آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۸

چکیده

ادبیات فارسی به شکلی انکارناپذیر، با حکایت های اخلاقی گره خورده است. در این میان، برخی پدیدآورندگان آثار منثور برای رهایی از قید گرایش های شعری، به ابداع روش های بیانی و هنری خلاقه ای روی آورده اند که ساخت بیان آن ها را نه تنها در برابر شعر که در برابر سایر آثار مشابه، متمایز می سازد. کتاب کلیله و دمنه ی انشای نصرالله منشی، نمونه ای بارز از این گونه هنرورزی ها به شمار می رود. در این کتاب، افزون بر بهره مندی از تمام جذابیت های نثر فنی و مصنوع فارسی، جلوه ای ابتکاری از هنر روایت پردازی نیز به کار گرفته شده که آن را در نوع خود، یگانه ساخته است. چنان که در برخی داستان های این کتاب، با بهرهمندی از صنعت تصویرگری (Imagery)، فضاسازی و ضرباهنگ قصه به گونه ای پرداخته می شود که با شخصیت و منش قهرمان و یا سایر اشخاص درگیر در داستان، هماهنگ است. نوشتار حاضر بر آن است که با تحلیل و بررسی داستان «کبک نجیر و خرگوش و گربه ی روزه دار» (باب هشتم، بوف و زاغ) و مقایسه ی آن با سایر گزارش های این داستان، این جلوه گری ویژه ی روایت پردازی را در کلیله و دمنه انشای نصرالله منشی بازنمایی کند.

تبلیغات