مطالب
فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸٬۳۴۱ تا ۴۸٬۳۶۰ مورد از کل ۵۲۲٬۰۸۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر مدل تدریس مبتنی بر عمق دانش بر سطح پیچیدگی شناختی یادگیرندگان در خواندن و نوشتن بود. روش کار: در این پژوهش، از طرح شبه تجربی پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل و آزمایش استفاده شد. گروه آزمایش از مدل تدریس مبتنی بر عمق دانش و گروه کنترل از روش معمول آموزش، استفاده کردند. جحم نمونه شامل 46 نفر از دانش آموزان پسر پایه پنجم دبستان در شهر فامنین بود که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند؛ 23 نفر در گروه کنترل و 23 نفر در گروه آزمایش، قرار گرفتند. ابزار سنجش سطح پیچیدگی شناختی یادگیرندگان در خواندن و نوشتن، آزمون محقق ساخته پیچیدگی شناختی خواندن و نوشتن بود که سؤالات آزمون، توسط محقق بر اساس درس فارسی پایه پنجم و با توجه به استانداردهای پیچیدگی شناختی و مدل عمق دانش وب در سه سطح پیچیدگی پایین، متوسط و بالا طراحی شد. ضریب پایایی آزمون 0/88 محاسبه شد. در این طرح، ابتدا پیش آزمون پیچیدگی شناختی خواندن و نوشتن از هر دو گروه به عمل آمد. تدریس در گروه آزمایش با استفاده از مدل مبتنی بر عمق دانش به مدت 4 ماه انجام شد و دانش آموزان گروه کنترل نیز در این مدت، به روش معمول، آموزش دیدند. یافته ها: بعد از اجرای مداخله آموزشی، پس آزمون پیچیدگی شناختی خواندن و نوشتن از هر دو گروه به عمل آمد و نتایج تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس (ANCOVA) نشان داد که تفاوت معنا داری بین دو گروه وجود دارد و این تفاوت، نشان دهنده تأثیر مثبت مدل عمق دانش بر رشد پیچیدگی شناختی یادگیرندگان در خواندن و نوشتن بود. نتیجه گیری: برنامه ریزان درسی، مؤلفان کتاب های درسی و معلمان از مدل تدریس مبتنی بر عمق دانش می توانند جهت افزایش سطح پیچیدگی شناختی یادگیرندگان استفاده کنند.
The Effect of Rescue and Relief Services on the Severity of Traffic Accidents(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
INTRODUCTION: According to the official statistics, a high rate of road traffic deaths occurs during the transportation of the injured and in medical centers. The way of transporting the injured to the medical centers, the standard time of dispatch and timely treatment in the hospitals, the land use planning of medical centers and rehabilitation are the three missing links of the post-event phase. Therefore, the researchers aimed to assess the effect of rescue and relief services on the severity of traffic accidents in this study. METHODS: This applied research was conducted based on an exploratory mixed method. The statistical population in the qualitative section included Amin Police Academy professors, experts of both Red Crescent Society (RCS) of Tehran province and Tehran Emergency Medical Service (EMS), who were selected via purposive sampling method. In the qualitative section, the theme analysis method was used and analyzed by using Maxqda-2020 software. The statistical population of the quantitative part included excellent accident experts of 28 districts of Tehran and experts of the RCS and EMS of Tehran province in a stratified random method. In the following, confirmatory factor analysis using structural equation modeling method was used and analyzed with SmartPLS3 software. FINDINGS: The dimensions of the impact of rescue and relief services on the severity of traffic accidents from the perspective of Red Crescent Society and Emergency Medical Services experts included equipment (31.077), land use planning (25.610), expertise (23.598), and education (8.243). The most marked impact was related to equipment, and the least impact pertained to education. Furthermore, the dimensions of the effect of rescue and relief services on the severity of traffic accidents from the perspective of accident experts included equipment (42.009), land use planning (34.419), education (33.770), and expertise (8.951). The greatest impact was related to equipment, and the least effect pertained to expertise. In addition, the factor loadings of all dimensions were more than 0.5 being significant at the 0.95 level. CONCLUSION: Strengthening and developing equipment, land use planning balanced with the geography of missions, and continuous specialized training of rescue and relief of RCS and EMS experts will positively reduce the severity of traffic accidents in the country.
اثربخشی درمان حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد بر نشانه های اختلال استرس پس از سانحه در بیماران تحت جراحی بای پس عروق کرونر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ پاییز (مهر) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۷
۱۳۱۸-۱۳۰۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: طبق مطالعات انجام شده بیماری های قلبی عروقی علت اصلی مرگ و میرها در ایران می باشند. برخی بیماران پس از جراحی با اختلالاتی مانند اختلال استرس پس ازسانحه مواجه می شوند. درمان حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد می تواند منجر به بهبودی معناداری در علائم اختلال ذکر شده شود اما در تأثیر این درمان بر نشانه های اختلال استرس پس از سانحه در جامعه مورد پژوهش شکاف تحقیقاتی دیده می شود. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد بر علائم اختلال استرس پس از سانحه در بیمارانی که تحت عمل جراحی بای پس عروق کرونر بودند، انجام شد. روش: این پژوهش ازنوع طرح پیش آزمون – پس آزمون همراه با گروه کنترل و جامعه آماری، بیمارانی هستند که 4 الی 6 هفته پس از جراحی بای پس عروق کرونر به کلینیک بازتوانی قلب تهران ارجاع داده شدند. از این میان، نمونه ای به تعداد 40 نفر با روش نمونه گیری تصادفی در 2 گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند و سنجش افراد براساس مقیاس تجدید نظر شده تأثیر رویداد وایس و مارمر در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (پس از شش ماه) در هر دو گروه انجام شد. برای تحلیل داده ها نیز از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و SPSS 25 استفاده شد. یافته ها: تحلیل آماری نشان می دهد که درمان حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد منجر به کاهش معنادار متغییر اجتناب، بیش انگیختگی و افکار ناخواسته می شود (001/0 ≥P) و اثر آن تا پایان دوره پیگیری شش ماهه ماندگار بود. نتیجه گیری: مطابق با یافته های مطالعه ی حاضر، درمان حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد با استفاده از مواجهه و بازپردازش رویدادآسیب زا، علائم اختلال استرس پس از سانحه در بیماران قلبی عروقی را کاهش می دهد. توصیه می شود مطالعاتی با نمونه های بیشتر انجام گردد.
مقایسه اثربخشی آموزش تیپ شناسی شخصیت مایرز/بریگز و آموزش مبتنی بر طرحواره بر بهزیستی روانشناختی دانشجویان دانشگاه امام جواد شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ پاییز (آبان) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۸
۱۶۱۸-۱۶۰۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: بهزیستی روانشناختی از عوامل مؤثر بر عملکرد تحصیلی دانشجویان است. در مطالعات مختلف، مداخله های متعددی به تعیین اثربخشی بر بهزیستی روانشناختی پرداخته اند و نتایج متفاوتی گزارش شده است؛ به این صورت که در برخی بهبود بهزیستی روانشناختی با آموزش تیپ شناسی شخصیت مایرز/بریگز و در برخی با آموزش مبتنی بر طرحواره مشاهده شده است، ولی تاکنون مطالعه ای به بررسی مقایسه ای این دو رویکرد و نتیجه آن بر بهزیستی روانشناختی دانشجویان نپرداخته است. هدف: هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش تیپ شناسی شخصیت مایرز/بریگز و آموزش مبتنی بر طرحواره بر بهزیستی روانشناختی دانشجویان بود. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه به همراه پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان دانشگاه امام جواد شهر یزد در سال 1402 بود که از میان آن ها 60 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند 20 نفر آن ها در گروه گواه و در هر گروه آزمایش 20 نفر قرار گرفتند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه بهزیستی روانشناختی (ریف، 1989) استفاده شد. برای مداخلات آموزشی گروه های آزمایش نیز از بسته های آموزشی تیپ شناسی شخیصتی کاترین مایرز و لیندا کربی ترجمه آرسام هورداد (1400) و بسته آموزش مبتنی بر طرحواره یانگ و همکاران (1950) استفاده شد. اعضای گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. برای تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و همچنین تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS نسخه 26 استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش تیپ شناسی شخصیت مایرز/بریگز و آموزش مبتنی بر طرحواره باعث افزایش بهزیستی روانشناختی دانشجویان می شود (05/0 p>). همچنین نتایج نشان داد که بین اثربخشی آموزش تیپ شناسی شخصیت مایرز/بریگز و آموزش مبتنی بر طرحواره بر بهزیستی روانشناختی تفاوت معنادار وجود دارد و اثرگذاری گروه آموزش مبتنی بر طرحواره بیشتر از آموزش تیپ شناسی شخصیت مایرز/بریگز می باشد. نتیجه گیری: مهم ترین کاربرد مبتنی بر یافته های به دست آمده از این مطالعه، توسعه و بهینه سازی برنامه های آموزشی و تربیتی مبتنی بر شخصیت شناسی مایرز/بریگز برای بهبود بهزیستی روانشناختی افراد است. همچنین یافته های این پژوهش می تواند راهنمایی برای مدیران آموزشی باشد که چگونه راهبردهای مناسب و اثربخش برای بهبود روانشناختی دانشجویان و فراگیران خود را طراحی کنند.
اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر تنظیم شناختی هیجان، شدت علائم روان تنی میگرن و سبک های مقابله با استرس در زنان مبتلا به میگرن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف پژوهش حاضربا هدف تعیین اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر تنظیم شناختی هیجان، شدت علائم روان تنی میگرن و سبک های مقابله با استرس در بین زنان مبتلا به بیماری میگرن انجام شد. مواد و روش ها این پژوهش در قالب یک طرح پژوهشی نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه آماری این پژوهش متشکل از کلیه مراجعان زن مبتلا به میگرن مراجعه کننده به متخصصان مغز و اعصاب شهر خرم آباد در سال 1401 بود. حجم نمونه 32 بیمار زن مبتلا به میگرن بود که به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی در 2 گروه آزمایش (16 نفر) و کنترل (16نفر) جایگزین شدند . جهت گردآوری اطلاعات از پرسش نامه های تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی، علائم روان تنی میگرن نجاریان و سبک های مقابله با استرس بیلینگز و موس استفاده شد. مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی به صورت یک جلسه درهفته و طی 8 هفته متوالی در گروه آزمایش انجام شد. داده ها بااستفاده از تحلیل کوواریانس(آنکووا) تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها نتایج تحلیل کوواریانس نشان دادند مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در سطحP<0/01 ،F=14/406 بر تنظیم شناختی هیجان ، شدت علائم روان تنی میگرن و سبک های مقابله با استرس مراجعان زن مبتلا به میگرن حداقل در یکی از متغیرها اثرمعناداری داشته است. همچنین نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیری نشان دادند شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در سطح P<0/01 ،F=7/60بر تنظیم شناختی هیجان و در سطح P<0/01 ، F=46/53 بر شدت علائم روان تنی میگرن و در سطح P<0/03 ، F=5/18 بر سبک های مقابله با استرس در مرحله پس آزمون اثرمعناداری داشته است. نتیجه گیری مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر افزایش تنظیم شناختی هیجان، کاهش شدت علائم روان تنی میگرن و سبک های مقابله با استرس بیماران زن مبتلا به میگرن اثربخش است. بر این اساس در فرایند اثربخشی برنامه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش اجتناب از فرار از تجارب ناخوشایند ناشی از میگرن می توان گفت در این روش، افراد یاد می گیرند چگونه از روش های شناختی و تعمق های ذهن آگاهانه برای متوقف کردن فرایندهای خودکاری که اغلب باعث کاستی در تنظیم هیجان مثبت، شدت گرفتن علائم روان تنی میگرن و سبک های مقابله با استرس سازگارانه می شود، استفاده کنند.
مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی و درمان شناختی تحلیلی بر کاهش اضطراب بیماران مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر (IBS)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ شهریور ۱۴۰۲ شماره ۶ (پیاپی ۸۷)
۱۳۲-۱۲۱
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی و درمان شناختی- تحلیلی بر کاهش اضطراب بر روی بیماران مبتلابه سندروم روده تحریک پذیر (IBS) بود. این پژوهش از نوع پژوهش های نیمه آزمایشی طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری 1 ماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلابه سندروم روده تحریک پذیر مراجعه کننده به بیمارستان شریعتی در بازه زمانی 1400- 1399 بود. نمونه آماری شامل 45 نفر از این بیماران بود که به صورت هدفمند انتخاب شدند. سپس به هر یک از گروه های آزمایشی و گواه ۱۵ نفر به طور تصادفی اختصاص داده شد. گروه اول 8 جلسه درمان فراشناختی و گروه دوم 16 جلسه درمان شناختی تحلیلی هر کدام هر کدام هفته ای یکبار دریافت کردند و گروه گواه در فهرست انتظار قرار گرفت. داده ها با استفاده از مقیاس اضطراب، استرس و افسردگی لوی بند و همکاران (1995) (DASS-21) جمع آوری شد. داده های پژوهش، به روش تحلیل واریانس آمیخته (با اندازه گیری مکرر) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد در پس آزمون در اضطراب بین دو مداخله درمان فراشناختی و درمان شناختی- تحلیلی تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>p)؛ از سوی دیگر بین درمان فراشناختی و درمان شناختی- تحلیلی با گروه کنترل تفاوت معنادار آماری گزارش شد (05/0>P). به عبارتی هر دو روش بر کاهش اضطراب اثر داشته اند و این دو مداخله تفاوت معناداری ازنظر اثربخشی بر این متغیر در بیماران مبتلابه سندروم روده تحریک پذیر مؤثر است؛ این نتایج در پیگیری هر دو مداخله نیز دیده شد (05/0>p). نتیجه گیری می شود هر دو درمان فراشناختی و درمان شناختی تحلیلی توانستند اضطراب را کاهش دهند؛ اما درمان شناختی تحلیلی در کاهش اضطراب موثرتر عمل کرد؛ ازاین رو این درمان می تواند در درمان بیماران مبتلابه سندروم روده تحریک پذیر به کار گرفته شود.
نقش میانجی حمایت اجتماعی در رابطه بین تجارب آسیب زای دوران کودکی و اعتیاد به اینستاگرام در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ شهریور ۱۴۰۲ شماره ۶ (پیاپی ۸۷)
۱۵۰-۱۴۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه تجارب آسیب زای دوران کودکی و اعتیاد به اینستاگرام با نقش میانجی حمایت اجتماعی ادراک شده در دانشجویان انجام شد. این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود که در جامعه آماری دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بوشهر در سال 1401 انجام شد. 270 نفر به روش در دسترس با بهره گیری از یک نظرسنجی آنلاین در این پژوهش مشارکت داشتند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه ترومای کودکی (CTQ، برنستاین و همکاران، ۲۰۰۳)، مقیاس اعتیاد به اینستاگرام (IAS، کرکابرون و گریفیث، 2018) و مقیاس چندبعدی حمایت اجتماعی ادراک شده (MSPSS، زیمت و همکاران، 1988) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده آزمون های مدل یابی معادلات ساختاری و بوت استرپ انجام شد. مدل پیشنهادی از برازش مطلوب برخوردار بود و 53% از تغییرات اعتیاد به اینستاگرام تحت تاثیر تجارب آسیب زای دوران کودکی و حمایت اجتماعی ادراک شده بود. اثرات مستقیم تجارب آسیب زای کودکی بر حمایت اجتماعی، تجارب آسیب زای کودکی بر اعتیاد به اینستاگرام و حمایت اجتماعی بر اعتیاد به اینستاگرام معنادار بود؛ همچنین نقش میانجی حمایت اجتماعی در رابطه تجارب آسیب زای کودکی و اعتیاد به اینستاگرام معنادار بود (05/0>P). افرادی که در دوران کودکی تجارب آسیب زا تجربه می کنند، ممکن است به دلیل عدم دریافت حمایت اجتماعی کافی به فضای مجازی پناه ببرند تا نیازهای ارتباطی خود را برآورده کنند.
Educational Challenges of Afghan High School Students in Iran from the Perspectives of English Language Teachers: Tehran Province(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: It is more than 30 years that Afghan people immigrate to Iran. This paper aims to find out the educational challenges Afghan High School students face in Iranian schools based on English teachers’ perspectives in Tehran province. Methodology: This research is qualitative and its kind is deductive. Based on the theoretical foundations of migration, relevant studies, especially the research of Sadegh Mousavi et al. (2019), Shishehgran and Haji Dehabadi (2018), and Songhori et al (2014) components of educational challenges were compiled. Guba and Lincoln indices (1994, quoted by Mohsenpour, 2013) were used to validate the components. The tool of this study is a Semi-structured interview based on the accredited components. Data analysis has been done by the use of Braun and Clarke’s thematic method (2006). The number of English teachers who have taught Afghan students for more than four years in public schools and participated in this study was about 32 (17 female and 15 male). Findings: The findings show that parents of these students rarely come to school to ask about the educational progress of their students, Afghan students adapt to the content of Iranian textbooks and the curriculum as the result of having a close relationship with Iranian culture, some students work after school to help their family financially. Regarding citizenship, Afghan students consider themselves differently as first-class Iranian citizens, second-class citizens, and some do not care about the issue of citizenship in Iran because they consider life in Iran to be temporary and intend to immigrate to European countries. Among the female students, no delinquency or victimization was observed by the English teachers, but the male teachers had heard of a few cases such as buying and selling drugs and consuming them. Considering that Afghan students are interested in learning English and its skills, it is necessary to take advantage of the presence of English teachers in reducing the educational challenges of students. Conclusion: This can be achieved by holding compensatory classes by these teachers themselves. This leads to more social communication between students and their English language teachers and to a large extent causes a kind of social control in preventing the occurrence of delinquency and delinquency. It is also suggested that the English language curriculum should pay attention to multiculturalism and anti-racism, and the necessary programs to familiarize school administrators, parents of students, teachers, and Iranian students, as well as parents of Afghan students and the students themselves should be provided.
مقایسه همدلی و شناسایی هیجان بین افراد سالم و افراد وابسته به مواد تحت درمان بعد از دو ماه، شش ماه و یک سال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
۱۳۸-۱۱۳
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تغییرات همدلی و درک هیجانی افراد وابسته به مواد محرک و مخدر بعد از دو ماه، شش ماه و یک سال درمان و مقایسه آن با افراد سالم بود. روش: پژوهش حاضر حاضر علی-مقایسه ای و از نوع مطالعات طولی بود. جامعه آماری شامل همه افراد وابسته به مواد تحت درمان در کلینیک های ترک اعتیاد شهر تهران در سال 1400 و افراد سالم از خانواده آنها بود. نمونه ای به حجم 102 نفر (شامل 34 نفر وابسته به مواد مخدر، 34 نفر وابسته به مواد محرک، و 34 فرد سالم از خانواده های آنها) به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل آزمون همدلی و تکلیف بازشناسایی هیجان چهره بود. یافته ها: نتایج نشان داد که در طول زمان درمان، همدلی افراد وابسته به مواد افزایش یافت و پس از گذشت یک سال تفاوتی بین گروه وابسته به مواد مخدر با گروه سالم وجود نداشت، درحالی که همدلی گروه وابسته به مواد محرک کماکان هنوز به سطح افراد سالم نرسیده بود. همچنین، مشخص شد که در طول زمان درمان، درک هیجان در هر دو گروه وابسته به مواد افزایش یافت، اما حتی پس از گذشت یک سال، بین دو گروه وابسته به مواد و افراد سالم در نمرات درک هیجان تفاوت معناداری وجود داشت. نتیجه گیری: این پژوهش نشان داد که از جمله آسیب های بلندمدت شناختی مصرف مواد، اثرات مربوط به توانایی های شناخت اجتماعی مانند همدلی و درک هیجان است. این امر اهمیت توجه به اثرات بلند مدت مصرف مواد و اقدامات درمانی و توانبخشی شناختی طولانی مدت را مشخص می نماید.
اثربخشی مداخله بازآموزی اسنادی بر نگرش های ناکارآمد و مهارت های مقابله ای در افراد تحت درمان نگهدارنده با متادون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
۲۴۸-۲۲۹
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی مداخله بازآموزی اسنادی بر نگرش های ناکارآمد و مهارت های مقابله ای در افراد تحت درمان نگهدارنده با متادون بود. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی بیماران وابسته به مواد تحت درمان با متادون مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر سمنان در سال 1397 بود. از این بین، 34 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (17 نفر) و کنترل (17 نفر) قرار گرفتند. شرکت کنندگان هر دو گروه پرسشنامه نگرش ناکارآمد و پرسشنامه مهارت های مقابله ای را در پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. مداخله بازآموزی اسنادی در 7 جلسه 120 دقیقه ای با فراوانی یک جلسه در هفته بر روی گروه آزمایش اجرا شد. داده ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود داشت و مداخله بازآموزی اسنادی باعث بهبود نگرش های ناکارآمد و مقابله هیجان مدار در گروه آزمایش شد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده، متخصصین حوزه ی اعتیاد می توانند با استفاده از مداخله بازآموزی اسنادی بر بهبود نگرش های ناکارآمد و مقابله هیجان مدار تأکید کنند.
سنجش واکنش شاخص رفاه سالانه به تورم ماهانه در ایران: کاربردی از الگوی ترکیبی داده های با فرکانس متفاوت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مهار تورم یکی از الزامات سیاستگذاری های اقتصادی است. افزایش مداوم تورم می تواند به تشدید فقر، نابرابری درآمد و حتی افزایش جرم منجر شود. از این رو، مطالعات متعددی تورم را عاملی اثرگذار بر کاهش رفاه اقتصادی تشخیص داده اند. با توجه به این که در دهه های اخیر، اقتصاد ایران گرفتار تورم شدیدی بوده است، به نظر می رسد که وضعیت رفاهی مردم ایران واکنش سریعی نسبت به این متغیر داشته باشد و کاستن از فرکانس داده ها می تواند موجب کاهش توضیح دهندگی الگو شود. در این پژوهش کوشش شده است که اثر تورم ماهانه بر رفاه اقتصادی در دوره زمانی 1399-1351 مورد سنجش قرار گیرد. از آن جایی که شاخص ترکیبی رفاه اقتصادی نمی تواند در فرکانسی بالاتر از سالانه مشخص گردد، استفاده از الگوی داده های ترکیبی ضروری است. رشد اقتصادی نیز به عنوان متغیر کنترل در الگو لحاظ شده است. نتایج برآورد حاکی از آن است که تورم اثر منفی (نامطلوب) و رشد اقتصادی اثر مثبت (مطلوب) بر رفاه اقتصادی دارد. همچنین، اثر تورم به شکل معناداری بزرگ تر از رشد اقتصادی است. به عبارتی دیگر، کنترل تورم در بلندمدت می تواند در مقایسه با رشد اقتصادی اثر بزرگ تری بر سطح رفاه اقتصادی جامعه داشته باشد.
کاهش ضایعات محصول های کشاورزی؛ راهبرد بهینه ی ارتقاء امنیت غذایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد کشاورزی دوره ۱۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
35 - 66
حوزههای تخصصی:
سلامت و امنیت غذایی یک کشور وابسته به تولیدهای بخش کشاورزی است و هر اختلالی در روند تولیدهای این بخش می تواند امنیت غذایی خانوارها را تهدید کند. در میان چالش های اثرگذار بر بخش کشاورزی، تغییرهای اقلیم به دلیل تاثیر مستقیم بر عملکرد محصول ها و نیز منابع آب، دارای اهمیتی دو چندان است. این در حالی است که در دهه های آتی، تغییرهای اقلیم پدیده ای مشهود در اغلب منطقه های خشک و نیمه خشک همچون ایران خواهد بود. از این رو با توجه به اهمیت تأمین غذا در فرآیند توسعه اقتصادی، بررسی پیامدهای رفاهی پدیده تغییر اقلیم و نیز ارائه ی راهکارهای سازگاری با آن ضروری است. بر این اساس، این پژوهش با هدف ارزیابی راهبرد مدیریتی کاهش ضایعات محصول های کشاورزی برای رویارویی با پیامدهای تغییرهای اقلیم بر امنیت غذایی خانوارهای کشاورز دشت همدان- بهار طرح ریزی شد. نتایج نشان داد که با در نظر گرفتن رویکردی میانه در پیش بینی تغییرهای اقلیم منطقه، همگام با افزایش برداشت از منابع آب زیرزمینی به میزان 25 درصد، افزایش میانگین قیمت محصول های کشاورزی به میزان 39 درصد و کاهش 13 درصدی تولیدهای کشاورزی در دوره برنامه ریزی 20 ساله ی تحقیق نسبت به سال پایه 97-1396، ارزش حال درآمد خالص تولیدکنندگان در بخش کشاورزی منطقه به میزان 22 درصد کاهش و شاخص سوء تغذیه به میزان 47 درصد افزایش خواهد یافت که اتخاذ راهبرد مدیریتی یادشده، بهبود شرایط ناامنی غذایی دشت به میزان 25 درصد را در پی خواهد داشت.
The Potential Effects of Developing Different Marketing Channels on Waste Reduction in the Leafy Vegetable Supply Chain in Kermanshah Province(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و توسعه کشاورزی جلد ۳۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
415 - 432
حوزههای تخصصی:
Every year, approximately one-third of the total food produced for human consumption is lost or wasted due to various reasons. This level of wastage has substantial adverse impacts on the environment, economy, and society. Numerous studies have proposed various policies to address the issue of food waste, such as incorporating technology into existing supply chains. However, concerns about their effectiveness and unintended consequences have led researchers to emphasize market-based approaches for waste reduction. The present study was carried out to estimate waste and investigate the potential for developing different marketing channels as market-based approaches to reduce waste in the leafy vegetable supply chain in Kermanshah province. To achieve this purpose, a system dynamics modelling of the waste system in the leafy vegetable supply chain was developed by using the literature review and interviews with experts and stakeholders. The tool for collecting research data was a questionnaire. The statistical population of this study is two groups including 22 experts and 728 actors in the leafy vegetable supply chain. Based on the findings, around 31,000 tonnes (39%) of leafy vegetables are wasted annually across the supply chain. The research scenarios indicate that the establishment of processing industries will effectively decrease the overall waste of leafy vegetables from around 31,000 tons to approximately 20,000 tons annually. Therefore, government initiatives and policies in the field of leafy vegetable exchange in the study area must focus on supporting businesses associated with leafy vegetable processing industries and establishing infrastructure prerequisites for these industries.
عوامل تعیین کننده سودآوری شرکت های بیمه پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران: رویکرد تحلیل پوششی داده ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه بیمه دوره ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱
61 - 70
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: سود آوری یکی از مهم ترین شاخص های عملکرد شرکت های بیمه است، زیرا نشان دهنده توانایی بیمه گر (شرکت بیمه) برای سرمایه گذاری و رشد آن است و ناظران با تکیه بر ویژگی های مالی در رابطه با سودآوری، بقای بیمه گر را تعیین می کنند. در سال های اخیر، محققان از روش تحلیل پوششی داده ها (DEA) به طور گسترده ای برای ارزیابی عملکرد انواع مختلف شرکت های بیمه استفاده کرده اند. سودآوری نیز به دلیل کاستی نسبت های مالی متعارف در بسیاری از مطالعات، با روش های تحلیل پوششی داده ها اندازه گیری می شود. با توجه به رشد سریع صنعت بیمه در کشور ایران و ضرورت بررسی بیشتر سودآوری صنعت بیمه اموال (غیرزندگی) در ایران و گسترش تحلیل پوششی، تحقیق حاضر انجام شده است.روش شناسی: این مطالعه به بررسی تحول و عوامل تعیین کننده سودآوری 18 شرکت بیمه پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در سال های 1393 تا 1400 می پردازد، اطلاعات این شرکت ها در دوره پژوهش کامل و در دسترس هستند. در این مطالعه سودآوری به وسیله تحلیل پوششی داده ها اندازه گیری می شود. علاوه بر این، مدل برآوردگر توبیت نیز برای مطالعه و بررسی تأثیر اندازه شرکت، سن شرکت و تنوع محصول بر سودآوری بیمه گران استفاده می شود تا فرضیه ها آزمون و بررسی شود..یافته ها: نتایج تجربی اهمیت ترتیب مناسب هزینه ها و درآمدها برای بیمه گر را نشان می دهد؛ همچنین نتایج نشان می دهد که اندازه شرکت، سن شرکت و تنوع محصول با سودآوری رابطه معناداری ندارند.نتیجه گیری: شرکت های بیمه باید ساختار مخارج و انواع مختلف کسب و کار خود را به درستی ترتیب دهند. ترکیب اشتباه مخارج ورودی و درآمد خروجی به شکست در دستیابی به حداکثر نسبت سود منجر می شود. ازاین رو، ازیک سو، ساختار هزینه های یک شرکت بیمه باید بهینه شود. از سوی دیگر، به جای اتکای بیش از حد بر عملکرد ادغام ریسک و ریسک، باید انواع مختلف کسب و کار را در نظر گرفت. این مطالعه به درک بهتر عملکرد شرکت های بیمه کمک می کند تا موقعیت نسبی سودآوری خود را در صنعت درک کند و نیز راهبردهای هدفمند را تدوین کند، و برای دولت کمک کننده است که درک بهتری از توسعه صنعت داشته باشد و سیاست های مربوطه را تدوین کند.
برچسب دهی نحوی خرده جمله متممی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو درصدد است تا با نقد و بررسی رویکردهای مختلف پیرامون مقوله ساخت خرده جمله تحلیلی کمینه گرا از این ساخت در زبان فارسی به دست دهد. با ظهور نظریه حاکمیت و مرجع گزینی از سال 1981 تا کنون بررسی مقوله نحوی ساخت خرده جمله به عنوان یکی از موضوعات بحث برانگیز مورد توجه بسیاری از زبان شناسان واقع شده و نظرات متفاوتی از سوی آنان مطرح گردیده است. در این راستا، در پژوهش حاضر ابتدا نظرات مختلف پیرامون ماهیت مقوله ساخت خرده جمله مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. پس از آن براساس نظریه برچسب دهی برون مرکزی از ساختار گروهی چامسکی (2013, 2015) تلاش شده است تا تحلیلی کمینه گرا از ماهیت مقوله خرده جمله متممی در زبان فارسی، ساختار درونی و طریقه بازبینی حالت آن ارائه شود. در نهایت، بر پایه چارچوب مذکور نشان دادیم از آنجا که فاعل ساخت خرده جمله متممی برای بازبینی حالت خود مجبور به حرکت به جایگاه بالاتر از درون سازه خود است و مشخصه های رونوشت برجامانده آن برای الگوریتم برچسب دهی غیر قابل رؤیت است، تنها گروه نحوی درجامانده که قابل رؤیت است به عنوان برچسب نحوی انتخاب می گردد. بنابراین، مشخصه های نحوی محمول خرده جمله در زبان فارسی تعیین کننده برچسب نحوی این سازه است.
تحول مفهوم و مصادیق مأمورین به خدمات عمومی در جرایم اقتصادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«مأمورین به خدمات عمومی» در مصادیق متعددی از جرایم اقتصادی در قوانین جزایی ذکر، اما مفهوم و مصادیق آن به دلیل نسخ قانون راجع به محاکمه و مجازات مأمورین به خدمات عمومی با ابهام مواجه گردیده است. اگرچه به موجب رأی وحدت رویه شماره ۷۹۸ هیئت عمومی دیوان عالی، کارکنان بانک های خصوصی مصداق مأمورین به خدمات عمومی و موضوع جرم ماده ۵۹۸ قانون مجازات می باشند؛ اما رأی مذکور قابلیت تبیین مفهوم و مصادیق مأمورین به خدمات عمومی را نداشته و آثار آن بر ابهام موضوع افزوده است. مقاله حاضر در راستای پاسخ به چگونگی تحول مفهوم و مصادیق مأمورین به خدمات عمومی، ضمن آسیب شناسی رویه قضایی، دگرگونی گستره و مصادیق مأمورین خدمات عمومی پس از صدور رأی وحدت رویه مذکور را اثبات و در نهایت راه حل پالایش قانونی این ابهام، از طریق تصویب ماده واحده جدید، جهت رفع چالش مذکور پیشنهاد شده است.
وضعیّت و آثار حقوقی نقص امضاء در تنظیم اسناد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فقه و حقوق اسلامی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۲
189 - 208
حوزههای تخصصی:
امضاء یک نوشته از نظر ماهوی، عمل حقوقی ارادی انشائی و یک طرفه است که اثربخشی آن علاوه بر اهلیّت صاحب امضاء، مستلزم دو شرط یعنی قصد فعل و نتیجه می باشد. از نظر شکلی نیز باید علامت انحصاری چرخش دست، اثر انگشت و یا مهر باشد. امضاء اگر کامل باشد موجب دو اثر حقوقی و قضایی می شود؛ به این نحو که اولاً، متضمّن اراده ظاهری در ایجاد عمل حقوقی انشائی موضوع نوشته مانند ایجاب، قبول ، فسخ و یا اخباری مانند اقرار، شهادت و ادعا است؛ ثانیاً، نوشته را به سند تبدیل می کند اما امضاء کامل چیست و نقص در امضاء چگونه است؟ ملاک و مبنای آن چه بوده و از چه ضمانت اجرا و آثاری برخوردار است؟ مقاله حاضر با روش توصیفی - تحلیلی به هر یک از این سؤالات پاسخ داده و چنین نتیجه گرفته که امضاء به معنای عامّ آن ممکن است واحد یا متعدّد بوده و اصالتاً یا نیابتاً صورت گیرد؛ در هر مورد، قانون، قرارداد یا اعلان مؤثّر مشخّص می کند که استثنائاً امضاء، متعدّد باشد. امضاء ناقص نسبت به عمل حقوقی موضوع نوشته و تبدیل نوشته به سند مؤثّر نیست، لیکن می تواند حسب مورد «علّت» و «دلیل» مسئولیّت مدنی قراردادی و خارج از قرارداد و یا کیفری صاحب آن باشد.
جهانی شدن و نظارت بر اختیارات دولت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اقتصاد بخش عمومی دوره ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
251 - 268
حوزههای تخصصی:
در عصر حاضر رشد و پیشرفت بشر در علوم مختلف بسیار چشمگیر بوده است، به طوری که بر عملکرد دولت نیز تأثیر گذاشته است. صنعتی شدن، پیشرفت و توسعه فناوری های جدید ارتباطاتی و حمل ونقل، شهرنشینی، پیدایش سرمایه داری، رشد و توسعه تقسیم کار اجتماعی، تجاری شدن و کالایی شدن روابط اقتصادی از جمله مواردی است که باعث بروز پدیده جهانی شدن شده است. موارد مطرح شده می توانند بر فعالیت های دولت به خصوص برای کشورهای درحال توسعه که نقش دولت در اقتصاد بسیار زیاد است موثر باشند. باتوجه به اینکه دولت نقش بسیار مهمی در اقتصاد و تصمیم های سیاسی یک کشور دارد، بنابراین بررسی موارد اثر گذار بر فعالیت های دولت بسیار مهم می باشد. بنابراین باتوجه به اهمیت این موضوع، در این تحقیق به بررسی تأثیر جهانی شدن بر نظارت بر اختیارات دولت در کشورهای درحال توسعه برای دوره 2012تا2020 پرداخته شده است. تحلیل رگرسیون پانلی برای 61 کشور درحال توسعه نشان می دهد که جهانی شدن سیاسی و اجتماعی تأثیر مثبت و معنی داری بر میزان نظارت نهادهای غیردولتی بر قدرت دولت دارد. درحالی که جهانی شدن اقتصادی تأثیر مثبت اما غیر معنی دار دارد. سطح توسعه اقتصادی بالاتر تأثیر مثبت و وفور منابع طبیعی تأثیر منفی بر میزان نظارت بر اختیارات دولت دارد. به عبارتی افزایش ارتباطات اجتماعی و ادغام بیشتر کشورهای درحال توسعه در نظام سیاسی بین الملل منجر به افزایش نظارت نهادهای غیردولتی بر قدرت دولت می شود. با توجه به اینکه پدیده جهانی شدن از موضوع های مهم روز جهان به شمار می رود و باتوجه به اینکه کشورهای درحال توسعه از جمله ایران، متأثر از این پدیده هستند پیشنهاد می شود دولت تسهیل کننده جهانی شدن باشد تا از این طریق بتواند کارایی را در اقتصاد افزایش دهد.
مقایسه اثرات نامتقارن سیاست پولی(حجم نقدینگی) بر تولید بخش صنعت و خدمات در کشورهای منتخب صادرکننده نفت: رهیافت Panel GMM(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد دفاع و توسعه پایدار سال هشتم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۹
153 - 168
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت بخش صنعت و حجم بالای فعالیت های اقتصادی بخش خدمات و نقش مهم سیاست پولی در این دو بخش و همچنین به دلیل اینکه اثرات تکانه های پولی در دوره های رکود با دوره های رونق یکسان نیست؛ لذا هدف اصلی در این پژوهش بررسی و آزمون آثار نامتقارن رشد حجم نقدینگی به عنوان نمانده سیاست پولی بر رشد ارزش افزوده بخش خدمات و صنایع ومعادن در کشورهای منتخب صادرکننده نفت می باشد. برای این منظور از روش گشتاورهای تعمیم یافته (Panel GMM) برای دوره زمانی 2002 تا2020 استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که وجود عدم تقارن در تکانه های مثبت و منفی در بخش صنایع ومعادن مورد تأیید قرار نگرفت و تکانه های مثبت و منفی به یک میزان بر رشد ارزش افزوده این بخش اثرگذار هستند و میزان اثرگذاری نیز به مقدار ناچیز می باشد. وجود عدم تقارن در تکانه های مثبت و منفی در بخش خدمات مورد تأیید قرار گرفت و اثرگذاری تکانه منفی بر کاهش رشد ارزش افزوده بخش خدمات بیش از اثرگذاری تکانه مثبت بر افزایش رشد ارزش افزوده بخش خدمات می باشد. در واقع بخش صنایع ومعادن کشورهای منتخب در واکنش به سیاست های نامتقارن ضعیف عمل می کند اما بخش خدمات به دلیل گستردگی آن در این کشورها واکنش بهتری نسبت به تکانه های مثبت و منفی نشان می دهد.
راهبردهای فعال سازی جایگاه ژئواستراتژیک بندر چابهار در دیپلماسی راه ایران
منبع:
امنیت اقتصادی دوره ۱۱ آذر ۱۴۰۲ شماره ۹ (پیاپی ۱۱۶)
4 - 18
حوزههای تخصصی:
بندر چابهار به واسطه وزن ژئوپلیتیکی بالایش در سطح منطقه ای و بین المللی، از مکان های جغرافیایی شمرده می شود که نزد قدرت های بزرگ مانند هند و چین مطلوبیت ویژه ای دارد، اما عدم درک درست سیاست گذاران کشور نسبت به اهمیت راهبردی این بندر باعث شده است که ارزش و جایگاه ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی این منطقه نادیده گرفته شود. هدف از پژوهش حاضر، بررسی و تبیین جایگاه ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک بندر چابهار در دیپلماسی راه ایران است. نتایج مطالعه نشان می دهد که نگاه توسعه ای به بندر چابهار و از میان بردن مشکلات این بندر در گام نخست نیازمند تدوین هرچه سریع تر طرح جامع حمل ونقل کشور و ذهنیت راهبردی سیاست مداران نسبت به نقش ایران در کریدورهای بین المللی است. همچنین، کارآمدسازی مدیریت بندر چابهار، ایجاد اجماع در جذب سرمایه گذاری خارجی، توسعه هرچه سریع تر خط راه آهن بندر چابهار-سرخس، آموزش نیروی متخصص بومی و مشارکت آن ها در فعالیت های اقتصادی و افزایش نقش نهادها و شرکت های بومی در بندر چابهار در این مسیر راهگشاست.