکم هنگام جلوس و یا هنگامی که نامزد جانشینی می شدند، نام های «داریوش» و «خشایارشا» و «اردشیر» را به عنوان نام تخت نشینی خود انتخاب می کردند. هر کدام از این پادشاهان با توجه به نحوه ی به تخت نشستن، اتفاقاتی که پیش از به تخت نشستن برایشان افتاده، و بر اساس طرح و برنامه ای که داشته اند، یکی از این نام ها را برای خود برگزیده اند. این نام ها نه نام های شخصی و نه ترکیبات اسمی واقعی، بلکه شماری ترکیب اسمی فشرده شده اند. مسئله ی پژوهش حاضر، سبب انتخاب نام های داریوش و خشایارشا و اردشیر توسط پادشاهان شاخه ی دوم هخامنشی بوده است. برای یافتن پاسخ تلاش شده تا با بهره گیری از منابع دست اول و پژوهش های موجود، به شکل توصیفی تحلیلی شیوه ی انتخاب نام های تخت نشینی در دوره ی هخامنشی ذکر شود و سبب انتخاب هر کدام از این نام ها تحلیل شود. دستاورد پژوهش حاکی از آن است که کسانی نام تخت نشینی داریوش را انتخاب کرده اند که جانشین قانونی پادشاه نبوده اند و پس از پشت سر گذاشتن دوره ی بحران داخلی و با تدبیر و اقتدار توانسته اند به تخت پادشاهی دست یابند. انتخاب کنندگان نام خشایارشا ولیعهد و جانشین قانونی پادشاه بوده اند و بی هیچ مشکلی به تخت نشسته اند. کسانی که نام اردشیر را انتخاب کرده اند از فرزندان مشروع پادشاه و از حق قانونی جانشینی برخوردار بوده اند، با این حال جانشینی آنها مورد چالش قرار گرفته و پس از تلاش فراوان و درگیری های داخلی توانسته اند نظم را به خاندان شاهی برگردانند و به تخت بنشینند.
ریشه یابی اسامی شاهان هخامنشی
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ کهن و باستانی کشور ایران از اسامی سلاطین جهت نامگذاری استفاده شده است. گاهی یک نام برای افراد گوناگون در طول زمان مورد استفاده قرار گرفته است. پادشاهان ایران همچون پادشاهان مصر و آشور، نام نیاکان خود را به کار می بردند، مثلاً اُُخوس خود را داریوش دوم، و «کوُدمان codman» خود را داریوش سوم و بسوس خود را اردشیر چهارم نامید. اسامی خاص ایرانیان مطابق با اعتبار شخص و شکوه و جلال آن ها بود، هر نام دارای میراثی از گذشته است که با بررسی آن می توان به گوشه ای از هویت جمعی، هویت فردی و فرهنگ آن دیار پی برد. نام ها نمادی از فرهنگ در جامعه هستند و برای حفظ میراث فرهنگی، ثبت و ضبط این اسامی که امروزه نیز رواج پیدا کرده اند، ضرورتی تام و تمام دارد. بعضی اسامی ایرانی در اثر برخورد و اختلاط با زبان یونانی تغیراتی یافته اند. در این مقاله به ذکر معانی، ریشه یابی و وجه اشتقاق اسامی شاهان هخامنشی پرداخته شده و سعی شده است با مراجعه به گزارش مورخان، کتیبه ها و تعابیر و نظرات شرق شناسانی که در این زمینه تحقیقاتی داشته اند، موضوع مورد بررسی قرارگیرد.
نامه ای برای ایران؛ بررسی نسبت دین، سیاست و ایران گرائی در نامه تنسر به گشنسپ در چارچوب آرای «ماکیاولی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش سیاست نظری پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۲
231 - 263
در حالی که نسبت دین و سیاست از مسائل اساسی در بررسی سامان فکر و کنش سیاسی عصر ساسانی به شمار می رود؛ انگاره غالب آن است که سیاست و فرمانفرمائی این دوران بیشتر بدست موبدان، بر مدار آیین زرتشتی و برای تقویت و تحکیم آن بوده و بدین سان سیاستِ ساسانیان دین محور تلقی می گردد. این پژوهش کوششی است در جهت بازاندیشی در این انگاره مألوف با بازخوانی رابطه دین و سیاست در پرتو بررسی تطبیقی متن نامه تنسر به گشنسپ با انگاره های ماکیاولی در این حوزه. از این بازخوانیِ چنین به نظر می رسد که راهبرد و رویکرد بنیادگذاران ساسانی به نسبتِ مقولات دین و سیاست را باید نه دین محور، بلکه ایران محور و ایران گرایانه دانست. محور کنش و اندیشه سیاسی آنان امر سیاسی و ایرانی است با کاربست ابزارِ دین .
واکاوی ایده پردازیِ مضامین جنگیِ شاهان ساسانی در سنگ نگاره ها، سکه ها، ظروف سیمین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخی جنگ سال ۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
73 - 86
حوزههای تخصصی:
جنگجویی و توانایی جنگیدن در میدان نبرد، یکی از وی ژگی های شاخص برای شاه شدن و به تخت نشستن در تاریخ ایران باستان به شمار می رفت. آنچه اهمیت این ویژگی را دو چندان می کرد جایگاه سیاسی، دینی، جنگی و حتی اجتماعی شخص شاه در میان کارگزاران، بزرگان و نژادگان، سربازان و مردمان زیردست بود. رشته جنگ های پیاپی اردشیر و شاپور با شرق و غرب، برای مردمان زیردست شناخته شده بودند و نمایش خوبی از توان جنگجویی آنها بود؛ اما آنها به خوبی دریافته بودند که نیاز است در فرصت ها و مناسبت های گوناگون، توان جنگی خود را نیز برای مردمان امپراتوری به نمایش گذارند. این پژوهش بر آن است تا با بررسی و واکاوی نگاره های موجود در سنگ نگاره ها، سکه ها، ظروف سیمین و غیره، به این پرسش پاسخ دهد که شاهان ساسانی در اید ه پردازی از جایگاه جنگی خود، از چه نوع بنمایه های جنگی و تبلیغی بهره می بردند. یافته های پژوهش نشان می دهد که توصیف و تبلیغ دیداری قدرت جنگی شاه، خواه در میدان جنگ و خواه در میدان شکار، همواره یکی از دغدغه های اصلی شاهان به شمار می رفت. با توجه به محدودیت ابزارهای تبلیغ و نمایش، بهره گیری از ابزارهای موجود مانند سنگ نگاره ها، سکه ها، ظروف سیمین و دیگر ابزارها، موضوعی حیاتی و ضروری برای شاهان بود. نمایش دادن قدرت و مشروعیت که تا حد ممکن در معرض دید عامه مردم قرار داشته باشد، در گرو بهره گیری از تبلیغات دیداری با ماهیت پایدار و همیشگی بر سنگ نگاره ها، سکه ها و ظروف و غیره بود. وجود سنگ نگاره های فراوان، با موضوعات گوناگون سیاسی، دینی، جنگی و حتی اجتماعی نشان از این دارد که شاهان کاملاً به جنبه تبلیغاتی و تأثیر هنر بر روان مردم، آگاهی داشتند و بر آن بودند تا با ایجاد یک هنر کاملاً شاهی، باورها و اندیشه های خود را در جامعه حاکم کنند.