مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
کودکان کم توان ذهنی
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر دستورالعمل کانون توجه بیرونی و حمایت خودمختاری بر یادگیری مهارت هدف گیری کودکان کم توان ذهنی بود. بدین منظور، از بین تمامی کودکان کم توان ذهنی شهر اهواز، 48 کودک در مقطع سنی 14-10 سال (میانگین سنی 2/1±81/11) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و بر اساس نمرات پیش آزمون (10 کوشش) در چهار گروه توجه بیرونی، حمایت خودمختاری، توجه بیرونی+حمایت خودمختاری و کنترل جای گرفتند. تکلیف شامل پرتاب کیسه لوبیا به وزن 100 گرم به سمت هدفی بود که در فاصله دو متری از شرکت کنندگان بر روی دیوار نصب شده بود. شرکت کنندگان در مرحله اکتساب 40 کوشش شامل پنج بلوک هشت کوششی را انجام دادند. ده دقیقه پس از آخرین بلوک اکتساب، شرکت کنندگان 10 پرتاب را به عنوان پس آزمون انجام دادند. چهل و هشت ساعت پس از مرحله اکتساب، آزمون یادداری (10 کوشش) با شرایطی دقیقاً مشابه با پیش آزمون برای بررسی اثرات یادگیری از شرکت کنندگان به عمل آمد. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس مرکب 522 در مرحله اکتساب و آزمون تحلیل واریانس دوراهه 22 در مرحله یادداری با استفاده از نرم افزار SPSS22 و در سطح معناداری 05/0≥P استفاده شد. نتایج نشان داد که هر چهار گروه طی بلوک های تمرینی، بهبود معناداری در عملکرد داشته اند. گروه توجه بیرونی+حمایت خودمختاری نیز توانست بالاترین نمرات را در مرحله اکتساب کسب کند (05/0≥P). در آزمون یادداری نیز گروه توجه بیرونی+حمایت خودمختاری توانست بهترین عملکرد را به نمایش بگذارد (05/0≥P). پیشنهاد می شود برای بهبود عملکرد و یادگیری مهارت هدف گیری کودکان کم توان ذهنی از ترکیب توجه بیرونی وحمایت خودمختاری استفاده شود.
تبیین عناصر برنامه درسی برای توانمندسازی شغلی کودکان کم توان ذهنی (سنتز پژوهی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این مطالعه تبیین عناصر برنامه درسی برای توانمندسازی شغلی کودکان کم توان ذهنی است. رویکرد مورد استفاده، کیفی و از نوع سنتز پژوهی است. نتایج این مطالعه نشان داد که اهداف کلی آموزش کودکان کم توان ذهنی را می توان در چهار دسته؛ رشد همه جانبه کودکان کم توان ذهنی؛ برقرار نمودن روابط مفید و مؤثر با دیگران؛ پذیرش مسئولیت اجتماعی؛ کفایت اقتصادی تقسیم کرد؛ و به تبع این اهداف محتوای برنامه درسی برای کودکان کم توان ذهنی ارائه گردید؛ همچنین نتایج نشان داد که یک روش تدریس نمی تواند جوابگوی نیازهای همه جانبه کودکان کم توان ذهنی باشد، بنابراین معلمان می توانند از روش های تدریس مختلف استفاده کنند و روش سنجش عملکردی همراه با ارزشیابی ملاک مرجع مؤثرین روش ارزشیابی از آموخته های دانش آموزان کم توان ذهنی می تواند باشد.
اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر مشکلات رفتاری دانش آموزان کم توان ذهنی خفیف مقطع ابتدایی شهر اصفهان
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر کاهش مشکلات رفتاری دانش آموزان کم توان ذهنی خفیف مقطع دبستانی شهر اصفهان، بود. این پژوهش آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه کنترل بود. نمونه پژوهش، شامل 30 نفر از دانش آموزان کم توان ذهنی خفیف در مقطع ابتدایی بودند که در مدارس آموزش پرورش استثنایی در شهر اصفهان تحصیل می کردند و ملاک های ورود به مطالعه را دارا بودند. این افراد، به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی ساده در دو گروه مساوی آزمایش و کنترل گمارده شدند. مداخله نیز، طی 10 جلسه 40 دقیقه ای بر روی گروه آزمایش اجرا شد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، سیاهه ی رفتاری کودک (CBCL) بود که شرکت کنندگان در مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به سئوالات آن پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز، از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر استفاده شد. نتایج نشان داد که بین گروه آزمایش و کنترل از لحاظ نمرات مشکلات رفتاری برونی سازی شده تفاوت معناداری وجود دارد (01/0<P) و نمرات پس آزمون، در مرحله پیگیری مقیاس ها نیز نسبتا ثابت مانده است. لذا از یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارت های زندگی توسط متخصصان می تواند به عنوان رویکردی آموزشی در ارتقاء شاخص های رفتاری، باعث کاهش مشکلات رفتاری درونی سازی شده و برونی سازی شده شود و فضای آموزشی و شخصی آرام و امنی را برای کودکان کم توان ذهنی خفیف ایجاد کند.
تأثیر برنامه تمرین درمانی پیشرونده و خود الگودهی ترکیبی بر اختلالات رفتاری کودکان کم توان ذهنی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: علاوه بر تمرینات بدنی، مداخله های شناختی مانند تصویرسازی و الگودهی باعث تسهیل یادگیری مهارت ها می شوند. هدف: پژوهش حاضر، با هدف تعیین تأثیر برنامه تمرین درمانی پیشرونده و خود الگودهی ترکیبی بر اختلالات رفتاری کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر انجام شد. روش : مطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی با گروه تجربی و کنترل بود. از بین کودکان استثنایی شهرستان نجف آباد در سال ۱۳۹۸ تعداد ۳۰ کودک کم توان ذهنی آموزش پذیر با دامنه سنی ۱۲-۸ سال براساس معیارهای ورود به مطالعه به طور تصادفی انتخاب شدند. گروه های تجربی به مدت ۴ هفته و هر هفته چهار جلسه آموزش دیدند. ابزار استفاده شده پرسشنامه اختلالات رفتاری راتر، فرم معلم بود. داده ها با آزمون تحلیل واریانس مرکب با اندازه های تکراری و آزمون تعقیبی بونفرونی با نرم افزار SPSS نسخه ۲۰ تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد تفاوت معناداری بین میانگین های اختلالات رفتاری گروه خود الگودهی ترکیبی و تمرین درمانی پیشرونده در مرحله پس آزمون با میانگین های آن ها در مرحله پیش آزمون وجود دارد (۰/۰۵ <P ). بررسی میانگین ها نشان داد گروه خود الگودهی ترکیبی در مرحله پس آزمون دارای نمره بهتری نسبت به سایر گروه ها بود. همچنین در مرحله پس آزمون میانگین اختلالات رفتاری در گروه تمرین درمانی پیشرونده بهتر از گروه کنترل بود. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر نشان داد تمرین درمانی پیشرونده و خود الگودهی در آموزش و کمک به رفتار کودکان کم توان ذهنی مؤثر است. آموزش از این طریق می تواند به لحاظ صرف وقت و هزینه برای مربیان، معلمان و والدین مفید باشد.
تاثیر آموزش زندگی خانوادگی بر مولفه های استرس والدگری مادران دارای کودک کم توان ذهنی در قلمرو والد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تعالی مشاوره و روان درمانی دوره دهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۹
48 - 58
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به اهمیت استرس های والدگری مادران دارای کودک کم توان ذهنی در سایر نقش های آنان، هدف این پژوهش تعیین تاثیر آموزش زندگی خانوادگی بر مولفه های استرس والدگری مادران دارای کودک کم توان ذهنی در قلمرو والد بود. روش: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش مادران دارای کودک کم توان ذهنی شهر رشت در سال تحصیلی 97-1396 بودند. نمونه پژوهش 60 نفر بودند که با توجه به ملاک های ورود به مطالعه با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه مساوی جایگزین شدند. گروه آزمایش 12 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش زندگی خانوادگی قرار گرفت و در این مدت گروه کنترل آموزشی ندید. برای گردآوری داده ها از فرم اطلاعات جمعیت شناختی محقق ساخته و شاخص استرس های والدگری (آبیدین، 1990) استفاده و با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزارSPSS-20 تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش زندگی خانوادگی باعث کاهش مولفه های استرس والدگری شامل احساس صلاحیت، دلبستگی، محدودیت نقش، افسردگی، روابط با همسر، سلامت و انزوای اجتماعی در مادران دارای کودک کم توان ذهنی در قلمرو والد شد (05/0˂P). نتیجه گیری: نتایج نشان دهنده تاثیر آموزش زندگی خانوادگی بر کاهش مولفه های استرس والدگری بود. بنابراین، درمانگران و متخصصان سلامت می توانند از روش آموزش زندگی خانوادگی در کنار سایر روش های آموزشی برای بهبود ویژگی های خانوادگی استفاده نمایند.
اثربخشی آموزش زندگی خانواده در کاهش تنیدگی والدینی مادران دارای کودکان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: والدگری از جمله سخت ترین نقش هایی است که بزرگسالان فاقد هرگونه آمادگی خاص، متعهد ایفای آن می شوند. به خصوص اگر یکی از کودکان دارای کم توانی ذهنی باشد، ممکن است والدین را با مسائل بیشتری مواجه کند. در همین راستا پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش زندگی خانواده در کاهش تنیدگی والدینی مادران دارای کودکان کم توان ذهنی انجام شد. روش: پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه است. نمونه مورد مطالعه شامل 60 نفر از مادران دارای کودکان کم توان ذهنی از مدارس کودکان استثنایی شهر رشت در سال 97-1396 بودند که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. این شرکت کنندگان پس از ورود به مرحله ارزیابی و دریافت رضایت آگاهانه در گروه های آزمایش (30 مادر) و گواه (30 مادر) جایدهی شدند. افراد نمونه شاخص تنیدگی والدینی آبیدین (1990) را در ابتدا و به عنوان مرحله پیش آزمون تکمیل کردند و پس از هشت جلسه درمانی 90 دقیقه ای گروهی برای گروه آزمایش، در مراحل پس آزمون، هر دو گروه مورد سنجش مجدد قرار گرفتند. داده ها به شیوه تحلیل کوواریانس چندمتغیره در محیط نرم افزار SPSS-24 تحلیل شد. یافته ها: نتایج این مطالعه نشان داد که آموزش زندگی خانواده منجر به کاهش تقویت گری (38/42)، پذیرندگی (28/51)، سازش پذیری (18/92)، فزون کنشی (30/47)، احساس صلاحیت (17/54)، احساس دلبستگی (16/42)، احساس محدودیت (39/53)، احساس افسردگی (44/49)، روابط با همسر (16/22) و سلامت والد (16/86) در مادران کودکان کم توان ذهنی شده است (0/01>p). نتیجه گیری: یافته های این پژوهش مشخص کرد با افزایش مهارت های مادران دارای کودکان کم توان ذهنی از طریق برنامه اصلاح رفتار و آشنایی مادر با فنون والدگری می توان تنیدگی والدین دارای کودکان کم توان ذهنی را به میزان قابل توجهی کاهش داد.
اثربخشی روان درمانی مثبت گرا بر فشار مراقبتی و خودانتقادی مادران دارای کودک کم توان ذهنی خفیف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره نهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۳۰)
۱۴۰-۱۱۹
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: درصد قابل توجهی از خانواده های ایرانی دارای کودک کم توان ذهنی با مشکلات متعددی مانند اختلالات خواب، بی قراری، اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی، پرخاشگری، خودجرحی، و اختلالات شخصیت مواجه هستند. در این راستا پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی روان درمانی مثبت گرا بر فشار مراقبتی و خودانتقادی مادران دارای کودک کم توان ذهنی خفیف انجام شد. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه این پژوهش شامل تمامی مادران دارای فرزند کم توان ذهنی مشغول به تحصیل در مدارس استثنایی شهرستان قائم شهر در سال تحصیلی 1398-1397 بودند که از بین آنها 30 مادر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب، و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر یک 15 نفر) جای دهی شدند. شرکت کنندگان گروه آزمایش تحت روان درمانی مثبت گرا در 8 جلسه 90 دقیقه ای قرار گرفتند، در حالی که گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. ابزار گردآوری داده ها شامل سیاهه فشار مراقبتی چندبعدی (نواک و گاست، 1989) و مقیاس سطوح خودانتقادی (تامسون و زاروف، 2004) بود. داده ها توسط نسخه 22 نرم افزار SPSS و با استفاده از تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر آمیخته تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد روان درمانی مثبت گرا بر کاهش ابعاد فشار مراقبتی (0/001>P، (25/791=F2,24) و کاهش ابعاد خودانتقادی (0/001>P، (29/465=F2,27) در مادران دارای کودک کم توان ذهنی مؤثر است. در مرحله پیگیری در همه متغیرها غیر از خودانتقادی مقایسه ای، ثبات درمان وجود داشت. نتیجه گیری: مداخله مثبت گرا با گسترش دیدگاه فردی مادران دارای کودک کم توان ذهنی نسبت به موضوعات مختلف مانند عواطف منفی، هیجانات ناخوشایند و خود مختاری، به تغییر نگرش آنها و در نتیجه تقویت هیجانات مثبت در آنها کمک کرد که در نتیجه موجب کاهش فشار مراقبتی و خودانتقادی در آنها شد.
اثربخشی آموزش مهارت های زندگی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی و نگرش والدین کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ پاییز(مهر) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۵
۱۴۴۲-۱۴۲۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: نقش والدین در بهبود کیفیت زندگی کودکان کم توان ذهنی کاملا روشن است. مطالعات نشان می دهد ارتقای سطح مهارت های زندگی مادران می تواند به بهزیستی و کیفیت زندگی این کودکان و والدین آن ها منجر شود. بنابراین انجام پژوهش های کنترل شده در این حوزه ضروری و دارای اولویت است. هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی اثربخشی آموزش مهارت های زندگی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی و نگرش والدین کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی و از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش والدین کودکان کم توان ذهنی بودند که در سال 1400-99 در شیراز مشغول به آموزش بودند. نمونه پژوهش 30 نفر والدین دارای فرزند کم توان ذهنی بودند که به صورت در دسترس انتخاب شدند و سپس به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) قرار گرفتند. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه بهزیستی روانشناختی و پرسشنامه نگرش والدین گردآوری شد. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیری و تک متغیری و نرم افزار SPSS-22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های زندگی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود تسط خود، پذیرش خود و داشتن هدف اثر معناداری داشته است. همچنین نتایج نشان داد که آموزش مهارت های زندگی مبتنی بر ذهن آگاهی بر ابعاد پذیرش محبت، ناامیدی و حمایت افراطی نگرش والدین کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر تأثیر معناداری داشته است. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی آموزش مهارت های زندگی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی و نگرش والدین کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر در پژوهش حاضر، توجه بیشتر به آن در حوزه پژوهش و آموزش به خانواده های دارای کودکان کم توان ذهنی کاربردی به نظر می رسد.
اثربخشی شفقت درمانی بر تاب آوری، خودکنترلی هیجانی و خشم در مادران دارای کودکان کم توان ذهنی
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی تأثیر شفقت درمانی بر تاب آوری، خودکنترلی هیجان و خشم در بین مادران دارای کودکان کم توان ذهنی شهر ارومیه بود. پژوهش حاضر طرحی نیمه آزمایشی از نوع آزمایش و کنترل بود. نمونه آزمایشی شامل تعداد 40 نفر از مادران دارای کودکان کم توان ذهنی در سال 1400 بودند. با روش نمونه گیری تصادفی در دسترس انتخاب شدند و در دو گروه آزمایشی و کنترل قرار گرفتند، گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه ی 60 دقیقه ای تحت آموزش درمان شفقت به صورت گروهی قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس کنترل خشم، تاب آوری و خودکنترلی هیجان استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیره در دو مرحله آزمایش و کنترل، سطح معناداری p<0/05 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که گروه درمان شفقت گروهی به طور معناداری بر مؤلفه های کنترل خشم، تاب آوری و خودکنترلی هیجان اثر بخش بود. بر اساس نتایج این مطالعه، به نظر می رسد با آموزش درمان شفقت می توان میزان خشم و افزایش تاب آوری و خودکنترلی هیجان مادران دارای کودکان کم توان ذهنی را افزایش داد.
طراحی الگوی برنامه درسی آموزش شهروندی برای دانش آموزان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی برنامه درسی آموزش شهروندی برای دانش آموزان با نیازهای ویژه (کم توان ذهنی) بوده است. برای پاسخ به سؤال تحقیق از روش شناسی کیفی تئوری داده بنیاد استفاده شده و از حیث فلسفه پژوهش در زمره پارادایم اثبات گرایی از نوع کاربردی و از حیث صبغه پژوهش کیفی و کمی، دارای رویکرد استقرائی و قیاسی و راهبرد پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش صاحب نظران و متخصصان برنامه ریزی درسی ویژه و کارشناسان سازمان استثنایی می باشند. با استفاده از روش غیر احتمالی قضاوتی (هدفمند) نمونه گیری انجام شده است. مصاحبه با نمونه های پژوهش انجام شد. به منظور نمونه گیری از روش گلوله برفی استفاده شده و مصاحبه به صورت نیم ساختاریافته با سؤالات باز و کلی تا 15 نفر انجام شد تا به اشباع داده ها رسید ولی جهت اطمینان بیشتر تا 24 نفر مصاحبه انجام شد. درنهایت با استفاده از تکنیک داده بنیاد با استفاده از نرم افزار Atlas ti عوامل شناسایی گردید. مصاحبه عمیق به عنوان اصلی ترین ابزار جمع آوری داده ها در این مرحله مورداستفاده قرار گرفت. بر اساس نتایج به دست آمده، درمجموع 106 مفهوم و 21 مقوله یا کدباز شناسایی و استخراج شدند. 21 مقوله شناسایی شده در 6 دسته اصلی داده بنیاد قرار گرفتند. از میان عوامل شناسایی شده، پارادایم کدگذاری محوری انجام شد و بر اساس آن ارتباط خطی میان مقوله های پژوهش شامل شرایط علی، مقوله های محوری، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله گر، راهبردها و پیامدها مشخص شد. نتایج به دست آمده، اهمیت کاربردی بودن آموزش های شهروندی برای دانش آموزان با نیاز ویژه بود. نتایج ارائه شده در این پژوهش نشان می دهد مهم ترین نتایج به دست آمده از مصاحبه ها بر محتوای آموزش شهروندی و روش های آموزش تأکید داشتند. در خصوص روش های تدریس و آموزش نیز، بر تشکیل گروه های غیررسمی و نظارت بر فعالیت گروه ها، یادگیری در عمل و روش های تدریس شاگرد محور و مشارکتی تأکید شده است.
اعتبارسنجی الگوی برنامه درسی آموزش شهروندی برای دانش آموزان با نیازهای ویژه (کم توان ذهنی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر اعتبارسنجی الگوی برنامه درسی آموزش شهروندی برای دانش آموزان با نیازهای ویژه (کم توان ذهنی) بوده است. آموزش شهروندی، دانش، مهارت و ادراک دانش آموزان را تجهیز نموده و نقش مؤثر ی در زندگی عمومی آن ها دارد. روش: مطالعه حاضر از نظر هدف یک مطالعه کاربردی-توسعه ای است و از منظر روش و بازه زمانی گردآوری داده ها، یک پژوهش پیمایشی مقطعی است. برای گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه طیف لیکرت استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش در بخش کیفی شامل صاحبنظران و متخصصان برنامه ریزی درسی ویژه و کارشناسان سازمان استثنایی است. نمونه گیری بخش کیفی با روش هدفمند و تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت و 24 نفر از خبرگان در این بخش شرکت کردند. از آنجایی که جامعه آماری 182 نفر (کارشناسان و مربیان دانش آموزان کم توان ذهنی) و نمونه براساس جدول کوکران با خطای 0.1 تعداد 79 نفر محاسبه شده است. جهت تحلیل داده ها در بخش کیفی به روش تحلیل داده بنیاد به شناسایی شاخص های پژوهش مبادرت ورزیده و جهت اعتبارسنجی و ارائه الگوی نهایی از روش مدلسازی معادلات ساختاری و نرم افزار SMARTPLS استفاده شد. یافته ها: بر اساس آن ارتباط خطی میان مقوله های پژوهش شامل شرایط علی، مقوله های محوری، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله گر، راهبردها و پیامدها مشخص شد. نتیجه گیری: نتایج ارائه شده در این پژوهش نشان می دهد مهم ترین نتایج به دست آمده از مصاحبه ها بر محتوای آموزش شهروندی و روش های آموزش تأکید داشتند. در خصوص روش های تدریس و آموزش نیز، بر تشکیل گروه های غیررسمی و نظارت بر فعالیت گروه ها، یادگیری در عمل و روش های تدریس شاگرد محور و مشارکتی تأکید شده است.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی و مؤلفه های سرمایه روانشناختی در مادران دارای کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: مطالعات متعددی به بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر ظرفیت های مثبت روانشناختی پرداخته اند اما پژوهشی که به اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی و سرمایه روانشناختی در مادران دارای کودکان کم توان ذهنی پرداخته باشد، مغفول مانده است. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی و مؤلفه های سرمایه روانشناختی در مادران دارای کودکان کم توان ذهنی آموزش-پذیر بود. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه و گروه گواه بود. جامعه آماری را مادران دارای کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر 10-5 ساله شهر تهران تشکیل می دادند که در سال 1399 به مرکز مشاوره ذهن آرا مراجعه کرده بودند. حجم نمونه پژوهش حاضر شامل 40 نفر از مادران دارای کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر (20 نفر گروه آزمایش و 20 نفر گروه گواه) بود و نمونه گیری به روش در دسترس انجام شد. ابزار مورد استفاده برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی کابات زین (1990)، مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف (1989) و مقیاس سرمایه روانشناختی لوتاز (2007) بود. داده ها به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی تحلیل شد. یافته ها: آموزش ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی و مؤلفه های سرمایه روانشناختی مادران دارای کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر تأثیر معنادار داشت که این اثربخشی در طول زمان پایدار بود (05/0>P). نتیجه گیری: مادران دارای کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیری که در جلسات آموزشی ذهن آگاهی شرکت کرده بودند، بهزیستی روانشناختی، تاب آوری، خودکارآمدی، امیدواری و خوش بینی بیشتری داشتند.
فراتحلیل اثربخشی مداخلات ادراکی- حرکتی و یکپارچگی حسی بر بهبود مهارت های حرکتی کودکان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مداخلات ادراکی –حرکتی یکی از با اهمیت ترین مداخلات که جهت تحول و فرایند یادگیری بهترکودکان را فراهم می دارد.هدف از این فراتحلیل بررسی تاثیر مداخلات ادراکی- حرکتی و یکپارچگی حسی بر بهبود مهارت های حرکتی کودکان کم توان ذهنی بود. در این پژوهش از فراتحلیل به عنوان چک لیستی که با ان اثر یافته های پژوهشی را اندازه گرفت و میانگین تاثیرات پژوهش ها ر ا تعیین کرد استفاده شد. در این پژوهش جامعه ی اماری پایان نامه ها و تحقیقات چاپ شده در مجلات علمی پژوهشی بودند که در طول دهه های اخیر (1390-1400) در زمینه مداخله های مبتنی بر اثربخشی مداخله های مبتنی بردرمان ادراکی حرکتی و یکپارچگی حسی را بر مشکلات حرکتی دانش اموزان کم توان ذهنی انجام شد وبدین منظور پژوهش هایی که درراستای اهداف تحقیق بودند فراتحلیل به روی ان شکل گرفت. یافته ها نشان داد میزان اثرمداخلات ادراکی -حرکتی تا 48درصد موجب بهبود مهارت های حرکتی کودکان کم توان ذهنی می شو دکه این میزان متوسطی می باشد. باتوجه به تاثیرات قابل ملاحظه ی مداخلات ادراکی- حرکتی و یکپارچگی حسی میتوان دریافت این روش به عنوان روشی مناسب برای بهبود مهارت های حرکتی این کودکان استفاده کرد.
تدوین مدل ساختاری بهزیستی روانشناختی مادران دارای کودک با کم توانی ذهنی بر اساس هسته ارزشیابی خود با میانجی گری احساس کهتری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۴
381 - 396
حوزههای تخصصی:
زمینه: تولد یک کودک دارای کم توانی ذهنی می تواند شرایط دشواری را برای والدین و دیگر اعضای خانواده به همراه بیاورد، چون والدین به طور غیرمنتظره ای در یک معمای دشوار عاطفی گرفتار می شوند که به خاطر طبیعت غیرمنتظره این مشکل و تمایلات ذاتی برای نگهداری از فرزندان شان، ناراحتی و نگرانی بیشتری را تحمل می کنند. در نتیجه توان عملکرد در شرایط ناگوار برایشان سخت تر می شود و نمی توانند در این شرایط هیجانات خود را به خوبی مدیریت کنند. همچنین این مادران به دلیل نداشتن بهزیستی روانشناختی بالا، دچار تنش های بیشتری می شوند.
هدف: هدف از پژوهش حاضر، تدوین مدل ساختاری بهزیستی روانشناختی مادران دارای کودک با کم توانی ذهنی بر اساس هسته ارزشیابی خود با میانجی گری احساس کهتری بود.
روش: روش پژوهش حاضر توصیفی، از نوع همبستگی و مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه والدین دارای کودک با کم توانی هوشی هستند که درشهر تهران در سال 1402-1401) تحت پوشش سازمان بهزیستی بودندو از سازمان بهزیستی خدمات دریافت می کنند. حجم نمونه در پژوهش حاضر نیز با در نظر گرفتن احتمال اُفت نمونه ها ۳۰۰ نفر از شهر تهران، در نظر گرفته شد. روش نمونه گیری مورد استفاده نیز به صورت در دسترس بود. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های بهزیستی روانشناختی (ریف، 1989)، هسته ارزشیابی خود (جاج و همکاران، 2003) و شاخص مقایسه ای احساس کهتری (دیکسون و استرانو، 1990) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون های همبستگی پیرسون با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 25 و مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار Lisrel نسخه 8/8 تحلیل شد.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد ضریب مسیر کل (مجموع ضرایب مسیرهای مستقیم و غیرمستقیم) بین هسته ارزشیابی خود با بهزیستی روانشناختی معنادار بود (0/001=p، 0/481- =β ). براین اساس می توان گفت، بین بهزیستی روانشناختی مادران دارای کودک با کم توانی ذهنی بر اساس هسته ارزشیابی خود با میانجی گری احساس کهتری رابطه وجود دارد.
نتیجه گیری: به نظر می رسد با توجه به این که والدین دارای کودکان با کم توانی ذهنی در قیاس با والدین کودکان عادی، تنیدگی بالاتری را تجربه می کنند، لذا بهتر است پژوهش های گسترده تری با نمونه های بیشتر در این خانواده ها انجام شود.
جهت گیری مذهبی، سبک های مقابله با استرس مادران و پذیرش کودکان کم توان ذهنی
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر رابطه جهت گیری مذهبی و روش های مقابله با استرس مادران با پذیرش کودکان کم توان ذهنی در مرکز آموزشی کم توان ذهنی شهید جواد شکفته ناحیه 5 مشهد مورد بررسی قرار گرفت. جامعه آماری این پژوهش مادران دانش آموزان کم توان ذهنی این مرکز، در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. نمونه این پژوهش 72 نفر است که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهشی در این تحقیق پرسشنامه استاندارد است. برای تحلیل داده ها از روش همبستگی پیرسون و روش تحلیل رگرسیون استفاده شده است. نتایج یافته ها نشان داد، که ارتباط معنی داری بین جهت گیری مذهبی و پذیرش والدینی وجود ندارد و از بین سه سبک مقابله ای (مسئله مدار، هیجان مدار، اجتنابی)، تنها سبک مسئله مدار ارتباط معنی داری با پذیرش والدینی دارد. در تبیین نتایج پژوهش خانواده کودکان کم توان ذهنی بیشترین سهم را در توان بخشی کودک معلول دارد و چنانچه در جریان مشکلات اقتصادی و ارتباطی به وجود آمده به خاطر وجود کودک معلول، از توانایی ها و ظرفیت های روانی مطلوب بهره مند نباشد، نمی تواند در روند توان بخشی کودک خود مؤثر واقع شود. بنابراین والدینی که از نظر حل مسئله تواناتر هستند، پذیرش بهتری را نسبت به کودک معلول خود دارند و باید به این امر مهم در والدین توجه کرد. یکی از مهم ترین این ظرفیت ها، سبک مقابله ای مسئله مدار است که در پذیرش کودکان کم توان مؤثر است.
تحلیل محتوای کتاب فارسی مقطع ابتدایی دانش آموزان کم توان ذهنی از نظر سازه نظریه ذهن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۹۰)
43 - 53
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش به منظور تحلیل محتوای کتاب درسی فارسی پایه های اول تا ششم ابتدایی دانش آموزان کم توان ذهنی صورت گرفت. روش: روش پژوهش از نوع توصیفی پیمایشی از نوع تحلیل محتوا می باشد. جامعه آماری کلیه کتاب های فارسی اول تا پایه ششم ابتدایی دانش آموزان کم توان ذهنی در سال 1397-1398با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند است. در این پژوهش، کلمه ها و جملات و تصاویر 8 کتاب فارسی این دانش آموزان، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج حاصل از این پژوهش بیان می کند که از بین مولفه های نظریه ذهن در فارسی اول دبستان تنها به مولفه های پیش بینی رفتار دیگران و توانایی درک و تفسیر حالات هیجانی دیگران پرداخته شده است. در کتاب فارسی دوم دبستان نیز به مولفه های توانایی درک و تفسیر حالات هیجانی دیگران و پیش بینی رفتار دیگران و در نظر گرفتن حالات ذهنی دیگران پرداخته شده است و در کتاب فارسی سوم دبستان به مولفه های توانایی درک و تفسیر هیجانات و تجارب هیجانی دیگران، پیش بینی رفتار دیگران، پیش بینی رفتار خود و در نظر گرفتن حالات ذهنی خود پرداخته شده است. در کتاب فارسی چهارم دبستان پیش بینی رفتار دیگران، در نظر گرفتن حالت های ذهنی دیگران و در نظر گرفتن حالت های ذهنی خود و توانایی درک و تفسیر هیجانات و تجارب دیگران در محتوای کتاب به عنوان مولفه های نظریه ذهن ذکر شده اند و در محتوای کتاب فارسی پنجم ابتدایی به مولفه های پیش بینی رفتار خود، پیش بینی رفتار دیگران، توانایی درک و تفسیر هیجانات دیگران و در نظر گرفتن حالت های ذهنی دیگران اشاره شده است و در نهایت در کتاب فارسی ششم ابتدایی، به همه مولفه های نظریه ذهن – هر چند اندک – به غیر از توانایی درک و تفسیر حالات هیجانی خود پرداخته شده است. نتیجه گیری: با نتایجی که از تحلیل محتوای کتاب های فارسی مقطع ابتدایی دانش آموزان کم توان ذهنی بر اساس سازه نظریه ذهن به دست آمد مشخص شد که در این کتب به همه سازه های نظریه ذهن به طور کامل در اکثر پایه ها یا پرداخته نشده است و یا به صورت محدود پرداخته شده است.
راهکارهای مؤثر بر رشد انگیزشی کودکان کم توان ذهنی بر پایه روانشناسی محیطِ فضاهای آموزشی
حوزههای تخصصی:
کودکان کم توان ذهنی به واسطه تفاوت در ویژگی های جسمانی، عقلانی، رفتاری و اجتماعی تمایز بسیار چشم گیری با سایر کودکان دارند. ازآنجایی که این قبیل از اختلالات، منجر به بروز مشکلات عدیده ای در زمینه رشد فردی و اجتماعی این کودکان می شود، در سال های اخیر، طراحی معماری فضاهای آموزشی به عنوان یکی از اصلی ترین و تأثیرگذارترین فضاها در بهره وری حداکثری از توانایی این کودکان محور توجه بسیاری از معماران قرار گرفته است. این پژوهش با هدف شناخت و ارائه راهکارهایی در راستای بهبود کیفیت فضاهای آموزشی کودکان کم توان ذهنی جامعه با تکیه بر دانش روانشناسی محیط سعی در ارتقاء رشد انگیزشی این کودکان دارد. بدین ترتیب پژوهش حاضر در راستای شناخت و پاسخگویی به این پرسش بوده که «در فرآیند بهبود حالات و اختلالات کودکان کم توان ذهنی چه مؤلفه ها و راهکارهایی در زمینه روانشناسی محیطی فضاهای آموزشی می تواند منجر به ارتقاء رشد انگیزشی این کودکان شود؟». روش تحقیق حاضر دارای ماهیت کیفی و وابسته به راهبرد توصیفی-تحلیلی است. پردازش این موضوع در ابتدا بر پایه مطالعات اسنادی و کتابخانه ای در راستای شناخت و تحلیل مولفه های محیطی مؤثر بر روان این کودکان بوده و در ادامه از بررسی های میدانی و مشاهده جهت تقویت روایی تحقیق بهره برده است. نتایج نشان می دهد که کودکان کم توان ذهنی به جهت برخورداری از ذهنی مضطرب و آشفته تر نسبت به سایر کودکان حساسیت بیشتری در برخورد با محیط های گوناگون از خود بروز می دهند. در این راستا بهره گیری از عناصر معماری نظیر رنگ و فرم مناسب، جنس مصالح و تناسبات و همچنین ایجاد فضاهای اجتماع پذیر و فعالیت های مشارکتی در کنار بازی سازی های مطلوب در فضای آموزشی، تأثیر به سزایی در بهبود عملکرد ذهنی آنان داشته و منجر به افزایش آرامش ذهنی، استقلال فردی، ارتباطات اجتماعی و درنهایت ارتقاء رشد انگیزشی این کودکان در فضاهای آموزشی می گردد.