فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۲۱۷ مورد.
حوزه های تخصصی:
ابوبکر شبلی (334- 247 ه .ق) عارف بزرگ و نام آور حوزة تصوف بغداد است که با وجود صفت های برجسته در سلوکِ عارفانه اش، بیشتر به جنون و شوریدگی شناخته شده است و همین آشفتگی عاملی شده تا از مجانین سده های درخشان تصوف اسلامی خوانده شود. کسانی که پس از او سعی در نمایاندن شخصیت بزرگ او داشته اند، با وجود جنونِ هنجارشکن و غیرمتعارفش، خرد پنهانی و نگاه دگرگون عرفانی او را نیز انکار نکرده اند. از این رو، اندکی تأمل در بررسی شخصیت و سلوک عارفانة شبلی و درنگ و دقت نظر در علت های جنون این عارف صاحب سبک، ما را به گشودن دریچه های تازه و وسیع برای آشنایی با صورتِ حقیقی و متفاوت او رهنمون خواهد شد. در این نوشتار، تلاش کرده ایم نکته ها و دقایقِ طریقت او را بررسی کنیم و در پایان تبیین کنیم که چگونه شبلی از جنون به مثابة نقابی برای رسیدن به معرفت حقیقی بهره جسته است.
ششتری و نقش او در گسترش شعر عرفانی عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ششتری از جمله شاعران نامدار سده هفتم هجری در اندلس است که شعر او افزون بر درون مایه های عرفانی، از زبان و ساختاری متفاوت با سروده های سایر عرفا برخوردار است. او مضامین عرفانی و معانی صوفیانه را در قالب زجل و موشّح که ساختاری متفاوت با قصاید کلاسیک عربی دارد و زبان آن عامیانه و مورد اقبال مردم است، بیان نمود و از این رهگذر، شعر عرفانی را نه برای طبقه صوفیه که برای عامه مردم سرود. هدف از پژوهش پیش رو، بیان نقش ششتری در شعر عرفانی عربی است؛ به همین منظور، ابتدا به جایگاه ششتری در عرفان و ادب عربی می پردازیم و پس از ذکر نوآوری های او در بیان مضامین عرفانی با به کارگیری گویش های عامیانه و زبانی ساده و صریح و به دور از پچیدگی ها و رمزپردازی های صوفیه، تعریفی از موشّح و زجل صوفیانه که ششتری از پایه گذاران آن است، بیان می کنیم و بازتاب مضامین عرفانی را در نمونه هایی از موشّحات و زجل های او نشان می دهیم.
تحلیل شخصیت بایزید در مقالات شمس
حوزه های تخصصی:
بی تردید یکی از نامورترین چهره های عرفان ایرانی- اسلامی، بایزید بسطامی است که به دلیل نوع نگاه، حالات و مقاماتِ ممتاز متمایز و به ویژه اقوال خاص و متفاوت، از حرمت و احترامی درخور و شگفت بهره ور بوده است و همواره ارادت و محبت ویژه ای را از جانب صوفیان و بزرگان فرهنگ عرفانی نصیب خود ساخته است که حجم عظیم گفته ها و حکایات و اقوال مرتبط با او در متون صوفیانه، گواه این جایگاه ممتاز است.
در میان همه این حرمت ها و احترام ها، گه گاه به برخوردهایی از نوعی دیگر در باب شخص و شخصیت بایزید برمی خوریم که از جهات بسیار قابل تأمل و توجّه است که یکی از آنها، نوع نگاه دیگرگون و خاص شمس تبریزی است. شمس از همان لحظه نخست ظهور عامش در تاریخ فرهنگی – عرفانی زبان فارسی (ملاقات با مولوی)، خود را درگیر معمای وجودی بایزید می بیند و تا آخرین ایام غیبتش نیز آن را از یاد نمی برد و هیچ گاه در برابر جریان غالب بایزیدستایی، سر تسلیم فرونمی آورد و در مدتِ کوتاهِ نکته گویی هایش با حدّت و شدت، احوال و اقوال و افعال بایزید را مورد چند و چون قرار می دهد و در نهایت با نقد کرده ها و گفته های بایزید، جایگاهش را به شدت به چالش می کشد و فرومی اندازد.
این مقاله تبیین و طبقه بندی و تحلیل دیدگاه های شمس تبریزی درباره بایزید بسطامی است، با تأکید بر این نکته که مولانا در این باب – علی رغم ارادت شیفته وارش - تابع شمس تبریزی نیست.
مسأله «دعا» در اندیشه ابن عربی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دعا به عنوان یکی از عالی ترین مضامین الهی، همیشه مورد توجه بشریت بوده و هر انسانی به فراخور میزان درک فقر ذاتی خود به معناشناسی دعا و مسائل پیرامون آن پرداخته است. با غور و تعمق در آثار فلاسفه ای همچون ملا صدرا و عرفایی از جمله ابن عربی، اهمیت و توجه دعا و مسائل مرتبط با آن در نظر این دو متفکر برجسته می گردد. ملاصدرا با نگرش فلسفی خود به تبیین مباحثی چون اهمیت دعا و شرایط استجابت و عوامل موثر در آن پرداخته و ابن عربی با ذوق عرفانی خود در فص شیثی فصوص الحکم به طور مستقل و در ضمن آثار دیگرش به این بحث پرداخته است. اظهار فقر، خضوع و خشوع در برابر خداوند و... شروط مشترک استجابت دعا از منظر ایشان است. به گفته ایشان، درخواست شخص داعی از خداوند با اراده خود، موجب حصول مقوله دعا می گردد. رابطه دعا با «قضا و قدر» و «نظام علی و معلولی» یکی از عوامل مؤثر در اجابت دعا از نظر ملا صدراست که در آثار ابن عربی مشهود نیست؛ در مقابل، ابن عربی اقسام عطایای الهی و مراتب اجابت را با ذوق عرفانی خود به نگارش آورده است که در آثار ملا صدرا یافت نمی شود.
بایزید بسطامی در شبه قاره ی هند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشه های بایزید را نخستین بار هجویری، در قرن پنجم هجری در شبه قاره منتشر کرد. پس از آن سلسله های صوفیه ی هند مثل سهروردیه و چشتیه و نقشبندیه و شطاریه و قادریه هر یک به نوعی از اندیشه های بایزید تأثیر پذیرفتند و برخی از آن ها، بایزید را در سلسله ی سند خود جای دادند. مهمترین مسأله ی صوفیان شبه قاره در قبال بایزید، شطحیات او بود. هجویری نخستین کسی است که به تفسیر و تبیین شطحیات بایزید در شبه قاره دست زده و سنتی از خود به جای گذاشته که سایر صوفیه بعد از او در شبه قاره، تقریباً پا جای پای او گذاشتند. پس از هجویری، اکثر صوفیان در برابر او، حالت انفعالی به خود گرفتند و در آثار خود، جز آن چه در کتب پیشینیان درباره ی بایزید موجود بود، چیز تازه ای ارائه ندادند و برخی همچون احمد سرهندی نیز در عین احترام والایی که برای او قائل بودند، به نقد حالات و اقوال، خصوصاً شطحیات او پرداختند. این پژوهش در پی بررسی و تحلیل سنت به جا مانده از بایزید در شبه قاره است.
بررسی تطبیقی شخصیت، زندگی، احوال و اقوال ابراهیم ادهم و بودا
حوزه های تخصصی:
از دیرباز، بودا و ابراهیم ادهم به عنوان دو شخصیت موثر در تفکرات عرفانی دو قوم هند و ایرانی مطرح هستند. بودا متولد شمال هند است و با پایان دادن به دوران ریاضت خود، راهی را انتخاب کرد که بعدها ، آن را «راه میانه» نامید. ابراهیم بن ادهم نیز از قبیله ای منسوب به بکربن وائل در بلخ است که عمل قهرمانانه او در ترک تعلقات دنیایی و روی آوردن ایشان به زهد و فقر و عالم درون، از او چهره ای محبوب و متفاوت از دیگر صوفیان ساخت. شباهتهای موجود در خصوص نحوه تحول و زندگی عرفانی این دو در طول ایام، باور افراد را به این نکته نزدیک ساخته است که ابراهیم، بودای عرفان اسلامی است. لذا در این مقاله بر آن شده ایم که ضمن بررسی کامل زندگی این دو عارف، شباهتها، تفاوتها و ویژگیهای خاص آنها را از متون معتبر استخراج نموده و در پایان به این نکته دست یابیم که نشانه های موجود در شخصیت و زندگی آنها، بیانگر تفاوت آنهاست، نه یکی بودنشان.
معنای زندگی از دیدگاه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تفکر غربی، «معنای زندگی» به عنوان یک مسأله شناخته میشود. از میان نظرات مختلف، یکی از دیدگاهها درباره معنای زندگی، دیدگاه عرفانی است که اگرچه تاکنون کمتر به آن نظر شده است، میتواند پاسخگوی بسیاری از پرسشها در باب این مسأله باشد. در پژوهش حاضر، ارکان معناداریِ زندگی، از دریچه نگاه یکی از مشاهیر عرفان اسلامی، محیالدین ابن عربی شناسایی می گردد و جایگاه انسان و اهمیت حضور وی در جهان هستی، بر مبنای دیدگاه «خدامحور» این عارف بررسی می شود. به این منظور، بر مبنای آرای ابن عربی، ابتدا بر شناختپذیری معنای زندگی صحّه گذاشته میشود و سپس، به دست میآید که ارزش و اعتبار والای وجود انسان نسبت به جهان، انگیزه متعالی عشق در آفرینش و معاد و ارتقای بینش عرفانی، معناداری زندگی انسان را در سه مفهوم «ارزش زندگی»، «غایت زندگی» و «فایده زندگی» اثبات میکند.
بررسی شخصیت و اندیشه های عرفانی بایزید بسطامی بر اساس روش استعارة شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف نگارندگان این جستار آن بوده تا از رهگذر تحلیل استعاره های شناختیِ اقوال بایزید- به عنوان یکی از عرفای پیشرو و برجستة مکتب تصوف عاشقانه- مفاهیم کلیدی در عرفان او را تفسیر و تبیین نمایند و در ضمن آن به برخی ویژگی های شخصیت او نیز اشاره کنند. از جمله نتایج این تحقیق آن بوده که کاربرد قلمروهای شراب، آتش و سیل در اقوال وی، تأکید او را بر مسألة «فنا» در اندیشة عرفانی وی نشان می دهد. همچنین حضور مکرر و چشمگیر قلمرو تجربی «نور» در اقوال بایزید، حاصل تأثیر محیط فرهنگی و اجتماعی زرتشتی روزگار وی بوده است. علاوه بر این، تحلیل استعاره های شناختی وی نشان دهندة تردد او میان اندیشه های زاهدانه و عاشقانة تصوف می باشد.
حلاج در آثار مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بازشناسی تصویر حلاج در آثار مولانا و واکاوی کلام مشهور «اناالحق» می پردازد و می خواهد نگاه مولوی را به احوال و آثار حلاج دنبال کند. مَشرب حلاج که مخالفان او از آن به «اتحاد» و «حلول» تعبیر می کنند، از نظر معتقدان او بیشتر به «استغراق» تعبیر می شود. مولانا در آثارش نام حلاج را به طور مکرّر ذکر کرده است. وی اندیشه حلاج را در آثار خود بازتاب داده و با همه مصایبی که بر حلاج رفته، او را سربلند و سعادتمند یافته است. پژوهش حاضر نشان می دهد که مولانا اندیشه حلاج را هضم و جذب کرده است.
تقابل آرای شمس و مولوی در باب حلّاج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأثیر عمیق و همه جانبه شمس تبریزی بر وجود مولوی بر هیچ کس پوشیده نیست تا آنجا که تعدادی از مولوی پژوهانِ بنام، آثار مولوی را انعکاسی از اندیشه های شمس دانسته اند و مثنوی مولوی را شرحی از انعام شمس خوانده اند. انقلاب روحی پدید آمده در مولوی و تأثیر آموزه های شمس در تفکّرات او در زمینه های عرفانی، فلسفی، کلامی و... به اثبات رسیده است. با وجود این، در مواردی بسیار نادر، اختلافاتی میان آراء این پیر و مرید پرآوازه دیده می شود که تاکنون از دیدگاه محقّقان پوشیده مانده است. یکی از این موارد، اختلاف دیدگاه های آنها درباره شخصیت حلّاج است که از محوری ترین شخصیت های عرفان اسلامی به شمار می رود. در پژوهش حاضر، ابتدا دیدگاه های شمس تبریزی درباره حلّاج را که به صورت بسیار پراکنده در مقالات او وجود دارند، گردآوری و طبقه بندی کرده ایم. سپس، آنها را با آراء مولوی در آثار مختلف او مقایسه نموده، نشان داده ایم که اختلاف نظرهای اساسی میان آرای شمس و مولوی در مورد حلّاج، شخصیت و جایگاه او وجود دارد که در حوزه عرفان اسلامی بسیار قابل تأمل است. به عنوان نمونه شمس در سخنان خود اناالحق گویی حلّاج را مورد انتقاد قرار داده و معتقد است که حلّاج هنوز به مراتب عالی سلوک و اتصال به حق دست نیافته، عالم روح را بتمامی درک نکرده، در سکر ناتمام بوده و سخنانش بوی انانیت می دهد. این در حالی است که مولوی، مرید بلامنازع شمس، به دفاع از شخصیت حلّاج پرداخته و بر این باور است که او به مقام فنای فی الله و اتصال به حق رسیده است و انالحق او نه تنها ناشی از انانیت نبوده؛ بلکه تواضعی بزرگ در برابر حق محسوب می شود. علاوه بر این، مولوی در آثار مختلف خود، در صدد تأویل و توجیه اناالحق گویی حلّاج بوده و آن را رمزی از رموز الهی می داند، در حالی که شمس، آن را سخنی رسوا و بی تأویل نامیده است. در این مقاله بر آنیم تا علاوه بر بیان و بررسی این اختلاف دیدگاه ها، پاسخی مناسب برای این اختلاف نظر میان شمس و مولوی بیابیم.
بررسی و تحلیل شخصیت و اندیشة مؤذن خراسانی عارف و شاعر قرن یازدهم هجری
حوزه های تخصصی:
«محمدعلی خراسانی» مشهور و متخلص به «مؤذن»، از عارفان قرن 11 هجری و یکی از اقطاب ذهبیه است که دیوان شعری قریب به 3700 بیت از خود برجای نهاده است. این پیر خراسانی در سبزوار زاده شد و در روزگاران جوانی به فرقة ذهبیه پیوست و پس از شیخ حاتم زراوندی، به منصب قطبیت این فرقه نایل شد. مؤذن خراسانی چون بسیاری از عارف – شاعران، به جولان اندیشه های عارفانة خود در عرصة شعر پرداخت. هر چند وی در سدة یازده هجری می زیست، اشعار او را می توان ادامة شعر عرفانی سبک عراقی دانست. اشعار او ساده، روان و گیراست. در اشعار او سخن از عشق حقیقی بسیار است و اندیشه های صوفیانه، بازتابی ژرف در هسته و پوسته آن یافته است. این دیوان تاکنون تصحیح و چاپ نشده بود، اما نویسنده این سطور به تصحیح آن بر اساس چهار نسخه به عنوان پایان نامه خود همت گماشت. در این جستار سعی بر آن است تا ضمن معرفی این شاعر، دورنمایی از اندیشه های وی پیش روی خوانندگان نهاده شود تا آشنایی اجمالی با این شاعر اهل بیت (ع) حاصل آید.
رابطه خدا و هستی از دیدگاه ابن عربی و شمس مغربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مهم در عرفان، بیان نسبت و رابطه میان خدا و هستی است؛ این مطلب که در اشعار عرفانی با عبارت های گوناگون بیان شده است، با ظهور ابن عربی و تثبیت مکتب وحدت وجود، رنگ دیگری به خود می گیرد؛ در نگاه ابن عربی و پیروانش، عالم(ماسوی الله) حق مخلوق و حق متجلی است و این ، نزدیک ترین نسبت میان خالق و مخلوق را ترسیم می کند. یکی از کسانی که به پیروی از ابن عربی، بنیان فکری خود را بر پایه وحدت وجود گذاشت، شمس الدین محمد شیرین مغربی، عارف قرن هشتم هجری است؛ او که در جای جای دیوانش هستی را مظهر و مجلای حق می داند، در مواردی عین کلام ابن عربی را جامه شعر پوشانده است. این مقاله، تأثیرپذیری شمس مغربی از ابن عربی را در محورهای وحدت وجود؛ تجلی حق در مظاهر؛ آثار، ویژگی ها و علت تجلی و نسبت و رابطه خداوند و آفرینش بررسی می کند.
روایت ها و عناصر داستان زندگی ابراهیم ادهم و نسبت آن با باورها و آداب بودایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معابد بودایی بلخ و نقش سر بودا بر سکه های پیروز ساسانی حاکی از نفوذ آیین بودا در خراسان، یکی از خاستگاه های تصوف است. همجواری و رفت و آمدهای پیاپی میان سرزمین های اسلامی و مناطق بودایی نشین، در روزگاران پس از اسلام نیز سبب انتقال و ورود آداب و مناسک بودایی به تفکر و آداب و رسوم صوفیه این مناطق شد. از نمونه های این تأثیرپذیری، روایت خراسانی داستان ابراهیم ادهم است که نشان می دهد پردازندگان آن به سبب همجواری خراسان با هند و سرزمین های بودایی نشین، از سرگذشت بودا و باورهای بودایی الگو گرفته اند. در این مقاله سعی شده پس از آوردن روایت های شامی و خراسانی این داستان، از راه بررسی مقایسه ای و آوردن نمونه هایی از مشابهت های عناصر این روایت مانند بی خانمانی، عبادت در غار و پرهیز از خوردن گوشت و مطابقت با ادبیات جاته که و آداب و باورهای بودایی، این الگوپذیری نشان داده شود.
نقد و تحلیل کرامات خواجه عبید اله احرار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کرامت عمل خارق عادتی است که از اولیا سر می زند. مباحث مربوط به این اعمال در کتاب های عرفانی از جنبه های مختلفی مطرح شده است. با بررسی علل پیدایش و رواج کرامات می توان کارکردهای گوناگونی برای آنها قایل شد. مشرب و موقعیت اجتماعی صاحب کرامت، اوضاع عصر او و چگونگی ارتباط وی با اقشار گوناگون اجتماع، از نوع کرامت و درون مایه آن قابل استنباط است. در این مقاله کرامات خواجه عبیداله احرار بررسی شده است. بیشتر کرامات او حاوی کنش و واکنش است. نقد و بررسی این اعمال نشان می دهد که احرار بر اساس ویژگی های شخصیتی، اصول طریقت نقشبندیه و اوضاع عصر، در امور سیاسی اجتماعی و اقتصادی فعالیت گسترده داشته و از این راه موقعیت ویژه ای به دست آورده است. بنابراین، حفظ موقعیتِ یادشده، از راه تنبیه و مجازات متجاوزان، کارکرد عمده کرامات اوست.
خلوت درویشان در فتاوى عرفانى باخرزى
حوزه های تخصصی:
کلام شیعی در عرفان بایزید ثانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی اجمالی مؤلّفه های کلام شیعی در عرفان علی بن عنایت الله بسطامی بایزیدی، ملقّب به بایزید ثانی در متن کتاب روضة العارفین می پردازد. نویسنده یکی از عرفا و محدّثان شیعة قرن 10 و 11 هجری است که رسالة روضةالعارفین را در تبیین مسائل توحیدی، اعتقادی، عرفانی و آداب سیر و سلوک تحریر کرده است. هدف این نوشتار تلاش برای پاسخ گویی به این سؤالات است: 1. مؤلّف در مقام صوفی وحدت وجودی و محدّث شیعی، چگونه مسائل اصول اعتقادی شیعة امامی را با عنایت به نحلة فکری فلسفی عرفانی خویش مطرح می کند؟ 2. آیا اصولاً آوردن برهان ها و استدلال های کلامی از جانب یک صوفی، با در نظر گرفتن این شبهه که صوفیان از مباحثات عقلانی به شیوة متکلمان گریزان اند، با حکمت ذوقی صوفیانه تناسبی دارد؟ با در نظر گرفتن مهم ترین مشخّصه های کلام شیعی مطرح شده در رسالة روضة العارفین و مقایسة آن با مسائل کلامی بحث شده نزد مهم ترین متکلّمان شیعی پیش از او، به این نتیجه می رسیم که مؤلّف، متکلّم شیعة عارف مسلکی است که عرفان را بستری مناسب برای طرح مباحث کلامی شیعه دانسته است و چنان که عرفان او کلامی است، کلام او نیز عرفانی است