فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۳٬۲۶۱ تا ۱۳٬۲۸۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
استعاره ی شناختی نه تنها به بررسی زبان می پردازد بلکه در نگاهی کلان تر چگونگی کارکردهای ذهن بشر در درک مفاهیم، فرایند مفهوم سازی در ذهن و بازتاب های آن در زبان را بررسی می کند. این نظریه می تواند به عنوان ابزاری مناسب در بررسی های ادبی مورد استفاده قرار گیرد و پژوهشگر را در رسیدن به شناختی عمیق تر از متون و آفرینندگان آنها یاری رساند. ادبیات شفاهی و ترانه های عامیانه بخش هایی از ادبیات و فرهنگ این سرزمین هستند که کمتر مورد توجه و بررسی جدی قرار گرفته اند. در این مقاله به بررسی استعاره های «عشق» به عنوان یکی از مفاهیم بنیادی زندگی بشر در دوبیتی های عامیانه ی منطقه ی خراسان می پردازیم. این بررسی، چگونگی برداشت و درک عامه از مفهوم «عشق» و «معشوق» را به خوبی نشان می دهد و مشخص می کند که این مفاهیم بر اساس کدام حوزه های مفهومی توسط عامه دریافت می شوند. تبیین و تحلیل این استعاره ها و مصادیق آنها تاثیر فرهنگ، اقلیم و ایدئولوژی سرایندگان را در نوع استعاره ها آشکار می نماید. همچنین نتایج این بررسی، سلسله مراتب استعاری و نظام حاکم بر این استعاره ها را مشخص می کند.
انگیزه های عارفان برای نگارش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، ناظر بر این نکته تاریخی که عارفان صاحب قلم به اقتضای زمانه خود و در برابر رقیبان متشرع، درصدد اثبات این مدعا برآمده اند که معارف صوفیه با مفاد کتاب و سنت، پیوندی راستین داشته است، با بررسی بیش از بیست اثر عرفانی نشان می دهد که در بسیاری موارد، ترکیبی از دو نوع انگیزه فردی (از قبیل گونه ای الهام، ذکر یار، اجابت حضرت رسول، نذر و الزام خویش، حفظ نام و یادگاری، جلب شفاعت نیکان و...) و اجتماعی (از قبیل هدایت ورزی، نگرانی از زوال این معرفت، اتمام حجت بر بطالان، تقویت دل نوسالکان، مقابله با مدعیان عرفان، اصرار مریدان، عدم فهم کتب تازی و...)، مؤلفان عارف را به نگارش واداشته است. سنت رایج در میان عارفان، این بوده است که اصرار مریدان زمینه های لازم را برای قرار گرفتن در موقعیت الهام و دریافت اشارات ربانی، فراهم می آورده است.
ترکیبات خاص اشعار صائب و بیدل بر اساس روابط نحوی و هسته معنایی ترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صائب تبریزی و بیدل دهلوی از نامدارترین شاعران سبک هندی هستند که هر کدام به نوبه خود در شاخه ایرانی و هندیِ سبک هندی، شعر این دوره را متحوّل کرده اند. اکثر محققانی که در شعر بیدل به تحقیق و پژوهش پرداخته اند، ترکیبات خاص را به عنوان یکی از مهمترین عوامل غموض زبان در انحصار شعر بیدل دانسته و در نوع ساخت و معنی این نوع ترکیبات کمتر تأمل کرده اند. در اینجا با تکیه بر اشعار صائب و بیدل، ترکیبات خاص در هر دو شاخه ایرانی و هندی شعر سبک هندی بررسی شده است. ترکیبات هر دو شاعر ابتدا از نظر «هسته معنایی» در دو گروه ترکیبات «برون مرکز» و «درون مرکز» طبقه بندی شده، سپس بر اساس «روابط نحوی ترکیب»، مدل های گوناگونی از ژرف ساخت ترکیبات هر دو شاعر ارائه شده است.
ترکیبات خاص صائب و بیدل در ژرف ساخت دارای روابط نحوی گوناگونی مانند رابطه مسندی، فاعلی، مفعولی، متممی و ... است. از نظر ساختار معنایی، ترکیبات خاص این دو شاعر متنوع تر از ترکیبات عادی در زبان معیار هستند، به طوری که بعضی از این ترکیبات از نظر معنا در زبان وجود ندارند.
الآنیما معشوق ""حافظ"" المثالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کثر الحدیث فی الأدب وفی أنواع الفنون عن الحب ورکنیه ""المحب والمحبوب"" حیث یبقی الهدف فیه الوصول من الأنا إلی ماوراء الأنا وتوجد فی أشعار حافظ الشیرازی أمارات الإنطوائیة والرغبة فی البحث عن المفاهیم الغامضة والحیثیات الخفیفة التی تتناسب مع الفکر الرمزی المقدس. إنه یضع نصب عینیه اللاوعی الجماعی الذی یسبق التاریخ الشخصی مثله فی ذلک مثل یونغ ، إذ إن حافظاً یحاول خلق مصالحة بین الإنسان والقدر.
تتمکن أبعاد الإنسان المتنوعة من التجلی عبر أشعار حافظ وتستوعب الذاکرة الجماعیة کمستودع للذکریات التاریخیة فی اللاوعی وبذلک تتجلی أزلیة الحب وأسبقیته علی الکون فی أشعاره المطالبة بالتلازم والعلاقة الأبدیة بین الرجل والمرأة إذ یبحث کل واحد منهما عن نصفه الآخر حائراً بین الآنیما والآنیموس ولا یتوقف هذا السعی والبحث حتی الوصال. یفترض هذا المقال أن حافظ الشیرازی یبحث عن محبوب مثالی ""الآنیما"" فی الرؤیا والخیال وفی ظواهر کاللیل والماء والنبات والریح وفی وجه مفعم بالأسرار أو الشیخ الباطنی وذلک بالإضافة إلی بحثه عن المحبوب الأرضی والأدبی والصوفی. وتتجلی الآنیما فی کل آن علی شکل جمیع القوی المولّدة فی الطبیعة حتی تدفعه من الأنا الواعیة إلی عالم اللاوعی أو بالأحری إلی ذاته.
آنیمیسم و پیوند آن با ناتورالیسم در آثار صادق چوبک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زندگی بخشیدن به اشیاء، پدیده های طبیعت، و مفاهیم انتزاعی را آنیمیسم می گویند که از طریق اعطای ویژگی های فیزیکی یا روان شناختی حاصل می شود. بارزترین گونه آنیمیسم، انساندیسی است؛ اما مانندگی به حیوان یا گیاه و یا ساختن شکلواره های ترکیبی نیز بخش عمده ای از آنیمیسم را به خود اختصاص می دهند. صادق چوبک (1295- 1377ش) از نویسندگان معاصر ادبیات فارسی است که به این مقوله توجّه شایانی نشان داده است. بررسی ها نشان می دهند که آنیمیسم در آثار این نویسنده، از حد آرایه ای ادبی فراتر رفته، زیرساخت های ناتورالیستی اندیشه مؤلف را بازگو می کنند. جبرگرایی، بی پرده گی های اخلاقی، مذهب ستیزی، بدبینی و سیاه اندیشی و عینت گرایی، ازجمله مؤلفه های ناتورالیسم هستند که چوبک آنها را با پیوندی ظریف با آنیمیسم، به تصویر می کشد. او در این مرحله متوقف نمی شود و با عدول از برخی از این اصول، نثری مخیّل و شاعرانه پدید می آورد.
بررسی کرامت و کارکردهای آن در متون متقدم صوفیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در متون صوفیه، به بسیاری از پدید ه ها و حالات در راه رسیدن سالک به مقصد نهایی طریقت، یعنی حقیقت، به چشم حجاب نگریسته شده است. در این مقاله، نوع تلقی از خوارق عادات صوفیه در این متون بررسی و تحلیل شده است. این پژوهش نشان می دهد که سه نگرش یا رویکرد به خوارق عادات وجود دارد: رویکرد شریعت مدارانه، رویکرد عرفانی و رویکردی که اغلب از دید ناظر بیرونی در پی استنباط، کشف و توضیح هر چه بیشتر کرامت و کارکردهای گوناگون آن است. رویکرد اول به دنبال هماهنگی کرامات با معجزه است و کارکردی همچون کارکرد معجزه، یعنی تأیید رسالت برای آن قائل است. در نگرش دوم، غالباً کرامت حجاب راه انگاشته شده و سالک از آن برحذر داشته شده است. صاحبان رویکرد سوم، عمدتاً تلقی مثبت از این پدیده دارند و به دور از آرمانگرایی، با توجه به واقعیت احوال صوفیه، به توجیه کرامت و توصیف کارکرد های آن پرداخته اند.
بررسی سبک شناختی فعل در گلستان؛ متأثر از حوزه تعلیمی آن با رویکرد نقش گرای نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گلستانِ سعدی همواره از قلل رفیع نثر پارسی به شمار آمده است. از مسائلی که کمتر بدان پرداخته شده، شگردهای هنری گزینش فعل و تأثیر آن بر کیفیت شیوه تعلیم در گلستان است. در دستور نقش گرای هَلیدی مقوله فعل با نام فرایند، از رهگذر نظام گذرایی (قابلیت دستوری بازنمایی تجربه در زبان) و فرانقش اندیشگانی و تجربی بررسی می شود؛ با بررسی انواع و بسامد فرایندهای اثر، می توان به دنیای ذهن نویسنده و درنهایت سبک او پی برد. فرایند رخ داد، کنش، احساس، گفتار یا بود ونبود امری است که در قالب گروه های فعلی تحقق می یابد. نظام گذرایی امکانی برای گزینش نظام مند فرایندها در بررسی سبک شناختی متون و روشن ساختنِ انگیزه های نویسنده است. هدف اصلی این پژوهش بررسی مؤلفه های اصلی شاهکار ادبی گلستان و تبیین ویژگی های آن با کمک این مقوله است. ازاین رو پس از شرح فرایند و انواع آن، فرایندهای هفت بابِ آغازیِ گلستان بررسی و بسامد هریک مشخص می شود. حاصل آنکه سعدی در ساخت و گزینش فرایندها، افزون بر معنی، وزن، ایفای نقش در تکرارهای هنری و داشتن ظرفیت، به بیان هم زمانِ چند مفهوم برای تقویت اصل ایجاز توجه کرده و صنعت پردازی های وی برای تحقق این اهداف بوده است. بیشترین نمونه ها فرایند رفتاری است؛ این نشان از تمرکز گلستان بر انسان، روابط اجتماعی انسان ها و پیگیری اصل تعلیم دارد.
انحلال هویت مداح در هویت ممدوح: مطالعه ای بر پایه اشعار مدحی فرخی در دستگاه غزنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در شعر مدحی، بر اثر آنچه
منفعت مداح ایجاب می کند، هویت مداح در برابر هویت ممدوح رنگ می بازد و پسند و
ناپسندهای مداح توسط ممدوح تعیین می شود. چنان که «ممدوحان در سایه» دیگر نیز تحت تأثیر خواست و اراده
ممدوح اصلی در معرض مدح یا ذم قرار می گیرند. در این نوشتار، رابطه مداح و ممدوح و
انحلال هویت مداح در «من» ممدوح بررسی شده و نمونه ای
تاریخی در این زمینه واکاوی شده است. نمونه ای
از انحلال هویت مداح در هویت ممدوح را می توان در دوران حضور طولانی فرخی سیستانی
در دربار غزنویان دید؛ دورانی که سلطان محمود بر دربار غزنین حکومت می کرد و در
سایه ارتشی نیرومند، فتوحاتی پرشمار به کارنامه سلطنت خود افزود. فرخی در این
دوران علاوه بر سلطان، «دیگران»ی
را نیز مدح می کرد که روابط ادبی اش با آنان تابعی از اراده سیاسی و خواست سلطان
بود. نمونه ای از این نوع رابطه در برخورد فرخی با چرخه وزیران دولت غزنوی بررسی
شده است. چرخه مورد نظر، عزل احمد حسن میمندی از صدارت سلطان، به وزارت رسیدن حسنک
و جابه جایی مجدد حسنک با صدارت دوباره احمد حسن است. فرخی در مدح این «ممدوحان
در سایه»، از خود اختیار و هویتی ندارد و بر اساس
اختیار «ممدوح اصلی»
سخن می گوید
مقایسة بنمایه های پایداری نسیم شمال و صالح محمود هُواری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیّات پایداری واکنش فکری فرهنگی ملّت های تحت سلطه است. ملّت ها با اینکه از جغرافیا، فرهنگ، منش و آرمان های مختلف برخوردارند، امّا بنمایه های ادبیّات پایداری در جای جای دنیا در اغلب موضوع ها، جهت گیری واحدی را دنبال می کند. پژوهش حاضر بر آن است تا با روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر مکتب امریکایی ادبیّات تطبیقی، بنمایه های ادبیّات پایداری را با محوریّت دیوان «باغ بهشت» نسیم شمال، شاعر دورة مشروطه در ایران و دیوان «مرایا الیاسمین» صالح هواری، شاعر معاصر فلسطینی، که هر دو از شاعران متعهّد در قبال سرزمین و مردم خود هستند، با هم مقایسه نماید و بیش از پیش زوایای پنهان و ناگشودة ادبیّات پایداری را در ایران دورة مذکور و فلسطین معاصر بنمایاند. از مهم ترین یافته های این پژوهش آن است که نسیم شمال اندیشه های خود را در مقولة مبارزه و پایداری با زبان صریح و آشکار بیان کرده است و صالح هواری به زبان رمز و اشاره.
نمود جدال خدایان سه گانه آریایی در حماسه برزونامه
حوزههای تخصصی:
ژرژ دومزیل ، اسطوره شناس و مورخ فرانسوی ، تمامی ایزدان اقوام هند و اروپایی را بر اساس کنش و کارکرد شان ، در زیر مجموعه سه کنش بنیادین فرمانروای ، جنگاوری و باروری طبقه بندی می کند . او این نظام سه کنشی در میان ایزدان هند و اروپایی را برگرفته از ساختار طبقات اجتماعی سه گانه شاهی ، سپاهی و کشاورزی (شاکله جوامع این اقوام دوران باستان) این اقوام می داند و معتقد است که این ساختار سه گانه در تمام متون و ساحات فکری این اقوام از جمله حماسه ها تاثیر گذاشته است . حماسه ملی برزونامه ، به عنوان یکی از متون ، به نظر می رسد در زیر ساخت خود در بردارنده ساختار خدایان سه گانه ایرانی ( متشکل از آناهیتا ، اهورا مزدا و مهر ) است . بدین معنا که داستان آن ، به صورت نمادین ، روایتگر روند تاریخی – اجتماعی شکل گیری اتحاد پیروان خدایان سه گانه ایرانی در برهه ای از تاریخ (دوره شکل گیری روایت شفاهی و اولیه متن) است که در این اتحاد فردی از طبقه کشاورزان و عوام (برزو ) برای نخستین بار در ساختار قدرت و امور اجرایی عهده دار منصبی می شود و در کنار نمایندگان دو طبقه دیگر یعنی طبقه شاهی ( کیخسرو ) و سپاهی (رستم) ، همزمان با ایجاد ساختاری سه گانه در تقسیم قدرت ، به اداره بخشی ازکشور می پردازد و رأس سوم هرم قدرت را در مقابل جبهه بیرونی یا همان دشمن شکل می دهد.
تحلیل هرمنوتیک داستان آمدن مهمان پیش یوسف (ع) در مثنوی مولوی
حوزههای تخصصی:
بررسی آثار ادبی از دیدگاه های گوناگون می تواند جنبه های مختلف زیبایی های ساختاری، فنّی و معنایی هر اثر را به گونه ای نظام مند و مبتنی بر انگاره های علمی برای خواننده مشخص کند. امروزه مطالعات هرمنوتیک یکی از شیوه های راهگشا برای کشف ابعاد پنهان معنای متن های ادبی محسوب می شود. اینگونه پژوهش ها در پی درک معنا از طریق شناخت نیّت مؤلف و با توجّه به بستر زمانی، مکانی و تاریخی شکل-گیری متن است. هدف از پژوهش حاضر بررسی نمونه ای ازمتون نمادین ادب فارسی یعنی داستان آمدن مهمان پیش یوسف (ع) در مثنوی مولوی است. در این چارچوب، نیت شاعر از انتخاب عناصر داستان مورد ارزیابی واقع شده است. سخن مولانا به عنوان یکی از عمیق ترین متون تأویل پذیر در ادب فارسی می-تواند موضوع مناسبی برای بررسی های هرمنوتیک از این دست باشد. داستان مذکور نیز همچون سایر اشعار مثنوی معنوی حاوی لایه های نهفته و کاربرد نمادین مفاهیم مختلف و نیز اشاره های پیدا و پنهان به اندیشه های مولانا درباره جهان و انسان است و پژوهش حاضر می کوشد بخشی از این مفاهیم را از متن استخراج کند. در این راه با اشاره به عناصر داستان و مقایسه اندیشه های مولوی و افلاطون تفسیری نمادگرا مبتنی بر هرمنوتیک فلسفی از این داستان ارائه گردیده است. نتایج حاصل از انجام پژوهش دربردارنده این مهم است که کاربرد برخی واژه ها و مفاهیم در شعر مولوی همچون آفاق حاکی از نگرش افلاطونی مولوی و اشاره ای به سیر آفاقی سالک است. بعلاوه کلیدواژه آینه که تنها سایه ای از حقیقت را به دست می دهد، می تواند با همین نیّت از سوی مؤلّف به کار رفته باشد.
داستان انبیاء در کتاب مقدس و بازتاب آنها در اشعار حسین منزوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حسین منزوی (1325-1383) از برجسته ترین و تأثیرگذارترین غزلسرایان معاصر است که با خلاقیت و نوآوری خود، روح تازه ای در قالب غزل فارسی دمید و سبب تحول و اعتلای آن شد. از مشخصه های بارز غزل منزوی، بسامد بالای صنعت تلمیح و تنوع فراوان آن است که منزوی از آن در جهت خلق تصاویر بدیع و افزودن به زیبایی، ایجاز و عمق شعر استفاده کرده است. منزوی برای گریز از کاربرد تلمیحات تکراری، سعی می کند تلمیحات جدید و نادر به کار ببرد و یا تلمیحات شعر کلاسیک را بازآفرینی نماید. حجم وسیعی از تلمیحات شعر منزوی را داستان پیامبران تشکیل می دهد و تنوع مایه های تلمیحی در حوزه ی داستان پیامبران ناشی از وسعت اطلاعات منزوی در این زمینه است. یکی از خاستگاه های عمده ی تلمیحات منزوی به داستان پیامبران، علاوه بر قرآن و روایات اسلامی، کتاب مقدس (تورات و انجیل) است که نشانگر آشنایی منزوی با این کتاب است. برخی از این تلمیحات در شعر فارسی کم سابقه و گاه بی سابقه است به گونه ای که درک و دریافت درست آنها مستلزم مراجعه به کتاب مقدس است و در نقدها و شرح هایی که بر اشعار منزوی نوشته شده است کمتر به این بخش از تلمیحات اشعار او پرداخته شده است. نگارنده در این مقاله که به روش اسنادی و تحلیل محتوا انجام شده است، کوشیده است با استناد به روایات تورات و انجیل، به توضیح و تبیین این قبیل تلمیحات بپردازد.
فرمان مظفری برای شمس الحکماء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی برخی همپوشانی ها و اختلافات بین شاهنامه، گرشاسب نامه و کوش نامه در مورد جمشید،فریدون، مازندران و . . .(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۳۹۴ شماره ۷۷
89-106
حوزههای تخصصی:
در اواخر عهد ساسانیان و اوایل دوره اسلامی، تاریخ باستانی ایران از صورت شفاهی بیرون آمده و با نام خدای نامه به کتابت در آورده شده است. این نوشته ها چون خشک و بی روح بود و خارج از طبع خواننده، کسانی مانند فردوسی آنها را به نظم کشیده و با اضافه کردن ظرایف و صنایع ادبی حال و هوایی دلنشین به آن نوشته ها بخشیدند. حماسه سرایان قرون پنجم و ششم هم شاهنامه فردوسی را اصل قرار داده، کاستی های آن را با نوشتن حماسه های دیگر کامل کرده و هرکجا که به اختلافی در روایات برخورد کرده یا سخنی را لازم به توضیح می دیدند، به شرح و رفع موضوعات می پرداختند. در این مقاله به تحقیق در نوشته های اسدی طوسی و ایرانشاه ابی الخیر پرداخته شده است. این دو تن از کسانی هستند که در کتابهای خود با نام گرشاسب نامه و کوش نامه اختلاف روایتهای خود با شاهنامه فردوسی در مورد جمشید، برمایه، دیو سپید و مازندران را با اسلوبی بسیار دلنشین، بیان کرده و به شرح آن پرداخته اند.
راوی بوف کور، رانه مرگ و شکاف در نظم نمادین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظم نمادین ساحت مرگ ابژه هاست. دال و نماد با مرگ گره خورده اند. با طلوع دال ها، مدلول ها غروب می کنند و خرسندی های پیشانمادین از زندگی بشر رخت برمی بندند و نگاه سنگین و خیره ای بر زندگی حاکم می گردد که سوژه را از ذاتی ترین بخش وجودی خود محروم می کند. اما نظم نمادین خود پیرامون یک هسته تروماتیک برساخته شده است؛ پیرامون چیزی که از نمادینه شدن می گریزد. رانه مرگ در روان کاوی نوفرویدی لاکان عنصری است انقلابی که نظم نمادین را مختل می کند. بوف کور رانه مرگ است؛ نظم نمادین در بوف کور به دیده تردید می نگرد. راوی بوف کور مازادی است که تن به دام دال های نظم نمادین نمی سپارد. بوگام داسی، دختر اثیری و لکاته استعاره و تجسمی از خوشی هایی هستند که در نظم نمادین از راوی دریغ شده اند. این فقدان و محرومیت راوی را به جستجو و تکرار خوشی ها و ابژه های از دست رفته برمی انگیزد. این مقاله تلاش می کند با استفاده از تلقی ژاک لاکان از رانه مرگ، اصرار راوی بوف کور را در شکستن ممنوعیت های نظم نمادین مورد بررسی قرار دهد تا نشان دهد که بوف کور برخلاف نظر بعضی از منتقدان اثری منفعل نیست.
منتخبات شاهنامه از فردوسی تا فروغی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاهنامة فردوسی از همان آغا ز طیّ ادوار مختلف مورد استقبال و توجّه بی نظیر گروه های گوناگون قرار گرفته، به گونه ای که در طول تاریخ ادبیّات ایران از هیچ اثری به اندازة شاهنامه ، گزیده نویسی و برای آن نظیره گویی نشده است. این گزیده ها را می توان در نسخه های مستقل و با عنوان «برگزیده» ، «خلاصه» و «منتخبات» شاهنامة فردوسی و یا در قالب جُنگ ها و سفینه ها، ابیات منقول در آثار منظوم و منثور آمیخته به نظم مورد بررسی قرار داد. در این مقاله، ضمن احصا و دسته بندی گزیده های شاهنامه، سیر تطّور تاریخی گزیده-نویسی و منتخبات ابیات شاهنامه مورد توجّه قرار گرفته و معلوم شده است که تا عصر اخیر بخش عمده ای از منتخبات شاهنامه، در خارج از مرزهای ایران فراهم آمده و غالباً گلچین ابیات شاهنامه در ایران، در برخی جنگ ها و آثار منظوم و منثور در دوره های مختلف تاریخی آمده است. رواج گزیده نویسی در عصر حاضر، حاصل خدمات ارزندة فروغی در زمینة شاهنامه پژوهی و تعیین سال 1313 به عنوان سال هزارة فردوسی است. این امر فعالیّت های گسترده ای را در بزرگداشت فردوسی و معرّفی شاهنامه در سطح جهان به دنبال داشت و انتشار چندین شاهنامة کامل و تهیة منتخباتی را در ایران سبب گردید.
القصّة القصیرة جدًّا بین الأدبین العربی والفارسی؛ نظرة إلى نماذج من الکاتب المغربی ""عبدالسمیع بنصابر"" والکاتب الإیرانی ""جواد سعیدی پور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ المتتبّع للحرکة الأدبیة یرى اهتماماً واسعاً حظیت به القصّة القصیرة جدًّا خصوصاً فی الآونة الأخیرة، ذلک بسبب الدور البارز الذی ترکته على الساحة الأدبیة بشکل عام، وعلى المتلقّی بشکل خاصّ. إنّ المقال الذی بین أیدینا یتناول بحثاً فی الأدب المقارن، طرفاه الأدبان العربی والفارسی، أمّا نقطة البحث فهی القصّة القصیرة جدًّا، والهدف من المقال تسلیط الضوء على القصّة القصیرة جدًّا فی الأدبین وعقد مقارنة بینهما من خلال النشأة ورأی نقاد الأدبین حیال هذا الفنّ، ومن ثمّ دراسة مقارنة على بعض القصص القصیرة جدًّا اختیرت من کلا الأدبین وتحلیلها للکشف عن العناصر القصصیة التی تضمنّتها. ومن النتائج التی توصّل إلیها المقال أنّ نقاد الأدبین متّفقون – إلى حدّ ما – فی تعریف القصّة القصیرة جدًّا، واتّسامها بعناصر القصّة القصیرة، وهذا ما سنتوصّل إلیه لاحقاً من خلال تحلیل بعض القصص القصیرة جدًّا التی اخترناها من الأدبین. کما نجد التوافق فی إطلاق مسمّیات عدّة على هذا الفنّ من قبل نقّاد الأدبین. أمّا الاختلاف الجزئی البسیط الذی وجدناه فیتمثّل فی طول القصّة القصیرة جدّا. و بالنسبة للمنهج المتّبع فی تحلیل القصص المختارة، فهو المنهج الوصفی التحلیلی الذی یعتمد على المصادر المکتبیة، من خلال إسقاط عناصر القصّة القصیرة على القصص المختارة لنبیّن إمکانیة توفّر العناصر القصصیة وکیفیة توظیفها بشکل یحقّق الروح القصصیة لها.
فرجام گریزی در داستان و فراداستان بر اساس نظریة توماشفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از نگارش مقالة حاضر بررسی سه داستان فرجام گریز معاصر ایرانی بر اساس نظریة توماشفسکی، نظریه پرداز و نویسندة روس، در سکانس های روایی است. موضوع اصلی این مقاله پرداختن به دگرگونی در پایان بندی داستان های «حضور» و «پلکان» از ابوتراب خسروی و «مرا بفرستید به تونل» اثر بیژن نجدی است. تبیین میزان توانمندی و موفقیت داستان پردازان معاصر ایرانی و تطبیق داستان ِ آن ها بر اساس نظریه های گوناگون ضرورت این بررسی را ایجاب کرده است. شایان ذکر است که این پژوهش به روش تحلیل اسنادی و تحلیل محتوا، طرح مکانیسم دگرگونی روایی، در سه داستان کوتاه نام برده انجام گرفته است. بررسی داستان ها نشان می دهد که در این آثار هر دو نویسنده با این شیوة نگارش نه تنها در پی پیرنگ کاملی نیستند، بلکه با ساختاری چندلایه و استعاری سعی دارند نشان دهند که از یک داستان نمی توان به یک معنا و پیام واحد بی چون وچرا دست یافت و برای رسیدن از موقعیت ابتدایی به موقعیت پایانیْ فقط گذشت زمان کافی نیست ، بلکه برای ساخت داستان دستِ کم، وجود یک اقدام برای دگرگونی داده های اولیه در طول فرایند داستان الزامی است.
معرفی نسخه خطّی «حدایق الدقایق»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کتاب حدایق الدقایق نسخه منحصر به فردی است که ابوالحسن وحیدالدین ابن زین الدین حاجز بن اسفرغابادی نگاشته است. تاریخ دقیق تألیف کتاب مشخص نیست اما آنچه مسلم است، میرجان آن را در نیمه اول قرن دهم تألیف کرده است. میرجان در حدایق به شرح سخنان شیخ جلال الدین محمد، پیر و مراد خود پرداخته است. مؤلف از بزرگان سلسله نقشبندیه بوده، به ناصرالدین عبیدالله، از خواجگان نقشبندیه نیز ارادت داشته است. از حدایق تنها یک نسخه منحصر به فرد نفیس و به خط نستعلیق در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است.
این کتاب حاوی مطالب عرفانی است که به منزله آیینه روشنی، فضای عرفانی قرنهای نهم و دهم را به خوبی فرا روی پژوهشگران آشکار می سازد. میرجان در تبیین آرای خود از فصوص الحکم ابن عربی و گفتار و نوشته های عارفان سلسله نقشبندیه بهره برده است؛ گاه نیز خود مسائل طالبان و سالکان را رمزگشایی کرده که در این راه از توفیق نسبی نیز برخوردار بوده است. نثر میرجان در برخی قسمت های کتاب، مسجّع و در اکثر موارد ساده و روان است. مسایل بنیادین این اثر عبارتند از: عوامل و موانع معرفت عرفانی، چگونگی تمسّک به پیامبر(ص) در سلوک عرفانی، نقش مراقبت و تأثیر نظر پیر در سلوک مرید و... . این اثر به تمامی در حوزه فرهنگ عرفانی نقشبندیه به کمال رسیده است و از جهت تبیین اندیشه های این سلسله حایز اهمیت است.