مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
کسب وکارهای نوپا
حوزه های تخصصی:
ارزش گذاری کسب وکارهای نوپا همواره موضوعی مهم در مذاکرات میان کارآفرینان و سرمایه گذاران بوده است. بررسی پژوهش های موجود نشان می دهد علیرغم اهمیت موضوع، شناخت کافی در مورد این بخش مهم وجود ندارد و شناسایی راه حل مناسب هم برای کارآفرینان و هم برای سرمایه گذاران لازم و ضروری است. پژوهش های انجام شده در زمینه ارزش گذاری کسب وکارهای نوپا بر این نکته تأکید داشته اند که ارزش گذاری چنین کسب وکارهایی به دلایل متعدد امری پیچیده و دشوار است. هدف از این پژوهش بررسی چالش های نظام ارزش گذاری شرکت های نوپای فناوری اطلاعات ایران بوده است. با توجه به فقدان پژوهش های کافی در این خصوص در ایران، همچنین پنهان بودن جنبه های مختلف مسئله و تفاوت های میان روش های پژوهش کیفی و کمی، حوزه موردمطالعه این پژوهش نیازمند پژوهش هایی کیفی بود. در ابتدا ادبیات مرتبط با این حوزه مرور شد و مدل های کمی و کیفی ارزش گذاری شرکت های نوپا بررسی شدند. با روش کیفی و با استفاده از مصاحبه به جمع آوری داده در خصوص نحوه ارزش گذاری شرکت های نوپای فناوری اطلاعات در ایران و ضعف ها و چالش های این فرایند پرداخته شد و با خبرگان ارزش گذاری و سرمایه گذاری بر روی شرکت های نوپای فناوری اطلاعات مصاحبه شد. مصاحبه های انجام شده به روش «تحلیل تِم» بررسی شدند و پس از تحلیل مصاحبه ها، سه تِم اصلی (وضعیت فعلی حوزه ارزش گذاری شرکت های نوپا در ایران، چالش های دست یابی به مدل کاربردی بومی برای ارزش گذاری شرکت های نوپا، چالش های حوزه ارزش گذاری شرکت های نوپا در ایران) و دوازده زیرتِم شناسایی شد.v
قرض دهی شخص به شخص، الگویی جهت مدیریت منابع قرض الحسنه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد اسلامی سال بیستم بهار ۱۳۹۹ شماره ۷۷
239 - 271
حوزه های تخصصی:
فناوری های دیجیتال فرصت های ارزشمندی برای ارائه نوآوری ها و خدمات جدید فراهم کرده اند. یکی از این نوآوری ها، تأمین مالی جمعی است. وام دهی شخص به شخص به عنوان یکی از مدل های تأمین مالی جمعی، بسیاری از مشکلات تجهیز و تخصیص منابع را در نهادهای مالی سنتی، مرتفع کرده و دسترسی اشخاص و کسب وکارهای نوپا به منابع را از طریق تعامل مستقیم عرضه کنندگان و متقاضیان وجوه تسهیل کرده است. سؤالی که در این تحقیق به دنبال پاسخ به آن هستیم این است که چگونه می توان از پتانسیل تأمین مالی جمعی، جهت تجهیز و تخصیص منابع قرض الحسنه استفاده کرد؟ در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی ابتدا به بررسی مبانی نظری تأمین مالی جمعی به ویژه مدل قرض دهی شخص به شخص پرداختیم و این مدل را از دید فقهی تحلیل کرده و در پایان، مدل عملیاتی وام دهی شخص به شخص مبتنی بر قرض الحسنه را ارائه کردیم. یافته های تحقیق نشان می دهد این مدل هم می تواند نیازهای مصرفی اشخاص حقیقی را تأمین مالی کند و هم می تواند جهت توانمندسازی اشخاص حقیقی در مراحل ابتدایی کسب وکارهای نوپا و نوآورانه و در اندازه های کوچک و متوسط، منابع مالی مورد نیاز را فراهم سازد.
کاربرد تأمین مالی جمعی در موفقیت کسب وکارهای نوپا
منبع:
جهان نوین سال سوم بهار ۱۳۹۹ شماره ۹
1-19
حوزه های تخصصی:
تأمین مالی برای کسب وکارها یکی از مشکل ترین مسائلی است که کارآفرینان در هنگام راه انداری کسب وکار و همچنین در طول فعالیت به آن نیازمند هستند. در حوزه تأمین مالی موارد بسیاری وجود دارد که پیش روی کارآفرین جهت تأمین مالی کردن کسب وکار و پروژه های کارآفرین قرار می دهد. بهترین روشی که کارآفرین در هنگام راه اندازی کسب وکار، جهت تأمین مالی کردن، به آن نیاز دارد روش های غیر روش های تأمین مالی سنتی است؛ که مسیر را برای کارآفرین دشوار و بعضاً از وظایف مدیریتی غافل می نماید. ازاین رو، بنیان گذاران خلاق منبع مالی جدیدی به نام تأمین مالی جمعی را معرفی کرده اند. روشی که بسیار سریع که کارآفرین را به هدف تأمین مالی می رساند و با حذف فاصله جغرافیایی، هزینه موردنیاز از مردم جامعه که تعداد بی شماری وجود دارد را جمع آوری می کند. درروش تأمین مالی جمعی مالکیت کارآفرین همچنان در اختیار خود کارآفرین قرار می گیرد و درعین حال کارآفرین برای کسب وکار خود به منابع مالی دسترسی پیداکرده است. همچنین با مشارکت افراد در هنگام جمع آوری اهداف بازاریابی برای کسب وکارها مزبور محقق می شود زیرا تأمین کنندگان مالی، سفیران بالقوه محصول و خدمات هستند و در هنگام تأمین مالی کردن به صورت هم زمان باعث بازاریابی دهان به دهان و معرفی محصول و خدمت و ارتقا فروش کالای مزبور می شوند. هدف مطالعه پیش رو این است که به روش توصیفی و با مرور مطالعه برخی نمونه ها و سایر متون کاربردهای تأمین مالی جمعی را برای کسب وکارهای نوپا بررسی کند.
ارائه چارچوب مفهومی جهت ارزش گزاری تیم های نوآور(استارت آپی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تیم های نوآور در اقتصاد کشورها نقش مهمی جهت ایجاد ارزش افزوده در اقتصاد ایفا می کنند. به همین دلیل مورد توجه سرمایه گذاران زیادی هستند به طوری که بسیاری از آن ها به جای سرمایه گذاری بر ایده ها بر روی تیم های نوآور سرمایه گذاری می کنند. این پژوهش با هدف طراحی و ارائه چارچوب مفهومی جهت ارزش گزاری تیم های استارت آپی و نوآور انجام شده است. پژوهش از لحاظ هدف توسعه ای- کاربردی، از نظر ماهیت اکتشافی و از نظر گردآوری داده ها آمیخته از نوع اکتشافی می باشد. جامعه ی پژوهش در بخش کیفی 17 نفر از مدیران و صاحبنظران شرکت های سرمایه گذاری، سرمایه گذاران و کارآفرینان باتجربه و موفق بوده و جامعه آماری بخش کمی را نیز 360 نفر از مدیران و کارشناسان شرکت های سرمایه گذاری و کارآفرینان موفق تشکیل می دهند که از میان آن ها 178 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده اند. ابزار گردآوری داده ها در مرحله کیفی مصاحبه و در بخش کمی پرسشنامه می باشد. تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کیفی با روش تحلیل محتوا و در بخش کمی نیز از طریق تحلیل عاملی تاییدی صورت گرفته است. با جمع بندی ادبیات نظری و تجزیه و تحلیل داده ها، معیارهای ارزش گزاری تیم های نوآور در سه بُعد مکمل انسجام تیمی، یکپارچگی گروهی و شایستگی های فردی طبقه بندی می شوند که 12 مولفه ی مجزا و 80 شاخصِ تایید شده، این معیارها را تشکیل می دهند.
تحلیل و ارزیابی ذهنیت سنجی مدیران در راستای هوشمندسازی کسب و کارهای نوپا در دوران پساکرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر در زمره پژوهش های کیفی است که با استفاده از رویکرد کیو به تحلیل و ذهنیت سنجی مدیران در راستای هوشمندسازی کسب وکارهای نوپا پرداخت. در این پژوهش از مصاحبه عمیق به عنوان ابزار اصلی جمع آوری داده ها استفاده شده است که روایی آن با استفاده از رویکرد نسبت روایی محتوا و پایایی آن با استفاده از روش کاپای کوهن تأئید شده است. به علاوه برای انتخاب نمونه، از نمونه گیری هدفمند استفاده شده است که روش های نمونه برداری غیراحتمالی است. در پژوهش حاضر، با استفاده از 21 مصاحبه فضای گفتمان حاصل شد و با استفاده از نظرهای آن ها نمونه و گزینه های کیو و در ادامهً آن، مجموعهً کیو به دست آمد. نتایج پژوهش مشتمل بر شناسایی عؤامل تشکیل دهندهً ذهنیت سنجی مدیران در راستای هوشمندسازی کسب وکارهای نوپا در این رابطه است. نتایج نشان دهنده آن است که جذب دانش فراگیر، بکارگیری سامانهً های الکترونیکی، انعطاف پذیری بالا، خودکارسازی فعالیت ها، مقیاس پذیری، تصمیم گیری مبتنی بر اطلاعات و یادگیری مستمر و مؤثر شش ذهنیت سنجی مدیران در راستای هوشمند سازی کسب وکارهای نوپا هستند. همچنین پیشنهادهای پژوهش نیز در دو حیطه کاربردی و پژوهشی برای اقدامی عملی تر و کاربردی تر در عرصهً هوشمند سازی کسب وکارهای نوپا ارائه شده اند.
واکاوی عوامل کسب وکارهای نوپا بر آمادگی کارآفرینی با نقش میانجی آموزش آنلاین کارآفرینی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی کرج
کارآفرینی از محورهای اصلی و اساسی رشد و توسعه در هر کشوری می باشد به طوری که آن را موتور توسعه اقتصادی می دانند، تجربه کشورهای دارای رشد بالای درآمد ملی نشان می دهد که یکی از دلایل موفقیت آن ها این است که مدیران این کشورها به نقش و اهمیت کارآفرینی در پیشرفت و توسعه کشور پی برده اند. طی سال های اخیر، عوامل مختلفی نظیر افزایش تعداد دانش آموختگان مراکز عالی آموزش، بیکاری فزاینده و بحران اشتغال جوانان به ویژه تحصیل کردگان، تغییر در انتظارهای متقاضیان دانشگاه ها، رقابت، نیازهای متغیر بازار، مسئولیت پذیری و پاسخگویی در مقابل افراد جامعه، منجر به مقوله کارآفرینی شده است که در این پژوهش به واکاوی عوامل کسب وکارهای نوپا بر آمادگی کارآفرینی با نقش میانجی آموزش آنلاین کارآفرینی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی کرج صورت گرفت. این پژوهش ازلحاظ هدف کاربردی و ازنظر روش، توصیفی–پیمایشی است. جامعه آماری تحقیق دانشجویان دانشگاه به تعداد 26000 می باشد. با توجه به حجم نمونه موردنیاز با استفاده از فرمول کوکران، تعداد 379 نمونه به روش تصادفی ساده انتخاب شد. ابزار گردآوری در این پژوهش، پرسشنامه استاندارد الگبولا (2017) و کیت و همکاران (2011) است، روایی ابزار از طریق روایی سازه، روایی همگرا و واگرا موردسنجش قرار گرفت. پایایی ابزار نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برابر 842/0 محاسبه و مورد تأیید قرار گرفت. نتایج حاصل از نرم افزار 3PLS نشان داد که عوامل کسب وکار بر آمادگی کارآفرینی تأثیر معنی داری دارد. و همچنین آموزش آنلاین کارآفرینی بر تأثیر عوامل کسب وکارهای نوپا بر آمادگی کارآفرینی نقش میانجی دارد.
ارائه چارچوبی برای ورود موفق دختران دانشجو به حوزه کسب وکارهای نوپا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: نرخ بالای ورود دانشجویان دختر به حوزه آموزش عالی و لزوم توجه به آینده بازار کار آن ها باعث شده تا سیاست گذاران به دنبال استراتژی های جایگزینی برای جذب این قشر از جامعه در بازار کار باشند؛ دراین بین، هدایت این دانشجویان به سمت کسب وکارهای نوپا می تواند سازوکار مناسبی برای توانمندسازی و درنتیجه اشتغال زایی و توسعه پایدار باشد. روش شناسی: رویکرد تحقیق حاضر کیفی، ازنظر نوع هدف، کاربردی و ازنظر ماهیت و روش، توصیفی- تحلیلی است. جامعه موردمطالعه این طرح را بانوان کارآفرین فعال در حوزه های مختلف کسب وکارهای نوپا که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند، تشکیل می دهند. ابزار جمع آوری داده ها نیز مصاحبه اکتشافی بوده که اشباع نظری از طریق مصاحبه با 18 نفر از مشارکت کنندگان حاصل شده است. یافته ها: روش تجزیه وتحلیل داده ها نیز تحلیل مضمون است که درنتیجه آن 36 مضمون پایه در چهار مضمون سازمان دهنده و دو مضمون فراگیر برچسب گذاری گردید. یافته های تحقیق نشان می دهد ورود موفق دانشجویان دختر به حوزه کسب وکارهای نوپا مستلزم توجه سیاست گذاران به مقوله هایی مانند «توانمندسازی چندگانه» با ابعادی همچون فرهنگ سازی کسب وکار، توسعه قابلیت های فردی، یادگیری هدفمند و تقویت تعاملات اجتماعی از یک سو و «ظرفیت سازی هدفمند» با ابعادی مانند پذیریش اجتماعی، هنجارسازی اجتماعی، مدیریت فضای کسب وکار و توسعه منابع حمایتی از سوی دیگر است. نتیجه گیری: مطابق یافته های تحقیق، وزارت علوم به همراه سایر سازمان های اجرایی مسئول و مرتبط می بایست برای ورود دانشجویان دختر به حوزه کسب وکارهای نوپا اقدام به پیاده سازی سازوکارهایی مانند باشگاه گفتمان سازی، کانون توسعه و ساخت، کمیته اندیشه ورز فراگیر و هسته پشتیبان کسب وکار نموده تا به صورت گام به گام و هدفمند بسترهای لازم در این خصوص فراهم گردد.
شناسایی مؤلفه های فضای کسب وکار با رویکرد تجارت بصری در کسب وکارهای نوپا با روش نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مهارت آموزی دوره ۹ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۳۳)
۷۶-۵۱
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش شناسایی مولفه های فضای کسب وکار با رویکرد تجارت بصری در کسب وکارهای نوپا می باشد. این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی، از نظر ماهیت اکتشافی و از نظر روش گردآوری داده ها کیفی و با روش داده بنیاد انجام شده است. در مرحله اول با بهره گیری از مبانی نظری، پیشینه تحقیق و مصاحبه نیمه ساختاریافته به استخراج مفاهیم پرداخته شد. در مرحله مصاحبه، تیم مشارکت کننده متشکل از خبرگان دانشگاهی و مدیران کسب وکار می باشد که به روش نمونه گیری هدفمند و به شیوه گلوله برفی انتخاب شدند. فرآیند جمع آوری داده ها تا جایی ادامه پیدا کرد که محقق به مرز اشباع نظری در مصاحبه 17م رسید و مفاهیم مرتبط با پدیده موردنظر تکراری شده و مطلب جدیدی اضافه نشد. سپس با استفاده از روش داده بنیاد به کدگذاری مفاهیم استخراج شده پرداخته شد. پس از آن سپس اعتبارپذیری و اعتمادپذیری یافته های تحقیق مورد بررسی قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد عوامل فضای محیطی پویا، کیفیت احساس برانگیز، کیفیت کالبدی فضای کسب و کار و کیفیت بصری از عوامل علّی محسوب می شوند. پاسخ دهی محیطی و کیفیت ادراکی ذهنی از عوامل زمینه ای محسوب می شوند. سطح برانگیختگی بیش ازحد، نوع کسب وکار دیجیتال و سازوکارهای حاکم بر کسب وکار از عوامل مداخله گر محسوب می شوند. سرمایه گذاری جسورانه در تجارت بصری و استخدام طراح بصری از راهبردهای فضای کسب وکار با رویکرد تجارت بصری در کسب وکارهای نوپا محسوب می شوند. پیامد توسعه کسب وکار، ارتقای رضایتمندی مشتری و مدیریت بهینه کسب وکار خواهند بود. لذا پیشنهاد می گردد عناصر بصری را در فضای کسب وکار پیوند داده و از طریق نمادها در اذهان ایجاد خاطره بصری نمود.
طراحی الگوی تاب آوری استراتژیک مبتنی بر فناوری در کسب وکارهای نوپای بوم گردی (مطالعه موردی: شهر بره سر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مواجهه با چالش های محیط کسب وکار، نیازمند قابلیت هایی است که از جمله مهمترین آنها، قابلیت تاب آوری است. تاب آوری قابلیت هایی به شرکت ها می دهد که می توانند با وجود شرایط نامطلوب به حیات خود ادامه دهد و رشد کند. از جمله کسب وکارهایی که در سالیان اخیر مورد توجه کارآفرینان و برنامه ریزان توسعه قرار گرفته، بوم گردی است. از آنجا که کسب وکارهای بوم گردی همواره با چالش های متعددی مواجهند، لذا ایجاد و توسعه ظرفیت تاب آوری در آنها اهمیت پیدا می کند. بر این اساس، این پژوهش با هدف طراحی الگوی تاب آوری استراتژیک مبتنی بر فناوری در کسب وکارهای نوپای بوم گردی انجام شده است. پژوهش حاضر از نوع پژوهش های کیفی می باشد که در آن با استفاده از روش نظریه داده بنیاد با تمرکز بر مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته با 18 نفر از خبرگان موضوع انجام شد. خبرگان و مطلعین کلیدی مشارکت کننده در این پژوهش شامل کارآفرینان، مدیران و اساتید و صاحبنظران حوزه بوم گردی بودند. در انتهای این فرآیند، اعتمادپذیری و اعتبارسنجی الگوی طراحی شده توسط 8 نفر از اساتید ارزیابی شده و در نهایت مدل پیشنهادی با انجام اصلاحات لازم مورد تأیید این افراد قرار گرفت. در انتهای پژوهش نیز پیشنهادهایی معطوف به بهبود عملکرد و وضعیت تاب آوری استراتژیک مبتنی بر فناوری در کسب وکارهای نوپای بوم-گردی ارائه شد.
ارائه مدل بازاریابی فناوری بیمه (اینشورتک) برای کسبو کارهای نوپا در صنعت بیمه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات بازاریابی نوین سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۴۴)
197 - 216
هدف: امروزه استفاده از فناوری های بیمه برای افزایش ارزش و بهبود کسب وکار می تواند برای شرکت های بیمه مزیت رقابتی محسوب شود. باتوجه به اهمیت و نقش این فناوری ها در رشد و توسعه بیمه، هدف این مقاله ارائه مدل بازاریابی فناوری بیمه (اینشورتک) برای کسب وکارهای نوپا در صنعت بیمه است. روش شناسی : روش این پژوهش، از نوع تحلیل آمیخته است. در مرحله کیفی با استفاده از تحلیل محتوا و کد گذاری باز و محوری به شناسایی مؤلفه ها و شاخص ها پرداخته شده و در ادامه با کد گذاری گزینشی روابط میان مفهوم، ابعاد و مؤلفه های مشخص شده است. در مرحله کمّی با استفاده از روش توصیفی تحلیلی به شیوه تحلیل و مسیر و تحلیل عاملی تأییدی به توصیف مؤلفه های شناسایی شده پرداخته شده است. یافته ها: در این پژوهشْ ابعاد و مؤلفه های شناسایی شده در تحلیل کیفی مدل بازاریابی فناوری بیمه ( اینشورتک) برای کسب وکارهای نوپا در صنعت بیمه، شامل شناسایی فرصت های موجود، بازار شناسی، فضای رقابتی، تبادل اطلاعات، تنوع و نوآوری، دانش مشتری، مدیریت ریسک، راهبرد قیمت گذاری، مشارکت در سرمایه گذاری، تبلیغات، منابع فناوری سازمانی و فناوری اطلاعات بود و در کنار مشخص شدن مؤلفه های مرتبط و مؤثر، نحوه ارتباط آنها نیز مشخص شده است. نتیجه گیری: باتوجه به مدل ارائه شده، مؤلفه های شناسایی فرصت ها و مشارکت در سرمایه گذاری و تبلیغات بر تنوع و نوآوری و مدیریت ریسک و راهبرد های قیمت گذاری و دانش مشتری تأثیر خواهد داشت و ازاین طریق بر تبادل اطلاعات و بازار شناسی و فضای رقابتی تأثیر گذارند. نتایج مدل همچنان نشان می دهد مؤلفه های تبادل اطلاعات و بازار شناسی و فضای رقابتی بر منابع فناوری سازمانی و فناوری اطلاعات تأثیر گذار است.
ارائه مدل توسعه گردشگری خلاق در بافت های تاریخی با رویکرد کسب و کارهای نوپا در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
116 - 129
حوزه های تخصصی:
مقدمه گردشگری خلاق یک زمینه تحقیقاتی نسبتاً جدید است که بیشترین توجه را به فعالیت های گردشگری خلاق در شهرهای بزرگ معطوف کرده است [5]. از اولین تعاریف گردشگری خلاق، توسط ریچاردز و ریموند (2000) ارائه شده است که آن را به عنوان رویکردی از گردشگری تعریف کرده اند، که به بازدیدکنندگان فرصت می دهد تا پتانسیل خلاق خود را از طریق مشارکت فعال در دوره ها و تجربیات یادگیری که مشخصه مقصد سفر است، توسعه دهند [6 و 7]. از این رو، شبکه شهرهای خلاق یونسکو این تعریف را برای گردشگری خلاق، اتخاذ کرده است: «گردشگری خلاق، سفری است که به سمت یک تجربه متعهد و معتبر، با یادگیری مشارکتی در هنر، میراث، یا ویژگی خاص یک مکان هدایت می شود و ارتباطی را با افرادی که در آن ساکن هستند، در آن مکان همراه با ایجاد فرهنگی زنده، فراهم می کند» [6]. گردشگری خلاق بر تصویر، هویت، سبک زندگی، فضا، روایت ها و رسانه ها تمرکز دارد [8 و 9]. در دو دهه اخیر، گردشگری خلاق به عنوان یک زمینه رو به رشد، شامل طیف گسترده ای از مفاهیم و شیوه ها، در مکان های مختلف در سراسر جهان تکامل یافته است. با این حال، از همان ابتدا، گردشگری خلاق، به دنبال کمک به توسعه پایدار و افزایش رفاه جامعه بوده است [6]، زیرا از طریق انتقال و توسعه دانش و مهارت های خلاقانه در جریان فعالیت های مشترک و هم آفرین، نقش فعال تری هم برای گردشگران و هم برای میزبانان در بر می گیرد. گردشگران خلاق نه تنها به دنبال گسترش دانش خود در مورد مکان هایی که بازدید می کنند، بلکه همچنین به دنبال گسترش مهارت های خلاقانه خود نیز هستند [6]. گردشگران با حضور در مقاصد مختلف موجب احیای مکان ها، بازسازی و نوسازی ساختمان ها، تقویت کسب وکارها و توسعه بخش های مختلف بازار مقصد می شوند [10]. توسعه گردشگری در بافت های تاریخی و قدیمی شهرها با عنوان یکی از راهبردهای توسعه شهری مطرح شده است [11]. قطب های توسعه در درون بافت تاریخی به عنوان ابزاری برای حضور در عرصه صنایع گردشگری بوده که مستقیم و غیرمستقیم بر منطقه تأثیر گذاشته و زمینه رقابت و امکان حضور در سطوح بین المللی را با تأکید بر بن مایه های تاریخی و راهبردهای مختلف در راستای تکوین نظام یکپارچه بازآفرینی شهری و کسب هویتی جدید و ارتقای تصویر شهر را فراهم می کند [11]. گردشگری همواره به عنوان بخشی به تصویر کشیده شده است که می تواند فرصت ها و مزایای اقتصادی را برای مردم بومی ایجاد کند [12]. از طرفی، تخریب سریع بافت های ارزشمند، اعمال ترجیحات شخصی در فرایند بازآفرینی و تعیین اهداف گمانه زنی در مورد هسته های تاریخی شهرها از یک سو و ضرورت حفظ و بازآفرینی لایه های تاریخی و فضایی از سوی دیگر [11]، اهمیت توسعه کسب وکارهای نوپا در بخش گردشگری را بیش از پیش به چشم آورده است [14]. چراکه سرمایه گذاری های کسب وکارهای نوپا با چالش های زیادی، اعم از در دسترس نبودن منابع مالی ارزان تر و کافی تا رقابت موفقیت آمیز با رقبا روبه رو هستند. به منظور رشد و تبدیل شدن به سود، شرکت های نوپا باید به طور گسترده به دنبال استراتژی هایی باشند که مزیت رقابتی را ایجاد و حفظ کنند [15]. اکنون بافت های تاریخی فرهنگی ما به توسعه پایدار نیاز دارند که دربرگیرنده سه رکن اقتصادی، اجتماعی و کالبدی است [13]. بنابراین، گردشگری خلاق به عنوان یک جایگاه مهم در کسب وکارهای گردشگری در سال های اخیر، با تعداد فزاینده ای از مقاصد و پلتفرم های اینترنتی که تجربیات خلاقانه ای را به بازدیدکنندگان ارائه می دهند، ظاهر شده است [16]. همواره در این صنعت ارتباط بین گردشگری و خلاقیت با جست وجوی مدل های جایگزین توسعه گردشگری و توسعه اقتصاد خلاق تشویق شده است [17 و 18]. افزودن خلاقیت به گردشگری به یک استراتژی رایج تنوع بخشی به ویژه در زمینه گردشگری فرهنگی تبدیل شده است [19]. اما انتقادهای فزاینده ای نسبت به مدل های توسعه خلاقانه عمدتاً از بالا به پایین وجود دارد، مانند مفهوم «طبقه خلاق» ریچارد فلوریدا [19 و 20]. درنهایت باید گفت که برخی از مطالعات صورت گرفته سعی کرده اند رشد و توسعه مدل های گردشگری خلاق را ترسیم کنند، اگرچه پوشش آن ها جزئی است [مانند: 5 و 21]. ریچاردز (2018) همچنین چندین مدل مختلف از توسعه گردشگری خلاق را در سراسر جهان شناسایی کرد [22]. داکسبری، کاروالیو، ویناگر د کاسترو، باکاس و سیلوا (2018) یک نمای کلی مفید از مدل های مختلف گردشگری خلاق که از پروژه CREATOUR در پرتغال پدیدار می شوند، ارائه کردند [23]. اما در راستای توسعه گردشگری خلاق در بافت های تاریخی با تکیه بر (استارت آپ های شهری) کسب وکارهای نوپا تا کنون مدلی ارائه نشده است. به این ترتیب، هدف این پژوهش ارائه مدل توسعه گردشگری خلاق در بافت های تاریخی با رویکرد کسب وکارهای نوپا در ایران است.
مواد و روش پژوهش حاضر یک مطالعه کیفی است. این تحقیق از نظر هدف نیز توسعه عملی است. استراتژی مورد استفاده در این تحقیق، نظریه مفهوم سازی داده های بنیادی است. با استفاده از روش استراوس و کوربین (1990)، طراحی یک مدل توسعه گردشگری خلاق در بافت های تاریخی با رویکرد کسب وکارهای نوپا مورد بحث قرار گرفته است. جامعه آماری شامل کارشناسان شرکت های نوپا مستقر در پارک های علم و فناوری است که تجربه ای در زمینه گردشگری فرهنگی و بافت های تاریخی با ایده های خلاقانه دارند. بنابراین، پس از انجام مصاحبه با 13 نفر، به نقطه اشباع نظری رسید، اما برای تقویت پایایی تحقیق، مصاحبه تا 15 نفر ادامه یافت و سپس متوقف شد. بنابراین، 15 مصاحبه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. داده های به دست آمده از مصاحبه ها با استفاده از نرم افزار Atlas T نسخه 7 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. کدگذاری در این قسمت به روش کدگذاری سه مرحله ای (کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی) انجام می شود. اعتبار نتایج کدگذاری با مرور متون مصاحبه و دو روش اعتبار سنجی تحقیق کیفی (شامل بررسی توسط دو کدگذار و بررسی اطلاعات همتایان) ارائه شده توسط کراوسل و میلر (2000) بررسی شد. به این ترتیب، در روش تطبیق توسط دو کدگذار، دو مصاحبه انتخابی و توافق بین دو کدگذار در کدگذاری ها بررسی شد و میزان توافق بین دو کدگذار برابر با 83 درصد بود. با توجه به اینکه نرخ پایایی بالاتر از 60 درصد است، پایایی کدگذاری تأیید می شود. در روش دوم نتایج مدل و کدگذاری توسط دو نفر از اساتید صنعت گردشگری به عنوان همکار بررسی و اصلاح شد تا از صحت شاخص ها اطمینان حاصل شود و در نهایت، امتیاز پایایی شاخص ها برابر با 76 درصد به دست آمد. طبق نظر چین (1998) این مقدار یک مقدار بسیار مطلوب است.
یافته ها وجود کسب وکارهای نوپا در قرن حاضر ضرورتی برای ادامه حیات توسعه ملی هر جامعه است. اهمیتی که این کسب وکارها می توانند داشته باشند، می توان گفت که بسیار بیشتر از منابع نفتی یک کشور است. از طرفی، این کسب وکارها می توانند در بخش گردشگری، که خود گردشگری نیز اهمیت زیادی در توسعه پیدا کرده است، حضور ویژه ای داشته باشند. گردشگری که امروزه بخش جدیدی به نام گردشگری خلاق به آن افزوده شده، می تواند در بافت های تاریخی گردشگران زیادی را به خود جذب کند. به ویژه با سابقه تاریخی کشور پهناور ما ایران. از این رو، در این پژوهش به ارائه مدل توسعه گردشگری خلاق در بافت های تاریخی با رویکرد کسب وکارها نوپا پرداخته شد. نتایج بخش های قبل اجزای مختلف این مدل را مشخص کرد که در این بخش به بحث و نتیجه گیری در ضمن نتایج به دست آمده پرداخته خواهد شد: مدل به دست آمده با استفاده از روش نظام مند اشتراوس و کوربین در شش بخش، پیشران ها (پیشران های گردشگری خلاق بافت های تاریخی)، مقوله اصلی (توسعه گردشگری در بافت های تاریخی)، عوامل زمینه ای (زیرساخت قوانین و مقررات، تحقیق و توسعه، زیرساخت های هنر و فرهنگ، زیرساخت های ICT، زیرساخت های دانش)، عوامل مداخله گر (بحران های بیماری زا، مداخلات سیاسی، بحران های اقتصادی، بحران های سیاسی، تغییرات آب و هوایی)، راهبردها (تبلیغات و آگاه سازی داخلی، اصلاح دیدگاه جهانی نسبت به کشور، هم افزایی در بازاریابی، احیای بافت های تاریخی، تبلیغات و آگاه سازی گردشگران)، پیامدها (پیامدهای اجتماعی، پیامدهای اقتصادی، پیامدهای سیاسی) دسته بندی شدند. پیشران ها که به دو دسته پیشران های گردشگری خلاق بافت های تاریخی و پیشران های کسب وکارهای نوپا تقسیم می شوند، عواملی هستند که در این دو دسته، تفکر توسعه گردشگری خلاق در بافت های تاریخی را رقم زده اند. این عوامل قوت های بخش گردشگری هستند که پتانسیل حضور در گردشگری خلاق را فراهم می آورند. در بخش پیشران های کسب وکارهای نوپا نیز می توان به مزیت رقابتی قیمتی نسبت به خارج از کشور اشاره کرد. نوسان های ارزی سال های اخیر موجب شده تا هزینه های داخل کشور برای گردشگران بیش حد تصور آن ها به صرفه باشد. این خود موجب افزایش بازاریابی دهان به دهان توسط گردشگران خارجی شده است. از طرفی، احیای بافت های تاریخی نیز نسبت به خارج از ایران هزینه کمتری را در بر می گیرد که می توان از این امر برای توسعه بخش گردشگری در بافت های تاریخی با جذب گردشگران خارجی بهره مند شد. از طرفی، وجود زمینه های فرهنگی در بافت های تاریخی، هزینه های پایین تر برای گردشگران خارجی و وجود انگیزه راه اندازی کسب وکار و درصد پایین ریسک در این صنعت، مزیت رقابتی نسبت به کشورهای دیگر را برای کشورمان به همراه آورده است. در قسمت محرک های کسب و کارهای جدید نیز می توان به مزیت قیمت رقابتی نسبت به خارج از کشور اشاره کرد. نوسان های ارز در سال های اخیر هزینه های داخلی را برای گردشگران به صرفه تر از آنچه تصور می کردند، کرده است. این امر بازاریابی دهان به دهان گردشگران خارجی را افزایش داده است. از طرفی، تعمیر بناهای تاریخی نسبت به خارج از ایران هزینه کمتری دارد که با جذب گردشگران خارجی می توان از آن برای توسعه بخش گردشگری در بافت های تاریخی استفاده کرد. از سوی دیگر، وجود بافت های فرهنگی در بافت های تاریخی هزینه کمتر برای گردشگران و وجود انگیزه کسب و کار و درصد پایین ریسک در این صنعت مزیت رقابتی را برای کشور به ارمغان آورده است.
نتیجه گیری در بحث عوامل زمینه ای نیز همیشه موضوع زیرساخت ها مورد بحث بوده و هست، بدون وجود زیرساخت های مناسب، توسعه هر صنعتی را با مشکل مواجه کرده و یا غیرممکن خواهد کرد. در بحث گردشگری در بافت های تاریخی نیز می توان به مهم و حیاتی بودن وجود زیرساخت های فناوری اطلاعات و ارتباطات، حمل ونقل عمومی مؤثر، زیرساخت های اجتماعی، قوانین و مقرراتی که بیشتر دست وپا گیرند تا کمک کننده و محدودیت هایی را برای گردشگران به همراه می آورند، زیرساخت های تحقیق و توسعه و... اشاره کرد. در کنار کلیه این عوامل، وجود عوامل مداخله گری که گاه اثر آنان قابل پیش بینی نبوده و خارج از کنترل هستند، اشاره شده است. از جمله این عوامل می توان به بحران اخیر کووید 19 به عنوان یک بیماری پاندمیک در سطح جهانی یا بحران تحریم های اقتصادی و بحران رکود تورمی و تغییرات اقلیمی... اشاره کرد. تغییرات آب و هوایی موجب بروز بارش های غیرمعمول در بخش های متفاوت و خارج از فصل شده اند که خود با شدت های متفاوت روند تخریب بافت های تاریخی را شدت بخشیده اند. به این ترتیب، ضروری است تا برنامه ریزی های ملی در سطح عالی کشور برای پیشگیری از تخریب بافت ها و ابنیه ارزشمند تاریخی تدوین شود و همچنین، بودجه متناسب برای توسعه صنعت توریسم در کشورمان برای آن پیش بینی شود. نادیده انگاری این بخش می تواند ضربه مهلکی به این صنعت که می تواند پایه های توسعه اقتصادی کشورمان را تقویت کند، وارد کند. در نهایت، می توان گفت که برای رشد و توسعه گردشگری در بافت تاریخی می توان با توجه به عوامل یادشده راهکارهایی تدوین کرد. از جمله این راهکارها می توان به هم افزایی در ارزیابی مجدد، اصلاح نگاه جهانی به کشور، تبلیغات داخلی و آگاهی بخشی، احیای بسترهای تاریخی تبلیغات و اطلاع رسانی به گردشگران خارجی اشاره کرد. در پایان، می توان گفت که این راهبردها پیامدهایی خواهند داشت که در سه بخش پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دسته بندی می شوند. پیامدهای اجتماعی نیز می تواند به دنبال پیامدهای اقتصادی رخ دهد. با افزایش تعداد گردشگران خارجی، رشد کسب و کارها در هر منطقه ادامه می یابد و آموزش و ارتقای سطح دانش افراد جامعه به دنبال افزایش سطح درآمد اتفاق می افتد. پیامدهای سیاسی نیز می تواند بر تصمیمات سیاسی در سطح ملی و روابط بین المللی تأثیر بگذارد.
نقش کسب وکارهای نوپا در اقتصاد مقاومتی و دفاع اقتصادی
منبع:
اقتصاد دفاع و توسعه پایدار سال ۵ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱۵
105 - 122
حوزه های تخصصی:
امروزه تقابل اقتصادی در برخی از موارد، ازجمله مقابله برخی قدرت های غربی با جمهوری اسلامی ایران، از حد متعارف آن خارج شده و به جنگ تمام عیار اقتصادی تبدیل شده است. یکی از واقعیت های حال حاضر در فضای اقتصاد بین الملل، تقابل و درگیری اقتصادی است؛ امری که در فضای ادبیات علمی اقتصاد کمتر بدان پرداخته می شود؛ چون فرض بنیادین در علم اقتصاد، آزادی تجارت و داد و ستد است. در پژوهش حاضر که در زمره تحقیقات کاربردی قرار می گیرد و از روش های آمیخته اکتشافی - مدل ایجاد گونه شناسی- به عنوان راهبرد پژوهشی استفاده می کند، ابتدا به تبیین مفهوم کسب وکارهای نوپا و نقش این کسب وکارها در اقتصاد دفاعی پرداخته شده است، سپس با توجه به بیانات مقام معظم رهبری و ادبیات موجود مفهوم اقتصاد مقاومتی و دفاع اقتصادی و مؤلفه های آن ها شرح داده شده است. سپس به بررسی نقش کسب وکارهای نوپا در اقتصاد مقاومتی و دفاع اقتصادی پرداخته می شود.
ارائه الگوی هوشمندی راهبردی کسب وکارهای نوپا همسو با اقتصاد مقاومتی
منبع:
اقتصاد دفاع و توسعه پایدار سال ۶ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۹
121 - 147
حوزه های تخصصی:
کسب وکارهای نوپا نقشی کلید ی در اشتغال زایی و افزایش تولید در اقتصاد مقاومتی دارند. در محیط ناپایدار امروز، کسب و کارهای نوپا برای موفقیت در برابر چالش های محیطی و همنوایی با تغییرات و همچنین افزایش رقابت پذیری، چاره ای جز به کارگیری هوشمندی راهبردی به منظور بهره مندی از اطلاعات محیط پیرامونی ندارند. هدف این پژوهش، ارائه الگوی هوشمندی راهبردی کسب وکارهای نوپا در بستر اقتصاد مقاومتی است. پژوهش حاضر کاربردی از نوع توصیفی و پیمایشی است. عوامل مؤثر بر هوشمندی راهبردی در دو بخش درون و برون سازمانی شناسایی و دسته بندی شده اند. الگوی تدوین شده، با روش دلفی فازی اعتبارسنجی و اولویت بندی شده است. نتایج نشان داد که هوشمندی کسب وکار یا هوشمند درونی و هوشمندی رقابتی یا هوشمندی بیرونی دو بعد هوشمندی راهبردی کسب وکارهای نوپا هستند. پیشنهاد می شود مدیران از مفاهیم شناسایی شده برای ایجاد و توسعه کسب وکارهای نوپا و افزایش هوشمندی آن برای کمک به تحقق اهداف اقتصاد مقاومتی استفاده کنند.
ارائه چارچوبی برای تبیین و شکل گیری نوآوری استراتژیک در کسب وکارهای نوپا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت بازرگانی سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۲
13 - 38
حوزه های تخصصی:
هدف : پیچیدگی و پویایی فضای کسب وکار که ناشی از ظهور فناوری های جدید است موجب شده تا بنگاه های نوپا برای بقا و انطباق خود نیازمند ابزارهای جدیدی باشند. دراین بین، یکی از مؤثرترین ابزارهای نوظهور استفاده از نوآوری استراتژیک است؛ بنابراین، هدف اصلی پژوهش حاضر ارائه چارچوبی برای تبیین و شکل گیری نوآوری استراتژیک در کسب وکارهای نوپا است.
روش شناسی : رویکرد پژوهش حاضر کیفی، ازنظر هدف بنیادی و ازلحاظ ماهیت و روش، توصیفی - اکتشافی است. جامعه مشارکت کنندگان این تحقیق را خبرگان، فعالان حوزه کسب وکارهای نوپا و اساتید دانشگاه که تألیفاتی در زمینه نوآوری، نوآوری باز و نوآوری استراتژیک داشته اند، تشکیل می دهند که با استفاده از روش غیراحتمالی هدفمند و با مصاحبه اکتشافی با 12 نفر اشباع حاصل شده است. در این تحقیق از روش داده بنیاد با رویکرد گلیزری برای کدگذاری و تجزیه وتحلیل داده ها استفاده شده است.
یافته ها: در این تحقیق پس از تجزیه وتحلیل و کدگذاری داده ها به روش داده بنیاد گلیزری، درنهایت 37 واقعه در هشت مفهوم و چهار مقوله فرعی و همچنین دو مقوله اصلی با عناوینی مانند «هم افزایی نوآورانه تکرارپذیر» و «اقدامات نوآورانه مقیاس پذیر» شناسایی و برچسب گذاری گردید.
نتیجه گیری: یافته ها نشان می دهد شکل گیری نوآوری استراتژیک در حوزه کسب وکارهای نوپا به صورت یکپارچه روی دو مقوله «اقدامات نوآورانه مقیاس پذیر»، «هم افزایی نوآورانه تکرارپذیر» وابسته است. بنابراین، می توان انتظار داشت ابزارهای مانند «نوآوری فراگیر مشترک» و «شبکه ارزش نوآورانه» موجب «هم افزایی نوآورانه تکرارپذیر» و «تعاملات شبکه ای استراتژیک» و «توانمندسازی نوآورانه چندگانه» نیز باعث تسهیل روند شکل گیری نوآوری استراتژیک در کسب وکارهای نوپا شود.
نقش فناوری های اینترنت اشیاء در بهینه سازی زنجیره تأمین کسب وکارهای نوپا
حوزه های تخصصی:
این مطالعه با هدف بررسی چگونگی تأثیر فناوری های IoT بر افزایش کارایی، شفافیت، و انعطاف پذیری زنجیره های تأمین در کسب وکارهای نوپا و شناسایی مزایا و چالش های مربوطه انجام شده است. روش تحقیق کیفی اتخاذ شده و شامل مصاحبه های نیمه ساختاریافته با ۲۲ شرکت کننده از شرکت های نوپای مختلف فعال در عملیات زنجیره تأمین بود. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق تحلیل مضمونی برای شناسایی مضامین و مفاهیم کلیدی انجام شد. یافته های تحقیق نشان می دهد که فناوری های IoT به طور قابل توجهی به بهبود کارایی، شفافیت، و انعطاف پذیری در زنجیره های تأمین کمک می کنند. علاوه بر این، ادغام IoT با فناوری بلاکچین اعتماد و امنیت را در زنجیره های تأمین افزایش می دهد. با این حال، نگرانی های مهمی در مورد امنیت داده ها و حریم خصوصی به عنوان چالش های عمده شناسایی شدند. این مطالعه به این نتیجه می رسد که فناوری های IoT پتانسیل قابل توجهی برای ارائه مزیت های رقابتی به کسب وکارهای نوپا در عملیات زنجیره تأمین خود دارند. مدیریت مؤثر چالش های امنیتی و حفظ حریم خصوصی برای به حداکثر رساندن مزایای ادغام IoT ضروری است.
صندوق های مالی جسورانه دریچه ای به سوی تأمین مالی کسب وکارهای نوپا در سایه تورش های رفتاری سرمایه گذاران
حوزه های تخصصی:
هدف: تأمین مالی همواره یکی از مسائل و مشکلات کسب وکارهای نوپا و استارت آپ ها بوده است. از آنجا که روش های تأمین مالی سنّتی نمی تواند پاسخگوی نیازهای مالی و موفقیت این کسب وکارها باشد، به نظر می رسد کسب وکارهای نوپا روش های تأمین مالی منحصر به خود را می طلبند. این در حالی است که خطاهای تصمیم گیری سرمایه گذاران هم در شرایط اقتصادی و سیاسی ایران بسیار حائز اهمیت است و تورش های رفتاری را مهم جلوه داده است. در این راستا، هدف پژوهش حاضر بررسی روش های تأمین مالی کسب وکارهای نوپا با تمرکز بر صندوق های مالی جسورانه و در سایه تورش های رفتاری است.
روش: روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و گردآوری اطلاعات با مطالعه کتابخانه ای انجام شده است.
یافته ها: مزیت های عمده صندوق های مالی جسورانه نسبت به سایر روش های تأمین مالی ابتدا انعطاف پذیری این شیوه تأمین مالی در میزان و نحوه بازپرداخت آن است. ضمن اینکه، در این شیوه تأمین مالی ریسک مبنای کار قرار می گیرد و صندوقی که تأمین مالی انجام می دهد، بر مدیریت ریسک اشراف کامل دارد. در صندوق های مالی جسورانه، مدیریت ریسک نقش بسیار مهمی ایفا می کند. چراکه به هر اندازه سوء مدیریت در مدیریت سرمایه گذاری ها بیشتر شود، به همان اندازه نیز صندوق های جسورانه بیشتر ضرر خواهند کرد. در واقع چنانچه اندازه ریسک صندوق از یک ثبات نسبی برخوردار باشد، میزان موفقیت صندوق نیز در بازار بیشتر خواهد شد. همچنین می توان به استراتژی های مدیریت سرمایه گذاری که به حفظ مقدار سرمایه در یک حالت تعادل یا ثبات منجر می شود، اشاره کرد. یعنی همیشه برای صندوق یک مقدار از سرمایه به عنوان سرمایه ثابت در حساب صندوق نگهداری شود. یکی دیگر از عامل های زیربنایی در بهبود عملکرد صندوق های جسورانه ایران در شرایط ریسک، پیش بینی ریسک مالی است. با توجه به اینکه ریسک مالی یکی از خطراتی است که در سرمایه گذاری باید مورد توجه قرار بگیرد، این مفهوم در صورت تخمین و تحلیل نادرست می تواند منجربه از دست دادن سرمایه برای صندوق ها شود. برای پیش بینی و همچنین کنترل ریسک های مالی در صندوق ها پیشنهاد می شود که صندوق ها می بایست خطرات را شناسایی کرده و میزان تأثیر هر یک از آن ها را نیز اندازه گیری کنند.
نتیجه گیری: در بحث های مالیه رفتاری، در صندوق های جسورانه ایران، ویژگی های رفتاری که بر تصمیم گیری های سرمایه گذاران موثر هستند، به طور ویژه ای می بایست مورد بررسی قرار گیرد. در مباحث تأمین مالی کسب وکارهای نوپا در ایران و صندوق های مالی جسورانه، نوع تصمیم گیری سرمایه گذاران و عوامل موثر بر تصمیم گیری آنها، با در نظر گرفتن تورش های رفتاری، بسیار حایز اهمیت است. البته انواع خطاهای ادراکی و چگونگی تاثیر این خطاها بر تصمیم گیری مالی برای تأمین مالی در بازارهای مالی ایران هم بسیار مهم است، بدین دلیل که تصمیم های سرمایه گذاران تحت تاثیر خطاهای مختلفی قرار می گیرد.
تبیین و تحلیل ذهنیت شناختی انسان انگاری برند در کسب وکارهای نوپا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت بازرگانی سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۵
61 - 81
حوزه های تخصصی:
هدف: انسان انگاری برند مفهومی است که قصد دارد از طریق رفتارهای دوستانه و شخصی تر، مصرف کننده را به یک کسب و کار نزدیک تر کند و عمدتاً این امر بخش های خدمات مشتری، فروش و بازاریابی یک شرکت را پوشش می دهد. هدف پژوهش حاضر تبیین و تحلیل ذهنیت شناختی انسان انگاری برند در کسب وکارهای نوپا با کاربست روش شناسی کیو می باشد.روش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از حیث ماهیت و روش در زمره پژوهش های آمیخته قرار می گیرد. جامعه آماری پژوهش را اساتید و مدیران کسب وکارهای نوپا تشکیل می دهند که با استفاده روش نمونه گیری هدفمند و بر مبنای اصل کفایت نظری 22 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. با توجه به رویکرد پژوهش در بخش کیفی ابتدا با 22 مصاحبه فضای گفتمان حاصل شد و با استفاده از دیدگاه ها و نظرات آن ها نمونه، گزینه کیو و در نهایت مجموعه کیو به دست آمد. لازم به ذکر است که روایی و پایایی داده ها به ترتیب با استفاده از شاخص نسبت روایی محتوا (CVR) و پایایی دو کدگذار تأیید شد. سپس در بخش کمی پژوهش با بهره گیری از Spss داده های به دست آمده از بخش کیفی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت و در نهایت الگوهای ذهنی انسان انگاری برند در کسب وکارهای نوپا به دست آمد.یافته ها: نتایج نشان می دهد که حمایت و پشتیبانی از برند، افزایش خرید مجدد، توسعه تصویر برند، بهبود شایستگی برند، ارائه تبلیغات موثر توسط مشتری، تعامل و ارتباط با مشتری و جهت دهی به رفتار و نگرش مشتریان هفت الگوی ذهنی اساتید و مدیران در راستای انسان انگاری برند در کسب و کارهای نوپا می باشند.نتیجه گیری: کسب وکارهای نوپا به دلیل نوپا بودن و نداشتن موقعیت مناسب در محیط رقابتی در معرض آسیب های جدی می باشند. از این رو، پرداختن به مقوله انسان انگاری برند و دادن ویژگی های انسان مانند به برند یا محصول می تواند مشتری را تحت تأثیر قرار دهد و نه تنها احتمال خرید و وفادری به برند را در پی دارد؛ بلکه رشد و بقای کسب وکارهای نوپا را افزایش دهد.
چارچوب تأمین استعداد برای کسب وکارهای نوپا در بستر دیجیتال: مطالعه چند موردی کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
388 - 414
حوزه های تخصصی:
هدف: تأمین استعداد برای کسب وکارهای نوپا، از جمله اقدام هایی است که بی توجهی به آن، مشکلات جبران ناپذیری همچون، کاهش سهم بازار به همراه دارد. این موضوع زمانی با چالش های بیشتری روبه رو می شود که کسب وکارهای نوپا تصمیم می گیرند که از بستر دیجیتال برای تأمین استعداد خود استفاده کنند و استراتژی های تأمین استعداد خود را منطبق بر تحولات دیجیتال طراحی کنند. به همین منظور پژوهش حاضر با هدف ارائه چارچوب تأمین استعداد در کسب وکارهای نوپا (استعدادیابی، انتخاب و جامعه پذیری) در بستر دیجیتال انجام شده است.
روش: در پژوهش حاضر، به منظور درک عمیق از مسئله موجود و همچنین، شناسایی تجارب افراد مرتبط با حوزه مورد مطالعه، استفاده از روش کیفی و راهبرد مطالعه چند موردی کیفی، در دستور کار پژوهشگر قرار گرفت. مشارکت کنندگان پژوهش، ۲۰ نفر از مدیران و متخصصان چهار کسب وکار نوپا، در حوزه فناوری اطلاعات بودند که پس از بررسی عمیق در خصوص تخصص و اطلاعات کافی این افراد در زمینه مورد مطالعه، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند که از جمله روش های نمونه گیری نظری است، انتخاب شدند. داده های پژوهش با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختار یافته جمع آوری و در سه مرحله کدگذاری و تحلیل شدند.
یافته ها: پس از انجام مصاحبه ها، داده های نهایی در سه مرحله کدگذاری شدند و در نهایت، سه دسته کلی از داده ها تحت عنوان مضامین پایه، سازمان دهنده و فراگیر، استخراج شد. مرحله آخر کدگذاری پژوهش، دستیابی به ۱۰ مضمون فراگیر بود که به عنوان مهم ترین اقدام های تأمین استعداد در کسب وکارهای نوپا شناسایی شدند. این مضامین عبارت بودند از: اخذ رویکرد تهاجمی استعدادیابی، خلق برند کارفرمایی مناسب، مدیریت حفظ روابط با استعدادها، شناسایی ریسک های گزینش استعداد، طراحی معیارهای گزینش استعداد، طراحی روش های گزینش استعداد، تعیین کیفیت گزینش استعداد، مشخص کردن بازه زمانی جامعه پذیری، شناسایی شیوه های یادگیری و تدوین محتوای جامعه پذیری.
نتیجه گیری: پس از بررسی مضامین فراگیر و دسته بندی این مضامین در سه حوزه مورد مطالعه، در هر بخش، یک استراتژی به منظور ارتقای کیفیت تأمین استعداد در کسب وکارهای نوپا در بستر دیجیتال پیشنهاد شد. در واقع، نتایج پژوهش حاضر سه استراتژی اصلی را شناسایی کرد. این استراتژی ها در سه حوزه مشخص شدند. در بخش استعدادیابی، هم سویی استراتژی های استعدادیابی با تحول دیجیتال با هدف دستیابی به خزانه بیشتری از استعدادها باید در دستور کار قرار بگیرد. در بخش گزینش استعداد، کسب وکارهای نوپا باید به طراحی و پیاده سازی سیستم انتخاب چابک با به کارگیری فناوری های دیجیتال توجه کنند. در حوزه جامعه پذیری نیز، به روزرسانی فرایندهای فعلی، به منظور دستیابی به فرایند جامعه پذیری چابک باید در کانون توجه کسب وکارهای نوپا قرار گیرد. در نهایت، مدلی مفهومی متشکل از استراتژی های نهایی و مضامین فراگیر مربوط به آن ها، به عنوان چارچوب تأمین استعداد در کسب وکارهای نوپا ارائه شد. وجود یک چارچوب به منظور مدیریت تأمین استعداد در کسب وکارهای نوپا، از کلیدی ترین اقدام ها به شمار می رود.
تأثیر هوشمندی کسب وکار بر واکنش رفتاری مشتریان با تأکید بر نقش میانجی بازاریابی، نوآوری و عملکرد مالی (مورد مطالعه: کسب وکارهای نوپای پارک علم و فناوری شهر کرمانشاه)
منبع:
آموزش و مدیریت کارآفرینی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
112 - 93
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به واکاوی تأثیر هوشمندی کسب وکار بر واکنش رفتاری مشتریان از طریق بازاریابی، نوآوری و عملکرد مالی پرداخته است. پژوهش بر مبنای هدف، جزء پژوهش های توسعه ای- کاربردی است و از نظر شیوه گردآوری داده ها، از نوع توصیفی- پیمایشی است و با توجه به بررسی رابطه میان متغیرها، پژوهشی همبستگی- علی است. جامعه آماری این پژوهش، کارکنان و مدیران کسب وکارهای نوپای فعال مستقر در پارک علم و فناوری شهر کرمانشاه به تعداد 231 نفر بود که بر اساس جدول کرجسی و مورگان، حجم نمونه 140 نفر برآورد شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه بود که پایایی و روایی آن بررسی و تأیید گردید. تحلیل داده ها در دو بخش آمار توصیفی و استباطی با استفاده از نرم افزارهای SPSS16 و Smart PLS3 انجام شد. بر اساس نتایج پژوهش، مقدار معناداری t در تمامی هفت فرضیه از مقدار بحرانی 1/96 بزرگ تر بود و همچنین سطح معناداری کمتر از 0/05 است لذا تمامی فرضیه های پژوهش پذیرفته شدند. بیشترین تأثیر مربوط به نوآوری بر عملکرد مالی کسب وکار نوپا بود که نشان دهنده تأثیر ایده های نو و خلاقانه در محصولات و خدمات بر فروش کسب وکار نوپا است؛ همچنین هوشمندی کسب وکار تأثیر زیادی بر عملکرد مالی کسب وکارهای نوپا و واکنش رفتاری مشتریان دارد؛ به طور کلی متغیرهای پژوهش، توانایی پاسخگویی به 33/5 درصد از تغییرات واکنش رفتاری مشتری را داشتند. در انتها به مدیران این کسب وکارهای نوپا توصیه می شود که با به کارگیری هوشمندی کسب وکار به شناخت بازار و نیاز مشتریان پرداخته و محصولات نوآورانه متناسب با آن تولید نمایند چراکه از این طریق زمینه افزایش فروش و ارتقاء عملکرد مالی آن ها فراهم می گردد.