ابن تیمیه، به عنوان اثرگذارترین عالم سلفی، دارای مبانی و دیدگاه هایی خاص در تفسیر قرآن است. پیرامون این مبانی، تألیفات گسترده ای انجام شده، ولی درباره مبانی ادبی وی در تفسیر، تحقیقی صورت نپذیرفته است. در مقاله حاضر، مهم ترین مبانی ادبی ابن تیمیه در تفسیر قرآن را تبیین کرده و سپس مورد بررسی و نقد قرار می دهیم و نشان می دهیم که انکار مجاز، مهمترین مبنای ادبی در دیدگاه تفسیری ابن تیمیه است. ادله ابن تیمیه در انکار مجاز را که عبارت است از: عدم ذکر مجاز در کلام صحابه و تابعین و علمای سلف، عدم تعریف جامع و مانع از مجاز، انکار وضع لغات و ادعای توقیفی بودن زبان، عدم وجود علامت صحیح برای تشخیص حقیقت و مجاز و انکار استعمالات مجازی را بررسی و نقد می نماییم. سپس، دیگر مبانی ادبی ابن تیمیه در تفسیر را که شامل: تأکید ناپذیری مجاز، تغایر لازمه عطف، انکار افاده نفی ابدی برای ""لن"" ، عدم بکارگیری حروف به جای یکدیگر و تحریف اصطلاحات و ضرب المثل ها را گزارش و نقد می نماییم.
در بررسی ساختارِ معرفتی و زبانی شطح، رویکردهای متفاوتی وجود دارد. برخی از این رویکردها، عموماً شطح را ناشی از وجودِ پارادوکس در سطحِ گزاره- اعم از پارادوکسِ وصفی و اسنادی- می دانند. برخی دیگر سعی در رفعِ تناقض و تقلیلِ شطح به گزاره های حقیقی دارند. بعضی هم با بررسی احوالِ عارفانه و معرفتِ شهودی سعی می کنند بین این شکلِ خاصِ بیانی و اشکالِ ویژه تجاربِ عارفانه پیوند ایجاد کنند.
همه این رویکردها، ضمن روشن ساختنِ برخی از خصیصه های زبانِ عرفانی، بهطور عام، و شطح، به طور خاص، سعی در تحلیل و تاویلِ شطحیات دارند. با وجود این، به نظر می رسد یکی از شاخص های اصلی و بنیادینِ شطح؛ یعنی تفکیک وجودشناختی و معرفت شناختی در همه نگرش های رایج، مغفول مانده است. این مقاله به بررسی شاخص های تفکیک وجودشناختی و معرفت شناختی و اهمیتِ آن در پیدایی و تاویلِ شطح می پردازد.
ادب عربی و فارسی در بسیاری از مضامین، یکدیگر را چنان سخت در آغوش گرفتهاند که جدا کردن آنها از هم، شخصیت بخشیدن به هر کدام، نشاندن هر یک در جایگاه خاص خود و تعیین اصل و فرع را دشوار مینماید. نوشته حاضر به تجزیه و تحلیل مضامینی متعدد در این راستا میپردازد. و با مقایسهای که به عمل میآورد نکتههایی از زیباییها و تازگیهای هنری را در هر دو زبان بدون تعصب و موضعگیری مینمایاند.
علی بن موسی الرّضا (ع) یکی از چهره های مورد ستایش شاعران عربی و فارسی است که بعد از پیامبر اکرم (ص)، امام علی (ع) و امام حسین (ع) بیشترین اشعار را به خود اختصاص داده است، به صورتی که شعر رضوی یکی از موضوعات مستقل در ادبیّات فارسی و عربی محسوب می شود. در مقالة حاضر، مدایح رضوی در شعر عربی و فارسی، از ابتدا تا پایان قرن دهم، مورد مقایسه و بررسی قرار گرفته است. مهم ترین موضوعاتی که شاعران در مدایح رضوی بدان اشاره داشته اند، شامل: حقّ امامت و ولایت امام رضا (ع) بر مسلمانان، ستایش فضیلت های اخلاقی امام رضا (ع)، اصالت و نسبت امام رضا (ع) به خاندان پیامبر (ص)، ستایش شهر خراسان، بارگاه امام رضا (ع) و آرزوی زیارت آن حرم شریف، توسّل و درخواست شفاعت از آن حضرت، تولّی امام رضا (ع) و تبرّی از دشمنان ایشان، مذمّت شهر خراسان، مقایسة امام رضا (ع) با بزرگان دینی، تاریخی یا اساطیری می باشد که در این پژوهش مورد توجّه نگارندگان قرار گرفته است. از نظر بلاغی نیز شاعران در مدایح خود بیشتر از صنایعی؛ همچون اقتباس، تشبیه و استعاره، تلمیح و تضاد بهره برده اند.