مجموعه ایالات و نواحی واقع در حیطه نفوذ و قلمرو سیاسی سلجوقیان، مطابق معیارِ میزان و سطح نفود و تأثیرگذاری نظام دیوانسالاری در آنها در سه نوعِ ایالات دیوانی، ایالات اقطاعی و ایالات تابعه قابل بررسی است. با تثبیت جایگاه حکومت سلجوقی در دوره سلطنت آلپ ارسلان به تدریج بخش مهمی از سرزمین ها و ایالات واقع در قلمرو سلجوقی در حوزه نفوذ و اداره مستقیم نظام دیوانسالاری قرار گرفت که این نوع ایالات را می توان ایالات دیوانی نامید. از زمان مرگ سلطان محمد (511ق.) به بعد، به علت ضعف تدریجی قدرت نظارتی دیوانسالاری حکومت مرکزی و گسترش دامنه سیاست های حکومت در واگذاری اقطاعات، کم کم بخش قابل توجهی از ایالت های دیوانی به عنوان اقطاعات اداری و حکومتی به امیران طراز اول نظامی واگذار شد و جنبه ایالات اقطاعی را پیدا کردند. به علت ضعف قدرت نظارتی حکومت و تمرکز اختیارات مالی و نظامی و اداری این نوع ایالات و نواحی در دست مقطعان، نفوذ دیوان مرکزی در امور این ایالات به تدریج جنبه نیمه متمرکز یافت. ایالات تابعه هم شامل سرزمین هایی می شد که از همان ابتدا یا در زمره ایالات تابعه بودند و یا در اصل ایالاتی دیوانی و اقطاعی بودند که در گذر زمان جنبه اداری ایالات تابعه را پیدا کردند. نفوذ دیوانسالاری حکومت سلجوقی در این نوع ایالات، جنبه ی موروثی داشت و خاندان های محلی و یا امیرانی حکومتی که به سمت خودمختاری در حکومت گرایش یافته بودند، اداره این نوع سرزمین ها را تحت تابعیت سیاسی حکومت سلجوقیان در دست داشتند.
هدف: این مقاله به دنبال بررسی نحوه پیدایی نقش «جارچی» و تحولات آن در ساختار روابط اجتماعی ایرانیان قبل از دوره جدید است.
روش/ رویکرد پژوهش: این پژوهش، با روش توصیفی و تحلیلی، بر اساس مطالعه منابع دست اول تاریخی، اسناد موجود و بر پایه منابع کتابخانه ای نگاشته شده و در آن، بر نگرش اجتماعی نسبت به تحولات نقش «جارچی» تاکید شده است.
یافته ها و نتایج: مقاله نشان می دهد که «جارچی»ها، در نظام روابط اجتماعی سنتی ایران، ابلاغ کنندگان و در مواردی مجریان اوامر و دستورات حکومتی بودند. آن ها عموماً فرمان های مربوط به دو حیطه سیاسی- نظامی، و نیز شهر- بازار را به مخاطب عام و خاص ابلاغ می کردند. جایگاه آن ها در تشکیلات درباری- نظامی برجسته بود و همواره از نزدیکان و ملازمان شاهان و حکّام محسوب می شدند. از نظر اجتماعی دارای اعتبار بوده و از حیث اقتصادی، گاهی به ثروت فراوانی دست پیدا می کردند. هرچند از نظر دیوانی، جارچی ها تحت نظر جارچی باشیان، و در مرتبه بالاتر، زیر نظر ایشیک آقاسی باشی فعالیت می کردند، اما در درون خود، دارای دسته بندی های مختلفی نظیر جارچیان مخصوص، جارچیان جزایریان، جارچیان بازار، جارچیان توپخانه و نظایر آن بودند. هر اقدامی برای بازسازماندهی تشکیلات اداری و سیاسی ایران در دوره های مختلف تاریخی، موجب تغییر شرح وظایف و جایگاه جارچی ها می شد. به رغم برخی شباهت ها بین شرح وظایف جارچی ها و «تواچی»ها، گاهی نیز بین این دو تداخل وجود داشت. در دوره قاجار و پس از آن، در نتیجه ورود دستاوردها و فناوری های جدید نظیر روزنامه یا پیدایی وسایل صوتی نظیر بلندگو، زمینه برای به حاشیه رفتنِ جارچی ها و نهایت حذفِ آن ها از ساختار روابط اجتماعی رسمی فراهم شد. امروزه تنها اشکال کژکارکردیِ نقش جارچی در قالب «جارزن» در حاشیه بازارها یا مراکز جابجایی مسافر وجود دارد.
حکومت سربداران با ساختار دوگانه سیاسی و مذهبی برآمده از اهل فتوت شیعی، توانست با جذب لایههای متفاوت جامعه، خاصه تهی دستان شهری، پیشهوران، و حتی خرده مالکان، حکومتی هرچند کم دوام اما الهام بخش را ایجاد کند.
سربداران همچون دیگر حکومتها تلاش داشتند با ساماندهی یک سازمان اداری، حکومت خود را استمرار بخشند؛ ولی کوتاهی عمر این حکومت، رویارویی مداوم با دشمنان و، مهمتر از آن، اختلافهای درونی امکان ایجاد تشکیلات اداری توانمند و با ثبات را از سربداران سلب نمود.این امر موجب شده که ما اطلاعات مناسبی از تشکیلات اداری این حکومت در اختیار نداشته باشیم. مضاف آنکه منابع تاریخی، به همان دلایل فوق، کمتر به موضوع تشکیلات اداری این حکومت پرداختهاند.
این مقاله بر آن است تا تشکیلات اداری این حکومت را شناسایی و نقش هر یک از بخشهای اداری را در حوزههای دربار، دیوان، سپاه و نظام ایالات، مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد؛ و عوامل عدم شکلگیری گسترده این تشکیلات را تبیین کند.