در این پژوهش تلاش شد به تدوین چارچوب ارزشیابی اثربخشی برنامه های درسی بر اساس رویکرد راهبردی به مثابه یک حوزه مطالعات میان رشته ای پرداخته شود. روش پژوهش کیفی و به طور ویژه «مطالعه موردی کیفی» است. در این راستا ز اعضای هیأت علمی در رشته برنامه ریزی درسی در دانشگاه های دولتی ایران به عنوان خبرگان تخصصی و با استفاده از «رویکرد هدفمند» و با «روش انتخاب صاحبنظران کلیدی» و استفاده از «معیار اشباع نظری» با 17 نفر به عنوان نمونه مصاحبه صورت گرفت. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار Nvivo از طریق فن تحلیل مضمون مورد تحلیل قرار گرفت و یافته ها در قالب سه مجموع مضامین پایه، سازمان دهنده و فراگیر دسته بندی و شبکه مضامین سازماندهی شد. بر اساس نتایج به دست آمده، یک چارچوب ماتریسی از ابعاد اثربخشی برنامه های درسی آموزش عالی (درونی، بیرونی و نهادی) و رویکرد راهبردی (در دو بعد جهت گیری و اقدام) شکل گرفت. بدین صورت که ارزشیابی اثربخشی برنامه های درسی آموزش عالی (به عنوان مضمون فراگیر) شامل ابعاد اثربخشی درونی با جهت گیری راهبردی و اقدام راهبردی، اثربخشی بیرونی با جهت گیری راهبردی و اقدام راهبردی، اثربخشی نهادی با جهت گیری راهبردی و اقدام راهبردی مضامین سازمان دهنده بودند. هر یک از این دسته ها خود دارای ابعاد گوناگونی در مضامین پایه می باشند که شبکه مضامین به عنوان چارچوب ارزشیابی اثربخشی برنامه های درسی آموزش عالی بر اساس رویکرد راهبردی سازماندهی شدند. بدیهی است که یافته های این پژوهش امکان ارزشیابی برنامه های درسی آموزش عالی از منظر رویکرد راهبردی را فراهم آورده است.
هدف پژوهش حاضر بررسی مؤلفه های عدالت آموزشی برای دانش آموزان بود روش پژوهش کیفی، از نوع توصیفی و تحلیل مضمون با رویکرد استقرایی اکتشافی که حوزه پژوهش76 مورد مقالات، اسناد و کتب مندرج در پایگاهها، وب سایتها، و کتابخانه ها که به تفکیک 61 مقاله، 6 پایان نامه، 9 کتاب و سند آموزشی بود. با توجه به ادبیات نظری مؤلفه ها و مضامین استخراج گردید. روایی محتوایی پژوهش با استفاده از روش ممیزی کردن از سوی داور تأیید شد و پایایی مضامین با استفاده از روش هولستی ۹۹٪ بدست آمد. یافته ها نشان داد که عدالت آموزشی شامل سه مضمون فراگیر با عنوان بسترسازی عادلانه توزیع منابع، بهره مندی عادلانه از منابع و شایسته پروری، و 12 مضمون سازمان دهنده شامل مشارکت جمعی، همه جانبه نگری برنامه درسی، تصمیم سازی عادلانه، شایسته سالاری، پوشش دادن همه مخاطبان، بهسازی مدارس، مدیریت بهینه منابع مالی، توجه به وضعیت بهداشت یادگیرندگان، توانمندسازی یادگیرندگان، ارتقای کیفیت آموزش، بهبود فرآیند ارزشیابی، تعامل منصفانه و 82 مضمون پایه می باشد. برای تحقق عدالت آموزشی در طراحی و تدوین برنامه ها به این مؤلفه ها باید توجه شود تا کلیه یادگیرندگان در همه مناطق کشور به شکل عادلانه از فرصت های آموزشی و تربیتی بهره برند.
اصلی پژوهش حاضر بررسی تجربه ی تدریس استادان دانشگاه تبریز از رویکرد معماری دانش
بود. این پژوهش از نوع کیفی و پدیدارشناسی – توصیفی بود. جامعه آماری شامل
استادان دانشگاه تبریز از دانشکده های مختلف با گرایش های مختلف تحصیلی بودکه
حداقل پنج سال سابقه ی تدریس داشتند. بر اساس روش نمونه گیری هدفمند مصاحبه های
نیمه سازمان یافته و عمیق با 16 نفر از استادان دانشگاه در به کارگیری رویکرد
معماری دانش در فرآیند تدریس صورت گرفت. جهت دستیابی به روایی سؤالات مصاحبه از
نظرات استادان راهنما و مشاور استفاده شد و برای حصول اطمینان از پایایی داده های
پژوهش از روش مطالعه ی مکرر، مقایسه ی مستمر داده ها، خلاصه سازی و دسته بندی
اطلاعات بدون اینکه داده ها آسیبی ببینند، استفاده شد. داده های به دست آمده از
این مصاحبه ها با استفاده از روش پیشنهادی کلایزی مورد
تحلیل قرار گرفت. سه مضمون اصلی از یافته ها استخراج شد که عبارتند از: (الف)
فرآیند آزادی، (ب) تکالیف تعاملی و (ج) و وسایل آموزشی می باشد امّا با این حال
بیشتر استادان تمایل و گرایش عمده به سمت و سوی رفتار گرایی و تا حدودی شناخت گرایی
داشتند.