هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی ذهن آگاهی بر پیشگیری از عود مجدد مصرف مواد مخدر صورت گرفت. روش: در یک مطالعه نیمه تجربی 90 نفر از مردان سوءمصرف کننده مواد که طی یک هفته اخیر سم زادیی کرده بودند از میان کلیه افراد سم زدایی کرده در مراکز ترک اعتیاد شهر تهران انتخاب شدند و به صورت تصادفی در یکی از سه گروه مداخله ذهن آگاهی، مشاوره رفتاری کاهش آسیب ایدز و مصرف مواد، کنترل جایگزینی شدند. دو هفته بعد از اتمام مداخله و همچنین دو ماه بعد از پس آزمون، آزمون پیگیری به عمل آمد. تشخیص سوءمصرف مواد با استفاده از مصاحبه بالینی ساختار یافته برای اختلال های محور یک و همچنین آزمایش مرفین صورت گرفت. از آزمون دقیق فیشر برای تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: هر دو روش ذهن آگاهی و مشاوره رفتاری کاهش آسیب ایدز و مصرف مواد در جلوگیری از عود سوءمصرف مواد اثربخشی داشت. آموزش ذهن آگاهی و مشاوره رفتاری کاهش آسیب ایدز و مصرف مواد در جلوگیری از عود سوءمصرف مواد اثربخشی یکسانی داشتند. افراد با و بدون سابقه سوءمصرف مواد و همچنین مردان مجرد و متاهل تأثیرپذیری یکسانی از سوءمصرف مواد داشتند. نتیجه گیری: آموزش ذهن آگاهی و مشاوره رفتاری کاهش آسیب ایدز و مصرف مواد از قابلیت های عملی خوبی برای مداخلات بالینی در جلوگیری از عود سوءمصرف مواد دارند.
زمینه و هدف: اختلال لکنت زبان ازجمله اختلال هایی است که علت آن هنوز به طور کامل مشخص نشده است و پژوهش های روان شناختی برای شناخت بهتر این اختلال ضروری است، ازاین رو هدف این پژوهش مقایسه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، باورهای فراشناختی، و روان بنه های سازش نایافته اولیه در نوجوانان مبتلابه لکنت زبان و بهنجار بود.
روش: طرح پژوهش از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه مدارس شهر همدان دچار لکنت زبان ارجاع داده شده به گفتاردرمانگر در سه ماهه سوم سال ۱۳۹۳ بودند، با روش نمونه گیری در دسترس 21 نفر مبتلابه اختلال لکنت زبان و 21 نفر بهنجار انتخاب شدند و توسط پرسشنامه روان بنه های یانگ (۱۹۹۸)، تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی، کرایج و اسپینهاون (۲۰۰۱) و پرسشنامه ی فراشناخت ولز (۲۰۰۲) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری تجزیه وتحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که نوجوانان مبتلابه لکنت زبان در مقایسه با نوجوانان بهنجار از راهبردهای سازش نایافته بیشتر و از راهبرد سازش یافته کمتری بهره می گیرند. همچنین میانگین نمرات نوجوانان مبتلابه اختلال لکنت زبان در مؤلفه های فراشناختی و روان بنه ها از گروه بهنجار تفاوت معناداری داشت (001/0 >P).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش مشخص شد که نوجوانان مبتلابه لکنت زبان در مقایسه با نوجوانان بهنجار به میزان بیشتری از راهبردهای سازش نایافته تنظیم هیجان، روان بنه های سازش نایافته اولیه و باورهای فراشناختی برخوردارند.
پژوهش حاضربا هدف بررسی اثر بخشی واقعیت درمانی به شیوه گروهی در جهت افزایش میزان عزت نفس دانشجویان دانشگاه فردوسی انجام شد.طرح پژوهش از نوع آزمایشی به صورت پیش آزمون پس آزمون و پیگیری است.بدین منظور30 آزمودنی با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه 15 نفره گمارش شدند که پس از تشکیل جلسات درمان، در گروه آزمایش فقط 11 نفر باقی ماندند یعنی 4 نفر ریزش داشتند که برای هماهنگی تعداد آزمودنی های دو گروه گواه و آزمایش 4 نفر از گروه گواه به طور تصادفی حذف شدند . برای گروه آزمایش 8 جلسه واقعیت درمانی به شیوه گروهی برگزار شد و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکردند.آزمودنی ها پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت را در سه مرحله پیش آزمون پس آزمون و پیگیری تکمیل نمودند. داده ها پس از گردآوری با استفاده از روش تحلیل واریانس دو عاملی با اندازه گیری مکرر مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای بررسی تفاوت میانگین نمرات عزت نفس در مرحله پیش آزمون دو گروه از آزمون T مستقل استفاده شد که نتایج نشان دادند که بین دو گروه در پیش آزمون تفاوت معناداری وجود ندارد و نتایج حاصل از تحلیل واریانس دو عاملی با اندازه گیری مکرر نشان داد که میانگین نمرات درسطح 099/0 (p
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی تاثیر روش های مشاوره مسیرشغلی مبتنی بر نظریه شناختی- اجتماعی، سازه گرایی و انگیزشی بر اشتیاق مسیرشغلی دانشجویان انجام گردید. روش: این پژوهش از نوع شبه آزمایشی و دارای طرح پیش، پس آزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان کارشناسی دانشگاه الزهرا در سال تحصیلی 95-94 بودند. به روش نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم جامعه تعداد 361 نفر از دانشجویان پرسشنامه اشتیاق مسیرشغلی را تکمیل کردند. از بین آنها تعداد74 نفر نمره یک انحراف استاندارد پایین تر از میانگین کسب کردند. مرحله دوم 60 نفر از افرادی که داوطلب شرکت در مرحله دوم پژوهش بودند انتخاب شده و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش(هر کدام 15) و یک گروه کنترل قرار گرفتند. مشاوره مسیرشغلی مبتنی بر نظریه شناختی- اجتماعی، سازه گرایی و انگیزشی در مورد سه گروه آزمایش انجام شد. در پایان چهار گروه دوباره با استفاده از پرسشنامه اشتیاق مسیرشغلی هیرشی (2014) سنجیده شدند. یافته ها: نتایج درون و بین آزمودنی حاصل از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و واریانس چندمتغیری نشان دادند که ارائه آموزش بر بهبود میانگین نمرات اشتیاق مسیرشغلی تاثیر داشته است(p < 0/001). نتایج آزمون تعقیبی بیان گر آن بود که نمره کل اشتیاق مسیرشغلی در مراحل پس آزمون و پیگیری در گروه کنترل به طور معناداری از سه گروه مشاوره مسیرشغلی مبتنی بر رویکرد شناختی- اجتماعی، سازه گرایی و انگیزشی کمتر بود(p < 0/001). نتیجه گیری: پژوهش حاضر بیانگر این است که آموزش مشاوره مسیرشغلی مبتنی بر رویکرد شناختی- اجتماعی، سازه گرایی و انگیزشی بر افزایش اشتیاق مسیرشغلی دانشجویان دختر موثر است.