فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۵۲٬۲۱۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
الگوی ساختارگرایی ولادیمیر پراپ و کاربردهای آن در روایت شناسی
حوزههای تخصصی:
"روایت شناسی رویکردی نوین و ساختارگرا در مطالعه ادبیات داستانی است و در پی یافتن دستور زبان داستان، کشف زبان روایت، نظام حاکم بر انواع روایی و ساختار آنها است. ولادیمیر پراپ، مردم شناس صورت گرای روس، با مطالعه ریخت شناسانه قصه های پریان روسی در سال 1928، آغاز گر روایت شناسی نوین بود. او الگوی حاکم بر این قصه ها را استخراج کرد و نشان داد قصه های پریان، به رغم تکثر و تنوع ظاهری، از نظر انواع قهرمانان و عملکرد آنها، دارای نوعی وحدت و همانندی است؛ به گونه ای که تعداد عملکردها محدود، توالی آنها مشابه و ساختار این قصه ها یکسان است. در این مقاله ده داستان از فابلهای کلیله و دمنه - به عنوان نمونه - با هدف ارزیابی کارآیی و قابلیت الگوی پراپ در تحلیل ریخت شناسانه این قصه ها، تحلیل و بررسی شده است. نتایج به دست آمده با دستاوردهای پراپ همخوانی فراوانی دارد؛ به این ترتیب که نشان می دهد در فابل های بررسی شده از کلیله و دمنه، بر خلاف تکثر و تنوع ظاهری قهرمانان و عملکردهایشان، تعداد قهرمانان و عملکردهای آنان محدود و توالی آنها بسیار به هم شبیه است و می توان گفت این فابل ها دارای ساختار واحدی هستند و همچنین بیانگر آن است که الگوی پراپ - با همه نقایصی که دارد - قابلیت تحلیل ریخت شناسانه فابل را دارد.
"
تهمینه (تهمیمه) کیست؟ پژوهشی در اسطوره شناسی تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این گفتار، می کوشیم تا شخصیت تهمینه و ماجرای او با رستم را بر اساس آنچه در شاهنامه آمده و پژوهش هایی که از جهات و در مراتب متعدد درباره آن انجام گرفته بیان کنیم. پژوهش های انجام شده درباره شخصیت های شاهنامه را می توان به چند دسته تقسیم کرد. دسته ای از آنها مبتنی است بر بررسی های به اصطلاح تطبیقی با رویکرد اسطوره شناختی و جامعه شناختی دین که نتیجه قانع کننده ای از آنها حاصل نمی شود. دسته ای دیگر تاملاتی است ادبی بی توجه به مسایل اسطوره شناسی و عناصر وابسته به آن که حاصلش توصیف هایی کلی است به روش سنتی از شخصیت ها. در پژوهش هایی دیگر به زمینه اصلی داستان «رستم و تهمینه» یعنی مساله پیوند همسری توجه کرده، و به مقتضای آن، به خصلت ازدواج هایی که در شاهنامه از آنها یاد شده پرداخته اند و گونه های برون همسری و درون همسری در آن تشخیص داده اند (¬ روح الامینی) و در بعضی از نمونه ها نشانه های مادرسالاری و زن سروری را سراغ گرفته اند (¬ مزداپور 2، ص 168-208). متاسفانه استمرار نیافتن چنین پروژه هایی مطالعات بعدی را باز به نتیجه گیری های کلی کشانده است.
حصر و قصر در بلاغت عربی و فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصر یکی از مباحث علم معانی است که به آن «حصر»، «تخصیص» و «اختصاص» هم می گویند. در اصطلاح، اثبات حکم است برای آنچه در کلام ذکر شده و نفی حکم از ماسوای او است. این شگرد دو طرف دارد: یکی مقصور ودیگری مقصور علیه . مهمترین شیوه های قصر در زبان عربی 4 نوع است: 1-حرف نفی واستثناء که مقصور علیه بعد از حرف استثناء ذکر می شود 2-آوردن انّما در اوّل جمله 3-عطف کردن: به وسیله کلمات بل، لکن، لا که مقصور علیه بعد از کلمة بل ولکن واقع شده است. 4-مقدّم داشتن کلمه ای که استحقاق تاخیر داشته باشد. در زبان فارسی هم مهمترین شیوه های قصر عبارتند از: با اسباب و ادواتی چون جز، مگر، الا، بس و فقط؛ تقدیم، ذکر ضمیر با فعل رابطه استن، تکیه دادن آهنگ تلفظ، پسوند و پیشوندهای تخصیص. از آنجا که قصر در متون ارزشمند عربی و فارسی در نهایت بلاغت و فصاحت و رعایت مقتضای حال به کار رفته است، در این گفتار مبحث قصر در 16 کتاب بلاغت عربی و فارس بررسی تطبیقی و تحلیل آماری می گردد.
فیه ما فیه و شرح کامل آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فیه ما فیه مولانا اثر مهم و ارزنده ای در تحقیقات مولوی پژوهی است که اهمیت آن در پرتوِ شهرت مثنوی و دیوان کبیر تا حدود زیادی مغفول مانده است. مهم ترین و جدی ترین کارِ علمی در معرفی و احیای آن تصحیحِ استاد فروزانفر بوده است که هنوز هم دقیق ترین تصحیح محسوب می شود. کارهای دیگری که بعد از آن انجام شده است حاشیه ای بر کار آن بزرگ محسوب می شود و در مقایسة با آن اصالتی ندارد. دکتر توفیق هـ . سبحانی در سال 1388 بر اساس نسخه ای تازه یاب تصحیح مجددی از فیه ما فیه به دست داده است (نشر کتاب پارسه) که نسبت به چاپ فروزانفر افزوده هایی دارد و سبک و سیاق آن با سبک عمومی کتاب هم سویی ندارد.
از جمله کارهای درخور بیانی که اخیراً درباب فیه ما فیه صورت گرفته است، شرحِ کریم زمانی بر این کتاب است و با نام شرح کامل فیه ما فیه در سال 1390 انتشارات معین آن را چاپ کرده است. در این مقاله متنِ مرجح از لحاظ نوع قرائت و شرح ایشان بررسی و نقد شده است.
بررسی و تحلیل آرایه تشخیص در سروده های قیصر امین پور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سروده های قیصر امین پور که در هشت مجموعه شعری گردآمده اند، سروده هایی زنده، جاندار و پویا هستند. سروده هایی که عناصر طبیعت در آن ها، زبان به گفتگو باز می کنند؛ صفات یا حالات انسانی به اشیاء، پدیده های طبیعت و مفاهیم انتزاعی رسوخ می کنند و به گونه ای هم زاد و هم نفس با انسان، ظهوری تشخیص مآبانه دارند.
تشخیص یا جاندارپنداری به نوعی با تفکر «کودک پیش عملیاتی» هماهنگی دارد. اگر کودک در سنین قبل از هفت سالگی همه چیز را جاندار می پندارد، در اینجا شاعر در شعر به کودکی خود بازگشت می کند و تجلی این بازگشت گاهی به صورت جاندارپنداری یا تشخیص ( personification) متجلی می شود.
نویسندگان این مقاله با بررسی آرایه تشخیص در سروده های قیصر امین پور به این نتایج دست یافته اند:
1. یکی از پر کاربردترین آرایه ها در سروده های قیصر امین پور، آرایه تشخیص است.
2. آرایه تشخیص در سروده های قیصر امین پور، بیشتر با آرایه مراعات نظیر همراه می شود.
3. در دو دفتر شعری «به قول پرستو» و «مثل چشمه، مثل رود» شاعر از زنده شدن طبیعت در بهار بهره می گیرد تا این ویژگی را به پدیده های طبیعت نسبت دهد.
4. دو مجموعه شعری «گل ها همه آفتاب گردانند» و «تنفس صبح» بیشترین موارد آرایه تشخیص را به خود اختصاص داده اند.
5. از میان پدیده های طبیعت؛ زمین، آسمان و باد؛ و از میان مفاهیم انتزاعی؛ دل و عشق بیشترین موارد آرایه تشخیص را دارا هستند.
نمادهای جاودانگی (تحلیل و بررسی نماد دایره در متون دینی و اساطیری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصور و ساختن نمونه های جاودانه، یکی از آشکارترین تلاشهای انسانی است که از نخستین لحظات زندگی، مرگ و زوال را به چشم می دیده، و همه مظاهر دنیا را در حال فرو ریختن می یافته است. یکی از مهمترین اشکالی که با جاودانگی و مفهوم بی نهایت پیوند دارد، نماد دایره است. در حقیقت انسان، مفاهیم جاودانه را در این شکل مجسم کرده است. این تجسم، گاه به صورت تصویری ذهنی و گاهی نیز به شکل نمونه های دیدنی درآمده است. از مهمترین ویژگیهای این نماد (همچون دیگر نمادها)، شناور بودن آن است؛ به همین سبب، در کسوتهایی گوناگون نمود یافته است؛ چنان که گاهی تجلی قداست می گردد، گاهی آفرینش کیهانی را تکرار می کند و گاهی نیز با اشیایی دیگر، گره می خورد و مفهومی یکسان را نشان می دهد. در این نوشتار، تلاش شده است تا ویژگیها، کاربردها و پیوندهای دایره با جاودانگی و مفاهیم دیگر، آشکار شود.
سیر غزل در شعر فارسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تصحیح کشف المحجوب هجویری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کشف المحجوب، ابوالحسن علی بن عثمان هجویری، به کوشش محمود عابدی ، انتشارات سروش، تهران 1383، 1228 ( هفتاد و چهار + 610 + 544) صفحه. طی قرن های چهارم و پنجم هجری، سه کتاب با نام کشف المحجوب نوشته شده است: یکی به قلم ابویعقوب اسحاق بن احمد سگزی (وفات: پس از 361)؛ دیگری به قلم ابوابراهیم اسماعیل بن محمد بن عبدالله مستملی بخاری (وفات : 434) که در حقیقت عنوانی است نهاده شده بر یکی از نسخه های خطی شرح تعرف او (روشن ، ص 16)؛ سومی به قلم ابوالحسن علی بن عثمان جلابی هجویری غزنوی (وفات: نیمه دوم قرن پنجم هجری ) که او را «پیرهجویر» و «سیدهجویر» و «داتا (=مربی) گنج بخش» خوانده اند ...
طنز در شعر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طنز در شعر حافظ، به منزله یک صناعت بلاغی است، نه یک نوع ادبی. شیوههای طنز آفرینی حافظ بسیار متنوع، پیچیده و در نهایت ایجاز است. عدم درک اسلوبهای طنز در شعر او، گاه سبب تفسیرهای نادرست و خلاف مقصود شاعر شده است. در این مقاله، طنزهای حافظ در 12 اسلوب دستهبندی شده است؛ از جمله طنز از طریق ابهام، متناقضنمایی، تأویلهای تازه و استهزاءآمیز از مسائل مهم، مغالطه منطقی، نسبت دادن رفتارهای مخالفان به خود. شخصیتهای مورد نقد حافظ، همگی بدون نام و نوعی (typical) هستند و بر دو دستهاند: کومتی و دینی. وی این شخصیتها را از دو نظرگاه، نقد میکند: 1ـ اصول اخلاقی و ارزشهای فردی 2ـ آسیبهای اجتماعی. طنز حافظ غالباً زبانی عفیف و خالی از کلمات توهینآمیز دارد. موضوعات طنز حافظ، عمدتاً نقد اندیشههای مخالفان عشق و عرفان؛ و اخلاق حاکمان ستمگر و روحانیان ریاکار است. «صورت» طنزهای حافظ، غالباً حاصل گرد آمدن عناصر ناسازگار، جانبداری از باطل و مغالطه عمدی، به گونهای کاملاً ظریف و پنهان است؛ و این امر، با «محتوا»ی انتقادهای او از جامعهای که ساختارهای بنیادین آن با ساختارهای قانونیاش تضادی عمیق دارد، کاملاً هماهنگ است.
نسبیت زبانی و درک رنگ آسمان در شعر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات کلاسیک فارسی، بارها به رنگ سبز آسمان اشاره شده است، در حالی که بیشتر فارسی زبانان امروز آسمان را آبی رنگ می دانند. پژوهشگران مختلف تلاش کرده اند با پرداختن به جایگاه رنگ سبز در باورهای اساطیری، نجومی و مذهبی ایرانیان، وفاداری شاعران به سنت های ادبی و بیان شاعرانه و مبتنی بر مجاز، توضیحی برای این مسئله به دست دهند، اما از این واقعیت غفلت کرده اند که تداخل رنگ های سبز و آبی نه تنها منحصر به متون ادبی نیست و هنوز هم در مناطقی از کشور دیده می شود؛ بلکه پدیده ای جهانی است و در فرهنگ ها و زبان های نقاط مختلف جهان نیز مصادیق متعددی دارد. این مقاله پس از مرور رنگ های نسبت داده شده به آسمان در ادبیات فارسی، با اشاره به فرضیه نسبیت زبانی و آزمایش های انجام شده درباره تاثیر زبان بر ادراک رنگ ها، به این نتیجه می رسد که فارسی زبانان در غیاب رنگ واژه مستقلی که بر تمام زیرمجموعه های رنگ آبی دلالت کند، این رنگ ها و از جمله رنگ آسمان را از خانواده رنگ سبز به شمار می آورده اند. به نظر می رسد کاربرد رنگ سبز برای آسمان تنها جنبه نام گذاری نداشته و قدما تحت تأثیر نسبیت زبانی، از نظر ادراکی نیز رنگ آسمان را شبیه یا نزدیک به رنگ سبز می دیده اند.
تعریف و عملکرد ادبیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده: هنری رماک (1916-2009)، استاد زبان آلمانی و نظریه پرداز ادبیات تطبیقی، در برلین به دنیا آمد. رماک سال ها در کمیته اجرایی انجمن ادبیات تطبیقی امریکا خدمت کرد و از بنیان گذاران طرح «تاریخ تطبیقی ادبیات ها در زبان های اروپایی» بود. در حوزه ادبیات تطبیقی اغلب به انتشار مقالاتی در زمینه نظری می پرداخت و دو مقاله بنیادین و مهم منتشر کرد: «ادبیات تطبیقی بر سر دو راهی» (1960) و «تعریف و عملکرد ادبیات تطبیقی» (1961) که به زبان های مختلف ترجمه شده و بسیار مورد استناد قرار گرفته اند. مقاله «ادبیات تطبیقی: تعریف و کارکرد» تثبیت کننده دیدگاه های مکتب امریکایی ادبیات تطبیقی است. رماک با ارائه تعریفی نوین از ادبیات تطبیقی که مورد پذیرش بیشتر تطبیقگران امریکایی قرار گرفته است، میان ادبیات تطبیقی، به دلیل ماهیت بینارشته ای آن، با سایر دانش های بشری ارتباط تنگاتنگی برقرار کرد. تعریف رماک از ادبیات تطبیقی دو حوزه اصلی را در بر می گیرد: مطالعه ادبیات در فراسوی مرزهای یک کشور خاص، و مطالعه روابط میان ادبیات و سایر قلمروهای دانش و معرفت. بخش دوم تعریف او نمایانگر تمایز بنیادینی است که میان ادبیات تطبیقی از دیدگاه مکتب فرانسه و مکتب امریکایی وجود دارد. رماک در این مقاله به دنبال آن بود تا چشم انداز گسترده تری از پژوهش های تطبیقی به دست دهد. او همچنین به نقد مفهوم تأثیر و تأثر از دیدگاه مکتب فرانسه پرداخت و شرایطی برای آن قائل شد تا این دسته از پژوهش ها به درک ما از فرایند خلاق تولید اثر هنری و دریافت ما از تاریخ ادبیات کمک کند. مقاله رماک زمینه پیدایش افق های نوین در حوزه ادبیات تطبیقی را فراهم آورد.
تسلیم و رضا در مثنوی معنوی
حوزههای تخصصی:
یکی از موارد مهم درآراء تربیتی مولانا ‘ تسلیم و رضا در برابر امر حق است . نزد سالکان ‘ تسلیم عبارت است از استقبال قضا و تسلیم به مقدرات الهی . مقام تسلیم فوق مرتبه توکل و رضاست . و مرتبه رضا فوق مرتبه توکل است . در توکل‘ سالک در همه امور خود‘ خدا را وکیل خود قرار میدهد. در رضا به هر چه خداوند بخواهد و انجام دهد‘ راضی می شود؛اما در مقام تسلیم ‘ سالک قطع تعلق می کند و دیگر برای وی طبعی باقی نمیماند تا موافق یا مخالف باشد. مولانا درهمه امور‘شرط اصلی را تسلیم میداند و بس. وی می گوید زمانی که مرد حق‘تسلیم محض حق باشد ‘ جریان عالم نیز با خواست خداوند ‘ بر وفق مراد وی خواهد بود . زیرا که همه هستی ‘ تحت فرمان حق عمل می کند. در حدیث آمده است کسی که از آن خدا و برای وی باشد ‘ خداوند نیز برای او خواهد بود. مولانا در یکی از داستانها از قول انبیا می گوید که ما در درگاه الهی‘ هیچگاه ملول و دلتنگ نیستیم‘تا از سختی و دوری راه در جا بزنیم و ناامید شویم. وقتی معشوق (حق) با ما همیشه حاضر است ‘ نثار جان در برابر رحمتهای او دلیل شکرگزاری ماست . در چنین شرایط روحی و معنوی ‘ دل ما پراز شادی و گلشن های معنوی است و پیری و پژمردگی به وجود ما راه ندارد. دائمأ جوان و با طراوت هستیم ... مولانا معتقد است که با تسلیم و رضا حق بر قلب انسان تجلی می کند. پس چه تربیتی والاتر از این و چه زندگی شیرین تر از این!
اندیشه های سیاسی و حکومتی سعدی در بوستان و گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بوستان و گلستان سعدی از جنبه های مختلفی مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفته است. در این مقاله ضمن اشاره به پیشینه مطالعاتی در حوزه جامعه شناسی و ادبیات با روش مطالعات بینارشته ای یعنی جامعه شناسی ـ ادبی این دو اثر ارزشمند ادبیات فارسی را بررسی نموده ایم. در متن اصلی این مقاله از اوضاع سیاسی و حکومتی عصر سعدی و نیز نگاه سعدی به حاکمیت سخن رفته است. عدالت، محوری ترین اصل حکومتی از نظر سعدی است که در صورت رعایت آن، جلوه های مثبتش در جامعه نمایان می گردد جلوه هایی چون؛ رفع ظلم در جامعه، رفع نیازهای اقتصادی مردم، اجرای دقیق قوانین، آسایش مردم، توسعه عمرانی و عاقبت به خیری حاکمان در سرای فانی و باقی... در بخش دیگر این تحقیق به سیاست و نسبت آن با اخلاق و نیز به تلقی عرفی گرایانه سعدی اشاره شده است.
مثنوی معنوی (شعر عشق، شعر عقل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قلم ۱۳۸۴ شماره ۱
حوزههای تخصصی:
"مضمون اصلی همه آثار مولانا عشق است. عشق جوهر اصلی و کلید دیوان شمس، مثنوی معنوی و تنها سرچشمه نور، معرفت و شناخت است. مولانا که در تمام زندگی اش در جستجوی یکی شدن با خداوند بوده، عشق را تنها راه رستگاری می داند. اگر در طی قرن های متمادی،عقل و تفکر مدعی کشف اسرار جهان بوده اند، مولانا اصل وجود را در عشق می یابد. از این روست که فقط در دیوان شمس می توان در حدود پنج هزار بیت را یافت که در مورد عشق، این ((اصطرلاب اسرار خدایی)) که با هیچ چیزی مگر با خود عشق نمی توان آن را تعریف کرد سخن به میان می آورد.
از نظر مولانا عقل پس از عشق در جهان ظاهر می شود. از آنجایی که عقل محدود است، در مرگ چیزی به جز پوچی نمی یابد ولی عشق در مرگ یکی شدن با معشوق، با خداوند، را می بیند. با این همه مولانا اشکال عقل را نفی نمی کند. جایگاه عقل و به خصوص عشق در آثار مولانا کجاست؟ برای پاسخ به این پرسش، این مقاله پژوهشی است در افکار مولانا از ورای دریای ابیات این شاعر بزرگ عرفانی."
تحصیلات سعدی در بغداد و نظامیه بغداد
حوزههای تخصصی:
شیراز با آن همه اهمیت و اقتدار و رونق علمی که از دیرباز به ویژه از عهد امیران آل بویه به دست آورده بود، باز از وجود نظامیهها محروم مانده بود و سعدی که آهنگ تحصیل در یکی از مراکز آموز شافعی مذهبان را داشت، بغداد و مدرسه عالیه نظامیهاش را بهترین و مناسبترین مکان برای ارضای آرزوهایی مییافت که در روزگار نوجوانی در سر پرورانده بود. هدف از این مقاله گزارش گونهای از تحصیلات سعدی در بغداد و مدرسه نظامیه بغداد و نقد و نظر به گوشهای از آن همه گفتهها و نوشتهها است که هنوز هم در این باب آکنده از ابهام مینماید.
نقد ادبی: جادوی مجاورت
منبع:
بخارا مهر ۱۳۷۷ شماره ۲
حوزههای تخصصی:
حجاب عرفانی در معارف بهاء ولد و مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کتاب «معارف» تنها اثر باقی مانده از بها ولد، محمد بن حسین خطیبی بلخی، پدر مولانا است. بها ولد و اثرش «معارف» در طول تاریخ مورد بی توجهی ادیبان و دوستداران عرفان و ادبیات بوده است. ولی امروزه عرفان صادقانه و ساده و ناب و بی لفظ بازی او مورد توجه بیش از پیش ایرانیان و محققان وعرفان دوستان غربی واقع شده است. این کتاب بر خلاف آنچه از نامش تصور می شود، مجوعه منظمی از اندیشه ها و عقاید نیست بلکه حاوی مجموعه ای پراکنده و نامنظم از افکار، بیان رویاها، تصورات، تعمق در معنی و تفسیر برخی آیات قرآنی و تاویل عرفانی آنها، تفکر در مورد مسائل کلامی چون جبر و اختیار و... و گاهی گلچینی از مواعظ و خطابه های اوست که بدون هیچ ترتیب موضوعی توسط خود او یا دیگران کنار هم جمع شده و بعدها نام «معارف بها ولد» به خود گرفته است. عرفان او، عرفان مثبت و جمع گرا (صحبت) و به دلیل تاکید بر انس و جمال و معیت مهرآمیز الهی مبتنی بر احساس شادی ومسرت و مزه (در برابر عرفان متکی بر زهد و خوف) است. حجاب یکی از مقوله های عرفانی مطرح شده در این کتاب است. در این مقاله ابتدا حجاب عرفانی را با توجه به اقوال متقدمین صوفیه تعریف کرده و سپس اندیشه های بها ولد را در این مورد به تفصیل بررسی نموده و آن گاه بازتاب اندیشه های بها ولد را در مثنوی نشان خواهیم داد.