مطالب مرتبط با کلیدواژه

مغالطات منطقی


۱.

نظریه قرون وسطایی اطلاق: دلالت شناسی پنهان در رساله ی «در پیرامون ابطال-های سوفیستی» ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: «ابطال های سوفیستی» ارسطو نظریه ی اطلاق منطق ارسطویی منطق قرون وسطایی مغالطات منطقی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۰۷ تعداد دانلود : ۳۲۱
نظریه ی اطلاق (Supposition Theory) یکی از نظریه های مهم منطقی-دلالت شناسی است که در تألیفات و تفاسیر منطق دانان قرون وسطایی در ذیل بحث «ویژگی های حدود» مطرح گردیده است. از آنجایی که این نظریه دارای پیامدهای منطقی، فلسفی و الاهیاتی مهمی است در این پژوهش به بررسی ریشه ی مفهومی و تاریخی آن می پردازیم. مدعای اصلی این پژوهش وجود پیوندی معنادار به لحاظ تاریخی و مفهومی بین نظریه ی قرون وسطایی اطلاق و نظریه ی مغالطات ارسطو است که در رساله ی «در پیرامون ابطال های سوفیستی» وی مطرح شده است. بررسی مورد به مورد مغالطات مطرح شده توسط ارسطو در مقایسه و تطبیق با تحلیل های منطق دانان قرون وسطایی این فرضیه را تقویت می کند که نظریه ی اطلاق همان دلالت شناسیِ پنهان در نظریه ی مغالطات ارسطو است که توسط منطق دانان قرون وسطایی ماهیتی آشکار و مستقل پیدا کرده است و در دوران قرون وسطایی متأخر در برخورد با مشکلات دلالت شناسی مختلف در ابعاد گسترده تری نیز توسعه یافته است.
۲.

نقش مغالطات اگزیستانسیالیسم بر علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: اِگزیستانسیالیسم مغالطات منطقی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۶۶ تعداد دانلود : ۲۵۳
جریان فکری اگزیستانسیالیسم از مغالطات مهمی رنج می برد؛ مغالطه موضوعی و اخذ عرضی به جای ذاتی یا اصالت بخشیدن به عمل به جای عامل، مغالطه روشی و بکارگیری تمثیل واستقراء ناقصِ ظنی به جای قیاس و استقراء تامِ یقینی و مغالطه هدفی و خلط هدف با وسیله. جریان اگزیستانسیالیسم به دلیل نفوذش در عالمان و اندیشمندان علوم انسانی، آنها را تحت تاثیر خود قرار داد و سبب شد عالمان علوم انسانی از این دریچه به فکر، اندیشه و انتخاب های انسان بنگرند. حاصل این فرایند آن شد که علوم انسانی که تدوین می یافتند تا به ابعاد اجتماعی انسان توجه کنند و به آنها برسند و جامعه را به نحو صحیح اداره کنند، از این هدف باز ماندند. به عنوان مثال روانشناسی وجود گرا متاثر از اندیشمندان اگزیستانسیالیسم، آنها که انسان را محدود به یک تجربه عملی و یک حیوان محدود دنیوی دانستد، با غفلت از سرشت و طبیعت فراحیوانی انسان و نادیده گرفتن میدان وسیعی از خصوصیات مشترک، غیراکتسابی و زوا ل ناپذیر انسان مانند ادراکات، گرایشات و توانشهای ویژه، نتوانستند دریابند که این ویژگیهای زوال ناپذیر از تجربه زیسته قابل اسخراج نیست و نیازمند درک عقلانی و درک این حقیقت اند که انسان از دو بعد جسمانی و روحانی تشکیل یافته است. مقاله حاضر بروش توصیفی تحلیلی، ضمن ارائه تعریف قابل دفاعی از علوم انسانی، تأثیر اشتباهات و مغالطات این جریان فکری را در موضوع، روش و هدف علوم انسانی ارزیابی خواهد کرد.