مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
اجرای سیاست
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، شناسایی و دسته بندی چالش های اجرای سیاست های توسعه در ایران (برنامه های پنج ساله توسعه) است. اجرای سیاست ها یکی از مراحل مهم فرایند سیاست گذاری است که نتایج مراحل قبل و بهینه شدن خروجی و نتایج سیاست ها به موفقیت این مرحله بستگی دارد. طرح/ روش شناسی پژوهش/ رویکرد: در این پژوهش با استفاده از روش تحلیل مضمون، داده های پژوهش به روش کدگذاری باز و محوری تحلیل شده اند. داده ها شامل مقالات علمی، گزارش های سازمان ها و مراکز پژوهشی مرتبط با اجرای سیاست های توسعه است که با روش اسنادی گردآوری شده اند. نمونه گیری پژوهش حاضر هدفمند است. همچنین از مثلث سازی منابع داده ها و مثلث سازی پژوهش گر برای کدگذاری داده ها، نامگذاری و دسته بندی مفاهیم در مضامین پنج گانه استفاده شده است. یافته ها: نتیجه دو مرحله کدگذاری داده ها، چالش های اجرای سیاست های توسعه در ایران است که در پنج دسته چالش های مربوط به 1) ماهیت سیاست های تدوین شده؛ 2) ویژگی های مجریان؛ 3) ساختار و سازمان های اجرایی؛ 4) شرایط و محیط اجرا؛ و 5) ابزار اجرای سیاست ها دسته بندی شده اند. شناسایی چالش های اجرای سیاست های توسعه در ایران می تواند به سیاست گذاران و مجریان سیاست ها کمک نماید که در تدوین و اجرای برنامه های توسعه به چالش های اشاره شده توجه نمایند تا مرحله اجرا با مشکلات کم تری روبه رو شوند. ارزش و اصالت پژوهش: استفاده از روش کیفی تحلیل مضمون و طیف گسترده منابع داده ها باعث می شود که دسته بندی پنج گانه و جدیدی از چالش های اجرایی سیاست های توسعه در ایران ارائه شود که ابعاد مختلف اجرای سیاست ها را پوشش می دهد.
پیشنهادهای سیاستی برای بخش علم و فناوری در برنامه پنج ساله هفتم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بر پایه اسناد بالادستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست های راهبردی و کلان سال ۱۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۲
240 - 271
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش شناسایی حوزه های موضوعی سیاست علم و فناوری برپایه اسناد بالادستی و پیشنهاد برخی از گزینه های سیاستی برای این بخش در برنامه پنج ساله هفتم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. در این پژوهش با روش فراترکیب که از روش شناسی های کیفی است، سیاست های علم و فناوری در اسناد سیاستی کشور شناسایی و استخراج شد. سپس این سیاست ها برپایه همانندی ها و تفاوت های موضوعی دسته بندی گردید. براساس تحلیل و تفسیر سیاست های هر دسته نیز نامی بر آن ها نهاده شد. این نام ها همان موضوع های سیاست علم و فناوری است. در پایان نیز برای ویرایش این موضوع ها، دیدگاه دوازده تن از متخصصان دریافت شد. در این پژوهش، شش موضوع سیاستی کلان به همراه هفده موضوع فرعیِ آن ها معرفی شد. شش موضوع سیاستی کلان عبارت است از: 1. منابع انسانی و مهارت ها؛ 2. قوانین و مقررات؛ 3. زیرساخت های اطلاعاتی؛ 4. ارتباطات ملی، منطقه ای و جهانی؛ 5. بخش اطلاعات؛ 6. بخش اقتصاد اطلاعات. این پژوهش پیش نویسی از موضوع های سیاست علم و فناوری و نیز سیاست های در پیوندِ با این موضوع ها را به سیاست گذاران پیشنهاد می کند که می تواند در نگارش برنامه پنج ساله هفتم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به کار رود. در این پژوهش، در زمینه هریک از هفده موضوع، سیاستی فرعی شناسایی شد و افزون بر سیاست، نیازمندی های انجام سیاست و سنجه هایی برای ارزیابی آن نیز پیشنهاد شد.
بررسی ابعاد و ملاحظات مرتبط با مشارکت مردمی در سیاست های کلان جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از ابعاد مهم بررسی مشارکت اجتماعی، تبیین نوع نگاه و رویکرد سیاست های ملی به این مفهوم و ابعاد مختلف آن است. نهادهای مختلفی در ایران به اتخاذ سیاست در سطوح مختلف می پردازند. این پژوهش با تمرکز بر سیاستهای کلان جمهوری اسلامی ایران در حوزه های مختلف، درصدد است تا ابعاد، ملاحظات و رویکرد این سیاست ها نسبت به موضوع مشارکت مردمی را مورد بررسی قرار دهد. برای این منظور، در گام اول، سیاستهای کلان جمهوری اسلامی در دو سطح سیاستهای کلی مصوب رهبر انقلاب و قوانین برنامه های توسعه مصوب مجلس شورای اسلامی انتخاب شدند. در گام دوم، متن هر کدام از سیاست های مرتبط شامل 52 سیاست کلی ابلاغی رهبری (45 سیاست کلی موضوعی و 7 سیاست کلی برنامه توسعه) و 6 برنامه توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مصوب مجلس شورای اسلامی مورد بررسی قرار گرفت. در این بررسی؛ همه ابعاد و ملاحظات مرتبط با مقولات «مشارکت مردمی»، «مشارکت بخش تعاونی»، «مشارکت بخش خصوصی» و «مشارکت بخش غیردولتی»، شناسایی و استخراج شدند. نتایج نشان می دهد بیشترین بعد مشارکت مردم، «اجرای سیاست ها» بوده و در بخش های اقتصادی نیز ظرفیت مشارکت مردمی بیشتر وجود دارد. برخی نقاط ضغف نیز مانند توجه کم به نقش مشارکت مردم در دستورکارگذاری، طراحی، ارزیابی و ارائه بازخورد نسبت به سیاست ها از یک طرف و ظرفیت سازی کم نسبت به زمینه ها و بسترهای ایجاد مشارکت مردم در سیاستهای مورد بررسی از طرف دیگر دیده می شود.
معناسازی مدیران مدرسه در مسیر پیاده سازی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی از دیدگاه اسلام سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۶
51 - 78
حوزههای تخصصی:
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش یکی از موضوعات برجسته نظام تعلیم و تربیت کشور در دهه اخیر بوده است. تحقق اهداف این سند همانند تمام سیاست ها و اصلاحات آموزشی تحت تأثیر تعبیر و فرایندهای تعدیل و سازگاری مجریان آن قرار گرفته و لزوماً منطبق با مقصود آنان اجرا نمی شود. هدف این مطالعه، شناخت و تبیین معنای ساخته شده و تعابیر مدیران مدارس از نقش خود در طول پیاده سازی و اجرای سند تحول بود که با استفاده از روش پدیدارشناسی و برمبنای چارچوب شناختی معناسازی انجام شد. داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته و عمیق با 8 مدیر دبیرستان دولتی دوره دوم در چهار منطقه 3، 6، 7 و 13 شهر تهران که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند، گردآوری شد. تحلیل اطلاعات بر مبنای روش تحلیل داده های کیفی مایلز و هوبرمن به شکل گیری سه دسته مضمون اصلی «ابهام»، «مستندساز» و «عوامل فردی و موقعیتی» منجر شد. یافته های پژوهش نشان دهنده ابهام مدیران مدارس در زمینه ادراک متن سند و چگونگی اجرای آن در مدارس بود. الزام به اقدام در چنین شرایطی، مدیران مدرسه را به سمت ساخت معنای دیگری از نقش خود سوق داده است؛ آن ها نقش خود را به عنوان «مستندسازان» اجرای سند تحول تعبیر می کنند. ساخت این معنا تحت تأثیر عوامل فردی شامل تصور تکرار مکررات و سعی بی فایده و همچنین عوامل موقعیتی شامل قابلیت اجرا، قوانین و مقررات و جایگاه ارزشی صورت گرفته است. نتایج پژوهش نشان می دهد با وجود تلاش های انجام شده در راستای اجرای سند تحول در مدارس، از منظر مدیران مدرسه مقصود اصلی از اجرای سند چندان حاصل نشده است. توجه سیاستگذاران به عوامل شکل دهنده معناسازی می تواند در طراحی سیاست های آموزشی و اجرای مؤثرتر آن ها کمک کننده باشد.
مدل سازی اثرات سوگیری های شناختی در سیاستگذاری عمومی: دیدگاه هایی از سیاست تغییر قیمت سوخت در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش حسابرسی سال ۲۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۶
۶۰۲-۵۷۶
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف شناسایی، اولویت بندی و مدل سازی سوگیری های شناختی مؤثر بر اجرای سیاست ها، به ویژه با تمرکز بر موضوع افزایش قیمت سوخت(بنزین) در ایران انجام شده است. روش شناسی تحقیق شامل یک رویکرد چهار مرحله ای جامع است. ابتدا، مرور ادبیات به شناسایی 14 سوگیری شناختی بالقوه در سیاست های عمومی می پردازد. در مرحله دوم، هشت فرد تأثیرگذار در تدوین سیاست قیمت گذاری انرژی ایران در سال 2019، از طریق روش دلفی فازی نظر خود را ارائه می دهند و 9 سوگیری تأیید می شود. سپس، روش دیماتل فازی برای رتبه بندی و مدل سازی این سوگیری ها بر اساس نظرات کارشناسان به کار گرفته می شود. این روش چندمرحله ای، درک دقیق تری از سوگیری های شناختی فراهم می آورد و بر ارتباط و اهمیت آن ها در تصمیم گیری سیاست افزایش قیمت بنزین تأکید می کند. این پژوهش سوگیری لنگر انداختن را به عنوان عامل غالب در سیاست قیمت گذاری بنزین در سال 2019 ایران شناسایی می کند که بر تخمین های تصمیم گیرندگان تأثیر می گذارد. خطای تاییدی به دلیل تحلیل های ناقص، به ویژه به دلیل عدم وجود نظرسنجی های عمومی جامع، آشکار می شود. خطای بیش اعتمادی به عنوان یک سوگیری کلیدی ظاهر می شود که اعتماد بی مورد سیاست گذاران را شکل می دهد. مدل فازی دیمتل تعامل پیچیده میان این سوگیری ها را نشان می دهد و بینش هایی برای استراتژی های پیشگیرانه در تصمیم گیری سیاست عمومی ارائه می دهد. برای نخستین بار، این پژوهش به بررسی پیامدهای مضر سوگیری های شناختی سیاست گذاران بر ادراک عمومی، رضایت و ناآرامی های پس از یک سیاستگذاری می پردازد. با کاوش در این زمینه ناشناخته، این مطالعه به دنبال مدل سازی علل ریشه ای این پیامدهای منفی ناشی از تصمیم گیری سیاست گذاران تحت تأثیر سوگیری های شناختی برای مردم است.