فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۲۱ تا ۱٬۷۴۰ مورد از کل ۴٬۴۳۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
رفتار زبانی نام های خاص در متن های گرایش های گزاره ای، یکی از دیرپاترین مشکلاتِ پیش ِروی رویکرد میلی به معناشناسیِ نام های خاص است. پازل های فرگه و کریپکی، دو نمونه از این مشکلات اند. طرفداران این رویکرد، تلاش های بسیاری برای حل این معماها انجام داده اند. در این مقاله، ضمن مروری بر راه حل های مختلفِ ارائه شده، تلاش شده است تا بر اساس رویکرد جدید کیت فاین به معناشناسیِ نام های خاص، که معناشناسی ربطی خوانده می شود، راه حلی جدید و یک پارچه به این پازل ها ارائه شود. نشان داده می شود که این راه حل جدید، هم به چارچوب نظریه میلی متعهد است و هم نسبت به دیدگاه های رقیب، شهودهای ما را درباره متون گرایش های گزاره ای و ماهیت پازل ها، بهتر برآورده می سازد.
نقدی بر روش شناسی برنامه های پژوهش علمی لاکاتوش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک ۱۳۸۸ شماره ۱
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله، نقد و بررسی روش شناسی برنامه های پژوهش علمی ایمره لاکاتوش است. لاکاتوش با ارایه روش شناسیی مبتنی بر ابطال گرایی، برآن بود که بر تکثر گرایی (نسبی گرایی و شکاکیت) غلبه کند و برنامه پژوهشی بهتری را از میان برنامه های دیگر تشخیص و تمیز دهد. سوال این است که آیا تعدیل های ثانویه ای که لاکاتوش بتدریج در برخورد با برخی واقعیت های تاریخی و برخی ایرادهای مخالفان در فرم و محتوای نظریه اولیه اش ایجاد کرد، خدشه ای به آن و غایاتش وارد نمی کند؟ این مقاله نشان می دهد که این اتفاق می افتد. یکی از تعدیلهای لاکاتوش در روش شناسی اش، پناه بردن به ایده معقولیت غیرآنی است که بر اساس آن، دیگر نمی توان همین الان و در فرصت معین و کوتاهی در باره معقول بودن ترجیح یک برنامه پژوهشی (یا نظریه) به برنامه (یا نظریه)ای دیگر نظر داد. در این مقاله، با ارایه تحلیلی منطقی نشان داده می شود که این تعدیل، روش شناسی او را نسبت به تمیز بین برنامه های پژوهشی بهتر و برنامه های پژوهشی ضعیف، ناتوان می کند. همچنین، او تعریف جدیدی از روش شناسی ارایه می دهد که این تعریف نیز به نوبه خود کارکرد اصلی روش شناسی او را از بین برده، آن را به نوعی بی خاصیت می کند. نهایتا این مقاله قصد دارد با نشان دادن ضربات جبران ناپذیری که تعدیلهای ثانویه لاکاتوش به نظریه او وارد می سازد، بیان کند که این روش شناسی با تعدیلهای ثانویه وی، نه تنها نجات نمی یابد، بلکه به اهداف اولیه اش برای ارایه آن نیز نایل نمی شود.
حکومت نبوی در حکمت سینوی ؛ نیاز بشر به دین از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام پیامبرشناسی ضرورت بعثت پیامبران
آموزه توحید در ادیان ابراهیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توحید اصل ادیان ابراهیمی است. این صفت الهی که همواره مرز ایمان و شرک بوده است، در سه دینِ ابراهیمیِ یهودیت، مسیحیت و اسلام تبلور یافته است. توحید در یهودیت و اسلام، توحید ناب است؛ اما توحید در مسیحیت، توحید تثلیثی است. یعنی تبلور سه اقنوم پدر، پسر و روحالقدس در یک ذات (خدا). این مقاله بر اساس مطالب کتاب مقدس، قرآن و کلمات بزرگان این ادیان، درصدد تبیین این آموزة الهی در این سه دین است و پس از تبیین توحید ناب، به نقد توحید تثلیثی و تثلیث میپردازد.
شان و نفوذ اخلاقی و انسانی دین / تاملی در باره کتاب : آینده دین ؛ گفت و گوی مکتوب رورتی و واتیمو
نگرشی انتقادی به مسئله هوش مصنوعی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
صلح پایدار، و عاملیت سیاسی نزد کانت
حوزههای تخصصی:
در این مقاله پس از بررسی مفاد رساله صلح پایدار کانت، به این می پردازیم که کانت با مسئله عاملیت سیاسی برای رسیدن به هدف مشخص برقراری صلح پایدار چگونه برخورد می کند. رساله صلح پایدار کانت در مورد اقدام های فوری برای تحقق صلح و نیز اقدام هایی سخن می گوید که به زعم او برای تحقق صلحی پایدار باید به کار بست. از نظر کانت تحقق صلح پایدار در میان ملت ها از طریق حکومت های جمهوری ممکن است. رساله کانت حاوی مضامین متنوعی است که در بحث حاضر به برخی از آن ها که در نهایت به نظر او درباره عاملیت سیاسی مربوط می شوند خواهیم پرداخت. استدلال کانت در نفی حق انقلاب و نقشی که برای طبیعت (مشیت) در پیش رفت تاریخ و پیش برد هدفش در نظر می گیرد در این بررسی اساسی است. با در نظر گرفتن این دو مورد به این خواهیم پرداخت که چگونه تلاش کانت برای سازمان دادن سیاست براساس امور مطلق نه تنها کمکی به انسجام نظریه سیاسی اش نمی کند، بلکه وارد کردن امر مطلق در سیاست، مشکلی درونی را در خود اصل اخلاقی کانت می نمایاند.
برهان وجودی آنسلم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
برهان وجودی، از بحث انگیزترین براهینی است که اندیشمندان غربی پس از طرح آن از سوی آنسلم به بحث و بررسی آن و مسائل مربوط به آن پرداخته اند. جذابیت آن چندان است که حتی در عصر حاضر نیز بحث درباره آن در میان اندیشمندان، رایج است و برخی با ارائة تقریرهای جدید، آن را تأیید کرده اند. در مقاله حاضر، سعی شده تا به اختصار دیدگاه الاهی دانان و فیلسوفان برجسته غرب درباره این برهان، در قالب سیر تاریخی، تبیین و بررسی شود. از آن جا که در تاریخ اندیشه، گونیلو نخستین کسی است که نسبت به این برهان واکنش نشان داده و آن را رد کرده است، ابتدا به نقدهای گونیلو اشاره شده و سپس پاسخ آنسلم به وی آورده شده است. در ادامه به نقدهای آکویناس و دیدگاه های دکارت، اسپینوزا، لایبنیتس و نقدهای کانت، فیلسوفان زبان و دیدگاه مدافعان معاصر این برهان همچون مالکوم پرداخته شده است و در نهایت نیز دیدگاه خود درباره این برهان را مطرح و به مقایسه و بیان وجه تفاوت اساسی آن با برهان صدیقین اشاره کرده ایم.
چالش دلیل گرایی درباره عقلانیت باورهای دینی و نقد رهیافت ضد دلیل گرایی پلنتینگا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برهان حدوث در مغرب زمین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برهان حدوث یکی از دیرینه ترین براهین وجود خدا است که تقریرهای کلامی و فلسفی متعدد دارد. آنچه در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته صورت متعارف آن در مغرب زمین است که به حدوث زمانی جهان پرداخته و از این طریق وجود خدا را اثبات کرده است. تقریرهای دیگر آن مانند حدوث ذاتی و نیز حدوث جوهری که در فلسفه اسلامی مورد توجه ویژه قرار دارد، در مغرب زمین یا اصلاً مطرح نگردیده و یا بدان تصریح نشده است. نویسنده در این مقاله بر آن است تا با تکیه بر منابع قدیم و جدید علمی و کلامی مغرب زمین، به بازخوانی و نقد و بررسی آن بپردازد. در این نوشتار، دو برهان عقلی و دو دلیل علمی بر مهم ترین مقدمه آن ارائه شده است. دو دلیل عقلی آن بر امتناع وجود نامتناهی بالفعل و امتناع افزایش بر نامتناهی بالقوه و تبدیل آن به نامتناهی بالفعل تاکید دارد و دو دلیل علمی آن از مدل های مربوط به آفرینش و اص.ل ترمودینامیک اخذ شده است. ضمن طرح نظریه های متعدد فیلسوفان و متکلمان موافق و مخالف، به نقد و بررسی آن خواهیم پرداخت.
ویتگنشتاین: خداباور یا ملحد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ویتگنشتاین یکی از چهره های علمی قرن بیستم است که نگرش های او به طور معمول و مشخص، بازتاب های گوناگون و گسترده ای در میان اندیشمندان دیگر داشته است. دیدگاه ویتگنشتاین درباره خدا، و واقع گرایی یا غیرواقع گرایی این فیلسوف نیز از قاعده یادشده مستثنا نبوده و حتی مبنای نظری بسیاری از اندیشمندان قرار گرفته است.
در نوشتار حاضر، می کوشیم تا به تبیین نگاه ویتگنشتاین در این باره بپردازیم و بگوییم که بر اساس رساله منطقی و فلسفی، به نظر می رسد که وی برای ماورای عالم طبیعت، حقیقتی قایل نبوده، زیرا بر آن بوده است که زبان بدان عالم راه ندارد. بدین ترتیب، ویتگنشتاین را می توان ملحدی نسبت به ماورا تلقی کرد، نه غیر واقع گرا. اما از عبارت های ویتگنشتاین در پژوهش های فلسفی اش (با این مضمون که: «الهیات از بازی زبانی منحصر به فردی برخوردار است»)، تا حدودی چنین بر می آید که او در عرصه هستی شناسی امرالوهی، واقع گرا می باشد و برای خدا، امرالوهی، و اعتقادات دینی، وجهه ای مستقل از اذهان قائل است.
Indian Philosophy of Mind: A Comparative Study
حوزههای تخصصی:
In this paper I explore surprising parallels in the arguments between dualists and materialists in the philosophy of mind in India and the West. In particular, I compare the Nyaya School of India with Cartesian dualism and its Western defenders and the Carvaka School of India with contemporary Western materialists.
Intrinsic Value: Towards A Pragmatic Theory
حوزههای تخصصی:
Intrinsic value is a concept central to the environmentalist movement. Whether one believes that natural objects have intrinsic value is supposed to determine whether one takes a ecocentric or homocentric approach to environmentalism, whether we practice deep or (merely) shallow ecology. Yet this concept is also a center of controversy and confusion. Just what does it mean for something to have intrinsic value? Is it the same thing as inherent value? Is it ""objective"" value? What of extrinsic, or, instrumental value? Is it somehow less objective? Questions such as these will be the subject of my paper. After a brief historical analysis of the relevant concepts, I shall consider the problem in the context of a wetland in the intercoastal waterway of Northeast Florida and propose a theory of intrinsic value based on the philosophy of John Dewey and George Herbert Mead.[i] Although we're unlikely to reach full agreement on some of these questions, I believe that we can come to agree enough on the intrinsic value of our environment to build a consensus in public policy.
معرفت شناسی در نظام فلسفی دکارت و سهروردی
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه اشراق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
دکارت در رأس فیلسوفانی است که مسأله شناخت را با روشی نظام مند دنبال می کند و تمام سعی خود را به کار می بندد تا از روشهای پیشنهادیش تمام شناخت ها را استنتاج نموده و بدینوسیله به معرفت یقینی دست یابد. او مقدماتی را برای رسیدن به معرفت، ضروری می داند، اول اصول معرفت، دوم روش و سوم شک، البته شکی که ابزاری برای یقین است. از سویی سهروردی فلسفه صرفاً استدلالی و عقلی مشائیان را مورد انتقاد قرار می دهد و مبنای معرفت را در حکمت خویش متحول می کند. وی با طرح مسأله علم حضوری و شهود عرفانی که توسط نفس صورت می گیرد، معرفت اصیل را تنها از این راه قابل وصول می داند، لذا باید در معرفت نفس و تهذیب آن، نه تنها از تعلقات دنیوی بلکه از حواس ظاهر و باطن و هر امر مادی بهره برد تا فرد مهیای کسب معرفت شود. از وجوه تشابه دو فیلسوف می توان به تأکیدشان بر معرفت و شناخت نفس به عنوان مبنای معارف دیگر اشاره کرد. و از وجوه اختلافشان این است که دکارت معرفت را فقط از طریق عقل قابل حصول می داند در حالی که سهروردی تلفیق عقل و شهود را به عنوان راه وصول به معرفت می پذیرد.
تبیین و نقد نظریه هوفلد در تقسیم حق (قسمت دوم)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
نظریه هوفلد درباره تقسیم حق به چهار نوع و روابط میان آنها، بر مباحث مربوط به تحلیل حق و موقعیت های حقوقی، تاثیر قابل توجهی در غرب گذارد؛ به گونه ای که می توان گفت منطق جدیدی درباره حق در غرب بنا نهاده شد. در قرن بیستم، با توجه به اهمیت این نظریه، افراد زیادی - از جمله برخی از حکمای اسلامی - به نقادی و یا اصلاح این نظریه پرداختند. همچنین مقالات متعددی در دفاع یا رد این نظریه نوشته شده است. نویسنده مقاله، بعد از بررسی نقدهای ارائه شده، بر این باور است که هر چند بعضی از اشکالات مطرح شده بر این نظریه، وارد نیستند، ولی این نظریه، خالی از برخی ایرادهای اساسی نیست که با توجه به این ایرادها، نمی توان این نظریه را پذیرفت.