هدف کلی تحقیق این است که با توجه به وظایف و فعالیت های مدیران ورزشی آن دسته از شاخص ها و معیارهایی که در ارتقای سطح مهارت انسانی مدیران ورزشی مهم است از دیدگاه آنان مورد ارزیابی قرار داده و درجه اولویت هر یک از شاخص ها را تعیین نماییم. روش تحقیق از نوع توصیفی پیمایشی است که از طریق میدانی اطلاعات مورد نیاز جمع آوری شد. محقق پرسش نامه مهارت های انسانی را در بین 159 مدیر ورزشی به عنوان نمونه تحقیقاتی توزیع نمود. پرسشنامه شامل 14 شاخص بود که روایی پرسش نامه توسط بهره گیری از نظرات متخصصان و همسانی درونی و پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ 0.86 بدست آمد. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که مدیران ورزشی برای اثربخشی در انجام وظایف و تحت تاثیر قرار دادن رفتارهای مجموعه نیروهای انسانی به ترتیب اولویت به مهارت هایی همچون برقراری امنیت شغلی برای زیردستان، مهارت حل اختلاف و تضاد بین کارکنان تحت سرپرستی، سخنرانی و فن بیان نیاز دارد. همچنین نتایج تحقیق نشان داد که از دیدگاه مدیران با سابقه مهارت های انسانی بر عملکرد شغلی مدیران تاثیر معنا دار دارد P£0.05) و (F1.156=6.91.
هدف این پژوهش ، برسی میزان اوقات فراغت دانشجویان دختر دانشگاه تهران با تاکید بر تربیت بدنی و ورزش است . بدین منظور 300 دانشجوی دختر شرکت کننده در کلاس های عملی واحد 1 تربیت بدنی دانشکده تربیت بدنی دانشگاه تهران انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری پرسشنامه تهیه شده بر اساس سوابق پژوهشی و اهداف تحقیق بود که پس از تکمیل توسط دانشجویان دختر با استفاده از روش های آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که حدود 80 درصد دانشجویان در ساعات عصر و شب اوقات فراغت خود را می گذرانند و حدود 27 درصد آنها از امکانات تفریحی و فراغتی دانشگاه راضی نیستند و 47 درصد اصلا از فعالیتهای فوق برنامه دانشگاه استفاده نمی کنند. بیشترین فعالیت دانشجویان در زمان اوقات فراغت مطالعه است . پیاده روی با 60 درصد بیشترین فراوانی و بسکتبال با 0 درصد کمترین فراوانی را در بین دانشجویان دارند . در صورتی که فراوانی ورزش بدنسازی در بین دانشجویان متاهل 17 درصد و افراد مجرد 10 درصد ، و شنا در بین دانشجویان متاهل 0 درصد و در بین افراد مجرد 7 درصد است. نتیجه آنکه بهتر است مسئولان برای پر کردن اوقات فراغت دانشجویان دختر ، فعالیت های ورزشی با امکانات وسیع تری را به همراه اطلاع رسانی بیشتر داشته باشند تا ایشان بتوانند با آگاهی و دانش بیشتر در مورد استفاده از فعالیت های ورزشی مناسب برای سلامتی جسمی و روانی خود از امکانات موجود در دانشگاه بهره مند شوند.
هدف از مطالعه حاضر ، بررسی متغیرهای برنامه درسی تربیت بدنی دوره ابتدایی در کشورهای منتخب و ایران است. بدین منظور برنامه درسی تربیت بدنی در 16 کشور جهان یا یکی از استانهای منتخب آنها مورد بررسی قرار گرفت. داده های تحقیق از طریق بررسی کتابخانه ای ، جست و جوی رایانه ای شبکه اینترنت و پرسشنامه جمع آوری شد و از طریق آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت . نتایج مطالعه حاضر نشان داد که افزایش دانش مربوط به سلامتی و ایمنی در فعالیت جسمانی و همچنین یادگیری مهارت های بنیادی به عنوان مهم ترین هدف و بازی های پرورشی به عنوان مهم ترین محتوای درس در تربیت بدنی دوره ابتدایی در کشورهای مورد مطالعه به شمار می رود. زمان درس تربیت بدنی دوره ابتدایی در ایران 2 ساعت در هفته معادل 7/5 درصد از کل برنامه درسی دوره ابتدایی است . در حالی که متوسط زمان درس تربیت بدنی در کشورهای مورد مطالعه 2/3 ساعت در هفته معادل 9 درصد از کل برنامه درسی دوره ابتدایی آن کشورهاست. سالن ورزشی بیشترین فراوانی را به عنوان مکان درس تربیت بدنی در کشورهای مورد مطالعه دارد . همچنین نتایج نشان داد که برای ارزشیابی درس تربیت بدنی در دوره ابتدایی در کشورهای مورد مطالعه ، مشاهده عملکرد مهارتی دانش آموزان بیشتر از آزمون های آمادگی جسمانی به کار گرفته می شود. تفاوت ها و شباهت های برنامه درسی کشورهای مورد مطالعه باید با دقت و توجه کافی مورد ارزیابی و تفسیر قرار گیرد. چرا که عوامل بسیاری بر برنامه درس تربیت بدنی تاثیر می گذارد. از جمله فوق برنامه درسی ، برنامه های ورزشی ، نظام آموزش و عوامل اجرایی برنامه درسی در مدارس.
در این پژوهش، رابطه هوش هیجانی با موفقیت ورزشی بررسی شد. هدف اصلی پژوهش حاضر، تبیین موفقیت ورزشی در ورزشهای گروهی و فردی بر حسب هوش هیجانی در یک نمونه دانشجویی بود. شصت و هفت ورزشکار ( 44 پسر و 23 دختر) از دانشجویان رشته های گوناگون ورزشی دانشکده تربیت بدنی دانشگاه تهران در این پژوهش شرکت کردند. از آزمودنیها خواسته شد که مقیاس هوش هیجانی را تکمیل کنند. مربیان ورزشکاران، موفقیت ورزشی آزمودنیها را با اجرای مقیاس موفقیت ورزشی ارزیابی کردند. برای تحلیل داده ها پژوهش، از شاخص ها و روشهای آماری شامل فروانی، درصد، میانگین، انحراف معیار، آزمون t، ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج پژوهش نشان دادند که هوش هیجانی با موفقیت ورزشی در ورزشهای گروهی و فردی همبستگی مثبت دارد. اما این متغییر فقط در ورزشهای گروهی می تواند موفقیت ورزشی را پیش بینی کند. هوش هیجانی از طریق خصیصه های ادراک هیجانی، آسان سازی هیجانی، شناخت هیجانی و مدیریت هیجانها و با سازوکارهای پیش بینی، پیشگیری، افزایش قدرت کنترل و تقویت راهبردهای مقابله کارآمد به فرد کمک می کند که عملکرد ورزشی خود را بهبود بخشد و باعث افزایش احتمال موفقیت ورزشی شود.
هدف تحقیق حاضر تعیین تاثیر یک جلسه تمرین قدرتی بر همولیز دختران فعال بود. 11 نفر از دختران ورزشکاران شهرستان نور با سن 18-24 سال سالم و فاقد هرگونه بیماری خونی با استفاده از پرسش نامه از میان داوطلبان شرکت در تحقیق به عنوان آزمودنی انتخاب شدند. به منظور به حداقل رساندن تغییرات حجم پلاسما و کنترل آن، آزمودنی ها شب قبل از آزمایش و ساعت 7-8 صبح روزهای آزمایش، 15 میلی لیتر آب به ازای هر کیلوگرم وزن بدن نوشیدند. در ساعت 9.45 آزمودنی ها 6 تمرین قدرتی (3 تمرین برای بالا تنه و 3 تمرین برای پایین تنه) با شدت(1 RM) %80-%70 را در 3 دوره با 5-7 تکرار انجام دادند. نمونه گیری خون وریدی جهت ارزیابی تاثیر تمرین، بر روی متغیرهای خونی قبل، بلافاصله و 24 ساعت بعد از تمرین انجام شد. تغییرات حجم پلاسما بر اساس تغییرات هموگلوبین و هماتوکریت محاسبه شد. تجزیه و تحلیل آماری پژوهش با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه با مقادیر تکراری و آزمون LSD با سطح اطمینان (P?0.05) انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که میانگین HCT, HB و RBC بلافاصله بعد از تمرین نسبت به قبل از تمرین به طور معنی داری (P?0.05) افزایش یافت. اما 24 ساعت بعد از تمرین نسبت به قبل از تمرین کاهش داشت. در عین حال میانگین MCV تغییرات معنی داری را نشان نداد. علاوه بر این بیلی روبین پلاسما بعد از تمرین نسبت به قبل و 24 ساعت بعد به طور معنی داری افزایش یافته بود (P?0.05). با توجه به افزایش بیلی روبین و کاهش HCT, HB وRBC در روز بعد از تمرین و با توجه به کنترل حجم پلاسما (نوشیدن آب)، این یافته ها می توانند نشانه ای از هولیز در روز بعد از تمرین قدرتی شدید باشد.
هدف از این تحقیق ، بررسی تاثیر 8 هفته حرکات اصلاحی بر میزان قوس کمری است . به این منظور 30 دانشجوی دختر 25-19 ساله دانشگاه لرستان که مبتلا به لوردوز کمری بودند، با میانگین سنی 7/1 ? 21 سال به طور تصادفی به عنوان نمونه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تجربی (15 نفر) و کنترل (15 نفر) تقسیم شدند. انحنای کمری با استفاده از روش خط کش منعطف در وضعیت ایستاده ، میزان انعطاف عضلات همسترینگ با استفاده از روش بالا آوردن مستقیم پا (SLR)، کوتاهی عضلات خم کننده ران با گونیامتر (آزمون توماس )، میزان انعطاف عضلات باز کننده کمر با استفاده از متر نواری و آزمون شوبر (Schober)، قدرت عضلات شکم از طریق آزمون دراز و نشست اندازه گیری شد. گروه تجربی به مدت 8 هفته ، هفته ای 3 جلسه و هر جلسه 60 دقیقه حرکات اصلاحی را انجام دادند. گروه کنترل در این مدت هیچ گونه حرکات اصلاحی انجام ندادند. در پایان دوره تمرین ، اندازه گیری ها در مورد دو گروه بار دیگر انجام و نتایج تحقیق با استفاده از برنامه آماری SPSS و آزمون t مستقل و همبسته در سطح 05 /0 = ? مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت .
هدف از اجرای این تحقیق بررسی آثار تمرین مقاومتی یکطرفه و بی تمرینی بر سازگاریهای عصبی عضو تمرین نکرده طرف مقابل بود. 20 آزمودنی مرد سالم با سن 1.63± 20.35 سال، قد 3.47± 173.15سانتی متر و وزن 5.53 ± 72.6 که هیچ گونه سابقه آسیب در مفصل زانو، مچ پا، تاندونها و عضلات پلانتار فلکسور نداشتند، انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تجربی (10نفر) و کنترل (10 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی، تمرین قدرتی را روی عضلات پلانتار فلکسور عضو غیر برتر، سه بار در هفته و به مدت هشت هفته اجرا کردند. انتگرال الکترومیوگرافی (IEMG) هنگام حداکثر انقباض ارادی (MVC) از گروه عضلات سه سرساقی که شامل: عضلات نعلی و دوقلو (عضلات موافق)، عضله درشت نئی قدامی (عضله مخالف) و MVC عضلات پلانتار فلکسور هر دو پای برتر و غیر برتر بودند در پیش آزمون، پس آزمون و پس از بی تمرینی اندازه گیری شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آنالیز واریانس یک طرفه و اندازه گیری مکرر در سطح معناداری 0.05?P استفاده شد. نتایج تحقیق نشان دادند که افزایش معناداری در حداکثر فعالیت EMG گروه عضلات سه سر ساقی، MVC عضلات پلانتار فلکسور و کاهش معناداری در حداکثر فعالیت EMG عضله مخالف (درشت نئی قدامی) به دنبال هشت هفته تمرین در هر دو پای تمرین کرده و تمرین نکرده مشاهده شد، در صورتی که در گروه کنترل تفاوت معناداری وجود نداشت. همچنین، تغییرات معناداری در MVC و IEMG در عضو تمرین نکرده طرف مقابل در گروه تجربی بعد از بی تمرینی مشاهده نشد، اما کاهش معناداری در عضو تمرین کرده وجود داشت. نتایج کلی تحقیق نشان دادند که تمرینهای قدرتی یک طرفه سبب افزایش قدرت ایزومتریکی پلانتارفلکسورهای مچ پا و توسعه سازگاریهای عصبی درون عضلانی و میان عضلانی نه فقط در عضو تمرین کرده بلکه در عضو تمرین نکرده طرف مقابل نیز شدند. نتایج این تحقیق نشان دادند که سازوکارهایی که تحت آنها انتقال متقاطع قدرت عضلانی صورت می گیرند، ممکن است که به واسطه فاکتورهای عصبی مرکزی توضیح داده شوند، اما توجیه این سازوکار به دنبال بی تمرینی تنها به واسطه این فاکتورها قابل توجیه نیست.
هدف تحقیق حاضر بررسی ارتباط بین فلسفه آموزشی و سبک رهبری مدیران با جو سازمانی در دانشکده ها و گروه های تربیت بدنی دانشگاه های دولتی ایران بوده است. در این تحقیق 63 مدیر و 185 عضو هیات علمی شرکت داشتند. ابزار اندازه گیری این تحقیق شامل پرسشنامه پیش فرض های فلسفی وایلز و باندی (PPA) که توسط مدیران تکمیل شده، پرسشنامه های جو سازمانی ساسمن و دیپ (OCQ) و سبک رهبری از دیدگاه دیگران هرشی و بلانچارد که توسط اعضا هیات علمی تکمیل گردیده است. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل یافته ها نشان می دهد که فلسفه آموزشی غالب در 22 گروه و دانشکده تربیت بدنی فلسفه تجربه گرایی (33.6±3.51) و پایین ترین نمره به فلسفه آرمان گرایی (26.9±3.93) مربوط می شود. سبک رهبری غالب در 13 دانشکده و گروه تربیت بدنی سبک رهبری استدلالی(4.5±2.16) است. سبک های دستوری (2.9±2.36) و مشارکتی (2.8±2.14) به ترتیب بعد از سبک استدلالی بالاترین نمره ها را داشتند و نهایتا سبک تفویضی (1.7±2.69) کمترین نمره را داشت. میانگین نمره جو سازمانی در دانشکده ها و گروه های تربیت بدنی برابر با43.2±11.47 (جو متوسط) بود. بالاترین نمره جو به گروه اردبیل (55.4 از 80) (جو نسبتا باز) و پایین ترین نمره به دانشکده تربیت بدنی الزهرا (30.5 از 80) (جو بسته) مربوط است. همچنین بین فلسفه های آموزشی و جو سازمانی و زیر مجموعه های آن ارتباط معنی دار در حدp<0.05 مشاهده نگردید. بین سبک رهبری مشارکتی و جو سازمانی و بعد وضوح و روشنی نقش ارتباط معنی دار در حد p<0.01 مشاهده شد. همچنین رابطه معنی داری بین سبک مشارکتی با ابعاد رضایت از پاداش، وضوح، روشنی هدف و اثر بخشی رویه ها در حد p<0.05مشاهده گردید. بین فلسفه های آموزشی و سبک های رهبری مدیران ارتباط معنی دار در حد p<0.05 مشاهده نگردید.
مزیت بازی خانگی به عنوان عامل موفقیت در بسیاری از ورزشها گزارش شده است. هدف از این تحقیق، بررسی مزیتهای بازیهای خانگی در لیگهای فوتبال کشورهای آسیایی است. به همین منظور، اطلاعات مربوط به تعداد برد، باخت، مساوی و تعداد امتیاز کسب شده در بازیهای خانگی و بازیهای خارج از خانه تیمهای حاضر در لیگهای 17 کشور آسیایی شامل دو منطقه غرب و جنوب غرب آسیا و شرق و جنوب شرق آسیا از طریق سایت اینترنتی www.soccerway.com به دست آمد و مورد تحلیل و تجزیه قرار گرفت. نتایج نشان دادند که پدیده مزیت بازی خانگی در منطقه شرق و جنوب شرق آسیا 3.1 درصد بیش از منطقه غرب و جنوب غرب آسیا بوده (52.4 درصد در برابر 49.3 درصد). در کشورهای منطقه غرب و جنوب غرب آسیا، پدیده مزیت بازی خانگی در لیگ فوتبال عربستان بیشترین تاثیر (60.6 درصد) و در لیگ فوتبال بحرین کمترین تاثیر (50.3 درصد) را داشت. در کشورهای منطقه شرق و جنوب شرق آسیا بیشترین تاثیر این پدیده در لیگ فوتبال اندونزی (65.3 درصد) و کمترین تاثیر در لیگ فوتبال هنگ کنگ (55 درصد) مشاهده شد. از این رو، از مطالعه حاضر می توان نتیجه گیری کرد که پدیده مزیت بازی خانگی در کشورهای آسیایی چون سایر نقاط دنیا در عملکرد تیمها موثر بوده است.