فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۱۸٬۷۲۷ مورد.
منبع:
پژوهش های کیفی در علوم تربیتی سال اول تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳
108 - 133
حوزههای تخصصی:
ارتباط، موضوعی کلیدی در کلاس درس است. ارتباط غیرکلامی نیز از مسایل با اهمیت در زمینه روان شناسی تربیتی است. بنابراین بررسی فرآیند و عوامل تشکیل دهنده و اثر گذار و پیامدهای ارتباط غیرکلامی معلمان موضوع با اهمیتی است. هدف این مقاله بررسی فرآیند و ادراک معلمان از رفتارهای غیرکلامی شان در کلاس درس بر اساس نظریه داده بنیاد بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه معلمان زن مقطع متوسطه دوم شهر مشهد که در سال تحصیلی ۱۴۰۴-۱۴۰3 مشغول به فعالیت بودند را تشکیل می داد که با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته، مورد بررسی قرار گرفتند. پژوهشگران برای دستیابی به کثرت مفاهیم به تجزیه و تحلیل پیشینه نیز پرداختند. تجزیه و تحلیل اطلاعات براساس روش کدگذاری باز، کدگذاری محوری و گزینشی، انجام شد. یافته ها نشان داد که عوامل اثرگذار، الگوهای ارتباط غیرکلامی، اشکال ارتباط غیرکلامی، کارکرد ارتباط غیرکلامی، میزان مداخله در ارتباط غیرکلامی، عدم آگاهی معلمان و نحوه مداخله معلمان در گفتار دانش آموزان می باشد. راهبرد، لزوم برگزاری دوره آموزش رفتارهای غیرکلامی است. پیامدهای ارتباط غیرکلامی از نظر معلمان و هم از نظر دانش آموزان مدنظر است. شرایط مداخله گر، شخصیت شناسی معلمان و مخاطب شناسی دانش آموزان و شرایط زمینه ای، اهمیت بحث، دو بعد رفتارهای غیرکلامی و روش های آموزش رفتارهای غیرکلامی است. نتایج این پژوهش، می تواند در تدوین ابزارهای شناسایی رفتارهای غیرکلامی و تدوین پروتکل های مداخله ای به منظور بهبود این پیامدها مفید باشد.
بازشناسی مفهوم استعداد از دیدگاه متخصصان علوم رفتاری در نظام آموزشی ایران: یک مدل مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش کیفی با هدف تبیین مفهوم استعداد از دیدگاه متخصصان علوم رفتاری در بافت نظام آموزشی ایران انجام شد. با اتخاذ رویکرد سازاگرایانه و بهره گیری از روش نظریه داده بنیاد، داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با متخصصان حوزه استعدادپروری گردآوری و با استفاده از نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد که مفهوم استعداد در مرکز این مطالعه، دارای ماهیتی چندبعدی و پویاست که در تعامل میان عوامل ذاتی و محیطی شکل می گیرد. تحلیل داده ها منجر به استخراج چهار مؤلفه کلیدی شد که همگی در خدمت تبیین چیستی استعداد قرار دارند. ماهیت استعداد (هسته مرکزی پژوهش) شامل: ابعاد زیستی (توانمندی های ذاتی و وابسته به هوش) و ابعاد اجتماعی (تأثیرپذیری از محیط و جهت گیری آینده نگر)؛ همچنین ویژگی های افراد بااستعداد به عنوان شاخص های تشخیصی مفهوم، عوامل مرتبط (شناختی، هیجانی، زیستی و بافتی) به عنوان بسترهای شکل دهنده و روش های شناسایی به عنوان ابزارهای عملیاتی سازی مفهوم. مطالعه حاضر با ارائه مدلی یکپارچه نشان می دهد که درک جامع از استعداد، مستلزم توجه همزمان به ابعاد ذاتی (ژنتیک و هوش) و ابعاد اکتسابی (محیط و آموزش) است. این یافته ها می تواند مبنایی برای توسعه چارچوب های نظری و طراحی برنامه های عملی در نظام آموزشی ایران فراهم آورد.
مقایسه اثربخشی روش معلم محور با روش های تدریس فعال در آموزش از راه دور بر اختلالات یادگیری دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی مقایسه تاثیر روش معلم محور با روش های تدریس فعال در آموزش مجازی بر اختلالات یادگیری دانش آموزان با اختلالات یادگیری بود. روش تحقیق از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با دو گروه با پروتکل های متفاوت بوده و جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان ابتدایی تاجیکستان بودند که براساس روش نمونه گیری در دسترس با روش انتساب تصادفی تعداد 60 نفر از دانش آموزان دارای اختلال یادگیری به عنوان نمونه انتخاب شدند که در دو گروه آزمایشی متفاوت (30 نفر در گروه روش معلم محور و 30 نفر در گروه روش تدریس فعال) انتساب تصادفی تقسیم گردید. ابزار پژوهش شامل پروتکل های محقق ساخته آموزشی معلم محور و روش تدریس فعال و یک پرسش نامه محقق ساخته اختلالات یادگیری با 30 گویه و 3 مولفه با پایایی 84/0 بود که روایی محتوایی پرسش نامه محقق ساخته توسط چند متخصص مربوطه و روایی صوری توسط متخصصان این حوزه تایید شد. در این پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS24 تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی از روش آزمون تحلیل کوواریانس انجام شده است. نتایج نشان داد که تفاوت معنادار بین دانش آموزان ابتدایی تاجیکستانی در اختلال ریاضی (507/0) مبتنی بر روش معلم محور و روش تدریس فعال وجود نداشت. تفاوت معنادار بین دانش آموزان ابتدایی تاجیکستانی در اختلال خواندن (010/0) و نوشتن (0001/0) مبتنی بر روش معلم محور و روش تدریس فعال وجود داشت و نمرات روش تدریس فعال بهتر بود. روش معلم محور با روش های تدریس فعال در آموزش از راه دور بر اختلالات یادگیری (خواندن و نوشتن) دانش آموزان موثر بوده است.
واکاوی چالش های نو معلمان آموزش ابتدایی در انطباق برنامه های درسی با شرایط واقعی کلاس درس: بر اساس تجارب فارغ التحصیلان دانشگاه فرهنگیان
حوزههای تخصصی:
هدف و زمینه:این پژوهش، شناسایی چالش های نومعلمان آموزش ابتدایی، در تطبیق برنامه های درسی با شرایط واقعی کلاس درس است.
روش : این مطالعه، با رویکرد کیفی انجام شده و از مصاحبه نیمه ساختاریافته برای گردآوری داده ها استفاده شده است. شرکت کنندگان شامل بیست نومعلمِ دانش آموخته دانشگاهِ فرهنگیان با یک تا سه سال سابقه تدریس در سال تحصیلی ۱۴۰۳ بودند که به روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند. داده ها از طریق کدگذاری تحلیل شدند. برای اطمینان از اعتبار محتوا، سؤالات مصاحبه توسط چندین کارشناس آموزشی و استادان دانشگاهی بررسی و مورد تأیید قرار گرفت. همچنین، جهت افزایش اعتبار یافته ها، نتایج اولیه کدگذاری با برخی از نومعلمان و متخصصان تعلیم و تربیت به اشتراک گذاشته شد. به منظور تضمین پایایی، داده های کدگذاری شده، چندین بار توسط پژوهشگر و یک کدگذار مستقل، بررسی و مقایسه شدند و تحلیل ها توسط پژوهشگران دیگر نیز مورد بازبینی قرار گرفتند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد، نومعلمان در مدیریت فضای یادگیری، پاسخ گویی به نیازهای متنوع دانش آموزان، طراحی و مدیریت برنامه درسی، تعامل با همکاران، مدیران و والدین، دریافت حمایت های حرفه ای و مسائل شغلی و روانی با چالش های متعددی مواجه هستند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش بیانگر آن است، نومعلمان در سال های نخست تدریس با مشکلات قابل توجهی روبه رو می شوند. درک این چالش ها و ارائه حمایت های لازم، می تواند به بهبود عملکرد حرفه ای نومعلمان کمک کرده و آنان را در سازگاری بهتر با محیط آموزشی یاری کند.
Investigating ESP Instructors’ Knowledge of Assessment Literacy Components and Instructional Practices in the Iranian Academic Context(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
international Journal of Foreign Language Teaching & Research, Volume ۱۳, Issue ۵۳, Summer۲۰۲۵
11-34
حوزههای تخصصی:
In the Iranian academic setting, the current investigation aimed to identify the assessment literacy (AL) components that experienced and novice English for Specific Purposes (ESP) teachers with and without TEFL (teaching English as a foreign language) backgrounds comprehended. We designed an explanatory sequential mixed-methods study, and selected 100 PhD male and female ESP educators from various branches of Islamic Azad University via criterion sampling in order to complete the teacher assessment literacy scale (TALS). The standard deviation as well as mean of the TALS were computed. The mean scores of the TEFL/non-TEFL and novice/experienced teachers on the seven TALS components were then independently compared using two multivariate analyses of variances (MANOVA). After administering the scale to 100 ESP teachers and analyzing the results, 20 of the instructors were chosen via convenience sampling for observation during the study's qualitative phase. Afterwards, the qualitative information was collected through the use of the observation notes. Employing axial/open coding and content analysis of themes, all of the notes were classified and examined. The results showed that in terms of knowledge of assessment literacy components, instructors with TEFL backgrounds understand much better than teachers without TEFL backgrounds. Similarly, the means of all TALS components were greater for inexperienced teachers than for experienced ones. Furthermore, the results of the qualitative phase demonstrated that the novice TEFL teachers performed AL components more effectively than their non-TEFL counterparts as well as the experienced TEFL/non-TEFL instructors.
Developing spiritual citizenship curriculum model in the second secondary school(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Curriculum Research, Volume ۶, Issue ۱ , ۲۰۲۵
140 - 168
حوزههای تخصصی:
In recent years, many educational systems have paid attention to spiritual citizenship education as one of the most fundamental methods of educating responsible citizens. The purpose of the current research was to provide a model of the curriculum of the spiritual citizen in the second secondary school. To serve that end, a qualitative approach and Grounded theory method were used. The participants were selected based on purposive sampling (snowball) method. Data were collected through semi-structured interviews with 21 professors and experts including 12 males and 9 females, aged between 41 and 62, hoding PhD degree with 6 - 25 years of experience, who had valuable experiences and research related to the research topic. The collected data were analyzed in the three main stages of open, axial and selective coding. Interview data analysis revealed five main categories which affect spiritual citizen model; namely, causal factors, underling factors, intervening factors, strategies, and advantages. The findings suggest that the proper implementation of spiritual citizenship education can lead to development of responsible, informed, and accountable citizens in society.
طراحی الگوی خرد سازمانی مدیران مدرسۀ مقطع ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال ۲۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۹۳
47-68
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی از این پژوهش طراحی الگوی خرد سازمانی مدیران مقطع ابتدایی بوده است. پژوهش به روش کیفی و با استفاده از تحلیل مضمون صورت گرفته است. برای انجام این پژوهش، ابتدا مقالات و پژوهش های صورت گرفته از سال 2000 تا 2022 میلادی بررسی و مطالعه شد. نمونه های مرتبط و هم راستا با خرد سازمانی مدیران 268 پژوهش بود که 28 پژوهش با روش CASP انتخاب شد. داده ها بر اساس روش تحلیل مضمون در نرم افزار ATLASTI تجزیه و تحلیل شد. به منظور سنجش اعتبار یافته های پژوهش از چهار معیار ضریب هولستی، ضریب پی اسکات، شاخص کاپای کوهن و آلفای کرپیندروف برای بررسی قابلیت اعتبار، قابلیت انتقال، قابلیت تأیید و اطمینان پذیری استفاده شد. پس از تحلیل و کدگذاری یافته ها، تعداد 37 مضمون پایه، 13 مضمون سازمان دهنده و 5 مضمون فراگیر شامل رهبری هوشمندانه، هوشمندی حرفه ای، اندیشه نظام مند، ذهنیت راهبردی و تفکر کیفیت گرا به دست آمد. از مؤلفه های به دست آمده نتیجه می گیریم که نظام آموزشی، برای دوام در عرصه رقابت در محیط پیوسته درحال تغییر و پویا و پیچیده، باید ذهنیت نظام مند و برنامه راهبردی داشته باشد و برای رویارویی با تهدیدها و فرصت هایی غیرقابل پیش بینی آماده شود.
تدوین بستۀ کمک آموزشی بازی های جنبشی حرکتی درس فارسی و میزان اثربخشی آن بر انگیزۀ یادگیری و هیجان تحصیلی پایۀ اول ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال ۲۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۹۳
129-152
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تدوین بسته کمک آموزشی بازی های جنبشی حرکتی درس فارسی و میزان اثربخشی آن بر انگیزه یادگیری و هیجان تحصیلی پایه اول انجام شد. روش پژوهش آمیخته از نوع کیفی کمّی بود. به منظور تدوین بسته آموزشی از روش کیفی تحلیل مضمون، با استفاده از ۱۵ صاحب نظر و ۵۲ مورد اسناد و مدارک بسته آموزشی ایجاد شد. درنهایت بسته آموزشی با سه مؤلفه اصلی یادگیری، درک و یادآوری و دقت و تمرکز ایجاد شد و روایی و پایایی بالای آن با استفاده از چک لیست تأیید شد. بخش کمّی پژوهش از طرح نیمه آزمایشی پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل استفاده کرد. جامعه آماری این پژوهش را دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی اصفهان در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲ تشکیل دادند. در این پژوهش ۷۶ دانش آموز با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش (۳۸ نفر) و کنترل (۳۸ نفر) به شیوه تصادفی گمارش شدند. برای ارزیابی انگیزه یادگیری از چک لیست معلم ساخته و برای هیجان تحصیلی از پرسش نامه پکران (۲۰۰۲) استفاده شد. گروه آزمایش در ۱۸ جلسه ۴۵دقیقه ای در طول ۷ ماه بسته آموزشی را دریافت کردند؛ درحالی که گروه کنترل چنین مداخله ای را دریافت نکردند. طبق یافته های پژوهش انگیزه یادگیری و هیجان تحصیلی با استفاده از آزمون شاپیرو ویلک طی سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دارای تفاوت معنادار است (۰٫۰۰۱). ازاین رو، بازی های جنبشی حرکتی به افزایش انگیزه یادگیری و هیجان تحصیلی درس فارسی منجر شده است.
بررسی نقش هوش مصنوعی در پیش بینی روندهای آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه ریزی آموزشی دوره ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲۷
191 - 210
حوزههای تخصصی:
هدف: اقدامات آموزشی و آکادمیک در زمان های اخیر در معرض پیشرفت های فن آوری مهم و گسترده ای قرار گرفته اند که مداخله اخیر هوش مصنوعی بهترین نمونه آن است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش هوش مصنوعی در پیش بینی روندهای آموزشی انجام شده است. روش شناسی: روش پژوهش حاضر از نوع مطالعات کیفی و با استفاده از راهب رد پدیدارشناس ی بود. در این پژوهش پدیده محوری، اساتید و کارشناسان در حوزه هوشمندسازی مدارس بود. جامعه آماری در این پژوهش کارشناسان هوش مصنوعی و استادان دانشگاه استان خوزستان بود که با تعداد 15 نفر به اشباع نظری رسید. در این پژوهش نمونه گیری به صورت هدفمند، گلوله برفی و غیراحتمالی بود. ابزار این پژوهش جهت جمع آوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته و از نظر جمع آوری اطلاعات تک مقطعی بود. بدین صورت که سؤالاتی در جهت هدف پژوهش طراحی و از شرکت کنندگان پرسیده شد. برای تأمین روایی و پایایی مطالعه از روش ارزیابی لینکن و گوبا استفاده گردید. تحلیل داده با روش کلایزی انجام شد. یافته ها: در تحلیل یافته ها 85 کد شناسایی شد که با ادغام موارد مشابه و حذف موارد تکراری 33 معنی فرموله شده به دست آمد. عبارت های استخراج شده به چهار خوشه تقسیم شدند. به این ترتیب که محقق عبارت های استخراج شده با ماهیت موضوعی مشابه را شناسایی کرده و آنها را در درون یک خوشه قرار داد. این خوشه ها عبارتند از: توسعه ارزش های فرهنگی، ساختاردهی جدید به نظام ارتباطی انسان ها، اثربخشی تصمیمات و اقدامات انسانی و بهبود کیفیت یادگیری. نتیجه گیری و پیشنهادها: هوش مصنوعی در راه تکامل خود سرعت بسیاری دارد و هیچ روش مقابله ای با آن به جز همسو شدن وجود ندارد. یک پروژه فرهنگی موفق مبتنی بر هوش مصنوعی بیانگر آن است که چگونه هوش مصنوعی می تواند با فرهنگ تلاقی کرده و خلاقیت را تقویت کند و مرزهای همکاری فرهنگی را پیش ببرد. برای این منظور نیاز است که بین هوش مصنوعی و روش های سنتی تعامل به وجود آید. بنابراین، به کارگیری هوش مصنوعی در حوزه آموزش و فرهنگ عمومی مستلزم سرمایه گذاری قابل توجه در زیرساخت ها، تجهیزات و طراحان و صاحبان فناوری بسیار ماهر است. تحقیق و توسعه در این حوزه ادامه دارد و پیشرفت های نوین در برنامه ریزی و الگوریتم های بهینه سازی خودکار می تواند امکانات بیشتری را فراهم کند. نوآوری و اصالت : به درک وضعیت فعلی و چشم اندازهای در حال تحول آن در جهت تغییرات هوش مصنوعی در روندهای آموزش کمک می کند.
بررسی کنش افتراقی سؤالات زبان انگلیسی آزمون کارشناسی ارشد روانشناسی نسبت به جنسیت به منظور مقایسه آزمون والد، آزمون نسبت درستنمایی و نسبت درستنمایی بازبینی شده در مدل تشخیصی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۹
37 - 61
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف مقایسه روشهای شناسایی کنش افتراقی سؤال در مدلهای تشخیصی شناختی بر روی سؤالات درس زبان انگلیسی آزمون کارشناسی ازشد مجموعه روانشناسی بر اساس جنسیت انجام شد. نمونه تحقیق شامل 2455 داوطلب زن و 919 داوطلب مرد بود که در آزمون کارشناسی ارشد مجموعه روانشناسی سال 1396 شرکت کرده بودند. مدل تشخیصی شناختی G-DINA با داده ها برازش داده شد. کنش افتراقی سؤالات با سه روش آزمون والد، آزمون نسبت درستنمایی و آزمون نسبت درستنمایی بازبینی شده بررسی شد. نتایج این سه روش توافق متوسطی در تشخیص کنش افتراقی سؤال داشتند. دو روش مبتنی بر درستنمایی می توانند در کنار روش والد برای شناسایی کنش افتراقی سؤال به کار روند. بر اساس نتایج 16 سؤال دارای کنش افتراقی بودند. بیشتر سؤالات دارای کنش افتراقی سؤال یکنواخت به نفع مردان بودند. سؤالات دارای کنش افتراقی غیریکنواخت برای افراد مسلط به نفع مردان و برای افراد غیرمسلط به نفع زنان عمل می کردند. توصیه می شود مطالعات تکمیلی برای بررسی وجود سوگیری و علت آن در سؤالات دارای کنش افتراقی سؤال انجام شود.
بررسی انتقادی انگاره کودکی در سنّت ارسطویی با تأکید بر نگاه اسلامی
حوزههای تخصصی:
این نوشتار با هدف بررسی انگاره کودکی در اندیشه ارسطو، با روش توصیفی-تحلیلی کوشیده است با تکیه بر مجموعه آثار ارسطو و شارحان وی، توصیفی از مفهوم کودکی براساس سنّت فلسفی این اندیشمند ارائه کند. یافته های پژوهش نشان می دهد کودک در اندیشه ارسطو، انسان در حال رشد است که همه فعلیت های دوران بزرگسالی را به صورت بالقوه داراست. او هرچند نسبت به بزرگسالان، توانایی های محدودتری دارد و والدین و مربیان باید این محدودیت ها را ملاحظه کنند، اما این به معنای نادیده گرفتن و بی ارزش دانستن او نیست. برخی از مهم ترین نقدهای مطرح شده نسبت به انگاره بزرگسال بالقوه عبارتند از: نگاه ابزاری و غیراصالی به کودکی؛ جبرگرایی ناشی از رئالیسم ذات گرایانه؛ نادیده گرفتن و ارزشمند ندانستن کودک؛ نگاه فردگرایانه به کودک؛ ناتوانی از تبیین فعلیت ها و توانایی های خاص کودکان؛ بی توجهی به کودکان دارای نیازهای ویژه؛ سکوت نسبت به آموزه اسلامی فطرت و محروم دانستن کودکان از نیل به سعادت. بررسی آثار ارسطو نشان می دهد که بیشتر نقدهای مطرح شده به دلیل ناسازگاری با مبانی وی وارد نیست. بنابراین برخلاف آنچه که در برخی منابع مشهور شده، باید انگاره کودک ارسطویی را «بزرگسال بالقوه» دانست نه «بزرگسال کوچک».
Machine or Human?: An Inspection of the Scoring of Writing Essays
حوزههای تخصصی:
Automated Writing Evaluation (AWE) systems are used to evaluate measurable characteristics of written texts, thereby creating a scoring model based on a compilation of essays. While considerable research has focused on the feedback provided by AWE systems, there is a conspicuous absence of studies examining these tools specifically in the Iranian context. Therefore, this research aimed to investigate the consistency of scores obtained from automated systems and human raters. Furthermore, it sought to explore the perceptions of EFL learners regarding the application of AWE in their writing practices. To facilitate this investigation, 30 male and female IELTS students participated, each writing two essays: one selected from topics provided by the AWE system and the other derived from Cambridge Official IELTS past papers. The essays were assessed by both My Access and three human raters. For the topics designated for the AWE system, a significant and robust positive correlation was identified between the ratings assigned by human raters and the machine. A similar significant and strong positive correlation was also found for the second essay, which did not utilize pre-defined topics. The results of two linear regression analyses demonstrated that the scores produced by the machine could significantly predict human scores for both pre-defined and non-pre-defined topics. Additionally, the findings indicated that My Access Home Edition is perceived to significantly enhance students' accuracy and autonomy, although it does not contribute to improved interaction. This study presents important implications for writing instructors and the field of second language education.
طراحی و اعتبار بخشی الگوی تدوین کتب درسی الکترونیکی در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فناوری های آموزشی در یادگیری دوره ۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲۷
145 - 185
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف طراحی و اعتباربخشی الگوی تدوین کتب درسی الکترونیکی در آموزش عالی انجام شد. پژوهش حاضر به لحاظ هدف، هم کاربردی و هم توسعه ای است. ازلحاظ نحوه گردآوری داده ها آمیخته اکتشافی (کیفی و کمی)، ازنظر ماهیت و نوع مطالعه در بخش کیفی داده بنیاد و در بخش کمی پیمایش مقطعی است. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی شامل صاحب نظران و خبرگان حوزه برنامه درسی اعم از اساتید دانشگاه ها می باشند که با روش نمونه گیری هدفمند 20 نفر انتخاب شدند. انتخاب افراد تا مرحله اشباع ادامه داشت. ابزار گردآوری داده ها بررسی اسناد ملی و بین المللی مرتبط و همچنین مصاحبه اکتشافی نیمه ساختاریافته بود. درنهایت از روش داده بنیاد و کدگذاری برای طبقه بندی داده ها استفاده شد. در مورد اعتبار مطالعه علاوه بر مطالعه مبانی نظری از شیوه بررسی به وسیله اعضای پژوهش استفاده گردید. یافته ها بیانگر آن بود که مؤلفه های زیربنایی مناسب برنامه درسی کتب الکترونیکی شامل 19 مؤلفه روابط متوازن، ساختار رشد یافته، اثرات مخرب فراسیستم، مبانی پایه ای مؤثر، تعیین منابع موردنیاز، نیازسنجی مفهوم، عمقی نگری و همه جانبه نگری، تعیین نتایج معتبر، اجرای مؤثر، تنوع در روش، روش های اثربخش، ارزیابی صلاحیت طراح و مجری، هدفمند بودن، از بین بردن فاصله بخش های برنامه، ایجاد انگیزه مضاعف در نیروها، تصمیمات مدیریتی کارآمد و نگاه تخصصی مدیریت بودند؛ بنابراین کتب درسی الکترونیکی به عنوان یک مفهوم جدید در حوزه برنامه درسی می تواند نه به عنوان یک نظریه بلکه در حوزه آسیب شناسی نظریات و الگوهای به کار برده شده و نظریات و الگوهای که ازاین پس در حوزه برنامه درسی ارائه و اجرا می گردند مورداستفاده قرار گیرد. این مفهوم می تواند چارچوبی را برای اعتبارسنجی دیگر نظریات و الگوهای به کار برده شده در حوزه برنامه درسی (اعم از برنامه درسی به عنوان محتوا؛ با بهره مندی از یک یا دو بعد از ابعاد شناسایی شده در این پژوهش؛ و یا برنامه درسی به عنوان یک طرح کلی) ارائه دهد.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر انعطاف پذیری شناختی و حساسیت بینفردی دانش آموزان پسر نوجوان دارای نشانه های اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر انعطاف پذیری شناختی و حساسیت بین فردی نوجوانان دارای نشانه های اضطراب اجتماعی انجام شد. پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان پسر نوجوان دارای نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی شهر کوهدشت در سال تحصیلی 1403-1402 بود که از میان آن ها 30 دانش آموز نوجوان دارای نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی که نمرات پایینی در انعطاف پذیری شناختی و نمرات بالایی در حساسیت بین فردی داشتند، به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) گمارده شدند. داده ها با استفاده از پرسش نامه اضطراب اجتماعی نوجوانان (SASA)، پرسش نامه انعطاف پذیری شناختی دنی س و ون دروال (2010) و پرسش نامه حساسیت بین فردی توسط بویس و پاپکر(1989) جمع آوری شد. گروه آزمایش تحت آموزش ذهن آگاهی در طی 8 جلسه 70 دقیقه ای قرار گرفتند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS (نسخه 24) تحلیل گردید. نتایج حاصل نشان داد که آموزش ذهن آگاهی بر انعطاف پذیری شناختی و حساسیت بین فردی گروه آزمایش تأثیر معناداری داشته است (۰۱/۰p<)، به بیان دیگر آموزش ذهن آگاهی در ارتقای انعطاف پذیری شناختی و کاهش حساسیت بین فردی گروه آزمایش اثربخش بوده است (۰۱/۰p<). می توان گفت از جمله آموزش های مفید و اثربخش در جهت تقویت انعطاف پذیری شناختی و کاهش حساسیت بین فردی نوجوانان دارای اختلال اضطراب اجتماعی، آموزش ذهن آگاهی است.
Impact of Sandplay Therapy in Reducing Self-Handicapping Behaviors and Improving the Quality of Life in Children with Autism Spectrum Disorder (ASD)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Psychological Research in Individuals with Exceptional Needs (PRIEN), Vol. ۳ No. ۲ (۲۰۲۵) : Serial Number ۱۰
35-43
حوزههای تخصصی:
This study aimed to examine the effectiveness of Sandplay Therapy in reducing self-handicapping behaviors and improving the quality of life in children with autism spectrum disorder (ASD). A randomized controlled trial was conducted with 30 children diagnosed with ASD, who were randomly assigned to either the experimental group (n = 15) receiving Sandplay Therapy or the control group (n = 15) receiving no intervention. The intervention consisted of eight 90-minute sessions conducted over eight weeks. Self-handicapping behaviors were measured using the Self-Handicapping Scale (SHS), and quality of life was assessed using the Pediatric Quality of Life Inventory (PedsQL), both of which demonstrated established validity and reliability. Assessments were conducted at pre-test, post-test, and five-month follow-up. Data were analyzed using repeated-measures ANOVA, with post-hoc comparisons conducted using the Bonferroni test. The results indicated a significant reduction in self-handicapping behaviors in the experimental group from pre-test (M = 42.85, SD = 4.31) to post-test (M = 31.76, SD = 3.76) and further at follow-up (M = 29.45, SD = 3.45), while no significant changes were observed in the control group. Similarly, quality of life improved significantly in the experimental group, with scores increasing from pre-test (M = 52.12, SD = 5.12) to post-test (M = 63.45, SD = 4.78) and follow-up (M = 67.32, SD = 4.50), whereas the control group remained stable. ANOVA results confirmed significant main effects of time and group, as well as a significant interaction effect (p < 0.05). Bonferroni post-hoc comparisons indicated that improvements were sustained at follow-up. Sandplay Therapy is an effective intervention for reducing self-handicapping behaviors and enhancing the quality of life in children with ASD, with sustained benefits observed at follow-up. These findings highlight the potential of nonverbal, expressive therapies in supporting emotional regulation and adaptive functioning in children with ASD.
Predicting Body Image Satisfaction in Adolescents with Physical Disabilities: The Role of Frustration Tolerance and Social Competence(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Psychological Research in Individuals with Exceptional Needs (PRIEN), Vol. ۳ No. ۲ (۲۰۲۵) : Serial Number ۱۰
44-51
حوزههای تخصصی:
This study aimed to examine the predictive role of frustration tolerance and social competence in body image satisfaction among adolescents with physical disabilities. This research utilized a correlational descriptive design with a sample of 350 adolescents with physical disabilities, selected based on Morgan and Krejcie’s sample size determination table. Participants completed standardized self-report measures assessing body image satisfaction (MBSRQ), frustration tolerance (FDS), and social competence (SSRS). Data analysis was conducted using Pearson correlation to explore associations between variables and linear regression to determine the predictive power of frustration tolerance and social competence on body image satisfaction. All statistical analyses were performed using SPSS-27, and assumptions of normality, linearity, and multicollinearity were confirmed before conducting the regression analysis. Descriptive statistics showed that participants had a mean body image satisfaction score of 74.56 (SD = 9.87), a frustration tolerance score of 62.34 (SD = 8.23), and a social competence score of 68.21 (SD = 7.95). Correlation analysis revealed significant positive relationships between body image satisfaction and frustration tolerance (r = 0.52, p < 0.01) and body image satisfaction and social competence (r = 0.61, p < 0.01). The regression model was statistically significant (F(2, 347) = 90.75, p < 0.01, R² = 0.46), indicating that frustration tolerance (B = 0.42, β = 0.39, t = 5.25, p < 0.01) and social competence (B = 0.56, β = 0.47, t = 7.91, p < 0.01) were both significant predictors of body image satisfaction. The findings suggest that higher frustration tolerance and greater social competence are associated with increased body image satisfaction in adolescents with physical disabilities, with social competence playing a slightly stronger role. These results highlight the importance of resilience-building and social skills interventions to enhance body image satisfaction in this population.
اثربخشی مشاوره خانواده مبتنی بر ذهنیت رشد یافته بر تاب آوری و طرد-پذیرش مادران با دانش آموز چند معلولیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۹۵)
۱۱۷-۱۰۶
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی مشاوره خانواده مبتنی بر ذهنیت رشد یافته بر تاب آوری و طرد-پذیرش مادران با فرزند دانش آموز چندمعلولیتی انجام شد.روش: این پژوهش از روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل نابرابر استفاده کرد. جامعه آماری شامل 108 دانش آموز مدرسه چندمعلولیتی کوشا در شهر مشهد بود که به صورت تصادفی انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری شامل پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون (2000) و پرسشنامه طرد-پذیرش پورتر (1954) بودند. داده ها با استفاده از روش های توصیفی و تحلیل کوواریانس (آنکوا) در نرم افزار SPSS 22 تحلیل شد.یافته ها: نتایج نشان داد که مشاوره خانواده مبتنی بر ذهنیت رشد یافته تأثیر مثبت و معنی داری بر تاب آوری مادران دارد و همچنین موجب بهبود طرد-پذیرش در آنها شد.بحث و نتیجه گیری: این یافته ها نشان می دهند که مشاوره خانواده مبتنی بر ذهنیت رشد یافته می تواند به عنوان یک مداخله مؤثر در بهبود تاب آوری و پذیرش مادران در خانواده های با فرزند چندمعلولیتی استفاده شود. این نوع مشاوره با کاهش احساس طرد و افزایش تاب آوری، به مادران کمک می کند تا بهتر با چالش های روزمره مواجه شوند.
ارزیابی نقش میانجی یکپارچگی حسی در رابطه بین مهارت های شناختی و توانایی برقراری ارتباط بین فردی کودکان 5 تا 12 سال با اختلال طیف اُتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال طیف اُُتیسم به عنوان نوعی از اختلال عصبی تحولی معرفی می شود که مشخصه های اصلی آن وجود رفتارهای تکراری، علائق محدود و آسیب در تعامل اجتماعی و بین فردی است که این اختلالات می تواند تحت تأثیر عوامل حسی و شناختی قرار گیرد. پژوهش حاضر باهدف ارزیابی نقش میانجی یکپارچگی حسی در رابطه بین مهارت های شناختی و توانایی برقراری ارتباط بین فردی کودکان 5 تا 12 سال با اختلال طیف اُُتیسم انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری این پژوهش شامل کودکان 5 تا 12 سال با اختلال طیف اُُتیسم در سال 1402 می باشند. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی تعداد 200 کودک با اختلال طیف اُُتیسم از شهرهای شیراز، رشت، شهریار و کاشان انتخاب شدند و والدین و معلمان آنها به پرسشنامه گارس ) 1994 (، پرسشنامه کارکردهای اجرایی بریف فرم والدین و پرسشنامه پردازش حسی پارهام و همکاران ) 2007 ( پاسخ دادند. به منظور تجزیه وتحلیل اطلاعات از روش مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار لیزرل نسخه 10.20 بهره برده شد. یافته ها: برای الگوی پژوهش مقادیر شاخص های نیکویی برازش شامل شاخص مجذور خی ) 2 (، شاخص مجذور خی بر درجه آزادی، شاخص برازش مقایسه ای، شاخص نیکویی برازش، شاخص نیکویی برازش انطباقی و خطای ریشه مجذور میانگین تقریب به ترتیب برابر با 33 / 157 ، 25 / 2، 98 / 0، 96 / 0، 98 / 0 و 034 / 0 به دست آمد که ارزش عددی مقادیر شاخص های نیکویی برازش الگوی اصلاح شده نشان می دهد که برازش الگوی پیشنهادی با داده ها قابل قبول است. نتایج نشان داد به میزان 75 / 0 از ضریب ساختاری توانایی در برقراری ارتباط بین فردی کودکان با اختلال طیف اُُتیسم به صورت غیرمستقیم توسط مهارت های شناختی و با نقش میانجی یکپارچگی حسی تبیین شده است. همچنین، از بین متغیرهای موجود در مدل تحلیل شده، متغیرهای برونزا بازداری، انتقال توجه، کنترل هیجانی، برنامه ریزی، سازمان دهی مواد، نظارت، حافظه کاری، آغازگری و همچنین یکپارچگی حسی بر متغیر ملاک یعنی توانایی برقراری ارتباط بین فردی دارای اثر معنادار هستند ) 96 / T<1 ( و به ترتیب 33 / y=0/29 ،y=0/12 ،y=0/29 ،y=0/15 ،y=0/17 ،y=0/22 ،y=0/24 ،y=0 و 14 / y= 0 از ضریب مسیر توانایی در برقراری ارتباط بین فردی را به صورت مستقیم تبیین می کنند. نتیجه گیری: باتوجه به نتایج می توان چنین نتیجه گیری کرد که توانایی برقراری ارتباط بین فردی در کودکان با اختلال طیف اُُتیسم به صورت مستقیم توسط مهارت های شناختی و با نقش میانجی یکپارچگی حسی تبیین می شود و می توان درجهت بهبود توانایی برقراری ارتباط بین فردی به نقش بااهمیت یکپارچگی حسی توجه کرد. به عبارتی، متغیر یکپارچگی حسی با تأثیرپذیری مثبت از مهارت های شناختی می تواند باعث بهبود توانایی در برقراری ارتباط بین فردی در کودکان باشد؛ زیرا افرادی که اطلاعات حسی را به خوبی پردازش می کنند، توانایی بیشتری برای شناسایی نشانه های غیرکلامی )مانند حالت چهره، تُُن صدا یا زبان بدن( دارند.
بررسی مدل علّی خودپنداشت ریاضی و اشتیاق تحصیلی با اضطراب ریاضی با تاکید بر نقش میانجی راهبردهای یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اضطراب ریاضی، به عنوان یکی از عوامل بازدارنده یادگیری ریاضیات امروزه مورد توجه بسیاری از روان شناسان آموزشی و شناختی قرارگرفته است. هدف ازاین مطالعه بررسی روابط ساختاری اضطراب ریاضی برپایه خودپنداشت ریاضی و اشتیاق تحصیلی با تاکید بر نقش میانجی راهبردهای یادگیری بود. روش تحقیق مطالعه همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه دانش آموزان دختر- پسر مدارس دوره دوم متوسطه شهر ارومیه بودند که نمونه ای به حجم 200 نفر از طریق روش نمونه گیری تصادفی خوشه ایی چند مرحله ایی انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه خودپنداره ریاضی صدق پور و همکاران(۱۳۹۶)، مقیاس اشتیاق تحصیلی فردریکز وهمکاران(2004)، مقیاس اضطراب ریاضی پلاک و پارکر(1982) وپرسشنامه راهبردهای یادگیری داوسون و م کاین ری(2004) استفاده شده است. نتایج تحلیل آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین خودپنداره ریاضی با راهبردهای یادگیری(583/0-R=) و اضطراب ریاضی(682/0-R=)؛ و همچنین بین اشتیاق تحصیلی با راهبردهای یادگیری(646/0R=) و اضطراب ریاضی(619/0-R=) روابط متقابل معناداری وجود دارد. همچنین تمامی شاخص های برازش مدل تأیید شد. به طوری که ضرایب استاندارد مسیرها نشان داد اثر مستقیم خودپنداشت ریاضی به راهبردهای یادگیری(39/0=β)؛ خودپنداشت ریاضی به اضطراب ریاضی(49/0-=β)؛ اشتیاق تحصیلی به راهبردهای یادگیری(46/0=β)؛ و اشتیاق تحصیلی به اضطراب ریاضی(44/0-=β) در سطح معنی دار می باشد. همچنین نتایج آزمون بوت استراپ نرم افزار AMOS نشان داد که اثرات غیرمستقیم خودپنداشت ریاضی و اشتیاق تحصیلی به اضطراب ریاضی از طریق راهبردهای یادگیری معنی دار است. براساس یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که رابطه خودپنداشت ریاضی و اشتیاق تحصیلی با اضطراب ریاضی یک رابطه خطی ساده نیست.
پیش بینی پیشرفت تحصیلی براساس اضطراب جدایی دانش آموزان با میانجی گری ظرفیت تأملی و خودآگاهی والدین آنان در شهر قم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر پیش بینی پیشرفت تحصیلی بر اساس اضطراب جدایی دانش آموزان با میانجی گری ظرفیت تأملی و خودآگاهی والدین آنان در شهر قم بود. پژوهش حاضر از مدل سازی معادلات ساختاری برای ارزیابی مدل مفهومی (پیش بینی پیشرفت تحصیلی بر اساس اضطراب جدایی دانش آموزان با میانجی گری ظرفیت تأملی و خودآگاهی والدین آنان در شهر قم) با داده های تجربی استفاده کرده است. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل کلیه دانش آموزان ابتدایی دارای اضطراب جدایی در شهر قم و مادران آنان بود که در سال تحصیلی 1403-1402 مشغول به تحصیل بودند. روش نمونه گیری به صورت هدفمند و تعداد نمونه 381 نفر بود. ابزار پژوهش حاضر شامل پرسش نامه اضطراب جدایی هان و همکاران (2003)، ظرفیت تأملی والدینی لویتن و همکاران (2017) و پرسش نامه خودآگاهی هیجانی گرنت و همکاران (2002) بود. داده های پژوهش به روش معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان داد پیشرفت تحصیلی بر اساس اضطراب جدایی دانش آموزان با میانجی گری ظرفیت تأملی و خودآگاهی والدین آنان قابل پیش بینی است (P<0/05). از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که پیشرفت تحصیلی بر اساس اضطراب جدایی دانش آموزان با میانجی گری ظرفیت تأملی و خودآگاهی والدین آنان قابل پیش بینی است و این متغیرها بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مؤثر هستند.