مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
متوسطه دوم
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
161-184
حوزه های تخصصی:
در جوامع یاد گیرنده محور، افراد به طور پیوسته در حال یادگیری هستند. آنها بدلیل برخورداری از برنامه های درسی که مولفه های سواداطلاعاتی در ساختار و محتوای آن برنامه ها، در تمام سطوح تحصیلی از دبستان تا دانشگاه تلفیق شده است، تبدیل به یادگیرنده مادام العمر شده اند، بطوریکه قابلیتهای سواد اطلاعاتی در رفتار و نگرش آنان نهادینه شده است. دور ه متوسطه دوم به دلیل داشتن ماهیت انتقالی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است .هدف این پژوهش طراحی برنامه درسی مبتنی بر توسعه سواد اطلاعاتی در دوره متوسطه دوم است. بدین منظور به روش مطالعه مروری، کتب و مقالات مربوط، مطالعه و بررسی شد. وسپس با تعیین مولفه های سواد اطلاعاتی و عناصر اساسی برنامه درسی (اهداف، محتوا، فعالیتهای یادگیری، نقش معلم، ارزشیابی) و با عنایت به توصیه اساتید صاحب نظردر این حوزه الگوی پیشنهادی برنامه درسی تدوین و در قالب جدول ارائه شد .در طراحی این برنامه مولفه های سواد اطلاعاتی در عناصر برنامه درسی طوری تلفیق شده اند که در نهایت یادگیرنده مادام العمر تربیت نماید.
بررسی جایگاه قومیت در برنامه های درسی نظام جدید دوم متوسطه: مطالعه موردی دبیرستان چندفرهنگی بخردیان بهبهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی جایگاه قومیت در برنامه های درسی رسمی و پنهان دوره متوسطه نظام جدید آموزشی در سال تحصیلی 98-97 بود. روش پژوهش در بخش اول پژوهش شامل تحلیل اسنادی و تحلیل محتوای کیفی بود. نمونه گیری در این بخش هدفمند بود و شامل 6 جلد کتاب در قالب بیش از 960 صفحه از کتاب های تاریخ، جامعه شناسی دوره متوسطه دوم می شد. واحد تحلیل محتوا در این بخش؛ متن، تصاویر و فعالیت های کتاب های درسی بود. در بخش دوم پژوهش نیز روش تحقیق کیفی و از نوع قوم نگاری بود و ابزارهایی چون ژورنال های دانش آموزی و مصاحبه های غیررسمی در جمع آوری اطلاعات به کار گرفته شد. در نهایت بر اساس یافته های این پژوهش می توان اذعان داشت که جایگاه قومیت در برنامه های درسی رسمی و پنهان مقطع دوم متوسطه نامطلوب بود.
بررسی رابطه بین شیوه های فرزندپروری مادران با پایگاه هویت و دینداری دانش آموزان دختران دوره متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف :هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین شیوه های فرزندپروری مادران با پایگاه هویت و دینداری دانش آموزان دختر سال های متوسطه دوم در رشته علوم انسانی شهر بابل می باشد. روش : روش پزوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر سال های متوسطه دوم در رشته علوم انسانی شهر بابل بود، که در سال 99-98 در مدارس دولتی شهر بابل و در مقطع متوسطه دوم مشغول به تحصیل بودند که با استفاده از روش نمونه گیری ساده تعداد 120 دانش آموز و مادرانشان انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده پرسشنامه پایگاه هویت (Bennion& Adams,1986 ) و پرسشنامه سنجش دینداری فرد مسلمان آرین(1378) و پرسشنامه شیوه ی فرزندپروری بامریند( اسفندیاری، 1374) بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص آماری توصیفی فراوانی و آمار استنباطی ضریب همبستگی اسپیرمن و پیرسون و آزمون کولموگروف- اسمیرنف استفاده شد . یافته ها: نتایج این پژوهش رابطه معناداری بین شیوه های فرزندپروری مقتدرانه ، سهل گیرانه و مستبدانه با پایگاه هویت دانش آموزان دخترنشان داد. این درحالی است که بین شیوه های فرزندپروری با دینداری دختران رابطه معناداری وجود نداشت. نتیجه گیری : بنا بر این یکی از راه های تقویت پایگاه هویت دانش آموزان کمک به والدین در اتخاذ رویکرد مقتدارانه درتربیت دختران خود می باشد .
شناسایی مولفه های آموزشی مبتنی بر تربیت اخلاق جنسی در دوره متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال دهم خرداد ۱۴۰۰ شماره ۳(پیاپی ۶۰)
161-170
حوزه های تخصصی:
یکی از تغییرات مهم در طول زندگی، رشد جنسی است و لازمهی هدایت آن، برخورداری از اخلاق جنسی است. هدف این پژوهش، شناسایی، طراحی و اعتباریابی مؤلفههای آموزشی مبتنی بر تربیت اخلاق جنسی در دوره متوسطه دوم بود. پژوهش حاضر با استفاده از طرح پژوهش آمیخته از نوع اکتشافی انجام شد. در بخش کیفی، از روش تحلیل مضمون با رویکرد استقرایی و در بخش کمی از روش توصیفی از نوع پیمایشی استفاده شد. سپس بر اساس مؤلفههای دست آمده، پرسشنامه 73 گویهای ساخته شد. نمونه آماری در بخش کمی شامل 375 نفر از متخصصان حوزه برنامه درسی و اساتید علوم تربیتی، معاونان و مدیران آموزش و پرورش استان خراسان رضوی و همچنین اعضای هیات علمی و متخصصین حیطه اخلاق بودند. به منظور تجزیهوتحلیل اطلاعات از روش تحلیل عاملی تأییدی و رویکرد مدلسازی معادله ساختاری استفاده شد. یافتههای حاصل از تحلیل مضمون منجر به طراحی مدل آموزشی مبتنی بر تربیت اخلاق جنسی با چهار مضمون سازماندهنده اهداف، محتوا، روشهای یادهی-یادگیری و ارزشیابی و 19 مضمون پایه گردید. یافتهها نشان داد که ابزار سنجش از اعتبار عاملی برخوردار بود. همچنین مقادیر مربوط به برآورد ضریب آلفای کرونباخ، به منظور سنجش همبستگی درونی مضامین پایه بالاتر از 7/0 شد، در نتیجه ابزار سنجش مربوط به این مفاهیم از دقت اندازهگیری کافی برخوردار بود. بر اساس یافتههای حاضر میتوان بیان نمود که گنجاندن مؤلفههای آموزشی مبتنی بر تربیت اخلاق جنسی میتواند در تربیت اخلاق جنسی در بین دانشآموزان دوره متوسطه دوم مفید فایده واقع گردد.
طراحی مدل عوامل مؤثر در شکل گیری دانش دبیران در تلفیق فناوری
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ارائه مدل عوامل مؤثر در شکل گیری دانش ضروری برای دبیران در تلفیق فناوری است. پژوهش حاضر از منظر هدف کاربردی و از نظر روش گردآوری توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری پژوهش دبیران مقطع متوسطه شهر شیراز در سال تحصیلی 93 -94 است که تعداد آن ها 5824 نفر (زن و مرد) بود. براساس فرمول کوکران، 255 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه های ساهین (2011)، چای و همکاران (2011)، نیدرهاوزر و پرکمن (2008)، و چنن- موران و ولفولک هوی (2001) بود. برای آزمون فرضیه های پژوهش مدل سازی معادلات ساختاری استفاده گردید. یافته ها نشان داد بین همه حوزه های دانش محتوایی تربیتی فناوری همبستگی مثبت و معنادار وجود دارد و دانش محتوا، دانش تربیتی، دانش محتوای فناوری، دانش تربیتی فناوری، دانش محتوای تربیتی بر دانش محتوایی تربیتی فناوری (دانش ضروریِ معلم) اثر مستقیم دارند. علاوه بر این، دانش فناوری، دانش محتوا و دانش تربیتی به طریق غیرمستقیم بر دانش محتوایی تربیتی فناوری تأثیر دارند و بیشترین اثر کل مربوط به دانش محتواست.
تدوین الگوی توسعه حرفه ای معلمان مقطع متوسطه دوم شهر اردبیل بر مبنای برنامه درسی (یک مطالعه کیفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدارس بهتر از معلمانی که در آنها تدریس می کنند نیستند و توسعه حرفه ای کلید اصلی پیشرفت معلمان و رشد حرفه ای آنها است. پژوهش حاضر باهدف تدوین الگوی توسعه حرفه ای معلمان در برنامه درسی و به صورت کیفی و به شیوه تحلیل مضمون انجام شده است. بدین منظور با 14 نفر از اساتید رشته علوم تربیتی در شهر اردبیل که به صورت هدفمند و قضاوتی انتخاب شده اند، مصاحبه نیمه ساختاریافته، انجام شده است. در این پژوهش از روش شبکه مضامین استفاده شد. روایی و پایایی پژوهش با استفاده از روش گوبا و لینکن (1985) بررسی و مورد تائید قرار گرفت. پس از تکمیل فرایند مصاحبه ها و کدگذاری، تعداد 67 مضمون پایه، 18 مضمون سازمان دهنده و 3 مضمون فراگیر در خصوص توسعه حرفه ای معلمان شناسایی شد. مضامین اصلی عبارت بودند از: 1. عوامل فردی ، 2. عوامل سازمانی، 3. عوامل مدیریتی. بررسی الگوها و مدل های ارائه شده برای توسعه حرفه ای مربیان و معلمان نشان داد که این الگوها تمامی جنبه ها و مولفه های توسعه حرفه ای را مدنظر قرار نداده اند از این رو، پژوهش حاضر الگویی را شناسایی و ارائه می کند که شامل مولفه های سه گانه ی فردی، سازمانی و مدیریتی و روابط متقابل بین این مولفه ها بوده و با ویژگی های معلمان مقطع متوسطه سازگار می باشد.
مقایسه اشتیاق تحصیلی دانش آموزان مدارس متوسطه دولتی، غیردولتی و تیزهوشان شهرستان ساری
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اشتیاق تحصیلی دانش آموزان مدارس متوسطه دولتی، غیردولتی و تیزهوشان شهرستان ساری، انجام پذیرفت. روش پژوهش، توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری عبارت بود از کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهرستان ساری در سال تحصیلی 00–1399 برابر با 18606 نفر که مطابق با جدول کرجسی و مورگان (1970)، تعداد نمونه برابر 377 نفر شد. برای انتخاب افراد نمونه، از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای (بر حسب نوع مدرسه: دولتی، غیردولتی و تیزهوشان) استفاده شد. ابزار اندازه گیری، پرسشنامه استاندارد اشتیاق تحصیلی رسولی خورشیدی و همکاران (1398) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با روش های آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون تحلیل واریانس یک متغیری (انوا)) در سطح معناداری 05/0=α انجام شد. یافته ها نشان داد میزان اشتیاق تحصیلی و خرده مقیاس های آن در دانش آموزان مدارس تیزهوشان بیشتر از مدارس دولتی و غیر دولتی است. هم چنین، از نظر میزان اشتیاق تحصیلی و خرده مقیاس های آن بعد از دانش آموزان مدارس تیزهوشان، دانش آموزان مدارس غیردولتی و در آخر دانش آموزان مدارس دولتی قرار دارند.
رابطه باورهای دینی و بهداشت روانی دانش آموزان متوسطه دوم
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین باورهای دینی با بهداشت روانی دانش آموزان متوسطه دوم انجام شد. این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی؛ از لحاظ ماهیت، توصیفی و از نظر روش، همبستگی و جامعه آماری، شامل کلیه دانش آموزان متوسطه دوم شهرستان بهشهر به تعداد 4469 نفر بود. مطابق با جدول تعیین حجم نمونه کرجسی و مورگان، 354 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای بر حسب جنسیت (دختر: 156 نفر و پسر: 198 نفر) انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری، پرسشنامه های استاندارد باورهای دینی و بهداشت روانی بود. با بهره گیری از نرم افزار SPSS23 و در سطح معنی داری 0/05=a، یافته ها نشان داد رابطه معنی داری بین باورهای دینی با بهداشت روانی دانش آموزان وجود دارد. هم چنین، بین باورهای دینی با شکایت های جسمانی، اضطراب، ناسازگاری اجتماعی و افسردگی دانش آموزان نیز رابطه معنی داری وجود دارد. بنابراین، باورهای دینی عاملی موثر در جهت افزایش بهداشت روانی دانش آموزان از جمله کاهش اضطراب و افسردگی و افزایش سلامت جسمانی و سازگاری اجتماعی است که باید در خانواده، مدرسه و جامعه به طور جدی مورد توجه قرار گیرد.
شناسایی عوامل برنامه درسی چند فرهنگی دوره متوسطه دوم آموزش و پرورش ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش شناسایی عوامل برنامه درسی چندفرهنگی دوره متوسطه دوم آموزش و پرورش ایران بوده است. که از نظر هدف کاربردی، روش اجرا توصیفی از نوع آمیخته اکتشافی و پیمایشی است. مشارکت کنندگان اول، شامل 9 نفر ازخبرگان و صاحب نظران (استادان عضو هیات علمی دانشگاه با تحصیلات دکتری در رشته برنامه ریزی درسی) حداقل دارای 15 سال سابقه بودند که به صورت هدفمند و تکنیک گلوله برفی انتخاب شدند و با همان تعداد به اشباع رسیده و تحت مصاحبه های نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. برای اطمینان از روایی مصاحبه از روش مثلث سازی (سه سویه سازی) استفاده گردید. مشارکت کنندگان دوم پژوهش، شامل مدیران و دبیران دوره متوسطه دوم شهر تهران در سال 1399 حدود 2000 نفر هستند. که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای، تعداد 400 پرسشنامه بین این افراد توزیع و تعداد 386 پرسشنامه دریافت و مورد تحلیل قرار گرفت. برای بررسی روایی واگرا، از مقایسه ی جذر AVE هر سازه (متغیر) با مقادیر ضرایب همبستگی بین سازه ها استفاده شد و ضریب پایایی ترکیبی به دست آمده برای همه مؤلفه های تحقیق بزرگ تر از 70/0 هستند و این موضوع نشان دهنده همبستگی درونی مناسب بین متغیرها برای سنجش مفاهیم مورد نظر بود. روش گردآوری داده ها در جامعه اول بصورت مطالعه کتابخانه ای است. کدگذاری داده ها در سه مرحله (باز، محوری و انتخابی) انجام شد و پنج تن از مشارکت کنندگان با تأیید یافته های پژوهش، روایی و پایایی کدگذاری ها را تأیید کردند. و در جامعه دوم پزوهش، تحلیل داده ها در دو بخش توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزارهای Smart PLSو SPSS استفاده شد. نتایج نشان داد که برنامه درسی چندفرهنگی به مؤلفه های «مبانی؛ شرایط علی، «برنامه درسی چندفرهنگی؛ مقوله محوری»، «فعالیت ها به عنوان عوامل زمینه ای»، «اهداف به عنوان راهبردها»، «روش های ارزیابی به عنوان شرایط مداخله گر» و در نهایت «محتوی به عنوان پیامدها» وابسته است. در نهایت نتایج نشان داد که روایی و فرضیات مدل مورد تأئید قرار گرفته است.
اعتباربخشی الگوی تدوین شده برنامه درسی مدیریت اقتصاد خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف : هدف این پژوهش اعتباربخشی الگوی تدوین شده برنامه درسی مدیریت اقتصاد خانواده است. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر چگونگی گردآوری داده ها توصیفی پیمایشی است. روش شناسی پژوهش : جامعه ی آماری شامل 97 نفر (34 مرد و 63 زن) از سرگروه های آموزشی دروس مطالعات اجتماعی استان فارس بودند که کل جامعه با روش سرشماری به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه ی محقق ساخته منطبق بر مولفه های (هدف، محتوا، استراتژی های یادگیری و ارزشیابی) شامل 56 سؤال بر مبنای مقیاس لیکرت طراحی گردید. روایی محتوایی پرسشنامه ی پژوهش مورد تأیید متخصصان قرار گرفت و پایایی پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برابر با 81/0 حاصل گردید. یافته ها و نتیجه گیری : برای ارزیابی این که آیا میانگین وضعیت برنامه درسی دوره متوسطه دوم در رابطه با اهداف، محتوا، استراتژی های یاددهی-یادگیری و ارزشیابی مدیریت اقتصاد خانواده تا چه حد همسو با اهداف این درس است و به طور معنی داری اختلاف دارد یا خیر، آزمون t تک نمونه ای بر اساس نمرات پرسش نامه اجرا شد. مقدار آزمون t تک نمونه ای نشان داد که با اطمینان 99% و سطح خطای کوچک تر از 01/0 تفاوت آماری معناداری بین دو میانگین واقعی و مفروض وجود دارد (000/0=p). بنابراین، براساس این نتایج، از دیدگاه پاسخ گویان وضعیت برنامه درسی دوره متوسطه دوم در رابطه مولفه های مدیریت اقتصاد خانواده در حد مطلوبی می باشد. و برای بررس ی این که هر یک از س ازه های پژوهش تا چه حد با نش انگرهای انتخاب ش ده جه ت سنجش آن ها دارای همس ویی هستند از مدل اندازه گیری یا همان تحلیل عاملی تائیدی به تفکیک متغیرهای اص لی پژوهش استفاده شد. نتایج نشان داد با توجه به این که مقدار ریشه دوم برآورد واریانس خطای تقریب RMSEA برای مدل اولیه کمتر از 08/0 گزارش شده است، لذا جهت استفاده از این سازه در طراحی مدل ساختاری تحقیق و آزمون فرضیات به لحاظ آماری نیازی به انجام اصلاحات نیست و مدل از برازش خوبی برخوردار است.
مقایسه میزان حضور سبک های ادبی در کتاب های فارسی دهم و یازدهم نظام جدید با کتاب های دوم و سوم انسانی نظام قدیم
حوزه های تخصصی:
کتاب های فارسی دوره متوسطه دوّم به عنوان کتاب های اثرگذار و فرهنگ ساز بسیار با اهمیّت هستند؛ زیرا زبان ، فرهنگ و هویّت ملّی ما را به دانش آموزان منتقل می کنند. شناخت سبک یک اثر ادبی در این کتاب ها، فکر غالب و اندیشه های شاعران و نویسندگان را در هر دوره برای خواننده آشکار می سازد. در پژوهش حاضر، نگارنده به دنبال آن است تا ضمن بررسی میزان حضور سبک های ادبی در کتاب های فارسی دوره دوّم متوسّطه، نشان دهد که مؤلّفان کتاب های فارسی دوره دوّم متوسّطه در گزینش متون مختلف از همه سبک های ادبی در کتاب های فارسی تا چه حد اهتمام داشته اند و در مقام قیاس، از نظر میزان حضور سبک های ادبی در کتاب های فارسی نونگاشت با کتاب های ادبیّات فارسی نظام پیشین، چه تفاوت هایی وجود دارد. روش تحقیق در این پژوهش، تحلیل محتوا با رویکرد توصیفی، تحلیلی است. جامعه آماری این پژوهش، کتاب فارسی دهم و یازدهم نظام جدید با کتاب دوم و سوم انسانی نظام قدیم است. یافته های پژوهش حکایت از آن دارد که در نظام قدیم بیشترین توجه به سبک نو با 08/45 بوده و کم ترین توجه به سبک هندی با 96/1 بوده است و در نظام جدید بیشترین توجه به سبک نو با 22/40 و کم ترین توجه به سبک مشروطه با 17/3 می باشد؛ هم چنین در نظام جدید، سبک عراقی نسبت به قدیم بیشتر مورد توجه قرارگرفته است.
پیش بینی خود گردانی تحصیلی دانش آموزان بر اساس خودپنداره(مثبت و منفی) و سبک زندگی خانواده(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
روان شناسی تحلیلی شناختی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۲
41 - 56
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی خودگردانی تحصیلی دانش آموزان بر اساس خودپنداره(مثبت و منفی) و سبک زندگی خانواده انجام شده است. روش: روش پژهش توصیفی و از نوع همبستگی می باشد جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم در مدارس دولتی ناحیه 2 شهر ارومیه می باشد که در مجموع 7315 نفر بوده و از این تعداد 364 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای و براساس جدول مورگان به عنوان نمونه انتخاب گردیدند.. ابزار جمع آوری داده شامل سه پرسشنامه استاندارد خودکارآمدی تحصیلی، خوپنداره دانش آموزان و سبک زندگی خانواده بود. روایی هر سه پرسشنامه به تأیید متخصصان رسیده و پایایی آن ها به ترتیب 89/0، 87/0 و 91/0 گزارش شد که بیانگر پایایی خوب برای هر سه پرسشنامه می باشد. جهت تجزیه و تحلیل داده از آزمون های آمار توصیفی و استنباطی استفاده گردید. یافته ها : نتایج حاصل از تحلیل داده ها بیانگر این بود که خودپنداره مثبت به طور مثبت و معنی داری قابلیت پیش بینی خودگردانی تحصیلی را دارد ولی رابطه خودپنداره منفی با خودگردانی تحصیلی دانش آموزان منفی و معنی دار است. در ادامه نتایج بیانگر این بود که متغیر سبک زندگی خانواده قابلیت پیش بینی خودگردانی تحصیلی را دارد. نتایج تحلیل رگرسیون بیانگر این بود که همه مولفه های سبک زندگی(بجز مولفه سخت گیری) می توانند به طور مثبت و معنی داری خودگردانی تحصیلی دانش آموزان را پیش بینی نمایند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصله می توان بیان نمود خودپنداره منفی و مولفه های مثبت سبک زندگی خانواده قابلیت پیش بینی خودگردانی تحصیلی را دارند.
بررسی تأثیر رهبری دانش بر توسعه حرفه ای معلمان با نقش میانجی ظرفیت یادگیری سازمانی در مدارس متوسطه دوم شهر ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر رهبری دانش بر توسعه حرفه ای معلمان با میانجی گری ظرفیت یادگیری معلمان مدارس متوسطه دوم شهر ایلام انجام شده است. از نظر هدف، کاربردی، از نظر شیوه گردآوری داده ها توصیفی از نوع همبستگی و از لحاظ زمانی، مقطعی می باشد. جامعه آماری تحقیق حاضر، شامل تمام معلمان مدارس متوسطه دوم شهر ایلام به تعداد 576 نفر است که با مراجعه به جدول مورگان حجم نمونه 231 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای، انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای تحقیق، از پرسشنامه 15 سؤالی توسعه حرفه ای معلمان ایوبی (1393)، پرسشنامه رهبری دانش ویتالا و همکاران (2004) و پرسشنامه ظرفیت یادگیری سازمانی فام و اسوایرسزک (2006) استفاده شده است. جهت تجزیه و تحلیل داده ها در بخش توصیفی، از میانگین و انحراف معیار و در بخش استنباطی از مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار spss نسخه 22 و نرم افزار لیزرل نسخه 8/8 استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که متغیر رهبری دانش، از طریق ظرفیت یادگیری سازمانی، بر توسعه حرفه ای معلمان تأثیر مستقیم دارد. با توجه به تأثیر رهبری دانش و ظرفیت یادگیری سازمانی بر توسعه حرفه ای معلمان، مدارس و سازمان های آموزشی می توانند رهبری دانش را در بین مدیران و معلمان مدارس تقویت نمایند؛ همچنین ظرفیت یادگیری سازمانی را به عنوان یکی از عناصر مهم مدرسه در تسهیل رابطه بین رهبری دانش و توسعه حرفه ای معلمان مورد توجه قرار دهند تا توسعه حرفه ای معلمان در مسیر مطلوب قرار گیرد.
مطالعه اثربخشی روش تدریس مبتنی بر طرح همیار معلم روی اخلاق زیست محیطی دانش آموزان متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۲۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
43 - 62
در بین راه های متعدد مقابله با مشکلات زیست محیطی، بنیادی ترین روش، آموزش و فرهنگ سازی عمومی و مشارکت افراد جامعه می باشد. نحوه آموزش اثر زیادی بر توانایی های خودآموز دانش آموزان دارد. این پژوهش با هدف مطالعه اثربخشی روش تدریس مبتنی بر طرح همیار معلم روی اخلاق زیست محیطی دانش آموزان پایه یازدهم متوسطه دوم کاشان در سال تحصیلی 1400-1399 صورت گرفت. روش پژوهش، به لحاظ هدف، کاربردی و به لحاظ ماهیت داده های گردآوری شده، کمّی و مبتنی بر رویکرد شبه آزمایشی (طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه) بود. جامعه آماری متشکل از 1171 دانش آموز که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس دو کلاس 30 نفری انتخاب شدند. ب رای جم ع آوری داده ها از پرسشنامه اخلاق زیست محیطیFiroozfar, Faqihi & Erfani (2021) استفاده شد که روایی محتوایی آن توسط متخصصان حوزه محیط زیست تأیید گردید و پایایی آن نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برابر با 0.927 به دست آمد. داده ها در دو سطح توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و استنباطی (تحلیل کوواریانس تک و چند متغیره) با نرم افزار SPSS26 تحلیل شدند. نتایج نشان داد که روش تدریس مبتنی بر طرح همیار معلم روی اخلاق زیست محیطی و مؤلفه های آن (هوا، خاک، آب، گیاهان و جانوران) در دانش آموزان تأثیر دارد (P<0.0005). لذا می توان با بکارگیری روش تدریس مبتنی بر طرح همیار معلم نسبت به ارتقای سطح اخلاق زیست محیطی در دانش آموزان همت گمارد، به گونه ای که نمود آن در جامعه احساس شود.
بررسی رابطه اختلالات خلقی و پیشرفت تحصیلی درس ریاضی دانش آموزان متوسطه دوم شهرستان سرباز
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال پنجم آبان ۱۴۰۱ شماره ۵۳
327 - 346
اختلالات خلقی و روانی در برهه خاصی از عمر می توانند بر همه ابعاد زندگی فرد تاثیر بگذارند، صرف نشر از شدت و میزان شیوع آن ، شناسایی و اقدام به موقع می تواند در استفاده از ابزار های مشاوره ای در مدارس مفید باشد تا نسبت به بهبود شرایط گام بردارد از این رو در این پژوهش به بررسی رابطه اختلالات خلقی و پیشرفت تحصیلی درس ریاضی دانش آموزان متوسطه دوم شهرستان سرباز می پردازیم .جامعه آماری را دانش آموزان پسر متوسطه دوم آموزش و پرورش شهرستان سرباز تشکیل داد که با استفاده از فرمول مورگان و کریشی تعداد 120 نفر از آنان با نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. داده های میدانی اختلالات روانی به وسیله ، پرسشنامه نشانه های اختلالات روانی SCL-25 (فرم کوتاه شده SCL-90) جمع آوری و مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج به دست آمده، نشان داد رابطه معنی دار و معکوسی بین نمرات پایانی درس ریاضی دانش آموزان و نمرات پرسشنامه و مولفه های آن وجود دارد و دانش آموزانی که سطح اختلالات خلقی بیشتری رنج می بردند نمرات ریاضی به نسبت پایین تری دارند.
بررسی رابطه تفکر انتقادی و مولفه های آن با خود انتقادی دانش آموزان متوسطه دوم
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال پنجم آبان ۱۴۰۱ شماره ۵۳
361 - 378
تفکر انتقادی بسیار مهم است چرا که فرد را قادر می سازد تا اطلاعات دریافتی را ارزیابی نموده و خطرات عمل بر پایه یک فرض غلط را به حداقل برساند. فقدان این استعداد ذهنی می تواند باعث صدمه، مسمومیت ذهنی، عدم پذیرش و یا خرابکاری هایی شود که ممکن است فرد را با خطرات مهلکی روبه رو سازد. از طرفی انتقاد از خود شدیدترین نوع انتقاد محسوب می شود. اغلب مواقع دیگران با انتقادهای خود به ما آسیب می رسانند، اما انتقادی که به خود می کنیم ضربه ای عمیق تر بر ما وارد می کند و اثر آن پایدارتر است . از این رو سعی داریم به بررسی رابطه تفکر انتقادی و مولفه های آن با خود انتقادی دانش آموزان متوسطه دوم شهر بنجار بپردازیم ،در این پژوهش که از نوع توصیفی است ، با روش نمودنه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای از جامعه آماری معین با استفاده از فرمول کوکران تعداد 110 نفر دانش آموز متوسطه دوم پسرانه آموزش و پرورش منطقه بنجار بودند ، برای جمع آوری داده ها میدانی خود انتقادی از پرسشنامه خودانتقادی تامپسون و زاروف ( 2004) و برای جمع آوری داده های تفکر انتقادی از پرسشنامه تفکر انتقادی ریکتس (2003) استفاده شد.یافته های پژوهش نشان داد تفکر انتقادی و مولفه های آن با خود انتقادی رابطه معنی داری دارد.
تحلیل محتوای کتاب های عربی دوره متوسطه دوم، رشته علوم انسانی، براساس مؤلفه های تربیت انقلابی با تأکید بر محتوای بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی از دیدگاه اسلام سال ۱۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۱
35 - 57
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تحلیل محتوای کتاب های عربی متوسطه دوم براساس میزان توجه به مؤلفه های تربیت انقلابی در آن هاست و برای انجام دادن این پژوهش از روش تحلیل محتوای کیفی و کمّی استفاده کرده ایم. جامعه پژوهش در بخش تحلیل محتوای کیفی، متن بیانیه گام دوم و بیانات امام خامنه ای را شامل می شود و در این حوزه، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، تمام مستندات مرتبط در سال های 1368 تا 1401 بررسی شده است. در بخش تحلیل محتوای کتاب های درسی، کتاب های عربی رشته علوم انسانی متوسطه دوم، موردنظر بوده و با توجه به ماهیت موضوع و به دلیل محدودیت جامعه آماری، از روش تمام شماری برای نمونه استفاده شده است. ابزار جمع آوری داده ها چک لیست محقق ساخته، مشتمل بر مؤلفه های تربیت انقلابی مبتنی بر بیانیه گام دوم با اعتبار 0/88 بوده و پایایی آن با استفاده از ضریب پایایی اسکات، به میزان 0/89 به دست آمده است. براساس نتایج تحقیق، هفت مقوله مبانی و اصول، نقاط قوّت، فرصت های پیشِ روی، تهدیدها، راهبردها، سیاست ها و اهداف انقلاب اسلامی، مهم ترین مؤلفه های تربیت انقلابی ازدیدگاه مقام معظم رهبری را تشکیل می دهند. نتایج تحلیل محتوا بیانگر آن است که در کتاب های موردنظر، درمجموع، 245 بار به تربیت انقلابی اشاره شده که از این تعداد، 82 مورد (33/47 درصد) به پایه دهم، 86 مورد (35/11 درصد) به پایه یازدهم و 77 مورد (31/42 درصد) به پایه دوازدهم اختصاص یافته است. بیشترین میزان توجه به مؤلفه های تربیت انقلابی در کتاب عربی پایه دهم و کمترین میزان توجه در کتاب عربی پایه دوازدهم دیده می شود. میزان توجه به مفاهیم تربیت انقلابی در بخش مبانی و اصول، 130 مورد (53/06 درصد)، نقاط قوّت انقلاب، سی مورد (12/24 درصد)، تهدیدها یک مورد (0/40 درصد)، راهبردها 79 مورد (32/24 درصد) و سیاست ها پنج مورد (2/04 درصد) بوده و به دو بخش فرصت های پیشِ روی و اهداف انقلاب اسلامی توجهی نشده است.
تأثیرآموزش سیره تربیتی معصومین (ع) بر مسئولیت پذیری، نگرش و توانایی معنوی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی از دیدگاه اسلام سال ۱۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۲
81 - 109
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر سیره تربیتی پیامبر (ص) و ائمه (ع) بر مسئولیت پذیری و نگرش و توانایی معنوی دانش آموزان پسر، مقطع متوسطه دوم، صورت گرفت. این تحقیق به روش شبه آزمایشی با دو گروه آزمایش و دو گروه گواه انجام شد. جامعه آماریِ تحقیق شامل کلیه دانش آموزان پسر، مقطع متوسطه دوم در شهرستان نجف آباد در سال تحصیلی 1401-1402، بود و با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، چهار مدرسه و از هر مدرسه یک کلاس انتخاب شد و 48 نفر در دو گروه آزمایش و 51 نفر نیز در دو گروه گواه شرکت کردند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه مسئولیت پذیری چندبعدی، بر مبنایِ متون اسلامی و پرسشنامه نگرش و توانایی معنوی استفاده گردید. روایی این پرسشنامه ها به دستِ متخصصان موضوعی و پایایی پرسشنامه ها نیز به دستِ آلفای کرونباخ بررسی و مورد تأیید قرار گرفت. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها نشان داد، آموزش سیره پیامبر (ص) و ائمه (ع) بر روی یکی از مؤلفه های مسئولیت، همچون مسئولیت در برابر طبیعت، دارای تأثیر معنی دار نیست. امّا بر روی بقیه مؤلفه های مسئولیت پذیری، همچون مسئولیت دربرابرِ خود، مسئولیت در برابر اجتماع و مسئولیت در برابر خداوند، تأثیر معنی داری دارد. همچنین اجرای برنامه آموزش سیره پیامبر (ص) و ائمه (ع) در گروه آزمایش بر روی نگرش و توانایی معنوی دانش آموزان دارای تأثیر معنی داری داشت؛ در نتیجه با توسعه برنامه های آموزشی، مبتنی بر سیره پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) در مراکز آموزشی، می توان مسئولیت پذیری و نگرش و توانایی معنوی دانش آموزان را ارتقاء بخشید.
چالش های آموزش جغرافیا؛ از نگاه دبیران (مطالعه موردی؛ متوسطه دوم رشته ی انسانی)
حوزه های تخصصی:
از آنجا که آموزش جغرافیا کمک می کند تا دانش آموزان به درک مهارت های متنوعی همچون حساب کردن، درک بین فرهنگی، یادگیری تحقیق محور، کار گروهی، مهارت های ذهنی و به طور کلی صلاحیت های عمومی مختلفی را کسب کنند؛ لذا دارای اهمیت است؛ اما آنچه در یک دهه اخیر مشاهده شده حاکی از کاهش علاقه دانش آموزان نسبت به درس جغرافیا در میان سایر دروس رشته انسانی است. بنابراین هدف اصلی این پژوهش شناسایی چالش های آموزش جغرافیا از نگاه دبیران جغرافیای رشته ی انسانی می باشد. برای این منظور به جهت شناسایی مولفه ها، از روش پژوهش کیفی (تحلیل تفسیری) و با ابزار مصاحبه نیمه-ساختاریافته با 20 نفر از دبیران جغرافیای متوسطه ی دوم انسانی؛ استان خراسان شمالی استفاده شد. یافته های نشان داد حداقل پنج مقوله ی اصلی با عنوان 1-چالش فناوری با پنج مقوله ی میانی شامل؛عدم تجهیز مدارس به ابزارهای جغرافیا، نقشه های تعاملی، GIS، تصاویر ماهواره ای، آموزش آنلاین؛ 2- چالش ارتباط بین نظریه و عمل با دو مقوله ی میانی؛ عدم ارتباط مثال های مفهومی با دنیای واقعی و شکاف بین نظریه و عمل؛ 3- چالش روش تدریس با چهار مقوله ی میانی؛ عدم آگاهی دبیران از روش های موثر در آموزش جغرافیا، محدودیت زمان، عدم همراهی مدرسه در برگزاری بازدیدهای میدانی و عدم آگاهی از برنامه ی درسی جغرافیا؛ 4- چالش محدودیت و کمبود منابع با سه مقوله ی میانی؛ آموزشی، مالی و نیروی انسانی مجرب و در نهایت 5- چالش محتوایی با دو مقوله ی میانی؛ پیچیدگی مفاهیم و عدم آگاهی از تغییرات محتوایی از جمله چالش های اساسی در آموزش جغرافیا از نگاه مشارکت کندگان است؛ در نتیجه گیری توضیحات به همراه راهکارها آمده است.
نشانگان ارزیابی عملکرد معلمان متوسطه دوم مدارس دولتی استان خراسان جنوبی : سنتزپژوهی براساس مدل روبرتس (یک مطالعه کیفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نشانگان ارزیابی عملکرد معلمان است. رویکرد پژوهش حاضر تحلیل محتوای اسنادی و روش آن سنتز پژوهی است. جامعه پژوهش کلیه مقالاتی هستند (137 سند و مطالعه)که در مورد نشانگان ارزیابی عملکرد معلمان در پایگاه های تخصصی و علمی ارائه شده اند. نمونه پژوهش 23 سند و مطالعه است که این تعداد بر اساس پایش موضوعی، اشباع نظری داده ها و به صورت هدفمند انتخاب شده اند. داده های پژوهش از تحلیل کیفی اسناد موردمطالعه، گردآوری شده اند. با تجزیه وتحلیل داده ها، نشانگان ارزیابی عملکرد معلمان در 4 بُعد، 15 محور طبقه بندی شدند. این ابعاد شامل بعد فردی (مشتمل بر محورهای؛ شخصیتی، مهارت های ادراکی و آراستگی ظاهری)، بُعد سازمانی (مشتمل بر عوامل؛ تعهد، توسعه حرفه ای، مشارکت سازمانی، انگیزش حرفه ای، ارتباطات و رضایت)، بُعد اجتماعی (مشتمل بر عوامل؛ ارزش های اجتماعی و مناسبات اجتماعی) و بعد فرآیند یاددهی و یادگیری (مشتمل بر عوامل؛ رعایت قوانین آموزشی، تدریس، ارزشیابی و پژوهش و تألیف) هست.