مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
دمانس
حوزه های تخصصی:
هنجاریابی معاینه مختصر وضعیت شناختی سالمندان شهر تهران (1385)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: یکی از روش های متداول تشخیص دمانس، به عنوان پیش شرطی برای آزمایش و بررسی بیشتر، ارزیابی عملکرد فرد در یک آزمون شناختی مختصر است. به این آزمون ها معمولاً ابزار غربالگری اطلاق می شود. «معاینه مختصر وضعیت شناختی» متداول ترین ابزار غربالگری اختلال شناختی در سطح جهان است که به زبان های مختلف ترجمه و در فرهنگ های مختلف استاندارد شده است. مطالعه مقطعی حاضر به منظور تعیین ویژگی های روان سنجی معاینه مختصر وضعیت شناختی و تهیه جدول هنجاری آن در سالمندان شهر تهران، در دو مرحله انجام شد. روش: در مرحله اول، آزمون در 101 آزمودنی (با متوسط سن 6/63/76) دارای تشخیص دمانس (برمبنای معیارهای DSM-IV و مقیاس تباهی همه جانبه) و 104 همتای سالم با حداقل چهار کلاس سواد اجرا شد. در مرحله دوم، آزمون در 370 سالمند ساکن جامعه اجرا و نتایج در سه گروه سنی و تحصیلی، در هر دو جنس تنظیم شد.
نتایج: آزمون از روایی رضایت بخش برخوردار بود (78/0=) و در نقطه برش 21 حساسیت 90 درصد و ویژگی 84 درصد به دست آمد. همبستگی نمرات با سن و سطح تحصیلات در سطح 05/0 معنادار بود.
نتیجه گیری: ویژگی های روان سنجی این آزمون برای استفاده در شهر تهران مناسب بود، اما نتایج آن باید با توجه به هنجارهای سنی و تحصیلی تفسیر گردد.
بررسی اثر موسیقی درمانی بر کاهش بی قراری در مبتلایان به آلزایمر ساکن در خانه های سالمندان شهرستان شهریار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف مطالعه حاضر، بررسی اثر موسیقی درمانی بر کاهش بی قراری بیماران آلزایمری و تعیین بهترین روش مداخله از بین چهار روش گوش دادن انفرادی به موسیقی مرجح، گوش دادن گروهی به موسیقی مرجح، گوش دادن گروهی به موسیقی غیرمرجح و آواز خواندن گروهی موسیقی مرجح است.
روش: برای انجام این پژوهش، از میان موارد معرفی شده از طرف سازمان بهزیستی شهریار، 26 آزمودنی با استفاده از ملاک های تشخیصی DSM-IV و آزمون MMSE به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در هر یک از گروه های شاهد (10 نفر) و آزمایشی (16 نفر و در هر یک از زیرگروه ها چهار نفر) قرار گرفتند. مداخله به صورت طرح نیمه تجربی پیش آزمون- پس آزمون با گروه شاهد انجام شد و برای تحلیل نتایج پرسشنامه بی قراری کوهن-منسفیلد (که مراقبان پر کرده بودند)، آزمون t مستقل و وابسته به کار رفت. آزمودنی ها به مدت یک ماه، هفته ای پنج روز و هر روز 30 تا 45 دقیقه تحت انواع روش های موسیقی درمانی یاد شده قرار گرفتند.
نتیجه گیری: نتایج حاکی از تاثیر انواع موسیقی درمانی بر کاهش بی قراری بیماران آلزایمری بود.
تأثیر 4 هفته تمرینات هوازی بر وضعیت اکسایشی تحریک شده با هموسیستئین در هیپوکمپ پشتی موش های صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرچند که تمرین منظم بدنی برای بدن مفید است، اما اطلاعات اندک و سردرگم کننده ای در خصوص این موضوع که آیا ورزش منظم می تواند باعث ایجاد استرس اکسایشی در مغز، به وی ژه در هیپوکمپ پشتی شود یا خیر وجود دارد. هدف این مطالعه، تعیین اثر 4 هفته تمرین هوازی بر سوپراکسید دیسموتاز و مالوندی آلدهید در هیپوکمپ پشتی موش های نر بود. در این خصوص تعداد 82 سر موش 3 ماهه با وزن 40 ±300 گرم به طور تصادفی به دو گروه شامل طرح مطالعه مقدماتی (برای تعیین دوز مؤثر هموسستئین یعنی 1/0، 2/0، 3/0 و 6/0 مولار بر تغییرات فرسایشی مغز واختلالات حافظه) و طرح مطالعه اصلی و زیر گروه های مربوطه دسته بندی شدند. موش های گروه تمرین هوازی به مدت 4 هفته، هفته ای 5 جلسه با سرعت 12 تا 14متر در دقیقه و به مدت 10 تا30 دقیقه روی نوارگردان دویدند. در پایان هفته چهارم، سوپر اکسیددیسموتاز و مالوندی آلدهید هیپوکمپ پشتی به ترتیب با روش های الایزا واسپکتروفتومتری اندازه گیری شدند. داده ها با استفاده ازمون های t مستقل و وابسته در سطح 05/0 p ≤ تحلیل شدند. نتایج نشان داد که القای هموسیستئین ( با دوز 6/0 مولار) به درون هیپوکمپ پشتی، باعث افزایش معنی دار مالوندی آلدهید در این ناحیه و اختلال حافظه در موش های صحرایی گردید. به علاوه، انجام 4 هفته تمرین هوازی باعث افزایش قابل توجه مقدار سوپر اکسید دیسموتاز وکاهش غیر معنی دار مقادیر مالوندی آلدهید در مقایسه با گروه کنترل با سن مشابه شد. این نتایج نقش انجام تمرین منظم بدنی در حفظ و بهبود عملکرد مغز را نشان می دهد و به نظر می رسد افزایش عوامل ضد اکسایشی و احتمالاً نوروژنز، به عنوان یک سازوکار فیزیولوژیک در بهبود حافظه ناشی از ورزش نقش دارند.
شناخت، تعادل و گام برداری در سالمندان مبتلا به دمانس: یک رویکرد شناختی حرکتی برای کاهش خطر افتادن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش ارزیابی تأثیر تمرینات شناختی حرکتی در بهبود شناخت، تعادل و گام برداری است که پیش تر به عنوان عوامل خطرزای افتادن معرفی شده اند. مداخله تمرینی با رویکرد شناختی حرکتی به مدت 3 ماه با پیگیری دو ماهه روی 40 سالمند در دو گروه افراد مبتلا به دمانس (20) و افراد دارای وضعیت شناختی طبیعی (20) انجام شد. از این تعداد نیمی مرد و نیم دیگر زن بودند. ارزیابی ها شامل تجزیه و تحلیل عوامل خطرزای افتادن (گام برداری، تعادل و وضعیت شناختی) به علاوه ارزیابی متغیرهای افتادن و شاخص های عملکردی بود. نتایج تحلیل واریانس نشان داد که آزمودنی های مبتلا به دمانس بهبود معنی داری در پارامترهای مختلف شناخت، تعادل و گام برداری پس از دوره مداخله داشتند که در 2 ماه پیگیری نیز حفظ شد. این بهبودها با کاهش افتادن و ترس از افتادن و نیز عملکرد بهبود یافته در آزمون های برخاستن و حرکت کردن زماندار و دسترسی عملکردی همراه بود (05/0>P). همچنین همبستگی متوسطی بین یکی از پارامترهای تعادل (مسافت نوسان COP در محور AP) با سابقه افتادن برای گروه دمانس مشاهده شد (75/0=r، 05/0>P). یافته ها بیان کننده کاهش معنی داری در خطر افتادن در این قشر آسیب پذیر در نتیجه بهبود عوامل خطرزای افتادن حاصل از مداخله بود. بهبود در این عوامل با تعداد افتادن های کمتر که توسط پرستاران و خود سالمندان گزارش شد همراه بود. این مطالعه می تواند به توسعه یک رویکرد جدید برای پیشگیری و مقابله با خطر افتادن در سالمندان دارای اختلال شناختی کمک کند.
اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی بر فشار مراقبتی و کیفیت زندگی مراقبان خانگی سالمندان مبتلا به دمانس(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف:مراقبت از بیماران مبتلا به دمانس، از جمله آسیب پذیرترین و چالش برانگیزترین نوع مراقبت به شمار می رود و منجر به افزایش فشار مراقبتی و کاهش کیفیت زندگی در مراقبان می گردد. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی بر فشار مراقبتی و کیفیت زندگی مراقبان خانگی سالمندان مبتلا به دمانس انجام شد. مواد و روش ها:این مطالعه از نوع نیمه تجربی همراه با پیش آزمون، پس آزمون و گروه شاهد بود. نمونه های مورد مطالعه به روش نمونه گیری در دسترس و از بین مراقبان خانگی انتخاب شدند که از میان آن ها، 30 نفر به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره آزمایش و شاهد قرار گرفتند. ابزارهای اندازه گیری، پرسش نامه فشار مراقبتی (Caregiver Burden Inventory یا CBI) و مقیاس کیفیت زندگی مراقبان (Caregivers' quality of life) بود که توسط شرکت کنندگان در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل گردید. گروه آزمایش طی 7 جلسه هفتگی 60 دقیقه ای، تحت آموزش مهارت های ارتباطی قرار گرفتند. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها:آموزش مهارت های ارتباطی باعث بهبود کیفیت زندگی و فشار مراقبتی گروه آزمایش در مرحله پس آزمون و پیگیری شد. نتیجه گیری:نتایج بر اهمیت کاربرد این مداخلات در فشار مراقبتی و کیفیت زندگی مراقبان خانگی سالمندان مبتلا به دمانس و ارایه افق های جدید در مداخلات بالینی این بیماران تأکید دارد و می توان از آن به عنوان یک روش مداخله ای مؤثر بهره گرفت.
تأثیر دوازده هفته تمرینات یکپارچه حرکتی شناختی بر عامل نوروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) سالمندان مبتلا به دمانس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر تمرینات یکپارچه حرکتی شناختی بر BDNF سالمندان مبتلا به دمانس بود. بدین منظور، 24 مرد سالمند مبتلا به دمانس (12 نفر گروه تجربی و 12 نفر گروه کنترل) به عنوان نمونه آماری تحقیق انتخاب شدند. برنامه تمرینی یک دوره دوازده هفته ای (هفته ای سه جلسه تمرین 45 دقیقه ای) تمرینات حرکتی شناختی بود که براساس رهنمودهای کالج آمریکایی طب ورزش (ACSM) اتخاذ شد. پیش و پس از انجام پروتکل تمرینی میزان BDNF و آزمون های عملکردی و شناختی ارزیابی شد. به منظور تحلیل آماری از آنالیز تحلیل واریانس دوعاملی با اندازه های تکراری استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که 12 هفته برنامه تمرین حرکتی شناختی به افزایش سطوح BDNF (001/0=P)، بهبود نتایج آزمون رسیدن عملکردی (005/0=P)، آزمون بلند شدن و رفتن زمان دار (001/0=P)، آزمون تعادلی برگ (001/0=P) و آزمون کوتاه وضعیت ذهنی (015/0P=)، در گروه فعال منجر شد. به طور کلی یافته های مطالعه نشان داد که تمرین یکپارچه حرکتی در آزمودنی های مبتلا به دمانس، سبب افزایش سطوح BNDF می شود که از نظر بالینی این یافته ها اهمیت آمادگی بدنی به عنوان یک عامل پیشگیری کننده از ابتلا به زوال عقل در آینده را تأیید می کند. همچنین این نوع فعالیت، روش تمرینی سودمندی جهت حفظ عملکرد حرکتی و کاهش سرعت کارکردهای ذهنی سالمندان است.
تبیین ویژگی های محیط کالبدی و عصب روان شناختی در ادراک محیطی مبتلایان به دمانس از نوع آلزایمر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
اهداف این مطالعه، ویژگی های محیط کالبدی و تبیین آن را در الگوی معماری مبتنی بر عصب روان شناختی بررسی می کند تا بتواند پاسخ گوی نیازهای مرتبط با فرایندهای ذهنی (احساس، ادراک، حافظه و سازمان بندی رفتار هدفمند و تطابقی با محیط) مبتلایان به دمانس از نوع آلزایمر باشد. مواد و روش ها مطالعه حاضر با نمونه گیری هدفمند از مبتلایان به آلزایمر با روش پژوهش توصیفی تحلیلی و شیوه تحلیل محتوای کیفی (استقرایی) از ۹ مصاحبه نیمه ساختار یافته و متون پژوهشی مرتبط انجام شده است. از میان ۶ بیمار انتخاب شده، پس از آزمون های تعیین سطح بیماری، ۴ نفر انتخاب شدند. برای تکمیل مفاهیم، با ۵ نفر از مراقبان بیماران نیز مصاحبه شد. یافته ها تحلیل محتوای مصاحبه ها شامل ۲۸ کد استخراج شده اولیه، ۳ زیرطبقه شامل بی تفاوتی به عناصر محیطی، تمایل حضور در مکان های آشنا و استرس زا بودن محیط های نا آشنا و طبقه مرکزی با مفهوم «ادراک محیطی» استخراج شد. نتیجه گیری تبیین ویژگی های محیط کالبدی و عصب روان شناختی به صورت همزمان می تواند نقش بسزایی در ایجاد محیط سکونتی، مراقبتی و درمانی این مبتلایان داشته باشد. ازاین رو، به کارگیری نشانه های حسی محیط در کاهش اختلالات رفتاری اثربخش است. بنابراین، ادراک محیطی قوی تر به معنای وجود برهم کنش بیشتر میان ابعاد مختلف محیط (کالبدی و عصب روان شناختی) است.
افسردگی، اضطراب و بار تحمیلی در مراقبین اصلی بیماران دمانس(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مراقبت از یک فرد مبتلا به اختلالات شناختی می تواند منابع احساسی هر فردی را از بین ببرد؛ مراقب به دلیل اینکه احتمال بالایی برای رشد اختلال روانی و فیزیکی دارد، بیمار پنهان لقب گرفته است. لذا هدف از مطالعه حاضر بررسی وضعیت افسردگی، اضطراب و بار تحمیلی مراقبین اصلی بیماران دمانس بود. مواد و روش ها: این مطالعه مقطعی توصیفی تحلیلی بر روی 96 مراقب اصلی بیماران دمانس که به روش نمونه گیری در دسترس در مطالعه شرکت کرده بودند، انجام شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه تجدیدنظر شده افسردگی بک (Beck Depression Inventory-II)، مقیاس خود گزارشی اضطراب زونگ (Zung Self-rating Anxiety Scale) و نسخه ایرانی بار تحمیلی مراقبان (Iranian Version of Caregivers Burden) جمع آوری شدند. برای تحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که 8/69 درصد افراد دارای نمره در محدوده افسردگی، 1/28 درصد نمره در محدوده اضطراب و 3/33 درصد افراد نمره در محدوده متوسط تا بالای بار تحمیلی داشتند. سن مراقب با بار تحمیلی رابطه معنی دار داشت (026/0=p). بین جنس بیمار و اضطراب رابطه معنی داری وجود داشت (039/0=p). بین طول مدت بیماری و نمره اضطراب و بار تحمیلی رابطه معنی داری یافت شد. در هر سه حوزه رابطه معنی داری بین حمایت سایر اعضای خانواده و شدت بیماری با نمرات حاصله وجود داشت. همچنین بین نمرات اضطراب و بار تحمیلی با تحصیلات مراقب رابطه معنی دار وجود داشت. نتیجه گیری: مقدار بالای اضطراب، افسردگی و بار تحمیلی در مراقبان بیماران دمانس توجه ویژه به مراقبان را می طلبد. این توجه باید توسط کادر درمانی و مدیران مربوطه صورت گیرد. همچنین خانواده بیماران دمانس باید تشویق شوند که به صورت گروهی از بیمار مراقبت کنند، چون طبق این مطالعه حمایت سایر اعضای خانواده کمک زیادی به کاهش اضطراب، افسردگی و بار تحمیلی آن ها می کند.
اثر بخشی غیر دارویی رنگ، شدت نور، نوع و بافت مصالح محیط بر مبتلایان به دمانس از نوع آلزهایمر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: در این مطالعه، تاثیرات سه مولفه رنگ، شدت نور، نوع و بافت مصالح بر مبتلایان به دمانس از نوع آلزهایمر با رویکرد عصب روان شناختی، بررسی شد. هدف، پاسخگویی به نیازهای محیطی مبتلایان به آلزهایمر، کاهش اختلالات شناختی، رفتاری و بهبود عملکرد های روزمره است. بررسی رنگ، شدت نور، نوع و بافت مصالح در یکپارچه سازی یا ادغام تفسیر ها در محیط درمانی بر اساس پیشینه ذهنی و اطلاعات شناختی این بیماران ، اهمیت بسیار دارد روش : تحلیل محتوای کیفی بر مبنای مرور ادبیات پژوهش های مرتبط با متدولوژی مداخله ای و با چک لیست ارزیابی ( Down and Black) و واجد شرایط شناخته شده، انجام شده است. یافته ها : تحلیل محتوای رنگ و نور هرکدام در 4 طبقه، نوع و بافت مصالح در دو طبقه دسته بندی شده است. نتایج: تحلیل یکپارچه بر تاثیر نوع و دمای رنگ، تاثیر نور طبیعی و مصنوعی به عنوان مولفه های غیر دارویی بهبودی بخش، دلالت می کند. بافت مصالح بیش از آنکه بر وضعیت فیزیولوژی مبتلایان تاثیر داشته باشد، نقش مهمی در ادراک مطلوب یا نامطلوب ذهنی و بصری دارد. تاثیر هم افزایی رنگ، شدت نور و بافت مصالح، می تواند ادراک معنایی محیط برای مبتلایان به دمانس و آلزهایمر را افزایش دهد.
ارتباط سلامت معنوی با بار مراقبت در مراقبین غیررسمی سالمندان مبتلا به دمانس(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
اهداف: دمانس بیماری شایعی در سالمندان است که بار مراقبت زیادی به اعضای خانواده تحمیل می کند. عوامل زیادی می توانند با این بار در ارتباط باشند و یکی از این عوامل سلامت معنوی مراقبین است. این مطالعه با هدف بررسی رابطه بین سلامت معنوی با بار مراقبت در بین مراقبین غیررسمی سالمندان مبتلا به دمانس طراحی و اجرا شد. مواد و روش ها: مطالعه حاضر که از نوع همبستگی است، بر روی 60 نفر از مراقبین سالمند مبتلا به بیماری دمانس مراجعه کننده به بیمارستان حضرت رسول اکرم (ص) و کلینیک مغز و شناخت در شهر تهران و در سال 1397 انجام شد. نمونه ها به روش نمونه گیری دردسترس و هدفمند انتخاب شدند. دو پرسش نامه روا و پایاشده بار مراقبت در بین بیماران دمانس و سلامت معنوی و یک چک لیست مشخصات جمعیت شناختی جهت بررسی اهداف پژوهش استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی در نرم افزار SPSS با سطح خطای نوع اول 0/05 انجام گرفت. یافته ها: 75 درصد نمونه موردبررسی (مراقبین) زن و مابقی مرد بودند. میانگین سن در کل نمونه 47 سال بود. حدود 16/7 درصد مراقبین دارای بار مراقبت پایین، 35 درصد دارای بار مراقبت متوسط رو به بالا، 25 درصد دارای بار مراقبت متوسط و 23/3 درصد دارای بار مراقبت بالا بودند. 1/7 درصد مراقبین دارای سلامت معنوی پایین، 66/7 درصد دارای سلامت معنوی متوسط و 31/7 درصد نیز دارای سلامت معنوی بالا بودند. بر اساس تحلیل دومتغیره، بین بار مراقبت از بیمار با بُعد مذهبی رابطه منفی و غیر معنادار (0/089=P=0/505 ، r) و با بُعد وجودی رابطه آماری منفی و معناداری (0/298=P=0/023، r) وجود داشت. با توجه به نتایج تحلیل رگرسیون خطی چندگانه (با ورود برخی مشخصه های جمعیت ناختی به عنوان متغیرهای کووریت و دو بعد مذهبی و وجودی سلامت معنی) فقط بُعد وجودی در مدل باقی ماند (0/298=P=0/023، β) که حدود 9 درصد از تغییرات بار مراقبت را تبیین کرد. نتیجه گیری: سلامت معنوی به عنوان محور و مرکز اصلی سایر ابعاد سلامت نقش مؤثر بر بهبود سلامت کلی مراقبین ایفا می کند. بنابراین، سلامت معنوی علاوه بر اینکه یکی از تعیین کننده های مؤثر بر بار مراقبت است، به عنوان عاملی در تقویت سایر ابعاد سلامت نیز عمل می کند. درمجموع مراقبت تجربه ای سخت و پرتنش است و اطلاع از مضامین مثبت مثل معنویت به درمانگران کمک می کند که راهکارهایی به مراقبین جهت کاهش استرس و بار مراقبت ارائه دهند.
کارکرد ردیابی چشمی در تشخیص زودرس نقص خفیف شناختی (MCI)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تشخیص زودهنگام دمانس در سالمندان همواره دشوار بوده است. هدف پژوهش حاضر بررسی حرکات چشم سالمندان به منظور سنجش توانایی این ابزار در تشخیص زودرس نقص خفیف شناختی به عنوان مرحله پیش درآمد دمانس است. بدین منظور، 60 نفر از سالمندان کانون بازنشستگان فرهنگیان شهر اصفهان به شکل دردَسترس انتخاب شدند و آزمون NUCOG به منظور غربال گری بر روی آنها انجام شد. سپس ۳ گروه 8نفره (سالم، مبتلا به دمانس و مبتلا به نقص خفیف شناختی) به شکل تصادفی انتخاب و در تکالیف ردیابی چشمی بررسی شدند. نتایج نشان داد سالمندان سالم بیشترین و سالمندان مبتلا به دمانس کمترین میزان توجه و یادآوری تصویر تکراری را در مکث دودقیقه ای مبذول داشتند. افراد مبتلا به نقص خفیف شناختی به شکل معنی داری بین این دو طیف بودند (۰۱/۰>P). به نظر می رسد با کمک ردیابی چشمی بتوان به تشخیص سریع و کم هزینه ای برای نقص خفیف شناختی دست یافت.