فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۲۲۱ تا ۲٬۲۴۰ مورد از کل ۲٬۸۹۷ مورد.
به یاد کواین
اثر هنری
معرفت شناسی کواین
حوزههای تخصصی:
نزدیک هفتاد سال پیش، فروغی رساله گفتار در روش دکارت را ترجمه و «برای مزید فایده مقدمه ای بر آن افزود و سیر حکمت در اروپا را از عهد باستان تا زمان دکارت به اختصار باز نمود». این کتاب کوچک دکارت، معرفت شناسی را که قبلا هم مطرح بود برای بیش از سیصد سال به صورت مساله محوری و اصلی فلسفه درآورد و خود دکارت را به حق پدر فلسفه جدید نمود. فروغی در پایان ترجمه خود می نویسد: «از احتیاط ها و التماس ها که [دکارت] می کند می توان استنباط کرد که احوال مردم آن زمان چگونه بوده و کسی که می خواسته است با استقلال فکر سخن گوید چه مشکلات در پیش داشته است».شک فلسفی در مقابل جزم اندیشی و تعصب و تحجر فکری است و بدین اعتبار، جوهر فلسفه است و بدون آن فلسفه می میرد. وقتی گالیله گفت زمین به دور خورشید می گردد، پاپ و دستگاه تفتیش عقاید او گالیله را محاکمه و مرتد اعلام نمودند و به مدت سیصد و چهل و هفت سال حکم ارتداد را پس نگرفتند...
مولانا و ترجمه پهناور
زمان چیست؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۷۹ شماره ۲۳
حوزههای تخصصی:
مساله چیستى زمان از زیباترین و درعین حال بغرنجترین مسائل فلسفى به شمار مىرود. از دیرباز فلاسفه براى شکافتن این مبحث از طبیعیات مدد مىجستند و در حال حاضر نیز بدون استمداد از یافتههاى علم فیزیک امکان بحث جدى در این زمینه وجود ندارد. در این مقاله سعى شده استبطور بسیار فشرده گزیدهاى از آراء گوناگونى که در خصوص چیستى زمان در طول تاریخ مدون فلسفه ارائه شده است، مرور شود و با توجه به نتایج اخذ شده از نظریههاى جدید فیزیکى، میزان معرفت ما به طبیعت زمان تا حدودى روشن گردد.
ساختار منطقی معرفت شناسی افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۷۹ شماره ۲۴
حوزههای تخصصی:
معرفتشناسى همواره یکى از مهمترین مباحث فلسفى به شمار رفته است. توجه فیلسوفان از آغاز تدوین فلسفه تاکنون به معرفتشناسى متفاوت بوده است، در این میان افلاطون یکى از برجستهترین شخصیتهایى است که معرفتشناسى دغدغه اصلى و اساسى او بوده است. و اندیشههاى بدیع و ژرفى را از طریق روش «دیالکتیک» پیرامون چیستى معرفت و ویژگیها و واقع نمایى آن ارائه نموده. اما با توجه به این که افلاطون مباحث گوناگونى را در معرفتشناسى مطرح نموده ابتدا باید عناصر و سازههاى مختلف تفکر افلاطونى را در هر یک از مباحث فلسفى به دست آورد و سپس، با ترکیب آنها ساختمان فکرى او را در آن خصوص نشان داد. براساس این روش، سازههاى معرفتشناسى افلاطون به ترتیب عبارتند از:
1- ادراک حسى و نقد آن 2- عقیده و پندار 3- ریاضیات 4- شناخت ایدهها و نیز آثار آنها و بیان روابط آنها با یکدیگر و با اشیاء محسوس 5- یادآورى 6- دیالکتیک. در این مقاله پیوند منطقى بین این مراحل در گذر از هر مرحله به مرحله بعدى آشکار گردیده است
روش های اسپینوزا «تجربه»
عصر تصویر جهان
نیاز به علم مقدس
روسو و دین مدنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه سیاسی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عصر روشن نگری (قرون 17 و 18)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
روسو سه «گفتار» مشهور دارد که این سه گفتار به علاوة «قرارداد اجتماعی» در میان آثار او، در حقیقت بیانگر مراحل تکوّن اندیشة او دربارة «جامعه مدنی» است. وی در نخستین گفتار خود به تقبیح و مذمت تمدن و جامعة مدنی که در آن مالکیت پدید آمده و مساوات و عدالت از میان انسانها رخت بربسته زبان گشوده، امّا در دو گفتار دیگر به دنبال گفتار اول کوشیده است تا با لحاظ شرایطی خاص و بر اساس « قرارداد اجتماعی » جامعه مدنی را روایی و جواز بخشد. روسو بر خلاف لاک تشکیل جامعة مدنی را از ابتدا بر اساس قرارداد نانوشته امّا منطوی در روابط میان انسانها نمی داند؛ از طرفی با هابس نیز که حکومت و قدرت را فوق قرار داد قرار می دهد موافق نیست، لیکن مدعی است که می توان جامعة مدنی را بر اساس «وجدان»،«قرار داد اجتماعی» و «ارادة کلی» مستقر کرد امّا در این صورت لازم است مردم به «قرارداد» و «وحدت» ناشی از آن که قوام جامعه بدان وابسته است التزام اخلاقی داشته باشند. در اینجا است که روسو از ضرورت «دین» برای حفظ وحدت جامعه و لزوم حمایت قانونی از آن سخن به میان می آورد. از این معنا به «دین مدنی» تعبیر شده است.
کتابشناسی فارسی هیدگر
منبع:
نامه فلسفه ۱۳۷۹ شماره ۱۰
از یقین گمشده
هربرت مارکوزه با هابرماس
تأملی در فلسفه دکارت با اقتباس از مقاله (( می اندیشم ، پس هستم )) نوشته آیر
حوزههای تخصصی:
آیر‘در این مقاله تلاش دارد تا ماهیت این اصل اساسی دکارت را روشن ساخته و با طرح سؤالاتی که بعضی از آن جنبه روانشناسانه و بعضی دیگر فلسفی و نیز گاهی شناخت شناسانه دارد ‘ زوایای تاریک آن را روشن نماید. شاید کل این مقاله را بتوان در این عبارت خلاصه نمود که ((به راحتی نباید از کنار(( می اندیشم پس هستم )) گذشت ‘ چرا که توفیق و شکست فلسفه دکارت ‘ هر دو در گرو آن است )). اما جالبترین نکته مقاله‘مفتوح ماندن بحث و واگذاری نتیجه گیری به خواننده است .آنچه که نویسنده برعهده گرفته تمهید کلیه مقدمات برای خواننده ای است که تمایل وافر برای رسیدن به حقیقت دارد ‘ اما همانند موضوع مورد بحث که در جستجوی کشفت نخستین قضیه یقینی عالم اندیشه است ‘ آیر به این جستجو موضوعیت بخشیده‘ اما هرگونه نتیجه گیری را به عهده تعویق انداخته است .