مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
روابط همسایگی
حوزه های تخصصی:
"هدف این مقاله، مطالعه سرمایه اجتماعی شبکه در 10 محله تهران، واقع در مناطق 2، 3، 4، 5و 6 شهرداری است. در این مقاله سرمایه اجتماعی با استفاده از رویکرد شبکه اجتماعی یا آن چه سرمایه اجتماعی شبکه نامیده می شود، مورد توجه قرار گرفته است.
مطالعه حاضر بر اساس 318 مصاحبه ساخت یافته و رودررو انجام شده است. افراد نمونه به صورت تصادفی از 5 منطقه انتخاب شده اند. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که شبکه پاسخ گویان متشکل از پیوند با خویشاوندان، دوستان، همسایگان و همکاران است. در کل نیمی از پیوندها با خویشاوندان و نیم دیگر با غیر خویشاوندان است. اگرچه افراد شناخت مناسبی نسبت به تعداد قابل توجهی از همسایگان شان داشته اند، اما به آنان وابسته نبوده اند.
بخش نهایی مقاله حاضر ضمن پرداختن به اهمیت روابط همسایگی در محلات به دلیل کارکردهای مفیدی که می توانند ایفا کنند، بر این نکته تاکید دارد که تمرکز بر روابط همسایگی و محله ای، به صورت مجزا به شکست خواهد انجامید. تنها با خلق فرصت های بیشتر برای شکل گیری اجتماعات محله ای افراد و تسهیل عملکرد شبکه های ارتباطی بین افراد می توان تمام پتانسیل های شهر مدرن را آزاد کرد.
"
سنخ شناسی روابط اجتماعی در شبکه های همسایگی در شهر مشهد
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر در قدم اول با هدف بررسی میزان تراکم روابط همسایگی (آزمون فرض تضعیف اجتماع همسایگی) و در قدم دوم به منظور دستیابی به یک گونه شناسی از روابط همسایگی در سطح شهر مشهد انجام شده است. چارچوب نظری مقاله، از نظریه لوئی ویرت برگرفته شده است. روش بررسی، روش پیمایش و ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه محقق ساخته است. واحد تحلیل خانوار و واحد مشاهده (پاسخگو) زن خانوار بوده است. جامعه آماری، کلیه خانوارهای ساکن شهر مشهد در مناطق 13گانه شهرداری و حجم نمونه (براساس فرمول تصادفی ساده و واریانس به دست آمده از مطالعه مقدماتی) تعداد 425 خانوار است. روش نمونه گیری، طبقه ای متناسب (به تناسب حجم جمعیتی هر یک از مناطق 13گانه به کل جمعیت) است. نتایج به دست آمده بیانگر تایید فرض تضعیف روابط همسایگی (نمره 67 صدم در بازه 2-0) در بین خانوارهای همسایه در سطح شهر مشهد است. گونه های کنش فردی، عادی و عاطفی، بیش از گونه های جمعی، صمیمانه و فایده مند در محیط همسایگی مشاهده شده است. نتایج تحلیل های آماری بیانگر وجود رابطه معنادار بین متغیرهای درک از اجتماع همسایگی، سابقه سکونت در محل، احساس فاصله اجتماعی با همسایه ها، تجربه قبلی از یک سو و متغیر میزان درگیری در روابط همسایگی از سوی دیگر است. همچنین نتایج نشان دهنده این است که مهاجران در مقایسه با بومی ها، ساکنان منازل ویلائی در مقایسه با ساکنان مجتمع های مسکونی، مالکین در برابر مستاجرین، قدیمی ها در مقایسه با تازه واردها درگیری بیشتری در روابط همسایگی دارند.
بررسی رضایتمندی سکونتی در شهر همدان و تعیین کننده های جامعه شناختی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داشتن مسکن و سرپناه مناسب و مطلوب، جزء حقوق اساسی هر انسانی است. به دلیل نقش و کارکردهای متنوع مسکن، رضایت از آن، متغیر چندبعدی و پیچیده ای است که شامل ابعاد اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و مدیریتی واحدهای سکونتی و محله های احاطه کنندة آن ها می شود. نارضایتی از مسکن، بر کارایی و عملکرد اجتماعی افراد در همة عرصه ها تأثیر شایان توجهی دارد. از سوی دیگر، به دلیل تحول های سریع شهری و تغییر در کمیت و کیفیت مسکن در سالیان اخیر، مطالعة آن بسیار ضروری است. در این پژوهش، رضایتمندی سکونتی و عوامل مؤثر بر آن در شهر همدان- که قیمت و مسائل زمین و مسکن در آن شاهد تغییرات شگرفی بوده- با استفاده از نظریة سرمایة اجتماعی جین جیکوبز، مدل نظام مند کاساردا و جانویتز و... مطالعه شده است. روش پژوهش، پیمایشی است و جامعة آماری آن، شامل تمامی واحدهای مسکونی شهر همدان (خانه های ویلایی و آپارتمانی) است که از این تعداد، 384 خانوار ساکن در مناطق مختلف شهر، از طریق روش نمونه گیری خوشه ای و به روش پرسشنامه ای مطالعه شدند. یافته ها نشان داد که رضایت ساکنان شهر همدان از مسکن، در سطح متوسط است و مدت اقامت و روابط همسایگی نیز بر رضایت از مسکن تأثیر می گذارد. همچنین براساس نتایج، تفاوتی میان میزان رضایت از مسکن ساکنان خانه های آپارتمانی و ویلایی وجود ندارد. درپایان براساس یافته ها، پیشنهادهایی از جمله اصلاح قانون مالک و مستأجر با هدف جلوگیری از سیالیت زیاد ساکنان محله ها به ویژه در محله های فرودست شهری (بافت های قدیمی و حاشیه ها)، مشارکت مردم در امور محله، نظارت بیشتر سازمان نظام مهندسی بر سیما و منظر ساخت وسازها و... ارائه می شود.
بررسی عوامل اجتماعی موثر بر میزان روابط همسایگی مطالعه موردی شهروندان ساکن شهر بابل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تغییرات گسترده در حوزه شهری باعث تغییر در سبک زندگی و الگوی رفتاری ساکنین مناطق شهرنشین و خصوصاً شبکه روابط همسایگی شده است. به گونه ای که روابط بین همسایگان در زندگی شهری از هم گسسته شده و مردم کمتر درگیر روابط همسایگی و محله ای هستند. لذا این پژوهش به بررسی عوامل اجتماعی موثر بر میزان روابط همسایگی شهروندان ساکن شهر بابل می پردازد. جامعه آماری این مطالعه را کلیه خانوارهایی که در سال 93 ساکن شهر بابل بوده اند تشکیل داده است. حجم نمونه تحقیق 384 نفر بوده که از طریق نمونه گیری خوشه ای جمع آوری گردید. روش پژوهش در این تحقیق پیمایشی بوده و داده ها از طریق پرسشنامه گردآوری شده است. یافته های تحقیق نشان داد که روابط همسایگی در این شهر کمتر از حد متوسط یا ضعیف است. اما هر قدر تعداد سال های سکونت افراد در یک محل بیشتر باشد میزان روابط همسایگی بیشتر می شود. همچنین یافته های تحقیق نشان می دهد که متغیرهای مستقل تحقیق (اعتماداجتماعی (بین فردی)، حمایت اجتماعی، احساس امنیت اجتماعی و دینداری) به میزان 32/0 از واریانس متغیر وابسته (روابط همسایگی) را تبیین می کنند. نتایج تحقیق نشان داده است بیشترین عامل تأثیر گذار مستقیم بر روی روابط از آن عامل دین داری و احساس امنیت دارای تاثیر مستقیم و غیرمستقیم بر میزان روابط همسایگی بوده اند. اما متغیر حمایت اجتماعی تاثیر مستقیمی بر روابط همسایگی نداشته بلکه دارای تاثیر غیر مستقیم بوده است.
روابط همسایگی در سبک زندگی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اسلام و مطالعات اجتماعی سال اول بهار ۱۳۹۳ شماره ۴
108 - 137
حوزه های تخصصی:
اسلام تنها دین و آیینی است که به درستی بنای دعوت خود را بر اجتماع استوار کرده و به لحاظ مدنی الطبع بودن انسان، امر اجتماع را در هیچ یک از شئون رها نکرده است. زندگی اجتماعی انسان در اشکال گوناگون تبلور می یابد. بی تردید، پس از خانواده که اساسی ترین واحد اجتماعی به شمار می رود، همسایگان که در قالب یک محله شکل می گیرند، مهم ترین تشکیلات جامعه انسانی اند که در کنار انسجام و وحدتی که دارند، تعاملات و معاشرت های اجتماعی تاثیرگذاری با هم دارند که زمینه ساز شکل گیری یک الگوی فرهنگی و زیستی متناسب با هویت جمعی خود اند. بحث همسایه و همسایگی، همواره از مباحث مهم مورد توجه ادیان، اندیشمندان اجتماعی و علما ی علم اخلاق بوده است، تا آنجا که در الگوی اسلامی، روابط و حقوق همسایگی، پس از پرستش خداوند و نیکی به والدین، مورد تاکید قرار گرفته و حتی برای کافران حق همسایگی برشمرده شده است. در نوشتار حاضر با عنایت به مباحث امروزی در باب الگوهای زندگی اجتماعی، نخست، به اجمال، سبک زندگی مورد بحث قرار گرفته و سپس با بهره گیری از روش اِسنادی، تلاش شده تا آموزه های دینی متناسب با موضوع، بررسی شود و با استخراج مفاهیم و محورهای شاخص در باب روابط و حقوق همسایگی، گامی در راستای ترسیم الگوی روابط همسایگی - بر اساس دیدگاه اسلام - برداشته شود.
بررسی نقصان روابط همسایگی و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن در 9 محله شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روابط همسایگی ازجمله روابط اجتماعی محسوب می شود که فرصت کنش های متقابل بین افراد در شهرهای بزرگ را فراهم می کند. به نظر می رسد در شرایط کنونی این روابط کمرنگ و به نوعی دچار نقصان شده است. در این تحقیق، ابتدا روابط همسایگی و نحوه سنجش آن مشخص شده و سپس فرض پایین بودن روابط همسایگی سنجیده شده است. سپس با استفاده از دیدگاه ها و نظریات موجود عواملی که موجب نقصان این روابط شده اند، مورد بررسی قرار گرفته اند. در بخش نظری، سه دیدگاه جبرگرایان، ترکیب گرایان و خرده فرهنگی درباره عوامل مؤثر بر روابط همسایگی مطرح شده است. در ادامه ارتباط روابط همسایگی با دو مؤلفه سرمایه اجتماعی، شامل اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی و نیز ارتباط روابط همسایگی براساس وجود و استفاده از فضاهای عمومی بررسی شد. تحقیق میدانی در ۹ محله منتخب از سه منطقه بالا، متوسط و پایین تهران به روش پیمایش و با تکمیل 270 پرسش نامه صورت گرفته است. یافته ها نشان داد که زنان به طور معنی داری نسبت به مردان، و متأهلان نسبت به مجردان، روابط همسایگی قوی تری داشتند. همچنین متغیرهای سن، مدت سکونت در منزل، نوع مالکیت شخصی یا سازمانی، میزان رضایت از همسایه، مشارکت اجتماعی، اعتماد بین شخصی، باورها درمورد همسایه ها، تعلق مکانی و استفاده از فضا های عمومی بر روابط همسایگی تأثیر مثبت دارند. درمقابل، متغیرهای شاغل بودن، عضویت در گروه های ثانویه، تراکم جمعیت و میزان واحدهای همسایگی، جابه جایی محل سکونت، عقلانی شدن و تقسیم کار پیچیده دارای رابطه منفی با روابط همسایگی هستند. درنتیجه، با شناخت میزان تأثیر این عوامل می توان راه را برای ممانعت از کاهش روابط رودرروی مردم محلات که در شبکه اجتماعی مجاور خارج از محیط خانه قرار می گیرند گشود، و روابط همسایگی را به دارایی اجتماعی محلات تبدیل کرد. مشارکت اجتماعی به عنوان فرایند سازمان یافته ای که افراد جامعه به صورت آگاهانه و جمعی با درنظرداشتن اهداف معین در آن شرکت کرده و به سهیم شدن در منابع قدرت منجر می شود، بیش از همه عوامل در دوام روابط همسایگی مؤثر است.
فضاهای باز مجتمع های مسکونی بر افزایش تعاملات اجتماعی ساکنین، (مطالعه موردی: سه مجتمع مسکونی در اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال هفتم پاییز ۱۳۹۲ شماره ۱۵
83 - 92
حوزه های تخصصی:
یک مدل نظری برای مطالعه روابط همسایگی در محیط های مسکونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۰
239 - 258
حوزه های تخصصی:
زندگی در سکونتگاه های شهری معاصر، الزاماً با همجوار شدن گروه های مختلف مردم همراه است. تجربه تاریخی سکونت انسان در مناطق مختلف جهان نیز مؤید این مطلب است. بر این اساس، مطالعه قانونمندی های همجواری به طور عام و قانونمندی های روابط اجتماعی ساکنان همجوار در محیط های مسکونی، به طور خاص، ضرورت و موضوعیت پیدا می کند. هدف اصلی مقاله حاضر، پاسخ به یکی از مهم ترین دغدغه های برنامه ریزان و طراحانِ عرصه های مسکونی، یعنی چگونگی تأثیر ویژگی های کالبدی محیط بر روابط همسایگی است. به این منظور، در گام نخست تلاش شده با مرور منابع اصلی، متغیرهای مؤثر بر روابط همسایگی شناسایی و دسته بندی شوند و در گام بعد، با روش استدلال منطقی، چگونگی اثر این متغیرها بر یکدیگر و در نهایت بر روابط همسایگی تبیین شود. یافته های این مقاله نشان می دهد که روابط همسایگی در وهله اول از «ویژگی های فردی و اجتماعی اقتصادی ساکنان»، مانند ویژگی های شخصیتی، وضعیت تأهل، جنسیت، مدت زمان سکونت، مالکیت و قومیت و نژاد تأثیر می پذیرد. ویژگی های کالبدی محیط نیز تسهیل کننده یا بازدارنده شکل گیری و تداوم روابط اجتماعی همسایگان است. سه دسته اصلی متغیرهای کالبدی مؤثر بر روابط همسایگی، متغیرهای مرتبط با کلیت محیط (تراکم مسکونی و ویژگی های ظاهری محیط)، متغیرهای مرتبط با «فضای عمومی» (اندازه، شکل، محصوریت و ویژگی های کف و لبه فضای باز عمومی، همچنین ویژگی های تسهیلات خدمات محلی) و متغیرهای مرتبط با «دانه مسکونی» (گونه مسکن و دسترس پذیری و رؤیت پذیری فضای عمومی از دانه مسکونی) هستند. از سوی دیگر، با توجه به اینکه «معنی» سازوکار ارتباط افراد با محیط است، افراد بر اساس معنایی که فعالیت ها و ویژگی های کالبدی محیط برای آن ها دارد با یکدیگر تعامل می کنند. بر این اساس، چگونگی تأثیر متغیرهای کالبدی محیط (متغیرهای مستقل) بر روابط همسایگی (متغیرهای وابسته) از طریق متغیرهای مرتبط با معنی (متغیرهای میانجی) قابل توضیح است. به عنوان نتیجه نهایی مقاله می توان گفت که «کیفیت های ادراکی محیط کالبدی» با اثرگذاری بر «احساس تعلق به اجتماع و مکان همسایگی» بر «بُعد ساختاری و بُعد تعاملی روابط همسایگی» مؤثر است. چگونگی ارتباط این متغیرها با یکدیگر در قالب یک مدل نظری ارائه شده است. مدل مذکور می تواند برای مطالعه روابط همسایگی در زمینه های مختلف فرهنگی اجتماعی مورد استفاده پژوهشگران قرار گیرد.
مطالعه تأثیر دینداری بر روابط همسایگی (مطالعه موردی شهروندان ساکن شهر بابل)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اسلام و علوم اجتماعی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
165 - 181
حوزه های تخصصی:
توسعه شهرنشینی و الزامات متعدد آن به شدت روابط همسایگی در معنای سنتی آن را متأثر ساخته است. در شهر افراد و گروه های ناهمگن در کنار هم اقامت دارند که با یکدیگر تفاوت های فرهنگی و فاصله های اجتماعی دارند. این ناهمگونی به مقدار زیادی زمینه مناسب برای توسعه روابط چهره به چهره و روابط همسایگی را از بین می برد یا تضعیف می کند. در عین حال دینداری می تواند متغیر مهمی در تحکیم روابط همسایگی باشد. بنابراین پژوهش پیش رو به بررسی تأثیر دینداری بر میزان روابط همسایگی شهروندان ساکن شهر بابل می پردازد. روش پژوهش پیمایشی بوده و داده ها از طریق پرسش نامه گردآوری شده است. جامعه آماری را همه شهروندان بالای 25 سال ساکن شهر بابل تشکیل داده است. حجم نمونه تحقیق 384 نفر بوده که از طریق نمونه گیری خوشه ای انتخاب شد. یافته های تحقیق نشان داد که میزان روابط همسایگی در این شهر کمتر از میانگین است. افزون بر این، یافته های تحقیق نشان داد که دینداری و ابعاد آن (مناسکی، پیامدی، اعتقادی، تجربی) به میزان 20 درصد از واریانس روابط همسایگی را تبیین می کنند. همچنین تأثیر دینداری بر روی روابط همسایگی مثبت (Beta=0.40) بوده است. براساس نتایج تحقیق، اجتماع های دینی و ایمانی مبنایی برای گرد هم آمدن افراد و مهم ترین منبع مولد سرمایه اجتماعی (در روابط همسایگی) محسوب می شوند. بنابراین پیشنهاد می شود به دلیل اهمیت نقش آموزه های دینی در میزان روابط همسایگی و ارتقای آن، در سیاست گذاری های مرتبط با شهرنشینی به خصوص روابط همسایگی مورد توجه قرار گیرد.
پژوهشی بر جایگاه طبیعت در حس سرزندگی ساکنان در مجتمع های مسکونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در چند دهه اخیر با افزایش روند شهرنشینی و انبوه سازی مسکن در کشور، ایجاد فضای طبیعی در شهرها که از عوامل مؤثر در افزایش سرزندگی ساکنان می باشد رنگ باخته است. بر این اساس، هدف این پژوهش بررسی جایگاه طبیعت بر سرزندگی ساکنان در مجتمع های مسکونی است. چهار مجتمع مسکونی اکباتان در تهران، پردیسان در قم، زیتون در اصفهان و مهرگان در قزوین به عنوان محدوده مطالعاتی انتخاب شدند. پژوهش به لحاظ هدف شناختی، روش انجام آن توصیفی - تحلیلی و روش پژوهش تلفیقی از روش کیفی و کمی است. ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه و مشاهدات میدانی از محل؛ و روش تجزیه وتحلیل داده ها، استفاده از مدل ANP است. پس از شاخص سازی بر اساس نتایج، سرزندگی در مجتمع مسکونی زیتون و اکباتان وضعیت بهتری نسبت به مجتمع مسکونی پردیسان و مهرگان دارد. در مؤلفه ها نیز، در مؤلفه کالبدی دو مجتمع اکباتان و زیتون، مؤلفه ادراکی دو مجتمع اکباتان و زیتون، مؤلفه اجتماعی مجتمع زیتون و در مؤلفه های بصری و عملکردی نیز اکباتان و مؤلفه زمانی نیز دو مجتمع اکباتان و زیتون بهترین وضعیت را داشته اند. در راستای بررسی شاخص طبیعت و تأثیر آن بر سرزندگی مطالعات میدانی از طریق ساکنین با تدوین پرسشنامه انجام شد، بر اساس فرمول کوکران و جدول مورگان 384 پرسشنامه برای هر مجتمع تهیه، سپس شاخص های مورد بررسی مورد تحلیل واقع شد خروجی تحلیل بر اساس ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شده است بر این اساس به ترتیب اکباتان و زیتون، بر اساس میزان فضای سبز و رضایت ساکنین در وضعیت بهتری قرار داند.
ارزیابی نقش طبیعت بر تعاملات همسایگی در مجتمع های مسکونی (مورد مطالعه: مجتمع مسکونی اکباتان تهران و مجتمع مسکونی پردیسان قم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش محیط سال سیزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۸
131 - 152
حوزه های تخصصی:
تأثیرات و کارکردهای متنوعی برای فضاهای سبز و طبیعی شهری برشمرده شده است که یکی از این تأثیرات افزایش تعاملات ساکنان و همسایگان است. اهمیت این موضوع تا حدی است که امروزه توجه به طبیعت و فضاهای سبز شهری و اعمال سیاست هایی که مردم شهرها را از مشکلاتی مانند انزوا برهاند و باعث ارتباط ساکنان با یکدیگر شود، از مهم ترین وظایف نهادهای شهری است. در این تحقیق دو مجتمع مسکونی اکباتان تهران و پردیسان قم به عنوان نمونه موردی انتخاب شده اند و هدف، ارزیابی نقش طبیعت بر روابط همسایگی در این دو مجتمع مسکونی است. روش تحقیق توصیفی – تحلیلی و نتایج به دست آمده از 383 پرسش نامه با استفاده از آزمون T نشان می دهد در ارتباط با روابط همسایگی، امتیاز مجتمع مسکونی اکباتان برابر با 3.08 و امتیاز مجتمع مسکونی پردیسان برابر با 2.66 حاصل شده است و در ارزیابی رضایت از طبیعت و فضاهای سبز، امتیاز اکباتان 3.81 و پردیسان 2.61 به دست آمده است. در بررسی رابطه دو متغیر طبیعت با تعاملات همسایگی، نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان می دهد رابطه مثبت و معناداری بین این دو متغیر وجود دارد به طوری که ضریب کلی به دست آمده برابر با 0.669 بوده است. این مقدار در اکباتان 0.684 و در پردیسان 0.516 به دست آمد که نشان از وجود رابطه قوی تر بین این دو متغیر در مجتمع مسکونی اکباتان است. در نهایت در ارزیابی میزان تأثیرگذاری طبیعت و فضاهای سبز بر تعاملات همسایگی، مقدار ضریب تعیین به دست آمده برای اکباتان 0.717 و پردیسان نیز 0.384 بوده است. در مجموع ضریب تعیین یافته های حاصل از 383 پرسش نامه با مقدار خطای 0.000 برابر با 0.627 حاصل گردید که تأیید کننده تأثیرات مثبت طبیعت و فضاهای سبز بر روابط و تعاملات همسایگی بوده است.
بازشناسی مفاهیم مسکن و سکونت بر اساس آموزه های اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۳ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۴۰
۶۰-۴۷
حوزه های تخصصی:
مفهوم مسکن براساس آموزه های اسلامی موضوعی است که در این مقاله مورد بررسی قرار می گیرد. سکونت، بیانگر برقراری پیوندی پر معنا بین انسان و محیط مفروض است که از تلاش برای هویت یافتن (به مکانی حس تعلق داشتن) ناشی گردیده است. از این رو، مفهوم سکونت همواره در طول تاریخ، ذهن اندیشمندان را به خود مشغول داشته است. این مقاله با هدف ساختارشناسی مفاهیم سکونت و مسکن از دیدگاه اندیشمندان و سپس از دیدگاه آموزه های اسلامی تنظیم گردیده و نگارندگان تلاش نموده اند که با استفاده از آموزه های اسلامی به جهت گیری های دین اسلام در زمینه مفهوم مسکن دست یابند. آموزه های اسلامی درباره معماری مسکن، ضوابط و معیارهایی را مطرح می کند که مسکن را در حوزه تک بنا تا مجموعه شهری پوشش می دهد و نقش مسکن و انسان را در توده های انسانی و مجموعه های ساختمانی تشریح می نماید. ماهیت تحقیق، استقرایی و براساس روش تحلیلی- توصیفی تنظیم گردیده است. نگارندگان در این مقاله براساس آموزه های اسلامی به 25 حدیث از احادیث رسول خدا (ص) که مرتبط با ساخت سکونتگاه و فضاهای شهری هستند معطوف شده اند. سپس با استفاده از روش تحلیل محتوا معیارهای مؤثر بر کالبد و معنای مسکن و مکان یابی آن را به عنوان (کلان معیارها) و توضیحات وابسته آنها را به عنوان (خرد معیارها) استخراج و پیشنهاد نموده اند. معیارهایی چون طهارت، حریم، امنیت درونی و بیرونی مسکن، وحدت واحد همسایگی، قاعده لاضرر، سلسله مراتب، ظرفیت مادی و معنوی مسکن، وسعت زیاد مسکن، مکان یابی در محله اسلامی و همپیوندی با طبیعت، به عنوان معیارهای مؤثر بر کالبد و معنای مسکن در کلام پیامبر (ص) هستند. در پایان نیز نتایج حاصل از رعایت این معیارها در قالب سه دسته کلی روانی- اجتماعی، ساختاری-کالبدی و آموزشی طبقه بندی شده است.
تبیین تاثیر الگوی کالبدی بافت های مسکونی بر تعاملات همسایگی در محلات (مورد پژوهی: شهرک مسکونی نفت، نیوسایت، زیتون کارمندی و کیانپارس در شهر اهواز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۵
35 - 50
حوزه های تخصصی:
همسایگی و تعامل همسایه ها در محله از دیرین یکی از بنیادی ترین پندارهای بستر در معماری و شهرسازی بوده است. پرسمانی که ساختار بنیادی این پژوهش را برپا داده است کاستی تعاملات همسایگی و تغییر سبک زندگی و الگوی رفتاری ساکنین در شهرها شده است. هدف از نگارش این پژوهش جستن رابطه بین کالبد یا فرم محله و میزان تعاملات چهره به چهره در محله است. پژوهش موجود از نظر هدف کاربردی، از نظر ماهیت و گردآوری داده ها توصیفی-تحلیلی و از نوع کمی-کیفی است که از روش تحقیق همبستگی استفاده شده است. جمع آوری داده ها به روش کتابخانه ای و میدانی(پرسشنامه) صورت گرفته است. دستاوردهای کاوش موجود روشنگر آن است که یافته های حاصل از پرسشنامه در محلات ویلایی و آپارتمانی تفاوت معناداری وجود دارد. بنابراین در محله های ویلایی رابطه چهره به چهره افزایش می یابد و برعکس در مناطق آپارتمانی رابطه چهره به چهره کاهش می یابد.
سنخ شناسی تجربی مشکلات تعامل اجتماعی در شبکه روابط همسایگی (مورد تحقیق: شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اجتماعی ایران سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
153 - 185
حوزه های تخصصی:
دنیای جدید، تغییرات ژرف، پیوسته و گسترده ای را برای تعاملات اعضای شبکه های همسایگی در بسیاری از جوامع از جمله جامعه ایران به همراه داشته و سبب مساله مندشدن تعاملات اجتماعی در شبکه های همسایگی شده است، امری که به واسطه سکونت اکثریت اعضای جامعه در اجتماعات شهری به بروز پیامدهایی منفی برای بخش بزرگی از مردم به خصوص معطل ماندن بخشی از نیازهای آنان انجامیده است. تلاش این مقاله توصیف مشکلات تعامل در شبکه های همسایگی و ارائه یک سنخ شناسی تجربی از این مشکلات بوده است. برای این کار با 16 نفر از ساکنین شهر مشهد مصاحبه هایی نیمه ساخت یافته و پیوسته نوشونده انجام شد و با استفاده از شیوه کدکذاری های مرحله ای، مقولات زیر حاصل شد: فقدان روابط و تعاملات همسایگان، کمبود تعاملات همسایگان، کاهش تعاملات همسایگان، تعاملات مقطعی، تعاملات سرد همسایگان، ضعف تعاملات گرم همسایگان، عدم مشارکت و همکاری همسایه ها، رابطه دور با همسایگان، تعاملات ابزاری همسایگان و روابط گزینشی، که در فشرده ترین شکل شامل دو سنخ «کمبود تعامل» و «ضعف تعامل گرم» است.
تبیین ژئواستراتژیکی ظرفیت های روابط همسایگی ایران با جمهوری آذربایجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
539 - 515
حوزه های تخصصی:
ژئواستراتژی نوعی سیاست خارجی است که عمدتاً توسط عوامل جغرافیایی هدایت می شود. برخلاف ژئوپلیتیک که وضعیت موجود را براساس عوامل جغرافیایی مورد تبیین قرار می دهد، ژئواستراتژی براساس ویژگی های جغرافیایی که می توان از آنها به عنوان تعلقات و وابستگی های فضایی بحث کرد، در تعریف و هدایت استراتژی کلان کشور در سیاست خارجی، جهان بینی جامع و دقیق تری برای پیشبرد اهداف کشور در مناطق در مناطق مختلف و دستیابی به موقعیت برتر و یا موقعیت برد-برد در برابر رقبای دیگر ارائه می دهد. هدف ژئواستراتژی، رسیدن به بالاترین و پایدارترین سطح از منافع ملی در ابعاد مختلف است. در چارچوب این دیدگاه، نتایج این پژوهش توصیفی-تحلیلی از یک سو نشان می دهد کشور آذربایجان در ابعاد مختلفی فرصت های ژئواستراتژیکی گسترده برای نفوذ و نقش آفرینی قدرتمند ایران در قفقاز جنوبی و نیز فراتر از آن به ارمغان می آورد که چنین فرصت هایی را از بُعد تنوع و عمق آنها حتی به سختی می توان در بین سایر همسایگان ایران مشاهده کرد. از سوی دیگر، به سبب تأثیرگذاری عوامل سیاسی و ژئوپلیتیکی، برخی از فرصت های موجود به محدودیت تبدیل می شود که می توان بازتاب آن را در حضور ضعیف ایران در قفقاز جنوبی مشاهده کرد. بدین معنی که ایران به رغم فرصت های گسترده موجود، نمی تواند در سطح ژئواستراتژیکی برای پیشبرد منافع خود از آنها کمک بگیرد.