این پژوهش با هدف شناسایی، اولویت بندی و مدل سازی سوگیری های شناختی مؤثر بر اجرای سیاست ها، به ویژه با تمرکز بر موضوع افزایش قیمت سوخت(بنزین) در ایران انجام شده است. روش شناسی تحقیق شامل یک رویکرد چهار مرحله ای جامع است. ابتدا، مرور ادبیات به شناسایی 14 سوگیری شناختی بالقوه در سیاست های عمومی می پردازد. در مرحله دوم، هشت فرد تأثیرگذار در تدوین سیاست قیمت گذاری انرژی ایران در سال 2019، از طریق روش دلفی فازی نظر خود را ارائه می دهند و 9 سوگیری تأیید می شود. سپس، روش دیماتل فازی برای رتبه بندی و مدل سازی این سوگیری ها بر اساس نظرات کارشناسان به کار گرفته می شود. این روش چندمرحله ای، درک دقیق تری از سوگیری های شناختی فراهم می آورد و بر ارتباط و اهمیت آن ها در تصمیم گیری سیاست افزایش قیمت بنزین تأکید می کند. این پژوهش سوگیری لنگر انداختن را به عنوان عامل غالب در سیاست قیمت گذاری بنزین در سال 2019 ایران شناسایی می کند که بر تخمین های تصمیم گیرندگان تأثیر می گذارد. خطای تاییدی به دلیل تحلیل های ناقص، به ویژه به دلیل عدم وجود نظرسنجی های عمومی جامع، آشکار می شود. خطای بیش اعتمادی به عنوان یک سوگیری کلیدی ظاهر می شود که اعتماد بی مورد سیاست گذاران را شکل می دهد. مدل فازی دیمتل تعامل پیچیده میان این سوگیری ها را نشان می دهد و بینش هایی برای استراتژی های پیشگیرانه در تصمیم گیری سیاست عمومی ارائه می دهد. برای نخستین بار، این پژوهش به بررسی پیامدهای مضر سوگیری های شناختی سیاست گذاران بر ادراک عمومی، رضایت و ناآرامی های پس از یک سیاستگذاری می پردازد. با کاوش در این زمینه ناشناخته، این مطالعه به دنبال مدل سازی علل ریشه ای این پیامدهای منفی ناشی از تصمیم گیری سیاست گذاران تحت تأثیر سوگیری های شناختی برای مردم است.