فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۲۱ تا ۱٬۱۴۰ مورد از کل ۴٬۴۹۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
دیدگاه: نیم نگاهی به تفسیر نقاشی کودکان
حوزههای تخصصی:
هنر از نگاه معلم: رشته ی گرا فیک و پیشنهادهایی برای گشودن گره ها
حوزههای تخصصی:
چالش ساختار و معنا : خوانش واساز از نگاره «بیرون آوردن یوسف از چاه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله می کوشد نگاره ایرانی بیرون آوردن یوسف از چاه را بر مفاهیم اصلی واسازی دریدا مورد انطباق قرار دهد. هدف این مقاله بررسی روند تزلزل معنای قطعی و رسیدن به معانی جدید است.از بررسی این نگاره، مفاهیم مهمی سر برمی آورند که در دو موضوع دلالت و روایت دسته بندی می شوند. در موضوع دلالت با بررسی وارونگی تقابل های دوگانه متن هنری، سرگشتگی، آرایه های اثر هنری و در موضوع روایت با بحث مرکزگریزی و بینامتنیت به چارچوب تحلیلی این مقاله دست می یازیم. این تحلیل، نشان می دهد هر نشانه این تصویر، دالی است که مدلول آن غایب است. تقابل های دوگانه این تصویر با واژگون سازی تقابل های مرد/ زن، شب/ روز، رنگ های سرد/ گرم، تقابل درون/ بیرون به هم آمیخته اند. در این اثر، سوال های متعددی وجود دارد که مخاطب (بیننده) برای آنها پاسخی نمی یابد و به سرگشتگی منجر می شود. عواملی که از چارچوب تصویر بیرون زده اند به حاشیه ای می مانند که با تمرکز روی آن خوانش متن دیگرگونه می شود. مرکزیت نگاره با قرار دادن موضوع اصلی، در جایی غیر از مرکز، یعنی در قسمت پایینِ سمت راست، از بین می رود. این نگاره با متون و نظام های دیگری نیز در ارتباط است که استقلال آن را زیر سوال می برد. نگارگر در بازسازی این روایت، سنت را به کناری می نهد و بدون درنظر گرفتن منطق علی و معلولی، روایت این قسمت از داستان یوسف را برای ما باز می گوید. با خوانش این اثر و با پیش فرض قرار دادن واسازی به عنوان روش و تحلیل متن به منطق اندیشه واساز در پشت آن پی می بریم. این منطق راه را بر معنای قطعی اثر می بندد و آن را به روی معناهای متعدد می گشاید. از نتایج دیگر این بررسی، یافتن نزدیکی ذهنیت نگارگر و اندیشه های دریدا است.
گل سلولزی؛ بررسی و شناخت ماده، قابلیت ها و کاربردهای آن از منظر هنری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۳ زمستان ۱۳۹۰ شماره ۴۸
69 - 82
حوزههای تخصصی:
استفاده از مواد مرکب رسینه به منظور بهبود خواص و کارآیی گل رس دارای سابقه ای طولانی است. گل رس ماده ای بسیار انعطاف پذیر و مناسب جهت ساخت احجام و سفالینه ها است، لیکن دارای کاستی ها و مشکلات بسیاری نظیر ترک خوردن و وزن زیاد و ... نیز هست که کار کردن با آن را مشکل می سازد. از قدیم افزودنی های مختلفی را برای بهبود خواص گل به آن می افزوده اند. امروزه نیز با توجه به پیشرفت های فن آورانه و نیز اختراع و کشف مواد جدید این روند همچنان ادامه دارد. در این مقاله، برخی از رایج-ترین افزودنی ها و نحو? تأثیر آنها در ارتقای کیفیت سرامیک های هنری مورد بررسی قرار گرفته است. در این میان الیاف سلولز به عنوان یک افزودنی مؤثر و چند منظوره جهت تولید "گِل سلولزی" به طور خاص مورد بررسی قرار گرفته و زمینه های تاریخی، خواص و ویژگی ها، فرمولاسیون، تکنیک ها، قابلیت ها و کاربردهای هنری این ماده ی مرکب، بخش اصلی این مقاله را تشکیل داده است. الیاف سلولز با توجه به ویژگی های ساختاری و شیمیایی خود موجب بهبود خواص متعددی از گل رس نظیر کاهش وزن، افزایش استحکام خام، کاهش ترک خوردگی ها و ... می شوند. در این خصوص آزمایشات مقایسه ای فنی نیز در خصوص تعیین برخی خواص گل سلولزی، نظیر استحکام خام و پس از پخت، میزان سبکی بدنه ها در حالت خام و پس از پخت، میزان تخلخل و جذب آب بدنه ها، انجام و نتایج آنها ارائه گردیده است.
مقاله: کشف چندباره «کودکیِ» خود در دنیای رنگ ها (نگاهی به گزیده آثار نقاشی و تصویرگری استاد فلامعلی مکتبی)
حوزههای تخصصی:
پرتره های غیر رسمی
حوزههای تخصصی:
مشروطه ی استتیکی در عصر قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۳ زمستان ۱۳۹۰ شماره ۴۸
59 - 68
حوزههای تخصصی:
این مقاله، همانطور که از عنوان آن برمی آید، به نسبت میان دو اصطلاح و دو عرصه در دوران قاجار می پردازد: اصطلاح «مشروطه» که عمدتاً در مورد عرصه ی «سیاست» در تاریخ ایران به کار می رود، و عرصه ی «استتیک» (یا زیبایی شناسی). «استتیک»، به معنایی که کانت مدّنظر دارد، یعنی نظامی از اَشکال پیشینی که تعیین می کنند چه چیز خود را به تجربه ی حسی عرضه می نماید. در روشی که به کار می بریم، استتیک به معنای وسیع کلمه به توزیع امر محسوسی برمی گردد که شیوه ای از مفصل بندی میان فرم های کنش، تولید، ادراک و اندیشه را تعیین می کند. این تعریف کلی استتیک را به ورای حوزه ی تنگ هنر گسترش می دهد تا مختصات مفهومی و شیوه های رؤیت پذیری ای را شامل شود که در حوزه ی سیاست موثرند. «مشروطه ی استتیکی» عبارت از انقلابی استتیکی است که در دوران قاجار پیش از وقوع مشروطه ی سیاسی به میانجی کردارهای تصویری ای که عکس ها و تصاویر به اجرا درمی آورند اتفاق می افتد، فرمِ شاه و رابطه ی او با سنت را می گسلد و تعریف جدیدی از رابطه امر رویت پذیر و امر گزاره پذیر، امرگفتنی و دیدنی ارائه می دهد.
خود آموز و راهنماى طراحى گام به گام
حوزههای تخصصی:
تأثیر طراحی با دست آزاد (اسکچ) در فرایند طراحی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۳ تابستان ۱۳۹۰ شماره ۴۶
75 - 85
حوزههای تخصصی:
طراحی روندی در حال تبدیل، ترجمه و تعامل ایده ها و نظرات درونی طراح به شکل اسکچ می باشد. اسکچ بخشی حیاتی در مرحله طراحی مفهومی توسعه محصول جدید بوده و در کمک به ذهن در انتقال اطلاعات گزاره ای توصیفی به اطلاعات نمایشی نقش مؤثری دارد. فرایند بیان تصویری، مکالمه ای با خود تلقی می شود که در آن سه عضو مغز، دست و چشم به همراه طرح به صورت اسکچ بر روی صفحه کاغذ در یک پروسه استدلال بصری با هم در ارتباط هستند. اسکچ ها ارزیابی و تفسیر یک تحلیل طراحی بدون حذف سایر گزینه ها را امکان پذیر ساخته و ضمن تسهیل حرکت از یک ایده به ایده دیگر، از تثبیت زودرس جلوگیری کرده و به حل مشکلات و استخراج ایده کمک می نمایند. اسکچ ها به تفکر دقیق درباره عملکردهای موجود و بازبینی آنها ادامه می دهند و روابط جدید فضایی را کشف و روابط قدیمی را بازبینی می کنند. استفاده از دفترچه اسکچ، روش مناسبی برای جمع آوری زبان تصویری و مشاهدات دقیق است، زیرا دیدن را نسبت به نگاه کردن برتری می بخشد. در این پژوهش به شناخت دقیق خصوصیات اسکچ، نقش، جایگاه و تأثیر آن به عنوان یک ابزار کارآمد در فرایند طراحی پرداخته، و در ادامه راهکارهای مناسبی در خصوص ارتقاء کیفیت فرایند طراحی ارائه خواهد شد.
هنر اسلامی و نگرش افقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله نگرش جانبی و خلاق در هنر برای توضیح آثاری بکار رفته که از تمام جهات واجد معنا و ارزش واحد هستند و با تاکید بر اصل افقی گرایی، سعی در حفظ و گسترش آن دارد تا مفاهیم و غایات هنر اسلامی برای هویت بخشی به هنر جدید تعریف، باز تعریف و حفظ شوند. لذا، پس از معرفی نگرش افقی در مثال هایی گوناگون، نویسندگان به تبیین علت وجود آن در آثار هنری اسلامی پرداخته تا به این پیشنهاد نزدیک شوند که افقی گرایی در هنرهای اسلامی با توجه به جهان بینی و فلسفه خاص پدید آمده، لذا به عنوان یک اصل در کنار سایر اصول، قابل بررسی می باشد. پژوهش حاضر حکایت از این نکته مهم دارد که نگرش افقی با نگاه موازی و تجریدی از بالا و انعکاس آن به صورت هندسی امکانپذیر می شود و افقی نگاری به عنوان یکی از "اصول" هنر اسلامی منشاء بروز و ظهور بسیاری از آثار هنری بوده است؛ به عنوان "شاخص" هادی، ناظر، کنترل کننده، حامی و معرف دگرگونی های سبکی و تحولات آن؛ بعنوان "ضابطه" تعیین کننده استاندارد کیفی و کمی آثار؛ و بعنوان "ملاک و معیار" تمایز دهنده صفات و ویژگی های هنر اسلامی از دیگر هنرها می باشد.
مقاله: زیباشناسی در شیوه میرزا غلامرضا اصفهانی
حوزههای تخصصی:
تحلیل خودنگاره با رویکرد انتقادی به نظریه "مرگ مؤلف" رولان بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویکرد این مقاله؛ تحلیل خودنگاره در نقاشی و عکاسی است؛ تحلیلی که خودنگاره را با دیدگاه انتقادی به نظریه "مرگ مؤلف"مطرح می سازد. نظریه "مرگ مؤلف" رولان بارت از آرای مهم و پر استناد به ویژه در نقد هنری است. با توجه به این که "خودنگاره"، هنری فردگرا و معطوف به شخص مؤلف است؛ در اینجا به مثابه نمودی از مؤلف فرض می شود و سؤال هایی مطرح می شود از جمله: آیا می توان نظریه "مرگ مؤلف"را در همه آثار هنری تعمیم داد؟ آیا این نظریه در تحلیل تصاویر خودنگاره اعم از نقاشی یاعکاسی، همچنان کارایی لازم را در حذف مؤلف دارد ؟ در پاسخ به این سوال ها؛ نخست به توصیف نظریه "مرگ مؤلف"پرداخته و سپس با روش تطبیقی، ضمن نقد نظریه، محتوای بصری آثار انتخابی نیز تحلیل می شود. پژوهش حاضر با استفاده از منابع کتابخانه ای، به روش اسنادی، توصیفی و تطبیقی انجام شده است. جامعه آماری شامل 20 خودنگاره از حوزه نقاشی و عکاسی بوده، اما به اجمال 6 نمونه از آثار به گونه ای گزینش شده که برای اثبات فرضیه و نیز تعمیم آن به هر دو هنر نقاشی و عکاسی نیز کفایت کند. نتیجه حاصل از یافته ها؛ عدم تعمیم نظریه "مرگ مؤلف"در آثار خود نگاره است.
ارزیابی نمادین نقوش جانوری سفال نیشابور (قرون سوم و چهارم هجری قمری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۳ پاییز ۱۳۹۰ شماره ۴۷
33 - 44
حوزههای تخصصی:
سفالینه های نیشابور و نقوش آنها می توانند حلقه ی رابطی میان دو دوره از شکوفاترین دوره های تاریخ هنر ایران -پیش و پس از اسلام- محسوب شوند. حمایتِ حاکمان سامانی از هنر و هنرمندان، از مواردی بود که رشدِ سفالگری در نیشابور طی قرون سوم و چهارم هجری قمری، را موجب شد. همه ی نقوش نیشابور؛ کتیبه ای، هندسی و جاندار از پیشینه ی ارزشمندی در تاریخ هنر ایران برخوردار هستند و از زیباترین جلوه های خلاقیّت انسان در عرصه ی سفالگری نیشابور، طراحیِ نقوش جانوری است. این نقوش از نظر فرم، ساختار، مبانی زیباشناسی و اعتقادی تکامل زیادی یافته اند و نمایانگر باورها و اعتقادات مردم آن روزگاران است. باتوجه به اینکه بیشتر نقوش جانوری سفال نیشابور متعلّق به پرندگان و تزئینات وابسته به آنهاست، دراین مقاله، به دو دسته ی پرندگان و غیر پرندگان تقسیم شدند. ضمنِ تحلیلِ ساختاری هر نقش، مفهومِ نمادین و تأثیرپذیریِ مستقیم از نقوش ماقبل اسلام، نیز شرح داده شد. بااینکه تزیینات و قدرت بیانِ سبک سامانی، تاحدی جایگزین نمادگراییِ گذشته شده است ولی نه تنها تکرار نمادهایی از هنرِ پیش از اسلام، چون ساسانیان، بلکه حضور مفاهیم نمادین مختلفی را در نقوش جانوری سفال نیشابور می توان دید. وجود احادیث و پیام های اخلاقی- اعتقادی، کنار نقش جانوران، از مواردی بود که محقق را در گره گشاییِ نمادِ بعضی نقوش یاری کرد.