روایت کوانتین کوانتیو از خشونت متکی بر نمایش جنبه های هجو و جنون آمیز آن در رفتار انسان های تبهکار، اما دلپذیر است. آثار این فیلمساز جوان از سویی ریشه در سینمای سیاه فرانسه و سینمای کلاسیک گانگستری آمریکا داشته و از سوی دیگر بازتاب روشنفکرانه خشونت و بیرحمی فزاینده در جامعه مدرن آمریکایی است. نخستین فیلم او«سگ های پوشالی» به پوچی و بیرحمی دنیای تبهکاران توجه دارد. درحالی که فیلم بعدی او « داستان فرومایه» که از سه قصد جداگانه تشکیل یافته ، جنبه های هجوآمیز و عصیان زده این دنیا را به تصویر می کشد. فیلم سوم تارانتیو «جکی براون» با طرح داستانی پیچیده تر فرجام ملالت بار دنیای خشونت زده انسان های خارج قانون را برملا می سازد. کلیدواژگان: دنیا تبهکاران، خشونت . سینمای سیاه، کوانتین ترانتیو، سگ های پوشالی، داستان فرومایه، جکی براون، طنز تاریخی، جنون و عصیان
توسعه روزافزون و ناهمگون شهر تهران در دهه های اخیر، ساخت و سازهای جدید ساختاری را در شهر پدید آورده است که با ساختار طبیعی و تاریخی آن در موارد بسیاری تطبیق نداشته و شهری متضاد و گسسته را پدید آورده که هویت و خوانایی خود را از دست داده است. از این ساخت و سازهای جدید می توان به شبکه بزرگراه های درون شهری و توده های عظیم ساختمانی اشاره کرد. امروز بزرگراه های تهران از مهم ترین عناصر استخوان بندی شهر در جهت دهی ذهنیت شهروندان از سیما و منظر شهر نقش بسزایی را ایفا می کنند و در واقع بخش مهمی از نمای شهری تهران امروز را تشکیل می دهد و درک شهروندان از شهر کنار این بزرگراه، شکل می گیرد. در تهران بزرگراه های شمالی- جنوبی و شرقی- غربی متعددی در محدوده ها و مناطق مختلف شهر احداث شده است؛ عبور بزرگراه ها از مناطق مسکونی، جداره های مسکونی، که زمانی در مقیاس خرد تحلیل می شدند، را به نمای شهری و جداره های درجه اول شهر تبدیل کرده است؛ جداره هایی که برخورد با آنها در چارچوب اهداف منظر شهری، مدیریت و برنامه ریزی ویژه ای می طلبد. بزرگراه نواب نمونه ای بارز از شکل گیری جداره مسکونی در کنار بزرگراه است؛ جداره ای برنامه ریزی شده که راه میان آن هم به لحاظ موقعیت اصلی شمالی ـ جنوبی و هم به لحاظ مقیاس پروژه در شهر تهران، اهمیت ویژه ای دارد.
این نوشتار تلاش می کند جداره بزرگراه نواب را به عنوان یکی از شاخص ترین نماهای شهری تهران در ابعاد مختلف کارکردی، هویتی و زیبایی شناسی مورد بررسی قرار داده و ابعاد و ظرفیت های مختلف آن را در شکل دهی به نمای شهر تهران تحلیل کند.
تابلو مونالیزا با عنوان لبخند ژوکوند ،پر آوازه ترین نقاشی در جهان است که با حالتی اسرارآمیز ، فکرنقاشان و طراحان گرافیک را مسحور خود نموده است و هرچند گاه با طرح یکی از نمادها و کشف رمزی از نشانه های نهفته در آن، موجی نو آغاز می گردد. جدیدترین مبحث انطباق پرتره مدادی خود خالق اثر با شخصیت این تابلو به کمک رایانه است. جاذبه و رمز و راز نهفته در این چهره، کنکاش و مطالعه تمامی هنرمندان را برانگیخته و موجب گردیده اکثر نقاشان از روی آن کپی برداری نموده و یا طراحان گرافیک با دخل و تصرف در آن برای ارتباط بیشتر با مخاطب یاری بجویند. در محافل هنری از این اثر نقدها و تفاسیر متفاوت ارائه می گردد. در یک نگاه غم و اندوه و در نظری دیگر لبخندی ملایم بر لبان دارد. به راستی چه رمز و رازی در آن نهفته است که تاکنون هزاران هزار آن را نقاشی، چاپ و تکثیر نموده اند؟ باید دی چرا در میان عموم چهره های متبسمی که تاکنون نقاشی شده است، این تبسم به خصوص با عنوان «اسرارآمیز» از دیگران متمایز شده است. ماهنامه «ساینتیفک آمریکن» اخیراً اعلام داشت، متخصصان رشته گرافیک رایانه ای، با انطباق تابلو لبخند ژوکوند و تصویر داوینچی به وضوح نشان داده اند که تمام خطوط چهره اصلی مونالیزه به طور کامل بر خطوط اصلی چهره «لئوناردو» منطبق می شود و اجزای دو چهره از قبیل چشمها ،بینی، ابروها،کناره صورت و چانه کاملاً یکدیگر را می پوشانند. این مقاله تلاش می نماید تا با بررسی زندگی داوینچی از تولد تا مرگ و با به رخ کشیدن فراز و نشیب های این دوران، اندوهی را که در پایان عمر ، آن هنگام که داوینچی بر روی مونالیزه کار می کرد را بیان نماید. اگر عقیده متخصصان گرافیک کامپیوتری را نپذیریم، اندوه تحمل عنوان کودک نامشروع و حرام – قرن پانزدهم اروپا – زندگی با نامادری،ملامتهای رقبا به خصوص میکل آنژ که شکست و عدم موفقیت طرحهایش را به رخ می کشید، انزوا و غم تنهایی، دائماً روح پر شورش را در اندیشه متفکرانه و آرام وی سایش و رنج می داد. تراوش این روح اندوهگین بر اثری که در حال خلق است تأثیری غمگینانه نهاده و این غم راتا ابد در نهاد مونالیزه فرو ریخت. از دیدگاهی دیگر، اثر هنری آئینه دل هنرمند است و تصویر در آئینه متأثر از هنرمند است. و اوج اندوه و خلاقیت به صورت انعکاس در این چهره افسونگر متجلی گردیده است. کلیدواژگان: لبخند معمائی، شام واپسین، داوینچی، فرسک، نیروی عمقی، میکل آنژ