گزارش های منابع اسلامی در باره ریاست جامعه یهودیان ذمی(راس الجالوت)، بیش از وجه صدق و کذب آن، نشان از زاویه دید جوامع مسلمان و ذهنیت های آنها درباره اقلیت های یهودی بوده است که از منظر تاریخ فرهنگی و اجتماعی به عنوان مساله مقاله حاضر انتخاب شده است. در این مقاله با بررسی انتقادی و بازنمایی داده های منابع اسلامی درباره راس الجالوت تلاش شده است بر اساس روش بافتارمندسازی مجموع داده ها، ذهنیت مسلمانان نسبت به این مقام یهودی نشان داده شود. خواننده خواهد دید که مسلمانان، مقام راس الجالوت را مقامی علمی مذهبی و عالی رتبه و در عین حال رازآمیز و مرتبط با قدرت های غیرمعمول مثل قدرت پیش گویی تلقی می کردند. تکرار روایاتی درباره پیش بینی شهادت حسین بن علی از سوی راس الجالوت و ملامت مسلمانان در باب کشتن فرزند پیغمبرشان و یا گزارش مناظرات علمی امامان شیعه با مقام راس الجالوت علاوه بر نشان دادن جایگاه مهم علمی آن، تا حدی نشان دهنده فضایی همدلانه میان جوامع متقدم شیعی با جامعه یهودی بوده است.
تقریباً عمدة روشنفکران ایران که در حوزة اندیشة امروزین ایرانشهری قلم زده اند، عقاید دینی را بسان روشنفکران اروپایی سنت روشنگری، عامل واپس ماندن قلمداد می کنند. در تاریخ معاصر ایران، عرفی گرایی دوران مشروطیت، بناپارتیسم رضاشاهی، چپ گرایی و لیبرال باوری در دورة محمدرضا شاه و حتی ملی گرایی مستقل که میراث دکتر محمد مصدق بود، نمودهایی از چنین روند و باوری به شمار می آیند؛ اما بررسی تاریخ مدرن ایران که همزاد با تاریخ مدرن اروپا در نظر گرفته می شود، نشان از همنشینی دولت با دین دارد که از سر ضرورت بوده و با اصل مصلحت دولت الفت یافته است. در نظر نگرفتن این ضرورت و مصلحت سبب شده که اندیشة ایرانشهری با وصف همة پویایی هایی که در نظریه پردازی و زمینه سازی برای آزادی خواهی، قانون گرایی، مردم سالاری و ... در روزگار معاصر داشته، نتواند منظومه های فکری مترقیانه ای برای تنظیم مؤثر روابط دولت و دین در دوران کنونی بیافریند و در حقیقت، در روند تأثیرگذاری بر مناسبات سیاسی کشور تا حد زیادی بازمانده است. این مقاله که تنظیم روابط دین و دولت را در تقویت قدرت دولت ملی در ایران مهم می داند، چرایی نادیده گرفته شدن چنین ضرورتی را مسأله مهمی در نظر می گیرد که می تواند پاسخ های متعددی داشته باشد. مقاله به عنوان یک ایده و صورت بندی تازه، «ناآگاهی اندیشه وران امروزین ایرانشهر از پیوند تاریخی سیاست با عقاید دینی» را علت مهمی دانسته و آن را مورد بررسی قرار می دهد.