مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
مغز
حوزه های تخصصی:
مقدمه: توسعه شهر ها، گسترش ساختمان ها و عناصر شهری بر ادراک شهروندان از فضاهای شهری تاثیر گذارند. پل های شهری نیز با توجه به ظاهر عظیم الجثه ، تاثیرات مختلفی بر روی کاربرانشان دارند. این مطالعه با رویکردی علوم شناختی سعی دارد نحوه تأثیر پل ها بر امواج مغزی کاربران را شناسایی و مناسب ترین پل با توجه به تاثیر متفاوتی که بر ذهن و ادراک کاربران دارد، مشخص نماید. روش کار: در این مطالعه تأثیر تصاویر پل های مختلف با انجام آزمایش از طریق ثبت سیگنال های مغزی ۱2 نفر از دانشجویان توسط دستگاه EEG و تحلیل داده های ثبت شده توسط نرم افزار های Brainstorm ، Excel و افزونه های مختلف انجام گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که ویژگی های فیزیکی پل ها موجب تأثیرگذاری بر امواج مغزی کاربران شده اند و با مشاهده تصاویر پل ها، با توجه به برداشت های ذهنی کاربران، سیگنال های متفاوتی از آنها به ثبت رسیده است. همچنین پس از بررسی داده های ثبت شده از امواج مغزی کاربران، تصاویری که تفاوت معنا دار نسبت به سایر تصاویر داشتند مشخص گردیدند (05/0 > P ). بر این مبنا؛ پل ها با سیستم های سازه ای کششی، تفاوت معنادار و تاثیرگذاری بیشتری بر مغز کاربران داشته اند. همچنین پل با سیستم سازه ای متکی بر کابل با تک دکل در یک سمت، بیشترین اثر گذاری را بر مغز کاربران داشته است. نتیجه گیری: ساختمان های شهری (از جمله پل ها) بر امواج مغزی و ادراک کاربران از فضاهای شهری تأثیرگذارند. بنابراین باید با روش های علمی دقیق نسبت به یافتن تاثیرات مطلوب بر ذهن شهروندان و عوامل ایجادکننده این تاثیرات و اثر دادن آنها در طراحی های شهری اقدام گردد. استفاده از رویکردهای علوم اعصاب برای این مهم می تواند بسیار کمک کننده باشد.
تعیین و تبیین اصول یادگیری مبتنی بر فرآیندهای شناختی مغز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۲
37 - 58
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین و تبیین نظام مند اصول یادگیری مبتنی بر فرایندهای شناختی مغز انجام گرفته و تلاش شده است علاوه بر پالایش اصول قبلی، اصول جدیدی نیز استنباط و استنتاج شود. هم چنین با توجه به سه راهبرد آموزش غوطه ورسازی هماهنگ، پردازش فعال و هشیاری آرمیده، انطباق اصول تعیین شده با این راهبردها مشخص شود. پژوهش حاضر از نوع ترکیبی (کیفی – کمی) می باشد. ابتدا با بررسی محتوای متون علمی مرتبط و معتبر و نیز مصاحبه نیمه ساختار یافته با روش تحلیل محتوای مضمونی، چارچوب اولیه طرح شامل17 اصل یادگیری تهیه شد. برای تعیین نسبت روایی محتوایی (CVR) از روش لاوشه و برای انطباق اصول با راهبردها و تعیین شاخص روایی محتوایی (CVI)، از روش والتز و باسل استفاده شده است. جامعه تحقیق در این بخش 13 نفر از اساتید و صاحب نظران می باشند. بر اساس CVR، 15 اصل مورد تأیید قرار گرفت. با بررسی CVI، 9 اصل در رابطه با غوطه ورسازی هماهنگ، 4 اصل مرتبط با پردازش فعال و 2 اصل در هماهنگی با راهبرد هشیاری آرمیده طبقه بندی شد. پیشرفت در یافته های علوم اعصاب و اهمیت استفاده از این یافته ها در تربیت، مستلزم بازبینی و بررسی بیشتر این یافته ها در استنباط و استنتاج اصول یادگیری مبتنی بر فرآیندهای شناختی مغز می باشد. از سویی دیگر، پیشنهاد می شود در تدوین برنامه درسی و اجرای آن به اصول یادگیری مبتنی بر فرآیندهای شناختی مغز توجه شود.
بررسی و نقد ملاک هویت شخصی حافظه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال بیست و نهم دی ۱۳۹۹ شماره ۲۷۷
77-84
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش ملاک هویت شخصی حافظه، پیوستگی و استمرار روانی، با رویکرد تبیینی انتقادی مورد بررسی و نقد قرار می گیرد. این ملاک تقریرهای مختلفی دارد. تقریر آگاهی و حافظه هویت شخصی را به همان مجموع خاطرات می داند که حافظه نام دارد؛ که البته مسئله فراموشی در انسان این تقریر را دچار اشکال می کند. برای حل مشکل فراموشی راه حل هایی ارائه شده که برخی از پیوستگی و استمرار روانی و زنجیره همپوشانی از خاطرات سخن گفته اند. برخی دیگر، استمرار روانی را همراه با استمرار فیزیکی، مثلاً مغز، ملاک هویت شخصی می دانند. در مجموع این سه تقریر مبتلابه اشکالات متعددی است؛ ازجمله اینکه حافظه امری عرضی است، و نمی توان هویت شخصی را به امر عرضی دانست. از سوی دیگر، با صدمه دیدن مغز، همه یا بخشی از حافظه نیز از بین خواهد رفت؛ لذا استمرار روانی همراه با استمرار فیزیکی نیز نمی تواند ملاک هویت شخصی باشد. این ملاک در ارائه پاسخی صحیح به مسائلی چون حیات پس از مرگ، مسئولیت اخلاقی و جزا و کیفرهای حقوقی نیز ناتوان است.
نظریه مغز هولونومیک
حوزه های تخصصی:
یکی از مشکلات و سؤالات اساسی که علوم اعصاب با آن مواجه است، این است که چگونه آسیب دیدگی محلی در مغز به صورت انتخابی سبب ایجاد اختلال در کل حافظه در مغز انسان نمی شود. این مسئله مشابه با یک هولوگرام است. توجه شود که در یک هولوگرام آسیب دیدگی ها، اطلاعات ذخیره شده در هولوگرام را دچار اختلال نمی کنند. دلیل این مسئله این است که در هولوگرام اطلاعات به صورت توزیع شده ذخیره شده اند. اطلاعات در فرآیندهای ذخیره آن ها روی نوار یا فیلم هولوگرام تار می شوند و سپس با استفاده از فرآیندهای بازیابی تاری آن ها رفع می شود و می توانیم کل اطلاعات را برگردانیم. در اینجا در مورد مفهوم هولوگرافی و شواهدی که کارل پریبرام (Karl Pribram) از آن استفاده کرده است تا نظریه مغز هولونومیک را مطرح کند، شرح داده می شود. این نظریه به طور خلاصه می گوید که مغز از تبدیلات ویژه ای استفاده می کند تا اطلاعات مقطعی را در مناطقی از مغز بسط دهد و یا توزیع کند.
تبیین و نقد طبیعت گرایی زیست شناختی جان سرل(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۶
131 - 164
حوزه های تخصصی:
سرل مسئله ذهن-بدن را طبیعت گرایی زیست شناختی می نامد. به نظر وی آگاهی همانند فتوسنتز و گوارش بخشی از جهان طبیعی است و سطح زیست شناختی یعنی فرایندهای نورونی در مغز باعث ایجاد آگاهی می شوند. سرل فرض سنّتی تقسیم جهان به ذهنی و فیزیکی را منشأ مسئله ذهن-بدن می داند که هم ماده گراها و هم دوگانه گراها در آن سهیم اند. دوگانه گراها فکر می کنند به محض پذیرش واقعیت و تحویل ناپذیری آگاهی، ناچار باید دوگانه گرایی را پذیرفت. ماتریالیست نیز چنین می اندیشد که با پذیرش مفهوم طبیعت گرایانه علمی جهان مجبور به انکار واقعیت و تحویل ناپذیری آگاهی هستیم. به نظر سرل هر دو گروه می خواهند چیز درستی بگویند، اما نتیجه نادرستی می گیرند. طبیعت گرایی زیست شناختی بر آن است که قسمت درست این دو دیدگاه را حفظ و بخش نادرست آنها را حذف کند. در این نوشتار پس از تبیین نظریه سرل به بیان اشکالات متعدّد آن خواهیم پرداخت. نقدهای مقاله از سه منظر مطرح شده اند: از منظر فلسفه ذهن، فلسفه علم و فراروان شناسی.
نظریه این همانی ذهن و مغز در ترازوی نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال سی ام آذر۱۴۰۰ شماره ۲۸۸
63-74
حوزه های تخصصی:
نظریه این همانی ذهن و مغز، یکی از مسائل قدیمی و مهم در فلسفه ذهن است که همواره توجه اندیشمندان را به خود مشغول ساخته است. در بیانی ساده، این نظریه این گونه ارائه می شود که انواع حالات و پدیده های ذهنی یک شخص در زمان معین، چیزی جز همان حالات و فرایندهای مغزی او در همان زمان نیستند. در این پژوهش برخی از مهم ترین مبانی این نظریه بیان شده است. با توجه به مبانی این نظریه، نقدهای بسیاری به لحاظ اندیشه غربی و اسلامی بر آن وارد می شود، که در این پژوهش به روش توصیفی و انتقادی، برخی از نقدهای وارد بر این نظریه بنا بر دو اندیشه غربی و اسلامی بیان شده است. با توجه به نوع نقدهایی که مخصوصاً در فضای اندیشه اسلامی آورده شده بود، تلاش می شود که تجرد و نفی جسمانیت نفس اثبات گردد. با اثبات تجرد نفس، به نظر می رسد که دیگر نمی توان به این همانی ذهن و مغز معتقد بود و غیرقابل دفاع بودن این نظریه اثبات می گردد.
بررسی و نقد نظریه «نیوبرگ» درباره همبستگی بین اعمال مذهبی و مغز بر اساس الگوی الهیات اعصاب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۵
91 - 113
حوزه های تخصصی:
«الهیات اعصاب» به عنوان یک بحث میان رشته ای و الهیاتی جدید با مطالعه موردی و بررسی همبسته های فیزیولوژیک مغز انسان در تجربه های عرفانی از طریق اسکن مغزی انسآنهای دین دار، سعی بر ایجاد ارتباط میان علم و دین دارد. پروفسور «آندرو نیوبرگ» پزشک و پژوهشگر مطالعات دینی معاصر، قصد دارد با اثبات علمی تجربه های معنوی و مذهبی در حل ارتباط علم و دین و خلق زمینه های مشترک برای اندیشیدن و زندگی معنوی، راه حلی جدید در قالب یک روش شناسی ارائه نماید. در این نوشتار ضمن معرفی این رشته، به بررسی راهکارها و نتایج تحقیقات انجام شده توسط نیوبرگ در سنجش و اثبات علمی تجربه های دینی و میزان موفقیت وی در ادعایش پرداخته شده است. رابطه مغز با ذهن، تجربه های دینی و معنویت از جمله موضوعاتی است که در مطالعات و تحقیقات نیوبرگ مورد بررسی قرار می گیرد و در این تحقیق به تبیین و بررسی یافته ها و نتایج این تحقیقات پرداخته می شود. هر چند بر یافته های نیوبرگ اشکالات مبنایی وارد است و روش شناسی وی به صورت کامل محقق شدنی نیست، اما پاسخگویی به موضوعات و مسائلی مانند ماهیت دین، آگاهی انسان و امکان آگاهی جهانی، نحوه رسیدن به آرامش و خوب بودن و اینکه چگونه همه انسآنها ممکن است به مرحله جدیدی از درک برسند، می توانند اهمیت پرداختن به این رشته را روشن کند.
معرفی و ارزشیابی رویداد علمی «تو مغزت چه خبره؟»(مقاله علمی وزارت علوم)
معرفی و ارزشیابی رویداد علمی «تو مغزت چه خبره؟» چکیده: ترویج علم با هدف درگیری و مشارکت عموم مردم با علم، از طریق ابزارها و روش های متفاوتی انجام می شود. یکی از این روش ها برگزاری رویدادهای علمی است. این پژوهش با هدف بررسی میزان دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده و همچنین میزان انطباق رویداد «تو مغزت چه خبره؟» با ویژگی های آموزش غیر رسمی انجام گرفته است. جامعه آماری این پژوهش شامل افراد بالای 20 سال و دانش آموزان بازدیدکننده از رویداد در طول برگزاری آن بودکه از والدین تعداد 46 نفر و دانش آموزان تعداد 205 نفر با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه ای بود که در سه بخش ویژگی های جمعیت شناختی، محتوای رویداد، ویژگی های آموزش غیر رسمی و پیشنهادات تنظیم شده بود. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان دهنده رضایت و استقبال بازدیدکنندگان (والدین و دانش آموزان)از رویداد و دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده بود(بیش از 70 درصد) و اکثر ایستگاه ها از ویژگی های آموزش غیر رسمی برخوردار بودند. این نتایج استقبال و علاقه مندی عموم مردم به شرکت در رویدادهای علمی را نشان می دهد ولزوم توجه سازمان ها و متولیان امر به برگزاری هرچه بیشتر این رویدادها را می طلبد و توجه به نیازها و علایق علمی بازدیدکنندگان هنگام طراحی رویدادها از عوامل موفقیت آن هااست.
تبیین فلسفی روایات مربوط به تأثیر محیط طبیعی بر دریافت های ادراکی انسان (براساس نفس شناسی ابن سینا)(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در منابع روایی احادیثی وجود دارد که به نوعی بیانگر تأثیرات مستقیم یا غیرمستقیم زیست بوم انسان و موقعیت جغرافیایی وی بر شکل گیری ادراکات اوست. همچنین برخی از روایات نیز مستقیماً تأثیر خوردنی ها بر کارکرد و توانایی ادراکی انسان را خاطرنشان ساخته است. براساس تبیین عقلی ابن سینا از تأثیر طبیعت بر نفس، علت تأثیر این عوامل بر قوای ادراکی و نفس انسان، مشابهت عنصری بدن انسان و عناصر طبیعت ذکر شده است از نگاه ابن سینا نقش کلیدی بخشی از بدن، یعنی مغز در ادراکات انسانی و نیز مشابهت عنصری همه این موارد با یکدیگر، از دیگر علل تأثیر طبیعت بر نفس است. تأثیر مغز بر ادراک و تأثیر عناصر بر مغز باعث تغییراتی در قوای ادراکی می شود؛ به گونه ای که تفاوت عناصر موجب تفاوت کارکرد مغز و تفاوت کارکرد مغز نیز موجب قوت و ضعف یا تنوع و اختلاف در ادراک و معرفت می گردد.
تبیین استعاره «ذهن همچون رایانه» و نقد دلالت های آن در تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره دوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۶)
175-190
حوزه های تخصصی:
در این مقاله که به روش توصیفی- تحلیلی و استنتاجی نوشته شده، ابتدا دلالت های فلسفی استعاره ذهن همچون رایانه از سه منظر وجودشناختی، معرفت شناختی و انسان شناختی استنتاج شد؛ سپس به استنتاج عناصر برنامه درسی از دلالت های فلسفی مذکور اقدام و درنهایت به نقد دلالت های استعاره مذکور در تعلیم و تربیت پرداخته شد. نظر به اینکه ما بر اساس استعاره ها فکر می کنیم، بر اساس استعاره مذکور ذهن امری منفعل است و به متربّی نگاه ماشینی دارد؛ از فردیّت، تشخّص و اختیار متربّی نشانی نیست؛ ارزش یابی مبتنی بر این رویکرد نیز بر سنجش سطوح پایین هدف های آموزشی و سنجش حافظه به جای یادگیری عمقی استوار است. نقدهایی که مطرح شده نشان می دهد که چنین نگرشی به انسان از منظر فلسفی و به ویژه از منظر تربیتی پذیرفتنی نیست. استعاره فوق الذکر تنها بر اساس قرائت ضعیف از کارکردگرایی می تواند در تبیین کارکرد ذهن یا مغز مفید باشد و دلالتی بیش از این ندارد.
دیدگاه ابن سینا در باب پیوستگی میان سعادت ناشی از ادراکات با احوال مغز انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۹
85 - 106
ابن سینا در ایراد مباحث مربوط به سعادت ناشی از ادراک انسان بر نقش محوری «ادراک» تأکید دارد. از نظر او ادراکات انسان اعم از حسی، خیالی و عقلی، سعادت متناسب با خود را به دنبال دارد. از آنجا که وضعیت مغزی تأثیر مستقیمی بر نحوه ادراک انسان دارد، سعادت مذکور با واسطه به وضعیت مغزی نیز مرتبط می شود. در نوشتار حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، تأثیر سلامت مغز بر ادراک و به تبع، تأثیرپذیری سعادت از آن مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد. مطابق یافته های این جستار وضعیت های نابهنجار مغزی در سه مورد اختلالات سرشتی، سوء مزاج و بیماری های مغزی، موجب اختلال در فرآیند طبیعی ادراک می شود. این اختلال باعث می شود کمال قوای مختلف و در نتیجه سعادت حاصل از آن ناحیه، از جمله سعادت حاصل از ناحیه قوه عاقله- که برترین نوع سعادت به شمار می رود- مختل گردد. با ملاحظه رابطه میان وضعیت مغزی که غالباً خارج از حیطه اراده و اختیار فرد است و تلاش نوع انسان برای رسیدن به سعادت ناشی از ادراکات، این پرسش مطرح می شود که سعادت افرادی که دچار نابهنجاری های مغزی هستند، چگونه تحقق می یابد؟ با تأمل در آثار ابن سینا می توان دو پاسخ به این پرسش ارائه داد که پاسخ اول، پاسخی تجربی و ناظر به امکان تعدیل مغز در حیات دنیوی است و پاسخ دوم، پاسخی فلسفی است که با توجه به نظریه اکتساب نوعی کمال نفس پس از مرگ، کیفیت رسیدن این افراد به سعادت ادراکی تبیین می گردد.
حواس چشایی و بویایی از دیدگاه حکمت متعالیه و علوم اعصاب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
418 - 435
حوزه های تخصصی:
حس چشایی و بویایی از حواسی است که مورد توجه فیلسوفان اسلامی مانند ملاصدرا و دانشمندان علوم اعصاب بوده است. در فلسفه و علوم اعصاب چشایی و بویایی وسیله ای برای درک بوها و مزه ها است. در مورد چگونگی درک بو و مزه با نگاه به داده ها و استدلال های این علوم، این تبیین ها مکمل همدیگر هستند. از دیدگاه علوم اعصاب محرک های شیمیایی در مراتب حس چشایی و بویایی فرآیند پیچیده ای را در سیستم چشایی و بویایی پشت سر می گذارند که در نهایت منجر به ادراک بو و مزه می شود. اما ملاصدرا تبیین علمای طبیعی از این حواس را مخدوش می داند و معتقد است که در این تعاریف علل اعدادی با علل فاعلی خلط گردیده است. صدرا معتقد است وقتی نفس از طریق بدن و تعلق به بدن با عالم طبیعت و خارج ارتباط برقرار کرد، صورتی مماثل با شی خارجی را در حیطه خود (نفس) انشاء می کند. بر این اساس در این پژوهش به مقایسه دیدگاه علوم اعصاب و ملاصدرا در مورد ادراک چشایی و بویایی پرداخته می شود. هم چنین طبیعیات استفاده شده در نظریات ملاصدرا با استفاده از علوم نوین مورد بازبینی قرار می گیرد. بدین ترتیب به نظر می رسد با توجه به نظریات علوم اعصاب در زمینه انواع مزه ها، باید تغییری در این زمینه در حکمت متعالیه انجام شود.
سنجش انتقادی فهم جان سرل از طبیعت گرایی زیست شناختی براساس حیث التفاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱۵
43 - 57
حوزه های تخصصی:
جان سرل با صورت بندی نظریه طبیعت گرایی زیست شناختی می کوشد توضیحی قانع کننده برای رابطه بین حالت های ذهنی و بدن (مغز) و حل و فصل مشکل کهن ذهن−بدن ارائه دهد. خاستگاه اصلی طبیعت گرایی زیست شناختی، نظریه های زیست شناسی و فیزیکی، به ویژه دو نظریه تکامل زیستی و اتمی ماده است؛ بنابر نظر سرل، حالت های ذهنی همانند آگاهی و حیث التفاتی، بخشی از جهان طبیعی هستند و فرایندهای زیست شناختی مغز، یعنی فرایندهای سلول های عصبی سبب ایجاد آگاهی و نیز حیث التفاتی می شوند. هدف این مقاله سنجش انتقادی مفهوم سرل از طبیعت گرایی زیست شناختی مبتنی بر موضوع مرتبط با «حیث التفاتی» است؛ ازاین رو نخست با توضیح نظریه طبیعت گرایی زیست شناختی سرل نشان داده می شود که مبانی اصلی این نظریه عبارتند از اینکه همه پدیدار های ذهنی، مانند احساسات و عواطف، افکار و اندیشه ها معلولِ فرایندهای فیزیکی و شیمیایی موجود در مغزند و نیز پدیدار های ذهنی صرفاً ویژگی های سطح بالاتر مغزند. سپس با بیان اشکالات این نظریه مشخص می شود که آیا برخورد با آنها (اشکالات) از موضعِ طبیعت گرایی زیست شناختی امکان پذیر است؟
مقایسه حس مشترک در فلسفه اسلامی با نواحی همگرایی در علوم اعصاب
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲
52 - 72
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین و پیچیده ترین حواس باطنی انسان، حس مشترک است. حس مشترک اطلاعاتی مانند تصویر، طعم، صدا و امثال آن را در اشیا به وسیله ی حواس پنجگانه درمی یابد و این اطلاعات را با یکدیگر ترکیب می کند. تعریف این حس در فلسفه اسلامی و علوم اعصاب تعریف مشترکی است. لکن علوم اعصاب از این حس با عنوان نواحی همگرایی یاد می کند. تخصص نواحی همگرایی در این است که میان اطلاعاتی که از طریق حواس پنجگانه در مورد یک شی ء به دست می آید پیوند برقرار می کند. بنابراین گرچه نامی متفاوت برای ترکیب اطلاعات حواس در علوم اعصاب و فلسفه اسلامی وجود دارد اما تعریف و کارکرد آن مشترک است. البته جهت اشتراک صرفاً به تعریف محدود نمی شود، و ادله ی اثبات وجود حس مشترک در فلسفه نیز مورد تأیید علوم اعصاب می باشد. اما در فلسفه اسلامی یافته های علوم اعصاب صرفا بعد مادی ادراکات حس مشترک را تبیین می کند. بر این اساس سوالی که در این پژوهش مطرح است این است که با توجه به یافته های علوم اعصاب آیا می توان از نظریات فلسفه اسلامی در مورد ادراکات حس مشترک استفاده کرد. بنابراین در این نوشتار سعی بر این است با روش توصیفی تحلیلی استحکام نظریات فلسفه اسلامی در مورد حس مشترک با یافته های علوم اعصاب مقایسه و بررسی شود.