فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۱۸۱ تا ۲٬۲۰۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to investigate marital satisfaction based on father involvement in parenting, problem-solving skills, and cognitive emotion regulation through emotional empathy in mothers of children with cerebral palsy. Methods: The research design was descriptive-survey and used a structural equations approach. The statistical population included 148 mothers of children with cerebral palsy in the city of Rasht in 2022. Using a census and purposive sampling method, all 148 individuals were selected as the sample. Data were collected using the ENRICH Marital Satisfaction Questionnaire, Alabama Parenting Test (Parent Form), Family Problem-Solving Questionnaire, Emotion Regulation Questionnaire, and Emotional Empathy Questionnaire. Data analysis was performed using SPSS (version 28) and Lisrel (version 10). Findings: The findings showed a direct relationship between father involvement in parenting, problem-solving skills, cognitive emotion regulation, and emotional empathy with marital satisfaction (p ≤ .01). An indirect relationship was also found between father involvement in parenting, problem-solving skills, and cognitive emotion regulation through the mediation of emotional empathy with marital satisfaction (p ≤ .01). Conclusion: To alleviate or reduce the burden on mothers of children with cerebral palsy, fathers must actively participate in parenting. This collaboration enables both parents to solve problems and control negative emotions while supporting each other with a high level of emotional empathy, thereby fostering and enhancing marital satisfaction.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر رویکرد اقتصاد زیست- انرژی و درمان شناختی- رفتاری بر تنظیم هیجانی در زنان
حوزههای تخصصی:
مقدمه:هیجان و تنظیم هیجانی نقش مهمی را در روابط بین فردی به ویژه در زندگی زناشویی ایفا می کنند. هدف:هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر رویکرد اقتصاد زیست-انرژی و درمان شناختی-رفتاری بر تنظیم هیجانی زنان بود. روش:روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه این پژوهش زنان 20 تا 40 ساله متأهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 7 تهران در سال 1401 بودند که از میان آن ها 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در 2 گروه مداخله و 1 گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه تنظیم هیجانی گراتز و رومر(2004) بود. گروه های آزمایش به مدت 8 جلسه درمان اقتصاد زیست-انرژی و 8 جلسه درمان شناختی-رفتاری دریافت کردند. داده های پژوهش به کمک نرم افزار SPSS نسخه 25 و با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با در نظر گرفتن سطح معناداری 05/0 تحلیل شدند. یافته ها:تحلیل داده ها نشان داد، هر دو روش درمان شناختی-رفتاری و اقتصاد زیست-انرژی منجر به بهبود معنادار توانایی تنظیم هیجان شدند(05/0> P). نتایج آزمون تعقیبی بن فرونی نشان داد که اثرات هر دو درمان در دوره پیگیری پایدار بود(05/0< P) و درمان مبتنی بر اقتصاد زیست-انرژی نسبت به درمان شناختی-رفتاری بر مؤلفه های دشواری در کنترل تکانه، عدم وضوح هیجانی و نمره کل تنظیم هیجانی تاثیر بیشتری داشت(05/0> P). نتیجه گیری:درمان مبتنی بر اقتصاد زیست-انرژی نسبت به درمان شناختی-رفتاری روش موثرتری در بهبود تنظیم هیجانی است. پیشنهاد می شود از این رویکرد در درمان اختلالات تنظیم هیجانی استفاده شود.
علل جامعه شناختی کار داوطلبانه در سازمانهای غیر دولتی حامی کودکان کار و خیابان در شهر تهران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۵
385-419
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر آن است که کار افراد داوطلب در سازمانهای غیردولتی حامی کودکان کار و خیابان در شهر تهران را شناسایی و علل جامعه شناختی، شرایط فرهنگی و باورهای سوق دهنده افراد به کار داوطلبانه در این حوزه را مطالعه کند. ازاین رو، کنکاش در مقاصد، کارایی، پیشینه فرهنگی، آرمانهای ذهنی و علل اقبال به کودکان کار و خیابان می تواند به روشن شدن علل جلب افراد به مشارکت اجتماعی و بهره گیری از سرمایه انسانی و فرهنگی ایشان منجر شود. روش: این مطالعه با اتکا به روش کیفی نظریه زمینه ای، تکنیکهای مصاحبه نیمه ساختاریافته و مشاهده به تحلیلی جامعه شناختی از موضوع مطالعه پرداخته است. 22 مصاحبه از طریق نمونه گیری هدفمند با استراتژیی نمونه گیری نظری انجام شد. کدگذاری داده های حاصل از مصاحبه با بهره از نرم افزار مکس کیودی در سه مرحله (باز، محوری، گزینشی) انجام شد و در آخر با رسیدن به اشباع نظری و کسب تنوع کافی، نمونه گیری پایان یافت. یافته ها: در این پژوهش، تعداد 1761 کد به دست آمد و درنهایت به 57 مقوله تقلیل پیدا کرد. مقوله های اصلی شامل «خلق هویتی تازه، پذیرش اجتماعی، پاسخ به دغدغه مندی اجتماعی، کارآمدی و مفیدبودن، جبران کاستی دولت، عضویت داوطلبانه» حول مرکز «پدیده داوطلبی» و طی یک مدل پارادایمی شامل «شرایط علی»، «پدیده»، «زمینه»، «شرایط مداخله گر»، «پیامدها» شکل گرفته است. بحث: کار داوطلبانه در سازمانهای غیردولتی حامی کودکان کار و خیابان، پدیده ای چندوجهی است که تحت تأثیر عوامل مختلفی چون ابعاد ساختاری- اجتماعی، عوامل فردی، عوامل مذهبی و عوامل خانوادگی قرار می گیرد.
پیش بینی اضطراب کرونا بر اساس امیدواری و شادکامی در نوجوانان دختر شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر پیش بینی اضطراب کرونا بر اساس امیدواری و شادکامی بود. پژوهش حاضر از نوع مطالعات توصیفی-همبستگی بود. جامع آماری شامل تمامی نوجوانان دختر شهر مشهد در سال تحصیلی 1401-1400 بود. با روش نمونه گیری در دسترس 395 نفر از طریق فراخوان اینترنتی در پژوهش شرکت کردند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه اضطراب کرونا (CDAS، علیپور و همکاران، 1398)، مقیاس امید به زندگی میلر (MHS، میلر، 1988) و شادکامی آکسفورد (OHI، هیلز و آرگایل، 2002) استفاده شد. تجزیه تحلیل داده ها با بکارگیری روش همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام انجام شد. یافته ها نشان داد که میان اضطراب کرونا و شادکامی و همچنین میزان امیدواری رابطه منفی و معنادار وجود دارد (01/0P<). نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که شادکامی و امیدواری درمجموع 12 درصد از واریانس نمرات اضطراب کرونا راتبیین می کنند. بنابراین شادکامی و امیدواری می توانند در بروز اضطراب کرونا نقش داشته باشد.
اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیک بر تحمل پریشانی، باورهای غیرمنطقی، نشخوار خشم در مبتلایان وسواس فکری عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روان شناسی بالینی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۵
48 - 62
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف اصلی این پژوهش بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر تحمل پریشانی، باورهای غیرمنطقی و نشخوار خشم در مبتلایان وسواس فکری علمی بود.روش شناسی پژوهش: در این مطالعه ی نیمه آزمایشی جامعه ی آماری شامل تمامی بیماران مبتلا به وسواس فکری- عملی شهر تهران مراجعه کننده به مراکز روانشناسی و مشاوره در سال 1401 میشد. از میان افرادی که شرایط ورود به مطالعه داشتند تعداد 30 نفر به روش در دسترس جهت شرکت در پژوهش انتخاب شدند. این افراد به طور تصادفی در دو گروه 15 نفری قرار گرفتند. کسانی که در گروه مداخله جایگزین شدند در 10 جلسه 2 ساعته تحت مداخله رفتاردرمانی دیالکتیک قرار گرفتند. در این مطالعه پرسشنامه های تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005)، باورهای غیرمنطقی جونز و نشخوار خشم ساکودولسکی و همکاران (2001) و وسواس فکری عملی پادوآ(1988) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس با اندازه های مکرر و در نرم افزار SPSS، تجزیه تحلیل شد.یافته ها: نتایج نشان داد که دو گروه مداخله وکنترل در تحمل پریشانی، باورهای غیرمنطقی و نشخوار خشم پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با یکدیگر تفاوت معنی داری دارند.بحث و نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که رفتاردرمانی دیالکتیک در بهبود تحمل پریشانی، باورهای غیرمنطقی و نشخوار خشم در مبتلایان وسواس فکری علمی اثربخش است.بنابراین رفتاردرمانی دیالکتیک برای بهبود بیماران مبتلا به وسوسا فکری عملی میتواند مورد استفاده قرار بگیرد.
The Effect of Organizational Culture on the Organizational Effectiveness with the Mediation of Organizational Creativity
حوزههای تخصصی:
The presence of a suitable organization in the organization can improve performance and effectiveness, and as a result, increase the efficiency of organizations. Among the indicators that the organizational culture has an organizational effect according to its characteristics. This study was conducted with the aim of the effect of organizational culture on the organizational effectiveness of administrative staff with the mediation of organizational creativity in the employees of the education. The research method was correlational. The sample population was 172 employees based on Singh and Moscow's sample size determination table. data collect, Dennison's Organizational Culture Questionnaire (2000), Parsons (2005) Organizational Effectiveness Questionnaire (AGIL) and Dorabjee, Lumley, and Cartwright (1998) Organizational Creativity Questionnaire were used. The reliability of the questionnaires was obtained using Cronbach's test as 0.88, 0.90 and 0.89 respectively. The data were analyzed using SPSS25 and Lisrel8.8 software by structural equation modeling method. The findings of the research showed that organizational culture has a positive and significant effect on organizational creativity. Organizational creativity does not affect organizational effectiveness. Also, organizational culture has a positive and significant effect on the organizational effectiveness of office employees through the mediating role of organizational creativity. It is suggested that managers increase the level of organizational creativity in themselves and the organization by rediscovering and recognizing the organizational culture and using its strengths. They can accelerate this by providing continuous and diverse training and using different methods in order to increase the level of knowledge and improve job skills.
The Role of Dysfunctional Schemas, Dark Personality Traits, Emotional Inhibition and Shame in Predicting Unsatisfactory Sexual Relationships(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of the current research was to investigate the role of dysfunctional schemas, dark personality traits, emotional inhibition, and shame in predicting unsatisfactory sexual relations of couples.
Methods: The current research is practical in terms of its purpose and in terms of its implementation method; it is a descriptive and correlational study. In the current research, the research community was formed by all couples with sexual dissatisfaction in Tabriz city in 1401. 160 of these couples were selected by voluntary sampling method and Hudson et al. (1981) sexual satisfaction scale questionnaires, Jonason and Webster's Dirty Dozen questionnaire (2010), Yang schema questionnaire (2003), Kellner's emotional inhibition questionnaire (1986) and Cohen, Wolff, Guilt, and Shame Proneness Scale (GASP). In order to analyze the data, descriptive statistics methods (mean and standard deviation), correlation coefficient, and regression were used, observing the statistical assumptions in regression theories. Penter and Insko (2011) were completed. The results were analyzed using SPSS software version 26.
Results: The findings showed that the relationship between dysfunctional schemas with sexual dissatisfaction (r=-0.431, P<0.01), narcissism (r=-0.355, P<0.01), emotional inhibition (r=0.367, P<0.01) and shame (r=0.342, P<0.01) were positive and significant, but with Machiavellianism (r=0.250, P<0.01) and antisocialism (r=0.238, P<0.01), was not significant. The correlation coefficient results showed that the relationship between dysfunctional schemas with sexual dissatisfaction (r=-0.431, P<0.01), narcissism (r=-0.355, P<0.01), emotional inhibition (r=0.367, P<0.01) and shame (r=0.342, P<0.01) was positive and significant, but with Machiavellianism (r=0.250, P<0.01) and antisocialism (r=0.238, P<0.01), was not significant. The results of regression analysis showed that The value of the coefficient of determination for the variables of ineffective schemas, narcissism, emotional inhibition, and shame had been obtained as 0.403, 0.336, 0.347 and 0.329, respectively, and it means that sexual dissatisfaction variable is 40.3% by Dysfunctional schemas can be predicted by 33.6% narcissism, 34.7% by emotional inhibition and 32.9% by shame; where the significance level for these variables was less than 0.05, it can be concluded that this effect is significant.
Conclusion: It is possible to reduce sexual dissatisfaction in couples with programs that reduce dysfunctional schemas, dark personalities, emotional inhibition, and shame.
اثربخشی معنادرمانی بر سرمایه روانشناختی و تنظیم شناختی هیجانی در زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی همسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی معنادرمانی بر سرمایه روانشناختی و تنظیم شناختی هیجانی در زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی همسر انجام شد. روش شناسی: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی مراجعه کننده به کلینیک های روان درمانی و مشاوره شهر تهران در سال 1402 بود که از این میان، 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه سرمایه روانشناختی لوتانز (2007) و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجانی گارنفسکی و کرایج (2006) بود. شرکت کنندگان به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت معنادرمانی بر اساس نظریه فرانکل (1992) قرار گرفت، در حالی که گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. پس از اتمام جلسات، مرحله پس آزمون انجام شد و یک دوره پیگیری سه ماهه نیز صورت گرفت. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس و واریانس آمیخته و از طریق نرم افزار SPSS-26 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین گروه آزمایش و گروه کنترل در سرمایه روانشناختی و راهبردهای سازش یافته تنظیم هیجان تفاوت معناداری وجود داشت. معنادرمانی به طور معناداری باعث افزایش خودکارآمدی، امیدواری، تاب آوری و خوش بینی در زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی شده است. همچنین اثر زمان بر متغیرهای پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز بر برنامه ریزی، ارزیابی مجدد مثبت، کم اهمیت شماری، خودسرزنشگری، نشخوارگری، فاجعه نمایی و دیگرسرزنشگری افزایش معناداری را نشان داد. نتیجه گیری: معنادرمانی به عنوان روشی موثر می تواند به بهبود سرمایه روانشناختی و تنظیم شناختی هیجانی در زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی کمک کند. این تأثیرات در طول زمان پایدار بوده و به بهبود سلامت روانی و هیجانی این گروه از زنان منجر می شود.
اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیک بر بهبود انعطاف پذیری شناختی، باورهای ارتباطی و نشخوار فکری افراد دارای نارضایتی زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیک بر بهبود انعطاف پذیری شناختی، باورهای ارتباطی و کاهش نشخوار فکری در افراد دارای نارضایتی زناشویی انجام شد. روش شناسی: این مطالعه از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش تحقیق، نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری شامل کلیه افراد دارای نارضایتی زناشویی شهر بجنورد بود که در سال 1403 به مراکز مشاوره بهزیستی مراجعه کردند و در آزمون نارضایتی زناشویی اولسون نمره نارضایتی دریافت کردند. روش نمونه گیری در دسترس از میان این افراد استفاده شد و حجم نمونه شامل 40 نفر بود که به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (20 نفر) و کنترل (20 نفر) تقسیم شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010)، پرسشنامه باورهای ارتباطی آیدلسن و اپستین (1981) و پرسشنامه نشخوار فکری نولن-هوکسما (1991) بود. گروه آزمایش در 10 جلسه 90 دقیقه ای رفتار درمانی دیالکتیکی بر اساس پروتکل مک کی و همکاران (1391) شرکت کرد، در حالی که گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مکرر و نرم افزار SPSS23 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد رفتار درمانی دیالکتیک به طور معناداری باعث بهبود انعطاف پذیری شناختی، باورهای ارتباطی و کاهش نشخوار فکری در افراد دارای نارضایتی زناشویی شد. تفاوت های معناداری بین گروه آزمایش و کنترل در این متغیرها مشاهده شد. نتیجه گیری: رفتار درمانی دیالکتیک می تواند به عنوان یک مداخله مؤثر برای بهبود انعطاف پذیری شناختی، تقویت باورهای ارتباطی مثبت و کاهش نشخوار فکری در افراد با نارضایتی زناشویی به کار گرفته شود. این نتایج نشان دهنده اهمیت استفاده از روش های درمانی نوین در بهبود مسائل روان شناختی و روابط زوجین است.
تدوین مدل امیدواری بر اساس تنظیم شناختی هیجان با میانجی گری بهزیستی معنوی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی شهر کرمانشاه و اثربخشی آن بر اضطراب مرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: موضوع این پژوهش تدوین مدل امیدواری بر اساس تنظیم شناختی هیجان با میانجی گری بهزیستی معنوی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی شهر کرمانشاه و اثربخشی آن بر اضطراب مرگ بود. روش شناسی: این پژوهش در دو مرحله انجام گرفت.در مرحله اول روش توصیفی از نوع همبستگی بود که ارتباط بین متغیرهای پیش بین،ملاک و میانجی مورد بررسی قرار گرفت.در مرحله دوم پژوهش از روش تحقیق نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل استفاده شدجامعه آماری در این پژوهش تمام جوانان مبتلا به نارسایی قلبی مراجعه کننده به بیمارستان امام علی (ع) و مطب های خصوصی شهر کرمانشاه در سال 1401 بودند. در فاز اول مطالعه و بر اساس فرمول کوکران و با رعایت ملاک های ورود به پژوهش تعداد 270 نفر به عنوان حجم نمونه آماری انتخاب شد. در فاز دوم پژوهش نیز بصورت هدفمند و با رعایت ملاک های ورود به پژوهش از میان جامعه آماری تکمیل کننده ابزارهای پژوهش که نمره کمتری در مقیاس های امیدواری و بهزیستی معنوی و تنظیم شناختی هیجان و همچنین نمره بیشتری در پرسشنامه اضطراب مرگ نسبت به بقیه بیماران کسب نمودند تعداد 30 نمونه انتخاب و در دو گروه آزمایش (تجربی) و کنترل (گواه) (هر گروه 15 نفر) قرار داده شدند.در این پژوهش جهت تجزیه و تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری و آزمون تحلیل کواریانس استفاده شد.لازم به ذکر است که این تحلیل ها با کمک نرم افزارهای SPSS و AMOS نسخه 23 انجام گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که تنظیم شناختی هیجان با بهزیستی معنوی و امیدواری ارتباط علی معناداری دارند.همچنین مشخص گردید که ارتباط علی بین بهزیستی معنوی و امیدواری معنادار است. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش تایید کننده نقش میانجی بهزیستی معنوی در ارتباط بین متغیرهای مذکور بود. همچنین برنامه آموزشی تدوین شده بر اساس امیدواری بر میزان اضطراب مرگ بیماران با نارسایی قلبی اثربخش بود.
اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر انگیزش پیشرفت تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان پسر پایه ششم شهرستان ایرانشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: بهبود متغیرهای تحصیلی به ویژه انگیزش پیشرفت تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی می تواند نقش موثری در ارتقای عملکرد تحصیلی دانش آموزان داشته باشد. بنابراین، هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر انگیزش پیشرفت تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان پسر پایه ششم بود. روش و مواد: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش دانش آموزان پسر پایه ششم شهرستان ایرانشهر در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. تعداد 40 کودک پس از بررسی معیارهای ورود به مطالعه با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مساوی جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی قرار گرفت و گروه کنترل هیچ آموزشی ندید. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه انگیزش پیشرفت تحصیلی (هرمنس، 1970) و مقیاس خودکارآمدی تحصیلی (جینکز و مورگان، 1999) بودند و داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS-23 تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی باعث افزایش مولفه های انگیزش پیشرفت تحصیلی شامل اعتمادبه نفس، پشتکار، آینده نگری و سخت کوشی شد و نتایج در مرحله پیگیری نیز باقی ماند (05/0P<). همچنین، آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی باعث افزایش مولفه های خودکارآمدی تحصیلی شامل تلاش و بافت شد و نتایج در مرحله پیگیری نیز باقی ماند (05/0P<)، اما بر مولفه استعداد در متغیر خودکارآمدی تحصیلی تاثیر معناداری نداشت (05/0P>). نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر بهبود انگیزش پیشرفت تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان، برنامه ریزی جهت استفاده از این روش آموزشی برای بهبود متغیرهای تحصیلی ضروری است.
اثربخشی مداخله شناختی رفتاری بر کیفیت زندگی و احساس بهزیستی بیماران دیالیزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بیماری مرحله آخر کلیه، شرایط بالینی را نشان می دهد که در آن کارکرد درونی کلیه دچار زوال غیرقابل برگشتی می شود. این بیماران به دیالیز نیاز دارند. تحقیقات نشان داده اند به دلایل متعددی دیالیز بیشترین آسیب را به کیفیت زندگی فرد وارد می کند. مداخلات مبتنی بر درمان شناختی رفتاری در بیماری های مزمن مختلفی به طور موفقیت آمیزی باعث تغییر رفتار شده اند. هدف مطالعه حاضر بررسی اثربخشی مداخله شناختی رفتاری گروهی بر کیفیت زندگی و احساس بهزیستی بیماران دیالیزی بود. روش کار: این مطالعه در سال 1389 در بخش دیالیز بیمارستان هفده شهریور مشهد بر 30 بیمار دیالیزی (جنس زن) انجام شد. بیماران به صورت تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. 15 نفر آزمودنی ها در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش از 10 جلسه هفتگی مدیریت استرس برخوردار شدند درحالی که گروه کنترل از هیچ آموزشی برخوردار نشد. هر دو گروه به پرسشنامه های کیفیت زندگی و احساس بهزیستی قبل و بعد از دوره آموزشی پاسخ دادند. سپس داده ها جمع آوری و توسط نرم افزار spss تجزیه وتحلیل شد. یافته ها: بعد از 10 جلسه هفتگی مداخله شناختی رفتاری، بین دو گروه اختلاف معنی- داری حاصل شد، برای کیفیت زندگی بیماران دیالیزی (p = 0/001) و احساس بهزیستی آنان (p = 0/005). نتیجه گیری: طبق نتایج، استفاده از این روش برای بیماران دیالیزی مفید است و باعث بهبود کیفیت زندگی و احساس بهزیستی در این بیماران می شود؛ بنابراین می تواند برای بیماران دیگر نیز مدنظر قرار گیرد.
ویژگیهای روان سنجی پرسشنامه خودتنظیمی درمان در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی ویژگی های روان سنجی پرسشنامه خودتنظیمی درمان (TSRQ) در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو بود. روش و مواد: این پژوهش توسعه ای و از نظر روش گردآوری داده ها در زمره مطالعات توصیفی و اعتباریابی آزمون قرار داشت. جامعه آماری پژوهش را بیماران مبتلا به دیابت نوع دو شهر مشهد در پائیز 1402 تشکیل می دادند. دو گروه نمونه 201 نفری و 283 نفری از این بیماران به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه های خودتنظیمی درمان (TSRQ)، شایستگی ادراک شده (PCS)، سرزندگی ذهنی (SVS)، رضایت از زندگی (SWLS) و فشار روانی (K6) را تکمیل کردند. تجزیه و تحلیل داده با تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی، رگرسیون چندگانه و تحلیل واریانس چندمتغیره و با استفاده از نرم افزار های SPSS.27 و Amos.24 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که پرسشنامه خودتنظیمی درمان (TSRQ) از ساختاری دو عاملی برخوردار است. واریانس تبیین شده برای بعد رعایت رژیم دارویی و کنترل قندخون برابر با 58/81 درصد و در بعد برنامه غذایی و فعالیت بدنی برابر با 40/85 درصد بود. تحلیل عاملی تاییدی نیز این ساختار را تأیید کرد. همسانی درونی مقیاس با آلفای کرونباخ و دو نیمه کردن به تأیید رسید. روایی پیش بین در ارتباط با شایستگی ادراک شده، سرزندگی، رضایت از زندگی و فشار روانی در سطح مطلوبی قرار داشت (01/0>P). بین قندخون ناشتا (FBS) با هیچ یک از ابعاد خودتنظیمی درمان دیابت رابطه معناداری وجود نداشت (05/0<P). تحلیل واریانس چندمتغیره نیز تفاوت هایی را بر حسب سال های ابتلا به دیابت، جنسیت، سن، وضعیت تأهل، میزان تحصیلات و وضعیت اشتغال تفاوت های معناداری در خودتنظیمی دیابت نشان داد (01/0>P). نتیجه گیری: به نظر می رسد، پرسشنامه خودتنظیمی درمان (TSRQ) در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو از ویژگی های روان سنجی مناسبی برخوردار بوده و می تواند در ارزیابی توانایی خودمدیریتی و خودتنظیمی این بیماران و کمک به بهبود آنان سودمند واقع شود.
Predicting Distress Tolerance in the Elderly Based on Experiential Avoidance and Spiritual Intelligence(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of the present study was to predict distress tolerance in the elderly based on experiential avoidance and spiritual intelligence. Method: This was a descriptive correlational study. The population included all elderly individuals aged between 65 and 80 years who visited community centers in Tehran in 2022, from whom a sample of 300 was selected using cluster sampling. The Emotional Distress Tolerance Scale by Simons and Gaher (2005), the Spiritual Intelligence Scale by King (2008), and the Experiential Avoidance Questionnaire by Gámez et al. (2011) were utilized for data collection. Data were analyzed using regression analysis. Findings: The results indicated that experiential avoidance significantly negatively predicted distress tolerance. Additionally, spiritual intelligence significantly positively predicted distress tolerance. Conclusions: Based on the findings of the current study, it can be concluded that this predictive model could serve as an effective framework in counseling and psychotherapy centers to enhance distress tolerance among the elderly.
Comparison of the Effectiveness of Integrated Behavioral Couple Therapy and Schema-Focused Couple Therapy on Conflict Resolution Styles in Conflicting Couples(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to compare the effectiveness of integrated behavioral couple therapy and schema-focused couple therapy on conflict resolution styles among conflicting couples in Shiraz. Methods: The research employed a quasi-experimental design with pre-test, post-test, and one-month follow-up. The statistical population included all conflicting couples who visited the Fajr Counseling Center in Shiraz in 2022, from whom 45 couples were selected through convenience sampling and randomly assigned to three groups: integrated behavioral couple therapy, schema-focused couple therapy, and a control group. The Rahim Conflict Resolution Styles Questionnaire was used as the measurement tool. Experimental group one underwent a 16-session program of integrated behavioral couple therapy, and experimental group two a 13-session program of schema-focused couple therapy, while the control group was placed on a waiting list. Data were analyzed using repeated measures analysis of variance. Findings: Results indicated that both interventions, integrated behavioral couple therapy and schema-focused couple therapy, were effective in addressing conflict resolution styles. There was a difference in the effectiveness of integrated behavioral couple therapy and schema-focused couple therapy on conflict resolution styles. Conclusion: Based on the findings, both treatments are effective for couples' conflict resolution styles, but the effectiveness of integrated behavioral couple therapy is reported to be more effective.
Comparison of Cognitive Behavioral Therapy and Acceptance and Commitment Therapy on Negative Automatic Thoughts and Negative Affect in Depressed Women(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The purpose of this study was to compare the effects of Cognitive Behavioral Therapy (CBT) and Acceptance and Commitment Therapy (ACT) on negative automatic thoughts and negative affect in depressed women. Methods: The design of this study was applied and quasi-experimental, featuring pre-test and post-test stages with two experimental groups and one control group, followed by a two-month follow-up period. The study population included all women diagnosed with depression who visited a private counseling center in Tehran in 2023. A convenience sample of 30 participants was randomly assigned equally to the two experimental groups and one control group. The Watson and Tellegen (1985) Positive and Negative Affect Schedule (PANAS) and the Hollon and Kendall (1980) Automatic Thoughts Questionnaire (ATQ) were used for data collection. Data were analyzed using SPSS-26 software, applying three-way repeated measures analysis of variance (ANOVA) and Bonferroni post hoc tests. Findings: Results indicate significant differences between pre-test and post-test scores for both therapies in terms of negative affect and negative automatic thoughts (p < .01), demonstrating the significant efficacy of both treatment modalities. No significant differences were found between post-test and follow-up scores (p > .05). Analysis using the Bonferroni test shows no significant difference in the efficacy of the two approaches on problem-solving components (p > .05). Conclusion: Based on the findings, it can be concluded that both Cognitive Behavioral Therapy and Acceptance and Commitment Therapy are effective in reducing negative affect and negative automatic thoughts in depressed women, with no significant difference in the effectiveness of these therapeutic approaches.
Comparing the Effectiveness of Problem-Solving Skills Training Based on Tolman's and Bandura's Theories on Adolescent Girls' Problem-Solving Styles(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The purpose of this study was to compare the effectiveness of problem-solving skills training based on the theories of Tolman and Bandura on the problem-solving styles of middle school students. Methods: The research method was quasi-experimental. The population consisted of all female first-year middle school students in Hamadan, with a sample size of 75 students (three groups of 25), selected through multi-stage cluster sampling. The D'Zurilla, Nezu, and Maydeu-Olivares problem-solving questionnaire (2000) was used for data collection. Problem-solving training sessions based on Tolman's theory followed a protocol provided by Tolman (1932), and those based on Bandura's theory followed a protocol by Bandura (1999), conducted over eight 60-minute weekly sessions for two months. Data were analyzed using Multivariate Analysis of Covariance (MANCOVA) and the Scheffé post hoc test. Findings: There were differences in the impact of training based on these theories on students' problem-solving styles (P < .01). Training based on Tolman's theory was more effective in reducing the use of negative and impulsive problem-solving styles compared to training based on Bandura's theory (P < .01). Conclusion: These trainings increased the use of positive and logical orientation styles and decreased the use of negative, avoidant, and impulsive styles among students.
Identifying the Pattern of Job Coaching Skills on Supported Employment in Adults with Intellectual Disability: A Thematic Analysis Study(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Supported employment is a successful approach in the vocational rehabilitation of adults with intellectual disabilities, and is highly dependent on job coaching. Therefore, the current study was conducted to identify job coaching skills affecting supported employment in Adults with intellectual disability. Articles and dissertations were checked in ScienceDirect, Sagepub, Eric, Wiley, Springer, Pubmed, ProQuest, Noormags, Sid, Magiran, and Irandoc in the period 2005 to 2023; using a combination of expressions including “supported employment”, and “job coaching” and “intellectual disability” were reviewed. Hence, according to the inclusion and exclusion criteria, the results of 43 eligible studies were extracted and analyzed by the Attride-Storling method. Consequently,85 basic themes, 13 organizing themes, and 5 global themes were identified and the five-faceted model of job coaching model was designed. In other words, the factors affecting supported employment can be summarized as emotional skills, general skills, specialized skills, knowledge of culture and community, and business skills. The results of this study showed that the use of the supported employment approach can be effective when the aspects of job coaching are considered to reduce the unemployment of people with intellectual disabilities and help their economy.
اثربخشی آموزش راهبردهای تنظیم هیجان بر تاب آوری و انعطاف پذیری شناختی مادران کودکان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۶
74 - 83
حوزههای تخصصی:
والدین کودکان کم توان ذهنی در تاب آوری و انعطاف پذیری شناختی با چالش های خاصی مواجه هستند و به آموزش و برنامه ریزی نیاز دارند. پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان تاثیر آموزش راهبردهای تنظیم هیجان بر تاب آوری و انعطاف پذیری شناختی مادران کودکان کم توان ذهنی انجام شد. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مادران کودکان کم توان ذهنی شهر اصفهان در سال تحصیلی 1402-1401 می شد. نمونه شامل 32 مادر بود که به روش نمونه گیری در دسترس از مدارس استثنایی انتخاب شدند. آنها با روش تصادفی به دو گروه 16 نفری تقسیم و در یکی از گروه های آزمایش و گروه کنترل جایگزین شدند. تمام آزمودنی ها مقیاس تاب آوری (کانر-دیویدسون، 2003) و پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی (دنیس و وندروال، 2010) را به عنوان پیش آزمون تکمیل کردند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه در برنامه آموزش راهبردهای تنظیم هیجان شرکت کرد اما گروه کنترل از برنامه رایج مدرسه استفاده کرد. برای تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل کواریانس تک متغیری استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش راهبردهای تنظیم هیجان به طور معناداری بر تاب آوری و انعطاف پذیری شناختی مادران کودکان کم توان ذهنی تاثیر داشت (0/001>P). نتایج حاکی از آن بود که این برنامه برای بهبود تاب آوری و انعطاف پذیری شناختی این مادران مفید و موثر بود. در نتیجه برنامه ریزی برای آموزش راهبردهای تنظیم هیجان نقش مهمی در تاب آوری و انعطاف پذیری شناختی مادران کودکان کم توان ذهنی دارد.
مقایسه دقت آماره های برازش شخص مبتنی بر مدل راش در شناسایی سبک پاسخ دهی تصدیق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۳
69 - 90
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی دقت آماره های برازش شخص مبتنی بر مدل راش (Up ، Wp ، lp وlzp) در شناسایی سبک پاسخ-دهی تصدیق می باشد. دو حجم نمونه(2000 و 500 نفر) در چارچوب مدل امتیاز پاره ای راش شبیه سازی شد. دقت شناسایی آماره های برازش شخص در چهار موقعیت متفاوت شامل حجم نمونه، طول آزمون، درصد سؤال های متأثر از سبک های پاسخ-دهی و درصد پاسخ دهندگان با الگوهای پاسخ ناهمسان مقایسه شد.به منظور بررسی دقت آماره های برازش شخص، از فضای زیر منحنی راک استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد، آماره Up و Wp ، در شناسایی سبک پاسخ دهی تصدیق کردن در داده-های چند ارزشی ، دقت بالایی دارد. تقریباً در تمامی موقعیت ها می تواند با دقت زیادی(بالاتر از 90/.)، الگوهای پاسخ همسان و ناهمسان را از یکدیگر متمایز کند. آماره های lp و lzp، در بیشتر موقعیت ها، دقت پایین تراز 50/. داشت و نتوانست سبک پاسخ-دهی تصدیق را شناسایی کند. پیشنهاد می شود، در شرایطی که احتمال سبک پاسخ دهی تصدیق وجود دارد، مانند موقعیت های استخدام، که داوطلبان سعی دارند خود را موجه جلوه دهند، از آماره های برازش شخص Up و Wp استفاده شود.