فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷٬۲۲۱ تا ۷٬۲۴۰ مورد از کل ۳۵٬۵۲۳ مورد.
بررسی تجربی مراحل تحول ایمان به خدا در کودکان و نوجوانان(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی تجربی مراحل تحول ایمان به خدا در کودکان و نوجوانان بر مبنای پژوهش نظری نوذری (1389) و با روش مقطعی انجام شده است. مؤلفه های ایمان به خدا در پژوهش حاضر عبارتند از: شناخت خدا، شناخت نظام معنایی، عاطفه ایمانی و التزام ایمانی. داده های پژوهش بر پایه روش بالینی و از طریق مصاحبه انفرادی نیمه ساخت یافته با 198 دانش آموز (دختر و پسر) 7 تا 17 ساله شهر قم-که به صورت تصادفی طبقه ای انتخاب شدند- گردآوری و توسط پنج کارشناس نمره گذاری شدند. داده ها با روش تحلیل واریانس مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها نشان می دهد که با افزایش سن، سطح ایمان به خدا نیز افزایش و دگرگونی می یابد. همچنین بر پایه نتایج به دست آمده، روند تحول ایمان به خدا در کودکان و نوجوانان دارای مراحل ذیل است: ایمان حسی نامتمایز، ایمان مفهومی آموخته شده، ایمان انتزاعی سطح اول، ایمان انتزاعی کامل.
مقایسه «عمل به باورهای دینی» و «راهبردهای کنار آمدن با مشکل» در دانش آموزان مدارس غیرانتفاعی مذهبی و معمولی دخترانه شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی تأثیرگذاری رویکردهای مذهبی و معمولی مدارس در ابعاد دینداری دانش آموزان و کاربرد دین در زندگی آنان طراحی و اجرا گردید. به این منظور از بین مدارس غیرانتفاعی دخترانه شهر تهران، دو دبیرستان با رویکرد مذهبی و دو دبیرستان با رویکرد معمولی با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و دانش آموزان پایه اول و سوم آنها به تکمیل پرسشنامه های «عمل به باورهای دینی» (گلزاری، 1379) و «راهبردهای کنار آمدن با مشکل» (فرایدنبرگ و لوئیس، 1994، به نقل از داعی پور، 1387) پرداختند. یافته های پژوهشی حاصل از آزمون t مستقل حاکی از آن است که بین میزان استفاده از سبک های کنارآمدن با مشکل (سبک بارور، نابارور، و مراجعه به دیگران) در دانش آموزان مدارس با رویکردهای متفاوت به تربیت دینی تفاوت معناداری وجود ندارد. اما دانش آموزان مدارس مذهبی از نظر میزان عمل به باورهای دینی با دانش آموزان مدارس معمولی تفاوت معناداری دارند؛ به گونه ای که میزان عمل به باورهای دینی در دانش آموزان مدارس مذهبی بیشتر از دانش آموزان مدارس معمولی می باشد.
تأثیر تمرینات ورزشی بر روی توانایی های حرکتی و شناختی سه کودک دارای نشانگان داون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به منظور بررسی تأثیر یک برنامه ی ورزشی مشترک (مربی و خانواده) بر بهبود توانایی های حرکتی و شناختی به ویژه زمان واکنش و حافظه ی کاری در سه کودک دارای نشانگان داون انجام شد. به همین منظور، برنامه تمرین های ورزشی مشترک بر روی سه کودک با نشانگان داون مورد استفاده قرار گرفت که شامل دو پسر (نفرنخست، با سن تقویمی 3/10 سال و سن عقلی 7/4 سال؛ نفردوم، با سن تقویمی 6/14 سال و سن عقلی زیر 4 سال) و یک دختر (با سن تقویمی 0/14 سال و سن عقلی زیر 4 سال) بود. پس از دوره های تمرینی نمره های حرکات درشت بهبود یافت و در ارزیابی شاخص های زمان واکنش نیز بهبودی قابل ملاحظه ای مشاهده شد. تعاملات نزدیکی بین حوزه های حرکتی و شناختی در افراد فاقد پیشرفت های طبیعی وجود دارد. بنابراین، برنامه ریزی برنامه های مداخله ای بر مبنای مشارکت همزمان کودکان و والدین با هدف ترویج سبک زندگی فعال در افراد بانشانگان داون مورد نیاز است.
میزان عنصر روی موجود در موی کودکان مبتلا به سندرم داون، فلج مغزی، ماکروسفالی، میکروسفالی و هیدروسفال
مقایسه مولفه های خلاقیت بین دانش آموزان راست دست، چپ دست و دوسوتوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: جانبی شدن مغز با کارکردهای شناختی در ارتباط است. لذا انتظار می رود که دست برتری به عنوان یکی از نتایج جانبی شدن با عملکرد شناخت خلاق در ارتباط باشد. هدف: این پژوهش به منظور مقایسه مؤلفه های خلاقیت بین دانش آموزان راست دست، چپ دست و دوسو توان انجام شد. روش: در این مطالعه علی- مقایسه ای، جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دبیرستانی شهرستان لامرد و مهر در نیم سال دوم سال تحصیلی 1393-1392 می باشند. برای انتخاب گروه های هدف از دو شیوه نمونه گیری استفاده شد. گروه راست دست ها 40 دانش آموز به شیوه تصادفی چندمرحله ای و گروه چپ دست ها و دوسو توان ها هرکدام جداگانه 40 دانش آموز به شیوه در دسترس انتخاب شدند. آزمودنی ها در این پژوهش به دو پرسشنامه ادینبورگ و خلاقیت پاسخ دادند. یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل مانوا بر روی میانگین نمره های خلاقیت و مؤلفه های آن در دانش آموزان نشان داد که میانگین خلاقیت و مؤلفه های سیالی و ابتکار دانش آموزان راست دست به طور معناداری پایین تر از دانش آموزان چپ دست است و همچنین میانگین خلاقیت و مؤلفه های سیالی، ابتکار و انعطاف پذیری دانش آموزان راست دست به طور معناداری پایین تر از دانش آموزان دوسو توان است. نتیجه گیری: خلاقیت و مؤلفه های آن در افراد دوسو توان و چپ دست نسبت به راست دست ها بالاتر است، لذا می توان گفت که تحریک نیمکره راست و تعامل بیشتر دو نیمکره در خلاقیت افراد تأثیرگذارند.
راهبردهای مشاوره گروهی در مدرسه
حوزههای تخصصی:
تأثیر تجربه کار با رایانه و تناسب تکلیف- فناوری بر پذیرش فناوری رایانه: چشم اندازهای جدید روان شناسی اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: پذیرش و کاربرد فناوری های مختلف در محیط های آموزشی، دامنه وسیعی از تحقیقات را به خود اختصاص داده است. سؤال های مهمی که در این زمینه مطرح می شود این است که کاربران، فناوری را چگونه تصور می کنند؟ و عواملی که منجر به عدم استفاده از فناوری می شود، کدامند؟
هدف: این مطالعه با هدف بررسی تأثیر تجربه کار با رایانه و تناسب تکلیف- فناوری بر پذیرش فناوری رایانه، به خصوص سهولت ادراک شده و سودمندی ادراک شده رایانه، انجام گرفت.
روش پژوهش: این مطالعه به روش آزمایشی با استفاده از طرح تک گروهی با پس آزمون انجام گرفت. به این منظور یک نمونه 127 نفری از دانشجویان ترم اول رشته کامپیوتر در مقطع کاردانی به طور خوشه ای انتخاب و بعد از شش هفته آموزش به پرسشنامه TAM که از پژوهش های گاردنر و آموروسو و کلوپینگ و مک کنی اقتباس شده بود، پاسخ دادند.
یافته ها: نتایج نشان دادند که اثر مستقیم تجربه کار با رایانه و تناسب تکلیف- فناوری بر سهولت ادراک شده کاربرد رایانه معنادار و بر سودمندی ادراک شده رایانه معنادار نمی باشد. همچنین اثر مستقیم سهولت ادراک شده کاربرد رایانه بر سودمندی ادراک شده رایانه با اضافه شدن تجربه کار با رایانه و تناسب تکلیف- فناوری به مدل دیگر معنادار نبود، اما اثر مستقیم سهولت ادراک شده کاربرد رایانه بر نگرش نسبت به کاربرد رایانه با حضور تجربه کار با رایانه و تناسب تکلیف- فناوری تعدیل نشد.
نتیجه گیری: دارا بودن تجربه و تناسب تکلیف- فناوری، اثر سهولت ادراک شده کاربرد رایانه بر سودمندی ادراک شده رایانه را تعدیل می کند و هر چه تجربه فرد و تناسب تکلیف-فناوری بیشتر باشد، فرد فناوری را ساده تر ادراک می کند، اما ممکن است آن را سودمند ادراک نکند.
اثربخشی درمانگری چند وجهی لازاروس بر ارتقاء سلامت عمومی در بیماران ام اس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمانگری چند وجهی لازاروس بر ارتقاء شاخص های سلامت در بیماران مبتلا به ام اس می باشد.
روش: جامعه آماری شامل همه بیماران مبتلا به ام اس در شهر قزوین بود. تعدادی از بیماران مذکور به شیوه در دسترس انتخاب شدند. سپس با استفاده از پرسشنامه سلامت عمومی و مصاحبه بالینی بر مبنای راهنمای تشخیصی آماری اختلالات روانی (نسخه چهارم)، 40 نفر زن و مرد انتخاب شدند و در نهایت به صورت تصادفی در دو گروه (20 نفر گروه آزمایش و 20 نفر گروه گواه) جایگزین شدند. از 20 نفر آزمودنی گروه آزمایش 16 نفر درمان را تکمیل کردند. 12 جلسه 90 دقیقه ای درمان چند وجهی لازاروس در طی 3 ماه در گروه آزمایش به صورت گروهی انجام گرفت. تمام آزمودنیها قبل و بعد از درمان و در دوره پیگیری پس از یک ماه پرسشنامه سلامت عمومی را تکمیل کردند.
یافته ها: نتایج حاصل از آزمون مانکوا نشان داد که درمان چند وجهی لازاروس اثر معنی داری بر سلامت عمومی دارد. همچنین نتایج آزمون آنکوا نشان داد که درمان چند وجهی به طور معنی داری باعث کاهش افسردگی، اضطراب و اختلال در عملکرد اجتماعی شده است اما بر علائم بدنی اثر معنی داری نداشت. نتایج ذکر شده در مرحله پیگیری حفظ شده بودند.
نتیجه گیری: درمانگری چند وجهی لازاروس می تواند سلامت عمومی بیماران مبتلا به ام اس را ارتقاء بخشد.
مقایسه تصورات یادگیری و عادت های مطالعه در بین دانشجویان با استعدادهای درخشان و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه تصورات یادگیری وعادت های مطالعه دانشجویان با استعداهای درخشان و دانشجویان عادیانجام شد. طرح پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعة آماری شامل همه دانشجویان با استعدادهای درخشان و عادی دانشگاه شیراز در سال تحصیلی 91-1390 بودند که از بین آن ها نمونه ای به حجم 242 نفر (141 نفر دانشجوی با استعدادهای درخشان و 141 نفر دانشجوی عادی) به روش هدفمند انتخاب شدند و به پرسش نامه های تصورات یادگیری (پردی و هاتی، 2002) و عادت های مطالعه (پالسانی و شارما، 1989) پاسخ دادند. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد که بین دو گروه از نظر تصورات یادگیری کلی تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0P>). با وجود این، میانگین نمره دانشجویان عادی در خرده مقیاس های یادگیری به عنوان به دست آوردن اطلاعات، یادگیری به عنوان یادآوری و استفاده از اطلاعات، به طور معنی دار بالاتر از دانشجویان با استعدادهای درخشان بود (05/0P<)، میانگین نمره دانشجویان با استعدادهای درخشان در خرده مقیاس های یادگیری به عنوان تغییر شخصی، یادگیری به عنوان فرآیندی که به زمان و مکان محدود نیست و یادگیری به عنوان رشد قابلیت اجتماعی به طور معنی دار بالاتر از دانشجویان عادی بود (01/0P<) و در خرده مقیاس یادگیری به عنوان وظیفه بین دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0P>). افزون بر این یافته های پژوهش نشان داد که میانگین نمره عادت های مطالعه کلی دانشجویان با استعدادهای درخشان به طور معنی دار بالاتر از دانشجویان عادی است (01/0P<). همچنین در خرده مقیاس های تقسیم بندی زمان، وضعیت فیزیکی، توانایی خواندن، یادداشت کردن و انگیزش یادگیری میانگین نمره دانشجویان با استعدادهای درخشان به طور معنی دار بالاتر از دانشجویان عادی بود (01/0P<) اما در خرده مقیاس های حافظه، برگزاری امتحانات و تندرستی بین دو گروه تفاوت معنی داری دیده نشد (05/0P>). با توجه به یافته های به دست آمده می توان گفت که عادت های مطالعه مناسب مستلزم تصورات یادگیری عمیق تر است. بنابراین پیشنهاد می شود آموزش و یادگیری کاربردی تر شود تا تصورات یادگیری دانشجویان عمیق تر شود و از این طریق عادت های مطالعه آن ها بهبود یابد.
نگرش دانشجویان به مواد مخدر: نقش بازدارنده منع قانونی، ممانعت خانواده، عدم دسترسی به مواد و اعتماد به خود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش ها نشان داده اند اصلاح نگرش افراد درباره مواد مخدر از نگرش مثبت به منفی می تواند از گرایش و ابتلای آنها به اعتیاد جلوگیری کند. هدف از پژوهش حاضر بررسی نگرش دانشجویان به مواد مخدر و تعیین نقش منع قانونی، ممانعت خانواده، عدم دسترسی به مواد و اعتماد به خود بود. روش: در این پژوهش از روش زمینه یابی مقطعی استفاده شد. به منظور نیل به هدف پژوهش، مقیاس علاقه به مصرف موادمخدر در بین 400 نفر از دانشجویان شهر دزفول که به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شده بودند، اجراء شد. یافته ها: تحلیل عاملی نشان داد که مقیاس تک عاملی است و اعتبار آن با روش آلفای کرونباخ برای کل دانشجویان، پسران و دختران به ترتیب، 77/0، 81/0 و 70/0 است. نتایج میزان شیوع نگرش مثبت به مواد مخدر نشان داد که 3/18 درصد دانشجویان گهگاهی فکر مصرف مواد مخدر به مغز شان می زند، 5/12درصد برای یک بار هم که شده دوست دارند مواد مصرف کنند، 8/11 درصد مصرف مواد را رویایی می دانند که مدت ها است در سر دارند، 5/4 درصد اعتقاد داشته اند که یک بار مصرف مواد به امتحانش می ارزد و 5/1 درصد مصرف مواد را برای تفریح و سرگرمی مناسب دانسته اند. 5/10 درصد نیز بیان داشته اند که دوست دارند سیگار بکشند. همچنین، نتایج نشان داد که اگر منع قانونی نباشد 3/9 درصد و اگر ممانعت خانواده نباشد، 5/6 درصد دانشجویان احتمالا مواد مخدر مصرف خواهند کرد. نتایج اعتماد به خود نیز نشان داد که 7/87 درصد پاسخگویان کاملاً مطمئن هستند که هیچ وقت مواد مخدر مصرف نخواهند کرد. نتیجه گیری: می توان برای پیشگیری از مصرف، نقش عوامل قانونی، خانوادگی و ممانعت از دسترسی را تقویت کرده و با روش های بهبود و ارتقاء اعتماد به نفس از مصرف مواد مخدر جلوگیری کرد.
تاثیر محتوای عاطفی بر حافظه آشکار و ناآشکار به تفکیک جنسیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: بررسی اثر جنسیت و محتوای عاطفی بر عملکرد حافظه آشکار و ناآشکار.
روش: این پژوهش با استفاده از نمونهگیری تصادفی خوشهای در 90 دانشجوی فنی و مهندسی دوره کارشناسی دانشگاه علم و فرهنگ انجام شد. برای تکالیف حافظه ناآشکار، متونی با محتوای مثبت، منفی و خنثی به کار رفت. هنگامی که شرکتکنندگان متون را با صدای بلند و تا حد امکان با سرعت میخواندند (البته نه آنقدر سریع که چیزی نفهمند) مدت خواندن آنها اندازهگیری و در پایان آزمون حافظه ناآشکار، تکالیف آشکار، که شامل سؤالهای چند گزینهای (بازشناسی) و معطوف به متون بود، اجرا میشد.
یافته ها: در هر دو حافظه (آشکار و ناآشکار)، بهترین عملکرد در گروه مردان به تکلیف مثبت مربوط میشد، اما به طور کلی، زنان در حافظه آشکار بهتر از مردان عمل میکردند. یافته دیگر، سرعت خواندن متون بود که گروه زنان در متون خنثی از همه گروهها عملکرد بهتری داشتند.
نتیجه گیری: عملکرد حافظه آشکار و ناآشکار در دو جنس، با توجه به تکلیف، با هم تفاوت داشت؛ بدین صورت که در هر دو حافظه، مردان در تکلیف مثبت و زنان در تکلیف منفی بهترین عملکرد را داشتند.
بررسی تحول همدلی، اختلالات درونی سازی و برونی سازی در دانش آموزان دختر و پسر 5 تا 11 سال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تحول همدلی، اختلالات درونی سازی و برونی سازی در دانش آموزان دختر و پسر 5 تا 11 سال بود.روش پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسه ای است.جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کودکان سنین 5 تا 11 سال شهر تبریز بودند که به این منظور 150 نفر از دختران و پسران سنین 11- 5 سال پیش دبستانی و دبستانی شهرستان تبریز با روش نمونه گیری تصادفی ساده و از مناطق پنجگانه آموزش و پرورش انتخاب شدند. بدین ترتیب پنج گروه سنی شامل گروه سنی 5 ساله، 6 ساله، 7 ساله، 9 ساله و 11ساله در هرگروه سنی30 نفر (15 دختر و 15پسر) انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از دو ابزار شامل پرسشنامه علائم مرضی کودکان و مقیاس همدلی دادس استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها از آزمون های تحلیل کواریانس و t دو گروه مستقل استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد بین دختران و پسران در متغیرهای اختلالات درونی سازی، برونی سازی و همدلی تفاوت معناداری وجود دارد. در واقع اختلالات درونی سازی و همدلی در دختران بیشتر و اختلالات برونی سازی در پسران بیشتر است. همچنین نتایج نشان داد که میانگین اختلالات درونی سازی و برونی سازی در دختران 5 و 6 سال تفاوتی ندارد، اما در گروه سنی 7، 9 و 11 ساله میانگین اختلالات برونی سازی بیشتر از درونی سازی است. از سویی میانگین اختلالات برونی سازی در پسران در گروه سنی 5، 6، 7 و 9 بیشتر و در گروه سنی 11 اختلالات درونی سازی بیشتر است. از طرفی گروه سنی 11 سال بالاترین همدلی و گروه سنی 5 سال پایین ترین همدلی را داشتند. بنابراین همدلی، نقش ارتباطات عاطفی را در سلامت روانی و سازگاری اجتماعی کودکان تأیید می کند.
مقایسه سطوح کمال گرایی مادر با پیوند والدینی در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری – عملی و افراد سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی سطوح کمال گرایی مادر با پیوند والدینی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری و مقایسه آن با افراد سالم بود. بدین منظور 144 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس و پس از اعمال ملاک های ورود در این پژوهش شرکت کردند. نیمی از شرکت کنندگان را نمونه بالینی (افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری) به همراه مادرانشان و نیم دیگر را افراد سالم به همراه مادرانشان تشکیل دادند. این پژوهش توصیفی و از نوع علی – مقایسه ای بود. از مقیاس غربالگری وسواس مادزلی، پرسشنامه سلامت عمومی، مقیاس کمال گرایی هیل و مقیاس پیوند والدینی به عنوان ابزار اندازه گیری استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تی و همبستگی استفاده شد. نتایج نشان داد کمال گرایی مثبت مادران افراد سالم بیش تر از مادران افراد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری است و کمال گرایی منفی مادران افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری بیش تر از مادران افراد سالم است. هم چنین در زیرمقیاس حمایت افراطی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی – اجباری و افراد سالم تفاوت معناداری دیده شد؛ بدین معنی که ادراک حمایت افراطی مادر در افراد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری بیش تر از افراد سالم است، ولیکن در زیرمقیاس های حمایت متعارف، مراقبت بی تفاوت و مراقبت متعارف از پرسشنامه پیوند والدینی در دو گروه تفاوت معناداری دیده نشد. بر طبق نتایج توجه به ویژگی های مادران مانند سطوح کمال گرایی و تأثیر آن بر آینده روانی فرزندان با اهمیت به نظر می رسد. بنابراین، توصیه می شود به منظور ارتقاء سلامت روان افراد جامعه، والدین و کارشناسان حوزه سلامت روان توجه لازم را به سطوح کمال گرایی مادران و تأثیر آن بر فرزندانشان مبذول دارند.