"هدف این پیمایش گسترش فهم نقش تقیدات به نهادهای اجتماعی اولیه، سازمانها و گروههایی نظیر خانواده، مذهب، مدرسه و تأثیر گروههای همسالان در تبین رفتار بزهکارانه میباشد.پیش فرضهایی که دورنمای نظری این پیمایش را بیان میدارد در نظریه کنترل اجتماعی، توسعه یافته است.
"
سندرم ویلیامز یک اختلال نادر تک گیر (sporadic) است که با نمای خاص طبی، شناختی، نوروفیزیولوژیک، نوروآناتومیک و مشخصه های ژنتیکی همراه است. نشانه اصلی سندرم ویلیامز انفکاک بین توانایی شناختی در پردازش چهره و زبان، به عنوان نقاط قوت نسبی و توانایی های فضایی و به عنوان ضعف عمده می باشد. افراد مبتلا به سندرم ویلیامز بر خلاف مبتلایان به اتیسم، کاملا اجتماعی هستند. مشخصه عمده ژنتیکی در سندرم ویلیامز پیدایش یک حذف بر روی قطعه 11023 vq می باشد. سندرم ویلیامز با ویژگی های عصبی - ساختاری و عصبی فیزیولوژیک همراه است: سالم ماندن نسبی نواحی پیشانی، لیمبیک و نئوسربلار در بررسی های MRI و اشکالات کارکردی در مسیرهای عصبی دست اندرکار پردازش زبان و چهره که در مطالعات پتانسیل های انگیخته مغزی مشاهده می شود. ناهمخوانی های موجود در حوزه های شناختی، عصبی - ساختاری و عصبی فیزیولوژیک در سندرم ویلیامز از آن مدل مناسبی برای بررسی ارتباط بین شناخت، مغز و در نهایت ژن ها به وجود آورده است.
در این تحقیق «وضعیت اجتماعی » 1022 نوجوان 14-11 ساله و همبستگی آن با «مشکلات رفتار ارتباطی و افسردگی » مورد بررسی قرار گرفته است . همچنین وضعیت اجتماعی نوجوانان در گروههای «مشهور » ، «طرد شده » ، «موردغفلت » و «متناقض» با مشکل رفتار ارتباطی و افسردگی مورد بررسی قرار گرفته است . بدین منظور از آزمودنی ها خواسته شد تا پرسشنامه دوستی مبتنی بر روش جامعه سنجی و مقیاس افسردگی را تکمیل نمایند . به علاوه معلمین دانش آموزان پرسشنامه مشکلات روان شناختی «راتر» را در مورد نوجوانان تکمیل کردند. نتایج نشان میدهد آزمودنی هایی که توسط همسالان خود در مقوله های منفی برگزیده شده اند در مقیاسهای روان شناختی نیز نمرات بالایی کسب کرده اند. « دانش آموزان طرد شده » در مقایسه با دیگر گروهها نمرات بالایی در مقیاس افسردگی و روانشناختی داشتند. با وجود این، نوجوانان دارای مشکلات رفتاری در پرسشنامه دوستی، توسط همسالان خود به عنوان «رهبر» انتخاب شدند. بنظر می رسد که نوجوانان دارای مشکلات رفتاری به منظور جلوگیری از انزوای اجتماعی خود درصدد یافتن افرادی هستند که ویژگیهای رفتاری مشابه خود دارند تا از این طریق فعالیت اجتماعی خود را حفظ نمایند
این پژوهش با استفاده از طرح برگشتی ABAB تاثیر روش «اداره شرایط تقویت» (C.M) را به عنوان متغیر مستقل، در افزایش صحبتهای غیرهذیانی (یا منطقی به عنوان متغیر وابسته، در یک زن بیمار 24 ساله مبتلا به اسکیزوفرنی پارانویید که در بیمارستان روزبه بستری بود، مورد ارزیابی قرار داد. انتخاب آزمودنی بر اساس تشخیص روانپزشک، معیارهای تشخیصی DSM-IV، مشاهده و مصاحبه ها، و آزمونهای روانشناختی بود. متغیر کنترل، ثابت نگهداشتن مقدار داروهای تجویز شده در طول دوره اجرای این پژوهش بود. در خلال هر یک از مراحل چهارگانه و در مرحله پیگیری، صحبتهای غیرهذیانی بیمار به طور محرمانه به وسیله کرونومتر اندازه گیری و سپس نمودار آن رسم شد. نتایج نشان می دهد موقعی که «اداره شرایط تقویت» به کار گرفته شود مقدار صحبتهای منطقی بیمار افزایش می یابد. یک یافته مهم دیگر این بود که اگر چه این روش تاثیری بر نظام هذیانی بیمار ندارد، اما روابط اجتماعی او را در جلسات انفرادی درمان و محیط بیمارستان بهبود می بخشد.