مطالب
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۱٬۱۹۴ مورد.
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره هشتم ۱۴۰۲ شماره ۵۶
484 - 495
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه عشق و اضطراب جنسی با انگیزه جنسی بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان و مردان متأهل شهر تهران در بازه سنی 20-45 سال بود که از این میان 384 نفر به شیوه خوشه ای چندمرحله ای به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. گردآوری داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه تمایل جنسی هالبرت (1999)، پرسشنامه چندوجهی مسائل جنسی اسنل و همکاران (1993) و مقیاس عشق پرشور هاتفیلد و اسپرچر (1986) صورت گرفت. برای تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه در نرم افزار SPSS25 استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد بین عشق و اضطراب جنسی با انگیزه جنسی در زنان و مردان رابطه وجود دارد و این متغیرها در مجموع قادر به تبیین 59 درصد از واریانس انگیزه جنسی هستند. دیگر یافته پژوهش نشان داد که همبستگی مثبت و نسبتاً قوی بین عشق و انگیزه جنسی وجود دارد. همچنین رابطه میان اضطراب جنسی و انگیزه جنسی منفی و معنادار به دست آمد. از میان متغیرهای موردمطالعه در پژوهش حاضر متغیر عشق قوی ترین پیش بین انگیزه جنسی در زنان و مردان بود. نتایج این پژوهش مسیرهای جدیدی را در جهت برنامه ریزی راهبردهای پیشگیرانه و درمانی انگیزه و کژکاری های جنسی ایجاد می نماید.
اثربخشی آموزش غنی سازی روابط زناشویی مبتنی بر هیجان در دوران بارداری بر همدلی-عاطفی، ادراک انصاف و تمایلات جنسی زوجین جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش،تعیین اثربخشی آموزش غنی سازی روابط زناشویی مبتنی بر هیجان در دوران بارداری بر همدلی عاطفی، ادراک انصاف و تمایلات جنسی زوجین جوان شهر اهواز بود. روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_ پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه زوجین جوان دارای زن باردار 22 تا 31 ساله، مراجعه کننده به بیمارستان و مطب های خصوصی پزشکان زنان و زایمان شهر اهواز در سال1400 بودند که از میان آنها30 زوج داوطلب و واجد شرایط در چهارچوب نمونه گیری هدفمند گزینش و به شیوه تصادفی در دوگروه آزمایش و گواه (هرگروه 15زوج یا 30 نفر) گمارده شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس همدلی عاطفی (مهرابیان و اپستین، 1972،EES)، پرسشنامه ادراک انصاف (پری، 2004،PEM) و پرسشنامه تمایل جنسی (هالبرت، 1992، HSDQ) استفاده شد. برای گروه آزمایش 8 جلسه 180 دقیقه ای آموزش غنی سازی روابط زناشویی بصورت گروهی اجرا شد و در گروه گواه مداخله ای صورت نگرفت. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کورانس چندمتغیری استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون تفاوت معناداری بین دو گروه در همدلی عاطفی، ادراک انصاف و تمایلات جنسی در مرحله پس آزمون وجود دارد(05/0>P). از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که آموزش غنی سازی روابط زناشویی مبتنی بر هیجان در دوران بارداری بر بهبود همدلی عاطفی، ادراک انصاف و تمایلات جنسی زوجین جوان مؤثر است.
ارتباط طرح واره های شناختی فعال شده در بافت جنسی با رضایت جنسی: نقش واسطه ای خلق منفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۱
89 - 96
حوزههای تخصصی:
رضایت جنسی یکی از ویژگی های کلیدی خانواده پایدار است و به عنوان شاخصی مهم برا کیفیت کلی زندگی شناخته می شود. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای خلق منفی در ارتباط طرح واره های شناختی فعال شده در بافت جنسی با رضایت جنسی زنان بود. روش پژوهش، توصیفی - همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان زن دانشگاه های شهر تهران بودند که از بین آن ها 637 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای گردآوری داد ه ها از پرسش نامه طرح واره های شناختی فعال شده در بافت جنسی (QCSASC-2003)، مقیاس اضطراب، افسردگی و استرس (DASS-1995)، مقیاس رضایت جنسی (SSSW-2005)، استفاده شد. برای تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS23 و نرم افزار LISREL8.8 استفاده شد. مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که طرح واره های شناختی فعال شده در بافت جنسی هم به صورت مستقیم و هم غیرمستقیم (از طریق خُلق منفی)، بر رضایت جنسی زنان تاثیر می گذارد. ارزیابی مدل فرضی پژوهش با استفاده از شاخص های برازندگی نشان داد که مدل فرضی با مدل اندازه گیری، برازش دارد (87/0CFI=، 98/0 NFI=، 058/0 RMSEA=). همسو با مدل نوبر، نتایج این پژوهش نشان داد که طرح واره های شناختی فعال شده در بافت جنسی بر رضایت جنسی زنان تاثیر دارد و هم چنین این یافته ها تاکید می کنند که در کنار عوامل فیزیولوژیکی، عوامل شناختی و هیجانی در تبیین رضایت جنسی خیلی اهمیت دارند.
تجربه زیسته روانی و اجتماعی پسران از بلوغ جنسی بر اساس نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
139 - 164
حوزههای تخصصی:
دوران بلوغ یکی از مهم ترین ابعاد رشد نوجوانان است و دوره ای است که با تغییرات زیاد روانی و جنسی همراه است. بررسی های انجام شده درباره بلوغ نشان می دهد تجارب نوجوانان از این تغییرات یکسان نیست. به همین جهت هدف پژوهش حاضر بررسی تجربه ی زیسته ی روانی و اجتماعی نوجوانان پسر از بلوغ جنسی است. به دلیل این که هدف پژوهش حاضر کشف عوامل زمینه ساز، عوامل فرایندی و پیامدهای بلوغ جنسی افراد و تأثیر این عوامل بر روی تجارب زیسته افراد از بلوغ جنسی بود، روش «نظریه داده بنیاد» برای تحقق این هدف انتخاب شد. جامعه پژوهش حاضر شامل پسران متولد سال های 1999تا 2003 شهرستان دزفول بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و نمونه گیری نظری، 18 نفر به عنوان نمونه پژوهشی انتخاب شدند. از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته برای جمع آوری داده ها بهره برده شد. پس از انجام مصاحبه ها فرآیند کدگذاری و تحلیل در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی انجام شد. نتایج پژوهش 20 مقوله اصلی و 50 مقوله فرعی را مشخص ساخت که در شش بلوک به هم مرتبط در کنار هم قرار گرفته و الگوی پارادایمی را تشکیل دادند. مقولاتی از قبیل: فقدان و یا نقص در آموزش، ضعف دانش جنسی، عوامل اجتماعی، خانواده، عوامل اقتصادی، عوامل تکنولوژیکی و تجارب جنسی خاص از مهم ترین تعیین کننده های تجربه زیسته نوجوانان از بلوغ جنسی می باشد.
رابطه سبک های دلبستگی با رفتار پر خطر جنسی: بررسی نقش تعدیل گری ترتیب تولد و سابقه سوء استفاده جنسی در دوران کودکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه سبک های دلبستگی با رفتار پرخطر جنسی با متغیر تعدیل گر ترتیب تولد و تجربه سوء استفاده جنسی در دوران کودکی انجام شد. این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ ماهیت اجرا توصیفی با طرح همبستگی بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه جوانان 20 تا 30 ساله دختر و پسر دارای رفتار پرخطر جنسی در شهر تهران بود که طی آبان 1397 تا شهریور 1398 انجام شد. از میان آن ها تعداد 100 نفر که تجربه رفتار پرخطر جنسی داشتند، به شیوه ی نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای به کار رفته در این پژوهش شامل پرسشنامه رفتارهای پرخطر جنسی (RSBQ)، خاکباز و همکاران (1389) و پرسشنامه سبک دلبستگی (ASQ)، کالینز و رید (1990) بود. داده های جمع آوری شده با استفاده از روش های آماری آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نهایی نشان داد میان سبک های دلبستگی با رفتار پرخطر جنسی رابطه معناداری وجود دارد(05/0P<)، اما متغیر ترتیب تولد و تجربه سوء استفاده جنسی در دوران کودکی نقش تعدیل گر در رابطه میان سبک های دلبستگی با رفتار پرخطر جنسی ندارد (05/0P>). همچنین بین سبک های دلبستگی ایمن و اجتنابی و دوسوگرا با رفتار پرخطر جنسی ارتباط چشمگیری وجود دارد.
نزاع دولین- هارت؛ بازخوانی انتقادی روش استدلال اخلاقی در جرم انگاری رفتارهای جنسی
منبع:
فلسفه حقوق سال ۲ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳)
271 - 287
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بازخوانی انتقادی روش استدلال اخلاقی در جرم انگاری رفتارهای جنسی است. به باور پژوهش حاضر، سمت و سوی تحلیل سوژه مذکور، از جهت روش شناسی، عام بوده و قابل تبدیل به بحثی در فلسفه حقوق است و بدین وسیله می توان آن را به تمام نظام های حقوقی، ازجمله حقوق اسلامی، سرایت داد. در این راستا، پژوهش حاضر می کوشد تا ابتدا با معیار قرار دادن نزاع دولین- هارت و نگرش فایده گرا به عنوان ثابت منطقی، با رویکرد روش شناختی و بدون ورود به محتوای استدلال، به پیامدهای آن اشاره نماید. این پژوهش، مطالعه بنیادی در فلسفه حقوق کیفری، با بهره گیری از روش فیلسوفان تحلیلی است، از این رو اولویت جدی خود را به کاوش مفاهیم «گزاره ها» اختصاص داده و در مرحله دوم، فکت های حقوقی را بررسی کرده است. در نزاع هارت و دولین، برای نخستین بار، به جنبه های روش شناختی استدلال اخلاقی پرداخته شد. بحث از فضای صرفاً حقوقی خارج شد و در سطح فلسفه حقوق دنبال گردید. نتیجه تفکیک آن شد که اولاً، جایگاه استدلال اخلاقی در نظریه سیاسی لیبرال را مشخص کرد، و ثانیاً محصول آن را در جرم انگاری رفتار جنسی عیان ساخت. روش شناسی یادشده نشان داد که استدلال اخلاقی از سویی ریشه در نظریه اخلاقی در سطح فلسفه اخلاق و از سوی دیگر، ریشه در نظریه سیاسی دارد. تحولات اخیر هم در سطح نظریه اخلاقی در فلسفه اخلاق، و هم در سطح نظریه سیاسی سبب شد تا روش اقامه استدلال اخلاقی در حقوق کیفری نیز متحول شود و استدلال اخلاقی که تا گذشته از ورود به محتوای اخلاقی اجتناب می کرد و اساساً آن را غیرممکن می پنداشت، اینک ورود به محتوای اخلاقی را ضروری می داند و بر این باور است که جرم انگاری جز با این روش راه به جایی نخواهد برد. ثمره تعریف استدلال اخلاقی با رویکرد نوین، سزاگرایی در حوزه مجازات بوده و میان سزاگرایی و استدلال اخلاق به معنای نوین آن ملازمه برقرار است. در این میان، رویکردهای شریعت محور مانند فقه نیز با استدلال اخلاقی، قرابت بیشتری را می طلبد و می توان میان مدل استدلال ورزی فقهی و استدلال اخلاقی به روایت نوین آن، گفتگوی عمیق تری برقرار ساخت.
سهم میانجی باورهای وسواسی در ارتباط بین میل جنسی و رضایت زناشویی زنان با اختلال وسواس فکری-جبری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
21 - 34
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی سهم میانجی باورهای وسواسی در رابطه بین میل جنسی و رضایت زناشویی زنان وسواس فکری-جبری انجام شد. روش این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش تمامی زنان متاهل مبتلا به اختلال وسواس فکری-جبری مراجعه کننده به درمانگاه سرپایی بیمارستان حافظ و چند مطب خصوصی در شهر شیراز در سال 1400 بود که 200 نفر از آنها به روش در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان شاخص میل جنسی هالبرت، پرسشنامه رضایت زناشویی، پرسشنامه باورهای وسواسی و پرسشنامه تجدیدنظرشده وسواس فکری-عملی را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از ماتریس همبستگی، تحلیل رگرسیون و آزمون تحلیل مسیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که میل جنسی به طور مستقیم با رضایت زناشویی رابطه ی معنادار دارد. همینطور میل جنسی به طور غیرمستقیم و از طریق سهم میانجی باورهای وسواسی با رضایت زناشویی رابطه ی معنادار دارد. به نظر می رسد که میل جنسی به طور مستقیم و غیرمستقیم با میانجیگری نقش باورهای وسواسی، رضایت زناشویی را پیش بینی می کند. این مطالعه ضرورت افزایش شناخت باورها، دانش جنسی و تسهیل مشاوره جنسی را برای زنان متاهل نشان داد.
پیش بینی تعهد زناشویی بر اساس باورهای ارتباطی با واسطه گری رضایت جنسی و خودکنترلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر پیش بینی ثبات زناشویی و سازگاری زناشویی بر اساس تمایزیافتگی خود بود. روش پژوهش: این پژوهش از نظر شیوه پژوهش، از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر تمامی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 5 شهر تهران در بازه زمانی زمستان 1400 که بطور تقریبی 320 نفر بود. تعداد نمونه از دو مرکز نیز با توجه به جدول تعیین حجم نمونه کرجسی و مورگان به تعداد 175 نفر برآورد شد که با روش نمونه گیری تصادفی ساده، این تعداد از کل جامعه انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه ثبات زناشویی ادواردز، جانسون و بوث (1987)، سازگاری زناشویی اسپانیر (1976) و تمایزیافتگی خود اسکورون و فریدلندر (۱۹۹۸) بود. داده های حاصل از پرسشنامه در دو بخش توصیف شامل میانگین و انحراف استاندارد و تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و رگرسیون استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که متغیر تمایزیافتگی خود قادر به پیش بینی ثبات زناشویی (31/0=β، 003/0=P) و سازگاری زناشویی (22/0=β، 006/0=P) می باشد. با توجه به مقدار Beta تمایزیافتگی خود سهم بیشتری در پیش بینی ثبات زناشویی زوجین دارد. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که تمایزیافتگی خود قادر به پیش بینی ثبات زناشویی و سازگاری زناشویی می باشد.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر شفقت بر نگرانی و تاب آوری دختران آزار دیده جنسی (با تأکید بر فرهنگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۷
75 - 90
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر شفقت بر نگرانی و تاب آوری دختران آزار دیده جنسی با تاکید بر فرهنگ بود. جامعه آماری شامل کلیه دختران آزاردیده جنسی بود که به مرکز استاد شهریار اردبیل در سال1401مراجعه کرده بودند. از جامعه مذکور 30 نفر، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب، و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. این پژوهش نیمه آزمایشی واز نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل و مرحله پیگیری بود. و برای ابزار ارزشیابی از پرسشنامه نگرانی مایر و همکاران(1990) و پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) استفاده شد.گروه آزمایش طی 8 هفته تحت آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر شفقت قرار گرفت، و پس از خاتمه جلسات مرحله پیگیری دو ماه بعد انجام شد و در این مدت بر گروه گواه مداخله ی انجام نگرفت. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیره و چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده از مقایسه پس آزمون دو گروه، حاکی از این است که نمرات پس آزمون نگرانی و تاب آوری گروه مداخله و کنترل تفاوت معنی داری دارد (01/0=P). با توجه به نتایج به دست آمده می توان گزارش کرد که آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر شفقت بر نگرانی و تاب آوری دختران آزار دیده جنسی اثر بخش بود و این نتیجه تا مرحله پیگیری تدوام داشت.
ارائه مدل ساختاری تصویر تن بر اساس طرحواره های جنسی، تیپ شخصیتی، نگرش به خوردن با میانجی گری کمال گرایی در افراد دچار آسیب فرهنگی اختلال بدشکلی بدن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
1 - 20
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، ارائه مدل ساختاری تصویر تن بر اساس طرحواره های جنسی، تیپ شخصیتی، نگرش به خوردن با میانجی گری کمال گرایی در زنان با آسیب فرهنگی اختلال بدشکلی بدن مراجعه کننده به کلینیک های زیبایی استان مازندران بود. جامعه آماری پژوهش زنان مراجعه کننده به کلینیک های زیبایی استان مازندران (شهر های آمل، بابل، ساری و قائم شهر) بود. حجم نمونه 330 نفر بود که به روش هدفمند انتخاب شدند. روش پژوهش حاضر، همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری (SEM) است. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه رضایت از تصویر تن سوئوتو و گارسیا (2002)، پرسشنامه طرح واره جنسی اندرسون و سیروانوسکی (1994)، پرسشنامه تیپ شخصیتی کاستا و مک کری (1992)، پرسشنامه نگرش به خوردن کانر و همکارانش (1979) و پرسشنامه کمال گرایی تری شورت و همکاران (1995) بود. در این پژوهش برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل یابی معادلات ساختاری و از نرم افزار SPSS22 و Amos23 استفاده شد. نتایج نشان داد که بین طرحواره های جنسی و تصویر تن در افراد با بدشکلی بدن با میانجی گری کمال گرایی رابطه معنادار وجود دارد. هم چنین بین تیپ شخصیتی و تصویر تن در افراد با بدشکلی بدن با میانجی گری کمال گرایی رابطه معنادار وجود دارد. بین نگرش به خوردن و تصویر تن نیز در افراد با بدشکلی بدن با میانجی گری کمال گرایی رابطه معنادار وجود دارد. در کل نتایج نشان داد که تصویر تن با همه متغیرهای مورد بررسی ارتباط معناداری دارد و از آن جا که ظاهر انسان بخشی از شخصیت و هویت فرد را تشکیل می دهد و در موقعیت های فرهنگی و اجتماعی نمایان می شود نارضایتی از آن عامل خطر برای بسیاری از اختلالات را فراهم می کند.
تاملی بر جرم انگاری گرایش جنسی به مُردگان در فقه و حقوق
منبع:
تعالی حقوق سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
279 - 305
حوزههای تخصصی:
مُرده بارگی یا نکروفیلیا یک اختلال و رفتارِ غیرمتعارف جنسی است که در آن ارضای میل جنسی در تماس با مردگان حاصل می شود. این چنین رفتاری از منظر روانشناسان نوعی اختلال جنسی شدید روانی به شمار می آید و چنین بیمارانی نه تنها لزوماً سزاوار روان درمانی و بازپروری هستند بلکه مسئولیت کیفری آنان نیز در محل تردید است، منطوق ماده 149 ق.م.ا نیز بر چنین استنباطی دلالت دارد. درحالیکه برخلاف انتظار، قانونگذار جماع با میّت را زنا محسوب نموده (ماده 222ق.م.ا) و لاجرم مجازات های زنا، از شلاق حدی در جایی که مرتکب محصن نباشد تا رجم برای مرتکبِ محصن و اعدام در مواردی چون زنای با محارم بر زانی مترتب می گردد. صرفنظر از اهلیّت فرد مبتلا به نکروفیلیا برای برخورداری مسئولیت کیفری، جرم انگاری یا قرار دادن چنین رفتاری در سیطره حقوق جزا از اصول و معیارهای حاکم بر این امر نیز پیروی نمی کند و به همین ترتیب اشکالات جرم انگاری این رفتار در مواجهه با مستندات فقهی آن هم رخ نشان می دهد. در این نوشتار برآنیم که به تحلیل این نارسایی ها بپردازیم.
پیش بینی روند تغییرات در تعداد موالید و نسبت جنسی در بدو تولد در کشور ایران: تحلیل سری زمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
233 - 258
کاهش باروری و موالید یک مساله مهم و استراتژیک در کشور ایران بوده که در سالهای اخیر مورد توجه برنامه ریزان و سیاست گذاران واقع شده است. پیامدهای منفی کاهش باروری نظیر سالخوردگی جمعیت، کاهش در اندازه کلی جمعیت، افزایش در نسبت جنسی در بدو تولد و ... حرکت به سمت برنامه های حمایتی دوستدار خانواده با هدف افزایش باروری را سبب شده است. آگاهی از پیامدهای یک تصمیم گیری قبل از اجرایی شدن آن و بهره مندی از دانش پیش بینی برای استخراج روند تغییرات در فرآیندهای جمعیتی نظیر تعداد موالید و نسبت جنسی در بدو تولد می تواند در برنامه ریزی ها راهکاری تاثیرگذار باشد. لذا هدف اصلی مقاله حاضر تحلیل و پیش بینی روند تغییرات در تعداد کل موالید، دختر، پسر و نسبت جنسی در بدو تولد در کشور ایران با استفاده از روش تحلیل سری زمانی برای ده سال آینده (1410-1401) می باشد. شبیه سازی ها در نرم افزار متلب و بر پایه داده های مرکز آمار ایران انجام شده است. نتایج به دست آمده از شبیه سازی نشان از کاهش تعداد موالید در ده سال آینده در کشور ایران دارد، به صورتی که تعداد کل موالید، دختر و پسر در سال 1400 به ترتیب از مقادیر 1116212، 540254، 575958 با یک روند کاهشی به ترتیب به اعداد 1077600، 525700 ، 551100 در سال 1410 خواهند رسید. در حالیکه روند تغییرات در نسبت جنسی در بدو تولد در محدوده نرمال است. نتایج شبیه سازی زنگ خطر و هشداری برای برنامه ریزان و سیاست گذاران جهت ارائه برنامه های حمایتی جامع و دقیق دوستدار خانواده جهت کاهش موالید در کشور ایران می باشد.
شناسایی و سطح بندی عوامل مؤثر روانشناختی، فرهنگی و اجتماعی بر سلامت جنسی پایدار بر اساس معادلات ساختاری تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۲
۳۰۸-۲۹۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: امروزه سلامت جنسی و فراهم آوردن زمینه تحقق آن، به یک گفتمان و هدف پایداری در توسعه تبدیل شده است که در اثر معضل های برآمده از شرایط نامطلوب جهانی در این زمینه، به مرکز توجه سیاستمداران، صاحب نظران و پژوهشگران سوق داده شده است. هدف: هدف این پژوهش شناسایی و سطح بندی عوامل مؤثر روانشناختی، فرهنگی و اجتماعی بر سلامت جنسی بر اساس مدل معادلات ساختاری تفسیری بود. روش: این پژوهش به صورت توصیفی - پیمایشی صورت گرفته است که در بخش اول با احصای ابعاد و مؤلفه های مرتبط با سلامت جنسی پایدار و در بخش دوم، ارزیابی و سطح بندی این مؤلفه ها انجام گرفت. در بخش تحلیل محتوا جامعه و محیط پژوهش را کلیه منابع دست اول و دوم شامل کتب، مقاله ها، سایت های تخصصی، اسناد بالادستی، جزوات و نشریه ها تشکیل می دهند که برای مطالعه عوامل توسعه سلامت جنسی مورد توجه محقق بود. در بخش سطح بندی نیز جامعه آماری را کلیه خبرگان حوزه مطالعاتی مرتبط با آموزش بهداشت جنسی، تربیت جنسی، آموزش وپرورش و روانشناسی خانواده تشکیل می دادند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 16 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده در بخش تحلیل محتوا کاربرگ های تحلیل محتوای منابع دست اول و دوم در راستای اهداف پژوهش و دسته بندی آن ها بود و در بخش سطح بندی و به منظور مشخص نمودن تأثیر علت و معلولی عوامل مستخرج و سطح بندی آن ها، از پرسشنامه ی محقق ساخته ای که بر اساس مدل ISM طراحی شده بود، استفاده گردید و به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری و ارائه مدل عوامل توسعه سلامت جنسی پایدار استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد به رسمیت شناختن حقوق جنسی، احترام به حقوق جنسی، آموزش ارزش های فرهنگی و اجتماعی در این زمینه، احترام به تفاوت های فرهنگی ذیل عنوان عوامل فرهنگی و اجتماعی؛ آموزش بیان گرایش های جنسی در دوران کودکی، آموزش مسائل مربوط به رشد و نیازهای نوجوانان، آگاهی بخشی رشد جنسی در دوره نوجوانی، تحکیم هویت جنسی، ایجاد اعتماد به خود، آموزش مسائل باروری سالم ذیل عنوان عوامل روانشناختی دارای اولویت بودند. نتیجه گیری: تحقق سلامت جنسی نیازمند آموزش مداوم از زمان کودکی است که به صورت پایدار انجام گردد و لازمه ی رسیدن به این نوع سلامت آموزش و توانمندی کودکان در حوزه های روانشناختی، فرهنگی و اجتماعی است.
بررسی پدیداری موانع و تسهیل کننده های مداخلات مددکاری اجتماعی در راستای رضایت جنسی زوجین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رضایت جنسی از لحاظ اهمیت در ردیف مسائل درجه اول یک زندگی زناشویی قرار دارند و سازگاری در روابط جنسی و تناسب و تعادل در مقدار تمایل جنسی در زن و مرد از مهمترین علل خوشبختی و موفقیت زندگی زناشویی و نشاط و سلامت زوجین است. با توجه به نقش تأثیر گذار مددکاران اجتماعی در این حوزه، شناخت چالش های پیش رو در ارائه ی مداخلات تخصصی مددکاری اجتماعی هدف این مطالعه محسوب می شود. این تحقیق کیفی به شیوه ی تحلیل محتوا در استان های تهران و لرستان در سال 1397 انجام گرفت، روش نمونه گیری در ابتدا هدفمند و سپس براساس داده ها تا زمان اشباع نظری با 21 مشارکت کننده ادامه یافت. داده ها به روش مصاحبه های نیمه ساختارمند جمع آوری و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان داد که چالش های ارائه ی خدمات مددکاری اجتماعی منتهی به رضایت جنسی زوجین را می توان در دو دسته ی موانع و بازدارنده ها و تسهیل کننده های ارائه ی خدمات طبقه بندی نمود. توجه ویژه ی سیاستگذران و مدیران برای برنامه ریزی در جهت تقویت پشتوانه ها و رفع موانع خدمت می تواند گام مؤثری در بهبود ارائه ی خدمات مددکاری اجتماعی ارائه شده به خانواده ها در زمینه ی مسائل جنسی باشد.
طراحی مدل ساختاری اعتیاد به آرایش در زنان متأهل بر اساس اختلال بد شکلی بدن، عزت نفس جنسی و هوش بدنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
65 - 78
حوزههای تخصصی:
هدف: اعتیاد به آرایش و عوامل مرتبط با آن، تا کنون شناسایی نشده و مجهول مانده است؛ بنابراین، مطالعه حاضر با هدف طراحی مدل ساختاری اعتیاد به آرایش در زنان متأهل براساس اختلال بدشکلی بدن، عزت نفس جنسی و هوش بدنی انجام شد.
روش : روش پژوهش همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. نمونه آماری تحقیق شامل 200 نفر (18 تا 50 سال) از مراجعه کنندگان به سالن های آرایشی شهرستان میاندوآب در سال 1401 بودند، که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه اعتیاد به آرایش اسمیت و همکاران ، مقیاس اختلال بدشکلی بدن ربیعی و همکاران، مقیاس عزت نفس جنسی زینا و اسچوارز و مقیاس هوش بدنی اندرسون استفاده شد. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون سوبل و بوت استراپ در بستر نرم افزار آماری SPSS (نسخه 21) و AMOS مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: اثر مستقیم هوش بدنی (44/0-)، عزت نفس جنسی (36/0-) و اختلال بدشکلی بدن (45/0) در برآورد اعتیاد به آرایش معنی دار به دست آمد. اثر غیرمستقیم اختلال بدشکلی بدن (14/3=t-value) و عزت نفس جنسی (81/2-=t-value) با نقش واسطه ای هوش بدنی بر میزان اعتیاد به آرایش معنی دار مشاهده شد که در مجموع 41 درصد از واریانس اعتیاد به آرایش از طریق متغیرهای مدل تبیین شدند. با توجه به نقش متغیرهای مطالعه در تبیین مدل ساختاری اعتیاد به آرایش، به نظر می رسد با تقویت عزت نفس جنسی و هوش بدنی و با کاهش علایم اختلال بدشکلی می توان اعتیاد زنان را نسبت به آرایش بهبود داد.
اثربخشی درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر بر ابرازگری هیجانی و عملکرد جنسی زنان نابارور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
23 - 40
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر بر ابرازگری هیجانی و عملکرد جنسی زنان نابارور صورت پذیرفت . روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه انجام شد. دوره پیگیری نیز دوماهه اجرا شد. جامعه آماری شامل زنان نابارور مراجعه کننده به کلنیک ناباروری بیمارستان مادر و کودک، کلنیک ناباروری ثمر و کلینیک زنان و زایمان و درمان ناباروری دکتر کارگر شهر شیراز در فصل زمستان سال 1400 بود. در این پژوهش تعداد 36 زن نابارور با روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایدهی شدند. زنان نابارور حاضر در گروه آزمایش درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر را طی دو و نیم ماه در 10 جلسه دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه ابرازگری هیجانی (EEQ) (کینگ و آمونز، ۱۹۹۰) و پرسشنامه عملکرد جنسی (SFQ) (کراسکیان موجمباری و کیب اله، 1393) بود. داده های جمع آوری شده به شیوه تحلیل واریانس آمیخته با استفاده از نرم افزار آماری SPSS 23 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر بر ابرازگری هیجانی (0001>P؛ 54/0=Eta؛ 82/39=F) و عملکرد جنسی (0001>P؛ 49/0=Eta؛ 88/31=F) زنان نابارور تأثیر معنادار دارد . نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش می توان چنین نتیجه گرفت که درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر با بهره گیری از شناسایی هیجان ها، آگاهی هیجانی، ارزیابی مجدد شناختی و شناسایی الگوهای اجتناب از هیجان می تواند به عنوان یک درمان کارآمد جهت بهبود ابرازگری هیجانی و عملکرد جنسی زنان نابارور مورد استفاده قرار گیرد.
تبیین علل جرم شناسانه و راهکارهای پیشگیری کیفری از بزه دیدگی افراد دارای خصلت و منش جنسی- جنسیتی خاص (کوییر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه جزای تطبیقی دوره سوم اسفند ۱۴۰۲ شماره ویژه حقوق جزا
123 - 135
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله حاضر، بررسی این سؤال مهم است که علل جرم شناسانه بزه دیدگی افراد کوییر چیست و راه کارهای پیشگی ری کیف ری ب زه دیدگی اف راد دارای خصلت و م نش ج نسی- جنسیتی خاص (کوییر) کدام است؟ مقاله حاضر توصیفی تحلیلی است و با استفاده از روش کتابخانه ای به بررسی موضوع مورد اشاره پرداخته شده است. علل بزه دیدگی افراد کوییر و پیشگیری از آن از موضوعات مهمی است که نیازمند بحث و بررسی است. یافته ها بر این امر دلالت دارد که دلایل بزه دیدگی افراد دارای خصلت و منش جنسی- جنسیتی خاص (کوییر) بر اساس نظریه انتخاب عقلانی، نظریه فعالیت های روزمره و سبک زندگی، نظریه های بزه دیده مدار، نظریه شتاب دهندگی بزه دیده و تحریک از سوی خود بزه دیده قابل تبیین است؛ ضمن اینکه بزهکاری این طیف چندان موردنظر و دغدغه دست اندرکاران قانونی و قضایی نبوده است. در خصوص رویکرد قهرآمیز و سرکوب مدار، قانون گذار با منصوب نمودن مجازات های حدی و تعزیری و سیاست های خنثی سازی و بعضاً حذف، سعی در اعمال سیاست های بازدارنده و پیشگیرانه نموده است؛ هرچند که در این نوع سیاست گذاری، هیچ گونه مرز تفکیکی میان اعمال ارتکابی این اقشار به سبب اختلال ژنتیکی و یا انحراف قائل نشده است. نتیجه اینکه لازم است راهکارهای پیشگیری کیفری از بزه دیدگی افراد دارای خصلت و منش جنسی- جنسیتی خاص (کوییر) مورد توجه قانون گذار قرار گیرد.
اثربخشی آموزش تربیت جنسی بر سازگاری، انزواطلبی و مهارت اجتماعی کودکان آزاردیده جنسی و کودکان عادی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۱)
۱۷۵-۱۶۵
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: دوران کودکی از مهم ترین مراحل زندگی است، در این دوره زندگی ممکن است انواع آزار و اذیت جنسی برای کودکان به وجود آید. این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش تربیت جنسی در کودکان آزاردیده جنسی و کودکان عادی انجام شد. مواد و روش ها: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دوماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش کودکان ۷ تا ۱۲ سال جنوب غرب شهر تهران در سال ۱۴۰۰ بودند. نمونه آماری این پژوهش، متشکل از ۱۵ کودک آزاردیده جنسی و ۱۵ کودک عادی در منطقه ۱۹ و ۱۶ تهران بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه انزواطلبی راسل، پپلا و کورتونا (۱۹۷۸)، پرسشنامه سازگاری فردی اجتماعی کالیفرنیا کلارک و دیگران (۱۹۵۳) و پرسشنامه مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت (۱۹۹۰) بود که بر روی هر دو گروه کودکان اجرا شد. در نهایت داده ها به روش های تحلیل کواریانس با کمک نرم افزار SPSSV۲۲ تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش تربیت جنسی بر افزایش سازگاری و مهارت های اجتماعی در سطح اطمینان ۹۹ درصد ( ۰۱/۰P< ) و کاهش انزواطلبی در سطح اطمینان ۹۵ درصد ( ۰۵/۰P< ) کودکان آزاردیده جنسی در مقایسه با کودکان عادی مؤثرتر است. نتیجه گیری: یافته های پژوهش بیانگر این است که آموزش تربیت جنسی می تواند باعث کاهش مشکلات رفتاری کودکان شده و سازگاری و مهارت های اجتماعی آنان را ارتقا دهد و بنابراین، آموزش تربیت جنسی به کودکان آزاردیده بایستی در اولویت قرار گیرد. تازه های تحقیق کبری نصرتی: Google Scholar, Pubmed
مقایسه ناگویی هیجانی، احساس تنهایی و شفقت به خود در دختران با و بدون آزار جنسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۶۰)
39 - 46
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تجربه آزار جنسی در دختران تأثیرات منفی زیادی در حیطه های روانشناختی، فرهنگی و اجتماعی داشته و زندگیآن ها در ابعاد زیاد تحت تأثیر قرار می دهد. هدف از این پژوهش مقایسه ناگویی هیجانی، احساس تنهایی و شفقت به خود در دختران با و بدون آزار جنسی بود.روش: روش پژوهش از نوع علّی مقایسه ای و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دختران با آزار جنسی بود که به مراکز خدمات روانشناسی شهر اردبیل در سال 1401 مراجعه کرده بودند، 30 دختر با آزار جنسی با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و با 30 دختر بدون آزار جنسی همتاسازی شده مقایسه گردیدند، برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه -های ناگویی هیجانی تورنتو بگبی و همکاران احساس تنهایی راسل و همکاران و شفقت به خود نف استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس تک متغیره و چند متغیره و با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 20 تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که تفاوت معنی داری در ناگویی هیجانی، احساس تنهایی و شفقت به خود در دختران با و بدون آزار جنسی وجود داشت (01/0 =P).نتیجه گیری: این نتایج تلویحات مهمی در زمینه پیش گیری، آسیب شناسی، مداخلات درمانی و مقابله بالینی در خصوص دختران با آزار جنسی دارد.
مقایسه اثربخشی آموزش خودزاد و آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر عملکرد جنسی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ تابستان (مرداد) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۵
۹۶۶-۹۵۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: دیابت یک بیماری مزمن شایع است که آسیب های جسمانی و روانی متعددی را به همراه دارد. اختلال عملکرد جنسی از پیامدهای شایع دیابت در زنان است که خود پیامدهای منفی بسیاری برای فرد بیمار در بر دارد. از سوی دیگر، استرس می تواند عاملی مؤثر در تشدید اختلال عملکرد جنسی باشد. با توجه به اثربخشی مداخلات مبتنی بر مدیریت استرس مانند آموزش خودزاد و آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر عملکرد جنسی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو، در مورد مقایسه اثربخشی این دو روش آموزشی، شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش خودزاد و آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر عملکرد جنسی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو صورت گرفت. روش: طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنان مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به بیمارستان کسری شهر تهران در سال 1400 بود که با روش نمونه گیری هدفمند تعداد 45 نفر از آنان انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه گمارده شدند (15 نفر در هر گروه). برای جمع آوری اطلاعات از شاخص عملکرد جنسی زنان (تایلر و همکاران، 1994) استفاده شد. برای گروه آزمایش اول، 10 جلسه آموزش خودزاد (میرزامحمد علایینی و همکاران، 1400) و گروه آزمایش دوم، 8 جلسه آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (کابات زین، 2003) اجرا شد، در حالی که گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. برای تحلیل داده ها نیز از آزمون تحلیل کوواریانس و نرم افزار SPSS24 استفاده شد. یافته ها: بر اساس یافته های به دست آمده، اثر مداخلات آموزشی بر نمرات پس آزمون عملکرد جنسی اعضای هر دو گروه آزمایش معنادار بود، به طوری که بعد از انجام مداخله، نمرات عملکرد جنسی افزایش معنادار داشته است (0/05P<). نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی نیز نشان داد، نمرات پس آزمون عملکرد جنسی در گروه های آزمایش نسبت به گروه گواه افزایش معنادار داشته است. هم چنین آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی در مقایسه با آموزش خودزاد دارای اثربخشی بیشتری بوده است (0/05P<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده در پژوهش حاضر مبنی بر تأیید اثربخشی روش های آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی و آموزش خودزاد در کاهش سطح استرس زنان مبتلا به دیابت، پیشنهاد می شود روان شناسان و روان پزشکان از روش های آموزشی مذکور در جهت بهبود عملکرد جنسی زنان مبتلا به دیابت استفاده کنند.