مطالب مرتبط با کلیدواژه
۵۴۱.
۵۴۲.
۵۴۳.
۵۴۴.
۵۴۵.
۵۴۶.
۵۴۷.
۵۴۸.
۵۴۹.
۵۵۰.
۵۵۱.
۵۵۲.
۵۵۳.
۵۵۴.
۵۵۵.
۵۵۶.
۵۵۷.
۵۵۹.
۵۶۰.
سیاست خارجی
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این نوشتار بررسی سیاست خارجی ترامپ در جهانی شدن اقتصاد از منظر اقتصاد بین الملل می باشد که به روش تحلیل اسنادی به انجام رسیده است. سوال اصلی پژوهش عبارت است از: سیاست خارجی ترامپ در جهانی شدن اقتصاد از منظر اقتصاد بین الملل چگونه است؟ نتایج نشان می دهد، فضای سیاسی آمریکا بعد از به قدرت رسیدن ترامپ به شدت قطبی و متعصبانه شده است. دموکرات ها و جمهوری خواهان در بسیاری از موارد، به طور فزاینده ای، انعطاف ناپذیر شده اند. ترامپ به عنوان یک رئیس جمهور پوپولیست با درخواست فزاینده مردم عمدتا رای دهندهای جمهوری خواه در حوزه اقتصاد مواجه است و این امر باعث اهمیت یافتن محیط داخلی آمریکا برای ترامپ شده است تا جایی که بعضی آن را سیاست انزواگرایی جدید در آمریکا نام نهاده اند. سیاست خارجی ترامپ مبتنی بر منافع محوری است چارچوب رویکرد منفعت محوری و ناسیونالیسم اقتصادی را به جهانی شدن اقتصاد بین الملل ترجیح می دهد و با دید تردید به جهانی شدن اقتصاد می نگرد. ترامپ اعتنایی به جهانی شدن اقتصاد ندارد، او به بهانه ی ملی گرایی، بعضی پیمان های تجاری را لغو و یا در پی اصلاح آنان است. ترامپ با ایجاد نظم لیبرال در آمریکا مخالف است و در پی پایان دادن به نظم است، به نظر اقتصاد جهانی منفعتی برای آمریکا ندارد و او در پی بازتعریف بنیادین از منافع ملی آمریکا می باشد. سیاست حمایت گرایی ترامپ وضعیت اقتصاد جهان را بدتر می کند. این سیاست بر نظم پولی و مالی بین المللی تأثیر خواهد گذاشت. چنین سیاستی به دلیل تخریب تجارت جهانی، جریانات مالی و پولی و ایجاد جنگ های ارزی بی ثباتی نظام مالی بین المللی را درپی خواهد داشت. با این تفاسیر اندیشه های ترامپ ممکن است جهان را با بن بست بازرگانی روبرو سازد و گذشته از دامن زدن به آشفتگی های کنونی موجب بالاگرفتن ناسازگاری های سیاسی حتی میان شرکا و متحدان آمریکا شود.
تحلیل واقع گرایانه سیاست خارجی شاه عباس اول در قبال قدرت های بزرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیاست خارجی ایران در دوره صفویه عرصه قدرت نمایی، جایگاه و شأن شاهان بوده است. تعریف سیاست، منفعت، هویت و مذهب در این دوره تابعی از قرائت و تفاسیر شاه از این مفاهیم بوده است. بررسی اقدامات شاه عباس اول نشان می دهد عمل گرایی، واقع گرایی، ایجاد ائتلاف و اتحادهای موقت و بی اعتمادی به قدرت های بزرگ از عناصر برجسته هویت سیاسی شاه عباس بوده که روابط و سیاست خارجی ایران را در این دوره تحت تاثیر قرار داده است. روش این پژوهش تاریخی، اسنادی، توصیفی و تحلیلی و روش جمع آوری داده ها کتابخانه ای می باشد. سؤال این پژوهش عبارتست از آنکه جهت گیری سیاست خارجی شاه عباس در قبال قدرت های بزرگ متاثر از چه مؤلفه هایی بوده است؟ فرضیه این پژوهش عبارتست از آنکه جهت گیری سیاست خارجی شاه عباس در قبال قدرت های بزرگ متأثر از روحیه عمل گرایانه و واقع گرایانه شاه عباس، الزامات و قواعد ناشی از قدرت و معادلات سیاسی و ایدئولوژی شیعی بوده است.
نظریه نظم نوین انقلابی در روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی سال بیست و پنجم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۹۶)
331 - 368
حوزههای تخصصی:
پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که نظم منطقه ای و جهانی مطلوب و موردنظر انقلاب اسلامی بر اساس آموزه های دینی را در قالب چه نظریه ای می توان تئوریزه و تبیین نمود؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که «نظریه نظم نوین انقلابی» بر اساس شاخصه های فکری- معرفتی و اجرایی- عملی ارائه شده، ظرفیت و قابلیت تببین و تفهیم این مسئله را دارد چراکه براساس نظریه های موجود در رشته روابط بین الملل اعم از جریان اصلی و جریان انتقادی، هیچ کدام به صورت کامل نه می تواند سیاست خارجی انقلاب اسلامی را تئوریزه کند و نه پاسخگوی مسائل مرتبط با این حوزه در عرصه میدان و عملِ مناسبات منطقه ای و بین المللی کشور باشد. زمینه سازی برای کاربست عملی نظریه نظم نوین انقلابی با رویکرد تمدنی جز با نگاه وسیع فرامرزی و فرامنطقه ای به جغرافیای مقاومت مبتنی بر عقلانیت راهبردی انقلابی به سامان نخواهد شد و یکی از مصادیق راهبردی عقلانیت انقلابی، «دیپلماسی نهضتی» است که ظرفیت متحدنمودن و یکپارچه کردن ملل ستم دیده و دُول مستقل را بر محور و مدار مقاومت بارها به اثبات رسانیده است.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال بحران یمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی بسیج سال بیست و پنجم بهار ۱۴۰۱ شماره ۹۴
75 - 108
حوزههای تخصصی:
با وقوع بیداری اسلامی در سال 2011، اعتراضات مردمی در یمن با اعتراض به طرح های دولت آغاز شد و معترضین خواستار تغییر قانون اساسی، نرخ بیکاری، شرایط اقتصادی، فساد و اصلاحات در این کشور بودند. با به دست گرفتن رهبری این اعتراضات توسط جنبش انصارالله ، عربستان سعودی با درک از تهدید بودن قدرت گیری یک جنبش شیعی در کنار مرزهای خود، و تعبیر آن به مثابه نفوذ جمهوری اسلامی ایران، اقدام به آغاز جنگ علیه یمن کرد. در کنار عربستان، تحولات یمن برای رژیم صهیونیستی نیز حائز اهمیت است. چرا که از نگاه این رژیم، در صورت تسلط انصارالله بر تنگه باب المندب، جبهه مقاومت اسلامی بیش از گذشته تقویت شده و امنیت اسرائیل در مخاطره قرار خواهد گرفت. جمهوری اسلامی ایران نیز در راستای اهداف و اصول سیاست خارجی خود، اصلی ترین حامی و پشتیبان جنبش انصار الله یمن بوده است. علیرغم حمایت ایدئولوژیک ایران از شیعیان الحوثی، جمهوری اسلامی ایران دارای یک منطق راهبردی در حمایت از جنبش انصار الله یمن است.
رویکرد سیاست خارجی عربستان سعودی در حمایت از گروه های تکفیری-جهادی (مطالعه موردی بحران سوریه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بیداری اسلامی سال یازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
149 - 173
حوزههای تخصصی:
عربستان سعودی به عنوان یکی از کشورهای مهم منطقه خاورمیانه در طول دهه های گذشته در چهارچوب یک کشور محافظه کار عمل کرده و عمدتاً به عنوان کنشگری که طرفدار وضع موجود و مخالف تغییر هست، شناخته شده است. اما در طول دوره بیداری اسلامی و به خصوص از سال 2011 در وقایع بحران سوریه، رفتارهای عربستان در عرصه منطقه ای نشانگر عبور این کشور از رویکرد محافظه کاری و متمایل شدن به سمت و سوی رویکرد تهاجمی در سیاست خارجی است. بر این اساس، سوال اصلی این است که: رویکرد ساسیت خارجی عربستان در حمایت از گروه های تکفیری –جهادی چگونه است؟(مسئله) برای پاسخ به سوال مذکور، بااستفاده از روش توصیفی –تحلیلی و جمع آوری داده ها با بهره گیری از مقالات، اسناد و منابع کتابخانه ای موجود (روش) این نتیجه حاصل شده است که راهبردهای عربستان در قبال گروه های تکفیری –جهادی در منطقه و بالاخص در سوریه، طیف های متنوعی از حمایت مستقیم، اجماع سازی در سطح سازمان های منطقه ای همسو و ائتلاف سازی با برخی کشورهای منطقه را در بر می گیرد که در نهایت می توان اذعان کرد که این نوع رویکردهای تهاجمی و الگو برداری از گروه های تکفیری-جهادی در آینده ای نزدیک برای حاکمیت و گفتمان وهابیت عربستان نیز دردسرساز خواهد شد(یافته ها).
دیپلماسی نظامی و سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا
حوزههای تخصصی:
سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در راستای تحقق بخشی به سیاست های کلان این کشور که در سند استراتژی امنیت ملی آن ترسیم شده است می کوشد تا به حفظ و حراست از نفوذ و موقعیت بین المللی و نیز اطمینان از تأمین امنیت خود و شرکای راهبردی در برابر چالش های گوناگون تهدیدکننده از سوی دولت ها و بازیگران غیردولتی مبادرت ورزد. برای تحقق این امور، ارتش امریکا تا حد زیادی به ایفای نقش فعال و مؤثر در پیشبرد اهداف سیاست خارجی می پردازد. در این راستا وزارت دفاع امریکا در کنار شیوه های رایج مرعوب کننده که عموماً از ارتش در میادین نبرد انتظار می رود، اقدام به افزایش همکاری های نظامی و انجام مأموریت های صلح آمیز نظیر امدادونجات، آموزش نیروها و یا عملیات ثبات سازی برای پیشگیری از تهدیدات یا کنترل آنها نموده است. این گونه اقدامات متناسب با واقعیت های میدانی دو دهه اخیر همچون ظهور چالش های نوین امنیتی ورشد دیدگاه های منفی نسبت به اقدامات یکجانبه گرایانه امریکا نزد ملت ها به وقوع پیوسته است. این مقاله تلاش دارد تا به مؤلفه های نرم قدرت نظامی ایالات متحده که در بستر مفهوم دیپلماسی نظامی و قدرت هوشمند تعریف می شوند، بپردازد و تأثیرات آنها را بررفتار سیاست خارجی این کشور مورد ارزیابی قرار دهد. پرسش اصلی آن است که دیپلماسی نظامی ایالات متحده چه تأثیری بر روی سیاست خارجی این کشور داشته است؟ فرضیه پژوهش این دیدگاه را بیان می کند که دیپلماسی نظامی ازطریق ایجاد تأثیر مثبت بردیدگاه دولت-ملت ها، شکل دهی بر محیط بین المللی، گسترش محیط عملیاتی، حفظ نفوذ و دسترسی جهانی سبب پیشبرد اهداف و مقاصد تعریف شده در استراتژی کلان امنیت ملی و سیاست خارجی امریکا می شود.
الزامات سیاست خارجی ایران در جهان پساغربی؛ از تنهایی راهبردی تا استقلال استراتژیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به دنبال ترسیم الزامات روابط راهبردی جمهوری اسلامی ایران و گزینه های شراکت راهبردی آن با بلوک های مختلف قدرت در یک نظام بین الملل پساغربی است. در شرایط گذار نظام بین الملل، رویکرد کلان سیاست خارجی و گزینه های شراکت راهبردی ایران چه الزاماتی را باید مدنظر داشته باشد؟ به دلیل موقعیت منحصربه فرد ژئواستراتژیک در کانون معادلات محیط پیرامونی، ایران به طور اساسی از روند بازتوزیع قدرت و ثروت در نظام بین الملل متأثر شده است. قدرت های نوظهوری همچون ایران که زمانی به دلیل سلطه مادی و گفتمانی یک نظم غربی از معادلات نظام بین الملل به حاشیه رانده شده بودند، اکنون فرصتی بی سابقه به دست آورده اند تا با هم افزایی قدرت با بازیگران تجدیدنظرطلب نظم غالب را به چالش بکشند و خود را در محوریت دستورکارهای سیاست در حال تغییر بین المللی و منطقه ای قرار دهند. باوجوداین، شراکت راهبردی قدرت های نوظهور در وضعیت گذار نظام بین الملل اغلب محدود به همین وضعیت ناپایدار گذار است و با استقرار نظمی دیگر، بسترهایی که به اتحاد راهبردی آن ها شکل می دهد متحول می شود و بسترهای جدید ضرورتاً سازوکارهای همکاری و شراکت دوران گذار در حوزه های امنیتی -راهبردی را بازتولید نمی کند. در چارچوب چنین فهمی، «تنهایی استراتژیک» را نباید لازمه استقلال استراتژیک یا پیش شرط آن تلقی کنیم. در شرایط گذار نظام بین الملل که مشخصه اصلی آن بازتوزیع قدرت، ثروت و بازنویسی قواعد بین المللی است، تنهایی استراتژیک نه یک مزیت نسبی بلکه یک تهدید بالقوه علیه منافع راهبردی ایران است. «تنوع بخشی به رویکردهای ژئوپلیتیکی سیاست خارجی»، «چندجانبه گرایی» از طریق «متوازن سازی روابط با آسیا و اروپا»، «ائتلاف سازی بر مبنای مسائل نوظهور» و... از الزامات کلیدی نقش آفرینی فعال و مستقل جمهوری اسلامی ایران در نظام بین الملل پساغربی است.
بررسی عوامل همگرایی و واگرایی روابط جمهوری اسلامی ایران و پاکستان (2021- 1979)
حوزههای تخصصی:
بررسی سیاست خارجی ایران و پاکستان نشان میدهد که عوامل متعددی در شکل گیری، تقویت یا تضعیف روابط دو کشور موثر بوده است. از همین رو، می توان بیان داشت که بعد از استقلال پاکستان از هند در 1947 تاکنون روابط دو کشور دارای فراز و نشیب های متعددی داشته که در این پژوهش تلاش می گردد تا این روابط بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در 1979 مورد واکاوی قرار بگیرد. پرسشی که این پژوهش در صدد پاسخگویی به آن برآمده عبارت است از مهم ترین عوامل همگرایی و واگرایی دو کشور ایران و پاکستان از ۱۹۷۹ تا ۲۰۲۱ کدامند؟ فرضیه مقاله این است که همکارى در حوزه امنیتی، انرژی و اقتصادی در کنار حضور در سازمان های منطقه ای چون اکو، دی-8 منجر به همگرایی شده و در مقابل به غیر از رقابت دو کشور از جمله احداث بندرها متغیرهای افغانستان، عربستان، سیاست های ایالات متحده به کاهش همکاری های دو کشور شده است. یافته ها نشان می دهد که تأثیر واگرایی نسبت به همگرایی بر روابط ایران و پاکستان بیشتر بوده است.
نقش نهادها در سیاست خارجی آلمان در قبال چین (2021- 1989)
منبع:
دانش تفسیر سیاسی سال چهارم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۱
125-154
حوزههای تخصصی:
با آغاز قرن بیست و یکم و برچیده شدن موانع به وجود آمده از دوران جنگ سرد، جهان شاهد قدرت یافتن روزافزون جمهوری فدرال آلمان و جمهوری خلق چین در حوزه های صنعتی، تجاری و سیاسی در سطوح منطقه ای و بین المللی است. درحالی که چین در سیاست خارجی آلمان به عنوان شریکی راهبردی در حوزه های سیاسی و اقتصادی به شمار می رود، برای چین، آلمان به عنوان دروازه گسترش روابط سیاسی و اقتصادی با مجموعه کشورهای عضو اتحادیه اروپا محسوب می گردد. در این میان، روابط دو کشور در سایه مسائلی مانند رعایت حقوق بشر، مسئله تایوان و مسئله حاکمیت چین بر تبت همواره دارای فراز و نشیب بوده است. ازاین رو، هدف اصلی این مقاله، پاسخگویی به این سؤال است که نهادها چه نقشی در سیاست خارجی آلمان در قبال چین داشته اند؟ یافته های مقاله با بهره گیری از مدل های تصمیم گیری سیاست دیوانی و فرآیند سازمانی آلیسون و بر اساس روش توصیفی- تحلیلی و شیوه کتابخانه ای نشان می دهد که در فرایند سیاست خارجی آلمان در قبال چین، نهادهای مختلف رسمی و غیررسمی نقشی تعیین کننده داشته اند و هر نهادی که در دولت های مختلف نفوذ بیشتری داشته است، اولویت های سیاست خارجی آن دولت را در قبال چین تغییر داده است.
ژئوپلتیک و ژئوکالچر: اهداف سیاست خارجی دولت عدالت و توسعه در قفقاز جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی سیاسی ایران سال سوم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۹)
330 - 346
حوزههای تخصصی:
یکی از بازیگران مهم در محیط منطقه ای قفقاز جنوبی کشور ترکیه می باشد ترکیه با رویکرد و اثربخشی دو عنصر ژئوپلتیک و ژئوکالچر در تلاش است تا به عنوان یک بازیگر مهم ایفای نقش نماید و منافع ملی و منطقه ای خود را تعریف نماید،رکیه اما با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه، سیاس ت خارجی ترکیه، به واقعگرایی و چند بعدی تغییر یافت و همین عامل در افزایش پرستیژ و نفوذ آن در منطقه قفقاز شده است از این رو با بهره گیری از ظرفیت ژئوپلتیکی و ژئوکالچری توانسته به عنوان یک بازیگر مهم در قفقاز جنوبی تبدیل شود این دوعنصر در کنار اقتصاد و سرمایه گذاری ظریب نفوذ ترکیه در قفقاز جنوبی را دو چندان نموده است هرچند به واسطه عدم تکوین و تکامل دولت ملت سازی در این منطقه شاهد چالشهای امنیتی در این منطقه هستیم اما بی شک یکی از اهداف استراتژیک ترکیه در این منطقه نفوذ و دست یابی به اهداف سیاسی و امنیتی و فرهنگی خود می باشد. در این راستا این پژوهش درصدد پاسخ به این پرسش اصلی است که «مولفههای ژئوپلتیک و ژئوکالچر ترکیه چه تأثیری بر اهداف سیاسی-امنیتی و فرهنگی در قفقاز جنوبی دارد؟»، در این راستا نوشتار پیشرو از روش توصیفی و تحلیلی بهره برده برای گردآوری دادهها از کتابها، مقالات و اسناد استفاده کرده است. یافتههای پژوهش نشانگر آن است که ترکیه به واسطه دو عنصر ژئوپلتیک و ژئوکالچر توانسته در قفقاز جنوبی اهداف سیاسی- امنیتی و فرهنگی خود را دنبال کند.
سیاست خارجی ترکیه در قبال آمریکا از سال 2016 تا 2019(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی سیاسی ایران سال سوم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۱۱)
1488 - 1509
حوزههای تخصصی:
ترکیه به عنوان یک بازیگر نفوذگر در منطقه خاورمیانه شناخته می شود. اتصال ژئوپلتیک ترکیه و خاورمیانه موضوعی است که هیچ یک از بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای چنین قابلیتی را ندارند، لذا چنین شاخص هایی ترکیه را بازیگر نفوذگر در فضای ژئوپلیتیکی خاورمیانه قرار داده است. ترکیه به عنوان تنها کشور مسلمان و تنها کشور خاورمیانه ای عضو ناتو برای آمریکا اهمیت ویژه ای دارد. آنکارا بی وقفه در مسیر رسیدن به جایگاه شایسته تر در جهان اسلام و عرصه بین الملل در حرکت است و نمود آن را در گسترش رویکرد های متفاوت آنکارا نسبت به غرب بخصوص ایالات متحده می توان مشاهده نمود. کشور ترکیه با توجه به سیاست هایش در راستای دسترسی بیشترین منافع و نقش یک بازیگر مهم و استراتژیک در منطقه حرکات سیاست خارجی خود را تنظیم می کند. در این پژوهش رویکرد سیاست خارجی ترکیه از سال 2۰16 تا سال 2019 نسبت به متحد مهم خود یعنی آمریکا مورد بررسی قرار گرفته است. شناخت بهتر سیاست خارجی ترکیه به عنوان یک کشور مهم منطقه ای برای ایجاد یک سیاست خارجی معقول در برابر این کشور ضروری است. به نظر می رسد آنچه بر رفتار و رویکرد سیاست خارجی ترکیه در قبال متحد استراتژیک خود ایالات متحده آمریکا شکل می دهد نه صرفاً واقعیت های محیطی و راهبردی بلکه برداشتی است که رهبران ترکیه به خصوص شخص رجب طیب اردوغان از متحد خود دارد. لذا قدرت و جایگاه منطقه ای و بین المللی ترکیه و همچنین ویژگی های شخصیتی اردوغان موجب تغییر در رفتار و رویکرد سیاست خارجی ترکیه در مقابل متحد خود یعنی ایالات متحده آمریکا می گردد.
بررسی تطبیقی قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا در عراق نوین در سالهای 2014 تا 2019(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی سیاسی ایران سال سوم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۱۲)
2333 - 2356
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی مقاله بررسی تطبیقی قدرت نرم ایران و آمریکا در ابعاد مختلف درسال های 2014تا2019 در عراق نوین می باشد. بررسی و تحلیل مفهوم قدرت یکی از موضوعات اساسی و مورد علاقه اندیشمندان حوزه علوم سیاسی بوده ،واعمال قدرت سخت و نرم از ابتدای اشغال نظامی عراق به صورت هم زمان در دستور کار آمریکا در این کشور قرارگرفته، لذا در عرصه جدید سیاست بین الملل یکی از ابزارهای که واحدهای سیاسی به منظور دست یابی به اهداف و منافع ملی و راهبردی خود بکار می گیرند قدرت نرم است. در حال حاضر عراق به عنوان یکی از کشورهایی است که در خاورمیانه، جایگاه بسیار مهمی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دارد، واز همسویی و همخوانی ایدئولوژی فرهنگی بیشتری با ارزش های جامعه عراق برخوردار بوده، و به منظور بهبود و گسترش روابط با این کشور از ظرفیت های قدرت نرم خود استفاده می کند. و این نوشتار در چارچوب نظریه قدرت نرم و با توجه به رهیافت های این نظریه، ضرورت ها و الزامات سیاست خارجی دو کشور ایران و آمریکا در عراق تبیین و تشریح می شود. پژوهش حاضر با بهره گیری از روش توصیفی،تحلیلی و استفاده از شیوه مطالعه کتابخانه ای، کوشیده است تا با استفاده از منابع علمی و پژوهشی معتبر به سئوال اصلی پاسخ دهد و به ارزیابی و تحلیل بپردازد.
مؤلفه های همگرایی سیاست خارجی جنبش انصارالله یمن و جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با آغاز بحران یمن که در پی حمله عربستان سعودی در سال 2015 به این کشور آغاز گردید، ائتلاف های مختلفی در سطح منطقه غرب آسیا و فراتر از آن شکل گرفت. ماهیت بسیاری از این ائتلاف ها واضح و مبرهن است. آنچه در میان طیف وسیعی از ائتلاف های مذکور هماره محل بحث و ابهام بوده، ائتلاف جمهوری اسلامی ایران و جنبش انصارالله یمن در عرصه سیاست خارجی بحران یمن است. درواقع عواملی که موجب شکل گیری این ائتلاف در سطح بین المللی میان دو بازیگر مذکور گردیده، مسئله پژوهش حاضر است. ازاین روی پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی و بر مبنای نظریه سازه انگاری به گردآوری منابع کتابخانه ای پرداخته تا بتواند به این سؤال اصلی پژوهش پاسخ دهد که «چه عواملی موجب همگرایی ایران و جنبش انصارالله در یمن شده است؟». اهمیت این پژوهش نیز از این حیث است که می تواند مهر بطلانی بزند بر ادعای بسیاری از کشورهای معاند ازجمله عربستان سعودی مبنی بر نظامی بنیاد بودن همگرایی و همکاری های جمهوری اسلامی ایران و جنبش انصارالله یمن. بااین وجود فرضیه پژوهش حاضر ازاین قرار است که هویت انقلابیگری و اسلام گرایی مشترک میان جنبش انصارالله یمن و جمهوری اسلامی ایران به اندازه ای برای دو بازیگر مذکور مهم است که هویت ایرانیگری ایران و عربیت انصارالله را تحت تأثیر قرار داده و آنان را در عرصه سیاست خارجی همگرا کرده است، به گونه ای که تلاش های عربستان سعودی جهت ایجاد شکاف عرب و عجم میان آنان کارساز نبوده است.
تحلیل گفتمانی فرهنگ سیاسی و اثربخشی آن بر هویت یابی و غیریت سازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی سیاسی ایران سال چهارم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۱۵)
475 - 484
حوزههای تخصصی:
گفتمان ها مجموعه ای ازنشانگان می باشند که به دنبال قدرت یابی هستند وعناصر به واسطه نشانه مرکزی به دنبال رسیدن به هژمونی می باشند تا زمانی که مفصل بندی محقق نشود هژمونی نیز تحقق پیدا نمی کند از این روی هر گفتمان و فرهنگ سیاسی در پرتو غیریت سازی و تعریف هویت برای خود به دنبال رسیدن به هژمونی است این فرایند منجر به تنازع و تقابل می شود فرهنگ سیاسی محصول ساخت گفتمانی است خرده فرهنگ های مختلف در یک زنجیره هم ارزی در چارچوب یک فرهنگ سیاسی به جامعیت می رسند و در مقابل غیر خود صف آرایی می کنند از این منظر گفتمان به مثابه ظرف و فرهنگ سیاسی به مثابه یک مظروف عمل می کند که محصول آن تجلی هویت می باشد گفتما ن حاکم و غالب که به هژمونی رسیده است خود مولد فرهنگ سیاسی همجنس خود می باشد که این فرهنگ سیاسی هویت را شکل می دهد و هویت تابع گفتمان هژمون و فرهنگ سیاسی است که در ساخت اجتماعی نهادینه می شود از این روی سازه های فرهنگی و هویتی به عنوان موتور محرکه رفتار یک دولت در سطح داخلی و خارجی محسوب می شود در سطح داخلی و خارجی جهت گیری ها تعریف می شود و این هویت است که ما را به دیگران و دیگران را به ما معرفی می کند بنابراین گفتمان ،فرهنگ سیاسی و هویت در پرتو غیریت سازی کارکردهای خود را انجام می دهند. گفتمان ، فرهنگ سیاسی ، سیاست خارجی ، هویت ،غیریت سازی
بنیان های ژئوپلیتیکی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با ترکیه از دیدگاه سازه انگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی منطقه ای سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۵
109 - 122
حوزههای تخصصی:
از مهمترین مسئولیت های هر کشوری تنظیم روابط خارجی خود با دیگر کشورها از طریق سیاست خارجی است و در این بین از مهمترین متغیرهای مؤثر در شکل گیری خط مشی سیاست خارجی کشورها، بنیان های ژئوپلیتیک می باشد. جمهوری اسلامی ایران نیز بواسطه همجواری با مناطق ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی متعدد می بایست از این بنیان ها برای دستیابی به اهداف و منافع ملی حداکثری در سیاست خارجی خود استفاده کند. در بهره برداری از این بنیان ها، بناچار در بعضی از مناطق با دیگر کشورها بویژه با کشورهای همسایه، تناقضات و تضادهایی در برخی موارد پیش می آید. در این میان یکی از کشورهایی که اقدامات و سیاست های آن برای جمهوری اسلامی ایران همواره مهم و تأثیرگذار بوده است، ترکیه می باشد. این کشور به عنوان یکی از مهمترین بازیگران و همسایگان ایران در منطقه جنوب غرب آسیا، برای دستیابی به اهداف و منافع ملی در سیاست خارجی خود همواره با جمهوری اسلامی ایران در رقابت بوده و دستیابی به منافع ملی در منطقه این دو کشور را مجبور به برقراری ارتباط (تعامل– تقابل) در زمینه های مختلف کرده است و این مسئله لزوم بررسی روابط دو کشور را دوچندان می کند. پژوهش حاضر از نظر روش شناسی توصیفی تحلیلی بوده و از نظر نوع تحقیق، کاربردی محسوب می گردد. مهم ترین بنیان های ژئوپلیتیکی مؤثر بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با ترکیه عبارتند از: نحوه ارتباط دو کشور با آمریکا و اسرائیل، رقابت در آسیای مرکزی و قفقاز، مسئله کُردها، ژئوپلیتیک شیعه و نحوه واکنش به تحولات منطقه از جمله عراق و سوریه است. یافته های پژوهش نشان می دهد متناسب با سیاست های اتخاذی هر دو کشور در منطقه، جمهو ری اسلامی ایران برای دستیابی به منافع ملی حداکثری، روابطی از طیف تعاملی تا رقابتی را نسبت به ترکیه انتخاب کرده است.
تحلیلی بر رویکرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در منطقه آسیای جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویکرد سیاست خارجی، نقش مهمی در توسعه روابط منطقه ای و جهانی برای کشورها دارد. به ویژه در عصر جهانی شدن که پیوندها و مناسبات میان کشورها در عرصه بین الملل، کاملاً درهم تنیده شده اند. ماهیت ویژه دوره جهانی شدن این است که کمترین ظرفیت موجود برای برقراری ارتباط با کشورهای دیگر، اثری مثبت بر تصویر بین المللی آن کشور دارد. در روابط منطقه ای، رفتار سیاست خارجی ایران، نسبت به مناطق ژئوپلیتیکی پیرامونش، رویکردهای متفاوتی داشته است. منطقه آسیای جنوبی به عنوان منطقه ژئوپلیتیکی مستقل، بر اساس نظریه سول کوهن و تبدیل شدن آن به قلمروی ژئواستراتژیک سوم، می تواند از مناطقی باشد که در تغییر رویکرد سیاست خارجی کشور نسبت به این منطقه ظرفیت لازم را ارائه دهد. هدف اصلی در این مقاله، تحلیل رویکرد سیاست خارجی ایران در روابط منطقه ای با منطقه آسیای جنوبی است. این پرسش مطرح است که جایگاه منطقه آسیای جنوبی در روابط و رویکرد سیاست خارجی ایران چگونه است؟ برای پاسخ به این پرسش از روش و رویکرد پژوهشی توصیفی تحلیلی و ابزار گردآوری داده های کتابخانه ای و سایت های اینترنتی استفاده می کنیم. نتایج یافته های پژوهش نشان می دهند منطقه ژئوپلیتیکی آسیای جنوبی، در سیاست خارجی ایران جایگاه و اولویت مناسبی ندارد و سیاست خارجی این کشور در بهره برداری از موقعیت این منطقه برای توسعه روابط منطقه ای، اقدامات لازم و جدی نکرده است.
مبانی حمایت از حقوق بشر در سیاست خارجی نظام اسلامی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
فارغ از نتایج راستی آزمایی ادعای حمایت از حقوق بشر در سایر نظام های سیاسی معاصر، صلاحیت نظام اسلامی برای آرمان سعادت انسان در همه جای عالم و حمایت از حقوق همه انسان ها، مسئله ای است که حتی برای خود مسلمانان حل نشده و بسیاری را به تحیر کشانده است. ازاین رو، لازم است مشروعیت حمایت بین المللی نظام اسلامی از حقوق بشر، در خارج از مرزهای سیاسی اثبات گردد که موضوع این نوشتار است. براین اساس ، چنین حمایتی ازیک سو، مبتنی بر تئوری مستقل حقوق بشر الهی در اسلام است که بر مبانی معرفت شناختی، جهان شناختی و انسان شناختی اسلامی استوار است. از سوی دیگر، در شالوده نظری نظام اسلامی، اهداف انسانی و انسان دوستانه که در بعثت انبیای الهی پیگیری می شود، آنان برای نجات بشر مأموریت داشته اند تا عدل و قسط و حقوق انسان ها را در جامعه حاکم نمایند و سعادت جامعه بشری و احیای حقوق مادی و معنوی را محقق سازند. از سوی دیگر ، در تأسیس نظام اسلامی، حکومت ابزاری است برای اقامه حق و دفع مفاسد از نظام اجتماعی و احقاق حقوق مردم، این امر اقتضا می کند نظام اسلامی احیای حقوق واقعی بشر را سرلوحه اهداف اساسی دستگاه سیاست خارجی خویش قرار دهد.
بازخوانش تعاملات (برخی گروه های مذهبی و بازیگران نظام بین الملل) حوزه تروریسم به عنوان وسیله دستیابی به منافع ملی با تأکید بر مسئولیت های حقوقی در کشورهای اسلامی
حوزههای تخصصی:
با نگاهی به فلسفه حقوق یکی از کارکردهای اصلی حقوق تنظیم روابط اجتماعی در هر سطحی است که باید افراد خود را با قوانین و مقررات موضوعه هماهنگ سازند. فلذا کسانی که، به هر نحوی این قواعد بنیادین حقوقی را نقض کنند باید در هر سطحی پاسخگو باشند. علی ایحال در کنار این مسئله به مسئولیت دوبعدی می رسیم که یک بعد آن جنبه مسئولیت مدنی بعضی از اشخاص حقوقی (همانند دولت ها است) در وهله دوم؛ برخی مواقع لاجرم باید به ضمانت های اجرایی کیفری برای اشخاص حقیقی (درگیر در موضوع) دست یازیم؛ چرا یکی از اصول بنیادین حوزه حقوق کیفری اعم از حوزه داخلی یا بین المللی ضرورت پاسخگویی در برابر اعمال و رفتار است. در این پژوهش با توجه به شرح ارائه شده با رویکردی توصیفی-تحلیلی در پی یافتن پاسخی قانع کننده برای این سؤال هستیم که برخی تعاملات شکل گرفته برخلاف قواعد و نظم و صلح بین المللی که به صورت جدی آن را به مخاطره می اندازد، نباید جهان امروز به سطحی رسیده باشد که چنین افرادی اعم از حقیقی و حقوقی را با توجه به نوع مسئولیت تفکیکی مورد اشاره در مقابل اعمال شان فارغ از مسائل سیاسی با شناسایی مسئولیت های حقوقی مورد بازخواست قرار دهد؟
شناسایی مؤلفه های قدرت نرم سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال ایالات متحده آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قدرت نرم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۸
259 - 279
حوزههای تخصصی:
شکل و ماهیت مناسبات میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا در طول مدتی که از انقلاب اسلامی گذشته است، ماهیتی منازعه آمیز داشته و از رویارویی سخت تا شیوه های نرم را در برگرفته است. بدین معنا، در مناسبات میان دو کشور ابتدا جنبه های سخت افزاری از اهمیت برخوردار بوده ولیکن باگذشت زمان و ناکارآمدی این ابزارها، بهره گیری از ابزارهای نرم افزارنه اهمیت یافته است. بر این اساس، هر دو کشور با آگاهی از این معادله سعی در افزایش و بهره وری بیشتر از ظرفیت های قدرت نرم خود نموده و درصدد برآمده اند تا برای دستیابی به اهداف سیاست خارجی و حفظ منافع خود از طریق بهره گیری از ابزارهای قدرت نرم اقدام نمایند. پژوهش حاضر با طرح این پرسش که «قدرت نرم سیاست خارجی ایران در قِبال ایالات متحده آمریکا بر چه مبانی و مؤلفه هایی استوار بوده است؟»، این فرضیه را مطرح می نماید که «جمهوری اسلامی ایران با بهره گیری از پتانسیل های ایدئولوژی اسلامی- شیعی، رهبری و مردم توان بازدارندگی خود را افزایش داده و از این طریق، با تهدیدات نرم آمریکا مقابله نموده است». روش مورد استفاده در این پژوهش، کیفی از نوع توصیفی و تحلیلی است و برای گردآوری مطالب از فیش برداری استفاده شده است.