مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ارزیابی سطوح فعالیت بدنی با استفاده از هزینه انرژی روزانه در پسران 8 تا 16 سال مدارس منطقه شمال غرب کشور بود. در این پژوهش تعداد 2787 نفر از دانش آموزان 8 تا 16 سال مدارس منطقه شمال غرب کشور شرکت کردند. قد (سانتی-متر)، وزن (کیلوگرم)، درصد چربی (%)، شاخص توده بدن (کیلوگرم/ مترمربع) و هزینه انرژی روزانه (کیلو ژول/ کیلوگرم وزن بدن/ روز) با استفاده از پرسش نامه ارزیابی سطوح فعالیت بدنی بر مبنای هزینه انرژی روزانه (QAPACE) اندازه گیری شدند. تکرارپذیری پرسش نامه با استفاده از روش آزمون– آزمون مجدد انجام گرفت. همچنین از آزمون های آماری تی همبسته برای مقایسه متغیرها در مراحل زمانی مختلف، همبستگی درون خوشه ای (ICC) و ضریب همبستگی پیرسون برای ارزیابی و همچنین تعیین روائی و تکرارپذیری اندازه گیری ها استفاده شد. ضریب همبستگی درون خوشه ای برای درصد چربی بدن در گروه های سنی 10-8، 13-11 و 16-14 سال به ترتیب برابر با 99/0، 99/0 و 99/0، برای هزینه انرژی روزانه در گروه های سنی 10-8، 13-11 و 16-14 سال به ترتیب برابر با 98/0، 98/0 و 99/0 و برای شاخص توده بدنی در گروه های سنی 10-8، 13-11 و 16- 14 سال به ترتیب برابر با 00/1، 00/1 و 00/1 بود. همچنین نتایج مطالعه حاضر نشان داد که میزان متوسط هزینه انرژی روزانه با افزایش دامنه سنی تغییری محسوس دارد (05/0 P≤) به طوری که پسران با دامنه سنی10 – 8 سال فعال تر از پسران با دامنه سنی 13-11 و 16-14 سال بودند. به علاوه، در گروه های سنی 10-8، 13-11 و 16- 14سال، متوسط هزینه انرژی روزانه به ترتیب برابر 131، 4/120 و 85/121 کیلوژول در کیلوگرم وزن بدن در روز بود که از سطح متوسط نرم بین اللملی (در سطح 50 درصد به ترتیب 138، 124 و 136 کیلوژول در کیلوگرم وزن بدن در روز) پایین تر بود. در مجموع، نتایج طرح پژوهشی حاضر نشان می-دهد که دانش آموزان در هر سه گروه سنی، نسبت به مقادیر استاندارد هزینه انرژی روزانه از مقادیر پایین هزینه انرژی روزانه برخوردارند و پرسش نامه استفاده شده در پژوهش حاضر از تکرارپذیری مطلوب برای ارزیابی سطوح فعالیت بدنی با استفاده از هزینه انرژی روزانه در پسران 8 تا 16 سال مدارس منطقه شمال غرب کشور برخوردار می باشد.
تأثیر تمرینات با شدت متوسط بر مالون دی آلدهید و فاکتور نروتروفیک مشتق از مغز در هیپوکمپ موش هایِ در معرض استات سرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعات موجود نشان می دهد تمریناتِ با شدت متوسط که باعث کاهش عوامل فشار اکسایشی در هیپوکمپ می شوند، افزایش سطوح فاکتور نروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) را نیز در پی دارند، اما توجه کمتری به بررسی حفاظت عصبی ناشی از فعالیت بدنی پس از القای استات سرب شده است. در این پژوهش اثر 8 هفته تمرین بر مالون دی آلدهید (MDA) و BDNF در هیپوکمپ موش های در معرض استات سرب بررسی شد. موش های صحرایی ویستار به طور تصادفی به چهار گروه شامل گروه های پایه، شم (کنترل)، سرب و تمرین+ سرب دسته بندی شدند. برنامه تمرینی شامل دویدن روی نوار گردان بود که به مدت 8 هفته و هفته ای 5 جلسه با شدت فزاینده اجرا شد. گروه های تمرینی و سرب 20 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن استات سرب را به مدت 8 هفته ( هفته ای سه جلسه) به صورت زیرصفاقی دریافت کردند. 24 ساعت پس از آخرین مرحله تمرین و/یا تزریق، سطوح BDNF و MDA بافت هیپوکمپ به ترتیب با روش های تیوباربیوتوریک اسید و الایزا تعیین شد. داده ها با روش آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح 05/0 p ≤ تحلیل شد. نتایج نشان داد سطوح MDA در گروه تمرینی به طور معنی داری کمتر و در گروه سرب بیشتر از گروه های پایه و شم بود. سطوح BDNF گروه تمرینی به طور معنی داری بالاتر از گروه سرب بود. این نتایج حاکی از اثرات سودمند تمرینات منظم ورزشی در پیشگیری از آسیب نورون های هیپوکمپ است که به فشار اکسایشی نسبت داده می شود. به علاوه، سطوح BDNF و یا فشار اکسایشی احتمالاً در سازوکارهای حفاظت عصبی ناشی از ورزش به دنبال تزریق استات سرب درگیر می باشند.
اثر تمرینات استقامتی، مقاومتی و ترکیبی بر میزان پپتید مربوط به ژن کلسی تونین در عصب سیاتیک موش صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعات موجود نشان می دهد تمریناتِ با شدت متوسط که باعث کاهش عوامل فشار اکسایشی در هیپوکمپ می شوند، افزایش سطوح فاکتور نروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) را نیز در پی دارند، اما توجه کمتری به بررسی حفاظت عصبی ناشی از فعالیت بدنی پس از القای استات سرب شده است. در این پژوهش اثر 8 هفته تمرین بر مالون دی آلدهید (MDA) و BDNF در هیپوکمپ موش های در معرض استات سرب بررسی شد. موش های صحرایی ویستار به طور تصادفی به چهار گروه شامل گروه های پایه، شم (کنترل)، سرب و تمرین+ سرب دسته بندی شدند. برنامه تمرینی شامل دویدن روی نوار گردان بود که به مدت 8 هفته و هفته ای 5 جلسه با شدت فزاینده اجرا شد. گروه های تمرینی و سرب 20 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن استات سرب را به مدت 8 هفته ( هفته ای سه جلسه) به صورت زیرصفاقی دریافت کردند. 24 ساعت پس از آخرین مرحله تمرین و/یا تزریق، سطوح BDNF و MDA بافت هیپوکمپ به ترتیب با روش های تیوباربیوتوریک اسید و الایزا تعیین شد. داده ها با روش آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح 05/0 p ≤ تحلیل شد. نتایج نشان داد سطوح MDA در گروه تمرینی به طور معنی داری کمتر و در گروه سرب بیشتر از گروه های پایه و شم بود. سطوح BDNF گروه تمرینی به طور معنی داری بالاتر از گروه سرب بود. این نتایج حاکی از اثرات سودمند تمرینات منظم ورزشی در پیشگیری از آسیب نورون های هیپوکمپ است که به فشار اکسایشی نسبت داده می شود. به علاوه، سطوح BDNF و یا فشار اکسایشی احتمالاً در سازوکارهای حفاظت عصبی ناشی از ورزش به دنبال تزریق استات سرب درگیر می باشند.
تأثیر سرعت موسیقی در طی گرم کردن بر عملکرد بی هوازی دانشجویان پسر رشته تربیت بدنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق، بررسی تأثیر سرعت موسیقی بر عملکرد بیهوازی دانشجویان پسر رشته تربیتبدنی است. بدین منظور 45 دانشجوی مرد رشته تربیت بدنی با میانگین سنی 81/1±93/21 سال، وزن 73/11±05/68 کیلوگرم، شاخص توده بدن (BMI)08/3±27/22 و قد 22/16±27/172 سانتی متر انتخاب و به صورت تصادفی به سه گروه کنترل، تجربی با سرعت بالا (140bpm =) و تجربی با سرعت پایین (100bpm=) تقسیم شدند و طی 2 مرحله، پیش و پس آزمون، ارزیابی شدند. قبل از انجام آزمون از آزمودنی ها خواستیم از بین قطعات موسیقی ارائه شده یکی را انتخاب کنند(برای گروه های تجربی قطعاتی متفاوت ارائه شد). آزمودنی ها پس از 10 دقیقه گرم کردن، با و بدون موسیقی، به اجرای آزمون وینگیت پرداختند. طی اجرای آزمون وینگیت شاخص های عملکرد بی هوازی (اوج، میانگین و درصد افت توان) توسط نرم افزاری ویژه اندازه گیری شد. داده های حاصل با استفاده از نرم افزار SPSS (آزمون ANOVA یکطرفه) در سطحی معنی دار P< 0.05 تجزیه و تحلیل شدند. در پی تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده از پس آزمون آزمودنی های 3 گروه، بین شاخص های توان بی هوازی تفاوتی معنی دار مشاهده نشد. در مورد پارامترهای اوج و میانگین توان بی هوازی گرچه تفات هایی (افزایش اوج و میانگین توان بی هوازی در گروه موسیقی با سرعت بالا) به چشم می خورد، اما به طور مشابه، تفاوت مشاهده شده معنی دار نبود. از این رو، بر اساس یافته های این تحقیق به نظر می رسد شنیدن موسیقی قبل از اجرای فعالیت های بی هوازی بر عملکرد بیشینه تأثیری ندارد.
اثر یک دوره تمرین تناوبی شدید بر منتخبی از شاخص های عملکرد هوازی، بی هوازی و هماتولوژیکی ورزشکاران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مطالعه با هدف بررسی اثر یک دوره تمرینات تناوبی شدید بر منتخبی از شاخص های عملکرد هوازی، بی هوازی و هماتولوژیکی انجام شد. 15 کشتی گیر تمرین کرده به طور تصادفی به دو گروه (تجربی=8، کنترل=7) تقسیم شدند. پیش و پس از تمرینات آزمودنی-ها 1) آزمون فزاینده برای تعیین حداکثر اکسیژن مصرفی (VO2max)، سرعت در VO2max (vVO2max)، سرعت در آستان لاکتات (vLT) و حداکثر نبض اکسیژن (VO2/HRPeak)، 2) آزمون زمان تا واماندگی با vVO2max (Tmax) و 3) پروتکل RAST را برای تعیین حداکثر برون ده توان (PPO) و میانگین برون ده توان (MPO) اجرا کردند. نمونه های خونی استراحتی، در پیش و پس از تمرینات جمع آوری شد. هر 2 گروه برنامه تمرین کشتی مشابه را به مدت 4 هفته دنبال کردند در حالی که گروه تجربی در کنار برنامه تمرین کشتی، آزمون دویدن سرعتی بی هوازی (RAST) را به عنوان یک پروتکل تمرین تناوبی شدید، دو جلسه در هر هفته اجرا می کردند. اختلاف بین پیش و پس از تمرینات در گروه ها با آزمون تی زوجی و اختلاف بین گروه ها با آزمون تی مستقل و اندازه اثر برای همه متغیرها اندازه-گیری شد. پس از تمرینات، VO2max(4/5%)، vVO2max(1/3%)، vLT(1/4%)، حداکثر نبض اکسیژن (7/7%) و Tmax(1/32%) در گروه تجربی به گونه ای معنی دار افزایش یافت (05/0>P). حداکثر برون ده توان (9/34%) و میانگین برون ده توان (3/29%) در گروه تجربی به گونه ای معنی دار افزایش یافت، اما تغییری در گروه کنترل مشاهده نشد. همچنین افزایشی معنی دار در مقدار هموگلوبین (7/6%)، میانگین وزن هموگلوبین در گلبول قرمز (9/4%) و میانگین غلظت هموگلوبین در گلبول قرمز (4/4%) در گروه تجربی مشاهده شد (05/0>P). یافته های حاضر پیشنهاد می کند که یک دوره تمرینات تناوبی شدید در مدت زمان کوتاه و با حجم بسیار کم تمرینات (4 دقیقه در هر جلسه) موجب بهبود در اجرای هوازی و بی هوازی می-شود که این افزایش با تغییرات هماتولوژیکی نیز همراه است.
تأثیر تمرین هوازی بر رزیستین، آدیپونکتین و شاخص مقاومت انسولینی مردان مبتلا به دیابت نوع 2(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مطالعه تأثیر تمرین هوازی بر سطوح سرمی رزیستین، آدیپونکتین و شاخص مقاومت انسولینی مردان مبتلا به دیابت نوع 2 و همچنین بررسی ارتباط آن ها با شاخص مقاومت انسولینی بود. 30 مرد مبتلا به دیابت نوع 2 به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر، 65/6±80/58 سال و 75/3±38/26 BMI=) و گروه کنترل (15 نفر، 50/4±50/53 سال و 17/2± 31/26 BMI= ) قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 8 هفته، 3 جلسه در هفته و هر جلسه 40 تا 50 دقیقه به فعالیت هوازی دویدن بر روی نوارگردان با شدت های فزاینده مطابق با شدت های متفاوتی از حداکثر ضربان قلب (% HR max75-35) پرداختند. نمونه-های خون برای اندازه گیری سطوح سرمی آدیپونکتین، رزیستین و انسولین به روش الایزا (ELISA5) قبل از تمرین (پیش آزمون) و هفته هشتم (پس آزمون) از آزمودنی ها در حالت ناشتا بعد از فعالیت تهیه شد. برای آنالیز آماری داده ها از آزمون های t مستقل، t وابسته، یومن- ویتنی و تحلیل همبستگی پیرسون استفاده شد. در مقایسه با گروه کنترل، با کاهش معنی دار وزن و BMI گروه آزمایش (به ترتیب 9 درصد و 10 درصد)، بعد از هفته هشتم، تغییراتی معنی دار در سطوح سرمی آدیپونکتین در جهت افزایش (39% و 001/0< P) و رزیستین در جهت کاهش (49% و001/0< P) مشاهده شد. بین هفته صفر و هفته هشتم اختلافی معنی دار در سطوح سرمی آدیپونکتین و رزیستین مشاهده شد (001/0< P). با کاهش 48% مقاومت انسولینی بعد از هشت هفته تمرین هوازی، بین سطوح سرمی آدیپونکتین بعد از تمرین و شاخص مقاومت انسولینی همبستگی مشاهده نشد (14/0- r=)، در حالی که بین سطوح سرمی رزیستین و شاخص مقاومت انسولینی همبستگی مثبت و قوی (60/0 r=) وجود داشت. نتایج نشان داد که با کاهش BMI و وزن، هشت هفته تمرین هوازی باعث کاهش سطوح سرمی رزیستین و مقاومت انسولین و در راستای آن افزایش سطوح سرمی آدیپونکتین شد. نتایج همچنین نشان داد که بین تغییرات سطوح سرمی آدیپونکتین متعاقب تمرین و شاخص مقاومت انسولینی همبستگی وجود ندارد، اما بین سطوح رزیستین و شاخص مقاومت انسولینی همبستگی وجود دارد.
تأثیر یک دوره تمرین هوازی موزون کم فشار بر تغییرات سطوح CRP زنان سالمند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این تحقیق بررسی تأثیر یک دوره تمرین هوازیِ موزونِ کم فشار بر تغییرات سطوح پروتئین واکنش گر C (CRP) زنان سالمند بود. 23 زن سالمند 60-75ساله با میانگین وزن 6/11 2/59کیلوگرم، قد 4/5 2/152سانتی متر و سن 9/3 3/67 سال به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه تجربی (13نفر) و کنترل (10نفر) تقسیم شدند. شاخص های آنتروپومتریک شامل قد، وزن، نمایه توده بدن (BMI)، نسبت دور کمر به لگن (WHR) و نمونه خون اولیه برای سنجش CRP 48 ساعت قبل از شروع پروتکل تمرین در حالت ناشتا بین ساعات 8-9 صبح انجام شد. برنامه تمرین 8 هفته و به صورت سه جلسه40-50 دقیقه ای در هفته انجام شد که شامل گرم کردن (10دقیقه)، انجام حرکات ایروبیک ایستاده با شدت40-75% ضربان قلب بیشینه (30دقیقه) و حرکات نشسته (10 دقیقه) بود. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، خون گیری ثانویه و اندازه گیری های آنتروپومتریک در شرایط مشابه پیش آزمون تکرار شد. از آزمون t همبسته برای بررسی تفاوت درون گروهی و آزمون t مستقل برای بررسی تفاوت بین گروه ها استفاده شد. نتایج نشان داد 8 هفته تمرین هوازی موزون کم فشار تأثیری معنی دار بر کاهش سطوح CRP (005/0 > p) زنان سالمند دارد حال آنکه این کاهش معنی دار در گروه کنترل (89/0 > p) دیده نشد. همچنین، بین اختلاف میانگین CRP (007/0 > p) در دو گروه تجربی و کنترل، تفاوتی معنی دار مشاهده شد. در نهایت، یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که تمرینات هوازی موزون کم فشار علاوه بر بهبود تغییرات سطوح CRP زنان سالمند، موجب بهبود عوامل قلبی عروقی آن ها نیز می شود.
اثر 8 هفته تمرین استقامتی با مدت های مختلف بر سطوح فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز در پلاسمای موش های صحرایی نر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) پروتئین دایمر 119 اسیدآمینه ای به وزن KDa5/13 است که از نظر ساختاری شبیهِ فاکتور رشد عصبی است. هدف از اجرای این پژوهش بررسی اثر 8 هفته تمرین استقامتی با مدت های مختلف روی سطوح BDNF پلاسما در موش های صحرایی نر نژاد ویستار بود. برای این منظور 40 سر موش نر 8 هفته ای با میانگین وزن 10 ± 189 گرم از انستیتو پاستور شمال ایران تهیه، و به طور تصادفی در گروه های کنترل، شم و دو گروه تمرینی تقسیم شدند. گروه های تمرینی به مدت 8 هفته، هر هفته 5 روز با شدت 20 متر بر دقیقه با مدت های 30 و 60 دقیقه و شیب صفر درجه روی نوارگردان ویژه جوندگان تمرین کردند. داده ها به روش آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی LSD تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که سطوح BDNF پلاسما در گروه های تمرینی ( گروه 30 دقیقه 036/0P=؛ گروه 60 دقیقه 048/0P=) در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی داری (05/0< p) افزایش یافت. نتایج این تحقیق نشان می دهد که تمرینات استقامتی به مدت 30 دقیقه و 60 دقیقه، هر دو، سبب افزایش سطوح BDNF پلاسما می شود و بین دو مدت تفاوتی معنی دار وجود ندارد. بنابراین پیشنهاد می شود که در افزایش سطوح BDNF پلاسما در پاسخ به تمرین ورزشی، بین مدت های مختلف تمرین تفاوتی معنی دار وجود ندارد.
تأثیر تمرین هوازی و محدودیت کالریک بر ICAM-1 و VCAM-1 سرم در زنان چاق سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه تأثیر ترکیبی فعالیت هوازی و محدودیت کالریکی بر سطح مولکول های چسبان سلولی و عروقیِ سرم زنانِ چاقِ کم تحرک است. بدین منظور تعداد 40 نفر زن چاق کم تحرک با میانگین و انحراف استاندارد سن، درصد چربی و شاخص توده بدنی (98/6±6/44سال، 95/3±6/26 درصد و 81/2±6/30 کیلوگرم بر متر مربع) انتخاب و به صورت تصادفی به چهار گروه تجربی1(محدودیت کالریک)، تجربی2 (فعالیت های ورزشی)، تجربی 3 (مداخله ترکیبی) و کنترل تقسیم بندی شدند. برنامه تمرینی گروه تجربی2 (فعالیت ورزشی) شامل دویدن روی تریدمیل به مدت 50 تا 60 دقیقه، هفته ای 5 جلسه بود. گروه تجربی1 از یک رژیم غذایی با محدودیت کالری معادل انرژی مصرفی فعالیت ورزشی گروه تجربی 2 استفاده کردند. آزمودنی های گروه تجربی 3 نیز از برنامه تمرینی گروه تجربی2 با نصف کردن جلسات تمرینی (25 الی 30 دقیقه در هر جلسه) و برنامه رژیم غذایی گروه تجربی1 با 2/1 محدودیت کالری به صورت ترکیبی استفاده کردند. در شیوه زندگی گروه کنترل تغییری ایجاد نشد. خون گیری پس از 12 ساعت ناشتا و در پایان 48 ساعت پس از اتمام تمرینات در شرایط تجربی اجرا شد. داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس تفاضلی پیش تا پس، آزمون تعقیبی بانفرونی ضریب همبستگی پیرسون و آزمون t زوجی در سطح معنی-داری 05/0P < تجزیه و تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد که مقادیر وزن، شاخص توده بدنی و درصد چربی بدن در همه گروه های تجربی کاهش معنی داری یافت که بالاترین تغییر در گروه تجربی2 با مقادیر تغییرات 6/4%، 6/4% و 1/9% مشاهده شد(05/0P<). نتایج تحقیق حاکی از کاهش 3/9%، 7/19% و 1/23% سطوح ICAM-1 به ترتیب در گروه های تجربی1، 2 و 3 است. این کاهش تنها در گروه تجربی 2 (فعالیت ورزشی) معنی دار بود (از 05/46± 7/253 به و10/82±6/203 نانوگرم بر میلی لیتر،(05/0>P). سطوح VCAM-1 نیز در هر سه گروه تجربی کاهش یافت، اما معنی دار نبود (05/0< P). بین مقادیر سرمی مولکول های چسبان با درصد چربی و وزن بدن و نیز تغییرات آن همبستگی پایینی مشاهده شد.
مقایسه پروتئازها ی آنژیوژنیکی مردان فعال و غیر فعال، متعاقب فعالیت ورزشی زیربیشینه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، مقایسه متالوپروتئینازهای سرمی (MMPs) مردان فعال و غیرفعال در پاسخ به یک وهله فعالیت زیربیشینه بود. بدین منظور 8 مرد فعال (میانگین ± انحراف -معیار: حداکثر اکسیژن مصرفی 6/1±43 ml.kg-1.min-1) و 8 مرد غیر فعال (میانگین ± انحراف معیار: حداکثر اکسیژن مصرفی 4/1±31 ml.kg-1.min-1) فعالیت زیر بیشینه را با 50 درصد max2VO انجام دادند. نمونه های خونی قبل، بلافاصله و 2 ساعت بعد از اجرا گرفته شدند. داده ها با استفاده از اندازه های تکراری و آنوای دوطرفه بررسی شدند. فعالیت زیربیشینه، سطوح 2-MMP سرمی در گروه فعال (119/0 P=) و غیرفعال (175/0 P=) را به-طور معنی داری تغییر نداد، اما موجب افزایش معنی دار 9-MMP سرمی بلافاصله (001/0 P=) و 2 ساعت بعد از فعالیت (000/0 P=) در گروه فعال و بلافاصله (009/0 P=) و 2 ساعت بعد از فعالیت (003/0 P=) در گروه غیر فعال شد. باوجود این، نتایج نشان داد که تفاوتی معنی دار بین 2-MMP (711/0 P=) و 9-MMP سرمی (423/0 P=) بین دو گروه فعال و غیرفعال در هیچ یک از مراحل زمانی وجود ندارد. به طور کلی به نظر می رسد که پاسخ متالوپروتئینازهای آنژیوژنیکی به یک وهله فعالیت زیربیشینه در مردان فعال و غیرفعال مشابه باشد.