در ایران و بسیاری دیگر از کشورهای جهان، انواعی از نمایش های دینی پدید آمده اند که ریشه ها و مایه هایی دیرینه دارند و حتی تعدادی از آنها آیینی اند؛ از سویی دیگر، با گذشت زمان و عبور از دوران های رنسانس، مدرنیسم تا دوران پست مدرنیسم، تئاتر دینی نیز مانند سینمای دینی، جایگاهی مهم و مفید در سطوح مختلف جامعه داشته و تماشاگران فراوانی یافته است. شاخصه ها و ابعاد دوران مدرنیسم و پست مدرنیسم به جامعه، فرهنگ و هنر ایران نیز بسط یافته اند و با انواع سنتی و غیر سنتی تئاتر دینی ایران مواجه گردیده اند و بعضاً جاذبه ها و حتی موجودیت آن را به چالش کشیده اند. در این پژوهش بر اساس منابع مکتوب گوناگون - ضمن توجه به جایگاه تئاتر دینی در دوران معاصر- بر ضرورت باز اندیشی و نقد در جنبه ها و عناصر فرمی (تکنیکی) و محتوایی تأکید شده است؛ و همچنین ضروری دانسته شده که عناصر فرمی آن با مفهوم "معاصر سازی" متحول و بدیع گردند و عناصر محتوایی آن بر اساس "رویکرد هرمنوتیکی" تحلیل و بازنگری شوند. جای یاد آوری است رویکرد هرمنوتیکیِ برگزیده، بر اساس شش تعریف جدید از هرمنوتیک است که استاد نامدار این گفتمان ریچارد.ا.پالمر (1968) عنوان نموده و برای نقد فرم (شکل) از مفهوم "معاصر سازی" ساخته یان کات (1964) استفاده شده است.
این مقاله به بررسی بنیادهای طبیعی و آیینی اهریمن پرستی زروانی و نمونه های بازمانده ازآن در شاهنامه و فرقه ی شیطان پرست یزیدیه می پردازد. آیین زروانی به دلیل پیوند گسترده با نیروهای ویرانگر طبیعی، سرنوشت گریزناپذیر و برتری نیروهای شر بر خیر، زمینه ی ترس از اهریمن، قربانی برای او و نیز اهریمن پرستی را فراهم کرده است. برتری نیروهای شر بر خیر در پیکره های زروان به خوبی به تصویر کشیده شده و توصیف اهریمن در متون پارتی مانوی، الفهرست ابن ندیم و نمادپردازی های فرقه ی یزیدیه از مَلَک طاوس(شیطان)، انتساب پیکره های زروان را به اهریمن تاییدمی کند. نمونه هایی از قربانی برای اهریمن در داستان ضحاک ماردوش شاهنامه و تمثیل شیر و نخجیران کلیله و دمنه به جای مانده است. نشانه های اهریمن پرستی زروانی نیز در داستان دژ بهمن و متون یزیدیه نمودیافته است.
سوژه های انسانی، فانتزی هایی را برای خود می سازند تا موقعیت خیالی خود را در ساختار اجتماعی نشان دهند. این فانتزی ها در روایت فیلم های سینمایی بازتولید می شوند. علاوه بر این آپاراتوس سینما از طریق ایدئولوژی مخاطب را به روایت فیلم می دوزد. هدف مقاله ی حاضر آن است که فانتزی و ایدئولوژی موجود در روایت فیلم آقای هالو را تفسیر کند. بدین منظور چارچوب مفهومی ای ملهم از نظریه های «ژاک لکان» درباره فانتزی و «ارنست لاکلائو» «شنتال موفه» درباره ایدئولوژی و چارچوب روشی متأثر از نظریه تحلیل روایی «دیوید بوردول»، تحلیل روایی ایدئولوژی «مایک کورمک» و مفهوم نگاه خیره از «اسلاوی ژیژک» منظومه ی روشی این مقاله را تشکیل می دهند. یافته های مقاله نشان می دهد سوژه ی فیلم، یعنی شخصیت آقای هالو، فانتزی ای را در مقابل دیگری بزرگ روستا برمی سازد که این فانتزی، نه داراییِ خود او بلکه فانتزیِ دیگری بزرگ روستا است که در پایان منجر به بازگشت سوژه به روستا و پذیرش قوانین آن می شود. ایدئولوژی ضدشهرگراییِ فیلم که مقاومتی در مقابل ایدئولوژی شهرگرایی در دهه ی چهل ایران است، جایگاه دیگری بزرگ را در فیلم به جای روستا برای سوژه اشغال می کند و از این طریق فانتزیِ سوژه که در واقع یک فانتزیِ ایدئولوژیک است، مخاطب را به روایت فیلم می دوزد.