فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۴۱ تا ۴۶۰ مورد از کل ۱٬۷۱۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش، مطالعه تاثیر یک جلسه استقامتی فزاینده و تمرین با وزنه بر پاسخ پروتئین شوک گرمایی (HSP72 ) در دختران جوان فعال بوده است. بدین منظور، 19 دانشجوی دختر رشته تربیت بدنی دانشگاه مازندران که دارای شرایط شرکت در تحقیق، از جمله عدم فعالیت بدنی در مدت حداقل 48 ساعت قبل از خون گیری، دارا بودن بیشترین میزان حداکثر اکسیژن مصرفی، سکونت در خوابگاه و پیروی از غذای دانشجویی، عدم آسیب احتمالی و سابقه هر گونه بیماری، عدم مصرف احتمالی کافئین و مکمل های ضد اکسایشی، بودند، انتخاب شده و به طور تصادفی به دو گروه؛ تمرین دوی استقامتی (ERG ) و تمرین با وزنه (WTG ) تقسیم شدند. پروتکل تمرین در گروه ERG شامل دویدن فزاینده تا حد واماندگی روی نوار گردان بدون شیب که با توجه به روش کارونن با شدت 65 تا 75 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی بود، اجرا شد. گروه WTG نیز چهار نوبت تمرین برونگرایی جلو بازو را طوری اجرا کردند که دو نوبت آن با 50 درصد و دو نوبت نیز با 60 درصد یک تکرار بیشینه اجرا شد. خونگیری پس از 12 تا 14 ساعت ناشتایی شبانه در سه مرحله (پایه، میان آزمون و 30 دقیقه پس از اتمام فعالیت) و با شرایط کاملا مشابه، از ورید پیش بازویی انجام شد. نمونه ها به سرعت به آزمایشگاه منتقل شده و پس از سانتریفوژ و تهیه سرم از آن برای آنالیز متغیرهای اصلی و کنترلی تحقیق استفاده شد. برای تعیین مقادیر HSP72 سرمی از تست ساندویچ الایزا با حساسیت زیاد و برای تعیین کراتین کیناز نیز از روش آنزیماتیک استفاده شد. دادهها با استفاده از روش آماری مناسب شامل آزمون اندازه گیری های مکرر، آزمون T مستقل و آزمون تعقیبی LSD در سطح 05/0P ≤ تجزیه و تحلیل شد. یافتهها نشان داد تغییرات مقادیر HSP72 فقط در گروه WTG در مرحله میان و پس آزمون نسبت به سطوح پایه معنیدار بوده است (مقدار p به ترتیب برابر است با 007/0و 03/0). به علاوه تغییرات مقادیر HSP72 بین دو گروه ERG و WTG فقط در مرحله میان آزمون معنیدار بوده است. به علاوه تغییرات کراتین کیناز در دو گروه ERG وWTG به ترتیب افزایش و کاهش غیر معنیداری را نشان داد. تغییرات بین گروهی CK در مرحله میان آزمون و پس آزمون نیز غیر معنیدار بوده است. بر اساس این یافتهها نتیجه گیری میشود تمرینات برونگرایی با وزنه باعث افزایش بیشتر مقادیر HSP72میشود.
تأثیر برنامة تمرین قدرتی و سرعتی با وزنه بر قدرت انقباض کانسنتریک یکطرفه، دوطرفه و نقصان دوطرفه در فلکشن آرنج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هنگام اعمال قدرت بیشینه، کل نیروهای اعمال شده از طریق عضلات مشابه به طور دوطرفه کمتر از کل نیروهای اعمال شده از طریق همان عضلات به طور یکطرفه است. این پدیده نقصان دوطرفه[1] نام دارد. هدف از این تحقیق، تعیین تأثیر برنامة تمرین قدرتی و سرعتی با وزنه بر قدرت انقباض کانسنتریک یکطرفه، دوطرفه و نقصان در فلکشن آرنج بود. 50 مرد غیرورزشکار با میانگین سنی 1/91 ±21/57 ، وزن 14/31 ±72/22 کیلوگرم و قد 3/31 ±175/61 سانتی متر به طور داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند. این آزمودنی ها به طور تصادفی در یک گروه کنترل (10 نفری) و در یکی از چهار گروه تمرین با وزنه (10 نفری) قرار گرفتند که تمرین جلو بازو را به صورت 1) قدرتی یکطرفه، 2) قدرتی دوطرفه، 3) سرعتی یکطرفه یا 4) سرعتی دوطرفه انجام دادند. دو تمرین در هفته به مدت هشت هفته انجام گرفت. گروه قدرتی با شدت 80 تا 100 درصد یک تکرار بیشینه در سه نوبت 1 تا تکراری و گروه سرعتی با شدت 50 تا 80 درصد یک تکرار بیشینه در چهار نوبت 10 تکراری تمرین کردند. گروه کنترل بدون تمرین در جلسات شرکت کردند. قبل و پس از اعمال برنامه های تمرینی، از گروه ها آزمون های قدرت کانسنتریک بیشینة فلکشن آرنج راست (RL1RM)[2] ، آرنج چپ (LL1RM)[3] و جفت آرنج (BL1RM)[4] گرفته شد. تجزیه و تحلیل یافته ها با استفاده از آمار استنباطی MANOVA و آزمون تعقیبی LSD در سطح معناداری 05/0P< نشان داد که بین تمرین قدرتی دوطرفه و یکطرفه، همچنین بین تمرین سرعتی دوطرفه و یکطرفه در متغیرهای قدرت عضلات فلکسور آرنج راست، چپ و جفت تفاوت معناداری وجود ندارد. دو گروه تمرین قدرتی در مقایسه با دو گروه تمرین سرعتی و هر چهار گروه تجربی نیز در مقایسه با گروه کنترل عملکرد بهتری داشتند. گروه های تمرینات دوطرفه در مقایسه با گروه های تمرینات یکطرفه و کنترل در تسهیل نقصان دوطرفه فلکشن آرنج عملکرد بهتری داشتند. بنابراین، برای جبران نقصان دوطرفه در ورزش هایی که با دو دست انجام می گیرد، اجرای تمرینات قدرتی و سرعتی با وزنه به صورت دوطرفه توصیه می شود.
اثر شدت فعالیت هوازی بر انرژی دریافتی، اشتها و هورمون های تنظیم کننده انرژی در مردان جوان غیر فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف بررسی آثار فعالیت هوازی با شدت کم و زیاد بر انرژی دریافتی، اشتها و هورمون های تنظیم کننده انرژی انجام شد. شانزده مرد سالم غیر فعال (سن44/1 ±09/ 22 سال، قد 33/6±55/172 سانتیمتر، وزن 90/8±55/70 کیلوگرم، درصد چربی بدن 30/4±95/17) به صورت تصادفی به دو گروه فعالیت با شدت کم (55 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره به مدت 45 دقیقه) و فعالیت با شدت زیاد (75 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره به مدت 30 دقیقه) تقسیم شدند. آزمودنی ها به صورت تقاطعی متعادل، دو شرایط آزمایشی 5 روز کنترل (بدون فعالیت ورزشی) و 5 روز فعالیت را پشت سر گذاشتند. آزمودنی ها غذای مصرفی خود را در طول هر پنج روز وزن کرده و در برگه روزانه ثبت کردند. اشتهای آزمودنی ها هر روز صبح با مقیاس دیداری (VAS) ثبت شد. غلظت هورمون گرلین، لپتین، انسولین و گلوکز در صبح روز ششم در حالت ناشتا پس از شرایط کنترل و فعالیت اندازه گیری شد. تغییر معناداری در انرژی دریافتی مطلق، اشتها، غلظت هورمون گرلین و لپتین در هیچ یک از گروه ها مشاهده نشد (05/0P>)؛ اما انرژی دریافتی نسبی به طور معناداری در گروه با شدت کم کاهش یافت (018/0P=). همچنین کاهش معناداری در غلظت انسولین (041/0P=) و گلوکز (022/0P=) در گروه با شدت زیاد مشاهده شد. چنین می توان نتیجه گیری کرد که فعالیت هوازی با شدت کم در ایجاد تعادل منفی موثرتر از فعالیت هوازی با شدت زیاد عمل می کند. همچنین فعالیت هوازی با شدت زیاد در کاهش غلظت انسولین و گلوکز بهتر از فعالیت هوازی با شدت کم عمل می کند.
برآوردVO2max از طریق آزمون هشت ضلعی هوازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق تعیین فرمول برآورد VO2max ازطریق آزمون هشت ضلعی هوازی(AOT ) بود. 55 مرد و 50 زن به صورت لایه ای هدفدار براساس ملاک های سن و سلامت انتخاب شدند و در دو آزمون AOT و آزمون معیار به فاصله یک هفته شرکت کردند. آزمودنی ها در قالب پنج گروه سنی 17 تا20، 21تا25، 26تا30، 31تا40، و 41 سال به بالا و در هر گروه حداقل 10زن و 10 مرد انتخاب شدند. اطلاعات آزمون معیار از طریق دستگاه تحلیل گازی بدست آمد. میانگین (انحراف معیار±) سن، وزن، قد، ضربان بیشینه، VO2max وBMI برای مردان به ترتیب برابر (11 )31 سال، (12 )74 کیلو گرم، (6± ) 175 سانتیمتر، (11± )191 ضربان دردقیقه، (6± )38 میلی لیتر در دقیقه در کیلوگرم وزن، و (9/3± )06/24 کیلوگرم بر متر مربع بود. اندازه های فوق برای زنان به ترتیب برابر (10± )29 سال ، (11± )62 کیلو گرم، (5 )161 سانتی متر، (12± )191ضربان دردقیقه، (8± )33 میلی لیتر در دقیقه در کیلوگرم وزن و (0/4± )90/23 کیلوگرم بر متر مربع بدست آمد. فرمول های تخمین VO2max از طریق آزمون میدانی AOT ، پروتکل آزمایشگاهیAOT (برروی تردمیل)، و روش بدون آزمون برای مردان و زنان تولید شد. نتایج نشان داد که با افزایش سن و BMI در VO2max وضربان قلب بیشینه تمرین کاهش نسبی مشاهده می شود. در مقایسه با تحقیقات مشابه ، فرمول های بدست آمده توجیه علمی داشته و برآوردهای آنها از دقت کافی برخوردار است. با توجه به بالا بودن ضریب تعیین فرمولها(حداقل57% و حداکثر 81%) و پایین بودن خطای استاندارد برآورد آنها (حداقل 7/2 و حداکثر 2/5)، می توان به مقادیر VO2max برآورد شده از طریق فرمولهای مختلف برآمده از تحقیق اطمینان نمود.
مقایسه پروتئازها ی آنژیوژنیکی مردان فعال و غیر فعال، متعاقب فعالیت ورزشی زیربیشینه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، مقایسه متالوپروتئینازهای سرمی (MMPs) مردان فعال و غیرفعال در پاسخ به یک وهله فعالیت زیربیشینه بود. بدین منظور 8 مرد فعال (میانگین ± انحراف -معیار: حداکثر اکسیژن مصرفی 6/1±43 ml.kg-1.min-1) و 8 مرد غیر فعال (میانگین ± انحراف معیار: حداکثر اکسیژن مصرفی 4/1±31 ml.kg-1.min-1) فعالیت زیر بیشینه را با 50 درصد max2VO انجام دادند. نمونه های خونی قبل، بلافاصله و 2 ساعت بعد از اجرا گرفته شدند. داده ها با استفاده از اندازه های تکراری و آنوای دوطرفه بررسی شدند. فعالیت زیربیشینه، سطوح 2-MMP سرمی در گروه فعال (119/0 P=) و غیرفعال (175/0 P=) را به-طور معنی داری تغییر نداد، اما موجب افزایش معنی دار 9-MMP سرمی بلافاصله (001/0 P=) و 2 ساعت بعد از فعالیت (000/0 P=) در گروه فعال و بلافاصله (009/0 P=) و 2 ساعت بعد از فعالیت (003/0 P=) در گروه غیر فعال شد. باوجود این، نتایج نشان داد که تفاوتی معنی دار بین 2-MMP (711/0 P=) و 9-MMP سرمی (423/0 P=) بین دو گروه فعال و غیرفعال در هیچ یک از مراحل زمانی وجود ندارد. به طور کلی به نظر می رسد که پاسخ متالوپروتئینازهای آنژیوژنیکی به یک وهله فعالیت زیربیشینه در مردان فعال و غیرفعال مشابه باشد.
تأثیر زمان روز بر سوخت و ساز چربی در طی فعالیت بدنی زیر بیشینه و دوره بازیافت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، بررسی تأثیر زمان روز بر شاخص های سوخت و ساز چربی در زمان استراحت و در پاسخ به فعالیت بدنی زیر بیشینه و دوره بازیافت (ریکاوری) بوده است. در این پژوهش، تعداد 9 مرد سالم با (میانگین± انحراف معیار ، سن 5 ± 26 سال، وزن 9/5 ± 74 کیلوگرم و قد6/4 ±4/177 سانتی متر) در دو روز مجزا و با فاصله سه روز، دو جلسه دویدن با شدت 65درصد اکسیژن مصرفی اوج را برای مدت 45 دقیقه روی نوارگردان در صبح (ساعت 8) و بعد از ظهر (ساعت 20) اجرا کردند. ضربان قلب در طی دوره فعالیت ثبت شد و سه نمونه خونی سیاهرگی قبل از فعالیت، سریعاً بعد از فعالیت و بعد از 30 دقیقه بازیافت غیر فعال گرفته شد. نمونه های خونی برای اندازه گیری اسید چرب آزاد استریفیه نشده (NEFA)، گلیسرول، بتا هیدروکسی بوتیرات، لاکتات و گلوکز تجزیه و تحلیل شدند. مقدار سوخت و ساز چربی و کربوهیدرات برای دوره های 5 دقیقه ای در قبل از فعالیت بدنی، سریعاً بعد از فعالیت و 5 دقیقه آخر دوره بازیافت با استفاده از VCo2 و VO2به دست آمده از گازهای تنفسی محاسبه شد. تجزیه و تحلیل آماری داده ها نشان داد که غلظت گلیسرول و NEFA در هر دو جلسه صبح و بعدازظهر بعد از 45 دقیقه دویدن افزایش معنی داری (05/0P<) داشت و در پایان دوره بازیافت به سطح قبل از ورزش بازگشت. بتا هیدروکسی بوتیرات در طی فعالیت زیر بیشینه، تغییر معنی داری نداشت اما در طی دوره بازیافت دارای افزایش معنی داری بود. بین مقادیر استراحتی تمامی شاخص ها به استثنای NEFA در صبح و بعد از ظهر تفاوت معنی داری مشاهده نشد. غلظت استراحتی NEFA در بعد از ظهر به طور معنی داری (05/0P<) بالاتر از صبح بود. با این حال، زمان روز بر پاسخ شاخص های متابولیکی خون به ورزش تأثیر معنی داری نداشت. میزان سوخت کربوهیدرات به طور معنی داری در 5 دقیقه بعد از ورزش بالاتر از داده های قبل از ورزش بود و همچنین در طی دوره بازیافت، کاهش داشت، در حالی که سوخت چربی در طی ورزش بدون تغییر، و در دوره بازیافت، افزایش نشان داد. تفاوت معنی داری بین سوخت چربی و کربوهیدرات در زمان استراحت و در پاسخ به ورزش در دو جلسه صبح و بعد از ظهر مشاهده نشد. بر اساس یافته های این تحقیق می توان نتیجه گیری کرد که زمان روز بر پاسخ شاخص های سوخت وساز چربی به ورزش زیر بیشینه در مردان تأثیری ندارد و تغییرات این شاخص ها در طی فعالیت زیر بیشینه، وابسته به زمان روز نمی باشد.
تأثیر تمرینات هوازی بر احساس سیری و سطح پلاسمایی PYY استراحتی پس از فعالیت وامانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
PYY، پپتید روده ای است که در تنظیم دریافت غذا نقش اساسی دارد. با این حال تغییرات PYY و رابطه آن با احساس سیری پس از سازگاری با تمرینات هوازی ناشناخته است. هدف این پژوهش بررسی اثر هشت هفته تمرین هوازی بر احساس سیری و مقدار PYY پلاسمای زمان استراحت و ناشی از ورزش وامانده ساز بود. 23 مرد (میانگین سنی12/2 ± 58/19 سال، میانگین شاخص توده بدنی 7/2 ± 63/21 کیلوگرم بر متر مربع، میانگین وزن 46/6 ± 86/64 کیلوگرم) به طور تصـادفی در دو گروه تجربی و کنترل قـرار گرفـتند. آزمـودنی-های گروه تجربی تمرینات هوازی را با شدت 85-60درصد حداکثر ضربان قلب به مدت هشت هفته و هر هفته سه جلسه انجام دادند. 72 ساعت پیش و پس از هشت هفته تمرینات هوازی، جلسه ورزش وامانده ساز انجام گرفت. چهار مرحله خونگیری در حـالت غیرناشتا، پیش و پس از ورزش وامانده ساز انجام گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد که تمرینات هوازی بر مقادیر PYY پلاسـما (71/0=P) و احساس ســیری زمان استراحـت و ناشــی از ورزش وامانده ساز (55/0=P) اثر معــناداری نداشت و سبب کاهش معنادار مقــادیر لاکتات ناشی از ورزش وامانده ساز شد. عدم تغییر وزن بدن و عدم ایجاد تعادل منفی چشمگیر، از دلایل احتمالی عدم تغـییر PYY و احسـاس سیـری در اثر تمرینات هوازی است. به نظـر می رسد برای تغییر احساس سیری و PYY حجم و شدت تمرینات باید زیاد باشد و این دو شاخص ثبات زیادی دارند.
مقایسه و توسعه معادلات برآورد عامل آمادگی قلبی – عروقی نسبی در مردان کم تحرک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه سه پروتکل تمرینی زیربیشینه کم خطر بر آورد کننده عامل آمادگی قلبی – عروقی نسبی در مردان کم تحرک و توسعه معادلات جدید برای این سه پروتکل است. به همین منظور، 150 نفر از مردان کم تحرک به صورت داوطلبانه و به ترتیب با میانگین و انحراف معیار سن، قد، وزن و شاخص توده بدن 15/10 ± 19/45 سال، 62/7 ± 33/172 سانتیمتر، 27/11 ± 86/70 کیلوگرم و 15/3 ± 86/23 کیلوگرم بر مترمربع در این پژوهش شرکت کردند. به منظور برآورد مقادیر آمادگی قلبی – عروقی نسبی، آزمودنی ها 3 آزمون تمرینی زیربیشینه کم خطر شامل 3 دقیقه ای بالک و دو آزمون استاندارد قلبی – عروقی را اجرا کردند. مقادیر به دست آمده از 3 پروتکل منتخب با پروتکل 5 دقیقه ای بالک (پروتکل ملاک) مقایسه شد. تفاوت های روش شناختی میان این پروتکل ها با استفاده از روش آماری بلاند – آلتمن (1986) تجزیه و تحلیل شد. برای توسعه معادلات جدید از رگرسیون چند متغیره استفاده شد. نتایج به دست آمده از تحقیق حاضر نشان می دهد که در 95 درصد محدوده همگرایی، هیچ یک از 3 پروتکل منتخب همگرایی زیادی با پروتکل ملاک ندارند. این در حالی است که پروتکل 3 دقیقه ای بالک با بیش تخمینی (میانگین و انحراف استاندارد تفاوت ها 16/4 ± 6/7) و دو پروتکل ترکیبی شامل آزمون A و B با کم تخمینی (میانگین و انحراف استاندارد تفاوت ها به ترتیب 9/4 ± 52/12 – و 2/4 ± 64/10-) بسیار زیادی مقادیر آمادگی قلبی – عروقی نسبی آزمودنی ها را نسبت به پروتکل ملاک برآورد می کنند (05/0 P<). از همین رو بر اساس اطلاعات به دست آمده از آزمودنی ها، معادلات جدیدی برای برآورد شاخص آمادگی قلبی – عروقی نسبی توسط 3 پروتکل منتخب توسعه یافت. نتایج این پژوهش نشان داد اگر چه هنجارهای توسعه یافته برای سه پروتکل منتخب اغلب برای برآورد آمادگی قلبی– عروقی نسبی مردان کم تحرک به کار می روند، اما معادلات جدید، ممکن است برآورد مناسب تری را در زیرگروه جمیتی مورد نظر ارائه دهند. هر چند انجام مطالعات و تحقیقات بیشتر در این زمینه ضروری به نظر می رسد.
مقایسة تمرینات استقامتی و مقاومتی بر شدت خستگی و تعادل زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولتیپل اسکلروزیس بیماری مزمن پیشروندة سیستم عصبی مرکزی است که با علائم و عوارض ناتوانکننده همراه است و موجب بروز اختلالهای شدید میشود و تأثیرات مخرب بر عملکرد روزانه، فعالیتهای شغلی و اجتماعی دارد و مبتلایان به آن احساس خوب بودن عمومی میکنند. علائم متعدد ام اس تحت تأثیر یکدیگر و درمان های دارویی گوناگون قرار می گیرد. ازاینرو درمانهای غیردارویی برای کنترل علائم ام اس پیشنهاد میشود. هدف از این تحقیق مقایسة تمرینات استقامتی و مقاومتی بر شدت خستگی و تعادل زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس است. این پژوهش یک مطالعة نیمهتجربی و از نظر هدف کاربردی است. نمونة آماری تحقیق 20 نفر از زنان مبتلا به ام اس با میانگین سنی 95/6 ± 9/30 سال با سطح پایین و متوسط بیماری EDSS≤ 4 بودند. بیماران بهطور تصادفی در دو گروه قرار گرفتند (10 بیمار در گروه تمرینات مقاومتی و 10 بیمار در گروه تمرینات استقامتی). دورة تمرین شامل 8 هفته، دو جلسه در هفته (16 جلسه) و هر جلسه شامل سه مرحلة گرم کردن، تمرینات اصلی و سرد کردن بود. از مقیاس FSS و تست کشیدن طرفی دست (به سمت راست و چپ) بهترتیب برای اندازهگیری شدت خستگی و تعادل آزمودنیهای دو گروه قبل و بعد از دورة تمرین استفاده شد. نتایج نشان داد تفاوت بین نمرة شدت خستگی و تعادل بیماران مبتلا به ام اس قبل و بعد از دورة تمرین، در هر دو گروه معنادار بود (05/0 P<). اما بین دو گروه تمرین تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0 P>). بنابراین تمرینات مقاومتی و استقامتی میتواند شدت خستگی و تعادل افراد مبتلا به ام اس را بهبود بخشد. از سوی دیگر، عدم تفاوت معنادار بین نمرة شدت خستگی و تعادل دو گروه بعد از تمرین، حاکی از تأثیر یکسان هر دو نوع تمرین بر بهبود خستگی و تعادل بیماران مولتیپل اسکلروزیس است.
اثز برنامه تمرین مقاومتی بر لپتین سرم و برخی از عوامل وابسته به بیماری کرونر قلب در دختران چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کشف ژن چاقی در حدود 15 سال پیش افقهای جدیدی بر چگونگی ساز و کارهای تنظیم وزن و ترکیب بدن گشود. لپتین که محصول ژن چاقی است، نقش ویژه ای در بروز مشکلات قلبی ایفا میکند (1). برای بررسی اثر برنامه تمرین مقاومتی بر لپتین سرم، تعداد 18 دختر چاق با شیوه زندگی بی تحرک که در یک سال اخیر در هیچ برنامه تمرینی یا رژیم غذایی شرکت نداشتند، داوطلب شرکت در تحقیق شدند. از این تعداد، 9 نفر به طور تصادفی در گروه تمرین با وزنه (5/1 ±1/21 سال، شاخص توده بدنی 7/1± 9/31 کیلوگرم بر متر مربع) و نه نفر در گروه کنترل ( 3/1 ±2/21 سال، شاخص توده بدنی 3/1± 2/32 کیلوگرم بر متر مربع) قرار گرفتند. آزمودنیهای گروه تمرینی به مدت 8 هفته و هر هفته سه جلسه تمرین مقاومتی در حدود یک ساعت ( 12 ایستگاه، 4 دوره، هر دوره 15 تکرار با 60 درصد یک تکرار بیشینه و سه دقیقه استراحت) را به اجرا درمیآوردند.آزمودنیهای گروه کنترل در طول دوره تحقیق به زندگی معمول خود ادامه دادند و در برنامه خاص رژیم غذایی یا تمرین ورزشی شرکت نداشتند. فاکتورهای بیوشیمیایی، ترکیب بدن و Vo2max در آغاز مطالعه، 4 و 8 هفته پس از برنامه تمرینی در هر دو گروه اندازهگیری شد. اندازهگیریها در دوره فولیکولی از سیکل قاعدگی انجام شد ( بر اساس اطلاعات سه ماه قبل از شروع مطالعه). فاکتورهای بیوشیمیایی عبارت بودند از: لپتین، انسولین (روش الایزا) و برخی نشانگرهای خطر بیماری کرونر قلب. روش آماری در این تحقیق، آنالیز واریانس با اندازهگیریهای مکرر بود و از آزمون تعقیبی LSD برای تعیین محل و جهت اختلاف استفاده شد. نتایج تحقیق، حاکی از عدم تغییر معنیدار لپتین پس از 4 و 8 هفته از شروع برنامه، در گروه تمرینی و کنترل بوده است (05/0 p <)). در همین زمان تغییرات انسولین نیز در سه بار اندازهگیری در دو گروه، اختلاف معنیداری را نشان نداد (05/0 p <). از سوی دیگر، کلسترول تام، LDL-C، HDL-C، تریگلیسرید و گلوکز سرم در بین هیچ یک از فواصل زمانی اندازهگیری شده در دو گروه، تغییر معنیداری نداشت (05/0 p <). کاهش تریگلیسرید سرم در مقایسه با گروه کنترل در گروه تمرینی در مراحل قبل و پس از 4 هفته معنیدار بود. در حالی که نسبت دور کمر به دور لگن و شاخص توده بدنی در گروه تمرین مقاومتی به طور معنیداری کاهش یافته بود (05/0 p <). کاهش درصد چربی در گروه تمرینی از اولین اندازهگیری تا 4 هفته معنیدار بود، اما از 4 تا 8 هفته معنیدار نبوده است. البته تفاوت بین درصد چربی از آزمون اولیه تا 8 هفته نیز معنیدار بوده است (05/0 p <). مقدار Vo2max نیز در گروه تمرین مقاومتی افزایش معنیداری را پس از 4 و 8 هفته تمرین نشان داد و البته این روند افزایشی بین 4 و 8 هفته نیز مشاهده شد (05/0< p). به نظر میرسد برنامه تمرین مقاومتی 8 هفته ای که محدودیت کالری دریافتی نداشته باشد، برای ایجاد تغییرات مطلوب لپتین در دختران چاق کافی نباشد. احتمالاً افزایش زمان برنامه به بیش از 12 هفته و یا محدودیت در رژیم غذایی، نتایج مطلوبتری را در سطوح لپتین به دنبال خواهد داشت.
تأثیر کم آبی خفیف بر توجه انتخابی و مداوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تأثیر کم آبی خفیف بر توجه انتخابی و مداوم بود. پژوهش از نوع نیمه تجربی و بر روی 22 دانشجوی دختر (21/2 ± 23/21) انجام گرفت. آزمودنی ها به صورت در دسترس انتخاب و تحت سه شرایط پایه، پرآب و کم آب قرار گرفتند. شرکت کنندگان در حالت پایه، هیچ گونه فعالیت بدنی نداشتند اما در شرایط پرآب و کم آب برنامة 60 دقیقه ای پیاده روی بر روی تردمیل و دوچرخه را اجرا نمودند. ابزارهای پژوهش شامل آزمون استروپ و عملکرد پیوسته نسخة چهار بودند که برای سنجش توجه انتخابی و مداوم استفاده شدند. جهت تحلیل آماری از آزمون تحلیل واریانس با اندازه های تکراری استفاده گردید. یافته ها نشان داد میانگین نمرات توجه انتخابی و مداوم در حالت پایه نسبت به کم آب و در حالت پرآب نسبت به کم آب به طور معناداری بهتر بود و کم آبی خفیف منجر به اختلال در توجه انتخابی و مداوم شد. لذا توجه به حالت هیدراتة مطلوب در زمان انجام فعالیت بدنی ضروری می باشد.
مقایسه تاثیر تمرین استقامتی و مقاومتی بر مقادیر سرمی واسپین و ادیپونکتین در مردان میانسال چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: واسپین و آدیپونکتین از جمله ادیپوسایتوکان های پپتیدی مترشحه از بافت چربی هستند که در پاتوژنز چاقی و اختلالات همراه با آن نقش دارند. پژوهش حاضر تاثیر تمرینات استقامتی و مقاومتی را بر سطح سرمی واسپین، آدیپونکتین و شاخص مقاومت به انسولین در مردان چاق کم تحرک مورد مطالعه قرار داده است. مواد و روش ها: بدین منظور 30 مرد چاق غیرفعال در سه گروه استقامتی، مقاومتی و کنترل در 12 هفته برنامه تمرینات مقاومتی (75-50% یک تکرار بیشینه) و استقامتی دویدن (HRmax75-50%)، سه جلسه در هفته شرکت کردند. شاخصهای آنتروپومتریک، سطوح واسپین و آدیپونکتین سرم و HOMA-IR قبل و بعد از اجرای تمرینات اندازه گیری شد. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد تغییرات سطح سرمی آدیپونکتین و واسپین در پاسخ به 12 هفته تمرین استقامتی و مقاومتی در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنی داری داشت (002/0=Padiponectin, 001/0=Pvaspin). آزمون t زوجی نشان داد در گروه استقامتی سطوح آدیپونکتین (25/4٪، 002/0=P) افزایش و واسپین سرم (26/16% ،001/0=P) و HOMA-IR (45/5% ،003/0=P) کاهش معنی دار یافتند. کلیه شاخص های جسمانی مورد بررسی نیز تنها پس از اجرای تمرینات استقامتی کاهش معنی دار داشت (05/0>P). همچنین رابطه معنی داری بین تغییرات ادیپونکتین سرم با تغییرات وزن (03/0P=) و تغییرات شاخص توده بدن (05/0P=) در گروه استقامتی مشاهده گردید ولی بین تغییرات غلظت واسپین با هیچ یک از متغیرهای مورد بررسی رابطه معنی داری گزارش نشد (05/0
تأثیر تمرینات هوازی با شدت های مختلف بر حذف mtDNA عضله نعلی موش های صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به نظریه پیری میتوکندریایی و افزایش استرس اکسیداتیو حین فعالیت های هوازی فرض شد این نوع تمرینات ممکن است دبر بروز خذف mtDNA عضلات اسکلتی و پیری زودرس دخالت داشته باشد بدین منظور شصت سر موش صحرایی wistar 14848 نر دو ماهه در شش گروه ده تایی جایگزین شدند برای کنترل عوامل مداخله گر دو گروه از آزمودنی ها در دو ماهگی con1 و پنج ماهگی con2 کشته شدند دو گروه نیز در یک برنامه تمرینی سه ماهه (پنج روز در هفته دویدن روی نوار گردان الکتریکی با شیب شش در صد ) (E20=20m/min ،40min،E40=40m/min،20min )شرکت داشتند در انتهای دوره دو گروه بعنوان آزمودنی های تمرین نکرده در پنج ماهگی فقط برای یکبار روی نوار گردان دویدند CE20=20m/min ،40min،CE40=40m/min،20min،slob=6% یافته های حاصله از روش های Multiplex PCR و توالی خوانی نشان می دهد تمرینات هوازی شدید می تواند سبب بروز حذف 6/4 کیلو بازی در mtDNA عضله نعلی شود
سازگاری های سوخت و سازی و درون ریز تمرین هوازی در مردان دارای سندرم متابولیک پیشرفته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق بررسی سازگاری های سوخت و سازی، هورمونی و نروتروفینی به تمرین هوازی در مردان میانسال دارای سندرم متابولیک بود. 30 مرد چاق میان سال دارای تعداد بالای شاخص های خطر متابولیک (سن: 3/5±2/58 سال، وزن: 3/8±0/95 کیلوگرم، قد: 0/7±0/173 سانتی متر، شاخص توده بدن: 5/1±5/31 کیلوگرم بر مترمربع و اوج اکسیژن مصرفی: 2/4±0/20 میلی لیتر بر کیلوگرم در دقیقه) به طور تصادفی به دو گروه ورزش و کنترل تقسیم شدند و در زمان های قبل و بعد از انجام هشت هفته تمرین هوازی با شدت متوسط (سه جلسه در هفته با شدت 60 تا 50 درصد از اوج اکسیژن مصرفی) مورد بررسی قرار گرفتند. نمونه های خونی ناشتا و متغیرهای غذایی در هر دو مرحله ثبت شدند. از آزمون های تی مستقل، ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون مرحله ای و تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر برای بررسی داده ها استفاده شد. تمرین ورزشی علاوه بر کاهش مقدار کل شاخص-های خطر متابولیک، امتیاز کل خطر متابولیک، وزن بدن و کورتیزول سرم، همچنین سبب افزایش حساسیت انسولینی، اوج اکسیژن مصرفی، عامل رشد عصب، عامل رشد عصبی مشتق شده از مغز، عامل رشدی شبه انسولین-1 و تستوسترون سرم شد (05/0>P). در طول تحقیق تفاوت معنی داری در مقدار پروتئین، قند، چربی و کل غذای مصرفی روزانه مشاهده نشد(05/0<P). دور کمر، عامل رشد عصب و وزن بدن به عنوان مهم ترین عوامل برآورد کننده نسبت تستوسترون به کورتیزول سرم شناسایی شدند (05/0>P). نتیجه گیری می شود که تمرین هوازی در وضعیت سندرم متابولیک پیشرفته علاوه بر بهبود وضعیت متابولیک و حساسیت انسولینی، سبب تغییر حالت سوخت و سازی بدن به سوی وضعیت آنابولیک می شود.
تأثیر 4 هفته تمرینات هوازی بر وضعیت اکسایشی تحریک شده با هموسیستئین در هیپوکمپ پشتی موش های صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هرچند که تمرین منظم بدنی برای بدن مفید است، اما اطلاعات اندک و سردرگم کننده ای در خصوص این موضوع که آیا ورزش منظم می تواند باعث ایجاد استرس اکسایشی در مغز، به وی ژه در هیپوکمپ پشتی شود یا خیر وجود دارد. هدف این مطالعه، تعیین اثر 4 هفته تمرین هوازی بر سوپراکسید دیسموتاز و مالوندی آلدهید در هیپوکمپ پشتی موش های نر بود. در این خصوص تعداد 82 سر موش 3 ماهه با وزن 40 ±300 گرم به طور تصادفی به دو گروه شامل طرح مطالعه مقدماتی (برای تعیین دوز مؤثر هموسستئین یعنی 1/0، 2/0، 3/0 و 6/0 مولار بر تغییرات فرسایشی مغز واختلالات حافظه) و طرح مطالعه اصلی و زیر گروه های مربوطه دسته بندی شدند. موش های گروه تمرین هوازی به مدت 4 هفته، هفته ای 5 جلسه با سرعت 12 تا 14متر در دقیقه و به مدت 10 تا30 دقیقه روی نوارگردان دویدند. در پایان هفته چهارم، سوپر اکسیددیسموتاز و مالوندی آلدهید هیپوکمپ پشتی به ترتیب با روش های الایزا واسپکتروفتومتری اندازه گیری شدند. داده ها با استفاده ازمون های t مستقل و وابسته در سطح 05/0 p ≤ تحلیل شدند. نتایج نشان داد که القای هموسیستئین ( با دوز 6/0 مولار) به درون هیپوکمپ پشتی، باعث افزایش معنی دار مالوندی آلدهید در این ناحیه و اختلال حافظه در موش های صحرایی گردید. به علاوه، انجام 4 هفته تمرین هوازی باعث افزایش قابل توجه مقدار سوپر اکسید دیسموتاز وکاهش غیر معنی دار مقادیر مالوندی آلدهید در مقایسه با گروه کنترل با سن مشابه شد. این نتایج نقش انجام تمرین منظم بدنی در حفظ و بهبود عملکرد مغز را نشان می دهد و به نظر می رسد افزایش عوامل ضد اکسایشی و احتمالاً نوروژنز، به عنوان یک سازوکار فیزیولوژیک در بهبود حافظه ناشی از ورزش نقش دارند.
تعیین ارتباط سطح فعالیت بدنی با عوامل خطرزای قلبی- کرونری در کارگران میانسال مرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حرکت بهار ۱۳۸۴ شماره ۲۳
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر بررسی ارتباط سطح فعالیت بدنی با عوامل خطر زای کرونری قلب در کارگران مرد میانسال بود بدین منظور30 آزمودن یبا میانگین سنی 3/53 + 44 سال، قد 5/04 + 170 سانتی متر و وزن 7/41 + 76/63 کیلوگرم از بین کارگران مرد میانسال کارخانه های استان گیلان به صورت غیر تصادفی هدفدار انتخاب شدند برای اجرای تحقیق نخست آزمودنی ها پرسشنامه اندازه گیری سطح فعالیت بدنی (PA) یک را تکمیل کردند سپس وزن قد دور شکم و ران برای تعیین در صد چربی بدن (BF) صورت گرفت همچنین عوامل خطر زای بیماری قلبی کرونری شامل فشار خون سیستولیک (SBP) فشار خون دیاستولیک (DBP) کلسترول تام (TC) لیپوپروتئین کم چگال (LDL) لیپوپروتئین پرچگال (HDL) تری گلیسیرید (TG) نسبت کلسرتول به لیپوپروتئین پرچگال (TC/HDL) و نسبت دور شکم به دور لگن (WHR) نیز تعیین شد برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از ضریب همبستگی پیرسون استفاده و حداقل سطح معنی داری برای این تحقیق 0/05 تعیی شد نتایج این تحقیق نشان داد بنی PA با % BF ، SBP ، DBP ، WHR ، TG ، HDL ، LDL ، TC رابطه معنی داری مشاهده نشد
تأثیر مصرف خوراکی عصاره گیاه خرفه بر کوفتگی عضلانی تأخیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خرفه غنی ترین منبع نباتی امگا-3 و مواد مغذی آنتی اکسیدان است (17- 19، 21، 23، 41). تحقیق حاضر اولین تلاش برای تعیین تأثیر عصاره گیاه خرفه بر کوفتگی عضلانی تأخیری است . بدین منظور 20 آزمودنی سالم مرد (سن2/4±2/18، قد 4/3±4/177، وزن 9/11±6/72 و درصد چربی بدنی 8/9±0/23) در طرحی دو سو کور به صورت تصادفی به دو گروه تجربی و دارونما (10=n) تقسیم شدند. گروه تجربی، عصاره گیاه خرفه را به صورت خوراکی و به میزان1200 میلی گرم در روز، ظرف شش روز از 72 ساعت قبل از تمرین کوفتگی تا 48 ساعت بعد از آن دریافت نمودند. کوفتگی عضلانی با استفاده از یک جلسه تمرین پله در پای راست ایجاد شد. پس از جمع آوری 5 میلی لیتر خون از ورید بازویی در لوله آزمایش ساده و جداسازی سرم، غلظت سرمی LDH، CK به وسیله دستگاه اتوآنالایزر اندازه گیری شد. حداکثر نیروی ایزومتریک پای راست، محیط ران، دامنه حرکتی زانو و درد ادراکی در زمان های 72 ساعت قبل، بلافاصله، 24 و 48 ساعت بعد از برنامه تمرینی اندازه گیری شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک راهه با اندازه گیری مکرر انجام گرفت و نتایج ذیل به دست آمد: غلظت LDH سرم در گروه تجربی، در مقایسه با گروه کنترل، 24 و 48 ساعت بعد از تمرین برونگرا به طور معنی داری کمتر بود (005/0P<). غلظت CK، ساعت 48 بعد از تمرین در گروه تجربی، در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنی داری نشان داد (001/0P<). درد پای راست، 48 ساعت بعد از تمرین در گروه تجربی کاهشی معنی دار داشت (005/0P<). به طور مشابه، دامنه حرکتی زانو و حداکثر نیروی ایزومتریک پای راست بعد از 48 ساعت در گروه تجربی، در مقایسه با گروه کنترل افزایش معنی داری نشان داد (05/0P<). یافته های این تحقیق بر تأثیر قابل ملاحظه عصاره گیاه خرفه در پیشگیری از کوفتگی عضلانی تأخیری دلالت دارد.
اثر همزمان تمرین هوازی و مکمل گیاهی باریجه بر تغییرات دستگاه حفاظت قلبی طی پرفشار خونی ناشی از نیترو ال - آرژنین متیل استر در موش های صحرایی نر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعات نشان می دهد آپلین از پپتیدهای متسع کننده عروقی است که نقشی مهم در تنظیم تون عروقی و عملکرد قلبی - عروقی دارد، اما اثر فعالیت بدنی به همراه مکمل آنتی اکسیدانی بر آن مشخص نیست. هدف پژوهش حاضر، مطالعه اثر همزمان تمرین هوازی و مکمل باریجه بر دستگاه حفاظت قلبی (آپلین و گیرنده آن) طی پرفشار خونی ناشی از نیتروال - آرژنین متیل استر (L-NAME) است. 40 سر موش به طور تصادفی به چهار گروه پایه، شم، L-NAMEو گروه تمرین و باریجه تقسیم شدند. گروه های L-NAME و گروه تمرین و باریجه محلول L-NAME را به مقدار 10mg/kg ، پنج روز در هفته و به مدت هشت هفته دریافت کردند. گروه تمرین و باریجه با سرعت 15 تا 20 متر در دقیقه و به مدت 25 تا 64 دقیقه روی نوار گردان دویدند و محلول باریجه را نیز با دوز 9/0 g/kg در روز با استفاده از گاواژ دریافت کردند. نتایج نشان داد القای هشت هفته ای L-NAME باعث افزایش پرفشار خونی، کاهش آپلین، گیرنده آن و بازدارنده آنزیم مبدل آنژیوتانسین (ACE-I)، در مقایسه با گروه های کنترل (پایه و شم) شد. ترکیب تمرین هوازی و باریجه باعث مهار تنظیم مثبت پرفشار خونی ناشی از L-NAME شد. به علاوه، این مداخله باعث افزایش معنی دار دستگاه آپلینرژیک قلبی و ACE-1 در مقایسه با گروه های پایه، شم و L-NAME شد. بر اساس این یافته ها می توان گفت به کارگیری روش های غیردارویی رویکردی مناسب برای بهبود دستگاه جدید حفاظت قلبی در برابر استرس های مزمن ناشی از پرفشار خونی است.
تعیین ارتباط توان هوازی بیشینه با برخی عوامل خطرزای بیماری قلبی کرونری در دانشجویان پسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حرکت پاییز ۱۳۸۷ شماره ۳۷
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر، تعیین ارتباط توان هوازی بیشینه با برخی عوامل خطرزای بیماری قلبی – کرونری بود. بدین منظور 59 آزمودنی با میانگین سنی 55/2± 15/21 سال، قد 83/6± 174 سانتیمتر و وزن 62/12 ±26/70 کیلوگرم از بین دانشجویان پسر دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم آباد به صورت خوشه ای چندمرحله ای و تصادفی انتخاب شدند. برای اجرای تحقیق، ابتدا آزمودنی ها درتست 5/1 مایل برای برآورد توان هوازی بیشینه(VO2max) شرکت کردند؛ سپس وزن، قد، دور شکم و دور لگن آزمـو د نی هـا اندازه گیری و ضخامت چربی زیر پوست در سه ناحیه سینه، شکم و ران هم برای تعیین درصد چربی بدن (BF%) تعیین شد. همچنین کلسترول تام (TC) ، لیپوپروتئین کم چگال(LDL) ، لیپوپروتئین پرچگال(HDL)، تری گلیسیرید (TG)، نسبت کلسترول به لیپوپروتئین پرچگال(TC/HDL) و نسبت دور شکم به دور لگن (WHR) نیز تعیین شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از ضریب همبستگی گشتاوری پیرسون استفاده شد و حداقل سطح معنی داری برای این تحقیق 05/0 P< تعیین گردید. نتایج این تحقیق نشان داد بین توان هوازی با FFM، WHR، TG، LDL و BF% و BMI رابطه معکوس معنی داری در سطح 01/0 P? وجود دارد. بین توان هوازی بیشینه با TC هم رابطه معکوس معنی داری در سطح 05/0 P? مشاهده شد. با این حال، بین توان هوازی بیشینه با HDL و نسبت TC/HDL رابطه معنی داری مشاهده نشد. نتایج این تحقیق نشان داد که فعالیت بدنی بر ترکیب بدن تاثیر می گذارد و تاثیر مطلوبی بر لیپیدهای سرم دارد که موجب کاهش عوامل خطرزای بیماری قلبی کرونری می شود.